چکیده
سلسله ي منغیتیه بعد از حکومت اشترخانی در بخارا با پشتيباني نادرشاه افشار به قدرت رسید. این سلسله از بازماندگان مغول بعد از عقب نشینی از مناطق اروپايي روسیه (اردوی زرین) بودند كه به نواحی جنوبی تر آمده و در ماورألنهر، خان نشیني را تشکیل دادند امیران سلسله در مدت 167 سال داراي قدرت بودند که می توان به صورت قطعی با تهاجم روسیه و تصرف خانی گری های سه گانه تاریخ آنها را به دو بخش قبل از آمدن روسیه و بعد از ورود ارتش امپراتوری روس تقسیم نمود.
به طور متوسط هر امیری حدود 20 سال بر قدرت بوده و البته همچنان به مانند هر سلسله شرقی با شیوه های حکومت استبدادي شرق در منطقه ،حكمروايي مي كردند که مهمترین ویژگی آنها ناآگاهی از تحولات جهانی بود بخش زیادی از وقايع مهم در ايران اميران آن، در زدوخورد با دوخان نشينی دیگر یعنی خیوه و خوقند سپری شد.





خاندان منغيتيه درامارات بخارا
سيرتاريخي امارت بخارا و به قدرت رسيدن خاندان منغيتيه
محدوده ي جغرافيايي ماورألنهر وپيشينه ي آن 
سرزمين ماورألنهر يعني آنجا كه ميان دو رود بزرگ سيحون وجيحون قراردارد داراي سابقه تاريخي بس طولاني وبا اهميت مي باشد ،اين ناحيه ي آسيايي كه از شمال به سيبري ،ازمغرب به درياي خزر،از جنوب به افغانستان ، هند، تبت و ايران وازمشرق به چين محدود است (سارلي/ اراز محمد /تركستان درتاريخ ص 9)كه توران زمين نيز خوانده مي شده است... (همانجا / ص 9) اما اطلاق كلمه آسياي مركزي به اين بخش مهم از آسيا، توسط حكومت شوروي سابق، بدون ترديد از روي حسن نيت و مبتني برواقعيت هاي جغرافياي تاريخي نبوده است. ( ولايتي علي اكبر / فصلنامه مطالعات آسياي مركزي وقفقاز/ ص1)
ماورألنهر سرزمين حاصلخيزي بود كه رود سيحون وجيحون وزرافشان درآن جاري بود (خوافی شهاب الدین عبدالله (حافظ ابرو) تاریخ حافظ ابرو/غلامرضا ورهرام/ص9) وسمرقندوبخارا درآن واقع بود. ( لسترنج / جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي ترجمه محمود عرفان / 4و19 ) سخن از شهرهاي مهم اين ناحيه شد بنابراين بايد بخارا به عنوان سرزميني باستاني و با اهميت مورد توجه قرار گيرد. لسترنج محقق توانا نام قديمي شهر بخارا را ‹پنجکنت› (همانجا /ص 490) ذكر كرده است و جويني مورخ ايراني وجه تسميه بخارا را اين گونه بيان مي كند:

".. بخارا از قديم باز درهر قرني مجمع نحارير علماي هر دين آن روزگار بوده است :واشتقاق بخارا از بخار است كه به لغت مغان مجمع علم باشد واين لفظ به لغت بت پرستان (ايغور وختايي) نزديك است كه به معابد ايشان كه موضع بتان است بخار گويند ودروقت وضع نام شهر ( پنجکنت) بوده است.." ( سارلي / اراز محمد تركستان درتاريخ ص 15 )
