همان طوری که اشاره شد، موضوع نشست نود و دوم(92)جمعیت مختومقلی کلاله به شجره ترکمن(ترکمن لرینگ نسیل دراختی) اختصاص داشت.
این جلسه عصر روزجمعه اول شهریورماه 1392 درمحل سالن اجتماعات اداره فرهنگ وارشاداسلامی کلاله، باشرکت جمعی از اساتید، فعالان وعلاقمندان فرهنگ وادب برگزار شد. موضوع این نشست به شجره ترکمن ها(تورکمن لرینگ نسیل دراختی)اختصاص داشت که بررسی وتحلیل این موضوع را استاد آنه دردی عنصری به عهده داشت.آقای عنصری برای گردآوری، بررسی وتحلیل این موضوع زحمات زیادی را متحمل شده است.جا داردازفرصت استفاده کرده ازتلاش های صادقانه استاد تقدیر وتشکرنمائیم.

شجره ترکمن (تورکمن لرینگ نسیل دراختی)

شجرۀ النسب کارکرد دوگانه دارد یک جنبه ی مثبت که آن می تواند در خدمت معرفت تاریخی و آگاهی های جامعه شناختی و جمعیت شناختی باشد . و از این منظر می تواند در خدمت انکشاف علمی باشد . جنبه ی دیگر آن منفی است به این معنی که از آن بهره برداری های نژاد پرستانه و قوم گرایانه نیز می تواند صورت گیرد . که این امر مذموم است و به هیچ وجه با الزامات یک فرهنگ و جامعه ی پیش رفته سازگاری ندارد .
لذا توجه و عنایت ویژه به این جنبه از کارکرد مطالعات مردم شناسی و قوم نگاری و عموماً شجرۀ النسب و پرهیز از آن از اولویت های کاری پژوهشگران خواهد بود .  

"شجره ی ترکمن "

تعریف :
نسب شناسی، درباره ی تبار خانواده ، فامیل ، قبیله ، قوم و انسان بحث می کند .
برای اصطلاح فارسی نسب شناسی ، در زبان انگلیسی Genealogy Tree ، در زبان عربی شجرۀ النسب یا سلسله النسب و در زبان ترکمنی نسیل داراختی و نسیل آغاجی بکار برده می شود .
نسب شناسی در جزئی ترین وجه خود از تبار خانواده سخن می گوید و در عام ترین وجه از تبار انسانی بحث می کند. از این رو چون موضوع بررسی در این رشته " انسان " می باشد لذا آن از شعبات دانش انسان شناسی است .
انسان شناسی یا مردم شناسی یا مردم نگاری نیز خود شاخه های علوم اجتماعی اند . در زبان انگلیسی برای اصطلاح انسان شناسی واژه ی آنتروپولوژی Antropology و برای واژه مردم شناسی واژه Ethnology و برای اصطلاح مردم نگاری واژه ی Ethnography بکار برده می شود.
یادآور می شود که واژه های Ethnology ، Ethnography را بعضاً به قوم شناسی و قوم نگاری نیز ترجمه کرده اند . در هرحال موضوع بحث امروز ما ، - شجره ترکمن – فی الواقع یک موضوع اتنوگرافیک است . به بیان دیگر بحث امروز ما درباره ی قوم نگاری مردم ترکمن است . 

