احمد یسوی و اسلام عامه نگارش: ایرنه ملیکوف ترجمه ی: محمد قجقی
احمد یسوی و اسلام عامه ی ترکی
وقتی تصوف «مردمپسند» در کشورهای ترکزبان مطالعه میشود، یک شخص به ذهن میآید، احمد یسوی یا آتایسوی که پیر ترکستان نیز نامیده شده است و مقبرهاش هنوز زیارت میشود و زوّار ازبک، قرقیز، قزاق و تاجیک بدان حرمت و احترام میگذارند. (1)
درقرن 12/م احمد یسوی نوعی از شعر عامهپسند را با نیت مسلمان کردن قبایل ترک ابداع نمود. مقدّر بود که این نوع شعر در اکثر کشورهای مسلمان ترکزبان پدیدار شود و در قرن 13/م توسط یونس امره به اوج خود برسد.
احمد یسوی که پیشگام تصوف عامهپسند بود، اولین طریقت ترکی یعنی یسویه را پایهگذاری کرد، که در مناطق ترکزبان به سرعت گسترش یافت. هرچند این طریقت در آناتولی از بین رفته، اما در آسیای مرکزی و در درّه ی فرغانه هنوز زنده است. در قرن گذشته (قرن 19/م) از آن طریقت دو زیرشاخه جدا شده است که بخاطر داشتن خصوصیات عارفانه کمتر، با طریقت مادر، متفاوت هستند. (2)
احمد یسوی چهرهای افسانهای شده است. او مورد احترام مردم از -آلتای تا آناتولی و روملی، یعنی قرقیزان، ازبکان، ترکمنها و ترکان ناحیه ولگا- اطراف قازان و تقریباً همه ی ترکان جهان اسلام میباشد. شهرت او در خارج از دنیای ترکان نیز گسترش یافته است به نحوی که تاجیکان را نیز دربرمیگیرد. نام او به شکل سنتی با دو طریقت درویشانه، با تمایلات کاملاً متفاوت مرتبط شده است: در شرق با نقشبندیه و در غرب با بکتاشیه. هرچند اسلام راستین به صراحت طریقتهای درویشی را نمیپذیرد- زیرا احساسات انفجارآمیز عرفانی آنها را رد میکند- برخی از طریقتها را که به سنیگری نزدیکند و اصول اسلام راستین را رد نمیکنند، تحمل مینماید. در میان اینگونه طریقتها. آن که بیش از همه به سنیگری نزدیک است، طریقت نقشبندیه است. این طریقت توسط بهاءالدین نقشبند (1389- 1318/م)- که در نزدیکی بخارا متولد شده و هم در آن شهر مدفون است، پایهگذاری شد. بهرحال اصول این طریقت توسط عبدالخالق غجدوانی (متوفای 1179 تا 1189) که ذکر خفیّه یا ذکر ساکت (بیصدا) را ایجاد نموده نهاده شد. (3)
این طریقت در آسیای مرکزی، جائی که امروز نیز تداوم یافته و هنوزهم پیروان فراوانی دارد، بسیار محبوب بوده است. این طریقت در بیشتر کشورهای خاورمیانه و نزدیک حضور دارد. طریقت مزبور در امپراتوری عثمانی، موقعیت ممتازی داشت و رسماً به عنوان مهمترین طریقت ترکان محسوب میگشت. پس از تجزیه وانحلال طریقت بکتاشی، تکیههای بکتاشی- که در سال 1526/م تخریب نشده بودند- به نقشبندیه داده شد. (4)
در طریقتهایی که با سنیگری در تضاد نبودند، سلسله ی شجره ی صوفیانه ی شیوخ به ابوبکر (رض) میرسید. در مورد نقشبندیه نیز چنان بود. در طریقتهایی که بدعتگذارتربودند، سلسله به علی (رض)میرسید. (5)
بکتاشیه بدعتگذارترین طریقتهای صوفیانه ترکان بود. از نظر تاریخی بنیانگذار سنتی آن حاجی بکتاش از تبار جنبش بدعتگذار بابایی بود که بین سالهای 1240- 1239/م نظم و آرامش را در امپراتوری سلجوقیان بهم زدند. (6)
عاشق پاشازاده، مورخ قرن 15/م، حاجی بکتاش را با «باباییها» مرتبط میداند. این اعتقاد وجود دارد که او و دیگر رهبر شورش یعنی «بابا اسحاق» -که گفته میشود بابا رسولالله- نامیده میشده- قدرت انجام معجزات و کرامات داشتهاند. رهبران مذهبی مردمی «بابا» نامیده میشدند، بنابراین این نام به شورش داده شد. حاجی بکتاش مرید طریقت «بابا الیاس خراسانی» بود. (7)
طریقت بکتاشی پس از فوت حاجی بکتاش، پایهگذاری شد و به شکل سنتی به او مرتبط میشود. سلسله ی او از طریق هشتمین امام شیعیان، علی الرضا به علی (ع) میرسد و به جبرئیل امین، فرشته ی مقرب. (8)
حاجی بکتاش مظهر علی (ع) و علی مظهر خداست، همانگونه که همه پیامبران بزرگ و دوازده امام این گونهاند. سلسلههای مردمی بکتاشی به تناسخ وحتی به تناسخ ارواح اعتقاد دارند.
