محمد رحیم خان خیوه (1864-1910) و کتابخانه سلطنتی او
به شرح چگونگی شکل گیری سیاست های حمایتی محمد رحیم خان از تولید آثار و متونی پرداخته که می توانست به عنوان دیوار محافظی در مقابل نفوذ فرهنگی روسیه قلمداد گردد.

نمایی بدون تاریخ از شهر خیوه
نگارنده این مقاله در تبیین مقدمات تاریخی و جغرافیایی بحث خود به حدود و ثغور منطقه خیوه در طول تاریخ اشاره کرده است. قلمرو خانات خیوه در دشت خوارزم قرار داشته و نیم قرن بعد مرزهای جنوبی آن به ایران و شهر مرو و مرزهای شمالی آن به رود اُرال، مرزهای شرقی به امارت بخارا و مرزهای غربی به دریای خزر منتهی می شده است. این منطقه در سال 1873 به تسلط روس ها درآمده و از همان سال تحت الحمایه آنان قرار گرفته است. اگرچه منابع گوناگونی پیرامون جمعیت این منطقه سخن گفته اند اما اُرکینوف این جمعیت را یک میلیون نفر تخمین زده که اکثریت آنها را ازبکان، ترکمنان، قزاق ها و قره قالپاق تشکیل می دادند اما اندکی فارس، عرب و روس نیز در این میان حضور داشته اند. تاریخ حکومت خاندان قاآن قیرات(1804-1920) بر خیوه هنوز محل اختلاف عمده پژوهشگران است. تنها سی اثر پژوهشی مرتبط با این دوره شناسایی شده که تنها یکی از آنها بر مبنای ترجمه اشعار مونس(1778-1829) و آگهی(1809-1874) به نام فردوس الاقبال منتشر شده است.[14] اگرچه بخش عمده ای از منابع پیرامون خانات خیوه هنوز مورد بررسی و تحقیق دقیق قرار نگرفته اما بخشی از مقالات مختصرا به تاریخ این سرزمین در پایان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم پرداخته اند.[15] اُرکینوف معتقدست که هیچ پژوهشی تاکنون پیرامون حیات اجتماعی خانات در این دوره انجام نشده، اما با این وجود قائل به فرضیه ای ست که محمدرحیم خان به سیاست های فرهنگی بلندپروازانه ای را در ذهن می پرورانده و برای نیل بدانها برنامه ریزی های کلانی داشته است. این شرایط در حالی ادامه می یافت که پس از سال 1873، خانات خیوه بخشی از قلمرو روسیه محسوب می شد و نمایندگان دولتی آن مستمرا در پایتخت خانات حضور داشته و تمام وقایع را رصد می کرده اند. محمد رحیم خان تنها اجازه تصمیم گیری در سطح امور دولتی را داشت و برای این امور نیز باید پیشتر از مخدومان روس خود کسب اجازه می نمود. او در مواجهه با تغییراتی که در عصر تجدد به واسطه سرسپردگی به روس ها در حکومتش ایجاد شده بود دو راه بیشتر نداشت. اولا باید تمام ارزش های فرهنگی غربی را که به وسیله روس ها حمایت می شد در خیوه اجرایی می کرد یا به ساختارهای سنتی و قدیمی خود پایبند می بود. محمد رحیم خان راه دوم را برگزید و حامی جدی سنت گرایی گردید. برای توجیه و اجرای این نگاه باید استراتژی رقیبی علیه تسلط فرهنگی روسی ایجاد می کرد. این مهم انگیزه وی را درباب تنظیم سیاست های جدید فرهنگی توجیه می کند. یکی از وجوه علاقه مندی جدی او شعر و شاعری بود. سی تن از شعراء برجسته در دربار وی ساکن بودند و خودش با تخلص «فیروز» نیز شعر می سرود. وی همچنین توجه بسیاری به نگارش و انتشار کتب تاریخی داشت و بودجه کلانی برای استنساخ کتب مهم و جمع آوری آنها در کتابخانه اش صرف نمود اما پس از سال 1873 بسیاری از این نسخ خطی که دست کم تعدادشان به 300 عدد می رسیده به تاشکند و پس از آن به سن پطرزبورگ منتقل گردید. از این میان 129 عنوان شناخته شده و موجود در دیگر ذخائر به چشم می خورد، اما 30 جلد از دواوین شعرای شرقی و 18 جلد قرآن و نهایتا 56 جلد متون درسی آموزشی اسلامی نیز در آن میان وجود داشته است. مورخ خیوی محمد یوسف بیانی(1859-1923) به خوبی به عدد 300 جلد نسخ خطی که توسط روس ها به غارت برده شده اشاره کرده است. فهرستی از نسخ خطی کتابخانه دربار سلطان خیوه وجود دارد که در سال 1329/1911 نگاشته شده که به زبان ترکی جغتایی و با خط نستعلیق نگاشته شده و فهرستی متون ترکی جغتایی، فارسی و عربی کتابخانه را ذکر کرده که بیش از 914 جلد نسخ خطی بوده است.

