درشکه کرايه معصومه عمادي
اويل قرن 19 ميلادي، جرج سوم پادشاه انگلستان، کالسکهاي به رسم هديه، براي فتحعلي شاه قاجار، فرستاد که به علت نبود جاده يا خيابان مناسب در تهران، شاه نتوانست از آن استفاده کند.
کالسکه، اطاقکي است که بر روي چهار چرخ سوار ميشده، و به قدر نشستن چهار نفر بوده است. اين وسيله توسط چهار اسب کشيده ميشد. کالسکه، هم داخل و هم خارج شهر مورد استفاده قرار ميگرفته است.
در سال 1267ق، در روزنامه وقايع اتفاقيه 1، اعلاني به چاپ رسيده: «چون درين اوقات قرارشده است که روز بهروز کالسکهها در شهر طهران زياد بشود و بايد راه عبور و مرور و کالسکه هموار و خوب باشد لهذا قرار شده است که کوچههاي ارگ پادشاهي را کلاً سنگفرش نمايند به طوري که هم عبور اسب و کالسکه به آساني بشود و هم پياده به استراحت بگذرد وسط کوچهها را به جهت عبور پيادگان مانند سکو قدري بالا آورده با سنگ هاي بزرگ مرتفع فرش مينمايند...».
در سال 1270ق معيرالممالک، ساخت کالسکهاي را به کشور اطريش سفارش داد، که براي تشريفات دربار مورد استفاده قرار گرفت. اين همان کالسکهاي است که ناصرالدين شاه، با آن به حرم حضرت عبدالعظيم رفت، و بعد از ترور، وي را در آن نشانده، تا مردم نفهمند که او کشته شده، به اين ترتيب وي را به تهران آوردند.
رضاشاه نيز، با همين کالسکه در تاريخ 15 آذر 1304، براي تاجگذاري به مجلس مؤسسان رفت. و در استقبال از ملکه اليزابت و فردريک نهم پادشاه دانمارک نيز از آن استفاده شد.
همانقدر که کالسکه مورد توجه قرار گرفت، راننده و مهتر اسب هاي آن نيز، معروفيت خاصي پيدا کرد. زيرا، عنوان مقام کالسکهباشي، راننده مخصوص ناصرالدين شاه، بسيار مهم بود. رجالي چون مهديقلي خان مجدالدوله، و عبدالله ميرزا دارايي و چند رجل ديگر، افتخار کالسکهراني سلطان صاحبقران را داشتند.
همچنين «بياتعلي»، شخصي بود که نگهداري و تيمار اسب هاي کالسکهخانه شاهي را بر عهده داشت و غير از شستشوي اسب ها و بازديد نعل ها و آرايش آنها، مسول نظافت کالسکه شاهي، و روغنکاري چرخها و فنرهاي کالسکه هم بود.
در جنگ بينالملل اول، اياب ذهاب و حمل و نقل اشيا، از طريق چهارپا، بعد درشکه و سپس کالسکه و گاري تبديل شد، و کمکم مردم به آنها رغبت نشان دادند. گاري در قشونکشي روسها، به ايران شناخته شد و درشکه نيز، هديه ايشان به افراد ذينفوذشان بود، و کالسکه خاص سلاطين و رجال طبقه اول بوده است.
گاري، وسيلهاي سفت و بدون فنر، با چرخهاي روکش آهني، از تسمهاي کلفت که به جاي لاستيکشان حساب ميشدند، و ميتوانستند تا سه چهار خروار بار حمل بکنند. اين گاري ها در ابتدا تنها بار حمل ميکردند، و بعدها به مسافرکشي پرداختند. مسافراني که در اطاقکي محصور، با تکانهايي شديد محبوس ميشدند.
اين گاري ها، برخي تجاري و برخي مسافرکش بودند، و روزانه سي و شش کيلومتر طي طريق کرده و گاري پستي که در هر منزل اسب عوض مينمود چهار برابر گاري تجاري راه ميپيمود.
