نگاهی به جنبش ترکمن های ایران دراواخردوره قاجاریه - عبدالعظیم ممی زاده «بخش دوم»
دستههای ترکمن به روستای میان آباد (نزدیکی بجنورد) و نیز به جادهی تهران حمله بردند. جان محمدخان اعزام نیروهای کمکی را از دولت خواست او همچنین به بسیج نیروهای محلی، یعنی فارسهای ساکن مناطق مجاور ترکمن صحرا و خوانین کرد قوچان فرمان داد. در بسیاری از شهرها ترشیز(کاشمر) بام، جوین و سبزوار حکومت نظامی اعلام شد. فرمانده لشکر خاور سه هزاروپانصدنفر: هزار نفر از شاهرود به بجنورد، هزاروپانصدنفر از رشت و بارفروش به استرآباد و ترکمن صحرا و هزارنفر از مشهد به بجنورد علیه قیام کنندگان گسیل داشت.
در 20اردیبهشت1304/ 9مه 1925 دستههای ترکمن به همراه سواران کرد قبیلهی شادلو به تعداد کل 1200 نفر بسوی شهر بجنورد حرکت کردند و همه پادگانهای دولتی سر راه را نیست و نابود کردند. بگفتهی شاهد عینی داوییف ملا، دستههای کرد قبیلهی شادلو نیز در محاصرهی بجنورد بدست ترکمنها شرکت داشتند. بگفتهی جورره نیاز اوغلی قبیلهی کرد زعفرانلو در سمت حکومت ایران بود محاصره زیاد طول نکشید و هواپیماهای ایران ترکمنها را مجبور به عقب نشینی ساختند. اهالی بجنورد به سه بخش تقسیم شدند. برخی به پشتیبانی دولت درآمدند، گروهی دیگر بیطرف ماندند، گروه سوم که عمدتا کردان عادی بودند به قیام کنندگان ترکمن یاری رساندند.
داوییف ملا عضو دسته پارتیزانی آلیارخان گواهی داده است که هنگام محاصرهی بجنورد، ترکمنهای پر نفوذ چون صفرمرگن و دردی خان (از گوگلنگها)، آقامحمدخان(یمود)، جان محمدخان (گوگلنگ) در قیام شرکت جستند. گواه عینی قیام آنا محمدقربان قاسم اوغلی: ترکمنها پس از سه روز محاصره شهر بجنورد و پس از سررسیدن هواپیماهای غول پیکر مدل «یونکرز» بسوی سملگان پس نشستند کردهای شادلو بیرحمانه سربه نیست شدند. هواپیماها بیشتر رعب آفریدند... جنگ قدرت رضاخان وارد مرحلهی دیگری شد. براندازی دودمان قاجار و اعلام رضاخان بعنوان شاه در میانهی سال 1304 تدارک دیده شد.
رضاخان درصدد جلب حمایت روحانیون و ملاک بزرگ بود. انگلستان نیز به یاری رضاخان شتافت. مجلس نیز دیگر نهاد قانونی بود که از رضاخان حمایت کرد. جان محمدخان در23اردیبهشت1304/ 12مه 1925 از طریق شیروان به بجنورد پرواز کرد. در شیروان زعفرانلوها تعهد حمایت از جان محمدخان و قوای دولتی را دادند. در واپسین روزهای ماه اردیبهشت 1304، سرهنگ احمدخان به استرآباد آمد و با گروه خود رهسپار تعمیر راههای خاکی میان بندرگز و استرآباد شد. در جنوب استرآباد فشارشدیدی برای ساختمان فرودگاه به جریان افتاد. کار ساختمان راهها و فرودگاهها در مشهد، سبزوار و دیگر نقاط خراسان گسترش بسیار یافت. ژنرال محمدحسین خان فرماندهی تیپ مستقل در گردهمایی اشراف محلی در استرآباد، به ضرورت جلب همهی بومیان ایرانی به مبارزه با قیام کنندگان ترکمن اشاره کرد.
ترکمنها بار دیگر در 26 اردیبهشت 1304 شهر بجنورد را غافلگیرانه محاصره کردند. خلبانان آلمانی در بمباران بجنورد شرکت جستند. قیام کنندگان بار دیگر به سملگان عقبت نشستند. در 30 اردیبهشت 1304 دستههای ترکمن به محمدآباد ششکیلومتری استرآباد حمله بردند و به روایتی در آنجا حدود 200نفر تلفات دادند. قوای قبایل آق آتابای و قان یوقماز نیز در سوی قوای دولتی عمل کردند. با وجود برخی موفقیتهای نظامی ترکمنها، ناکامی قیام کنندگان در حوالی بجنورد و تمرکز قوای بزرگ علیه آنها، تاثیر منفی بر وضع ایشان گذارد و در میانههای سال 1304 قیام ترکمنصحرا بار دیگر روبه افول نهاد.
رهبـران دستـههای ترکمن درخواستهای جان محمدخان فرماندهی لشکر خاور را پذیرفتند ولی با شرایطی: 1ـ خارج کردن قوا از مرزهای ترکمن صحرا
2ـ پذیرفتن خودمختاری ترکمنها و خاننشین بجنورد.
در 31 اردیبهشت1304 رهبران قیام به ابتکار عثمان آخون دومین کنگرهی ترکمنها را در نزدیکی گومیشتپه تشکیل دادند آنها تصمیم به اعزام هیئتی به تهران گرفتند. مذاکرات با جان محمدخان که بیشتر در صدد اتلاف وقت بود 20 روز طول کشید. ترکمنها بار دیگر در پایان خرداد 1304 حمله را آغاز کردند. در جادهی شیروان و در منطقهی بجنورد قوای دولتی را تحت فشار قرار دادند. تمرکز شدید قوای دولتی در منطقهی بجنورد و در کنارههای دریای خزر رفته رفته بر روحیه ی قبایل ترکمن های قیامی کارگر افتاد. رهبران شادلو به قوای دولتی نامهی تسلیم نوشتند. نومیدی رفته رفته در میان برخی از خوانین پیشرو ترکمن نیز پدیدار شد.
در اواخر مرداد 1304 سران طوایف و چهرههای متنفذ ترکمن برای بررسی مسئله ادامه مبارزه مسلحانه در اومچالی گرد آمدند. درجلسه، 2 گروه بندی آشکار شد. یکی تسلیم را مطرح می کرد و دیگری به مبارزهی قاطع فرا می خواند در آخر با اکثریت آراء تصمیم به مبارزه تا تشکیل ترکمنستان خودمختار گرفتند. ولی در بندی حملهها را منوط به تهاجم نیروهای ایرانی کردند. در 5شهریور 1304 معززخان و همراهان وی در مشهد اعدام شدند.
ـ همراه معززخان 20 ترکمن و بعداً چهل و هشت کرد را نیزاعدام شدند.
ـ در2 شهریور1304، 75 نفر از سازمانگران قیام ترکمنستان در تهران اعدام شدند.
ـ همچنین در محل عملیات نیز 65 تن از فعالان قیام اعدام شدند.
ـ ترکمن هادر پیامد سیاست ارعاب، روحیهی خود را باختند. و 12 نفر متشکل در هیئتی مرکب از یمودها و گوگلنگها نزد جان محمدخان رفتند و اعلام برائت کردند.
