. ايلات و عشاير منطقه در اين جنگ ها عمدتاً با نيروهاي حکومت مرکزي ايران همکاري کردند و نشان دادند که به دولت ايران وفادار هستند. اطلاق جنگ هاي ايران و روسيه بر اين حماسه‌ها نارساست، زيرا ايرانيان جنگي را عليه روسيه راه‌اندازي نکرده بودند تا نام کشور آنها مقدم بر روسيه ذکر شود. ايرانيان در برابر اشغال بخشي از سرزمين خود در برابر نيروهاي مهاجم دست به پايداري زدند و تا پاي جان کوشيدند؛ هر چند به دليل شرايط جهاني و رقابت هاي استعماري نتوانستند موضع برتر خود را حفظ کنند. سپاه ايران، نيروهاي شکست‌خورده نبودند. بلکه در اکثر موارد غلبه و پيروزي با آنها بود، بنابراين از اين نبردها نبايد صرفاً وجه سلبي آن را در نظر آورد بلکه بر وجه ايجابي آن که خلق حماسه‌هايي درخشان بود بايد بيشتر تأکيد و تأمل کرد.

 

 مي دانيم که روس ها از سال ها قبل از آغاز دوره اول جنگ با ايران به منطقه قفقاز چشم طمع دوخته بودند و بارها حملات آنان براي تسلط بر اين منطقه ناکام مانده بود: لطفاً بفرماييد روسيه تزاري براي گسترش نفوذ خود در قفقاز (علاوه بر گزينه نظامي) چه سياست هايي اعمال مي‌کرد؟

روس ها حتي قبل از اشغال قفقاز سياست هاي ويژه‌اي براي استمرار نفوذ خود در منطقه تدارک ديده بودند. آنها قزاق ها را به تدريج وارد قفقاز کردند و در کنار آنها ساير اتباع خود را هم اسکان مي‌دادند . اين گروه ها در اخراج مردم بومي تلاش هاي زيادي کردند که اين روند در دوره بعد از جنگ ها در قفقاز شدت گرفت. اينها در فتوحات نظامي روسيه به کمک مهاجمين شتافتند و تلاش هاي خود را به عنوان کمــک خان‌نشين ها  به روسيه قلمداد کردند.

 

از طرف ديگر ترويج مسيحيت ارتدوکس اعمال گرديد، تلاش بر اين بود تا اهالي بومي جذب فرهنگ روسي و آداب و رسوم آنها شوند. اين روش هرگز در مناطق مسلمان نشين موفق نبود، کساني که به فرهنگ روسي تعلق خاطر نشان مي‌دادند اعتماد مردمي خود را از دست مي‌دادند . در کنار اين روش ها سعـــي مي‌شد قشر فرهيخته منطقه جذب فرهنگ غير بومي شوند با همه اين اوصاف کوشش هاي فراواني براي محو اسلام در منطقه به عنوان دين به عمل آمد، اما آنها هرگز نتوانستند در اين اقدامات موفق شوند و اسلام يکي از مهمترين پايگاه هاي مبارزه در منطقه بود. نسل کشي از طريق نابودي اقوامي که مورد هجوم قرار گرفته بودند و روابط آنها با ايران قطع شده بود، از ديگر روش هاي روس ها براي تضمين اعمال حاکميت خود بر منطقة قفقاز بود.

 

طرح جابه جايي ايلات و عشاير بومي بي فايده بود، اخراج چرکس ها که بزرگترين گروه مسلمان قفقاز بودند پيامدهاي دردناکي به بار آورد، آنها از سرزمين هاي خود آواره شدند و از قفقاز بيرون رفتند و تنها عده اي اندک از آنها در موطن اصلي باقي ماندند. گروهي ديگر از قوميت ها وقتي از قفقاز رفتند کليه مايملک و روستاهاي خود را به آتش کشيدند، اما حاضر به تسليم در برابر روسها نشدند.

