مختومقلی در ادبیات ترکمن. نویسنده:احمد آخوندوف گرگانلی ترجمه :یعقوب رحیمی داشلی برون
در آغاز باید گفت که بنابر آن چه در منابع مکتوب داریم، در هیچ سندی معلوم نیست که ادبیات مکتوب ترکمن از چه زمانی پیدایش یافته و چه دوره هایی را از سر گذرانده است؟
اگر چه دانستن اطلاعاتی دقیق درباره ی ادبیات هنری و مکتوب ترکمن مشکل است. آشکارا می توان گفت که از نیمه ی دوم قرن هجدهم تا نیمه ی دوم قرن نوزدهم، دوران پیشرفته ی ادبیات ترکمن است.
ادبیات ترکمن در این دوران، علاوه بر توصیف جامعه ی ریش سفیدی، حکومت خان ها و بگ ها، تصوف نیز یک بازوی فعّال آن بودو به اراده ی عقیدتی آن دوره خدمت می کرد، در کنار آن ها، تجارت نوپای بورژوازی ترکمن اگر چه کمرنگ و خالی از تأثیر نبود. در آن روزگار تجارت گسترده ی هندوستان به تجارت بورژوای آسیای میانه نیز حرکت بخشید. تأثیر هندوستان بر آسیای میانه بسیار زیاد بوده است.آن چنان که یوگنی ادواردویچ برتلس از دانشمندان بر جسته ی انستیتوی شرق شناسی لنینگراد می گوید، حتی در ادبیات آسیای میانه ی آن روزگار (ترکمن، ازبک و ...) واژگان فارسی دخیل مانند روزگاران پیش از طریق ایران نیامده است و بیشتر تجارت بورژوازی هند از فارسی زبانان آن منطقه به آسیای میانه آورده است. زیرا آگر آن روزگاران را عموماً در نظر بگیریم، در داخل کشور ایران جنگ بین خان ها در حال وقوع بود. هر خان برای افزایش مال و ملک خویش با خان های دیگر در حال مقابله بود. تجارت بورژوا در ایران آن روزگار بسیار ضعیف بود. به همین سبب تجارت بورژوای آناتولی نیز فقط از طریق آسیای میانه با هندوستان در حال ارتباط بود.
ادبیات دوران حکومت طوایفی و ایلخانی از نیمه ی دوم قرن هجدهم آغاز گردیده و تا نیمه ی دوم قرن نوزدهم یعنی حدود صد سال، رونق و اعتبار بزرگی کسب می کند. در آن روزگار دولت محمد آزادی، شیدایی، معروفی، حاتم، دوردی شاعر، اراز منگلی شاعر، مختومقلی، صیادی ملانفس، شاه بند، کمینه، طالبی، دوست محمد، عاشقی، غایبی، ذلیلی، زنهاری و دیگران از جامعه برخاستند. آن ها آثاری چون، بابا روشن، زهره و طاهر، خوجم بردی خان، شاه بهرام، گل وبلبل، دیوان مختومقلی، اشعار سیدی، ذلیلی، برخی منظومه های حماسی زنهاری که درباره ی خان و خاقان های ترک و ترکمن سروده، وعظ آزاد، یوسف و احمد، طالبی و صاحب جمال، صنوبر، امام حسین، یوسف و زلیخا، سعد وقاص ، شاه صنم و غریب و برخی آثار دیگر در موضوعات دینی، اخلاقی، فلسفی، عشقی، غنایی، تاریخی- حماسی آفریدند.
برجسته ترین چهره از بین ایشان مختومقلی است که تا کنون آنچه در دستمان است بیش از 300 شعر کوتاه و بلند دارد. وی خالق یک منظومه ی دینی نیز می باشد. تعداد اندکی از اشعار او عاشقانه و ملّی است و بقیه سروده های دینی و اخلاقی می باشد.