وزرا و حکام و رجال طبقه يک، کالسکه سوار بودند. و افراد متوسط، مسافرتهايشان را با گاري انجام ميدادند، که به صورت رو باز و يا روبسته بود. گاري هاي کندرو روزي شش فرسخ راه ميرفتند و کف گاري را تا پنج خروار بار زده روي بارها هم تا بيست و چند مسافر مينشاندند. و گاري هاي تندرو، که بار کمتري ميزدند، دوازده مسافر برده و در تمام بيست و چهار ساعت طي طريق ميکردند، و در هر شب و روز چهار منزل راه طي ميکردند. اينها گاري هاي تجارتي بودند.
گاري هاي پستي که چهار اسبه بودند، در هر منزلگاه اسب هاي خسته را با اسب هاي تازهنفس عوض ميکردند. اين گاري ها توسط دو سورچي، به نوبت رانده ميشد. اين گاري ها اغلب بار و بسته پستي حمل نموده و گاهي هم مسافر و بار متفرقه ميگرفتند. و اين وسايل در داخل کاروانسراها بارگيري ميشدند.
دليجان نيز، گاري مسافري ديگري بود، که طبقات بالا و پردرآمد، با آن به سفر ميرفتند. و داخل شهر با دو اسب و در تشريفات با چهار تا شش اسب که به صورت دو به دو پشت سر هم بودند کشيده ميشد.
در زمان ناصرالدين شاه در تهران، حدود 30 دستگاه کالسکه که از روسيه خريداري شده بود به کار افتاد. که 23 دستگاه براي داخل شهر، و 7 دستگاه هم براي خارج شهر، اختصاص داده شد. که اين جريان همزمان با احداث خط ترامواي اسبي يا همان واگن اسبي و خط آهن تهران ـ عبدالعظيم بود. مردم عادي، براي تفرج يا رفتن جهت فاتحه اهل قبور، و زيارت يا سفرهاي فوري داخل شهر، از درشکه استفاده ميکردند.
براي مسافرت به شهرهاي دور و نزديک نيز، کساني که دستشان به دهانشان ميرسيد، از دليجان و کالسکههاي تکاسبه يا چند اسبه، استفاده ميکردند. تا اينکه تعداد درشکهها زياد شد، و باعث بينظمي در کوچهها و معابر گرديد و دولت، به فکر ايجاد نظم در معابر و سر و سامان دادن به وضع کالسکهها و درشکهها، چه کرايه و چه شخصي (اربابي) افتاد.
|
درشکههاي مسافربري در تهران |
|
لغتنامه دهخدا، درشکه را اينگونه معرفي ميکند: «گردون چهارچرخهاي که جلو آن باز و سقف اطاق وي را ميتوان بلند کرد و برافراخت و يا تا کرد و خوابانيد. ماخوذ از کلمه «داروژکي» روسي، اصلاً، نام وسيله نقليه کوچک و سبکي در روسيه، داراي دو يا چهار چرخ است که به وسيله اسب کشيده ميشد. اين نام در روسيه و ممالک اروپا و ايران به وسايط مشابه نيز اطلاق شده است.»
درشکه نيز وسيلهاي بود، که به صورت يک صندلي دو نفره بر روي چهار چرخهاي قرار گرفته، و معمولا توسط دو اسب کشيده ميشد. بعد از جنگ جهاني دوم که مردم از نظر مالي موقعيت خوبي نداشتند، به ناچار از يک اسب استفاده کردند.
درشکه، همراه با رنگ و روغن هاي عالي، و چراغ هاي چهارطرف شيشهاي کريستال قشنگ، بادگيرهاي لب طلاييدار، و دو اسب نيرومند يک رنگ، و سورچي هاي شق و رق نشسته محکم (خبردار) بگو، در اختيار مردم قرار گرفت. که ابتدا زير پاي فکليمآب ها و بچه تاجرها و پسر حاجي هاي پولدار درآمد. و پس از آن داشمشدي ها و خانمبازها، از آن استفاده نموده، وسيله اغواي زنان تازهکار شدند. بعد از جنگ جهاني دوم، به دليل کمبود علوفه دو اسبشان به يک اسب تبديل شد.
نرخ درشکه، براي يک نفر و دو نفر دو قران بود، و براي نفر سوم يک قران اضافه ميگرديد.