احمد یسوی چگونه میتواند دوست و رفیق «عبدالخالق غجدوانی» و در عین حال پیر سنتی حاجی بکتاش باشد. این چیزی است که سعی در روشن کردن آن داریم. ترکان پس از آن که قدم به ماوراءالنهر نهادند، در طی قرون 10و 11/م به اسلام گرویدند. البته این موضوع مورد بحث ما نیست. مسلمان شدن ترکان در مناطقی چون ماوراءالنهر، خوارزم و خراسان- که فرهنگ ایرانی در آنجا غالب بود ـصورت پذیرفت . قبایل بیابان نشین ترک - عمدتا از طریق تعالیم مبلغان ایرانی با دین جدید (اسلام) آشاشدند. (9)
بدین دلیل است که عناصر ایرانی متعددی وارد عقیده اسلامی عامّهپسند و مردمی آنها شده است.
اولین مسلمانانی که رسماً اسلام را پذیرفتندقراخانیان بودند. آنها بودند که قدرت سامانیان را در ماوراءالنهر برچیدند. در همان زمان و در قرن 10/م بلغارهای ولگا نیز مسلمان شدند، اما مسلمان شدن آنها محدود به خان و دربارش بود، در صورتیکه «ساتوق بُغراخان قراخانی» اسلام را به عنوان دین رسمی دولتی قبول نمود. اما درگسترش اسلام در میان قبایل بیاباننشین ترک نه علماءبلکه مبلغین درویش مردمی- که به زبان قابل فهم ودرک آنهاسخن میگفتند، نقش داشتند. بهر طریق، دراویش ترک خیلی زود پدیدار شدند. آنها جانشینان «اوزان های شامانیست» قبلی بودند و «آتا» یا «بابا» و نیز «جد» نامیده میشدند. (10)
بزودی این مبلغین عقیده ی اسلامی، شروع به جعل شجره ی انساب نمودند، به نحوی که آنها را به اصحاب پیغمبر (رض) و حتی شخص پیامبر (ص) مرتبط میساخت. مثلاً «ارسلان بابا» که گفته میشود اولین پیر احمد یسوی بوده، طبق سنتی، صحابه پیامبر (ص) بوده است و بدین علت زنده مانده تا ترکان را به اسلام دعوت نماید. طبق افسانهای دیگر «قورقوت آتا» اوزانی باستانی بود که برای معرفی اسلام به ترکان وارد طریقت ابوبکر (رض) شده بود. او در منطقه سیر دریا و در میان ترکمنها در آذربایجان، اطراف دربند و آناتولی شرقی با نام «ده ده قورقوت» شناخته شده است. (11)
قراخانیان و اولین سلجوقیان، نه تنها دامنه حمایت خود را به علماو شیوخ صوفی گسترش دادند، بلکه آن را شامل درویشان نیز نمودند. در منطقه سیر دریا، درویشی ظهور کرد که مقدر بود به خاطر شخصیت قوی خود، نقشی مهم در اسلام مردمپسند ترکان داشته باشد. او «احمد یسوی» بود که ترکان آسیای مرکزی او را «آتایسوی» مینامیده اند.