برخی روحانی نماها برای استثمار کردن مردم زحمت کش از لحاظ مادی و معنوی، روایات زیادی را تحریف نموده اند. مختومقلی این روایات دینی و اخلاقی پر معنا و عمیق را بی غل و غش در قالب شعر به نظم کشید. او از شاعران معاصر خویش برتر و هنرمندتر بود و برای آن ها راه گشا شده است، در اشعار غنایی و عشقی خویش نیز برای اکثر شاعران ونویسندگان معاصر و آیندگان الگو قرار گرفت. تعدادی از این شاعران، شاگرد مختومقلی بوده و از اشعار او تقلیدکرده یا نظیره سروده اند.
پیدایش آثار مکتوب ادبیات ترکمن، مرتبط با فرهنگ و تمدن اسلام بوده است و به این دلیل که نقطه ی شروع ادبیات ملل اسلام، زبان های عربی، فارسی و ترکی است، ادبیات ترکمن تحت تأثیر ادبیات این زبان ها، رشد یافت. نخستین شاعران ترکمن، در معنای کامل با تصوف مشغول شده، از شاعران عرب، فارس و ترک در مسیر تصوف تجربه و الهام گرفته اند.
شاعران ترکمن به دلیل این که از لحاظ موضوع و محتوا تحت تأثیر شاعران عرب، فارس و ترک بوده اند، در آثار خویش از لحاظ شکل و قالب، اصول و قواعد ادبی نیز به صورت کامل، از آن بهره برده اند. می توان گفت وزن هجایی که از قواعد ادبیات ملی ترکمن می باشد، در ادبیات مکتوب ترکمن، فقط از عصر مختومقلی به بعد به صورت گسترده رواج یافت. تا ظهور مختومقلی، شاعران ترکمن اغلب در اشعار و منظومه های خویش از قواعد ادبی و اوزان عرضی ادبیات عربی و فارسی بهره گرفته اند.
در این باره مخصوصاً مقام دولت محمد آزادی، پدر مختومقلی، برجسته تر است. او همه ی اصول و قواعد ادبیات عربی و فارسی را با درجاتی عالی وارد ادبیات ترکمن نموده است. مختومقلی آن چنان که در جامعه ی خویش، توانا ترین شاعر روزگار خود بوده، بزرگترین عالم و ملّای عصر خود نیز بوده است. او ملّای خشک قرآن خوان و سی پاره به کف و یا شاعر نا آگاه معمولی نبوده است. او هم شخصیتی است که اسرار فلسفه ی اسلامی را به خوبی آموخته و بدان مجهّز شده است . هم شاعر بزرگی است که با آثار شاعران کلاسیک عرب و فارس و آثار ادیبان برجسته را مطالعه نموده و آموخته و از نزدیکی با آن ها آشنا شده است، تأثیر ایشان را در آفرینش ادبی خویش نمایان ساخته و از آن ها بهره مند شده است. مخصوصاً مختومقلی در اشعار غنایی و غزلیات خویش تأثیر شاعران مذکور را به خوبی نشان داده است.
اگر در این جا برای اثبات ادعای خویش از برخی شاعرانی که بر آثار مختومقلی کم و بیش تأثیر گذاشته اند، شواهدی بیاوریم، به بیراهه نرفته ایم. فضولی بغدادی که دو قرن پیش از مختومقلی زیسته است و مشهور ترین و توانا ترین شاعر کلاسیک ترکمن ها به شمار می رود چنین بیتی دارد:
«عشق آسان دیر دییو اولدوم اسیری طفلی کِن
بیلمه دیم گیتدیگچه آشوب دوران اولدیغین»
"عشق را آسان گمان کردم امّا چون طفلی اسیرش شدم. ندانستم هرچه پیش رفتم، آشوب زمانه برسرم بیش بود."
حافظ شیرازی، شاعر مشهور قرن چهار دهم میلادی که ادبیات فئودالی فارسی را به مقام شامخی رسانده است در یک مصراع چنین گفته است:
«که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها»
«اول-آ عشق آسان دی ولی چتین لیگه دوشدی»
مختومقلی مضامین این دو شعر را در شعر خود با عنوان قیزمالی بولدوم چنین می آورد:
عشق بیر مشکیل ایش دیراوقادیم گوردوم
شوقین شیرین گوردوم بو یولا گیردیم
ایندی چاره یوقدور دوزمه لی بولدوم[1]
"کار من با عشق بسی مشکل است.شوق آن را گوارا یافتم و قدم در راه نهادم.اکنون چاره ای جز صبر و تحمّل ندارم."
