هر چند از سنگ نبشته‌هاي اورخون درباره‌ي حقوق، اطلاعات زيادي حاصل نمي‌شود، اما در مورد ساختار دولت گوك ترك و وضعيت و چگونگي فرمانروايان، سرنخ‌هايي براي نتيجه‌گيري‌ها وجود دارند. (49)

در خصوص حقوق دولت گوك ترك علاوه بر اين سنگ نبشته‌ها، منابع چيني و بيزانسي نيز اطلاعاتي بدست مي‌دهند. ليومائو- تسايي (Liu Mao- Tsai) اطلاعات موجود در منابع چيني درباره‌ي دولت گوك ترك شرقي را به صورت منظمي تدوين نموده است. اين اثر كه به عنوان كامل‌ترين اثر مرتبط با موضوع پذيرفته شده است، صرفاً بخاطر كمبود مدارك مورد ايراد قرار گرفته است. (50)

آ= حقوق عمومي

كسي كه در راس دولت گوك ترك قرار داشت با عنوان خاقان شناخته مي‌شد. مي‌دانيم كه ريشه‌ي اين عنوان در اصل تركي نيست و از اجزاي برگرفته از ريشه‌هاي بيگانه ساخته شده است. (51) ضمناً نمي‌توان  منكر این امرنیز شد كه در طي زمان به بخشي از فرهنگ ترك تبديل شده است. اين نمونه‌ي اصيل به هنگام بر تخت نشستن خاقان‌ها ثبت و ضبط شده است. از عبارت ذكر شده در سنگ نبشته‌ي بيلگه خاقان - به صورت و طبق رسم و رسوم عمويم خاقان بر تخت جلوس نمود (52)- استنباط مي‌شود كه خاقان شدن در درون يك نسل از برادر بزرگ به برادر كوچك تحقق مي‌يافته است. بدين صورت درگيري‌هاي سياسي بين برادران كاهش مي‌يافت. براي اينكه رهبري برادران را بدست آورند و ضمناً مسئله‌ي مقام خاقان منحصراً در داخل خودشان باقی بماند. همكاري و معاضدت ايشان تشويق مي‌شد. مشكل اصلي بهنگام انتقال حكومت از يك نسل به نسل ديگر بروز مي‌نمود. هنگامي كه پسران خاقان‌هاي قبلي، كه با يكديگر پسر عمو بودند به ميدان جنگ و جدال جانشيني وارد مي‌شدند. (53)

وظيفه‌ي خاقان‌ها تحت فشار قرار دادن، ايجاد كردن و گردهم آوردن و به عبارت ديگر سازماندهي مداوم طوايف بيابان نشين بوده است. (54) عبارت‌هايي كه در سنگ نبشته‌ها آمده، اين امر را به وضوح نشان مي‌دهد: پدرم خاقان، زماني كه عمويم به خاقاني رسيد، چگونه ملتي را كه در چهار سمت بودند، به نظم و ترتيب كشيد . طبق اوامر تانري بهنگام بر تخت نشستن، مردم و ملت چهار سمت را به نظم در آوردم و متشكل ساختم. (55) علاوه بر اين وظايف، خاقان‌ها وظيفه‌ي گماشتن ماموران عالي رتبه، ايجاد رفاه براي اتباع، توسعه قلمرو كشور، سوق لشگر و اداره‌ي آن را بر عهده داشتند. (56)

گوك تركان نيز اعتقاد داشتند كه قدرت خاقان منبعث از آسمان يا تانري است. (57) در ابتداي سنگ نبشته‌ي اورخون عباراتي بدين صورت وجود دارد كه اين ديدگاه را تاييد مي‌نمايد: ترك بيلگه خاقان، همانند تانري در آسمان بود، در آن زمان بر تخت نشستم ، به همه‌ي سخنانم گوش فرا ده. (58) در سنگ نبشته‌ها بويژه بر اهميت منافع اطاعت از خاقان تصريح شده است. هدف  از اين امر تقويت موقعيت خاقان بوده است. (59)

در دولت گوك ترك نيز اصل تقسيم به جناح راست و جناح چپ وجود داشت. تقسيم اين دولت به دو قسمت شرقي و غربي، در اوايل تشكيل آن با توجه به اينكه اين گونه تقسيمات در ديگر دولت‌هاي ترك نيز مشاهده شده است، برخي از مورخين را به صرافت تحقيق در اين خصوص كه آيا در نزد تركان «پادشاهي دوگانه» وجود داشته است يا  نه ، انداخته است. (60) اين انديشه كه بسيار جالب بنظر مي‌رسد از زاويه‌ي مفهوم دولت در نزد تركان و حقوق عمومي ،حقيقتي را منعكس نمي‌نمايد، زيرا حاكميت در نزد تركان نه بر اساس تعادل و توازن بلكه بر سلطه و برتري يك طرف متكي مي‌باشد. اگر ديدگاه چنين باشد اين نكته به صورت نشانه‌ي خاقان بودن متظاهر مي‌شود. مثلاً پرچم، گرگ زرين سر، هميشه   متعلّقّ به شاخه ی شرقی حكومت  بوده است.