عثمان آخون دیگر یارای ادامهی قیام را نداشت. ترکمنها در این دوره یعنی نیمه دوم 1304 نه رهبری واحد و نه نقشهی واحدی داشتند. بطور کلی جنبش و مبارزه آنها آرام آرام خصلت پارتیزانی پراکنده پیدا کرد. در میانههای مهر 1304 حلقهی پیرامون قیام کنندگان تنگتر شد. واحدهای لشکر خاور در درهی سملغان و در کناره رودخانه های چاتلی و سملغان، در روستاهای شاه آباد، سملغان پشکال و محمدآباد متمرکز شدند. واحدهای لشکر مرکزی تهران مرکب از ششهزار نفر در همان مناطق قرار داشتند. در این هنگام ترکمنها تحت رهبری پیگیرترین مبارزان خوانین متوسط و کوچک و رهبران قبایل و روحانیون چون غسیرامنخان، آلیارخان، گوک صوفی در محل ویرانههای قلعهی شابات واقع در 25 کیلومتری جنوب باختری چاتلی متمرکز شدند. در آنجا برای تحکیم خود و پذیرش گروههای اضافی تصمیم گرفتند.
پس از پایان تمرکز قوای دولتی در بجنورد، استرآباد و دیگر محلات، فرماندهان ارتش، خوانین گوگلنگ هوادار دولت یعنی ولیخان، نفس علیخان و دردیخان را در مهر 1304 به بجنورد دعوت کردند. تصمیم بر آن شد که ولیخان به نزد (غسیرامن خان و آلیارخان) و نفس علی و دردیخان به نزد آتابایها (نزد گوک صوفی) بروند. این پیکها به مقصد نرسیده بودند که خانهاي گوگلنگ یعنی آلیارخان، غسیرامن خان، نورگلدی، قادیر، آتابردی، کریم ایشان ،بایی ایشان و دیگران در 18 مهر 1304 برای بررسی مسائل مبارزهی آینده در روستای قلیچ ایشان جلسهی مشاوره برگزار کرده بودند. در این جلسه آنها در عقاید و نظرات اتفاق نداشتند. آلیارخان و غسیرامنخان خواستار مبارزهی قاطع و کریم ایشان و هوادارانش آشکارا ابراز تمایل می کردند که به سوی دولت بروند.
شاهد عینی این موضوع سیدمحمدآغایف گفته است: آلیارخان، گوگلنگهای غارابالقان را به عدم تحویل سلاح و مبارزه تا واپسین قطره خون فراخواند. و در نبردهای بسیاری شرکت جست. داوییف ملا و جورره نیاز اوغلی نیز مبارزه قاطع آلیارخان و ترغیب ترکمنها به نپرداختن مالیات را یادآور شدند. چنانکه جورره نياز اوغلی شرکت کننده قیام یادآوری می کند، آلیارخان جانبدار مبارزه قاطع با قوای ایران بود. قوای دولتی برای حملهی قطعی آماده میگشت اما انجام آن میسر نشد، زیرا که در این هنگام (تقریباً در میانه های پاییز 1304) قیام بلوچها به سرکردگی سرخداد در پشت جبههی لشکر خاور در جنوب خاوری کشور شعلهور گشت. دولت ناگزیر شد بخشی از قوای خود را برای فرونشاندن آن به بلوچستان اعزام کند. تصمیم گرفته شد که موقتاً سیاست صبر و انتظار در ترکمن صحرا پیش گرفته شود. حکومت با بهرهگیری از این درنگ، فعالیت تفرقه افکنانه در صفوف ترکمنهای قیام کننده را شدت بخشید. در این کار به ویژه فعالیت فرماندهی تیپ مستقل شمال واقع در منطقهی استراباد که توانسته بود در چهرهی ملاخان و رجب آخون و دیگران تکیه گاهی در گروه بندی تجاری در حال پیدایش ایرانوفیل (ایران دوست) جعفربای بیابد، چشمگیرتر بود. رجب آخون علناً جعفربایها را به دست کشیدن از مبارزه دعوت میکرد که گواه عینی این موضوع، الیاس خدراوغلی نیز آن را تایید کرده است. شمار قوای دولتی در ترکمن صحرا فزونی می گرفت در 13 مهر 1304 ژنرال فضل اله زاهدی وارد بندرگز شد. وی کاپیتان عبداله خان را به گومیشتپه نزد جعفربایها، فرستاد ارتش بیانیه داد ولی کارگر نیفتاد. در15مهر1304 جلسهی مشاوره 150 نفراز نمایندگان متنفذ قبایل و طوایف ترکمن در منزل عثمان آخون در گومیش تپه تشکیل شد تا تحویل سلاح را بررسی کنند در این جلسه نفس سردار یکی از سرداران برجسته، قاطعانه از مذاکره سرباز زد واکثریت شرکت کنندگان نیز خواهان عدم تحویل سلاح و مانع عبور نیروهای دولتی شدند. در16مهر1304/5 اکتبر سال 1925 دو هواپیما برفراز گومیش تپه و روستای ساللاخ پرواز کردند. قوای دولتی در روز دوم حمله، هشت جعفربای شرکت کننده در قیام را زنده زنده در آتش سوزاندند.
قبایل ترکمن با در نظر گرفتن خطرات فرا رو، زنان و کودکان خود را به ترکمنستان انتقال دادند. در19مهر1304/ 8 اکتبر سال 1925 بسیاری از رهبران جعفربای به مشاوره در روستای باشیوسغا گرد آمدند و تصمیم گرفتند که سلاحها را تحویل دهند. بدین ترتیب مشاوره در بأش یوسغا عملاً از تسلیم و چشم پوشی از شعار اصلی و هدف اصلی قیام، یعنی مبارزه در راه آزادی و حق تعیین سرنوشت ملی جانبداری کرد. عثمان آخون در دورهی مذاکرات جعفربایها با فرماندهی ایران (از17مهر تا 23مهر1304/ 2 تا 6 اکتبر 1925) به بازی دوگانهی صرفا غیرقابل فهمی دست زد.مردم غرب ترکمن صحرا شروع به پیوستن به دستههای آلیارخان و نفس سردار نمودند.هیئت منتخب بأشیوسغا نتوانست خبر را به نزد فرماندهی ایران برساند.
6ـ شکست ترکمن ها
دولت به نابود سازی قیام ترکمنها شتافت، با انجام تدارک همه جانبه به موفقیت خود اطمینان داشت. در20مهر1304/ 19 اکتبر سال 1925 با پایان یافتن اولتیماتوم فرماندهی نیروهای ایران، حملهی ارتش به گومیش تپه، آق قلعه و گنبدکاووس آغازشد. نخست 4ستون نظامی 1ـ ستون اول به فرماندهی سرتیپ زاهدی 2ـ ستون دوم به فرماندهی سرهنگ حکیمی 3ـ ستون سوم تحت امر علی اصغر جهانبینی 4ـ ستون چهارم تحت فرماندهی سرهنگ جان محمدخان را آرایش داده شدند تا از چند سو بر ترکمن ها حمله برند. در20مهر1304/ 9 اکتبر سال 1925 واحدهاي هنگ رضاخان بعنوان نخستین ستون 350 نفره از طریق قره سو به سوی خوجا نپس پیش رفته و بدون زد و خورد به تصرف در آوردند ، سپس به گومیش تپه نیزجمله کردند... آنها با ترکمنهای باقیمانده چون اشغالگران رفتار میکردند، غارتشان می نمودند، ستم روا می داشتند. دومین ستون قوای دولتی به آق قلعه حمله ورشده فشار به ترکمنها را آغاز کردند. در 30مهر1304/ 19 اکتبر 1925 دستههای ترکمن واقع در نزدیکی گنبد کاووس با هشتصدسوار به مقابله پرداختند. و در1و2آبان/ 23-22 اکتبر تا گومیش تپه پیش رفته نیروهای دولتی را به محاصره آوردندو درنهایت آنان را مجبور به عقب نشینی کردند.