در شرح زندگانی این شیخ صوفی، واقعیات تاریخی و افسانهها، درهم تنیده شدهاند. (12)
او پیر ترکستان نامیده شد و نفوذ و تأثیرش در میان مردم ترکزبان گسترش یافت. وی در «سایرام» - که اکنون اسفیجاب نام دارد- در شمال شرقی تاشکند، متولد شد. زمان تولدش معلوم نیست. احتمالاً در اواخر قرن 11/م بوده است.او در «یسی»- که حالا شهر ترکستان نامیده میشود- و در شمال غرب اسفیجاب و در دره سیردریا، واقع شده است، زندگی کرد. و در سال 77-1167/م در همانجا فوت نمود.(13)
در دوره ی تسلط اوزبکان- نام «یسی» بخاطر نام مقدس «پیر ترکستان» به «ترکستان» تبدیل شد. این نشان میدهدکه او تا چه میزان مورد احترام ازبکانی بود که او را حامی مقدس خویش می دانستند. ترکستان برای مدت زمانی شهر اصلی ازبکان بود. (14)
خانها و همسران آنها درکنار بقعه مقدس او دفن شدهاند.
روایت شده که پدر احمد یسوی یعنی شیخ ابراهیم، شیخی معروف در «سایرام» بوده است. احمد در هفتسالگی یتیم شد. خواهر بزرگتر احمد- که تنها خویشاوند باقیماندهاش بود- بهمراه او به «یسی»- که اولین پیر کودک «ارسلان بابا» یا «باب ارسلان» (باب عنوانی بود که به معلمین دین اسلام، داده میشد) بود، رفت. سپس برای تحصیل عازم بخارا- مرکز علمی معروف فرهنگاسلامی- گردید. او پیرو طریقت یوسف همدانی، عالم حنفی مذهب -که مکتب درویشها را در ماوراءالنهرپایه گذاشت- شد. همدانی در مرو درگذشت و در سال 1140/م درآن شهر مدفون شد. او علیرغم اینکه ترکی نمی دانست، پیرو تصوف ترکی شد. برخی از افراد روحانی که نقش مهمی در مسلمان شدن ترکان خوارزم و ماوراءالنهر بازی کردند، به این طریقت تعلق داشتند. (16)
در میان مریدان او یکی هم «احمد یسوی» بود که گفته شده سومین جانشین (خلیفه) او بود. ابومحمد حسنبنحسین اندکی (متوفای1157/م) دومین خلیفه و «نجمالدین کُبری» بنیانگذار طریقت «کبرویّه» که درسال 1221/م توسط مغولان و در هنگام تهاجم به «اورگنج» به قتل رسید، اولین خلیفه او بود. کبرویه طریقتی محبوب در خوارزم بود،و هنوز هم در شمال ترکمنستان زنده و فعال است. (17)
از دیگر مریدان یوسف همدانی، عبدالخالق غجدوانی، بود که طریقت «خواجگانی» را تأسیس نمود که از آن ، طریقت «نقشبندیه» توسط محمدبنمحمدالبخاری- که به نام بهاءالدین نقشبند (1381- 1318م) شناخته شده است، پدید آمد. غجدوانی ذکر ساکت (خفیه) را بکار میبست و گفته شده در آن حین، غرق در عرق میشد. پس از مرگ همدانی میبایست جانشین او میشد. بنظر فواد کوپرولو، احمد یسوی که میبایست جانشین یوسف همدانی میشد، از حق ویژهاش نسبت به غجدوانی صرفنظر نمود و به «یسی»
به همانجایی که (بعداً) طریقت خویش را بنا نهاده بازگشت. او مبلغ تصوف اسلامی مردمی شد و گفته شده که هزاران مرید داشته است. استادان یسویه، در مجالس خویش نوع خاصی از «ذکر» را که «ذکر ارّه» نام داشت، اجراء میکردند. این نام از ذکری میآید که نشانه و یادآور صدایی بود که در کارگاههای چوببری شنیده میشد. این ذکر با فریاد و صدای هی،هو آغاز میشود. احمد یسوی به عنوان شیوهای برای تبلیغ دینی، اشعاری در حمد و ثنای خداوند به نظم کشید که «حکمت» نام گرفت. این اشعار به منظور مسلمان کردن ترکان سروده شدهاند. (19)
اگرچه اغلب شاعران آن زمان، اشعارشان را به فارسی، که زبان دربار بود، میسرودند، اشعار ترکی احمد یسوی توفیق فراوانی یافت و شاعران مردمی از آن تقلید کردند. (20)
این نوع اشعار هنوز هم در میان ترکان آسیای مرکزی محبوب هستند.اما این اشعار نیز همانند اشعار مردمی به صورت شفاهی انتقال یافتهاند، لذا شکل اصلی آن شناخته و معلوم نیست. این اشعار را میتوان با نفسهای بکتاشیه مقایسه نمود.
