معرفی و بررسی نسخه خطی جَنگ بلوچستان
در دوره محمد شاه، آقاخان محلاتی با حمایت انگلیسیها در این منطقه شورش کرد و در دوره ناصرالدین شاه سعی شد که سیاست مسالمتآمیزی پیش گرفته شود، ولی با این حال نارضایتیها بالا گرفت و با کشته شدن شاه، شورشها از سر گرفته شد.
حوادث نهضت مشروطیت موجب کاهش توجه دولت مرکزی به بلوچستان گردید و این ضعف دولت مرکزی موجب شد که طایفه بارکزایی در این منطقه قدرتمند شود و خودسریها تا سال 1307 در دوره رضا شاه تداوم داشته باشد.[4] نسخه خطی حاضر به چگونگی مقابله نیروهای دولتی با طایفه بارکزایی در سال 1307 میپردازد.
نگاهی بهخاندان بارکزایی در سیستان و بلوچستان
مردم این طایفه از اعقاب امیر شاهوخان بارکزایی در افغانستان هستند که به تدریج به سه دسته تقسیم شدند. گروهی از این طایفه در افغانستان ساکن بودند و گروهی دیگر به ایران آمدند و عدهای از آنها در سیستان و عدهای دیگر در بلوچستان ساکن شدند. میربارانخان نوه شاهوخان بنیانگذار طایفه بارکزایی در بلوچستان است و به همین دلیل به طایفه «باران زایی» نیز مشهور هستند.[5]پس از میربارانخان به ترتیب شیخ جمشید، میرعلیخان، شیخ مهرابخان، میر اعظمخان، میر رستمخان، میرعلی محمدخان (پدر دوستمحمدخان)، سرپرستی و اداره طایفه بارکزایی بلوچستان را به عهده داشتند. در سال 1286 والی ایالت بلوچستان به کرمان رفته و قوای دولتی و مرکز حکومتی در ایرانشهر و بمپور را به بهرامخان بارکزایی و سعیدخان بلیدهای واگذار کرد. به مدت سه سال آن نواحی و زمینهای خالصه دولتی در دست خوانین مزبور بود تا اینکه سردار نصرت به فرماندهی لشکری از کرمان به بلوچستان آمد. سعیدخان اظهار اطاعت نمود، اما سردار بهرامخان در مقابل قوای سردار نصرت مقاومت کرد و حملات او را دفع کرد. سعیدخان والی بلوچستان شد، ولی بهرامخان به او اعتنایی نداشت. در سال 1293هـ.ش در هنگام غیبت سعیدخان، بهرامخان به بمپور وارد شد و تمامی اراضی خالصه آن سرزمین را تصاحب کرد. با آغاز جنگ جهانی اول، انگلیسیهادولت ایران را مجبور به یک رشته عملیات نظامی در بلوچستان کردند و از سویی دیگر هیئتی انگلیسی به ریاست «ماژور کیز» مذاکراتی با بهرامخان انجام داد. این هیئت موفق شد بهرامخان را وادار به اطاعت از دولت مرکزی نماید.[6] با مرگ بهرامخان، دوستمحمدخان بارکزایی جانشین وی میشود.