وقف نامه ای به زبان ترکی در انتهای قرآن هندی موجود در کتابخانه محمد رحیم خان
در سال 1874 چاپخانه سنگی رسمی دربار محمدرحیم خان که نخستین نمونه در آسیای مرکزی بود کار خود را آغاز کرد. یکی از اساتید این امر از ایران دعوت شده بود و به بومیان هنر چاپ سنگی را آموخت. ساموئلوویچ ترک شناس روس که در سال 1908 به خیوه رفته بود، درباب این چاپخانه مفصلا نوشته و خاطرنشان ساخته که این چاپخانه مکانی دائمی نداشته و هیچ نظارت و مدیریتی توسط مقامات خارجی بر آن وجود نداشته است. نکته جالب توجه این است که علی رغم فعالیت های گسترده این چاپخانه هیچ بازاری برای عرصه این آثار در جامعه وجود نداشته و تمام این آثار به کتابخانه خان اهدا می شده است. احتمالا بالغ بر هزار نسخه کتاب چاپ شده که عموما به موضوعات شرقی اختصاص داشته، اما متاسفانه هیچ اطلاع دقیقی از حیطه تاثیرگذاری و یا سرنوشت این کتب در دست نیست. نخستین آثار منتشره در این چاپخانه «خمسه امیرعلیشیر نوائی» و دیوان مونس بوده اند. علاقه محمدرحیم خان به شعر و ادبیات فارسی بسیار قابل توجه بوده است. کالمیکوف چهره روس دیگری ست که همزمان با ساموئلوف به خیوه رفته و از ارادت و آشنایی گسترده مردم با میرمحمود بن یمین در آن دیار سخن گفته است. او همچنین از آرشیو قابل توجه نشریات ترکی مطبوع در استانبول نیز سخن گفته است که به صورت منظم به خیوه فرستاده می شده است. در همین ایام اندیشه های اسلام گرایانه، شرق محور و غرب ستیز سلطان عبدالحمید دوم سراسر جهان اسلام را در نوردیده بود و خان خیوه اگر می کوشید به سن پطرزبورگ پشت کند، حتما سودای استانبول را در سر می پروراند. در ایام حکومت محمدرحیم خان 115 عنوان از آثار مهم عربی و فارسی به زبان ترکی جغتایی ترجمه شد که عموما به تاریخ و ادبیات مردمان مشرق زمین اختصاص یافته بود. سلطان نه تنها در اندیشه فرهنگ سازی و اتصال مردم تحت امرش با سابقه تاریخی خود بود، بلکه می کوشید در این زمینه با خانات بخارا و خجند نیز رقابت کند که عموما آثاری به زبان فارسی در آنجا به رشته تحریر در می آمد. او همچنین دغدغه استقرار و تقویت شعائر اسلامی را در سر می پروراند و طبق گزارش مورخ رسمی دربار محمد یوسف بیانی، بیش از 15 مسجد و مدرسه به دستور خان در خیوه احداث گردید.

صفحه اول فهرست مخطوطات کتابخانه دربار محمد رحیم خان
اگرچه رویاها و آمال محمد رحیم خان پس از او چندان پی گرفته نشد و عملا منجر به تغییر خاصی در قلمرو محدودش نگردید، اما شاید بتوان وی جزء آخرین نمونه های حکام بومی، سنت گرا و مخالف با غرب در صفحات شرقی حوزه تمدنی جهان اسلام قلمداد کرد که به کام عصر مدرن درکشیده شده اند.

مدرسه محمد رحیم خان در سال 1876
[1]Rendall,The Cradle of the Aryans; Le Bon, The Crowd; Childe, The Aryans; Cox. The Mythology of the Aryan Nations; Gobineau, Selected Political Writings, 134–44; Biddiss,Father of Racist Ideology, Azerbaijani Historians against Soviet Iranologists 112–51; Poliakov,The Aryan Myth; Arvidsson,Aryan Idols,1–123. For a summary of further sources and counter-arguments: Vaziri,Iran as an Imagined Nation,75–8
[2]arioi
[3]Turaev,Istoriiadrevniagovostoka: chast’II, 106–7. According to Turaev, the principality of Mannei was located in the west side of Lake Urmia and was also founded by the Aryans, 47. An identical narrative can be found in the Soviet edition: Turaev,Istoriiadrevnegovostoka: tom II, 34, 77; Bartol’d,“MestoPrikaspiiskikh Oblastei,”656; Bartol’d,“Istoriko-geograficheskiiobzor Irana,”35, 135, 140, 152, 21
[4]Avdiev,Istoriiadrevnegovostoka(1948), 449. Avdiev,Istoriiadrevnegovostoka(1953), 558
[5] Cook, M. (1981). Early Muslim Dogma: A Source-Critical Study. Cambridge, UK: Cambridge University Press; p.64.
