رهآورد ماوراءالنهر (بخش نوزدهم)سفرنامه دكتر مهدي سنايي ایراس
هر چند پيروان اين مذاهب در مقايسه با دو دين اصلي بسيار اندك اند، اما
حجم تبليغات آنان بسيار بالاست. يكي از ويژگيهاي اصلي اين فرقهها،
تشكيلاتي عمل كردن آنان است. پيروان "كريشنا" معتقدند به خدايي به نام
"كريشنا" كه در چندين نوبت و در جلوههاي مختلف به زمين فرود آمده است.
تشريح آداب و اعتقادات هر يك از اين فرقهها، اين دستنوشته را تبديل به
بررسي اديان و فرق خواهد كرد. بنا بر اين از بيان آن صرف نظر كرده و تنها
به اين نكته اشاره ميكنم كه با وجود قواعد سختي كه در اين مسلك هست –از
جمله ديرنشيني، رياضت، روزه و چيزهاي ديگر- با اين حال تعداد قابل توجهي
در قزاقستان تا به حال به اين مذهب گرويدهاند. مدتي يكي از همكاران را
مامور بررسي اين فرقه و حتي شركت در جلسات آنان كرديم و به مزاح به او
ميگفتيم: "مسوول امور ضاله". كريشنا اجازهي ازدواج را پس از طي يك دوره
نيايش و تنها با پيروان همين فرقه ميدهد. روابط زناشويي نيز محدود به
حداقل ممكن يعني تنها با هدف توليد نسل است. در صورتي كه زوجين احساس نياز
بيشتري كنند،تنها ماهانه يك بار اجازهي همبستر شدن به آنان داده ميشود.
بحث كريشنا و فعاليتهاي آن چندين بار به صورت جدي به صحنهي مطبوعات كشور
كشيده شده و بسياري از نخبگان جامعه از فعاليتهاي اين فرقه سخت اظهار
نگراني ميكنند. "بهاييها" نيز فعاليت منسجم و خاموشي را دارند. مركز اصلي
تبليغات بهاييت در "بيتالمقدس" و شعبهاي از آن در قزاقستان فعال است.
مروجين اصلي بهاييت عموما تاجيك و ايرانيالاصلهايي هستند كه در كشورهاي
عربي يا شبه قاره ساكن اند. در رسانههاي ارتباط جمعي چندين بار از فعاليت
اين گروه اسم برده شده است. در اينجا عينا مطلبي را كه توسط يكي از اعضاي
اتحاديهي نويسندگان قزاق چند روز پيش در يكي از روزنامههاي كثيرالانتشار
چاپ شده، ميآورم. اين مطلب و مطالب بسيار ديگري كه در مطبوعات نوشته و يا
در گوشه و كنار گفته ميشود، نشان از نگراني جدي برخي از مقامات و
دانشمندان قزاق نسبت به تبليغات بيرويهي فرقههاي ديني دارد:
"از
دوران بسيار گذشته در اطراف «سير دريا» آداب و رسوم و سنن ملت قزاق كاملا
حفظ گرديده است. اما در حال حاضر در اين سرزمين، ايدئولوژيهاي مختلف
تبليغ ميشود. در اين اواخر و در زماني كه جوانان زبان، دين و آداب و رسوم
خود را به دست فراموشي سپردند، ناگهان پديدهاي نو به نام «بهايي» قد علم
كرد كه بهدها معلوم شد دين جديدي است. وقتي در ۱۹ اوت سال جاري (سال ۱۹۹۷)،
تبليغات اين دين از شبكهي تازه افتتاح شدهي شهر "قزل اورده" پخش شد،
همهي ما را تحت تاثير شديد قرار داد. يك دختر خانم قزاق به نام "روشن"،
دين بيگانه را به زبان روسي خالص تبليغ ميكرد. وي ميگفت: "دين بهاييت
مروج برابري حقوق زنان و مردان و نظافت بوده و برتر از اديان اسلام و
مسيحيت است. دعاهاي اين دين را هم به هر زباني ميتوان خواند." آن چه موجب
تعجب است اين كه شنوندگان و پيروان اين مبلغان بهايي، جوانان سياه چشم
(منظور همان قزاقها) هستند، در حالي كه صد و پنجاه سال پيش پيامبر
بهايي، اين دين را در ايران تبليغ ميكرد. در اين خصوص نظر شما چيست؟ در
حال حاضر اينها در قزاقستان حدود ۴۰۰ عضو دارند و مركز آن در «اورشليم»
پايتخت اسرائيل است. در ادامه خبرنگار ميكروفون را به فرد ديگري داد. وي
گفت: "من در آينده در ميان پدر و مادر و اقوام خود اين دين را تبليغ خواهم
كرد و برتري آن را به همه اعلام خواهم نمود و با تمام توانم سعي خواهم كرد
آنان نيز بهاييت را بپذيرند." مبلغان اين دين در پايان برنامه به زبان
بيگانه سرود و دعا خواندند و عبادت كردند. اعمال اين مخربين دين را تماشا
كرده و انگشت به دهان ماندم. اين چه وضعي است؟ مسلماني كجاست؟ چه كسي تضمين
ميكند كه فردا سياه چشمان ديگري به اين سه بيدين نپيوندند؟ در حال حاضر
با تكيه بر دموكراسي و در پوشش دموكراسي روز به روز بر تعداد مبلغان اديان
مختلف افزوده شده است. اينها در آينده، كشور را به نفع خود تقسيم خواهند
كرد. اين وضعيت را اگرچه مردم عادي درك نميكنند، اما كارشناسان امور بايد
به آن توجه نمايند. در هر صورت جاي بسي تاسف است كه شاعر بااستعداد، رئيس
صدا و سيماي قزل اورده، آقاي «شكورزاده عبدالكريماف» راه را براي مبلغان
بهايي باز كرده است. شايد او فريب پول اين تبليغات را خورده است. اگر
اينگونه باشد بايد پرسيد آيا پول مهمتر از منافع ملي است؟ قزاقها
ميگويند: "از زني كه به فكر سه روز آينده نيست و مردي كه به فكر سه سال
آينده نيست، بگريز." منظور اين است كه خبرنگاران بهايي اين را فراموش
نكنند. با تكرار عبارت «اقتصاد بازار» زبان، دين و پدر و مادرانمان را به
خاطر پول نفروشيم."
