اینکه براق حاجب علی‏رغم تمایل به تأسیس حکومتی مستقل، همواره متکی به قدرتی خارج از کرمان می‏شد بدین دلیل بود که حاکمیت او در آن خطه با هیچ یک از معیارهای سیاسی مورد قبول آن عصر برای تأسیس یک دولت انطباق نداشت. کرمان در اوایل قرن هفتم هجری توسط خوارزم‏شاهیان تصرف شد و غیاث‏الدین پیرشاه فرزند سلطان محمد خوارزم‏شاه حاکم و مالک آن ایالت گردید. براق که از جانب غیاث‏الدین اداره‏ی کرمان را در دست داشت، در حقیقت با کفران نعمت، غاصبانه کرمان را زیر سلطه‏ی خود گرفت. او برای کوتاه ساختن دست غیاث‏الدین از کرمان زمانی متوسل به جلال‏الدین خوارزم‏شاه شد و حتی برای کشتن غیاث‏الدین تلاش کرد اما نتیجه‏ای از این اقدامات نگرفت، راه عصیان و طغیان در پیش گرفت و به گونه‏ای خیانت‏بار در جدال جلال‏الدین با مغولان جانب مغولان را گرفت. تماس محدود براق - که شخصی تازه مسلمان به شمار می‏آمد - با خلافت عباسیان نیز در حدی نبود که مقبولیتی در جامعه‏ی مسلمانان برایش به وجود آورد و منابع نیز در این باره ساکت‏اند جبران این نقص را در زمان حکومت پسر و جانشین او رکن‏الدین خواجه جوق می‏توان دید. توضیح آنکه پس از مرگ براق برادرزاده‏ی او، قطب‏الدین، قدرت را در دست گرفت. آن هنگام رکن‏الدین پسر براق در راه عزیمت به دربار اگتای قاآن بود. او در برگشت از مغولستان فرمان حکومت کرمان را برای خود به همراه داشت. لذا حکومت قطب‏الدین فقط یک سال دوام یافت.رکن‏الدین از سال 633 تا 650 ه ق بر کرمان حکم راند. قطب‏الدین نیز به فرمان خان مغول احضار شد و حدود هفده سال به همراه همسر خود ترکان خاتون در ماوراءالنهر به سر برد.

رکن‏الدین خواجه جوق در مدت هفده سال حکومت خود بر کرمان، جانب رعایای آن سامان را گرفت. عمال دیوانی کرمان را با خود همراه ساخت و در همان حال درویشان و عالمان و زاهدان آن خطه را از خود خشنود کرد. او برای این منظور درآمد دیوانی کرمان را به خدمت گرفت و از اعمال فشار برای گرفتن مالیات از مردم خودداری ورزید. او هرچند از جانب مغولان حمایت می‏شد اما با خلافت بغداد نیز مناسباتی داشت. مجموعه‏ی این اقدامات، کمبودها و نقایص حکومت براق را از دیدگاه جامعه‏ی مسلمانان جبران می‏کرد. اما این روش تا آن هنگام ادامه یافت که مغولان از حکومت کرمان توقعات مالی نداشتند و نسبت به خلافت عباسیان با مدارا و مماشات رفتار می‏کردند. لذا در حدود سال 650 ه ق در ایام حکومت منگوقاآن سیاست امپراتوری مغول در مورد ایالت‏های ایران و خلافت عباسیان وارد مرحله‏ی جدیدی شد، رکن‏الدین مغضوب شد و سرانجام به جرم تماس با بغداد به قتل رسید، در چنین شرایطی قطب‏الدین با همراهی مؤثر با سیاست‏های جدید امپراتوری مغول که مهمترین نمود آن مشارکت در لشکرکشی هولاکو علیه اسماعیلیان و عباسیان بود به مغولان تقرب جست و در کرمان به قدرت رسید. به قدرت رسیدن قطب‏الدین که همراه با اطاعت تمام عیار از مغولان بود، در کرمان با مشکلاتی روبه رو بود که نمود آن را در تصفیه‏ی شدید عمال دیوانی و کشتن بسیاری از آنها می‏توان دید. حتی از جانب شیوخ و متصوفه و اهل دیانت کرمان اقداماتی در مخالفت با قطب‏الدین و به طور کلی مغولان بروز کرد که با آنها نیز مقابله شد. در چنین شرایطی حکومت قراختاییان کرمان انجام امور خیریه و بنیاد موقوفات را وجه همت خود ساخت که در این نوشتار بدان خواهیم پرداخت. (1)