[6] Wilkinson, J. C. (1982). The Early Development of the Ibāḍī Movement in Basra. In: G. H. A. Juynboll (ed.), Studies ontheFirst Century of Islamic Society, pp. 125–44. Carbondale, IL: Southern Illinois University Press
[7] Prévost, Virgine. (2006). Genèse et développement de la ḥalqa chez les Ibāḍitesmaghrébins, ActaOrientaliaBelgica, 19, pp. 109–124.idem. (2012). Les enjeux de la bataille de Mânû (283/896), Revue du monde musulmanet de la Méditerranée, 132(2), pp. 75–90.idem. (2012). ‘La deuxième scission au sein des ibadites: Les descendants de l’imamAbū l-Ḥalāb al-Ma’āfirī et le schismeḥalafite’. In: M. Meouak (ed.), Biografiasmagrebies. Indentidades y gruposreligiosos, sociales ye politicos en el Magrebmedieval,pp. 29–63. Madrid: Consejo Superior de InvestigacionesCientificas – Universidad de Cádiz; idem. (2012). De nouvellesdonnéessur les origines de l’ibadismeetl’élaboration de la théorie de l’imamat, Arabica, 59,pp. 134–44.
[8] Madelung, Wilfred. (2006). Abd Allāh Ibn Ibāḍ and the Origins of the Ibāḍiyya, In: B. Michalak-Pikulska& A. Pikulski (eds.), Authority,Privacy and Public Order in Islam: Proceedings of the 22nd Congress of L’Union Européenne des Arabisantset Islamisants, pp. 52–7.Peeters, Leuven, Belgium: Dudley, MA
[9] Higgins, A. C. (2001). The Qurʾanic Exchange of the Self in the Poetry of Shurāt (Khārijī) Political Identity, 37–132AH/657–750 AD. Diss. University of Chicago, Dept. of Near Eastern Languages and Civilizations
[10] Wilkinson, J.C; (2010).Ibâḍism: Origins and Early Development in Oman. Oxford, UK: Oxford University Press
[11] Cook, M. (1981). Early Muslim Dogma: A Source-Critical Study. Cambridge, UK: Cambridge University Press. p. 65; Crone, P. & Zimmermann, F. (trans. and ed.). The Epistle of Sālim ibn Dhakwān. Oxford, UK/ New York, NY: Oxford University Press; p.198-200.
[12] Wilkinson, 2010, p.132.
[13] Al Barwani, A. M. (1997). Conflicts and Harmony in Zanzibar (Memoirs), n.p., Dubai, UAE.
[14] Shīr Muhammad Mīrāb Mūnis and Muhammad Rizā Mīrāb Āgahī, ̣ Firdaws al-iqbāl. History of Khwarazm. Y. Bregel (ed.), Leiden, etc., 1988; Firdaws al-iqbāl. History of Khwarazm by Shir Muhammad Mirab Munis and Muhammad Riza Mirab Agahi. Transl. from Chaghatay and Annotated by Y. Bregel. Leiden, etc., 1999.
[15] J.E. Bregel, ‘Sochinenije Bajani “Shadzhara-ji Khwarazmshakhi” kak istochnik po istorii turkmen’, in: Kratkie soobshenija instituta narodov Azii. XLIV. Literaturovedenie i izuchenie pamjatnikov. Moscow, 1961, pp. 125-157; Y. Bregel, ‘The Tawārīkh-i Khārazmshāhiya by Thanā’ī: The Historiography of Khiva and the Uzbek literary language’, in: Aspects of Altaic Civilization II. Proceedings of the XVIII PIAC, Bloomington, June 29-July 5, 1975, L.V. Clark, P.A. Draghi (eds.), Bloomington 1978, pp. 17-32; Y. Bregel, ‘Tribal Tradition and Dynastic History. The Early Rulers of the Qongrats according to Munis’, in:Asian and African Studies. 16/3 (1982), pp. 392-397; K. Munirov, Khorazmda tarikhnavislik. Toshkent 2002.
محمد حسین رفیعی
منبع: مرکز و کتابخانه مطالعات اسلامی به زبان های اروپایی
با سپاس از آقاي فتح لله ذوقي
منبع: http://www.manuscripts.ir/