حکمتهای احمد یسوی در کتابی با عنوان «دیوان حکمت» جمعآوری شده است. قدیم ترین دستنوشته ی این کتاب به قرن 17/م برمیگردد. این اشعار رباعی هستند و با سطرهایی 7یا 8 هجایی. اشعارموعظههایی برای ریاضت هستند و معجزات پیامبر (ص) و کرامات صحابه (رض) را ذکر میکنند. (21)
اما در اصالت این اشعار جای تردید وجود دارد، چون هنگامی جمعآوری شده و به کتابت درآمدهاند که «یسویه» بخشی از نقشبندیه شده بود و به عنوان نتیجه ناشی از آن، جوهر آموزههای احمد یسوی کاملاً تغییر یافته بود. (22)
احمد یسوی و پیروانش در گسترش اسلام در میان کوچ نشینان مشارکت نمودند. کوچ نشینان هنگامی که به دین جدید درآمدند، در معرض تأثیر فرهنگهای ایرانی محلی قرارگرفتندو به تدریج زندگی کوچ نشینی را به نفع زندگی یکجانشینی رها نمودند، اما زبان ترکی آنها، بخاطر تعداد انبوهشان، غالب آمد. روند ترک شدن ماوراءالنهر و خوارزم که در آن زمان آغاز شده بود، تقریباً درحدود قرن 13/م و آن زمان که مردم این کشورها متکلم به زبان ترکی شده بودند، اتمام یافت. (23)
اولین خلیفه احمد یسوی «منصور آتا» و اولین استاد او«ارسلان بابا» بود.(24)
در میان پیروان متصوفه، افراد فراوانی بودند که اشعار ترکی میسرودند و عنوان «آتا» داشتند. مهمترین آنها «سلیمان باقیرغانی» بود که به عنوان «حکیم آتا» معروف شده بود. (25)
او مبلغ «یسویه» در خوارزم بود. وی درسال 1156/م درگذشت و در «باقیرغان» در جنوب قنغرات مدفون گردید. مقبرهاش زمانی که بار تولد زنده بود، زیارت میشده است. او نیز همانند مرشدش، اشعاری برای ستایش و ثنای خداوند سرود. آن اشعار در مجموعهای به نام کتاب «باقیرغان» جمعآوری شده است. اصالت این کتاب نیز، همانند دیوان حکمت، مورد تردید است. هر دوی این کتابها، چندین و چندبار، در قازان به چاپ رسیدهاند، اما دستنوشته آنها شناخته نیست. به قول بار تولد -این کتابها در زمان حیاتش- هنوز هم در میان ترکان آسیای مرکزی و قازان خواهان و خواننده داشت. (26)
احمد یسوی در طول حیاتش مورد احترام و ستایش بود و پس از وفات نیز مقبرهاش بصورت زیارتگاه درآمد. آن مقبره در رونق و ترقی یسی نقش داشت. در سال 1496/م تیمورلنگ که به صوفیان صاحب کرامتی که با قبایل کوچ نشین و سنتهای ملی آنها مرتبط و هماهنگ بودند، علاقمند بود. بقعه زیبایی روی مقبره او ساخت.همچنین زاویه وموقوفهای احداث نمود. (27)
در نزدیکی بقعه سالن پذیرایی جهت مهمانان وجود داشت که پاتیل بزرگی برای پخت غذا در آن قرار داشت. طرح این بقعه و اطرافش درسال 1905 توسط N.E.Veselovsky تهیه شده است.