پس از فروپاشي در عين حال امكان خوبي براي
فراگيري اسلام فراهم آمده است. جمعه و جماعات بر پا ميشوند و مردم اقبال
بسيار خوبي به شؤونات ديني دارند. با توجه به اينكه دولت –در راستاي
بازسازي هويت ملي- به دين اسلام به عنوان وجه مشخصهي قزاقها از ساير
اقوام توجه دارد،امكان خوبي است براي تعميق شناخت اسلام در ميان مردم اما
متاسفانه كادر روحانيون رسمي كشور از عهدهي اين كار برنميآيند. در رفتار و
سخنان بسياري از روحانياني كه در سمت ائمه جمعه و جماعات هستند، هيچ گونه
جذابيتي براي مردم وجود ندارد. اين در حالي است كه در جمهوريهاي اطراف،
روحانيون شايسته و باتقواي فراواني مشغول ترويج اسلام هستند. به علت همين
عميق و كهن نبودن اسلام در قزاقستان و نبودن پيشينهي مدرسه و درس در اين
سرزمين، سطح معلومات ديني خود روحانيون نيز بسيار پايين است.
در
بررسي موضوع اسلام در قزاقستان به منطقهي «تركستان» بايد توجه ويژه نمود.
تركستان خواستگاه «خواجه احمد يسوي» و طريقت معنوي او به نام «يسويه» است
كه نقش بهسزايي در گسترش اسلام در منطقهي آسياي مركزي داشته است. تركستان
يكي از سه ضلع مثلث تصوف را در منطقه شكل ميدهد كه «انديجان» و «فرغانه»
در ازبكستان و تاجيكستان و «اوش» در جنوب قرقيزستان دو ضلع ديگر آن را شكل
ميدهند. صوفيان منطقه در اين سه ناحيه متمركز هستند و سالانه يك جلسهي
عمومي ذكرخواني دارند كه بسيار زيبا و ديدني است. اين گردهمايي به صورت
مرتب هر سال در يكي از سه منطقهي مذكور برگزار ميشود. تركستان در مقايسه
با بخشهاي ديگر قزاقستان به ويژه نواحي مركزي و شمالي كشور كاملا متفاوت
است و از جهت تاريخي بيشتر در حوزه تمدن اسلامي و ماوراءالنهر قابل بررسي
است كه اسلام در آن سابقهي طولاني دارد. همچنان كه منطقهي اوش، همهي
مناطق قرقيزستان را، منطقهي تركستان و استان جنوبي نيز تمام قزاقستان را
از جهت معنوي و مذهبي تحت تاثير قرار ميدهد. اين جايگاه را در حال حاضر
تركستان از وجود خواجه احمد يسوي و بارگاه او –كه زيارتگاه مشتاقان است-
تحصيل نموده است.
خواجه احمد يسوي از شخصيت معنوي قابل توجهي در
ميان بخشهايي از مردم آسياي مركزي برخوردار است و قزاقستان نيز در راستاي
بازسازي هويت ملي خويش توجه جدي به خواجه احمد، شهر تركستان و عوامل معنوي
موجود در اين دو نموده است. از خواجه احمد يسوي –كه يكي از فرقههاي تصوف
به نام «يسويه» را بنا نهاده و نقش بهسزايي در تشكل مذهبي مردم منطقه ايفا
نموده- «فريدالدين عطار» به عنوان پير تركستان ياد ميكند:
داد از خود پير تركستان خبر
گفت من دو چيز دارم دوستتر
آن يكي اسب است ابلق گام زن
وين دگر يك نيست جز فرزند من
گر خبر يابم به مرگ اين پسر
اسب ميبخشم به شكر اين خبر
ز آنكه ميبينم كه هستند اين دو چيز
دو بت اندر ديدهي جان عزيز
تا نسوزي و نسازي همچو شمع
دم مزن از پاكبازي پيش جمع
هر كه او در پاكبازي دم زند
كار خود تا بنگرد بر هم زند
پاكبازي كو به شهرت نان خورد
هم در آن ساعت قفاي آن خورد
ادامه دارد ...
منبع: رهآورد ماوراءالنهر، سيري در تاريخ، آيينهاي قومي و فرهنگ مردم قزاق و قرقيز؛ سفرنامهي دكتر مهدي سنايي