 ازورود اسلام به آن سرزمين، شهري معمولي وتوسعه نيافته بود وبه لحاظ سياسي واقتصادي اهميت چنداني نداشت. با اين وجود مورخين ،قرن پنجم ميلادي را آغاز رونق بخارا ذكر كرده اند ، زيرا كه تقليد از سكه هاي بهرام در آسياي ميانه ،احداث ديوار بزرگ وبناي عظيم دور واحه بخارا راباستان شناسان مربوط به اين دوره مي دانند (همانجا /ص 16 ) ريچارد.ن.فراي در تاريخ بخارا مي گويد :
"چنين به نظر مي رسد كه بخارا درزمان عبيد الله خراجگزار اعراب گرديد،اما به اشغال فاتحان مسلمان درنيامد (053ق-674م).. اميه بن عبدالله از 72تا 77 هجري قمري- 692 تا 697ميلادي براي دعوت مردم نواحي آسياي ميانه تلاش هايي به عمل آورد وحجاج بن يوسف سرزمين هاي اين منطقه را تا شمال رود جيحون آزاد كرد.درسال (87هجري-706 ميلادي) قتيبه بن مسلم بيكندرا پس از محاصره به تصرف درآورد ودر سال (90ه.ق- 709 م ) بخارا بدست وي آزاد شد."( همانجا /ص 16)
 ابن خرداد به هم در 272 هجري قمري-885 ميلادي از راههای آن سخن گفته است. (ابن خرداد /المسالک والممالک/ ترجمه حسين قره چانلو/ ص22).
سامانيان كه قدرت را درماوراءالنهر (در نيمه دوم قرن چهارم هجري) بدست گرفتند، بخارا را به عنوان پايتخت خود برگزيدند.عصر حكومت آنان اوج شكوفايي اسلام در بخارا وسمرقند بود، لذا پايتخت سامانيان ميعادگاه دانشمندان گرديد.(مس اف رحیم/ سامانیان و احیای تمدن فارسی/ ص41)
در فاصله انحطاط وانقراض سامانيان تاحمله مغول، سلجوقيان وسپس قراختائيان برماورألنهر تسلط داشتند. اما هجوم سيل آسا و ويرانگر مغولان همه چيز را تغيير داد ، زيرا به نظر مي رسد ركود وافت بخارا را از جوانب مختلف سبب شد.
مغولان كه در616 هجري قمري - 1210 ميلادي ،تهاجمات خود را از مغولستان به سوي غرب آغاز نمودند. بخارا و بسياري ديگر از شهرهاي آباد ماوراءالنهر را باخاك يكسان نمودند چنان كه آثار ونتايج آن حتي پس از يك قرن كه ابن بطوطه سياح مسلمان ، از آنجا ديدن مي كند باقي بود. (لسترنج /جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي ص 492) بعد ازحمله مغول، بخارا كه مهد اسلام نام گرفته بود .(سارلي /اراز محمد /ص 18 ) رونق واهميت گذشته خود را از دست داد هرچند كه برخي همچون فراي معتقدند كه بخارا هرگز اهميت خود را تاپايان امپراتوري تزاري در 1917 ميلادي نيز ازدست نداد.( همانجا /ص 18)
ماورألنهر دردوره ايلخانان مغول به ويژه جغتاي (كه اسلام را پذيرفت ) شاهد رشد و رونق فرهنگ اسلامي بود اما پس از آنان، دراين سرزمين دوراني پراز آشوب وتشنج آغاز شد كه با هجوم تيمور دراواخر قرن هشتم هجري قمري روبه آرامش نهاد.مركزيت يافتن سمرقند دردوران امير تيمورگور كاني ،آباداني و اهميت گذشته بخارا را نيز تا حدودي بازگرداند. اما مرگ تيمور درآغاز قرن دهم هجري ابتداي قرن پانزدهم ميلادي در سال 1405 ميلادي جنگ ها ودرگيري هاي داخلي را بار ديگر شعله ور ساخت.