در5آبان 1304/ 25 اکتبر سال 1925 جلسهی مشاوره سرکردگان قیام تشکیل شد و در آن گوکی صوفی و آناگلدی آچ طرفدار تسلیم بودندو انحلال دستههای خود را اعلام کردند. در 3آبان 1304/23 اکتبر سال 1925، ستون قوای دولتی با گذر از بجنورد به سوی ده قارات در 80 کیلومتری شمال باختری بجنورد پیش رفته و به تصرف درآوردند. دستهای مرکب از 1000 نفر توسط جان محمدخان به شاهرود اعزام شد تا مانع از هجوم ترکمنها به جادهی تهران شوند. دستهی اصلی ترکمنهای قیام کننده نیز در منطقهی محلهی شابات (شمال قارات، در 25 کیلومتری جنوب باختری شهرک مرزی چاتلی) متمرکز شدند. قوای دولتی از روستای قارات در دو سو پیش رفت و گروهی 500 نفره به سوی قلعه شابات و گروه دیگری نیزبه سوی روستای قرناوه یورش برده در3آبان1304/ 23 اکتبر سال 1925 اشغال کرد. دستهی گوگلنگها مرکب از 500 سوار به رهبری آلیارخان از قرناوه به سوی باختر عقب نشست، اما دستههای آتابای به رهبری گوکی صوفی در حالیکه ارتباطشان با آلیارخان قطع شده بود بدون هماهنگی در جهت دیگری عمل می کردند. آلیارخان از گوکی صوفی کمک خواست ولی وی نتوانست به موقع عمل کند. قوای دولتی در پی تصرف قرناوه، به سوی محلهی قره بالقان (در هفت کیلومتری جنوب خاوری روستای قلیچ ایشان در 60 کیلومتری جنوب خاوری چات) پیش رفت. در این منطقه و در نزدیکی روستای قلیچ ایشان حملهی قوای دولتی موفقیتی نداشت.
دستههای آلیارخان، نفس سردار، غسیرامنخان نیز نیروهای خود را درآنجامتمرکز کردند ودر5آبان/ 25 اکتبر گوکی صوفی نیز با 500 سوار به آنها پیوست. در این محل 2000 جعفربای تحت فرماندهی نفس سردار، 2000 نیروی آتابای به رهبری گوکی صوفی و 500 نیروی گوگلنگ به سرکردگی آلیارخان، اتحادطایفه ای را شکل دادند ،اما سازوبرگ جنگی ترکمنها محدود و روحیهی آنها خراب بود. به گفتهی شاهد عینی آنامحمدقربان قاسم و جورره نیاز اوغلی، ترکمنها در تنگهی روستای کریم ایشان، به پیروزی رسیدند. آلیارخان خواستار خروج از حالت دفاعی بود و درصدد حملههای چریکی بود که به این خواست دست یافت ولی دستههای دیگرچنین قصدی نداشتند. نقشهی مشترک حمله تهیه نشد.
سیدمحمد آقایف، داوییف ملا ـ گواهان عینی اصرار آلیارخان به گسترش حمله به نقاط دیگر و جلوگیری از پیشروی قوای دولتی به درون ترکمن صحرا بودند اما خوانین دیگر تصمیم به تسلیم گرفتند. برخی خوانین گوگلنگ و شخص گوکی صوفی از عملیات فعال آلیارخان هراس داشتند. در نتیجه این فعل وانفعالات قیام ترکمن ها به شدت روبه افول نهاد.
رضا خان در چنین زمانی در تدارک قبضهی کامل قدرت شاهی بود. و به پیروزی در ترکمن صحرا نیازمند بود. دودمان قاجار در آستانهی فروپاشی بود. مجلس پنجم در11آبان1304/31 اکتبر سال 1925 تصمیم به خلع احمدشاه و انتقال قدرت عالیه موقت به رضاخان گرفت. حکومت رضاخان از جانب محافل غربی به خصوص انگلستان پشتیبانی کامل می شد. در 11آبان 1304 31 اکتبر سال 1925، دستههای ترکمندر پی شلیکهای ممتد ناگریز شدند در همهی جهات بدرون ترکمن صحرا عقب نشینی کنند. قوای دولتی سپس تا سکونتگاه بایندر پیش رفته سپس به سوی روستای شیخ در نزدیکی محل تلاقی گرگانرود پیشروی کردند.دولتیها در 12آبان 1304/ 1 نوامبر سال 1925،با قوای 2000 نفره بدون درگیری وارد گنبدکاووس شدند. دستههای یموت در منطقهی گنبد با بجا گذاردن مال و حشم به خاک شوری گریختند.
در19آبان1304/8 نوامبر سال 1925 سران گوگلنگ و دستههای آلیارخان و غسیرامن خان نیز مجبور شدند به خاک شوروی عقب نشینی نمایند و در23آبان1304 دوباره به ایران بازگشته باقیماندهی نیروهای خود را به شوروی بردند. در23آبان1304/12 نوامبر سال 1925 نمایندگان قبایل یموت شامل:گوگ صوفی از آتابایها، محمدنفس از طایف گوگ، قلیچ خان از طایفهی آق یولما، بایرام دردی از طایفه دویجی، ایلیق خان از طایفهی قوجوق، وارد روستای بیات حاجی شدند. عثمان آخون، غسیرامن خان و برخی دیگر در 23آبان1304/ 12 نوامبر سال 1925 از مرز گذشتند. نوربردی خان از قبیلهی گوگلنگ نیز با همهی افراد خود به منطقهی سونگیداغ کوچید. دست آخر نفس سردار و گروهش نیز از مرز گذشتند.
پس از فتح ترکمن صحرا از سوی قوای ایرانی، رجب آخون و آناجان آخون، همدستان بجا ماندهی دولت ایران در ترکمن صحرا در30آبان1304/19 نوامبر سال 1925 بعنوان نمایندگان ترکمن صحرا برای مجلس موسسان به تهران رفتند. آتاحاجی، بردی بای و محمد حاجی آنان را همراهی کردند. آنها در مذاکره بامقامات دولتی پیرامون مسئلهی ترکمن صحرا به هیچ نتیجه ای دست نیافتند. مبارزه رهایی بخش ترکمنها به شکست انجامید، حکومت قاجار خیزشهای آنان را غرق در خون کرد.
ترکمنهای ثروتمند و با نفوذ عبارت بودند از:
1ـ آنا تاغان آخون 2ـ آناجان آخون 3ـ آناگلدی آج 4ـ آنامراد قصاب 5ـ آتاق(آتا) حاجی 6ـ آمان خوجایین 7ـ بایرام گلدی آخون 8ـ ولی خان 9ـ گوکی صوفی 10ـ قلیچ ایشان 11ـ قانتیم بای 12ـ دردی خان 13ـ غارا تاغی 14ـ ملاخان 15ـ محمدقلی خان 16ـ محمد آخون 17ـ ملاسویون آخون 18ـ عثمان آخون 19ـ رجب آخون 20ـ رجب محمد 21ـ شیخ بای 22ـ خوجا سیدخان
بخشی از نوشتههای بی بیرابعه لوگاشوا در کتاب «ترکمن های ایران»:
سیاست حکومت ایران در مورد ترکمنها، پس از سال 1306/1927
عملیات اساسی جنگی علیه شورشیان، در پایان سال1304/1925ـ آغاز سال1305/1926میلادی، به انجام رسید. ترکمنهایی که در منطقه قوای حکومتی مانده بودند، بناچار تسلیم شدند و اسلحه خود را تحویل دادند.