 

□ مي‌دانيم که به رغم سياست هاي استعماري و تجاوزکارانه روسيه تزاري براي تسلط بر قفقاز، اين ناحيه سالياني طولاني در برابر متجاوزان روسي مقاومت کرد. به نظر حضرتعالي نقش اسلام و مسلمانان قفقاز در جلوگيري از نفوذ و سلطه زود هنگام روسها بر اين منطقه چه اندازه بود؟

بدون ترديد قلب هميشه تپندة قفقاز داغستان بود که عموم مردم آن مسلمان بودند. در داغستان ايلات و عشاير و قبايل متعددي زندگي مي‌کردند، عده‌اي ترک زبان بودند و گروهي ديگر از تات هاي مسلمان به شمار مي‌آمدند. در کنار آنها يهودياني مي‌زيستند که در فاصلة بين دربند و باکو به زندگي خود ادامه مي‌دادند. برخي از عشاير در استپ ها و عده اي ديگر در کوه هاي مرتفع زندگي مي‌کردند. مهمترين گروه قومي لزگي ها بودند که در جنوب داغستان اقامت داشتند. گروهي از بازماندگان آلان ها که توسط تيمور لنگ برافکنده شدند، به نام استي ها در غرب چچن زندگي مي کردند و در کنار آنها قزاق ها مي‌زيستند. اسلام مذهب رايج در منطقه بود، هر چند که مسيحيت و يهوديت و پيروان مذاهب ابتدايي هم وجود داشتند. در حقيقت به دليل وجود اسلام بود که تسلط روس ها بر منطقه با کندي تمام پيش مي‌رفت و سرانجام با زد و خوردهاي خونبار بر مردم تحميل گرديد. قفقاز هيچ گاه حاضر نبود زير تسلط روسيه برود.

 

□ پس از پايان دوره اول جنگ هاي ايران و روس، ژنرال الکسي پتروويچ يرمولوف حاکم روسي نواحي اشغالي، براي به تسليم واداشتن مردم منطقه به چه اقداماتي متوسل شد؟

يرمولف با جا به جايي قبايل و نيز شدت عمل، شورش هاي محلي را سرکوب کرد، اما نتوانست بر گروه هاي بومي فائق آيد. ديري نپاييد که بار ديگر شعله هاي شورش ها روشن شد و منجر به جنگ هاي خونبار ديگري در قفقاز گرديد. يرمولف مردي مغرور بود که اعتقاد داشت سرکوب بايد به حدي باشد که بوميان از آن بوي مرگ را استشمام نمايند. براي نيل به اين مقصود او وحشي گري را از حد گذرانيد و در برابر کوه‌نشينان بيرحمي بسيار نشان داد. او روش خود را مي ستود و مي گفت مرگ يک مخالف باعـث مي‌شود جان روس ها حفظ شود و از شورش گستردة مسلمانان جلوگيري کند. در موردي او اهالي يک روستا را قتل عام کرد و زناني را که اسير مي شدند به عنوان برده مي‌فروخت يا ميان سربازان خود تقسيم مي کرد. او آسيايي ها را تحقير مي کرد و مي‌گفت نرمش در برابر آنها نشانة عجز است و با آسيايي ها فقط بايد با زبان زور سخن گفت.

 

به دار آويختن مردان و کشتار زنان و کودکان مذهب مختار او بود، دهکده ها را نابود مي‌ساخت و جنگل ها را به آتش مي‌کشيد. مقر حکمراني او تفليس بود و هر بار پس از کشتار مردم به آنجا باز مي‌گشت. دوره دوم جنگ هاي ايران عليه اشغالگري هاي روسيه در زمان او انجام شد و علت اين جنگ ها وحشي گريهاي يرمولف و تقاضاي کمک مردم بومي از حکومت ايران و علماي مذهبي بود. با وجود اينکه طي اين جنگ ها يرمولف از فرماندهي قواي قفقاز به دستور تزار نيکلاي اول کنار گذاشته شد و جاي خود را به پاسکيويچ داد، اما وحشي گري او همچنان زبانزد خاص و عام بود. يرمولف نتوانست با توحش خود قلب مردم را بلرزاند، برعکس شدت عمل او باعث گرديد مردم قفقاز از مرگ نهراسند و آن را به هيچ انگارند. ديگر چيزي بالاتر از مرگ وجود نداشت و مردم در برابر درنده‌خويي مهاجمين بارها مرگ را به سخره گرفتند و با آغوش باز به استقبال آن رفتند، ليکن هرگز قلباً تسليم بيگانه نشدند. اين کشتارها باعث شد مردم حول محور اسلام جمع آيند و تا سال هاي بعد حماسه هايي بي نظير خلق کنند و نام خود را جاودانه سازند.