امپراتور چين در سال 581/ م براي اينكه دولت گوك ترك غربي را از گوك ترك شرقي جدا نمايد، به تاردو (Tardu) پرچمي با  شكل گرگ زرين سر ارسال نمود و به او با عنوان خاقان گوك ترك درود فرستاد. در آن ايام در قانون عمومي ترك چيزي به عنوان تقسيم حق حاكميت شناخته نبود. مفهوم دولت در نزد تركان تا حد مقدور بر ساختاري مركز گرا اتكا داشته است. (61)

در امور اداري دولت گوك ترك، اشرافي با نام‌هاي گوناگون وجود داشتند. در ميان ايشان شاداپيت‌ها (şadapit) از بالاترين موقعیت برخوردار بودند. شاداپيت‌ها عمدتاً به نزديكان سلاله‌ي فرمانروا تعلق داشتند. اشراف تاركان (Tarkan) افرادي بودند كه به سبب تلاش‌ها و موفقيت‌هايشان ترقي نموده و ماموراني بودند كه از متن مردم برخاسته بودند. ماموريت ايشان به دوره‌ي حيات خودشان منحصر مي‌بود و به فرزندانشان انتقال نمي‌يافت. تعيين و تثبيت وظايف آنها نيز بسيار مشكل بوده است. ايشان نه تنها در مديريت كشوري دست داشتند، بلكه به عنوان فرماندهان نظامي هم مشاهده مي‌شده‌اند. بويروك (Buyruk) عنوان ماموريتي است كه همانند تاركان، چندان شناخته و مشخص نيست. بنظر مي‌رسد بويروك‌ها،که در طول مدت ماموريتشان به عنوان اشراف تلقي می  شده‌اند، از مامورين عالي رتبه دولتي بوده باشند. در سنگ نبشته‌ها روي اين موضوع كه آيا بويروك خاقان، عالم بوده يا نبوده درنگ شده و بر اهميت آن تاكيد داشته‌اند. از اينكه اگر بويروك عالم باشد ولايت ترقي مي‌كند و اگر جاهل باشد ولايت نابود مي‌شود، سخن رانده‌اند. با توجه به اين عبارت اين انديشه به ذهن متبادر مي‌شود كه بويروك‌ها به عنوان معاونان و يا نوعي وزير خاقان انجام وظيفه مي‌نموده‌اند. اما بويروك‌ها به امر فرماندهي نظامي هم مي‌پرداخته‌اند. (62)

از سنگ نبشته‌ها و منابع چيني اينگونه استنباط مي‌شود كه در نزد گوك ترك‌ها، انواع ماموريت‌ها  و وظيفه‌مندان وجود داشته‌اند. در راس اين مامورين «يبغو» قرار دارد. يبغو در دولت مهم‌ترين فرد پس از خاقان بود و به عبارتي در حكم معاون و نايب خاقان، تلقی می شد، اما وليعهد نبوده است. به وليعهدي كه هيچ وظيفه‌اي بر عهده نداشت تگين (Tegin) اطلاق مي‌شد. لقب شاد (şad) به كسي داده مي‌شد كه تعداد مشخصي از تابعين تحت امر او باشند، شادها شاهزادگاني بودند كه به خاندان خاقان تعلق داشتند. (63) در سنگ نبشته‌هاي اورخون در يك جا از اصطلاح تودون (Tudun) استفاده شده و به مفهوم رئيس قبيله‌اي كه تابع يبغو باشد، به كار رفته است. (64)

بوري (Bori) بر اساس دانسته‌هاي ما از تواريخ چيني، عنوانی بود كه به محافظان خاقان اطلاق مي‌شده است و در اصل به معناي «گرگ» مي‌باشد. علاوه بر اين عناويني چون آلپ، ايش بارا، آلپ اگو هم وجود داشت كه به خاطر شجاعت داده مي‌شدند. طبق آخرين پژوهش‌ها روشن شده است كه آلپ اگو عنواني بوده كه به روساي قبيله داده مي‌شده است. (65)