و مضمو ن این بیت فضولی را نیز مختومقلی در شعر «گلزار دان آیریلدیم» می آورد:
فضولی: بلبل شوریده یم گلزاردان آیریلمیشام
کیمسه بیلمز کیم نه نسبت یاردان آیریلمیشام[2]
"بلبلی شوریده ام از گلزار دور افتادم.کس نداند که تا چه حد از یار دور شدم.
مختومقلی: بیلبیلم آه و زار چکیب تازه گلزاردان آیریلدیم
گؤزدن قانلی یاشیم دوکوب اول سؤوه ر یاردان آیریلدیم[3]
"بلبلم که با آه و ناله از گلزار نو دور افتادم. از چشمانم خون می گریم و از آن یار محبوب دور افتادم."
نظیره های مختومقلی و اقتباس او از اشعار فضولی بغدادی بسیارفراوان است. او با آثار این شاعر توانای ترک زبان آشنایی کامل دارد. وی در اشعار خود فضولی را یاد کرده، آرزو دارد که کلامش با کلام او برابری کند. فضولی را استاد سخن دانسته، آرزو مند است کلام زیبایی چون او داشته باشد. اگر دیوان مختومقلی چاپ 1926 میلادی عشق آباد صفحه ی 325 را بگشایید این اشعار را می خوانید:
« اول چرخی فلک آیلانادور شمس ایله انور
سیاره بیله دیر اوندا دیر ماهی منوّر
الگیمی اوزاتسام یته دیر شاخه ی عرعر
اول شیخ فضولی غه بولسا سوزوم برابر
سلطان حسین میر علی شیر دنیاده دعواگار
فرهاد بیله شیرین لیلی مجنون دلاور
بار یوردی گزیب سیلی خراسانه گلندیر»
"آن چرخ فلک با شمس وسیاره و ماه منوّر گردان است.دستانم تا درخت بلند عرعر( سرو کوهی ) می رسد.کاش سخنانم چون کلام شیخ فضولی می بود.سلطان حسین بایقرا و میر علی شیر نوایی مدعیان این جهان بودند. فرهاد با شیرین و لیلی با مجنون دلاوران میدان عشق اند. سرزمین های زیادی سیر کردند و چونان سیل به خراسان آمدند."
نسیمی بغدادی، شاعر ترک که در اوایل قرن پانزدهم میلادی، با جان و دل عقاید حروفیّه[4] را گسترش می داد، وی به خاطر این عقاید توسط علمای شریعت محکوم به قتل می شود. مختومقلی در مناظره ای که با شخصیّت معاصر خویش «دوردی شاعر» دارد، فاجعه ی قتل نسیمی را یاد می کند:
« اول نامه دیر ایمه دیلر دویدیلار اول نأمه دیر قیاماتا قویدیلار
اول کیمینی دابانیندان سویدیلار شاهیر بولسانگ شوندان بیزه خبر بر
"آن چیست که ناخورده سیر شوندو آن چیست که ( ثمرش را ) به قیامت واگذارند؟ آن کیست که پوستش را از کف پا برکندند؟ اگر حقیقتاً شاعر هستی جوابش بازگوی."
دوردی شاعر در پاسخ به مختومقلی می گوید:
اول دیداردور ایمه دیلر دویدیلار اول نماز دیر قیامته قویدیلار
نسیمی نی دابانیندان سویدیلار بیزدن سلام بولسون جوغاب شیله دیر»
"آن دیدار است که ناخورده سیر گردند و میوه ی نماز را باید در قیامت برچید. پوست نسیمی را از کف پا برکندند. سلام از ماست و جواب این گونه است."