 

□ به رغم تمايلات روسي اريکلي حاکم قفقاز، فرزند و جانشين او گرگين خان علاقه‌مند بود با حکومت قاجار مراوده دوستي برقرار کند. به نظر جنابعالي در آن اوضاع حساس، چرا فتحعلي شاه نتوانست از اين فرصت استفاده مطلوب را ببرد؟

در سال 1213ق/1798 اريکلي از دنيا رفت و طبق عهدنامه با روس  ها فرزند بزرگ او گرگين خان به جانشيني او انتخاب شد. او ژرژ دوازدهم لقب داشت و نام اصلي اش گيورکي بود که در ايران به نام گرگين خان شهرت داشت. گرگين طرفدار آشتي با ايران بود حتي نامه‌اي به شاه ايران نوشت و اعلام کرد که پدرش به دليل کهولت سن داراي نقاط ضعف فراوان بود، او حتي قتل مردم تفليس در دوره پدر را به اقدامات نسنجيده او نسبت داد. گرگين نوشت که خود را از چاکران و متعلقان دولت قوي شوکت ايـــران مي‌داند و خويشتن را حاکمي براي مرزباني از کشور ايران در منطقة قفقاز به شمار مي‌آورد و مترصد و منتظر اجراي دستورات شاه ايران است. در اين اوضاع حساس فتحعلي شاه بي تدبيري کرد، از گرگين خان خواسته شد فرزند ارشد خود را به رسم گروگان به تهران فرستد. بديهي بود که گرگين خان اين شرايط رقت بار را نمي‌توانست بپذيرد، پس بار ديگر به دولت روسيه روي آورد. روس ها به او قول حمايت دادند، ژنرال لازاروف در رأس سپاهي به گرجستان فرستاده شد و در سرکوب مخالفين داخلي او کوشيد، اما باز هم تهديدي عليه دولت ايران انجام نگرفت. گرگين که از حمايت دولت ايران نااميد شده بود از دولت روسيه مقدار زيادي وام گرفت و قول داد که اگر نتوانست قرض خود را ادا کند، تفليس از آن روسيه خواهد شد.

 

□ از جمله وقايعي که در دوره اول جنگ هاي ايران و روس اتفاق افتاد، قتل سيسيانف سردار روسي توسط حسينقلي خان حاکم باکو بود. اين واقعه حداقل در کوتاه مدت چه تأثيري در ميان ايرانيان بر جاي گذاشت؟

بلافاصله پس از قتل او همان شب سپاه ايران اردوي سيسيانف را محاصره و تارومار کردند، خيمه و خرگاه آنها به غارت رفت، کساني که فرار کرده بودند از شدت سرما از پاي درآمدند، سر سيسيانف هم از بدن جدا شد و به نزد نايب السلطنه فرستاده شد و او هم آن را به تهران فرستاد.