در سنگ نبشته‌هاي اورخون به عناويني چون آپا- تارهان (Apa-Tarhan) و چور (Cur) نيز برمي‌خوريم. درباره‌ي اين عناوين دانسته‌هاي ما زياد نيست، ضمن اينكه حدس زده مي‌شود آپاتارهان  فرمانده ی كل قوا بوده است. علاوه بر اين مي‌دانيم به افرادي كه به عنوان والي سرزمين‌هايي كه جديداً زير سلطه قرار مي‌گرفته‌اند، منصوب مي‌شدند عنوان ال- تبير (El-Tebir) داده شده بود. (66)

اطلاع داريم كه دولت گوك ترك از سه جزء تشكل مي‌شده است. اولين آنها حق فرمانروايي است. دولت گوك ترك نيز همانند دولت‌هاي باستاني ترك‌ها، باور داشت كه قدرت فرمانروايي از تانري به خاقان اعطا  می شده است. جزء دوم ايل (El) است به معناي دولت و مملكت، البته ايل بخشي از مايملك شخصي خاقان نبوده، كه او قادر باشند هرگونه كه مايل باشد در آن دخل و تصرف نمايد، بلكه يادگاري از پدر بود كه شخص رئيس دولت موظف به محافظت از آن بوده است. سومين جزء حقي بود كه با عنوان بودون (Bodun) داده مي‌شد. در قلمرو تركان باستان مردم از حقوق فردي (شخصي- خصوصي) برخوردار بوده، از نظر اقتصادي در نظمي مبتني بر زندگي آزاد (و نه در اسارت) مي‌زيسته‌اند. (67) ضمناً عبارت‌هايي چون آق- بي و «قارا بودون» نشان دهنده تشكيل طبقه‌بندي شامل فرمانروا و اتباع مي‌باشد. (68)

تشكيلات عدليه كه در تركان باستاني «قوني» نام گرفته بود، در دوره‌ي گوك تركان شاهد تغییرات  وتحّولات مهمي بود. اين تشكيلات از محكمه‌ي عالي دولتي تحت رياست فرمانروا يعني عدالت (yargi) و افرادي كه به نام خاقان مامور اجراي حقوق عرفی بودند ،يعني يارغان‌ها (yarganlar- ضابطين) و افرادي كه در كنار اينها بودند تشكيل مي‌شد. (69)

به حقوق عرفي در تركي باستان توره (Töre) مي‌گفتند و آن متشكل از سه منشاء بود. اولين آنها  «مردم» بود. به حقوقي كه از عرف و عادت مردم اخذ شده بود، يوسون (yusun) اطلاق مي‌شد. دومين آنها قورولتاي بود، يعني تصميمات اشراف و سومين آنها، خاقان . يعني اصول و قواعدي كه حاصل فعاليت‌هاي قانونگذاري خاقان بود. (70)

در نزد گوك ترك‌ها، حقوق جزا از حوزه‌ي انتقام فردي خارج شده بود.احکام مجازات ها به نام دولت و با نظر داشت منافع عمومي صادر مي‌شد و اجراء مي‌گشت. اما بعضاً نيز مشاهده مي‌شود كه جزا نه در حق مرتكب جرم، بلكه به خويشاوندان او داده مي‌شده است. بدين شكل كه مجازات پسران، دختران و همسران مجرم- بدين خاطر كه مستقيماً تحت ولايت رئيس خانواده بوده‌اند- اعمال جزا به رئيس خانواده تلقي مي‌گشت. (71)

مجازات به دو نوع تقسيم مي‌شد. اول جرم‌هاي بزرگ كه مجازاتشان اعدام بود. به نوشته‌ي منابع چيني از نظر گوك تركان جرايم بزرگ شامل: عصيان، قتل نفس، تجاوز به زن متاهل، دزديدن اسبي كه بسته شده باشد، ارتكاب دوباره‌ي سرقت بود و جزاي مرتکبین اين جرايم، اعدام. كيفر دادن و اجراي آن به دولت اختصاص داشت. (72)