در 1304/ بهار سال 1925 میلادی، هنوز هر گونه حرکت افراد کشوری به سوی دشت ترکمن ممنوع بود و ترکمن صحرا در واقع، در محاصره بود. حکومت پس از سرکوب شورش، اعلامیهای خطاب به مردم محلی صادر کرد: «در حال حاضر، در تحت توجهات اعلیحضرت همایون رضاشاه پهلوی، نظم و آرامش کامل در ترکمن صحرا برقرار گردیده و سرکردگان راهزنان متواری شدند. به ورود افراد و بازرگانان به این خطه، اجازه داده می شود، اما با توجه به شرایط نظامی منطقه، داشتن اجازه مخصوص ضروری است. از این رو هر کسی که می خواهد در ترکمن صحرا تجارت کند، صرفنظر از اینکه عازم کدام بخش است، میبایست از فرمانده پادگان محلی و یا از فرماندار نظامی منطقه، اجازه بگیرد. سفر به ترکمن صحرا، بدون اجازه عبور ممنوع است». بدینسان مقامات ایرانی هر گونه نقل و انتقالی را در ترکمن صحرا، زیر نظر گرفته بودند.
حکومت ایران، پس از سرکوبی شورش، به خلع سلاح قبیلههای ترکمن را آغاز کرد. اما، ترکمنها می کوشیدند تا اسلحه خویش را پنهان سازند و بیشتر تفنگهای دارای نقص و اسلحه کهنه خود را تحویل میدادند. مقامات حکومتی نیز واکنش نشان داده، گروهی را بازداشت کردند و به اعمال فشارآمیزی دیگری متوسل شدند.در 1306/ تا روز 13 آوریل سال 1927 میلادی، در دشت ترکمن 5897 قبضه تفنگهای گوناگون 80 رولور، یک قبضه مسلسل و 19284 فشنگ گردآوری شده بود. در همان هنگام، تدابیری نیز برای استوار شدن مقامات حکومتی در ترکمن صحرا آغاز گردید: مأمورینی از سوی حکومت برای همه مراکز بزرگ فرستاده شدند و امور منطقه، یکسره به آنان واگذار گردید. سیستم مالیاتی نیز تغییر کرد و در مراکز بزرگ، ادارات مالیه افتتاح گردید و همه مراکز شامل مالیات، به حساب در آمدند. مقرر گردید که از آن هنگام 5 درصد ارزش همه اموال منقول و غیرمنقول، چون مالکیت اخذ گردد. گذشته از این، هر اقتصاد زمینداری می بایست 5 درصد محصول ارزش همه اموال منقول و غیرمنقول، چون مالکیت اخذ گردد. گذشته از این، هر زمینداری می بایست 5 درصد محصول خود را به شکل جنسی بپردازد و از دامهانیز، برای هر راس گاو یک قران، هر راس اسب 8 قران، هر راس الاغ یک قران و برای هر نفر شتر 12 قران، مالیات دریافت می شد. گذشته از این مالیاتها، پیش بینی شده بود که مالیات سرانهای به حساب سالانه، یک قران از هر نفر (از جمله زنان، پیرمردان از کار افتاده و کودکان) وضع گردد. بدینسان، رویهمرفته هر خانوار میانه حال ترکمن می بایست از 15 تا 20 درصد درآمد سالانه خود را مالیات بپردازد. همه پولهایی که از ترکمنها گرفته می شد، صرف هزینه دستگاههای اداری مرکزی و محلی می گردید و هیچ تدبیری برای بهبود شرایط زندگی اجتماعی و فرهنگی ترکمن صحرا اتخاذ نمی شد.
در عین حال، مقامات ایرانی به فارسی کردن اجباری ترکمنها را آغاز کردند. همه مدارسی که تدریس آنها به زبان ترکمنی بود، بسته شد. بجای آنها، مدارس دولتی راه اندازی شده وبه زبان فارسی تدریس می شد.شرایط تحصیل کودکان ترکمن ، بسیار سنگین بود. پس از استقرار حکومت در سرتاسر ترکمن صحرا، زبان فارسی اجباری گردید. تنها، پسر بچگان تحصیل می کردند وآنها برای کوچکترین خطایی، بسختی کیفر می دادند.
مقامات حکومتی می کوشیدند، هر گونه و حتی کوچکترین جلوه آگاهی ملی را سرکوب کنند. به ترکمنها اجازه نمی دادند که جامه ملی بپوشند، خوراکهای خودشان را بپزند و حتی چای سبز را « به سبک ترکمنی» یعنی با پیاله بنوشند، آنها مجبور بودند چای معمولی و با استکانهای کوچک بنوشند. ترکمنها را برای کوچکترین خطایی جریمه می کردند و کیفر می دادند و کمتر ترکمنی بود که از مقامات حکومتی، دست کم پنجاه تازیانه نخورده باشد.
حکومت برای آنکه ترکمن ها را بگونه ای قطعی به اطاعت در آورد و در عین حال سدی در برابر آنها پدید بیاورد تصمیم گرفت که چند هزار خانوار از هزارههای (بربریها) جنگجو را به زرخیزترین بخشهای ترکمن صحرا بکوچاند. بهترین زمینهای بخش سملغان، همچنین امتیازات (معافیت پنجساله از پرداخت مالیاتها و جز اینها) و یاری مالی به اینان وعده داده بودند. اما، چون مقامات دولتی با واکنش سخت ترکمنها موجه شدند، از این تصمیم خود دست کشیدند.
حکومت ایران بر آن شد که برای همیشه به بیبند و باری ترکمنها پایان داده و آنها را اسکان دهد. در آن هنگام، روند اسکان یافتن در میان ترکمنها سخت گسترش یافته بود. برای این منظور، در1309/ 1930 میلادی ساختمان راه اتومبیل رو-گرگان-گنبد کاووس-بجنورد-مشهد- که از ترکمن صحرا می گذشت، آغاز گردید. حکومت مبالغی برای هزینه ساختمان مراکز شهرگونه اختصاص داد و در1311/ سال 1932 میلادی، پیشکمر، گومیش تپه، مراوه تپه و جز اینها تجدید ساختمان شدند.
در 1314/سال 1935 میلادی، قبیلههای ترکمن دشت گرگان، اسکان یافته بودند. اما، روند انتقال و اطاعت کامل از حکومت، برای ترکمنها روندی بود، بسیار رنج آور. بسیاری از طایفهها و خانواده های جداگانه ترکمن نمی توانستند با نظم مقامات حکومتی و خودسری مقامات لشکری و کشوری سازش کنند. در سالهای پس از آن، با آنکه در پی اطاعت سیاسی، بهره گیری اقتصادی از ثروتهای طبیعی این سامان آغاز شده بود مقامات حکومتی در بخش های ترکمن نشین، وضع آرامی نداشتند. آنها همواره با واکنش سرسختانه و فعالانه علیه اقدامات خود روبرو می شدند و سرانجام، ناچار گردیدند که به گذشتهایی تن در دهند و ممنوعیت پوشیدن جامه ترکمنی و سکونت در یورتها و مواردی از این دست را لغوکنند.