سرانجام خاندان شيباني در 906هجري و1500ميلادي قدرت را به دست گرفتند.ابو الخيرخان مؤسس اين خاندان قدرت جانشينان تيمور را درسرزمين موروثي آنها درهم شكست (غفوراف باباجان/ تاجیکان/ ص803) ومحمد خان شيباني حدود بخارا را از خجند تاهرات بسط داد وبعداً مشهد را محاصره كرد.ولي در سال 916 هجري (1510.ميلادي) درجنگ باشاه اسماعيل از پاي درآمد.(سیوری راجر/ رمضان علی روح الهی/درباب صفویان/ ص52) درزمان سلطنت عبدالله خان شيباني (1598قمري-1583 ميلادي) در جاده هاي بخارا كاروان سراهاي متعدد وپلهاي زيبا بوجود آمد ودرتمام راه هاي صحرا آب انبارها (سردابه) ساخته شد.( وامبري آرمينيوس ‹‹سياحت نامه درويش دروغين درخانات آسياي ميانه›› ترجمه فتحعلي خواجه نوريان / ص 470-469 )
سالهاي 924 تا 1008 ه.ق (1518تا 1599 ميلادي) دوران اقتدار خاندان شيباني بود ونخستين سفيرروسيه به بخارا دراين دوره سفركرد.( سارلي /اراز محمد/ تركستان درتاريخ ص 21 ) اما بتدريج قدرت شيبانيان روبه افول نهاد. پسر عبدالله خان ،عبدالمؤمن خان نتوانست تاج وتخت را مدتي حفظ كند ودرتوطئه اي به قتل رسيد وآخرين خانواده ازنسل شيباني پس از استيلاي «توقول» رئيس قرقيزها كه سراسركشور را به باد تاراج داد،از بين رفت.( وامبري / سياحت نامه ص 470 ) درباره ي سرانجام شيبانيان وامراي بعداز آنان يعني اشترخانيان چنين ذكر شده است :
"... با اين وجود خاندان شيباني دربخارا... كاملاً از بين نرفت.سلسله آنها از طريق يك نسب مادري ادامه يافت ،درسال 1007هجري(1599 ميلادي) باقي محمد، حاصل ازدواج يك شاهدخت شيباني (خواهر عبدالله خان دوم ) وشاهزاده اي موسوم به جان ازخاندان اشتر خانيان به تصرف ميراث پدر بزرگ مادري خويش درماوراءالنهر توفيق يافت.ولي در اين ميان برخي نقاط بويژه تاشكند و شهر تركستان- ياسي بدست قزاق ها افتاد . پس از مرگ عبدالله خان دوم در 1006/1598 بالاخره خراسان از نو، تحت تسلط صفويان درآمد.زيرا كه درزمان عبدالمؤمن خان خراسان به اشغال وي درآمده بود ".(اشپولر برتولد/ کاوه بیات / آسیای میانه مجموعه مقالات تاریخ/ ص36-38)  

درانتساب به نام پدر به «جانيان» ويا به انتساب خاستگاهشان به اشتر خانيان موسوم بودند (اشتر خان تلفظ تاتاري استاراخان ياهمان حاجي ترخان بود ) اين خاندان سالها منطقه ي بلخ درجنوب جيحون را درتصرف خود داشتند (غفوراف باباجان/تاجیکان/ص803) و ولي عهد ( و به ندرت خود خان) بلخ را اداره مي كردند. تلاش هاي مكرر امراي بخارا براي توسعه نفوذ خويش درجهت شمال غرب فقط براي مدت كوتاهي با توفيق همراه بود،چرا كه با يورش هاي مكرر قزاق ها به سمت جنوب روبه رو بودند.امام قلي خان (1020 -1053هجري/1611-1643 ميلادي) درطول لشكر كشي هايش تا دهانه سيحون پيش رفت وحتي براي مدتي، تاشكندرا هم تصرف كرد واهالي آن را از دم تيغ گذراند.(همانجا/ص867)
پس ازمرگ جانشين دوم او عبدالعزيز (1055-1091 ه/1645-1680 م) كه فرمانرواي پرتواني بود، دوراني از فروپاشي وتجزيه شروع شد كه سرآغاز آن شورش مردم دره زرافشان بود. درحول وحوش سال 1121ه.ق/1710 م دره فرغانه ازحيطه اقتدار بخارا خارج شد و خوقند را تشكيل داد. (همانجا/ص871)
دراين دوران يك سلسله تغيير وتحولات دربخارا صورت گرفت. زدوخوردهاي پي در پي ميان خان ها وتيره ها وطوايف قدرتمند درمنطقه باعث تضعيف اقتدار مركزي وامكان پذير شدن هرگونه ماجراجويي درخارج از مرزهاي كشور گرديد.رؤساي خاندان هاي اشرافي به نحو روزافزوني مستقل مي شدند... با اين حال وعليرغم كاهش زراعت در آن دوران به علت اقدامات جديد در زمينه آبياري و کشاورزی وتجارت رونق گرفت و بخارا مهمترین مرکز تولید مواد غذایی سراسر آسیای میانه گشته بود اما این رونق ديري نپائيد.(همانجا/ ص884).