دسته‌ي دوم جرايم سبك و ياخفيف( جنحه) بود كه مجازات آن پرداخت غرامت و خسارت بود. مثلاً مجازات جرايم ضرب و شتم، مجروح و مصدوم نمودن، پرداخت غرامت‌هاي حيواني بود. در مورد سرقت، سارق مجبور به پرداخت ده برابر مال مسروقه- از نظر تعداد و ارزش- به صاحب مال بود. در خصوص برخي از جرايم سبك (جنحه) علاوه بر پرداخت غرامت شاهد اجراي مجازات زندان - كه البته طولاني نبود- هم هستيم. (73) كسي كه به دختري جوان تجاوز مي‌نمود، مجبور بود فوراً با او ازدواج نمايد. علاوه بر اين مرتكبين به تجاوز، هم‌چون عاصيان، خائنين، قاتلين و سارقان اسب، جزو مرتكبين جرايم بزرگ تلقي مي‌شدند و به كيفر يكسان مي‌رسيدند. كسي كه چشم كسي را كور مي‌نمود. موظف بود دختر خود و يا اموال همسر خود را به آن فرد بدهد. نكته‌ي قابل توجه در اين جا آنست كه مجازات جنبه‌ي غير شخصي داشته است. (74)

ب) حقوق خصوصي

اطلاعات ما درباره‌ي حقوق خصوصي در نزد گوك تركان از منابع چيني و نوشته‌هاي اورخون كسب شده‌اند. اگر اطلاعات اين دو منبع را تركيب كنيم مي‌توانيم به اين نتایج دست يابيم:

در ميان گوك تركان- خانواده- كه با نام اوگوش (uguş) شناخته مي‌شد، ستون فقرات جامعه را تشكيل مي‌داد. منبع اوليه‌ي مرتبط با اين خانواده را مي‌توان از سنگ نبشته‌هاي اورخون يافت، چون در آنها بر ديدگاه‌ها و نظراتي در خصوص نظام مرتبط با ازدواج برمي‌خوريم «وقتي كه آسمان آبي در بالا و زمين سياه در پايين جاي گرفت، بشر در بين آنها مستقر شد. در راس بني آدم، پدرم بومين خاقان قرار داشت.

براي اينكه ملت ترك نابود نشود، براي اينكه ملت بماند، پدرم، ايلتريش خاقان، مادرم ايل بيلگه خاتون را از اوج آسمان فرود آورد و از آسمان جدايش ساخت.» از اين عبارات ضمن اينكه سرنخ‌هايي درباره‌ي آفرينش جهان وجود دارد، درمي‌يابيم كه پدر بيلگه خاقان، ايلتريش و مادر او هم ايل بيلگه خاتون مي‌باشند. اين امر هم‌چنانكه در داستان‌هاي بعدي ديده مي‌شود، نشان مي‌دهد كه خانواده محصول تحول و تكامل نبوده است، بلكه نماينده‌ي الگوی خانواده‌ي هسته‌اي، متشكل از پدر، مادر و فرزندان ايشان مي‌باشد. (75)

مي‌دانيم كه زن در جامعه دوره‌ي گوك تركان، موقعيت اجتماعي مهمي داشته است. از سنگ نبشته‌ها اين گونه استنباط مي‌شود كه خاقان‌ها با همسرانشان- كه به ايشان خاتون اطلاق مي‌شد- بر تخت مي‌نشسته‌اند. علاوه بر آن هنگامي كه خاقانی در مي‌گذشت، حق ولايت كودكان به مادرانشان داده مي‌شد. پس از درگذشت قوتلوق خاقان، بيلگه خاتون، ولي فرزندان خود شد. (76) اينكه در سنگ نبشته‌هاي اورخون آمده است: پس از پرواز (درگذشت) خاقان پدرم، برادر كوچكم، كول تگين، هفت ساله بود ... در دولت مادرم خاتون، كه همچون اوماي (Umay) بود، برادر كوچكم كول تگين عنوان «مرد» گرفت، نشان دهنده و مبیّن اين موضوع است. همچنين خاتون‌ها در مديريت دولت و مجالس دولت مشاركت مي‌نمودند و حق سخن و اظهار نظر داشته‌اند. نمونه‌ي بسيار خوب اين امر آنست كه جزو هيئت مستقبلين از سفير چين در سال 725/ م پو- فو خاتون (Pu-Fu) همسر بيلگه خاقان نيز حضور داشت. (78)

در ميان گوك ترك‌ها- همانند هون‌ها- پسران پس از فوت پدرانشان مجبور بودند با نامادريشان ازدواج نمايند. وقتي برادران و عموهايشان در مي‌گذشتند ازدواج با همسران آنها براي برادران و برادرزادگان يك ضرورت تلقي مي‌شد. (طبق قاعده‌ي لويرا) اهداف اين اصل، عيناً با اهداف موجود در دولت هون يكسان بود. (79)