پس از تیمور، ازبکان احمد یسوی را بهسان شخصیت ملی مقدشان حرمت نهادند. بسیاری از شاهزادگان وشاهزادهخانمهای ازبک، در کنار آن بقعه موفون شدهاند. بنظر فواد کوپرولو (29): مقبره احمد یسوی همچنان زیارت میشود. آن مکان هر سال در روز دهم ذیحجه زیارت شده، سرود ها خوانده میشود.قرقیزها و قزاق های برای زیارت مقبره و دعا برای کودکان بدانجا میآیند.
شویلر (shuyler) سیاح انگلیسی که پس از سلطه ی روسیه، از یسی بازدید نموده، در مورد تداوم افسانهی یسوی در میان مردم مینویسد. (30)
زندگی افسانهای احمد یسوی پر از روایتهای معجزات است. او قدرت داشت تا بشکل پرنده درآید و یا کوهها را ناپدید کند. او همیشه از یاری خضر که همراه همیشگیاش بود، بهره میبرد. قدرت تبدیل شدن به پرنده و پریدن در میان مقدسین مردمی ترک، به تکرار مشاهده میشود. به عنوان مثال، حاجی بکتاش قدرت تبدیل شدن به قمری و جابهجایی کوهها را داشت.
نکته مهم در توصیف مجلس یسویه آن است که زنان اجازه حضور در جلسات، بدون اینکه روبندهای بسته باشند- را داشتند. این رسم در میان بکتاشیان نیز وجود دارد.
افسانه ی احمد یسوی در گستره سه منطقه عمده حضور دارد:
1- در آسیای مرکزی، ازبکستان، قرقیزستان، ترکمنستان
2- میان ترکان قازان، ناحیه ولگا
3- در آناتولی و روم ایلی
اما تفاوت اساسی بین این مناطق وجود دارد. در دو منطقه اول- نام احمد یسوی با نقشبندیه و گسترش آن طریقت که در قرن 14/م شروع شد، مرتبط است، اما در آناتولی و روم ایلی نام احمد یسوی با نظام زندیقی بکتاشی مرتبط میباشد. برطبق سنت، حاجی بکتاش از مریدان احمد یسوی شمرده شده است. هرچند عاشق پاشازاده مورخ قرن چهاردهم در نگارش مطالب مربوط به حاجی بکتاش ذکری از احمد یسوی نمی کند، اما نام او در منابع مرتبط با مقدسین و روحانیون همچون، ولایتنامه، حاجیم سلطان و«ولایت نامه» حاجی بکتاش وجود دارد. در اثر اول، گفته میشود که حاجی بکتاش مرید احمد یسوی بوده است. (32)
در حالیکه در «ولایت نامه» حاجی بکتاش آمده که او مرید «لقمان پرنده» بود که او خود مرید احمد یسوی بوده است. ـ34(
گفته شده که لقمان پرنده در قرن 14/م و در دوره ی حسین بایقرا- در هرات میزیسته است. به عقیده فواد کوپرولو، او از شیوخ طریقت یسوی بود و بقعهاش در هرات قرار دارد. (35)
البته آن افسانه با اطلاعات تاریخی تطابق چندانی ندارد. طبق «ولایت نامه» حاجی بکتاش، شخص خیرالذکر توسط احمد یسوی- که به او امانت نامه مقدس را داده بود- به روم اعزام شد. این امانتنامه شامل: تاج، خرقه، سفره، سجاده، چراغ وعَلَم بود. «ولایت نامه» حاجیم سلطان از شمشیری چوبین نیز ذکر میکند. این امانتها در همه تکایای بکتاشی وجود دارند.
اینها چیزهایی هستند که توسط ذات خداوند به پیامبر ( ص) سپس به علی (ع ) دوازده امام، احمد یسوی و در نهایت حاجی بکتاش داده شده است. احمد یسوی هنگام دادن این امانتها به او گفت: ترا به روم میفرستم و سرکرده ابدالهای روم مینمایم. (36)
احمد یسوی رهبر و مراد ارنهای خراسان، درویشهای خراسان است. ارنهای روم «درویشان روم»- که در اینجا ذکر گردید با ارنهای خراسان که از آن منشاء گرفتهاند- تفاوت دارند.
