دراین بررسی ها 40 فرهنگ از 93 فرهنگی که مورد بررسی قرار گرفتند اشکالی از کشتن انسان به عنوان نوعی مراسم آیینی درخود داشتند که عمدتا به عنوان نوعی مجازات فراطبیعی درمیان این جوامع تعبیرو توجیه می شده است.
انواع قتل‌های آیینی همانند سوزاندن، غرق کردن، زنده بگور کردن، خفگی و سربریدن ، قطع دست و پا و اعضای بدن و یا خرد کردن استخوان‌ها زیر قایق و یا فرو انداختن از سقف ساختمان همگی اشکال مختلف درقتل‌های آیینی هستند که با تفاوت‌های اندک همگی توجیه فراطبیعی داشته و نوعی مجازات تلقی می‌شده‌اند. 
این تحقیق با توجه به شدت و ضعف تمایزات وفاصله طبقاتی دراین قشربندی‌های اجتماعی نشان مید هد که جوامعی با بالاترین سطح قشربندی‌های اجتماعی که فاصله زیادی میان طبقات گوناگون قایل میشده اند بیشتر به عمل قربانی کردن انسان مبادرت می‌کرده‌اند . درحالی که درجوامع و فرهنگ هایی مساوات مدارتر که فاصله طبقاتی کمتر رسمیت و حاکمیت داشته اقدام به قربانی کردن انسان ها کمتر رخ می‌داده است. 
براین اساس نوعی همبستگی میان فاصله طبقاتی بیشتر با قربانی کردن بیشتر انسان‌ها مشاهده شده است که می تواند تاییدی براین نظریه باشد که آیین‌های قربانی کردن انسان با دیدگاه مجازات و تنبیه فراطبیعی دراصل نوعی تلاش برای حفظ فاصله طبقاتی و قشربندی‌های اجتماعی حاکم درجوامع باستان بوده است.
این بررسی ها نشان داد که فرهنگ هایی با بالاترین و قوی ترین سطح قشربندی های اجتماعی به احتمال زیاد تمایل بیشتری به قربانی کردن انسان‌ها داشته اند درحالیکه جوامعی با فاصله طبقاتی کمتر، شمار قربانی کردن انسان‌ها درآن ها کمتر بوده است. 
«جوزف واتس» یکی از اعضای این گروه مطالعاتی دریک گفتگوی مطبوعاتی دراشاره به یافته‌های اخیر محققان اظهارداشت:«اقدام به قربانی کردن و کشتن انسان‌ها درواقع مجازاتی برای نقض یک تابو یا قانون سنتی نهادینه شده بود که شامل حال افراد خطا کار و نیز راهی برای ترساندن و تضعیف روحیه طبقات اجتماعی فرودست جامعه برای احترام به این تابوهای کهن و سلسله مراتب اجتماعی بوده است. همچنین پاسخی بود به ترس نخبگان و قدرت نخبگان اجتماعی که قربانی کردن انسان‌های تابو شکن به عنوان مجازات، آنان را درحفظ ساختار و بقای کنترل اجتماعی یاری می‌کرد.»
« کویینتین اتکینسون» یکی دیگراز اعضای این گروه پژوهشی نیز می گوید:«آنچه ما دراین بررسی‌ها دریافتیم آن است که قربانی کردن انسان ها به عنوان یک مراسم آیینی نیروی محرکه‌ای بود که جامعه را وادار می کرد بیشتر خود رابا موقعیت و شرایط اجتماعی حاکم وفق دهند و احتمال این که به تجدید ساختار یا ایجاد برابری در جامعه دست بزنند را کاهش دهد.»