در 20اردیبهشت1304/ 9مه 1925 دستههای ترکمن به همراه سواران کرد قبیلهی شادلو به تعداد کل 1200 نفر بسوی شهر بجنورد حرکت کردند و همه پادگانهای دولتی سر راه را نیست و نابود کردند. بگفتهی شاهد عینی داوییف ملا، دستههای کرد قبیلهی شادلو نیز در محاصرهی بجنورد بدست ترکمنها شرکت داشتند. بگفتهی جورره نیاز اوغلی قبیلهی کرد زعفرانلو در سمت حکومت ایران بود محاصره زیاد طول نکشید و هواپیماهای ایران ترکمنها را مجبور به عقب نشینی ساختند. اهالی بجنورد به سه بخش تقسیم شدند. برخی به پشتیبانی دولت درآمدند، گروهی دیگر بیطرف ماندند، گروه سوم که عمدتا کردان عادی بودند به قیام کنندگان ترکمن یاری رساندند.
داوییف ملا عضو دسته پارتیزانی آلیارخان گواهی داده است که هنگام محاصرهی بجنورد، ترکمنهای پر نفوذ چون صفرمرگن و دردی خان (از گوگلنگها)، آقامحمدخان(یمود)، جان محمدخان (گوگلنگ) در قیام شرکت جستند. گواه عینی قیام آنا محمدقربان قاسم اوغلی: ترکمنها پس از سه روز محاصره شهر بجنورد و پس از سررسیدن هواپیماهای غول پیکر مدل «یونکرز» بسوی سملگان پس نشستند کردهای شادلو بیرحمانه سربه نیست شدند. هواپیماها بیشتر رعب آفریدند... جنگ قدرت رضاخان وارد مرحلهی دیگری شد. براندازی دودمان قاجار و اعلام رضاخان بعنوان شاه در میانهی سال 1304 تدارک دیده شد.
رضاخان درصدد جلب حمایت روحانیون و ملاک بزرگ بود. انگلستان نیز به یاری رضاخان شتافت. مجلس نیز دیگر نهاد قانونی بود که از رضاخان حمایت کرد. جان محمدخان در23اردیبهشت1304/ 12مه 1925 از طریق شیروان به بجنورد پرواز کرد. در شیروان زعفرانلوها تعهد حمایت از جان محمدخان و قوای دولتی را دادند. در واپسین روزهای ماه اردیبهشت 1304، سرهنگ احمدخان به استرآباد آمد و با گروه خود رهسپار تعمیر راههای خاکی میان بندرگز و استرآباد شد. در جنوب استرآباد فشارشدیدی برای ساختمان فرودگاه به جریان افتاد. کار ساختمان راهها و فرودگاهها در مشهد، سبزوار و دیگر نقاط خراسان گسترش بسیار یافت. ژنرال محمدحسین خان فرماندهی تیپ مستقل در گردهمایی اشراف محلی در استرآباد، به ضرورت جلب همهی بومیان ایرانی به مبارزه با قیام کنندگان ترکمن اشاره کرد.
ترکمنها بار دیگر در 26 اردیبهشت 1304 شهر بجنورد را غافلگیرانه محاصره کردند. خلبانان آلمانی در بمباران بجنورد شرکت جستند. قیام کنندگان بار دیگر به سملگان عقبت نشستند. در 30 اردیبهشت 1304 دستههای ترکمن به محمدآباد ششکیلومتری استرآباد حمله بردند و به روایتی در آنجا حدود 200نفر تلفات دادند. قوای قبایل آق آتابای و قان یوقماز نیز در سوی قوای دولتی عمل کردند. با وجود برخی موفقیتهای نظامی ترکمنها، ناکامی قیام کنندگان در حوالی بجنورد و تمرکز قوای بزرگ علیه آنها، تاثیر منفی بر وضع ایشان گذارد و در میانههای سال 1304 قیام ترکمنصحرا بار دیگر روبه افول نهاد.
رهبـران دستـههای ترکمن درخواستهای جان محمدخان فرماندهی لشکر خاور را پذیرفتند ولی با شرایطی: 1ـ خارج کردن قوا از مرزهای ترکمن صحرا
2ـ پذیرفتن خودمختاری ترکمنها و خاننشین بجنورد.
در 31 اردیبهشت1304 رهبران قیام به ابتکار عثمان آخون دومین کنگرهی ترکمنها را در نزدیکی گومیشتپه تشکیل دادند آنها تصمیم به اعزام هیئتی به تهران گرفتند. مذاکرات با جان محمدخان که بیشتر در صدد اتلاف وقت بود 20 روز طول کشید. ترکمنها بار دیگر در پایان خرداد 1304 حمله را آغاز کردند. در جادهی شیروان و در منطقهی بجنورد قوای دولتی را تحت فشار قرار دادند. تمرکز شدید قوای دولتی در منطقهی بجنورد و در کنارههای دریای خزر رفته رفته بر روحیه ی قبایل ترکمن های قیامی کارگر افتاد. رهبران شادلو به قوای دولتی نامهی تسلیم نوشتند. نومیدی رفته رفته در میان برخی از خوانین پیشرو ترکمن نیز پدیدار شد.
در اواخر مرداد 1304 سران طوایف و چهرههای متنفذ ترکمن برای بررسی مسئله ادامه مبارزه مسلحانه در اومچالی گرد آمدند. درجلسه، 2 گروه بندی آشکار شد. یکی تسلیم را مطرح می کرد و دیگری به مبارزهی قاطع فرا می خواند در آخر با اکثریت آراء تصمیم به مبارزه تا تشکیل ترکمنستان خودمختار گرفتند. ولی در بندی حملهها را منوط به تهاجم نیروهای ایرانی کردند. در 5شهریور 1304 معززخان و همراهان وی در مشهد اعدام شدند.
ـ همراه معززخان 20 ترکمن و بعداً چهل و هشت کرد را نیزاعدام شدند.
ـ در2 شهریور1304، 75 نفر از سازمانگران قیام ترکمنستان در تهران اعدام شدند.
ـ همچنین در محل عملیات نیز 65 تن از فعالان قیام اعدام شدند.
ـ ترکمن هادر پیامد سیاست ارعاب، روحیهی خود را باختند. و 12 نفر متشکل در هیئتی مرکب از یمودها و گوگلنگها نزد جان محمدخان رفتند و اعلام برائت کردند.
عثمان آخون دیگر یارای ادامهی قیام را نداشت. ترکمنها در این دوره یعنی نیمه دوم 1304 نه رهبری واحد و نه نقشهی واحدی داشتند. بطور کلی جنبش و مبارزه آنها آرام آرام خصلت پارتیزانی پراکنده پیدا کرد. در میانههای مهر 1304 حلقهی پیرامون قیام کنندگان تنگتر شد. واحدهای لشکر خاور در درهی سملغان و در کناره رودخانه های چاتلی و سملغان، در روستاهای شاه آباد، سملغان پشکال و محمدآباد متمرکز شدند. واحدهای لشکر مرکزی تهران مرکب از ششهزار نفر در همان مناطق قرار داشتند. در این هنگام ترکمنها تحت رهبری پیگیرترین مبارزان خوانین متوسط و کوچک و رهبران قبایل و روحانیون چون غسیرامنخان، آلیارخان، گوک صوفی در محل ویرانههای قلعهی شابات واقع در 25 کیلومتری جنوب باختری چاتلی متمرکز شدند. در آنجا برای تحکیم خود و پذیرش گروههای اضافی تصمیم گرفتند.