دوره‏ی دوم حکومت قطب‏الدین از سال 650 ه ق تا 655 ه ق به طول انجامید. در این مرحله او احداث مدرسه‏ی موقوفه‏ای را آغاز کرد تا ضمن آنکه محلی برای تعلیم و تربیت باشد، از آن مطابق رسم آن زمان به عنوان مقبره نیز استفاده شود. بنای این مدرسه هنوز به پایان نرسیده بود که قطب‏الدین در سال 655 ه ق درگذشت. به دلیل کم سن و سال بودن فرزندان قطب‏الدین، هلاکوخان حکومت کرمان را به همسرش ترکان خاتون تفویض کرد از آن پس تا حدود سی سال بعد از این زن در تاریخ کرمان و برپایی موقوفات قراختاییان نقش اصلی را داشت. ترکان خاتون در اصل اسیری از مردمان قراختایی بود که در سال‏های فتوحات خوارزم‏شاهیان در ترکستان به دست تاجری اصفهانی افتاد (2)مؤلف ناشناس تاریخ شاهی قراختاییان کرمان که کتاب خود را برای ثبت و ضبط موقوفات ترکان خاتون تألیف کرده(3)مدعی است که از همان سال‏های اسارت نام وی حلال خاتون بوده است که درست به نظر نمی‏آید. زیرا قراختاییان اصلا بودایی بوده‏اند و نیز خوارزم‏شاهیان مسلمان نمی‏توانستند زن مسلمانی را برده سازند. به هر حال این زن که از جمال و کمال بهره داشت سرانجام به همسری غیاث‏الدین خوارزم‏شاه درآمد و چون غیاث‏الدین به دست براق حاجب کشته شد، براق که در همان حال اطاعت از مغولان را پیشه‏ی خود ساخته بود با این ادعا که طبق یاسای مغول همه‏ی دارایی و میراث غیاث‏الدین به او می‏رسد ترکان خاتون را هم تصاحب کرد. زندگی مشترک براق با ترکان خاتون دیری نپایید و پس از مرگ براق در سال 632 ه ق قطب‏الدین که حکومت کرمان را به دست گرفته

بود. به نحوی ابهام‏انگیز با ترکان خاتون ازدواج کرد.

پس از مرگ قطب‏الدین، ترکان خاتون عملا فرمانروای کرمان شد. در حالی که هم در خاندان قراختایی کرمان مخالفانی داشت و هم در میان بزرگان کشوری و لشکری آن سامان. او در اولین اقدام خویش مدعی ده هزار دینار از میراث قطب‏الدین شد و آن را مهریه‏ی خود عنوان کرد و چون بدان دست یافت، این پول را صرف ادامه‏ی ساختمان و تکمیل مدرسه‏ی موقوفه‏ی قطب‏الدین ساخت. مؤلف تاریخ‏شاهی می‏نویسد که چگونه ترکان خاتون در اتمام بنای این مدرسه کوشیده است چنانکه «در هفته سه روز به زیارت مدرسه می‏آمد و از حال عمارت تفحص به جهد می‏فرمود«(4) و حتی تا آن درجه در این کار تعجیل کرد که تزیینات مدرسه را با گچ به انجام رسانید که پس از مدتی خراب شد وسپس امر به کاشی‏کاری آن کرد و سرانجام آنچه را که «از جهت صداق به وی منتقل شده بود بر گنبد و مرقد وقف فرمود و قضات به تسجیل وثایق مکتوبات آن قیام نمودند«(5) در وقف‏نامه‏ای که برای این مدرسه نوشته شد مقرر گردید سهامی از روستاهای شاهیجان، نهر ملکی تروره، خانوک، جنانه جم، چترود و چند روستای دیگر را بدان اختصاص دهند و نیز چهار مدرس، امام و مؤذن و قیمانی برای مدرسه منصوب شدند. (6)

در سال 674 ه ق نیز ترکان خاتون اقدامات وقفی جدیدی برای مدرسه و مقبره انجام داد. از جمله آنکه باغ فیروزی در دشت حرکویه و کاریز دیه فرمتین را بر موقوفات آن افزود.