اگر مختومقلی از یک سو تحت تأثیر شاعران ترک زبان بغداد بوده است، از سوی دیگر ادبیات جغتایی آسیای میانه بر آثار او تأثیر فراوان گذاشته است. او در پایان همان بندی که در باره ی فضولی شاهد آورده بودیم، پایه گذار ادبیات جغتایی و دارنده ی مقام نخست در ادبیات فئودالی آسیای میانه، امیر علی شیر نوایی را همراه با دوست او و فرمان روای آن روزگاران، سلطان حسین بایقرا یاد می کند.[5]
تأثیر زبان جغتایی در شعر مختومقلی در واقع همان تأثیر شعر نوایی است. تأثیر نوایی در ادبیات ترکمن فقط به مختومقلی اختصاص نداشته، در ادبیات ترکمن قدیم نیز بر همه ی شاعران تأثیر گذار بوده است. حتی برخی از شعرای ترکمن [6]قواعد و اصول ادبی که علی شیر نوایی در ادبیات جغتایی به کار برده است، به طور کامل در ادبیات ترکمن به کار بسته اند.
اکنون درباره ی تأثیر مختومقلی بر دیگران نیز اندکی سخن خواهیم گفت: تأثیر مختومقلی بر شاعران ترکمن نیمه ی دوم قرن هجدهم و شاعرانی که پس از آن زمان زیسته اند، کاملا آشکار است. شاعرانی که در صفحات پیشین نامشان مذکور افتاد از جمله اوراز منگلی و دوردی شاعر، مختومقلی را استاد خویش دانسته، همیشه با او مناظره ی شاعرانه داشته اند.
دوردی شاعر شعری را که به مختومقلی نگاشته است، بدین سان آغاز می کند:
بیزدن سلام مختومقلی استادا آتامیز آدامینگ دونین کیم بیچدی
دومانلی سرینه قربان بولالی بیلمه دیگ ملایک می یین کیم ایچدی
" سلام از ما به استاد مختومقلی ؛ لباس جدّمان آدم (ع) را که اندازه گرفت؟ فدای افکار بلندت گردم.از شراب ملائک چه کسی نوشید؟"
مختومقلی:
بیزدن جوغاب بولسون دردی شاهیرا جبراییل گتیردی رضوانلار بیچدی
یارادان حکمیندن شر و شربتین آدام آتا بیلن حوا انه ایچدی[7]
"جواب ما به دوردی شاعر چنین است: جبرئیل ( ع ) آورد و فرشتگان رضوان اندازه گرفتند. به حکم الهی شراب ناب را آدم و حوّا ( , ) نوشیدند.
آن چنان که یاد کردیم، دوردی شاعر مختومقلی را با عنوان «استاد» خطاب می کند حقیقتاً مختومقلی را استاد دانسته، اما مختومقلی او را با عنوان معمولی«دردی شاعر» خطاب می کند.
درباره ی مختومقلی و اورازمنگلی شاعر نیز این روایت وجود دارد: وی خود را برتر و اشعارش را بسیار بهتر و پرمعناتر از شعر مختومقلی دانسته و این موضوع را به تنی چند از مردم روزگار خویش گفته بود. مختومقلی با شنیدن این ادّعا، شعری را سرده ه اوفرستاده است که بند اول آن چنین است:
بیزدن سلام اوراز منگلی شاهیرا مسلمان کافرینگ پارخی کیمده دیر
اول نه قوشدور قونار آدام سرینه آنینگ قونار قونماز ارکی کیمده دیر[8]
"سلام از ما به اورازمنگلی شاعر باد. تفاوت مسلمان با کافر نزد کیست؟ کدامین پرنده بر سر آدمی فرود می آید و اختیار این عمل نزد کیست؟"
اورازمنگلی نتوانسته است به این شعر پاسخ دهد. مختومقلی برای این که وی در بین مردم جامعه سرافکنده نباشد،خود از زبان اوراز منگلی در پاسخ به سؤالات خویش شعری سروده است. این شعر به طور کامل در دسترس ما نیست.دو بیت زیر بند اوّل همان شعر می باشد:
مختومقلی بیزدن خبر سورسانگیز مسلمان کافرینگ پارخی پیرده دیر
بیر قوش گلیب قونار آدام سرینه آنینگ قونار قونماز ارکی بیرده دیر[9]
" ای مختومقلی اگر از ما خبر می جویی، تفاوت مسلمان و کافر نزد پیران طریقت است. اختیار پرنده ی سعادت که بر سر آدمی فرود می آید ، نزد خالق یگانه است."