پس از پایان تمرکز قوای دولتی در بجنورد، استرآباد و دیگر محلات، فرماندهان ارتش، خوانین گوگلنگ هوادار دولت یعنی ولیخان، نفس علیخان و دردیخان را در مهر 1304 به بجنورد دعوت کردند. تصمیم بر آن شد که ولیخان به نزد (غسیرامن خان و آلیارخان) و نفس علی و دردیخان به نزد آتابایها (نزد گوک صوفی) بروند. این پیکها به مقصد نرسیده بودند که خانهاي گوگلنگ یعنی آلیارخان، غسیرامن خان، نورگلدی، قادیر، آتابردی، کریم ایشان ،بایی ایشان و دیگران در 18 مهر 1304 برای بررسی مسائل مبارزهی آینده در روستای قلیچ ایشان جلسهی مشاوره برگزار کرده بودند. در این جلسه آنها در عقاید و نظرات اتفاق نداشتند. آلیارخان و غسیرامنخان خواستار مبارزهی قاطع و کریم ایشان و هوادارانش آشکارا ابراز تمایل می کردند که به سوی دولت بروند.
شاهد عینی این موضوع سیدمحمدآغایف گفته است: آلیارخان، گوگلنگهای غارابالقان را به عدم تحویل سلاح و مبارزه تا واپسین قطره خون فراخواند. و در نبردهای بسیاری شرکت جست. داوییف ملا و جورره نیاز اوغلی نیز مبارزه قاطع آلیارخان و ترغیب ترکمنها به نپرداختن مالیات را یادآور شدند. چنانکه جورره نياز اوغلی شرکت کننده قیام یادآوری می کند، آلیارخان جانبدار مبارزه قاطع با قوای ایران بود. قوای دولتی برای حملهی قطعی آماده میگشت اما انجام آن میسر نشد، زیرا که در این هنگام (تقریباً در میانه های پاییز 1304) قیام بلوچها به سرکردگی سرخداد در پشت جبههی لشکر خاور در جنوب خاوری کشور شعلهور گشت. دولت ناگزیر شد بخشی از قوای خود را برای فرونشاندن آن به بلوچستان اعزام کند. تصمیم گرفته شد که موقتاً سیاست صبر و انتظار در ترکمن صحرا پیش گرفته شود. حکومت با بهرهگیری از این درنگ، فعالیت تفرقه افکنانه در صفوف ترکمنهای قیام کننده را شدت بخشید. در این کار به ویژه فعالیت فرماندهی تیپ مستقل شمال واقع در منطقهی استراباد که توانسته بود در چهرهی ملاخان و رجب آخون و دیگران تکیه گاهی در گروه بندی تجاری در حال پیدایش ایرانوفیل (ایران دوست) جعفربای بیابد، چشمگیرتر بود. رجب آخون علناً جعفربایها را به دست کشیدن از مبارزه دعوت میکرد که گواه عینی این موضوع، الیاس خدراوغلی نیز آن را تایید کرده است. شمار قوای دولتی در ترکمن صحرا فزونی می گرفت در 13 مهر 1304 ژنرال فضل اله زاهدی وارد بندرگز شد. وی کاپیتان عبداله خان را به گومیشتپه نزد جعفربایها، فرستاد ارتش بیانیه داد ولی کارگر نیفتاد. در15مهر1304 جلسهی مشاوره 150 نفراز نمایندگان متنفذ قبایل و طوایف ترکمن در منزل عثمان آخون در گومیش تپه تشکیل شد تا تحویل سلاح را بررسی کنند در این جلسه نفس سردار یکی از سرداران برجسته، قاطعانه از مذاکره سرباز زد واکثریت شرکت کنندگان نیز خواهان عدم تحویل سلاح و مانع عبور نیروهای دولتی شدند. در16مهر1304/5 اکتبر سال 1925 دو هواپیما برفراز گومیش تپه و روستای ساللاخ پرواز کردند. قوای دولتی در روز دوم حمله، هشت جعفربای شرکت کننده در قیام را زنده زنده در آتش سوزاندند.
قبایل ترکمن با در نظر گرفتن خطرات فرا رو، زنان و کودکان خود را به ترکمنستان انتقال دادند. در19مهر1304/ 8 اکتبر سال 1925 بسیاری از رهبران جعفربای به مشاوره در روستای باشیوسغا گرد آمدند و تصمیم گرفتند که سلاحها را تحویل دهند. بدین ترتیب مشاوره در بأش یوسغا عملاً از تسلیم و چشم پوشی از شعار اصلی و هدف اصلی قیام، یعنی مبارزه در راه آزادی و حق تعیین سرنوشت ملی جانبداری کرد. عثمان آخون در دورهی مذاکرات جعفربایها با فرماندهی ایران (از17مهر تا 23مهر1304/ 2 تا 6 اکتبر 1925) به بازی دوگانهی صرفا غیرقابل فهمی دست زد.مردم غرب ترکمن صحرا شروع به پیوستن به دستههای آلیارخان و نفس سردار نمودند.هیئت منتخب بأشیوسغا نتوانست خبر را به نزد فرماندهی ایران برساند.
6ـ شکست ترکمن ها
دولت به نابود سازی قیام ترکمنها شتافت، با انجام تدارک همه جانبه به موفقیت خود اطمینان داشت. در20مهر1304/ 19 اکتبر سال 1925 با پایان یافتن اولتیماتوم فرماندهی نیروهای ایران، حملهی ارتش به گومیش تپه، آق قلعه و گنبدکاووس آغازشد. نخست 4ستون نظامی 1ـ ستون اول به فرماندهی سرتیپ زاهدی 2ـ ستون دوم به فرماندهی سرهنگ حکیمی 3ـ ستون سوم تحت امر علی اصغر جهانبینی 4ـ ستون چهارم تحت فرماندهی سرهنگ جان محمدخان را آرایش داده شدند تا از چند سو بر ترکمن ها حمله برند. در20مهر1304/ 9 اکتبر سال 1925 واحدهاي هنگ رضاخان بعنوان نخستین ستون 350 نفره از طریق قره سو به سوی خوجا نپس پیش رفته و بدون زد و خورد به تصرف در آوردند ، سپس به گومیش تپه نیزجمله کردند... آنها با ترکمنهای باقیمانده چون اشغالگران رفتار میکردند، غارتشان می نمودند، ستم روا می داشتند. دومین ستون قوای دولتی به آق قلعه حمله ورشده فشار به ترکمنها را آغاز کردند. در 30مهر1304/ 19 اکتبر 1925 دستههای ترکمن واقع در نزدیکی گنبد کاووس با هشتصدسوار به مقابله پرداختند. و در1و2آبان/ 23-22 اکتبر تا گومیش تپه پیش رفته نیروهای دولتی را به محاصره آوردندو درنهایت آنان را مجبور به عقب نشینی کردند.