آشنایی با کتاب و نویسنده
کتاب «تاریخ جنگ بلوچستان» نسخه خطی موجود در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی است. تعداد برگ 61، تعداد سطر آن 17 و اندازه آن (21× 16سانتیمتر) است. از دیگر مشخصات نسخه، استفاده از کاغذ معمولی خطدار و نوع جلد آن تیماج مشکی ضربی است.[7] نام کتاب و نام نویسنده، نامشخص است. «تاریخ جنگ بلوچستان»، عنوانی است که در صفحه اول نسخه به خط حاج میرزا محمد امین نجفی خوئی نوشته شده است.[8] نام نویسنده هم مشخص نیست. طبق یادداشت کوتاه «محمد امین نجفی خوئی» در صفحه اول که ذیل آن تاریخ 1314 را درج کرده است، نویسنده از «صاحبمنصبان حاضر» است؛ بنابراین طبق یادداشت مذکور، مؤلف بین سال 1307 تا 1314 نسخه خطی را تألیف کرده است. نویسنده در کتاب بارها نقش خود را در جنگ بلوچستان بازگو میکند، ولی متأسفانه خودش را به نام یا مقام خاصی مشخص نکرده است. اطلاعاتی که مؤلف از خود در نسخه میدهد، اندک و مبهم است. جملاتی از این دست که «فرمانده معظم اردو و اینجانب» ، «اینجانب به معیت فرمانده معظم اردو به مرکز ستون اول حرکت» ، «اینجانب و نواب سوم علی اکبر غفاری مشغول گرفتن اسلحه آنها شدیم» ، «پس از پانسمان و شستشوی با حضور خود اینجانب برای سرکشی و اظهار قدردانی از زحمات افراد» ، «اینجانب به عضویت کمیسیون جمع آوری اجناس درآمدم» ، «اینجانب کمافی السابق مسئول امور دفتر بودم» ، «کارهای دفتری را در منزل انجام دادم» و چندین مأموریت راپورتی و ارتباطی نشان میدهد که مؤلف از صاحبمنصبان مهم در عملیات و نقش وی بیشتر اداری و دفتری بوده است که اگر اینگونه باشد، احتمال دارد نام وی «سید فرج اللهخان فرود» رئیس ارکان اداری قوا در بلوچستان باشد که امانالله جهانبانی در کتاب «عملیات قشون در بلوچستان»، نام وی را آورده است.[9]
محتوای اثر
مؤلف در آغاز از چگونگی به قدرت رسیدن طایفه بارانزایی در بلوچستان سخن میگوید. طایفه بارانزایی از خاک افغانستان به ایران کوچ نموده و در حدود شهر«سرباز» مشغول زراعت و عمران محل شدند تا اینکه به تدریج در ریاست طایفه گی «میر رستمخان بارانزایی» در میان عشایر بلوچ قدرت و نفوذ پیدا کرد. پس از فوت میر رستمخان، ریاست طایفه گی به بهرامخان رسید. وی قلعه «فهرج»، از بزرگترین و مستحکمترین قلاع بلوچستان را مرکز قدرت خود قرار داد. پس از گرفتن قلعه، برخی از رؤسای طوایف بلوچی که مستعد یاغیگری بودهاند، به وی ملحق میشوند و بلوچستان تحت سیطره بهرامخان قرار میگیرد. دولت مرکزی پس از اطلاع از وضعیت، سردار نصرت کرمانی را مأمور غائله میکند، ولی نتیجه مطلوبی نمیگیرد و پس از سه ماه توقف در بمپور به واسطه نداشتن آذوقه و قورخانه مراجعت مینماید. (نسخه، ص 2)
بنا بر روایت مؤلف، در موقع جنگ جهانی اول، قوای دولت انگلیس به دزداب و خواش وارد میشوند و بهرامخان در «منچگورو» با قوای انگلیس، جنگ سختی انجام میدهد و عده زیادی از قوای انگلیس در جنگ کشته میشوند و در نتیجه بین دو طرف صلح میشود مبنی بر اینکه قوای انگلیس دخل و تصرفاتی در امورات منطقه راجع به بلوچستان ننماید و بهرامخان نیز نظر سوئی علیه ساخلوی خواش نداشته باشد. (نسخه، ص4) پس از فوت بهرامخان در سال 1299، دوستمحمدخان جانشین وی میشود و کلیه مناطق بلوچستان را تحت نفوذ و تسلط خود در میآورد؛ حتی وی را در بلوچستان «اعلیحضرت اسلام و امیرالمؤمنین» خطاب میکنند (نسخه، ص 4). با قدرتگیری حکومت مرکزی، سردار دوستمحمدخان سر تسلیم فرود میآورد و از طرف دولت ملقب به «سعدالدوله» میگردد، ولی پس از چند سالی وی مستقلاً در بلوچستان حکمفرمایی میکند و همه ساله مالیات مختصری به دولت میدهد. در سال 1306 دستور اعزام قوایی به داخل بلوچستان از مرکز صادر میشود، اما به دلیل اینکه موقع اردوکشی در منطقه گرمسیری مناسب نبود، اجرای آن تا اول آبان 1307 به تعویق میافتد. مقدمات اعزام قوا از تابستان 1307 آغاز میشود. تابستان سال 1307، تیپ سیستان به خاش میرود و در آنجا مستقر میگردد و در 15 مرداد یک ستون توپخانه صحرایی سوار و بهادران اول فوج بهرامی به فرماندهی نایب اول «ارسلان میرزا شمس» از مشهد به بلوچستان اعزام میگردد و تیپ مشهد به شش ستون تقسیم میشود.