مختومقلی هنگام مشاعره و مکاتبه با این شاعران ، ایشان را درآفرینش ادبی به عنوان شاگرد مددکار و یاور خویش تربیت کرده ، آن ها را با تاریخ دین اسلام و روایات مذهبی بیش از پیش آشنا می سازد.
تأثیر آثار مختومقلی خصوصاً در شعر شاگرد وپسر عمّه ی خود ذلیلی ، بسیار زیاد است. امّا ذلیلی مثل مختومقلی به تصوّف دل نبسته است.با این وجود هم سبک مختومقلی وهم شکل و قالب آن به شیوه ای بسیار واضح در آثار ذلیلی مشاهده می شود. برخی ابیات شعر او را در اشعار مختومقلی می توان یافت.اکنون ابیاتی چند از مختومقلی و ذلیلی را با یکدیگر مقایسه می کنیم:
مختومقلی :
سؤز معنی سین بیلمز آدام بیر قوروق سیز ایته منگزأر[10]
"انسانی که معنای کلام را درنیابد،چونان سگ بی دُم است."
ذلیلی:
دیله دوشمز بیر بی کمال چؤلده گزه ن مالا منگزأر[11]
"انسان بی کمال که سخن را درنیابد، چونان حیوان سرگردان در بیابان است."
مختومقلی :
بیر چوپان الینه دوشسه بیر آلماز چاقماق داشدان تاپاواتین نأبیلسین[12]
"اگر الماس گرانبها به دست چوپان افتد،تفاوت آن را با سنگ چخماق چه داند؟"
ذلیلی:
مال باقیب چؤل لرده اولالان کیشی زر قدرین نأبیلر دری تانیماز[13]
" آن که در بیابان پی حیوانات چوپانی کرده است،قدر زر چه داند و دُ چگونه شناسد؟"
مختومقلی :
موندا قول بول بار اول جهان سنینگ دیر[14]
"در این جهان برده و بنده باش . برو که آن جهان از آن توست."
ذلیلی:
ظالم لار الینده گؤرسنگ عذابی قیامت گونونده هیچ بیر غم بولماز[15]
"اگر از دست ظالمان عذاب بینی ،به روز قیامت هیچ غم نخواهی داشت."
تأثیر آثار مختومقلی فقط به مواردی که گذشت ، اختصاص ندارد.شعر وی بر آثار مسکین قلیچ، عاشقی و برخی شاعران دیگر تأثیرگذار بوده است. ما در این گفتار به این مقدار بسنده می کنیم.
اصول و قواعد ادبی که مختومقلی به کار بسته است،امروزه در ادبیات ترکمنستان کاربرد دارد. مختومقلی از نظر قالب در ادبیات نوپای جمهوری ترکمنستان تأثیر عظیمی دارد. هنگام سخن از قالب شعر مختومقلی به این موضوع خواهیم پرداخت.
مختومقلی که در جامعه ی ترکمن به معنای تمام و کمال شهرت و نیکنامی یافته است ، در فولکلور و ادبیات عامیانه ی ترکمن نقش مهمّی ایفا می نماید.در کل جامعه ی ترکمن بخشیانی که در عروسی ها و جشن ها – در خصوصاً طوایف یموت و گوگلان – ترانه و آواز اجرا می کنند ، اغلب اشعار خود را از سروده های مختومقلی برمی گیرند.
مختومقلی فقط در بین ترکمن های آسیای مرکزی شهرت نیافته، بلکه در بین ترکمن های افغانستان و ایران و آستراخان و حتی بین ترکمن های استاوروپول نیز دارای نام و آوازه ای بلند و در بین آن ها بسیار تأثیرگذار است.
اگر ترکمن های آسیای میانه با ترکمن های افغانستان و ایران مراودات زیادی داشته اند،ارتباط آن ها با ترکمن های استاوروپول بسیار ضعیف و در حد عدم بوده است. با این وجود ترکمن های استاوروپول مختومقلی را بخوبی می شناسند و بخشیان آن ها نیز مانند بخشیان آسیای میانه اشعار مختومقلی را همراه با نوای دوتار می خوانند.