تهران در اوايل قرن چهاردهم، چنان رشدي کرد که استفاده از وسايل حمل و نقل عمومي ضرورت يافت؛ از اين رو، دولت در 1308 به ميرزا جوادخان، که از کارمندان عاليرتبه وزارت امورخارجه بود، امتياز ايجاد شرکت درشکهراني را واگذار کرد. شرکت ميرزا جوادخان سي دستگاه کالسکه از غازان وارد کرد. و در همان سال، شرکت افتتاح شد. 23 کالسکه در شهر کار ميکردند و هفتتاي ديگر کالسکههاي اضطراري بودند. درشکههاي تک اسبه در چهار نقطه ميايستادند: ميدان توپخانه، ميدان سبزه ميدان، اطراف سفارت انگليس و ميدان سرچشمه. اين درشکهها از بامداد تا سه ساعت بعد از شامگاه در محلات عمومي ميايستادند و براي مسافرت يا ساعتي کرايه ميشدند، اگر کسي پس از ساعات مقرر کالسکه لازم داشت، ميتوانست از دواير شرکت، کالسکه مخصوص کرايه کند.
از ديگر وسايل که، براي جابهجايي مسافر در تهران استفاده ميشده، واگن اسبي بوده است. همانطور که مشخص است توسط اسب کشيده ميشده و به متصدي آن «سورچي» ميگفتند. اولين خط واگن اسب در تهران، در سال 1307ق و در دوران ناصرالدين شاه قاجار کشيده شد، و امتياز آن به يک شرکت بلژيکي، داده شده بود.
ميدان توپخانه؛ شلوغي ميدان باعث كندي حركت واگن اسبي شده است | تنگي خيابان لاله زار از يك سو و شلوغي مردم حول و حوش دو واگن اسبي كه به هم رسيده اند منظره جالبي ايجاد كرده | ميدان توپخانه و تقاطع ريلهاي چند واگن اسبي با هم. توپخانه مركز عمده حركت واگن اسبيها بوده است |
|
|
|
اولين قطار ايران، که با عنوان «ماشين دودي» ميشناسيم، در سال 1300ق کار خود را آغاز کرد و بر روي ريلي مابين تهران و شهر ري، رفت و آمد داشت، که بسيار مورد توجه مردم قرار گرفت.
با ورود اتومبيل به شهرها، و تمايل مردم به استفاده از ماشين، درشکه وسيله اياب و ذهاب مردم اطراف شهر و روستا گرديد.
|
[5897 - 4ع] يك دستگاه اتومبيل ژيان در اولين سال توليد |
|
اولين آييننامه رانندگي در ايران، توسط شخصي به نام «وستداهل» سوئدي، تهيه و تنظيم شد. او در سال 1291ش، رياست نظميه را به عهده داشته، و 10 سال در اين سمت باقي بود.
اولين مقررات عبور و مرور در ايران
نخستين مقررات عبور و مرور در ايران، تحت عنوان نظامنامه تردد درشکههاي عمومي به تصويب رسيد و صاحبان آنها را ملزم به نصب پلاک، و رعايت مقررات مربوطه ميکرد. بر اساس مقررات مذکور، هدايتکنندگان اين درشکهها بايد گواهينامه درشکهراني ميگرفتند.
نخستين مقررات درشکه در تهران
... تا زماني که ناصرالدين شاه زنده بود کسي جرئت نداشت اتومبيل به تهران بياورد؛ چون او در سفر به فرنگ از آن خوشش نيامد و تا پايان عمر هم نظرش در اين باره تغيير نکرد...
وامبري، يکي از اروپايياني است که در سال 1850 ميلادي، به تهران آمده وضع عبور و مرور را در گذرگاههاي داخل شهر، چنين توصيف ميکند: «... وارد دروازه تهران که شديم، خر و شتر و قاطر، با بار کاه و بار جو و بستههاي کالاي اروپايي يا بومي، از هر سو با بينظمي پيش ميرفتند ... در طول بازار حرکت کردم. در ميان جمعيت، که البته ضربت چماق و حتي شمشير و قمه بينشان رد و بدل ميشد، ... بدون آن که آسيبي مهم به من برسد گذشتم...».