 درساليان بعد سرانجام اختلافات ودرگيريها، استقلال اشراف وخودسري هايشان ومشكلات ديگر داخلي درزمينه سياسي ،اجتماعي واقتصادي زمينه را آنچنان مهيا ساخت كه هم زمان با حمله نادر شاه افشار به بخارا، ابوالفيض خان 1123هجري قمري (1711ميلادي به بعد) امير «جاني» آن سامان نواحي اطراف بلخ را از دست داد. جنگهاي متعدد، آشوبهاي داخلي وقحطي هاي پي درپي اين دوران موج جديدي ازمهاجرت به فرغانه را برانگيخت. پس از اين دشواري ها، امراي جاني به نحو روز افزوني تحت نفوذ منغيت ها كه ازخاندان هاي آن سامان بود، قرارگرفتند .( اشپولر،بارتولد و.../بيات /آسياي ميانه (مجموعه مقالات تاريخي9 ص 38 )
ما دراين بخش، حاكميت منغيت ها را بربخارا مورد بررسي قرارخواهيم داد وتاريخ سياسي واجتماعي آنان را با بهره گيري از منابع وتحقيقات تجزيه و تحليل خواهيم نمود.
تاريخ سياسي خاندان منغيتيه
الف) قرن هيجدهم ونيمة ي نخست قرن نوزدهم ميلادي 
منغيت ها يكي از قبائل آسيا بودند كه درسال 1160هجري قمري(1753 ميلادي) حاكميت اشترخاني ها را دربخارا سرنگون كردند وتا سال 1328هجري قمري(1920ميلادي) برآنجا وتوابعش حكم راندند.وجه تسميه منغيتي ها ويا به تعبير دكترورهرام منگيت به معني «بيني پهن» (ورهرام غلامرضا/ تاريخ آسياي مركزي دردوران اسلامي/ ص299 ) مي باشد وچنانكه درسياحت نامه خوارزم آمده است، ريشه واساس آن از طوایف اوزبكيه منغيت ونسبش به مغول پيوند مي خورد (هدايت رضا قلي خان /سفارت نامه خوارزم كتابخانه طهوري ، به كوشش علي حصوري/ص106 )  
بنابراين ، درنيمه دوم قرن هيجدهم ميلادي وازميان باديه نشينان ماوراء النهر قبيله اي قدرت را درشهر مهم بخارا وتوابعش بدست گرفتند كه حدود يكصد وهفتاد سال بر آن ناحيه حكومت كرده و سرانجام با هجوم اشغالگرانه نيروهاي روسي از پاي درآمدند.
بيشتر منابع ومآخذ ، مؤسس وپايه گذار حكومت منغيت را «محمد رحيم خان » نوشته اند كه خود را لقب خاني داده بود (اشپولر، برتولد و.../بيات /آسياي ميانه / ص 38 ) دراين باره دربخشي از كتاب« سيترك آقاي خمراني اميرعالم خان» چنين آمده است :
"... مؤسس اين سلسله رحيم خان بي حكيم وآتاليق خدايارخان است..."  