کلیه قوا از سه تیپ سیستان، کرمان و مشهد در خواش مستقر شدند و در آنجا کلیه قوا به سه دسته تقسیم میشود: ستون اول به فرماندهی اسکندرخان، ستون دوم به فرماندهی یاور حسینخان و ستون سوم به فرماندهی شاهمرادخان. اولین مأموریت یعنی تصرف قلعه شهر«گشت»، از روز پنجم آبان آغاز میشود. مؤلف گزارشهای مفصلی، هر روز و ساعت به ساعت ارائه میدهد. بنا به روایت مؤلف، تصرف قلعه گشت در روز 7 آبان صورت میگیرد. پس از آن قوای دولتی خودشان را برای تصرف قلعه «کهن داود» آماده کردند که نیروی بلوچ در روز یازدهم آبان با اطلاع از حرکت نیروهای دولتی، کهن داود را تخلیه کردند. مأموریت بعدی، تصرف قلعه «هاشک»است که از روز 12 آبان آغاز میشود. نیروهای بلوچ در این جنگ حدود 1300 تا 1400 نفر است و قوای دولتی با مشکلاتی مواجه است. دستگاه هیلوگراف کار نمیکند و به واسطه مسطح بودن زمین، ارتباط سخت است و در این جنگ یکی از فرماندهان به نام «سید عزیزاللهخان شیرازی» مجروح میشود. در حین جنگ، نامهنگاریهایی بین دو طرف انجام میگیرد. «علیمحمدخان»، پدر دوستمحمدخان، طی نامهای تقاضای گفتگو، مذاکره و صلح میکند که پاسخ داده میشود؛ به شرط آنکه هاشک را تخلیه و به شصتون برود و سپس برای مذاکره، نمایندهاش را به اردو فرستد (نسخه، ص 20).
جنگ ادامه پیدا میکند و بلوچها استقامت سرسختانهای میکنند. علیمحمدخان بار دیگر پیشنهاد صلح میدهد و این بار نیز پیشنهاد رد میشود. فتح هاشک 17 آبان روی میدهد. با تصرف هاشک، از طرف میرجلالخان و شهبازخان و بعضی خوانین دیگر، شهر «جالق» عریضهجاتی دایر به اطاعت و دوستی داده شد که شخصاً به اردو حاضر شوند. با ادامه تعقیب، بلوچها شصتون را تخلیه و به طرف «دزک» متواری شدند. (نسخه، ص 31) در محاصره دزک «سرهنگ باقر آقاخان داور پناه» کشته میشود. در 21 آبان به میرشهبازخان و میرمهرانجان و شیرمحمدخان و برخی از خوانین از سوی فرمانده ارشد اردو، سلسله نصایح و دستورات راجع به جلب و نگاهداری رعایا و طرز سلوک با آنها داده شد و حکم نیابت حکومت جالق به میرمهرانجان سپرده شد. (نسخه، ص 46)
در 22 آذر پرچم شیر و خورشید بر بام قلعه دزک برپا گردید و به افتخار سرهنگ باقرخان داورپناه، قلعه دزک به «داور پناه» تغییر نام پیدا کرد و حکومت «داورپناه» به حاجیخان اعتمادی ابلاغ شد. بعد از فتح دزک نیروهای دولتی به «سواران» حرکت کردند. محمد شاهخان رئیس و مالک سواران ظاهراً اظهار اطاعت و خدمتگزاری دولت را مینمود، ولی چندان از وضعیت نیرومند دولت خوشنود نبود. (نسخه، ص 50) علیمحمدخان و نوشیروانخان همراه سی نفر به طرف سرباز متواری شدند. از 28 آبان مذاکرات بین دو طرف آغاز میشود. از طرف دوستمحمدخان، آقا سید عبدالرحمان از مجتهدین بلوچستان و میرزا هاشمخان منشی سردار دوستمحمدخان و سه نفر بلوچ برای مذاکره به اردوی دولتی آمدند. در یکم آذر امان الله جهانبانی نامهای را مبنی بر تصرف بلوچستان به رضا شاه میفرستد. در پنجم آذر جشن باشکوهی به مناسبت فتح بلوچستان گرفته میشود. (نسخه،ص 71) در 10 آذر، حبیب اللهخان نماینده قوای دولتی با تأمین نامه به قلعه سرباز نزد دوستمحمدخان میرود. پس از گفتگوهای حبیباللهخان با دوستمحمدخان، حبیباللهخان گزارش میدهد که نیامدن دوستمحمدخان به علت ممانعت پدرش علیمحمدخان و همراهان او نزدیک به 200 و 300 نفر تفنگچی است. (نسخه، ص 84) دوستمحمدخان در 26 آذر، خواستار تأمین نامه برای میربرکتخان و چند نفر از مجتهدین میشود. (نسخه، ص91) همچنین وی در نامهای دلیل تعلل در تسلیم نشدن خودش را واهمه و ترس اقوام و خویشان میداند که مشغول راضی کردن آنها است. (نسخه، ص 93) علیاکبرخان غفاری نماینده دیگر قوای دولتی همچنان برای تسلیم شدن دوستمحمدخان به مذاکرات ادامه میدهد. علی اکبرخان غفاری 5 دی گزارش میدهد: اگر چه عفو شاهانه به عموم اهالی بلوچستان داده شده اما دوستمحمدخان اطمینان ندارد و خوف و هراسی از عملکرد گذشته دلیل نیامدن اوست. (نسخه، ص 95-97) تعللها و وقت تلف کردنهای دوستمحمدخان منجر به این تصمیم شد که سلطان اسکندرخان و سردار عیدوخان در سرباز نزد دوستمحمدخان بمانند و به بهانههای وی رسیدگی کنند و پس از تسویه امورات، وی را به اردوی دولتی در خواش تسلیم کنند. (نسخه، ص 114) سرانجام با حضور یک ماهه دو فرمانده مذکور در شهر سرباز، دوستمحمدخان با وجود تحریک اطرافیان و نزدیکانش مبنی بر ادامه یاغیگری، در روز چهارشنبه 15 اسفند تسلیم قوای دولتی شد.
بررسی شیوه تاریخ نگاری و اهمیت جایگاه اثر
تاریخنگاری جَنگ، پیشینه طولانی دارد. تاریخ ایام العرب و مغازی و فتوحات در تاریخ صدر اسلام، پایههای تاریخ نگاری جنگ را میسازد. اهمیت دادن به جزئیات حوادث جنگ از سنتهای تاریخ نگاری اعراب و مسلمانان است که در تاریخ نگاری ایرانیان نیز تأثیر گذاشته است. حال در این بخش قصد داریم نسخه خطی «تاریخ جنگ بلوچستان» را نقد و بررسی کنیم که مؤلف در «تاریخ نگاری جنگ» تا چه اندازه موفق و کامیاب بوده است و اهمیت و جایگاه اثر چیست. درباره لشکرکشی قوای دولتی به بلوچستان در منابع اطلاعات فراوانی یافت نمیشود. تنها کتابی که به این لشکرکشی به صورت مفصل پرداخته است، کتاب «عملیات قشون در بلوچستان» نوشته ی امان الله جهانبانی است. جهانبانی فرمانده ی کل قوای شرق، فرماندهی این لشگرکشی را بر عهده داشت و از موضع بالاتر و با زاویه نگاه متفاوت در مقایسه با یکی از فرماندهان قشون به سیرحوادث جنگی نظر دارد. نسخه خطی «تاریخ جنگ بلوچستان» بسیار مفصّلتر از کتاب جهانبانی به غائله بلوچستان پرداخته اما در برخی موارد میتوان به مطابقت مطالب این دو اثر پی برد.