 

پيش از اين روس ها حتي خراسان را از رشادت هاي خود پر کرده بودند و خلاصه اينکه بيم و رعبي در دلها افکنده بودند. سيسيانف در بسياري از نقاط ايران نامي آشنا بود و نام او قرين با فتح و پيروزي روس ها بود . شهرت او تا ناحيه خراسان هم گسترش يافته بود. فتحعلي شاه که مراتب را مي‌دانست، سر او را به نشانة پيروزي بزرگ مردم ايران براي حاکم خراسان فرستاد تا بيم و هراسي را که از روس ها به ويژه سيسيانف در قلب ها افتاده بود زايل کند و افسانة شکست‌ناپذيري روس ها را نقش برآب سازد. پس از قتل سيسيانف روس ها دست به عقب‌نشيني زدند، ايرانيان در سرزمين هاي بين گنجه و تفليس به جنگ ادامه دادند و هميشه شاهد فتوحات خود و شکست ارتش روسيه بودند. از آنجايي که جنگ اصلي درگنجه ادامه داشت -  جنگي که سيسيانف و عباس ميرزا فرماندهي طرفين را برعهده داشتند –  اين پيروزي ها نقش موثري در تقويت قلوب مردم بومي داشت و پس از آن مدت کوتاهي آرامشي موقتي در قفقاز حاصل شد.

 

□ همچنان که منابع تاريخي به درستي نشان مي دهد به رغم برتري نظامي روسيه، نيروهاي ايراني در مقاطع مختلفي از دو دوره جنگ هاي فيمابين، بارها ارتش متجاوز روسيه را با شکست هاي خيره‌کننده و حقارت باري مواجه مي‌کردند با اين حال به عقيده شما علل اصلي شکست هاي ايران از روسيه چه بود؟

شکست هاي ايران در جنگ با روسيه نه به دليل فقدان رشادت و عدم همکاري ايلات و عشاير قفقاز، بلکه به دلايلي ديگر بود که به آنها اشاره مي کنيم. دولتمردان ايران پيش از اندازه به حمايت قدرت هاي خارجي اميد بسته بودند، آنها هرگز تصور نمي‌کردند يک دولت اروپايي منافع کشوري ديگر در آن قاره را به هر دليلي بر منافع ايران ترجيح دهد. ايران از نظر قدرت هاي خارجي تا وقتي اهميت داشت کــــــــه مي‌توانست جبهه اي در برابر حريف روسي بگشايد و بخش قابل توجهي از نيروهاي آن را مشغول دارد. هرگاه يک قدرت اروپايي از ناحية روسيه احساس خطر مي‌کرد از ايران به عنوان نيرويي جهت خنثي ساختن يا کم اثر کردن آن خطر استفاده مي کرد و هرگاه خطر رفع مي شد، ايران را به حال خود رهــا مي‌کردند. اين سياست بارها و بارها اتفاق افتاد اما کمتر کسي از رجال دوره قاجار بود که از آن درس عبرت گيرد. آنها هرگاه ازجانب يک قدرت اروپايي نا اميد مي‌شدند به سوي ديگري روي مي‌آوردند و هيچ گاه از قدرت ايلات و عشاير قفقاز که بخش مهمي از آنها حداقل در ضديت با روسيه با ايران مشترک بودند استفاده قابل توجهي نکردند.

 

□ در طول دوران نخست جنگ هاي ايران و روس حکومت قاجار براي بهره‌گيري از نيروي جهاد و دين بر ضد متجاوزان روسي چه اقداماتي انجام داد ؟ با اين توضيح که سياست هاي مزورانه انگليس و فرانسه دربار قاجار را با مشکلات عديده رو به رو کرده بود.