بسیاری از اشعار مختومقلی را بخشیان، ،ملّاها و حتی کشاورزان بی سواد و دختران وپسران جوان از حفظ می خوانند.
بسیاری از اشعار عامیانه و فولکلوریک که از مردم روستاهای ترکمن گردآوری می شود،بدون تردید تحت تأثیر اشعار مختومقلی سروده شده است. می توان گفت که "یقیناً این شعر ، به اقتفای فلان شعر مختومقلی بر آمده است" .
نکته ی دیگر این که مختومقلی در مقایسه با شاعران دیگر، در بین ترکمن های قرون پیشین تأثیر و نفوذ بسیار فراوان داشته است. اساسی ترین دلیل این موضوع آن است که از اوزان عروضی در سرودن شعر چشم پوشیده و به قالب مخصوص اقوام ترک وترکمن یعنی وزن هجایی و قالب قوشغی ، روی آورده است. به علاوه شعر او با آب تصوّف آبیاری شده ، ملّایان و صوفیان در شب های زمستان ، کنار اجاق و در ماه های تابستان در سایه ی آلاچیق ها، روستاییان و کشاورزان را جمع نموده ، برای آن ها شعر مختومقلی می خواندند و این اشعار در ذهن عوام نقش می بست.برخی اشعار مختومقلی ، ملّاها و مفتیان آن روزگار را از نظرگاه دینی انتقاد می کرد و باعث می شد که آن ها در بین مردم اعتبار و آبروی خود را کمرنگ ببینند و دیگر این که برخی ریش سفیدان ، خان ها و بیگ های طوایف، با بی رحمی ستمگری نموده ، آه و ناله ی مظلومان را ناشنیده گرفته اند.مختومقلی با وجود این که در اشعارش از ریش سفیدان ، خان ها و بیگ ها جانبداری نموده است، مظلومیّت روستاییان قشر پایین را که در پنجه ی ستمگران اسیر مانده اند،یاد نموده و در برخی اشعار او این واقعیّت های تاریخی به تصویر کشیده شده است.
یکی دیگر از علل شهرت مختومقلی در بین مردم آن است که او در زبان هنری و تصاویر شعری و تشبیهات و غیره که خود آفریده است از زبان و تخیّل عامّه و از ضرب المثل های رایج، در مقایسه با شاعران دیگر ، با قدرتمندی و به وفور بهره برده است. او از تمثیلات و سخنان مردم و ادبیات عامیانه در حد کمال استفاده کرده است.
برخی سخنان مختومقلی ، امروزه در بین مردم به عنوان ضرب المثل باقی مانده و هنوز مردم به کار می برند. آن چنان که می گویند:" گذشتگان یا پدران نقل کرده اند." می گویند:" مختومقلی گفته است." برخی امثال و حکم را که مختومقلی در شعر خویش به کار برده است ، نقل می کنیم:
اوچ ییل شیره اوغراشماسا تیلکی پیشیک شیره دؤنر
" اگر روباه و گربه سه سال شیر را نیند،خود را شیر پندارند."
**********************
بی دولت اینانجانگ کأسیب کأیینجه نگ بای حالقی یانگرا بولار قارری اؤوینجه نگ
" انسان بی سعادت، زودباور و کاسب، از زندگی خود شاکی است. ثروتمند، پرحرف و پیر، خودستاست."
************************
حیله هم باتیرلیق دیر یرینده اونی باشارماغا کیشی گره ک دیر
"حیله گری نیز به جای خود شجاعت است. امّا برای انجامش مرد میدان می خواهد."
*************************
یاغشی لیق تاماسین ادمأنگ یامان لیق چیقمایان أرده ن
"آن که از او بدی نیاید، انتظار نیکی نیز از او نداشته باشید."
*******************
تیلکی سارغیدیندان شیر اییمز
"شیر پس مانده ی روباه را نخورَد."
************************
کورره سی الینده ن گیتسه اشه گینگ تیلموروپ دؤرت یانا گؤزلأر اوشاغین
آق مایا آلدیرسا الده ن کؤشه گین باغرین بوزوپ بوزلامایان بولارمی؟
"آن گاه که کرّه اش را از دست الاغ برگیرید، با بی تابی دنبالش به هر سو می نگرد. آن گاه که ماده شتر بچّه اش را از دست دهد، مگر می تواند با جگر سوخته آه و ناله نکند؟"
بالاسینا دینگلار سالایب قولاغین دوکه دوکه گوز یاشینینگ بولاغین
بیر جرن آلدیرسا الدن آولاغین ماله ی ماله ی گوزله مه یین بولارمی؟
"آن گاه که آهو ، جگرگوشه اش را از دست دهد، مگر می تواند گوشش به دنبال ناله ی فرزند نباشد و چشمه ی چشمانش جاری نگردد و چشمانش در پی یافتن او نباشد؟"
آغساغینگ الیندن آلسانگ آغاجین یامان درده دوشر تاپماز علاجین
بیر گویچلی دوشمانا دوشسا مکه جین چوجیغینی گیزله مه یین بولارمی؟
"اگر عصای مفلوج را از دستش بگیرید، دچار درد بی درمان خواهد شد. اگر خوک نر گرفتار دشمن قوی چنجه گردد، مگر می تواند بچّه اش را پنهان نکند؟"
****************************
ضرب المثل ها و تمثیلاتی مانند این در آثار مختومقلی بسیار فراوان است. البته برخی از این ضرب المثل ها تا عصر مختومقلی بر زبان مردم جاری بوده است؛ مختومقلی آن ضرب المثل ها را در آفرینش ادبی خود به کار برده و باعث شده است که بیش از پیش در جامعه کاربرد داشته باشد. بدین وسیله او خود را به مردم روزگار، بسیار نزدیک ساخته، باعث اشتهار خویش در بین ایشان شده است.
مختومقلی غالباً در تصاویر شعری خویش، از تصاویر شعری شاعران فئودال بهره برده و همگام با آن از تصاویر شعری عامّه مردم استفاده کرده است، به این جهت برای عامّه قابل فهم بوده و از تصاویری که در مقابل چشمان مردم بوده است، تشبیه و تخیّل آفریده است.
اکنون به تصاویری چند که شاعر از دقت به مبارزات جوانان ترکمن در مقابل خانات خیوه و بخارا آفریده است، جوانانی که همیشه به نبرد با خان ها و غارت اموالشان می رفته اند و هرگز نتوانسته اند از میدان جنگ دور و آسوده باشند ، توجه می کنیم:
گینگ یرده قارغادی بولسون وهیم لی یرینده هوناری ایشی گرگ دیر
"هنگام آسودگی همچون کلاغ هراسان و مواظب و در جای خود اهل کار و هنر باشد."
***********************
قاپلانگ کیمین آرلاپ گیرسه میدانا تیلکی کیمین بازی برسه هر یانا
"چونان پلنگ ، غرّان و خشمگین وارد میدان شود و چون روباه به هر سو حیله و نیرنگ جنگ داشته باشد."
********************
قورت دک گیریپ قویین کیمین داغینسا
"به سان گرگ وارد معرکه و در جایش مثل گوسفند پراکنده گردد".
********************
آت سالاندا دونگوز کیمین دوپولوپ آیی کیمین آسیلیشی گرگ دیر
"هنگام حمله با اسب ّ چون خوک نر و در جدال تن به تن چون خرس باشد."
********************
مورتونی تاولاپ تار تار هایباتی پلک دن آرتار
گوگ دک دور لاپ داماق بیرتار حاضیر بولسا آش اوستونه
سبیل هایش برآمده و هیبتش از فلک افزون است.آن گاه که بر سر سفره حاضر شود ، چون آسمان می غرّد وگلویش می درد.