در5آبان 1304/ 25 اکتبر سال 1925 جلسهی مشاوره سرکردگان قیام تشکیل شد و در آن گوکی صوفی و آناگلدی آچ طرفدار تسلیم بودندو انحلال دستههای خود را اعلام کردند. در 3آبان 1304/23 اکتبر سال 1925، ستون قوای دولتی با گذر از بجنورد به سوی ده قارات در 80 کیلومتری شمال باختری بجنورد پیش رفته و به تصرف درآوردند. دستهای مرکب از 1000 نفر توسط جان محمدخان به شاهرود اعزام شد تا مانع از هجوم ترکمنها به جادهی تهران شوند. دستهی اصلی ترکمنهای قیام کننده نیز در منطقهی محلهی شابات (شمال قارات، در 25 کیلومتری جنوب باختری شهرک مرزی چاتلی) متمرکز شدند. قوای دولتی از روستای قارات در دو سو پیش رفت و گروهی 500 نفره به سوی قلعه شابات و گروه دیگری نیزبه سوی روستای قرناوه یورش برده در3آبان1304/ 23 اکتبر سال 1925 اشغال کرد. دستهی گوگلنگها مرکب از 500 سوار به رهبری آلیارخان از قرناوه به سوی باختر عقب نشست، اما دستههای آتابای به رهبری گوکی صوفی در حالیکه ارتباطشان با آلیارخان قطع شده بود بدون هماهنگی در جهت دیگری عمل می کردند. آلیارخان از گوکی صوفی کمک خواست ولی وی نتوانست به موقع عمل کند. قوای دولتی در پی تصرف قرناوه، به سوی محلهی قره بالقان (در هفت کیلومتری جنوب خاوری روستای قلیچ ایشان در 60 کیلومتری جنوب خاوری چات) پیش رفت. در این منطقه و در نزدیکی روستای قلیچ ایشان حملهی قوای دولتی موفقیتی نداشت.
دستههای آلیارخان، نفس سردار، غسیرامنخان نیز نیروهای خود را درآنجامتمرکز کردند ودر5آبان/ 25 اکتبر گوکی صوفی نیز با 500 سوار به آنها پیوست. در این محل 2000 جعفربای تحت فرماندهی نفس سردار، 2000 نیروی آتابای به رهبری گوکی صوفی و 500 نیروی گوگلنگ به سرکردگی آلیارخان، اتحادطایفه ای را شکل دادند ،اما سازوبرگ جنگی ترکمنها محدود و روحیهی آنها خراب بود. به گفتهی شاهد عینی آنامحمدقربان قاسم و جورره نیاز اوغلی، ترکمنها در تنگهی روستای کریم ایشان، به پیروزی رسیدند. آلیارخان خواستار خروج از حالت دفاعی بود و درصدد حملههای چریکی بود که به این خواست دست یافت ولی دستههای دیگرچنین قصدی نداشتند. نقشهی مشترک حمله تهیه نشد.
سیدمحمد آقایف، داوییف ملا ـ گواهان عینی اصرار آلیارخان به گسترش حمله به نقاط دیگر و جلوگیری از پیشروی قوای دولتی به درون ترکمن صحرا بودند اما خوانین دیگر تصمیم به تسلیم گرفتند. برخی خوانین گوگلنگ و شخص گوکی صوفی از عملیات فعال آلیارخان هراس داشتند. در نتیجه این فعل وانفعالات قیام ترکمن ها به شدت روبه افول نهاد.
رضا خان در چنین زمانی در تدارک قبضهی کامل قدرت شاهی بود. و به پیروزی در ترکمن صحرا نیازمند بود. دودمان قاجار در آستانهی فروپاشی بود. مجلس پنجم در11آبان1304/31 اکتبر سال 1925 تصمیم به خلع احمدشاه و انتقال قدرت عالیه موقت به رضاخان گرفت. حکومت رضاخان از جانب محافل غربی به خصوص انگلستان پشتیبانی کامل می شد. در 11آبان 1304 31 اکتبر سال 1925، دستههای ترکمندر پی شلیکهای ممتد ناگریز شدند در همهی جهات بدرون ترکمن صحرا عقب نشینی کنند. قوای دولتی سپس تا سکونتگاه بایندر پیش رفته سپس به سوی روستای شیخ در نزدیکی محل تلاقی گرگانرود پیشروی کردند.دولتیها در 12آبان 1304/ 1 نوامبر سال 1925،با قوای 2000 نفره بدون درگیری وارد گنبدکاووس شدند. دستههای یموت در منطقهی گنبد با بجا گذاردن مال و حشم به خاک شوری گریختند.
در19آبان1304/8 نوامبر سال 1925 سران گوگلنگ و دستههای آلیارخان و غسیرامن خان نیز مجبور شدند به خاک شوروی عقب نشینی نمایند و در23آبان1304 دوباره به ایران بازگشته باقیماندهی نیروهای خود را به شوروی بردند. در23آبان1304/12 نوامبر سال 1925 نمایندگان قبایل یموت شامل:گوگ صوفی از آتابایها، محمدنفس از طایف گوگ، قلیچ خان از طایفهی آق یولما، بایرام دردی از طایفه دویجی، ایلیق خان از طایفهی قوجوق، وارد روستای بیات حاجی شدند. عثمان آخون، غسیرامن خان و برخی دیگر در 23آبان1304/ 12 نوامبر سال 1925 از مرز گذشتند. نوربردی خان از قبیلهی گوگلنگ نیز با همهی افراد خود به منطقهی سونگیداغ کوچید. دست آخر نفس سردار و گروهش نیز از مرز گذشتند.
پس از فتح ترکمن صحرا از سوی قوای ایرانی، رجب آخون و آناجان آخون، همدستان بجا ماندهی دولت ایران در ترکمن صحرا در30آبان1304/19 نوامبر سال 1925 بعنوان نمایندگان ترکمن صحرا برای مجلس موسسان به تهران رفتند. آتاحاجی، بردی بای و محمد حاجی آنان را همراهی کردند. آنها در مذاکره بامقامات دولتی پیرامون مسئلهی ترکمن صحرا به هیچ نتیجه ای دست نیافتند. مبارزه رهایی بخش ترکمنها به شکست انجامید، حکومت قاجار خیزشهای آنان را غرق در خون کرد.
ترکمنهای ثروتمند و با نفوذ عبارت بودند از:
1ـ آنا تاغان آخون 2ـ آناجان آخون 3ـ آناگلدی آج 4ـ آنامراد قصاب 5ـ آتاق(آتا) حاجی 6ـ آمان خوجایین 7ـ بایرام گلدی آخون 8ـ ولی خان 9ـ گوکی صوفی 10ـ قلیچ ایشان 11ـ قانتیم بای 12ـ دردی خان 13ـ غارا تاغی 14ـ ملاخان 15ـ محمدقلی خان 16ـ محمد آخون 17ـ ملاسویون آخون 18ـ عثمان آخون 19ـ رجب آخون 20ـ رجب محمد 21ـ شیخ بای 22ـ خوجا سیدخان
بخشی از نوشتههای بی بیرابعه لوگاشوا در کتاب «ترکمن های ایران»:
سیاست حکومت ایران در مورد ترکمنها، پس از سال 1306/1927
عملیات اساسی جنگی علیه شورشیان، در پایان سال1304/1925ـ آغاز سال1305/1926میلادی، به انجام رسید. ترکمنهایی که در منطقه قوای حکومتی مانده بودند، بناچار تسلیم شدند و اسلحه خود را تحویل دادند.