او تمامی درآمد این رقبات را صرف روشنایی و خدمه، مشایخ و صوفیه‏ی ساکن در مدرسه و مقبره کرد(7) به علاوه او تعدادی از غلامان و کنیزکان خاص خود رادر مدرسه و مقبره ساکن کرد و برای آنان مقری خاصی قرار داد. طبق این وقف‏نامه به غلامان سالانه 720 من گندم و به هریک از کنیزان 500 من گندم اختصاص داده شد.

این مدرسه که در کتاب تاریخ شاهی از آن با عنوان «مدرسه‏ی مقدسه» نام برده شده ابتدا به نام سلطان قطب‏الدین به مدرسه‏ی قطبیه موسوم بود و سپس به نام ترکان خاتون که لقب عصمت‏الدین داشت به مدرسه‏ی عصمیته معروف شد.محل این مدرسه در ابتدا خواجه خضر نام داشته و چون آرامگاه قراختاییان کرمان شد، قبه‏ی سبز نامیده شد. از آنجا که مقبره‏ی این مدرسه تاریخ 640 ه ق را دارد، باید مقبره را به دوره‏ی رکن‏الدین و مدرسه را احداث شده توسط قطب‏الدین به شمار آورد. استاد باستانی پاریزی بنای آرامگاه و مدرسه را مربوط به دوره‏ی براق حاجب می‏داند و کاشی‏کاری سردر و تکمیل مدرسه را به زمان ترکان خاتون نسبت می‏دهد(8) که شاید دلیل ایشان به خاک سپرده شدن براق حاجب در آنجا بوده است.

از آن پس مقام مدرسی و تولیت این مدرسه یکی از مسائل مهم حکومت وقت قراختاییان گردید و به همان اندازه که برای آنان مقبولیت و مشروعیتی پدید آورد اسباب دردسر نیز شد. به دستور ترکان خاتون تاج الملة والدین سدیدی زوزنی در مدرسه قطبیه به تدریس مشغول شد و چون درگذشت مولانا شهاب‏الدین فرزند وی بر جایش نشست. اما شهاب‏الدین تهمتی که مستوجب تعزیر بود بر ترکان خاتون زد که موجب زندانی شدنش در چاه گردید ولی بعدا بخشیده شد و در همان مدرسه مسند تدریس صفه‏ی کتابخانه به او داده شد. (9) اما او پس از مرگ ترکان خاتون باز هم موجب دردسرهایی شد. در سال 675 ه ق که نفسی از علمای بزرگ ماوراءالنهر به کرمان آمد ترکان خاتون مقام مدرسی این مدرسه را به او داد و تولیت مدرسه را به امام تاج الشریعه تفویض کرد (10) اما نابسامانی در ملک و دولت قراختاییان در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم موجب اختلال در کار مدرسه شد و بعدها زلزله و تصرف این و آن موجب خرابی کامل مدرسه و مقبره شد و اکنون جز اندکی از آن باقی نمانده است. (11)

از دیگر موقوفات ترکان خاتون در دارالاماره‏ی کرمان دارالشفا بود. مؤلف تاریخ شاهی در این باره می‏نویسد که عمارت دارالشفا را در سال 659 ه ق به آخر رسانده و در سال 660 ه ق موقوفاتی را بر آن مقرر کرده است. از آن جمله تمامی درآمد قریه‏ی ورک، شورآباد، زرند و نه پاره بستان نخلستان از بساتین عبدالابد خبیص و دانگی از دیه مویدی بر آن وقف کرد. نیز مقرر شد طبیبی حاذق در دارالشفا به کار مشغول شود و سالانه پنج هزار من گندم تحویل بگیرد و مشرفی که به امور آنجا رسیدگی کند و سالی دو هزار من گندم تحویل بگیرد. همچنین استاد عطار داروشناسی سالانه یک هزار من گندم دریافت کند و سرانجام سه نفر خادم که سالانه هفت صد من گندم به آنها داده شود.

سال 673 ه ق را باید سال اقدامات وقفی ترکان خاتون نامید زیرا در این سال موقوفات متعددی تأسیس کرد، از جمله مسجد جامع درب نو را بنا نهاد و دو دانگ از دیه رادان و دو دانگ از دیه کسری آباد با اسبان اصطبلی که در آن بود بر مسجد وقف کرد و مقرر ساخت که هر ساله از درآمد این دیه‏ها پس از جدا ساختن مصارف مربوط به عمارت و تعمیرات مسجد، سه هزار من غله، دو ثلث گندم و یک ثلث جو به خطیب مسجد دهند، هزار و پانصد من گندم به امام جماعت، هفت صد من گندم به قاریان و

سیصد و شصت من گندم به نقیب جهت دعاگویی روز جمعه بدهند. همچنین هر سال سی و شش من روغن چراغ و هزار من غله جهت عمارت و فرش و طرح مسجد بپردازند و تولیت آن را به پادشاه کرمان سپرد.(12)

ترکان خاتون در اطراف کرمان نیز عمارات و موقوفاتی برپا کرد که کاربرد اصلی آنها در تجارت و مسافرت بود. در دوران فرمانروایی او تجارت کرمان روز به روز رونق بیشتری یافت. این امر دلایل متعددی داشت که از جمله انتقال مرکز تجارت خلیج فارس از کیش به هرمز بود که سر بندر کرمان محسوب می‏شد. از آنجا که در قرن هفتم هجری تهاجمات مغولان صفحات شمالی آسیا از چین تا ایران و شام را در نوردید و نیز جدال‏های طولانی میان جانشینان چنگیز خان در آسیای مرکزی، قفقاز و شمال چین رخ داد تجارت جهانی از طریق اقیانوس هند و خلیج فارس گسترش بیش از اندازه‏ای یافت. برای تجارت در خلیج فارس دو ایالت فارس و کرمان سخت ر رقابت بودند و برای یک دوره که ترکان خاتون فرمانروای کرمان را بر عهده داشت آن ایالت برتری خاصی در امر تجارت به دست آورد. کرمان از یک سو با یزد و اصفهان تجارت می‏کرد و از سوی دیگر با خراسان و هند و اینها همگی با تجارت دریایی کرمان مرتبط بودند.

رونق تجارت موجب توسعه‏ی استخراج معادن در کرمان شد (13) و نیز صنعت پارچه بافی آن ایالت توسعه‏ی چشمگیری یافت(14) ترکان خاتون و دربار قراختاییان کرمان خود این تجارت پر رونق را در دست داشتند. به واسطه‏ی امنیت و آسایشی که او برقرار کرده بود حتی تجار نواحی اطراف نیز به کرمان روی آوردند. این رونق تجارت، احداث ابنیه و عمارت خیریه‏ی وقفی برای سهولت مسافرت تجار کاروانیان و رفاه حال آنان را طلب می‏کرد. بدین منظور ترکان خاتون رباطهایی احداث و بر آنها املاک و درآمدهایی وقف کرد. در آن زمان رباطها که نقش کاروانسرا داشتند نقش مهمی در تسهیل ارتباطات تجاری ایفا می‏کردند. سلاطین سلغری فارس نیز که با کرمان برای تجارت در خلیج فارس رقابت داشتند در این دوران رباطهای متعددی ساختند و موقوفاتی بر آنها مقرر کردند. از جمله رباطهایی که ترکان خاتون برپا داشت در فهرج باغین بود. این روستا در مسیر کرمان به فارس قرار داشت. به دستور ترکان خاتون تمامی درآمد آن روستا وقف رباط شد. همچنین سهم قابل توجهی از درآمد روستای کائوبه از قرای رودان و نیز سهامی از قریه رقاباد را که آن هم از قرای رودان بود بدان وقف گردید. برای اداره‏ی این رباط امام ضیاءالدین حسن را که به صلاح و عفاف معروف بود در فهرج ساکن گردانید تا به مسافران خدمت کند و امام مسجد آن رباط باشد. برای این کار سالانه دو هزار من گندم و دوازده دینار زر رکنی نیز برایش

مقرر شد. برای مؤذن آن مسجد نیز هر سال پانصد من گندم اختصاص داده شد. جهت عمران و آبادی رباط مستخدمی که موظف به پاک کردن پشت بام از برف و بستن و گشادن درب و آگاهی از خراب و آباد رباط اختیار شد و نیز شخصی برای اداره‏ی حمامی که در آن روستا برای رفاه حال صادر و وارد بنا شده بود به خدمت گرفته شد و مقرر گردید برای هر یک سالانه پانصد من گندم به عنوان مزد از محل موقوفه پرداخت شود.(15)

ترکان خاتون بر رباط خضرآباد کوبنات نیز موقوفاتی مقرر کرد و بر رباط کهتاب نیز مجموع سهام قریه‏ی راور را وقف گردانید.(16)

آخرین موقوفه‏ی ترکان خاتون که در تاریخ شاهی قراختاییان ذکر شده مربوط به رباطی است موسوم به رباط کنار خندق. این رباط که در کنار خندق دروازه‏ی خبیص شهر گواشیر و بر طریق محله شاهیجان واقع بود سهامی از دیه جنابه بدان وقف شد تا صرف معیشت شیخ ساکن در آن و امام و مؤذن و دیگر خدم آنجا شود و از صادر و وارد ابنای سبیل پذیرایی گردد. تاریخ این موقوفه سال 65 ه ق بوده است.(17)

در سال 673 ه ق ترکان خاتون موقوفاتی برای تأمین امنیت راه‏ها برقرار ساخت بدین معنی که تمامی دیه کرمانشاهان بر راه کرمان به یزد و قسمتی از سهام دیه کاتوک رودان و نیز دیه صوفیان از همان ناحیه را وقف بر به کارگیری یک نفر سپاهی با سی نفر زیردست جهت تأمین راه قافله‏ها کرد. در وقف‏نامه‏ای که برای این منظور تنظیم شد مقرر گردید تولیت با پادشاه کرمان باشد و سر کرده‏ی سی نفر سپاهی سالانه پنج هزار من غله به عنوان مواجب دریافت کند وبه هر یک از مستحفظان سی گانه دو هزار من گندم داده شود. (18)

از موقوفات قابل توجه ترکان خاتون وقف درآمد بعضی از املاک بر غلامان و کنیزان خویش بوده است. در سال 669 ه ق حدود نیمی از دیه فهروج و تمامی دیه عصمت‏آباد را بر حدود 29 نفر از غلامان و حدود 35 نفر از کنیزان وقف نمود و مقرر داشت سالانه به هر یک از غلامان هفتصد و بیست من گندم و پانزده دینار زر و به هر یک از کنیزان سالانه پانصد و چهل من گندم و ده دینار زر بدهند. به علاوه طبق وقف‏نامه‏ای که تنظیم شد، مسجل گردید این مقرری پس از مرگ ایشان به فرزندانشان پرداخت شود.(19)

در سال 676 ه ق ترکان خاتون سه دیه آمش و بهر سلیمانی و صعبوجه را که از توابع رودبار و جیرفت بودند وقف بر زنان بیوه و افراد یتیم و معلمان قرآن کرد و تولیت آنرا به پادشاه خاتون دختر خویش که به همسری اباقاخان درآمده بود تفویض کرد (20) ترکان خاتون بر مشایخ بزرگ صوفیه نیز موقوفاتی مقرر کرد. چنانکه در سال 673 ه ق دیه شهرآباد عصمتی را به طور کامل بر سیف‏الدین باخرزی (متوفای 629 ه ق) و دیه ترکان آباد را بر شیخ محقق صلاح‏الدین حسن بلغاری وقف کرد تا مادام که در حیات باشد صرف معیشت وی شود. سیف‏الدین باخرزی از مشایخ معتبر صوفیه و از طریقه‏ی کبرویه بود که در بخارا دفن شد و طرفداران بسیار داشت. شخ حسن بلغاری نیز در عصر ترکان خاتون به کرمان آمد و مردمان سخت به وی روی آوردند.(21)

از دیگر موقوفات ترکان خاتون که از آن مطلع هستیم آسیاب بهرامجرد است. ترکان خاتون این آسیاب و آب آن را از صاحبانش خرید تا درآمد آن برای امام جماعت، مؤذن، مسافران و میهمانان به صورت موقوفه صرف شود.

از آنجا که متن کتاب تاریخ شاهی قراختاییان به عنوان مهمترین منبع ذکر اخبار موقوفات ترکان خاتون، ناقص به دست ما رسیده بدون شک می‏توان گفت که او موقوفات دیگری هم داشته است که از آن اطلاعی نداریم.

پس از مرگ ترکان خاتون در سال 681 ه ق اوضاع کرمان سخت آشفته شد. تا آنکه دخترش پادشاه خاتون برای مدتی به حکومت کرمان رسید. این زن نیز در برپایی موقوفات اقداماتی انجام داده است. اما مهمترین اقدامات او را تولیت موقوفات ترکان خاتون و حل مشکلات اداره‏ی آنها باید دانست. زیرا پس از مرگ ترکان خاتون مولانا شهاب‏الدین که از مدرسان مدرسه‏ی عصمتیه بود طی فتوایی کلیه‏ی موقوفات ترکان خاتون را باطل اعلام کرد و از جمله فرمان تخریب مسجد درب نو را صادر کرد. پادشاه خاتون بلافاصله با عزل شهاب‏الدین و نصب برهان‏الدین برهان شاه به مقام مدرسی مدرسه‏ی عصمتیه مانع از اقدامات وی شد.(22)

بی‏بی ترکان، خواهر پادشاه خاتون نیز موقوفاتی داشت

که از جمله‏ی آنها وقف قرآنی سی‏پاره بر مقبره‏ی قراختاییان کرمان است. وقف‏نامه‏ی این قرآن که پشت یکی از جروات آن به زبان عربی آورده شده است تاریخ 687 ه ق را دارد (23)

از اواخر قرن هفتم هجری دولت قراختاییان بر اثر کشمکش‏های درونی و مداخلات امرای مغول و ایلخانان سخت نابسامان شد و از اقدامات وقفی قراختاییان کرمان نیز اخباری گزارش نشده است.

بدین ترتیب موقوفات قراختاییان کرمان اساسا مربوط به زنان این خاندان است و در فاصله‏ی سال‏های 659 تا 687 ه ق صورت گرفته است. با توجه به شرایط سیاسی کرمان و به طور کلی ایران آن زمان که نیمه‏ی نخست حکمرانی ایلخانان را تجربه می‏کرد، حکومت زنان خاندان قراختایی با مشکلات فراوانی روبه رو بود. زیرا از یک سو با رقیبانی سرسخت در کرمان و درون خاندان قراختایی مواجه بودند. (24) و از سوی دیگر جامعه‏ی مسلمان ایران در برابر حکومت مغولان که هنوز اسلام را نپذیرفته بودند و نیز حکومت‏های محلی متحد آنها ایستادگی نشان می‏دادند. دولت قراختاییان کرمان با اتکای به مغول‏ها شکل گرفت و زنانی که از آنان به فرمانروایی رسیدند اساسا محتاج و متکی به حمایت مغولان بودند.(25) لذا کسب مشروعیت و مقبولیت برای این دولت مشکلی اساسی به شمار می‏آمد. تعدادی از فرمانروایان این سلسله مانند براق حاجب و ترکان خاتون و خمیتبور از مسلمانانی بودند که هنوز به طور کامل با شرایط جامعه‏ی مسلمانان منطبق نشده بودند؛ هرچند برای نیل بدین منظور تلاش می‏کردند. برپایی مدرسه و مقبره و گماردن عده‏ای بر آن، انجام امور دینی در آنجا و نیز همراهی با مدرسان و فقها و تجلیل و تکریم از مشایخ صوفیه و اختصاص اوقافی برای این گونه امور می‏توانست در کسب مقبولیت برای آن دولت بسیار مفید باشد. وقف به عنوان اقدامی دینی که خیرخواهی و نوع دوستی در آن تبلور کامل دارد محبوبیت خاصی را برای ترکان خاتون که بیشترین موقوفات قراختاییان را به وجود آورد موجب شد. اما او هیچ‏گاه فرمانروای بلامنازع کرمان نشد. بلکه همواره شریک فرزند خود حجاج سلطان بود یا از جانب او که خاتون، جاری خویش، و فرزندش سلیمان شاه با رقابت و مخالفت روبه رو بود.(26) مقبولیتی که برای او از رهگذر اقدامات وقفی به دست آمد در موفقیت وی نقش مهمی داشت. در همان حال دولت قراختاییان نیک دریافته بود که اقدامات وقفی تا چه درجه در رونق و آبادی قلمروشان تأثیر دارد. پس از روزگار سلاجقه‏ی کرمان، این خطه

همواره دستخوش ناآرامی و نابسامانی بود. در نتیجه برای سالیان دراز نه تنها قدمی برای عمران آن برداشته نشد که حتی بر ویرانی آن افزوده شد. ملک زوزن که از جانب خوارزم‏شاهیان در اوایل قرن هفتم کرمان را متصرف شد حتی املاک وقفی را نیز تصاحب کرد.(27) اما با تأسیس دولت قراختاییان که روزگاری قدرتی به هم رساند فرصت لازم برای آبادی و عمران فراهم آمد. رونق کشاورزی که در پی امنیت و آرامش حاصل شد گسترش فعالیت‏های تجاری و صنعتی را به دنبال داشت. لذا موقوفاتی که بتوانند به توسعه‏ی امنیت راه‏ها و تسهیل حرکت کاروانیان کمک کند مدنظر قرار گرفت. در همان حال افزایش ثروت کرمان موجب رواج معاملات مربوط به اراضی شد. در چنین شرایطی اقدامات وقفی نقش مهمی در حفظ رونق اقتصادی و جلوگیری از دست به دست شدن زمین‏ها ایفا کرد. (28) این مسأله در رابطه‏ی کرمان با دولت مرکزی ایلخانان نیز دیده می‏شود. در فارس، ایالت مجاور کرمان، که آن هم طریق اطاعت از مغولان را در پیش گرفته بود املاک بتدریج به تصرف مغولان درآمد و سرانجام به عنوان املاک اینجو به تملک ایلخانان درآمد. تا جایی که سلسله‏ای به نام سلسله‏ی آل اینجو جای حکمرانان سلغری فارس را گرفتند. اما ترکان خاتون با زیرکی تمام از تبدیل شدن املاک کرمان به اینجو با این گونه اقدامات وقفی جلوگیری کرد. او نیک دریافته بود که دولت مغولان ایران (ایلخانان) در حالی که هنوز اسلام را نپذیرفته بود در برابر نهاد وقف اقدام به دست درازی و تصرف نخواهد کرد. زیرا از همان سال 656 ه ق به دستور هولاکوخان مؤسس سلسله‏ی ایلخانی خواجه نصیرالدین طوسی مأمور سر و سامان دادن به امور موقوفات شد.(29) این امر در حفظ مدارس و مساجد و درس و نماز و دیگر امور عبادی و اجتماعی ایران در عصر هولناک مغولان نقش بسیار ارزنده‏ای ایفا کرد. این امر مورد توجه و تقلید ترکان خاتون نیز قرار گرفت. بدین ترتیب او از یک سو اقدامی دینی انجام می‏داد و از سوی دیگر رابطه با مغولان را حفظ می‏کرد.

ناگفته نماند اقدامات وقفی قراختاییان کرمان را می‏توان از دیدگاه تحلیلی یکی از پیچیده‏ترین ادوار و اقدامات مربوط به موقوفات به شمار آورد زیرا این اقدامات در زمانی صورت می‏گرفت که حکمرانان دولت مرکزی نه تنها مسلمان نبودند بلکه با مسلمانی سر ستیز داشتند و حکمرانان دولت قراختاییان نیز خود نو مسلمان محسوب می‏شدند. اما در همین دره و به وسیله‏ی همین دولت، وقف توانست نقش خود را در صیانت از نهادهای دینی و حفظ موقعیت مسلمانان، رونق اقتصادی و تداوم سنن دینی و اجتماعی ایفا کند.

پی نوشت :

1- در مورد چگونگی تأسیس دولت قراختاییان کرمان و نیز تاریخ سیاسی این دودمان رک: زیدری نسوی، نورالدین محمد، سیرة جلال‏الدین یا تاریخ جلالی، ترجمه‏ی محمدعلی، ناصح، به کوشش خلیل خطیب رهبر، ج 2، انتشارات سعدی، تهران، 1366 ه ش، صص 122، 94، 41 و 126؛ محمد بن ابراهیم، سلجوقیان و غز در کرمان، به تصحیح محمد ابراهیم باستانی پاریزی، انتشارات طهوری، تهران، 1343 هش، ص 126 به بعد؛ بابا افضل کرمانی، حمیدالدین احمد بن حامد، المضاف الی بدایع‏الازمان فی وقایع کرمان، به تصحیح و اهتمام عباس اقبال، چاپخانه‏ی مجلس، تهران، 1331 ه ش، ص 4 به بعد 4 وصاف الحضرة شیرازی، فضل‏الله بن عبدالله، تجزیة الامصار و تزجیة الاعصار (تاریخ وصاف)، انتشارات کتابخانه‏ی ابن‏سینا و کتابخانه‏ی جعفری (بر اساس چاپ بمبئی) تهران، 1338 ه ش، ص 286 به بعد؛ ابن‏اثیر، کامل؛ تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه‏ی حالت، ابوالقاسم، انتشارات علمی، تهران، 1355 ه ش، ج 25، ص 284؛ فضل‏الله همدانی، رشیدالدین، جامع التواریخ، به کوشش بهمن کریمی، انتشارات زوار، تهران، ج 1360، 3 ه ش، ج 1، ص 352؛ منشی کرمانی، ناصرالدین، سمط العلی للحضرة العلیا در تاریخ قراختاییان کرمان، به تصحیح و اهتمام عباس اقبال، تحت نظر محمد قزوینی، انتشارات اساطیر، تهران، ج 1362، 2 ه ش، ص 22 به بعد؛ جوینی، علاءالدین عطاملک بن بهاءالدین محمد بن محمد، تاریخ جهانگشای، به سعی و اهتمام محمد قزوینی، تهران، انتشارات بامداد و انتشارات ارغوان، 1367 ه ش، ج 2، ص 212؛ مستوفی قزوینی، حمدالله، تاریخ گزیده، به اهتمام و تصحیح گای لسترنج، انتشارات دنیای کتاب، تهران، 1363 ه ش، ص 528 به بعد؛ جوزجانی، قاضی منهاج سراج، طبقات ناصری، به تصحیح عبدالحی حبیبی، انتشارات دنیای کتاب، تهران 1363 ه ش، ص 315؛ اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول از حمله‏ی چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، انتشارات امیرکبیر، تهران، ج 5، ص 1364 ه ش، ص 112 به بعد؛ اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، ترجمه‏ی میرآفتاب، محمود، انتشارات علمی و فرهنگی تهران، ج 1365، 2 ه ش، صص 345-344؛ مؤلف ناشناس، تاریخ آل سلجوق در آناتولی، مقدمه و تصحیح و تعلیقات نادره جلالی، نشر میراث مکتوب، تهران، 1377 ه ش، ص 76

Howorth, Henry, History of the Mongols from the 9th to the 19th century. part III, The Mongols of Persia, New York, pub. Bourt Franklin, n.b.p.p. 10-16;.

2- مؤلف ناشناس، تاریخ شاهی قراختاییان، به تصحیح محمد ابراهیم باستانی پاریزی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران، 1355 ه ش، ص 94.

3- همان، ص 92.

4- همان، ص 108.

5- همان، ص 108.

6- همان، ص 108.

7- همان، ص 245-244.

8- همان، مقدمه‏ی باستانی پاریزی، ص شصت و نه.

9- منشی، ناصرالدین، همان، ص 43-42.

10- تاریخ شاهی قراختاییان، ص 257.

11- همان، مقدمه‏ی باستانی پاریزی، صص هفتاد و چهار و هفتاد و پنج.

12- همان، صص 236-235.

13- کاشانی، ابوالقاسم، عرایس الجواهر و نفایس الاطایب، به کوشش ایرج افشار، انتشارات انجمن آثار ملی، تهران، 1345 ه ش، ص 72.

14- تاریخ شاهی قراختاییان، توضیحات باستانی پاریزی، ص 300.

15- همان، صص 180-179.

16- همان، ص 180.

17- همان، ص 281.

18- همان، ص 235.

19- همان، صص 225-224.

20- همان، ص 247.

21- همان، ص 226.

22- منشی، ناصرالدین، همان، ص 43.

23- یادداشت‏های قزوینی، به کوشش ایرج افشار، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1347 ه ش، ج 9، صص 136-133.

24- مستوفی، حمدالله، همان، ص 529.

25- در این مورد رک: منشی، ناصرالدین، همان، صص 31-28؛ وصاف، همان، ص 289.

26- منشی، ناصرالدین، همان، ص 38؛ تاریخ شاهی قراختاییان، صص 184-183.

27- تاریخ شاهی قراختاییان، توضیحات باستانی پاریزی، ص 292.

28- همان، ص 244.

29- بیانی، شیرین، دین و دولت در ایران عهد مغول، نشر دانشگاهی، تهران، 1371 ه ش، ج 2، صص 543-542.

   منبع: سایت میراث جاودان