ازدواج در ميان گوك تركان عمدتاً بر اصول برون همسري (Ekzogamik) متكي بود. تعدد زوجات وجود داشت. همسر اول بانوي اول خانه تلقي مي‌شد. هميشه بر برابري و تساوي تاکید مي‌شد. همانگونه كه زني در موقعيت بالا با مردي كه نسبت به ايشان در موقعيت پايين‌تري بود ازدواج نمي‌كرد؛ فرزندان مردي كه از  ازدواج با دختري از غير هم كفو خويش بدنيا مي‌آمدند، با رفتار متفاوتي از طرف جامعه روبرو مي‌شدند. (80)

در ميان گوك تركان، مراسم عقد، متناسب با ثروت خانواده برگزار مي‌گشت. بيلگه خاقان كه در سنگ نبشته‌هاي اورخون آورده: دخترم را به «تورگيش خاقان» با مراسم عقد كنان فوق‌العاده بزرگي تزویج نمودم. دختر تورگيش خاقان را طي مراسم عقد كنان فوق‌العاده بزرگي به عقد ازدواج پسرم در آوردم، اين عبارات اين رسم و قاعده را با وضوح تمام بيان نموده است. (81)

در سنگ نبشته‌هاي اورخون «چهارده بار از اصطلاح برده  (Kul) استفاده شده است. اما اين اصطلاح به معناي انسان هايي محروم از ملك و حق كه در داخل نظام برده داري سازماندهي شده باشند، نيست. بلكه بيشتر شامل افرادي مي‌شد ،كه به دلايل گوناگون، حقوق سياسي خود را از دست داده، از نظر برخي حقوق مدني گرفتار ممنوعيت‌ها شده بودند. ضمناً واژه ی برده در هر معنايي كه كاربرد داشته باشد، نشان دهنده‌ي آنست كه تركان با نوعي سيستم برده‌داري آشنا بوده‌اند. پس، بردگان در جماعات كوچ‌نشين در برابر اربابانشان چه حقوقي داشته‌اند؟ برده اگر معلول و ناقص العضو نبود مي‌توانست هر وقت اراده كند بر اسب اربابش سوار شده بگريزد، تازه بدل و مابه الازاي اسب دزديده شده را هم نمي‌پرداخت. منظور آنكه بين برده‌داري در نزد تركان،و برده‌داري سازماندهي شده و متشكل، تفاوت بسيار بزرگي وجود داشته است. (82)

غير از خويشاوندي خوني كه در جامعه شناخته مي‌شد و بر تولد تكيه داشت ،يك نوع رابطه‌ي خويشاوندي مصنوع و ساختگي نيز وجود داشت. دو مردي كه خواستار خويشاوندي خوني بودند خون‌هايشان را در ظرفي ريخته، با قميز مخلوط نموده هر كدام نصف آن را مي‌نوشيدند بدين طريق رابطه‌ي خويشاوندي حاصل مي‌گشت. (83)

سنجردويت اوغلو كه به خاطر انجام پژوهش‌هاي جالب در خصوص تاريخ تركان شناخته شده است، جدول نظام‌مندي در مورد خويشاوندي  در نزد گوك تركان تهيه كرده است. ديويت اوغلو در اين جدول خويشاوندي

 1) ساختار واقعي مولّد هم خوني

 2) روابطي كه با بده بستان بين انسان‌ها پديد مي‌آيند را به صورت منظمي مطرح نموده است. (84)

خاقان گوك تركان حق مالكيت بر اراضي را صاحب بود. خاقان‌ها مي‌توانستند اراضي را بين طوايفي كه مي‌خواستند تقسيم نموده، آنها را در آن اراضي مستقر سازند.

به جز اين موقعيت خاقان- عليرغم اينكه اساس عدم وجود مالكيت بر اراضي بود- در سنگ نبشته‌هاي اورخون به نمونه‌هايي بر مي‌خوريم كه نشان مي‌دهد اعيان و اشراف نيز زمين‌هاي زيادي داشته‌اند. (85)

علاوه بر اين چنین  مستفاد مي‌شود كه ملت بهر ميزان كه كوچ نشين بوده باشد، هر يك مالك يك قطعه زميني بوده‌اند.

اين اراضي در محدوده‌ي قشلاق‌هايي كه قبايل در آنجا زمستان گذراني مي‌كردند، واقع بودند. بهنگام تعيين سهم‌الارث اين اراضي به كوچك‌ترين پسر خانواده مي‌رسيد. ديگر پسران اموال منقول مي‌گرفتند. (86)