در 1304/ بهار سال 1925 میلادی، هنوز هر گونه حرکت افراد کشوری به سوی دشت ترکمن ممنوع بود و ترکمن صحرا در واقع، در محاصره بود. حکومت پس از سرکوب شورش، اعلامیهای خطاب به مردم محلی صادر کرد: «در حال حاضر، در تحت توجهات اعلیحضرت همایون رضاشاه پهلوی، نظم و آرامش کامل در ترکمن صحرا برقرار گردیده و سرکردگان راهزنان متواری شدند. به ورود افراد و بازرگانان به این خطه، اجازه داده می شود، اما با توجه به شرایط نظامی منطقه، داشتن اجازه مخصوص ضروری است. از این رو هر کسی که می خواهد در ترکمن صحرا تجارت کند، صرفنظر از اینکه عازم کدام بخش است، میبایست از فرمانده پادگان محلی و یا از فرماندار نظامی منطقه، اجازه بگیرد. سفر به ترکمن صحرا، بدون اجازه عبور ممنوع است». بدینسان مقامات ایرانی هر گونه نقل و انتقالی را در ترکمن صحرا، زیر نظر گرفته بودند.
حکومت ایران، پس از سرکوبی شورش، به خلع سلاح قبیلههای ترکمن را آغاز کرد. اما، ترکمنها می کوشیدند تا اسلحه خویش را پنهان سازند و بیشتر تفنگهای دارای نقص و اسلحه کهنه خود را تحویل میدادند. مقامات حکومتی نیز واکنش نشان داده، گروهی را بازداشت کردند و به اعمال فشارآمیزی دیگری متوسل شدند.در 1306/ تا روز 13 آوریل سال 1927 میلادی، در دشت ترکمن 5897 قبضه تفنگهای گوناگون 80 رولور، یک قبضه مسلسل و 19284 فشنگ گردآوری شده بود. در همان هنگام، تدابیری نیز برای استوار شدن مقامات حکومتی در ترکمن صحرا آغاز گردید: مأمورینی از سوی حکومت برای همه مراکز بزرگ فرستاده شدند و امور منطقه، یکسره به آنان واگذار گردید. سیستم مالیاتی نیز تغییر کرد و در مراکز بزرگ، ادارات مالیه افتتاح گردید و همه مراکز شامل مالیات، به حساب در آمدند. مقرر گردید که از آن هنگام 5 درصد ارزش همه اموال منقول و غیرمنقول، چون مالکیت اخذ گردد. گذشته از این، هر اقتصاد زمینداری می بایست 5 درصد محصول ارزش همه اموال منقول و غیرمنقول، چون مالکیت اخذ گردد. گذشته از این، هر زمینداری می بایست 5 درصد محصول خود را به شکل جنسی بپردازد و از دامهانیز، برای هر راس گاو یک قران، هر راس اسب 8 قران، هر راس الاغ یک قران و برای هر نفر شتر 12 قران، مالیات دریافت می شد. گذشته از این مالیاتها، پیش بینی شده بود که مالیات سرانهای به حساب سالانه، یک قران از هر نفر (از جمله زنان، پیرمردان از کار افتاده و کودکان) وضع گردد. بدینسان، رویهمرفته هر خانوار میانه حال ترکمن می بایست از 15 تا 20 درصد درآمد سالانه خود را مالیات بپردازد. همه پولهایی که از ترکمنها گرفته می شد، صرف هزینه دستگاههای اداری مرکزی و محلی می گردید و هیچ تدبیری برای بهبود شرایط زندگی اجتماعی و فرهنگی ترکمن صحرا اتخاذ نمی شد.
در عین حال، مقامات ایرانی به فارسی کردن اجباری ترکمنها را آغاز کردند. همه مدارسی که تدریس آنها به زبان ترکمنی بود، بسته شد. بجای آنها، مدارس دولتی راه اندازی شده وبه زبان فارسی تدریس می شد.شرایط تحصیل کودکان ترکمن ، بسیار سنگین بود. پس از استقرار حکومت در سرتاسر ترکمن صحرا، زبان فارسی اجباری گردید. تنها، پسر بچگان تحصیل می کردند وآنها برای کوچکترین خطایی، بسختی کیفر می دادند.
مقامات حکومتی می کوشیدند، هر گونه و حتی کوچکترین جلوه آگاهی ملی را سرکوب کنند. به ترکمنها اجازه نمی دادند که جامه ملی بپوشند، خوراکهای خودشان را بپزند و حتی چای سبز را « به سبک ترکمنی» یعنی با پیاله بنوشند، آنها مجبور بودند چای معمولی و با استکانهای کوچک بنوشند. ترکمنها را برای کوچکترین خطایی جریمه می کردند و کیفر می دادند و کمتر ترکمنی بود که از مقامات حکومتی، دست کم پنجاه تازیانه نخورده باشد.
حکومت برای آنکه ترکمن ها را بگونه ای قطعی به اطاعت در آورد و در عین حال سدی در برابر آنها پدید بیاورد تصمیم گرفت که چند هزار خانوار از هزارههای (بربریها) جنگجو را به زرخیزترین بخشهای ترکمن صحرا بکوچاند. بهترین زمینهای بخش سملغان، همچنین امتیازات (معافیت پنجساله از پرداخت مالیاتها و جز اینها) و یاری مالی به اینان وعده داده بودند. اما، چون مقامات دولتی با واکنش سخت ترکمنها موجه شدند، از این تصمیم خود دست کشیدند.
حکومت ایران بر آن شد که برای همیشه به بیبند و باری ترکمنها پایان داده و آنها را اسکان دهد. در آن هنگام، روند اسکان یافتن در میان ترکمنها سخت گسترش یافته بود. برای این منظور، در1309/ 1930 میلادی ساختمان راه اتومبیل رو-گرگان-گنبد کاووس-بجنورد-مشهد- که از ترکمن صحرا می گذشت، آغاز گردید. حکومت مبالغی برای هزینه ساختمان مراکز شهرگونه اختصاص داد و در1311/ سال 1932 میلادی، پیشکمر، گومیش تپه، مراوه تپه و جز اینها تجدید ساختمان شدند.
در 1314/سال 1935 میلادی، قبیلههای ترکمن دشت گرگان، اسکان یافته بودند. اما، روند انتقال و اطاعت کامل از حکومت، برای ترکمنها روندی بود، بسیار رنج آور. بسیاری از طایفهها و خانواده های جداگانه ترکمن نمی توانستند با نظم مقامات حکومتی و خودسری مقامات لشکری و کشوری سازش کنند. در سالهای پس از آن، با آنکه در پی اطاعت سیاسی، بهره گیری اقتصادی از ثروتهای طبیعی این سامان آغاز شده بود مقامات حکومتی در بخش های ترکمن نشین، وضع آرامی نداشتند. آنها همواره با واکنش سرسختانه و فعالانه علیه اقدامات خود روبرو می شدند و سرانجام، ناچار گردیدند که به گذشتهایی تن در دهند و ممنوعیت پوشیدن جامه ترکمنی و سکونت در یورتها و مواردی از این دست را لغوکنند.
منابع و مأخذ:
1ـ «در جلگهی گرگان»ر.پ.برزکین1931-تاشکند
2ـ«ترکمنهای ایران» بی بی رابعه لوگاشوا-1970-مسکو
3ـ«جنبش رهایی بخش ترکمن های ایران»همت آتایف-1970-عشقآباد
4ـ«تاریخچه 4شهر ترکمن نشین»اسداله معطوفی-1384 -تهران
5ـ«ایران و قضیهی ایران»جرج.ن.کرزن-1349-تهران
6ـ«خانها و سرداران ترکمن» آکادمی علوم ترکمنستان-1992-عشقآباد
منبع: جمعیت فرهنگی هنری مختومقلی کلاله
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۲/۰۸/۱۳ ساعت 11:7 توسط محمد قجقی
|