احمد یسوی بهنگام اعزام حاجی بکتاش به جانب روم- و طبق روایت دیگر نیز یکی از درویشهای خود- یک قطعه چوب مشتعل را از اجاق برگرفت و آنرا به آسمان پرتاب کرد. چوب از شاخه درخت توت بود. آن چوب در «سولوجاقرا اویوق» (حالا حاجی بکتاش نامیده میشود)- جائیکه درخت توت مقدسی شد و امروز نیز وجود دارد، فروافتاد. حاجی بکتاش خود آن را به یک هاون تبدیل کرد و به خاک جدید فروفرستاد. تمام این چیزها در زندگی افسانهای مقدسین گوناگون ترک وجود دارد. این افسانهها نیز با واقعیات تاریخی و وقایعنگاریها تطابق بسیار کمی دارند. شخصیتی چون احمد یسوی را داریم که در قرن /م12 زندگی میکرد و با آنهائیکه در قرن /م13 هستند، همانند حاجی بکتاش و حتی با افرادی چون لقمان پرنده که در قرن 14/م زندگی می کردهاند، همزمان آورده شدهاند. اجازه بدهید بسنجیم که ما درباره عقاید مذهبی احمد یسوی چه میدانیم.
براساس پژوهشی مقدماتی توسط فواد کوپرولو- او مذهب حنفی داشت (مثل پیرش یوسف همدانی) و سعی کرد بین شریعت و طریقت آشتی ایجاد کند. (37)
فواد کوپرولو بعداً نظرش را تغییر داد و نوشت، طریقت یسوی از همان آغاز، خصلت ارتدادی کامل داشته است. (38)
در سایه تأکید او، نظر دیگر پژوهندگان نیز باید مورد تجدیدنظر قرار گیرد، و در مرحله اول نظر عبدالباقی گلپینارلی که یسویه را به عنوان طریقتی اساساً سُنی در نظر گرفته است. (39)
این نظر از کنارهمنهادن یسویه و نقشبندیه و مقابله ی آنها حاصل شده است.
زکی و لیدی توغان در کتاب تاریخ ترکان تاتار- از کتابی که دانشگاه قازان در سال 1901 با عنوان «شریعة الاسلام» چاپ کرده، یاد میکند . در آن کتاب در ذیل «ذکر مذهب» آمده است. (40)
سؤال: سلسله ی شما کدام است؟
پاسخ: سلسله ی احمد یسوی است.
سؤال: چند سلسله وجود دارد؟
پاسخ: چهار سلسله وجود دارد.
سؤال: آنها کدامند؟
پاسخ: اول خوجه احمد یسوی، سپس سلسله ی عبدالخالق غجدوانی، سوم سلسله ی شیخ نجمالدین کبری و چهارم سلسله ی عبدالحسن عشق
سلسله ی آخر احتمالاً به ابومحمدحسن اندکی، دومین خلیفه یوسف همدانی اشاره دارد. در هر حالت نامهایی که ذکر شدند، باید چهار خلیفه ی همدانی باشند.
