وی بیان کرد: فضاهای مربوط به ذخیره‌سازی به شکل فضاهای دست کند نیمه زیرزمینی یا خمره‌های بزرگ ذخیره غلات هستند که پایین تر از تراز گورهای دوره مفرغ میانی و جدید پیدا می‌شوند. این فضاها گاهی با دیوارک‌های جداکننده به چند شکل و گاهی دوقلو است که می‌توان اثر حرارت مداوم را در آنها شناسایی کرد. با توجه به شکل و میزان حرارت دیدگی این سازه‌ها گمان می‌رود چنین فضاهایی برای استفاده‌های خانگی همچون فرآوری محصولات لبنی یا عصاره کشی از محصولات کشاورزی کاربرد داشته‌اند.

سویدانلویی توضیح داد: شناورسازی خاک داخل خمره‌ها و خاکستر موجود در فضاهای دستکند به بازیابی دانه‌های ذغال شده غلاتی مانند جو و گندم و میوه انگور منجر شد که خود فرض کاربری خانگی این سازه‌های حرارتی را تقویت می‌کند. با وجودی که شواهد مربوط به فعالیت‌های صنعتی از قبیل سرباره‌های فلز در فصول مختلف کاوش در تپه چلو دیده شده، تاکنون آثار کوره یا بوته‌های فلزگری در این محوطه شناسایی نشده است.

وی گفت: در فصل چهارم کاوش در چلو همچنین چند گور مربوط به دوره مفرغ میانی و متاخر پیدا شده که مطابق معمول تدفین‌های همدوره در این محوطه، اجساد در آنها با جهت شرقی – غربی و بر پهلوی راست و به حالت خمیده همراه با تعدادی هدایای تدفینی و مقداری پیشکشی خوراکی متشکل از گوشت گوسفندان یا بز دفن شده‌اند.

سویدانلویی افزود: بررسی‌های انسان شناسی برای شناسایی ترکیب سنی و جنسی جامعه چلو به کمک متخصصان انسان شناس لهستانی انجام شد، نتایج مقدماتی این بررسی‌ها نشان داده است، هدایای تدفینی بسته به سن و جنس مرده‌ها انتخاب شده و در اغلب موارد گورهای زنان از مردان غنی‌تر است.

وی خاطرنشان کرد: نتایج اولیه همین بررسی‌ها، به ویژه بررسی الگوی سایش مینای دندان‌ها نشان می‌دهد رژیم غذایی غالب بیشتر افراد مبتنی بر مصرف گوشت بوده و احتمالا نشان دهنده اقتصاد مبتنی بر دامداری است، این درحالیست که بیشتر جوامع همزمان در آسیای مرکزی و به طور کلی فرهنگ معروف به مجموعه باستان شناختی باختر – مرو بر مبنای اقتصاد کشاورزی و نظام دینداری اداره می‌شده است.

به گزارش ایسنا، کاوش‌های تپه چلو از سال 90 با همکاری موسسه مطالعات تمدن‌های اژه و خاورمیانه وابسته به شورای تحقیقات ملی ایتالیا آغاز شده و تاکنون ادامه یافته است. به طور کلی نتایج این کاوش ها حاکی از روابط فرهنگی گسترده شمال شرق ایران با محدوده وسیعی از آسیای میانه شامل ازبکستان، تاجیکستان، افغانستان و ترکمنستان در اواخر عصر مفرغ است.

در واقع مجموعه مذکور نشان دهنده یک همگونی فرهنگی قابل توجه در منطقه وسیعی است که تقریبا تمام خاک خراسان بزرگ در دوره باستان را در بر می‌گرفته است و روابط فرهنگی و اقتصادی وسیعی با منطقه غرب ایران به ویژه تمدن عیلام و سلسله سوم اور در بین النهرین داشته که نشان دهنده بالندگی فرهنگی خراسان در دوره‌های پیش از تاریخ است.