تاریخنگاری کتاب با رویکرد عملیاتی ـ تاریخی است، اگر چه گاه نگاه حماسی و ارزشی به خود میگیرد. در یک ارزیابی کلی میتوان ویژگیهای کتاب را به صورت زیر برشمرد:
1. نام بردن از اسامی تیپها و ستونهای نظامی تشکیل شده و اسامی فرماندهان اردوی نظامی بلوچستان، از مطالب حائز اهمیت است، اگر چه مناسبتر بود که نویسنده از سوابق عملیاتی تیپها و فرماندهان اردوی نظامی در بلوچستان، اطلاعاتی را ارائه میکرد.
2. توصیف و تشریح موقعیت جغرافیایی مناطق عملیاتی از مطالبی است که مؤلف به آن توجه داشته است. توصیف وضعیت آب و هوا، جادهها، محصولات کشاورزی، طوایف، سنگرها و مسافت شهرها با قلعهها مطالبی است که مؤلف به آنها اشاره دارد؛ اگر چه این مطالب به صورت گزارشی منظم، همه جانبه و کامل نیست.
3. اتفاقات جنگ بلوچستان را به شکل روزشمار و لحظه به لحظه گزارش میکند. از روز پنجم آبان که عملیات نظامی به صورت جدی آغاز میشود تا روز 15 اسفند که دوستمحمدخان تسلیم میشود، نویسنده تقریباً این 130 روز را به صورت یادداشتهای روزانه به نگارش در میآورد.
4. مؤلف تا اندازهای توانسته برخی از نقل قولها و نامهها را انعکاس دهد. از دستورالعملها و نامههای فرماندهان تا نقل قولها و نامههایی که از سوی فرماندهان بلوچ از جمله دوستمحمدخان انجام میگرفت را آورده است. برخی از نامهها را به نقل از مضمون و برخی را عیناً روایت میکند.
5. نظر نویسنده به حکومت قاجار منفی و نسبت به حکومت پهلوی کاملاً دید مثبت دارد. زمامداران قاجار را بیعلاقه به آب و خاک و ظالم و نحس و بوالهوس و از سویی حکومت پهلوی را ناجی ایران میداند.
حسین رهبریان
پیام بهارستان شماره 19
[1]. دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران اسلامی.
[2]. سپاهی، عبدالوود، بلوچستان در عصر قاجار، ص 52.
[3]. جهانبانی، امان الله، عملیات قشون، مطبعه کل قشون، ص17 .
[4]. افشار سیستانی، ایرج ، مقدمهای بر شناخت طوایف سرگلزایی و بارکزایی سیستان و بلوچستان، 1366، نشر هنر، 1366، ص101، 103، 104؛ جهانبانی، امان الله، همان، ص 22
[5]. مرعشی نجفی، محمود، همان، ص 98
[6]. مرعشی نجفی، محمود، فهرست نسخههای خطی کتابخانه بزرگ آیت الله مرعشی نجفی، جلد 31، 1382، ص 98.
[7]. مرعشی نجفی، محمود، همان، ص 98.
[8]. جهانبانی، امان الله، همان، ص 30.
[9]. نیکبختی، سعید، آهنگ بلوچستان، نشر ماهوان، 1374، ص 69 .
منبع: پایگاه خبری بساتین