اين سخن مختصر، توصيفي از وضع شهر بود. رفت و آمد مردم و چهارپايان بارکش، و ديگر وسايل نقليه آن زمان، که هيچکدام مناسبتي با اتومبيل نداشت، قرنها بدون تغيير ادامه يافته بود.
... تا اين که سرانجام قدرت به دست رضاخان افتاد. در اين دوران با انتخاب سرهنگ بوذرجمهري افسر قزاق، به کفالت بلديه (شهرداري) تهران، براي اولين بار گذرگاههاي تنگ و باريک با تخريب خانه و باغ و مغازه مردم يکي پس از ديگري به خيابانهاي عريض و مناسب براي رفت و آمد اتومبيلها و حتي درشکه تبديل شد.
در همين دوران است که، براي درشکهچيها هم، مقرراتي وضع شد و آنان را که در زمره بينظمترين شهروندان بودند، به نظم کشيد. در گذشته درشکهچي، خرکچي، قاطرچي، گاريچي و شتربان از گستاخترين و بيادبترين مردمان به شمار ميآمدند. به طوري که در تداول عامه، رفتار بد و هر بيادبي را در تمثيل به آنان نسبت ميدادند.
پارهاي از مقررات درشکهچيها، در گذشته نه چندان دور تهران قديم:
مقررات مخصوص:
ماده 1. راهانداختن درشکه، در شهرها بدون پروانه شهرباني ممنوع است.
ماده 4. پشت درشکه بايد با عدد فارسي شماره نصب شود.
ماده 6. درشکه بايد نظيف باشد و تشک آن از چرم يا مخمل يا ماهوت باشد.
ماده 7. درشکه بايد بوق يا زنگ خبر نصب کند.
ماده 8. اسب درشکه بايد قوي باشد و مبتلا به امراض مسري نباشد.
ماده 9. بستن اسب تعليم نديده و بدخو به درشکه ممنوع است.
ماده 16. شرايط رانندگي درشکه، سن کمتر از 23 سال نباشد.
ماده 18. راننده درشکه، از لباس متحدالشکل معاف ولي کلاه بايد داشته باشد.
ماده 20. سر شلاق درشکه نبايد فلز يا گره داشته باشد.
ماده 22. رانندگان بايد هنگام سوار و پياده شدن مسافر با برداشتن کلاه احترام کنند.
ماده 24. راننده در موقع راندن نبايد نوشابه بنوشد.
ماده 26. بياحترامي و بداخلاقي و خشونت نسبت به مسافر اکيداً، ممنوع.
ماده 32. درشکه بايد از سمت راست خيابان عبور کند.
ماده 34. در خيابانهاي سراشيب بايد فوقالعاده آهسته حرکت کنند.
ماده 35. راننده هنگام توقف بايد دست راست خود را با شلاق بلند کند، تا راننده پشت او مطلع گردد.
ماده 37. راننده فقط حق دارد کرايه نرخ تعرفه را طلب نمايد.
ماده 46. حمل نعش با درشکه ممنوع است.
تصادف درویش خان با مظفرالدین شاه
در پاييز سال 1305، ميان اتومبيل مظفرالدين شاه و درشکه درويشخان نوازنده 2، در خيابان سپه تصادفي روي داد و منجر به اين شد که، وي را براي هميشه خاموش کرد.
شوفر فرنگي مظفرالدين شاه، بر اثر بياحتياطي، درويشخان را به سکوت ابدي محکوم نمود. پس از اين واقعه سرتيپ درگاهي، آييننامهاي به نام نظامنامه درشکههاي عمومي تهيه و تنظيم کرد و نخستين نظامنامه عبور و مرور تدوين شد. در اين سال گواهينامهها نيز درجهبندي شد و سه نوع گواهينامه صادر گرديد.
رئيسالوزراء نيز، بعد از آن دستور داد، که در اداره پليس نظميه، شعبهاي به نام «وسايط نقليه» تاسيس شود. و مقر آن در خيابان بابهمايون باشد. ايجاد اين تشکيلات در تهران، همه در مقابل خونبهاي مردي، همچون درويشخان بود.
بعد از اين واقعه نامنتظر بود که، تعداد پاسبانها افزايش يافت و سرانجام پاسبانها در چهارراهها، با بازوبند سفيد و چراغ راهنمايي بر دوش ديده شدند که با دست، رنگ چراغها را تغيير ميدادند. مرگ اين نوازنده بزرگ هشداري بود، براي تغيير وضع قوانين رانندگي تا ديگر مردم، شاهد حوادث دلخراش نباشند.
چراغ راهنمايي و رانندگي
اولين چراغهاي راهنمايي و رانندگي، در سالهاي دهه ۳۰، در تقاطعهاي سپه ـ ولي عصر، پل امير بهادر، باغ ملي دروازه شميران، گمرک و امريه نصب گرديد. ولي قبل از نصب اين چراغها، چراغهاي راهنمايي به صورت کوله پشتي بودند، که داراي دو چراغ قرمز، سبز و کليدي در جهت خاموش و روشن کردن آنها بود، که کوله پشتي در پشت مامور قرار مي گرفت، و کليد آن روي سينه سمت چپ قرار داشت. اين چراغها کار ميکرد و مامور با پشت کردن به طرف رانندگان اتومبيل، آنان را متوقف و يا دستور حرکت به آنان ميداد. بالاخره در سالهاي ۳۹ و ۴۰، چهارراه داراي چراغ اتوماتيک گرديد.
کاروانسرا
شايد، در همه کتابهايي که درباره تاريخ و جغرافياي ايران نوشته شده، و در همه سفرنامههاي جهانگردان، از توجه ايرانيان به راه و ساختمانهاي پيوسته به آن، و همچنين راهداري و پست منظم، از روزگاران بسيار کهن، سخن رفته باشد. و نيز وجود واژههايي چون ساباط 3 و رباط 4 و بريد 5، در زبانهاي زنده ومرده جهان که از گويشهاي کهن ايراني گرفته شده، مويد اين نظر است که، پهناوري سرزمين و دوري شهرها و آباديهاي ايران، و کشورهاي همسايه، ايراني را، ناچار ميکرده است که راههاي پاکيزه و امن داشته باشد، و منزل به منزل و آبادي به آبادي آسايشگاه بسازد و نيز، براي اينکه کاروانها در بيابان راه خود را بيابند، برجها و ميلها 6 برافرازد که از دور مانند برج دريايي، رهسپاران را راهنمايي کند.
در ميان نام ساختمانهايي که بيرون از شهر، و در کنار جادهها به گوش ميخورد. نام کهن «کربات» يا «کارباط» 7 که باکرا و کاروان پيوستگي تمام دارد، اين واقعيت را ميرساند که کاروانهاي ايراني و غير ايراني، حتي در دشتهاي دراز و پهناور، بيسر و سامان نبودهاند و به آساني و آسودگي، کالا و مسافر را از خاور به باختر و از شمال به جنوب ميبردهاند.
هفتمين سفر قم (ناصرالدين شاه)، نيز بدين ترتيب انجام يافت که شاه در ماه شوال 1309 قمري، که مصادف با دومين ماه از فصل بهار بود، تصميم گرفت به سياحت در ولايات مرکزي ايران بپردازد و اين سفر را از طريق قم آغاز کند. چنانچه پس از عبور و اطراق در حضرت عبدالعظيم، کهريزک، حسنآباد، عليآباد، حوض سلطان و کوشک نصرت در روز جمعه 23 شوال به قم وارد شد و سه روز در آنجا اقامت نموده و به سياحت پرداخت.
در زمان ناصرالدين شاه، توسط ميرزا علياصغر امينالسلطان، جادههاي جديد در فاصله ميان تهران ـ قم احداث گرديد.
لذا، اين شهر از ديرباز، هم به دليل جاذبه زيارتي و هم به دليل موقعيت جغرافيايي آن، که در مسير شهرهاي باستاني شيراز و اصفهان قرار داشته، نهتنها ميعادگاه زايران شيعه بوده ، بلکه محل عبور و سياحت سياحان فرنگي نيز بوده است.
هر گونه پرداختي در روزگار پيشين و قاجار مستلزم تهيه قرارداد بوده است. سند زير هم نمونهاي است که در آن به پرداخت وجه کرايه حمل ونقل اشاره رفته است. در حقيقت، اولين نمونه پرداخت وجهي است که امروزه به عنوان بليط ميشناسيم.