انديشه جهاد در ذهن برخي ايرانيان وجود داشت. جونز کمک هاي انگليس به ايران را مشروط به قطع روابط همه جانبه با فرانسه کرد، در برابر عده اي مي‌گفتند نبايد به وعده هاي انگليس دل خوش کرد زيرا آنها هم مثل فرانسه در برابر ايران رفتار خواهند کرد. آنها معتقد بودند براي جلوگيري از تجاوزهاي روسيه در گرجستان بايد به روحانيون روي آورد تا آنها مردم را به مقابله روسيه فرا بخوانند و اعلام جهاد نمايند. ميرزا بزرگ فراهاني اين وظيفه را عهده‌دار گرديد که با روحانيون بزرگ ارتباط برقرار کند. او حاج ملاباقر سلماسي و صدرالدين تبريزي را ملاقات کرد و آنها را به عتبات فرستاد تا موضوع حملات روس ها را به گرجستان و داغستان به اطلاع شيخ محمدجعفر نجفي و سيد محمد اصفهاني برسانند. وقتي روحانيون عتبات از مراتب مطلع شدند، فرستادگاني به قم، کاشان، يزد، اصفهان، شيراز و شهرهاي ديگر فرستادند و حکم جهاد دادند. ملا احمد نراقي و مير محمدحسين سلطان‌العلما امام جمعه اصفهان و ملا علي‌اکبر اصفهاني احکامي مشابه صادر کردند . ميرزا بزرگ اين احکام را جمع‌آوري کرد و تحت عنوان جهاديه منتشر نمود. جهاديه ها در سراسر شهرهاي ايران پخش شد و تحت تاثير آن هيجاني توليد گرديد، اما اين دوران مصادف با سفر ميرزا ابوالحسن خان شيرازي به لندن و قطع روابط ايران و فرانسه بود که به توصية جونز انجام گرفت. در دوره اول جنگ هاي ايران و روس از نيروي مذهبي جامعه چندان استفاده اي نشد.

 

 نقش بريتانيا را در انعقاد قرارداد تحميلي گلستان در پايان دوره اول جنگ هاي ايران و روس تا چه اندازه موثر مي‌دانيد؟ و در اين ميان سر گور اوزلي سفير آن کشور در ايران چه رلي را بر عهده گرفت؟

در سال 1228 ق باز هم اوزلي براي ايجاد صلح بين ايران و روسيه تلاش کرد. در حالي که نيروهاي ايران آماده حمله بودند به ناگاه خبر رسيد که ترکمانان در شمال شرق ايران به رهبري خواجه يوسف کاشغري دست به شورش زده‌اند، در اثر اين خبر شاه به تهران بازگشت. سرانجام اوزلي تهديد کرد که اگر ايران مذاکره صلح را نپذيرد کمک هاي مالي بريتانيا به ايران قطع خواهد شد. او بدون اطلاع ميرزا بزرگ فراهاني و اطرافيانش، موافقت شاه را در زمينة مذاکره با روسيه جلب کرد. اوزلي وظيفه داشت طبق دستور دولت متبوع خود متارکة جنگ را به مدت يک سال انجام دهد تا روس ها بتوانند از سپاه قفقاز عليه دشمن مشترک روس و انگليس، يعني فرانسه استفاده نمايند. ميرزا ابوالحسن شيرازي نماينده ايران در قرارداد صلح بود، از اين طرف اوزلي هم به طرف قره باغ حرکت کرد. و از گرجستان هم فرماندة روس خود را به چمن گلستان از توابع قره باغ رسانيد تا در آنجا مذاکرات انجام شود. عهدنامه‌اي که به نام گلستان در آنجا تدوين شد، در حقيقت همان طور که اوزلي خواسته بود بدون اطلاع ميرزا بزرگ انجام شد و بيش از اينکه يک معاهده صلح باشد، از نظر انگليسي ها يک قرارداد متارکه بود تا طبق آن روس ها نيروي خود را عليه ناپلئون به کار گيرند. عباس ميرزا هم با اين عهدنامه مخالف بود و وي حتي از انتصاب ميرزا ابوالحسن شيرازي براي چنين امر خطيري ناراضي بود. عباس ميرزا معتقد بود اوزلي حق وساطت بين ايران و روسيه را ندارد زيرا ممکن است که قبلاً با روس ها سازشي کرده باشد که مغاير منافع ايران است. ميرزا بزرگ که مردي وطندوست و آشنا به سياست هاي بيگانگان بود حتي در جلسات مذاکرات و تهيه پيش نويس قرارداد حضور نداشت. نتيجة اين وضعيت انعقاد عهدنامة گلستان بود.


منبع: سایت موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران