مقدمه:

ترکان قارلوق، قومی بزرگ و موثر در تاریخ بودند که در برانداختن دولت گوی ترک ها، تشکیل دولت قراخانی، برانداختن سلسله سامانی و تشکیل سلسله غزنویان که به قول بسیاری از منابع خود غزنویان از بین قوم قارلوق برخاسته بودند، نقش اساسی داشتند. در دنیای معاصر هم، قارلوق ها، با اینکه بعد از حمله مغولان از صحنه سیاسی خارج شدند اما به حیات خود در کشورهای ایران، ازبکستان، سوریه، افغانستان و پاکستان ادامه دادند و زندگی ساده و آرام خود را در کنار اقوام دیگر چه ترک و چه غیر ترک حفظ کردند. آنها حتی در منطقه کشمیر و پاکستان کنونی هم سلسله پادشاهی ایجاد کردند. در نوشتار حاضر به معرفی و نقد و بررسی کتاب «تاریخ ترکان قارلوق  و سلسله قراخانی» نوشته سعید قارلوقی که توسط انتشارات سفیر اردهال در سال ۱۳۹۱ با بهای ۶۵۰۰۰ریال در ۲۲۴ صفحه و با شمارگان ۱۰۰۰نسخه منتشر شده خواهیم پرداخت. در این نوشتار تلاش خواهیم کرد به مطالب تازه ای که نویسنده درباره پیشینه تاریخی قارلوق به عنوان منشاء شکل گیری سلسله قراخانی و حضور این قوم در تاریخ معاصر به نگارش درآورده نیز اشاره کنیم.

ساختار کلی کتاب :

کتاب مورد بحث در یازده گفتار تدوین شده است: که مهمترین بخش های آن عبارتند از:

ریشه های لغوی قارلوق و حضور آنان در ادبیات؛ ریشه تاریخی ترکان و قارلوق ها؛ترکستان سرزمین اولیه ترکان و قارلوق ها؛ قارلوق های معاصر؛ سلسله های ترک آسیای میانه؛  قرلق ها و سلسه قراخانی؛ قراخانیان و سامانیان؛ قراخانیان و سلجوقیان؛ قراخانیان، خوارزمشاهیان و قراختائیان؛ قراخانیان، مغولان و تیموریان .

بررسی محتوایی کتاب :

نویسنده در سه گفتار به بررسی لغوی و اصطلاحی واژه قارلوق و پیشینه تاریخی قارلوق ها می پردازد.کلمه قارلوق کلمه ای ترکی است که از دو قسمت قار به معنی برف و پسوند«لوق» و یا «لیق» که در ترکی پسوند مکان است، تشکیل شده است. بنابراین این کلمه ترکیبی، به شکل قارلوق و قارلیق در زبان ترکی و در فارسی به شکل قارلق آمده است که به معنای محل و منطقه برفگیر می باشد و احتمالا به خاطر پر برف بودن مکان زندگی آنها به این نام معروف شده اند. قارلوق ها در طول تاریخ مکان های مختلفی را به عنوان محل زندگی تجربه کرده اند. برخی از این مکان های جغرافیایی عبارت اند از: ایران، ازبکستان، افغانستان، پاکستان و سوریه. کوچ ایشان به این مناطق به دلایل مختلف سیاسی و طبیعی و… علت عمده این پراکندگی جغرافیایی می باشد، این پراکندگی جغرافیایی باعث شده تا قارلوق ها با وجود ریشه واحد از هم جدا بیفتند. نکته مهم دیگر تلفظ های مختلفی است که در منابع مختلف تاریخی از واژه قارلوق به ثبت رسیده است. مهمترین تغییر در این باب مربوط به تاثیرات زبان عربی بعد از ورود اسلام به ایران است که طی آن کلمه قَرلُق به شکل خَرلُق و سپس به شکل معرب ادغام شده خلّج در آمد. از طرفی خلج نام شهری بوده است بزرگ در خطای( یا ختای)، که مسکن ترکان قارلوق بوده و مشک خوب از آنجا آورند و خوبان(زیبارویان) را بدانجا نسبت کنند، چرا که مردمان آنجا در جمال و حسن ضرب المثل اند. چنانکه انوری ابیوردی در این باره سروده است:

کنار دجله زخوبان خلج شاد باش         میان رحبه ز ترکان ماه رخ کشمیر

فردوسی هم در بیتی می گوید:

برین گر بماند زمانی چنین              نه ایتاش ماند نه خلخ نه چین

نویسنده در ادامه به بررسی نام و نشان قارلوق ها در تاریخ می پردازد. نام قوم قارلوق اولین بار در کتیبه ها و سنگ نوشته های دشت اورخون و دوره امپراطوری گوی ترک وارد تاریخ شد .این سنگ نوشته ها که در دشت اورخون و در قرن نوزدهم کشف شدند از دوران دولت گوی ترکها بر جای مانده اند. این سلسله از قرن ۶م تا ۸ م به عنوان یک امپراطوری بزرگ ترک حکومت کردند. در زمانی که قارلوق ها و اویغورها زیر سلطه گوی ترک ها بودند از اهمیت کمتری برخوردار بودند ولی بعدها که خود توانستند با اقوام دیگری سلسه قراخانیان را پایه گذاری کنند و نزدیک به دویست و سی و دو سال حکومت نمایند در تاریخ ثبت شدند و بالاخره در زمان ورود چنگیز و بدست او مانند بسیاری دیگر از اقوام سلطه سیاسی خود را از دست دادند و تحت حاکمیت او در آمدند. از این به بعد دیگر نامی از آنها در تاریخ سیاسی و حکومتی نیست. این قوم بعد از این به زندگی ساده و آرام خود در مناطق مختلف ادامه دادند و هویت خود را نگه داشتند. از القابی که قارلوق ها برای شاهان خود استفاده کردند یکی ایلک است که بعدها سلسله قراخانی را به همین مناسبت ایلک خانیان نیز نامیدند. لقب دیگر یبغو بود که این لقب هم مختص قوم قارلوق بوده است. لقب دیگر قاغان یا خاقان به معنی شاه شاهان است که البته از این لقب در بین اقوام دیگر هم استفاده شده است.

قارلوق ها در قرن سوم هجری اولین قوم ترکی بودند که بدست سامانیان، مسلمان شدند و مسلمان شدن آنان و دیگر اقوام مانند غزها باعث شروع آرام مهاجرت آنان به کشورهای اسلامی شد. همچنین میزان تجارت و داد و ستد آنان با مردم خراسان بیشتر شد به طوری که مردم این مناطق گوشت مورد نیاز خود را از غزان و قبایل قارلوق تامین می کردند و در عوض کالاهایی نظیر آرد، گندم و جو و محصولات تجملی مانند شکر، ادویه، و گاه کالاهای مصنوع نظیر اسلحه و منسوجات را در برابر نیازهای دامی مانند گوشت، پشم، لبنیات و احشام داد و ستد می کردند.

یکی از مباحث بسیار مهم و جالب نویسنده در این پژوهش، شناسایی قارلوق در دنیای امروز و نوع زندگی فرهنگی و اجتماعی آنها در کشورهای مختلف می باشد. امروزه به طور کلی ۷ روستا به نام قارلوق در ایران موجود است. دو تا از این روستاها در استان زنجان ، دو تا در استان مرکزی و از توابع نوبران ساوه، یکی در استان مازندران و یکی در استان خراسان و در نزدیکی بجنورد واقع شده اند.در نزدیکی کنگاور و در مسیر این شهر به نهاوند هم روستای قارلوقی است که اکنون به دو قسمت قارلوق بزرگ و قارلوق کوچک تبدیل شده است. نویسنده در ادامه به بررسی اوضاع اجتماعی و فرهنگی مردمان این مناطق می پردازد. قرلق های افغانستان در دنیای معاصر بحث دیگر نویسنده در بخش چهارم می باشد. وی معتقد است؛ از آنجایی که قرلق ها یک قوم از اقوام متعدد هزاره می باشند، بنابراین لازم است که پیشینه تاریخی هزاره ها را بشناسیم. از اینرو در بحثی مستقل به بسترهای تاریخی قوم هزاره می پردازد. قرلق های افغانستان بنیادی به نام بنیاد اجتماعی مدنی قرلق ها دارند که به فعالیت های علمی، فرهنگی و آموزشی می پردازد. در دسته بندی های سیاسی در منطقه قاتاقان اقلیت قرلق در مقابل دیگر ترک زبانان و تاجیک وابسته، به شدت به حکومت کابل وفادار مانده اند، در حالیکه در جنوب افغانستان و در محیط درانی ها اقلیت های فارسی زبان یا غلزایی ها غالبا به حزب اسلامی می پیوندند. در شمال افغانستان جایی که حزب جمعیت اسلامی یا حرکت اسلامی سلطه دارد و در روستاهای ترکمن واقع در محیط ازبک ها هم وضع از همین قرار است.در افغانستان روستایی هم به نام قارلوق قُرُق وجود دارد که محل آن در بین فاصله دو شهر فیض آباد و طالقان در شمال شرقی افغانستان و در استان بدخشان است.قرلق ها در افغانستان مخصوصا در تخار کنونی همه به لهجه ترکی قرلوقی صحبت می کنند و در ولایت تخار افغانستان بیش از هفتاد درصد به این زبان مراودات دارند.

از دیگر مناطقی که امروزه قارلوق ها در آن سکونت دارند، کشور سوریه می باشد حضور ترک ها در سوریه و مخصوصا حلب به زمان سلجوقیان بر می گردد. این سلسله موفق شد محدوده ای بسیار وسیع از ترکستان و ماوراءالنهر تا سوریه را زیر سلطه خود در آورد. تُتُش ابوسعید تاج الدوله فرزند آلب ارسلان و برادر ملکشاه سلجوقی بنیانگذار سلسله سلجوقیان شام بود. به احتمال زیاد ترکان قارلوق در همین زمان و در ادامه مهاجرتشان به نواحی مرکزی ایران به همراه لشکریان سلجوقی به شهر حلب آمده باشند. شاید به همین خاطر در شهر حلب محله ای به نام قارلوق و هم خیابانی به این نام وجود دارد که در آن مسجد جامع قارلوق که به جامع قاضی هم شهرت دارد در سال ۷۷۱ق توسط سیف الدین ابن بکتمر امیر حلب ساخته شد. 

کشور ازبکستان کنونی و شهرهای بخارا و سمرقند نیز از قدیمی ترین مکان هایی هستند که اقوام قارلوق در آنجا ساکن شده اند. در عصر حاضر قارلوق ها در روستاهای اطراف بخارا ساکن هستند و ۳۲ روستا به نام آنها ثبت شده است. همچنین در این کشور استانی به نام سرخان دریا وجود دارد که در آن شهرستانی است به نام آلتین سایسکی که مرکز آن شهر قارلوق است.

ورود ترکان قارلوق به پاکستان کنونی هم به زمان تیمور بر می گردد. در پایان تهاجم تیمور به هند در سال ۹۹-۱۳۹۸م، تیمور یک سپاه از ترکان قارلوق را به عنوان حکمرانان منطقه هزاره هند باقی گذاشت. مردم محلی این ترکان را ترکان قارلوق و سپاهیان آنها را هزاره قارلوق می نامند. حدود هفتاد سال بعد از ورود قارلوق به این منظقه، آنها موفق شدند در منطقه هزاره پاکستان که اکنون نیز در آنجا زندگی می کنند یک سلسله پادشاهی به نام حکومت پاخلی سرکار تاسیس کنند و بیش از دویست سال از ۱۴۷۲ تا ۱۷۰۳م حکمرانی کنند. مناطق این ترکان قارلوق که ریشه آنها به آسیای مرکزی می رسد تبدیل به مناطق تحت حاکمیت هزاره ها شدند و این وضع تا اوایل قرن ۱۸م حفظ شد.

رابطه قرلق ها و سلسه قراخانی از مهمترین بحث های این پژوهش می باشد؛ حضور قارلوق ها در آسیای میانه به هزاران سال قبل باز می گردد. در زمان گوی ترک ها، قارلوق ها از طوایف بزرگی بودند که زیر سلطه این سلسله قرار داشتند و جنگ های بسیاری هم نمودند و در کتیبه های اورخون چهار بار  نام  این طایفه آمده است. گوی ترک ها در سال ۵۸۲م به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم شدند که قارلوق ها در قسمت غربی ساکن شدند. تورکیوت های شرقی در سال ۷۴۵م بدست ایغورها و تورکیوت های غربی در سال ۷۶۶ م بدست قارلوق ها از بین رفتند. از این به بعد تا سال ۹۳۱م(۳۱۵ق) که سلسله قراخانی تشکیل گردید همه این مناطق در دست خان نشین های قارلوقی باقی ماند. در این ۱۶۵ سال قارلوق ها به صورت خانات این مناطق را اداره کردند. بعد از قدرت گرفتن قارلوق ها، مناطق زندگی آنها وسیع تر شد و تا دریاچه ایسی گول در قرقیزیستان کنونی و نهر تاریم در ترکمنستان شرقی و شهرهایی چون کاشغر، فرغانه، خوقند، بلاساغون و منطقه هفت آب (سمیرچیه) تا دره رود چو و شهر تالاس گسترده شد.

در منابع تاریخی اشاره کاملا مطمئنی به ریشه قبیله ای که قراخانی ها از میان آنها برخاسته اند نشده است. اکثر منابع با تردید در این باره صحبت کرده اند. شاید علت آن این باشد که اثری مستقل از آنها در این باره از زمان خود قراخانی ها باقی نمانده است و همچنین باید به این نکته هم اشاره کرد که مورخین عرب و جغرافیدانان نیز توجه زیادی به آنها نکرده اند.

نویسنده پژوهش حاضر با تکیه بر منابع قدیم و منابع جدید به نتایج مطلوبی رسیده است.  مهمترین این منابع عبارتند از:  اثری جغرافیایی و بی نام که تاریخ ۳۷۲ ق را دارد و در سال ۱۸۹۲م در بخارا توسط تومانسکی کشف شد و به همین خاطر به نام کاشفش به نسخه تومانسکی معروف است. منبع دیگر اثری تاریخی از گردیزی است که در قرن ۱۱ م بعد از ۱۰۴۰ م تالیف شده است. از منابع جدید تر هم می توان به ترکستان نامه اثر بارتولد و تاریخ ترکان آسیای میانه اثر همان نویسنده و تاریخ ایران کمبریج و آثار مارکوارت و اثر ویژه جمال الدین قرشی که درباره انساب و سلاسه قره خانیان اطلاعات مشروحی دارد به نام “ملحقات الصراح” اشاره کرد. نویسنده با استفاده از منابع و شواهد تاریخی به این نتیجه می رسد که سلسله قراخانی از بین قارلوق ها برخاسته اند.

درباره حد و حدود قلمروی اسلام در ترکستان خاوری در دوره قراخانیان، تنها کسی که اطلاعاتی به ما می دهد محمود کاشغری است. همانگونه که می دانیم مناطق آباد شده ترکستان شرقی در مسیر دو راه اصلی واقع شده اند. یکی از این راه ها در شمال است که به سوی کوچا و تورفان می رود . دیگری راهی است در جنوب که از ختن به لب نور می رود. مصب رود تاریم در همین نقطه واقع شده است. محمود کاشغری تصریح می کند که اوسمی تریم نام رود بزرگی است که از قلمرو اسلامی می گذرد و به منطقه ایغورها می رود و در آنجا در شنزار ناپدید می شود. بنابراین اسلام در قرن یازدهم میلادی هنوز نه به تورفان رسیده بوده است و نه به لُب نور.

ارتباط و مناسبات سلسله قراخانی با دولت ها و سلسله های سامانیان، غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، مغولان و تیموریان از دیگر مباحث نویسنده در این پژوهش می باشد که به لحاظ تاریخی اطلاعات جدیدی ارائه نمی شود و این اطلاعات در کتب دیگر تاریخی هم وجود دارد.

 منبع:www.pishine.com