باج
باجراه مرکب از واژه باج و راه است. باج از ريشه اوستايي گرفته شده است و به معناي خراج و گمرک است.
باج در واقع مالياتي بوده، که براي عبور از راه، پرداخت ميشده است. به طور نمونه: معمولاً به راهداريهاي خروجي تهران، در تقاطع اصفهان و يا ساوه، قم بايد پرداخت ميشده که امروزه باج راه را با عنوان عوارض ميشناسيم.
اجاره درشکه
سند حاضر، متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، قبض رسيدي است از ميرزا آقاسي نام، در سوم جماديالثاني 1331ق.، براي عضدالملک. اين رسيد محض اجاره يک دستگاه درشکه، درمسير تهران به قم، به ازاي پرداخت کرايه و وصول آن صادر شده است.
به موجب اين نوشته، اينجانب ميرزا آقاسي، يک دستگاه درشکه چهار اسبه خوب کرايه دادم به گماشتگان جناب مستطاب اجل اکرم آقاي عضدالملک، دامت شوکته، از طهران الي قم در مبلغ سي و پنج تومان و هفده دينار وجه رايج، و تمام و کمال کرايهام در طهران دريافت گرديده، قرار شده که دو نفر مسافر سوار درشکه شده و پانزده من تبريز هم اسباب مسافرين باشد، و باج راه و غيره تمام بهعهده اينجانب است، دخلي به مسافرين ندارد. و ان شاءالله دو شب خوابيده مسافرين را به قم برسانيم. به تاريخ 3 جماديالثاني 1331 (اثر مهر بيضي که ناخواناست)
[19351ق] |
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. پس از کاغذ اخبار دومين نشريه فارسي زبان، که به دستور ميرزا تقيخان اميرکبير در تهران در دوران ناصرالدين شاه قاجار منتشر شد.
2. غلامحسين درويش معروف به «درويش خان» از هنرمندان نامي و استادان موسيقي ايراني در دوره قاجار.
3. پوشش رهگذر؛ سقف ميان دو راه که زير آن راه بود.
4. کاروانسرا؛ جايي که در کنار راه جهت استراحت و سکني و منزلگاه قافله و کاروان سازند و مشتمل بر اطاقها و طويله و جز آن باشد.
5. پيک؛ آنکه او را به شتاب جايي فرستند.
6. نشان راه
7. خانه کاروان است و پيش از اسلام به جاي کاروانسرا به کار ميرفته و مانند رباط داراي اتاق و حوض و پاياب است و گاهي فقط دو يا سه اتاق دارد.
منابع:
تکميل همايون، ناصر. تاريخ اجتماعي و فرهنگي تهران، ج1: از آغاز تا دارالخلافه ناصري. تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1377.
تکميل همايون، ناصر. تاريخ اجتماعي و فرهنگي تهران، ج2: دارالخلافه ناصري. تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1377.
حسيني، عباس. اين اتولي که من ميگم: تاريخچه اتومبيل در ايران. تهران: نامک، 1389.
دهخدا، علياکبر. لغتنامه: ج 4. تهران: دانشگاه تهران، 1342-1373.
دهخدا، علياکبر. لغتنامه: ج 7. تهران: دانشگاه تهران، 1342-1373.
ذاکرزاده، حسين. سرگذشت طهران. تهران: انتشارات قلم.
شهبازي، داريوش. برگهايي از تاريخ تهران. تهران: نشر ثالث، 1390.
مومني، مصطفي. تهران؛ جغرافيا، تاريخ، فرهنگ. تهران: نشر کتاب مرجع، 1389.
ناصرالدين قاجار، شاه ايران. سفرهاي ناصرالدينشاه به قم (1266-1309ه.ق). به کوشش فاطمه قاضيها، تهران: سازمان اسناد ملي ايران، 1381.
نيلقاز، مريم. وظايف بلديه در طهران. پيام بهارستان: دوره اول، سال اول، ش 4 (تابستان 1388).
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۲/۰۷/۰۱ ساعت 5:51 توسط محمد قجقی
|