( محی الدین/ سيترك آقاي خمراني اميرعالم خان دوشنبه ،1991/ص 15 ) 
اطلاع ما راجع به حكومت محمد رحيم خان (همانجا ،ص 15-16 ) حاكي از قدرت گيري او درسال 1160 قمري (1753 ميلادي) وپس از برتري اش برآخرين خان اشترخاني يعني ابوالفيض خان مي باشد که حمله نادرشاه افشار از خراسان به ماورالنهر او را کاملا ضعیف و خراجگذار ایران کرده بود.( لکهارت / نادرشاه/ مشفق همدانی/ ص240/241)
پس ازكشته شدن ابوالفيض خان ، مدت 12 سال زمام حكومت بخارا دردست او بود كه از اين مدت هفت سال وچندماه ظاهراً نايب پسران ابوالفيض خان، ولي دراصل مشغول فراهم نمودن شرايط مساعد براي كسب قدرت بود. سرانجام پس از نابود كردن عبدالمؤمن وعبيدالله پسران ابوالفيض خان ، خود مستقلانه بربخارا حاكم شد.
سرانجام، وی در 14 رجب 1172 هجري (1758 ميلادي) ديده ازجهان فروبست وقدرت به دست جانشينانش افتاد ، موقعيت دروني بخارا وتوابعش همزمان با روي كار آمدن اولين اميرويا (به قول خودش) خان منغيت، دركتاب آسياي ميانه اين گونه بيان شده است:
"... ساخت اجتماعي كشور ونحوه توزيع اراضي درسلسله جديد هم تغيير نكرد. نفوذ اقشار مذهبي نه تنها كم نشد بلكه افزايش هم يافت. طلاب از اقصي نقاط روي به مدارس آوردند.با اين حال جنگهاي خانگي باخانات مجاور ادامه يافت.."(اشپولر، بارتولد/ بيات / آسياي ميانه /(مجموعه مقالات ) ص 38)
دريك جمعبندي دوره محمد رحيم خان، با فروپاشي سلسله اشترخاني،منغتيه پايه گذاري شد وبرخي جنگ ها باهمسايگان ادامه داشت.
دوره حكومت دانيال (1785-1758)
پس از مرگ محمد رحيم خان چون فرزندي نداشت كه قدرت را بدست بگيرد دانيال آتاليق اختيار حكومت را بدست خود گرفته تا كودكي خردسال كه نبيره رحيم خان بود به سن قانوني براي پادشاهي برسد، نايب برادر شد (محي الدين ، سيترك آقاي خمراني امير عالم خان/ ص 16 ) اما مدتي بعد او را به قتل رساند وخود قدرت را بدست گرفت.اين تغيير وتحول بدين صورت فراهم گرديد كه دانيال 
  " ابوالقاسم مردي را كه از نژاد ابوالفيض بودوبه دهقاني مشغول بود آورده ،وبه خاني گماشت و خود نايبي حكومت را گرفت."( همانجا /ص 16 )
اين اقدام دانيال شايد حاكي از اقدامي سياسي وبه ظاهر جهت برگرداندن سلطنت به اسلاف امراي اشترخاني باشد تا بتواند به نام آنها ولي دراصل براي خود حكومت نمايد.
بنابراين امارت وي كه نوعي استبداد وتوأم با فشار برمردم بود، آغاز گرديد.
خان دانيال كه به رفاه وآسايش مردم بي توجه بود، افرادرا بدون توجه به لياقت وكارداني شان (كه اكثراً نيز از پسران و وابستگان خود او بودند ) ، به مناصب مختلف برگزيد وآنان نيز همانند خود امير غرق درفساد وخوش گذراني شده با ظلم وستم برمردم حكم مي راندند.