چند مورد متضاد در مورد رابطه یسویه و نقشبندیه و اثبات راستدینی یسویه وجود دارد. اولین آنها ذکر است. ذکر نقشبندیه «ذکر حنفی» است. ذکر حنفی- ذکر بیصدا- توسط غجدوانی مورد استفاده قرار می گرفت. در حالیکه ذکر یسویه «ذکر ارّه» (ذکر کارگاه چوببری) است. آن ذکر، ذکر جهریه، ذکر باصدای بلند نامیده میشود. دومین مورد که یسویه را از نقشبندیه متمایز میسازد، حضور زنان در مجالس است، آن هم بدون روبنده و در حالیکه در کنار مردان نشستهاند. چنین چیزی درجلسات بکتاشیان نیز مشاهده میشود و با سنت های بیاباننشینان ترک مطابقت دارد، اما این امر برای نقشبندیه غیرقابل تصوراست. این ویژگی فقط با استناد به بقاء و ادامه حیات سنت قبل از اسلام قابل توضیح است. موضوع قابل ذکر دیگر آن است که: سلسله احمد یسوی، نامش را به ابوبکر- آنچنان که شیوخ نقشبندیه و دیگر طریقتهایی که از سنیگری پیروی میکنند، میرسانند- نمیرساند، بلکه با واسطه محمدالحنفی به علی( ع )میرساند در مورد حاجی بکتاش هم چنین است. او با واسطه حسین به علی مرتبط میشود و از نسب امام هشتم علیالرضا است. براساس سلسله ی نسب موردنظر فواد کوپرولو- نسب حاجی بکتاش اینگونه است: حاجی بکتاش، خوجه احمد یسوی، ممشاد دینوری قطبالدین حیدری، امام علیالرضا، علی، محمد، جبرئیل، میکائیل، اسرائیل، عزرائیل (41)
فواد کوپرولو حاجی بکتاش را درویشی یسوی می داند که به آناتولی مهاجرت کرده است.او هر دو طریقت نقشبندیه و بکتاشیه را منبعث از یسویه می داند. (42)
بکتاشیه و یسویه عناصر مشترکی نیز دارند. هر دو آنها در مراسم از زبان ترکی- به جای زبان عربی یا فارسی- استفاده میکردهاند و استفاده میکنند، هر دو آنها سرود میخوانند و در هر دوی آنها زنان مجازند در مراسم حضور داشته باشند. در هر دوی آنها تداوم و حضور عناصر قبل از اسلام چون اعتقاد به تغییر شکل یافتن به صورت پرنده، قمری برای حاجی بکتاش، لک لک (دُرنا) برای احمد یسوی را داریم. اما به یک چیز یقین داریم: نام احمد یسوی به طریقت نقشبندیه مربوط است. می دانیم که یسویه پس از قرن 14/م وارد نقشبندیه شده است. زان پس بود که از عناصر قبل از اسلام و زندیقی خود رها گردید.
در آناتولی و روم ایلی، نام احمد یسوی با بکتاشیان مربوط است. حاجی بکتاش قطعاً درویشی زندیق بود. عاشق پاشازاده که برای اثبات آن آماده است و از حقایق مطلع، خود از اخلاف، بابا الیاس زندیق، است، که گفته میشود حاجی بکتاش پیرو او بوده است. (43)
اما عناصر زندیقی بکتاشی میبایست پس از قرن16/م توسعه مییافت و تقویت میشد. زمانی که آن طریقت- از طریق حروفیه با خصوصیات التقاطی، برخورد کرد، با عقاید قزلباشها در خصوص الوهیت علی(ع) ترکیب یافت. به این عقاید باید عقیده تناسخ و بعضاً تغییرشکل یافتن براساس سنت باستانی قبایل بیاباننشین را اضافه نمود. آنها احتمالاً به تناسخ نیز اعتقاد داشتهاند. تغییرشکل به صورت پرندگان و اعتقاد مذهبی ترکان شرقی، با بوداییگری همراه شده و در میان ترکان توسعه یافته، بخصوص در نزد اویغورها اعتقاد به تناسخ و تغییر شکل ابداً غیر محتمل نیست. (45)
به این صورت میتوان احمد یسوی را بعنوان یکی از اولین صوفیان آسیای مرکزی و اولین ترک مقدس ماب برجسته، شمرد.او اولین طریقت ترکی را ایجاد نمود و نقشی مهم در مسلمان شدن قبایل ترک بازی کرد. وی در سنت بکتاشی آناتولی و سنت نقشبندی آسیای مرکزی زنده است. اما او همچنان منبع عرفان مورد نیاز مردم و قبایل بیاباننشین باقی مانده است. وی در زمانی میزیست که دین اسلام به سرعت و به شکلی تأثیرگذار در میان ترکان، گسترش مییافت، اما محیط اجتماعی و اخلاقی که او در آن عمل کرد، از عقاید اسلاف و نظام اعتقادی آنها رها نشده بود و همچنان به شکلی عمیق به سنتهای باستانی بیاباننشینان وابسته بود.