**********************
در این ابیات چنان که مشاهده می کنید مختومقلی برای این که افکار و اشعارش برای جوانان روستا که در پی دامداری هستند، قابل فهم باشد، از« تیلکی، قورت، قارغا، دونگوز، آیی» استفاده کرده است. حیواناتی که چوپانان و دامداران و عموم جامعه ی روستایی و عشایری با آن ها برخورد دارند و نامشان در گفتار مردم کاربرد دارد. به همین خاطر سخنان مختومقلی در بین مردم بسیار نافذ و جذاب شده و به خوبی مورد پذیرش واقع شده است.
نکته ی شگفت این است آثار مختومقلی در مکتب خانه های قدیم ترکمن تدریس نمی شده است. تدریس آن ممنوع نبوده بلکه عادت رایج نبود. به نظر من دلایلی که در زیر بر می شمارم، اساسی ترین علل این امر بوده است.
برنامه ی درسی مکاتب قدیم ترکمن بر اساس برنامه های درسی مکاتب بخارا بوده است. در این مکاتب آثار فیلسوفان و عارفانی بسیار برتر از مختومقلی تدریس می شد که برای جریان یافتن اندیشه های اسلامی، افراد مهمی بودند. این افراد بیش از مختومقلی عقاید دینی را رواج داده و در بین شعرا و صوفیان عنوان کلاسیک یافته بودند از جمله آثار خواجه احمد یساوی، و از هم مسلکان او، صوفی الله یار و وفایی در مکاتب تدریس می شد. این آثار نیازهای دینی و علمی اهل درس را برآورده می ساخت و در مقایسه با دیوان مختومقلی، به زبان عربی و فارسی بیشتر آمیخته بود. نیز این آثار به وزن شعر عربی یعنی بر اساس وزن عروضی (فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلن و...) سروده شده بود. (سخن در باره ی کسانی غیر از خواجه احمد یساوی است) در نتیجه مدرّسان و علمای دینی ترکمن زبان های عربی و فارسی را در برابر زبان ترکمن، زبان مقدس و ارجمند می دانستند. آن را زبان قرآن دانسته ( زبان عربی) در کنار آن آثار، زبان شعر مختومقلی را زبان مردم عادّی دانسته، بدان اهمیّت کمتری می دادند. در حقیقت در کنار این زبان ها، ایشان زبان ترکمنی را به عنوان یک زبان نیز نمی شمرده اند.
غیر از این نکته ها آن چنان که قبلا هم بیان شد، برخی از اشعار مختومقلی نگاه انتقادی به دین اسلام داشت. باعث تضعیف ارج و منزلت ایشان (علما) در بین مردم می شد. این توضیحات یکی از علل عدم رواج آثار مختومقلی در مکتب خانه های قدیم ترکمن است.
[1] مختومقلی قوشغولاری ، عشق آباد 1926 ص 260
[2] کلیات فضولی ، تاشکند 1883 ص 75
[3] مختومقلی قوشغولاری ، عشق آباد 1926 ص 254
[4] سید عمادالدین نسیمی ،باکو 1926 تصحیح سلیمان ممتاز
[5] میر علی شیر نوایی و حسین بایقرا در ادبیات شفاهی ترکمن جایگاه مهمّی دارند. در بین مردم ترکمن میر علی شیر با نام میرعلی و حسین بایقرا با عنوان سلطان حسین شناخته می شوند.(یادداشت مؤلّف)
[6] به عنوان مثال در این باره شاعر ترکمن ، غایبی را از قبیله ی أرساری می توان نام برد. ( یادداشت مؤلّف )
[7] مختومقلی قوشغولاری ، عشق آباد 1926 ص 190
[8] مختومقلی قوشغولاری ، عشق آباد 1926 ص 200
[9] مختومقلی قوشغولارنینگ اترک قولیازماسی ص 99 t.y.d.u.k. pak.463
[10] مختومقلی قوشغولاری ، عشق آباد 1926 ص 113
[11] ذلیلی قوشغولاری ، عشق آباد 1926 ص 17
[12] مختومقلی قوشغولاری ، عشق آباد 1926 ص 170
[13] ذلیلی قوشغولاری ، عشق آباد 1926 ص 15
[15] ذلیلی قوشغولاری ، عشق آباد 1926 ص 49