شدت اين فشار به قدري بودكه كسي را جرأت اعتراض نبود واگر هم چنين جرأتي پيدا مي شد، محكمه اي كه به دادش رسيدگي نمايد، وجودنداشت. مولف کتاب «تاريخ سلطنت خاندان منغيت» به خوبي دوران پرازآشوب وتفرقه وفساد امير دانيال به ويژه زماني كه به دليل پيري وكهولت سن اداره امور را به وابستگانش سپرده بود وصف كرده است، وي مي گويد: 
"... درايام حكومت اميردانيال... اكثرمدارس ومسجدها از درس ونماز تعطيل يافته حجره هاي مدارس خراب شده دولت هرچه از هرجا يافته متصرف و مالك شده شعله از چراغ بيوه زن ونان از انبان او دزديد ومصرف شكم خرج خودمي رسانيده و كسي رامجال باز خواست نبود وبازار خمر وقمار وفسق وفساد بسيار رايج وگرم بوده درميان امراء وحكام ، ليكن فقرا و رعايا رامجال حركت وسكون نبوده از حزن ظلم و زجر... ودراكثر مناصب امارت پسران امير دانيال منصوب بوده اشاعه فسق وفساد مي نموده،وزارت بخارا درعهده دولت بوده مردي فاسق وسفا كي بي باك ومنصب قاضي كلان درقبضه قاضي نظام الدين... وخود امير دانيال از جهت پيري خرف شده از تنسيق تدبيرملكي عاجز مانده سرانجام فتق ورتق اين مهمات مملكت بدست اولاد واعمام داده از نشيب و فراز عدل وظلم بي خبر بوده است وهمه احكام حدود شرعي مهمل مانده وداد وفرياد كسي به جايي نمي رسيد..." ( مخدوم دانش احمد/ تاريخ سلطنت خاندان منغيت / دوشنبه /1992/ ص8 و9 )
بنابراين اوضاع نامساعد حاكميت منغيت ها را دراين دوره به وضوح دريافتيم ، زيرا امير دانيال وكارگزارانش به هر شكلي كه مي خواستند حكومت مي كردند و دراين زمينه ازانجام و ارتكاب هركار ناپسند وترويج فسق وفساد رويگردان نبودند. در دوره او حكومت با استبداد توأم بود شورش هايي درگرفت وغالب حاكمان از خويشان دانيال تعيين مي شدند.سرانجام امير منغيت نيز پس از بيست وهفت سال سلطنت (توأم باجور وستم) درسال 1199هجری (1785ميلادي) ديده از جهان فرو بست.(بلجوانی،محمد علی محمد/تاریخ نافع/ص115)

دوره حكومت امير معصوم (شاه مراد ) (1800-1785ميلادي)
پس از دانيال آتاليق پسرش به نام شاه مراد كه به امير معصوم شهرت يافته است (همانجا /ص 115 ) به امارت بخارا ولايت وايالت تابع آن دست يافت.احمد مخدوم دانش ضمن آن كه او راامير ثاني لقب داده است ،چگونگي قدرت گيري وزمينه سازي براي آن را به دوران حيات امير دانيال رسانده تاحدي كه توانسته ازاو تعريف وتمجيد نموده است. عين عبارات او را بيان مي كنيم:
"... دراين حال اميرمعصوم (شاه مراد) خردسال بود ودراوان رشدوبلاغت رسيده وازاين بي عزتي وبي نسقي راضي نبوده اكثر پيش پدررفته از حال برادران صاحب جاه وبقيه امرا شكايت مي كرده كه فلاني اين فسق را مي كند وفلاني اين ظلم را مي نمايد... اين سخن به گوش امير دانيال درنرفته يا آنكه از امرا واولاد ترسيده هيچ متصدي تدارك نمي شده...(امير زاده) با پدر اقرار كرد وعرض نموده است كه من طاقت شنيدن وديدن اين مظلمه كه دراين دولت ظاهر است، ندارم وبراي تحصيل علوم به مدرسه مي روم در مدرسه درآمده ورياضت شاقه در تحصيل علوم

منبع: سایت اینترنتی دیپلوماسی شرقی