شجره ی ترکمن در منابع و تحقیقات تاریخی 

پژوهش های تاریخی بر منابعی چون تواریخ عمومی ، تواریخ دودمانی ، تواریخ محلی ، سفرنامه ها و .... استوار است . " سلسله النسب " یا نسب شناسی نیز از جمله این منابع اند . منابع تاریخی با موضوع " نسب شناسی " یا شجره انساب بویژه بعد از استیلای مغول و غلبه ی عنصر ترک – مغول در حیات سیاسی – اجتماعی مردمان ساکن در آسیای مرکزی و ایران گسترش بیشتری یافت . اساساً خصلت زندگی عشایری ترکان و مغولان بر " شجره " و دانش به تبار قبیله ای استوار بود . زمانی که عنصر ترک و مغول در قرون میانه حاکمیت سیاسی خود را مستقر کرد این خصلت تاثیر خود را در ادبیات اسلامی بصورت تالیف کتاب هایی مثل دیوان لغات الترک، جامع التواریخ ، اغوزنامه ها، صفوۀ الصفا، شجره ترک ، شجره تراکمه و ... با موضوع نسب شناسی نشان داد .
بنظر می رسد "دیوان لغات الترک" که در قرن پنجم ه.ق توسط محمود کاشغری تالیف شده و فرهنگی ترکی – عربی است اولین اثری باشد که اطلاعاتی درباره ی شجره اقوام ترک از جمله اغوز – ترکمن و تشکیلات قبیله ای آن ارائه داده است .
بعد از استیلای مغول کتاب عظیم " جامع التواریخ " با تشویق خان مغول تدوین شد که در بخش های اولیه آن به تاریخ و شجره ی قبایل مغول و اوغوز و تشکیلات قبیله ای آنان پرداخته شده است . آنگونه که رشیدالدین فضل الله در کتاب خود تصریح می کند وی اطلاعات در این زمینه را از منابع مغولی – ترکی که در اختیار داشته و یا آگاهان قومی جمع آوری کرده است .
حدود دو قرن بعد – قرن دهم ه.ق – نویسنده ای ترکمن بنام سالار بابا قولالی اوغلی بخش تاریخ اغوز جامع التواریخ را با نام اغوزنامه به زبان ترکمنی ترجمه کرد . ظاهراً در همان زمان شاعری بنام دانا آتا نیز اغوزنامه ای را به زبان ترکمنی به نظم کشیده است .
در قرن یازدهم ه.ق خان خیوه ابولغازی بهادر خان بر اساس منابع موجود در میان ترکمن ها کتاب معروف خود بنام شجره ی تراکمه را تالیف کرد . وی تالیف دیگری نیز با عنوان شجره ترک دارد . شاید آخرین منبعی که در این موضوع تحریر شده و ما از آن اطلاع داریم نسخه ای خطی بتاریخ 1303 ه.ق / 1886 م با عنوان " تاریخ ایل سارئق " باشد این کتاب روایاتی را در ارتباط با شجره قبیله ساریق و دیگر قبایل ترکمن بیان می کند .
منابع یاد شده که به دو زبان فارسی و ترکمنی – ترکی نگارش یافته اند در قرون جدید و در تحقیقات خاورشناسان و ترکی پژوهان مورد استفاده قرار گرفتند . خاورشناسان روس مثل بار تولد ، کارپُف ، تولستوو و دمیدوف و دانشمندان ترک و ترکمن مثل فاروق سومر ، آغا جانف ، جیقی یف و سلطانشا آتا نیازف در پژوهش های نسب شناسی ترکمن آثار ارزنده ای را خلق کردند .
پروفسور کارپُف پایان نامه دکتری خود را با عنوان " ترکیب ایلی ، طایفه ای ترکمن ها " در سال 1925 تنظیم کرد. بعلاوه دهها مقاله و پژوهش دیگر نیز در موضوع اتنوگرافی ترکمن توسط این دانشمند نگارش یافت.
بارتولد کتابی با عنوان " طرح تاریخ مردم ترکمن "دارد که در بخشی از آن به قوم نگاری ترکمن می پردازد . دمیدوف دانشمند روس متخصص اتنوگرافی طوایف چهارگانه ترکمن معروف به " اولاد " است .
سرگی آغا جانف خاور شناس معروف ترکمن در اثر مشهور خود " اغوزلار " و شمار زیادی از تالیفات خود به موضوع نسب شناسی اغوز – ترکمن نیز پرداخته است .
سلطان شا آتا نیازوف نیز " فرهنگ آتنونیم های ترکمن " را به زبان روسی و کتاب " شجره یا نسیل داراختی " را به زبان ترکمنی تالیف کرده است .
بنظر می رسد یکی از آخرین آثار در این زمینه تز دکتری مورات ایللی یف دانشمند جوان ترکمن باشد که با عنوان شجره های ترکمن در سال 2010 میلادی به زیور طبع آراسته شده است .
در میان ترکمن های ایران نیز از کتاب ملَا غفور آهنگری با عنون " تورکمنلر ینگ تاریخی " که در موضوع تبار شناسی ترکمن ها قلمی شده می توان نام برد .

پیشینه ی نسب شناسی

بنظر می رسد توجه به تبارشناسی انسان حداقل در حوزه ی آسیای مرکزی و جنوبغربی ( ایران و خاورمیانه ) برخاسته از دو منشأ بوده است :
1- روایات دینی عهد عتیق
2- روایات اساطیری ایران
ادبیات اسلامی متاثر از مطالب عهد عتیق در تاریخنگاری عمومی از آفرینش حضرت آدم (ع) و نوادگان وی آغاز کند. طبق این آموزه حضرت نوح (ع)دارای سه فرزند بوده است بنام های 1-یافث 2- سام 3- حام
نوح پیامبر بعد از فروکش کردن طوفان و پیاده شدن در خشکی فرزندان خود را در جهات سه گانه عازم می کند. فرزند مهین خود یافث را در مسیر شمال ، ترکستان و چین هدایت می کند . مطابق این روایات، یافث در شمال قفقاز و در دشت های جنوب روسیه ساکن می شود . تعداد فرزندان وی و نام آنها در منابع، گوناگون و بعضاً با اختلاف ثبت شده است . نظر بر این است که کلیه ملل نژاد زرد ترک، مغول ، ژاپنی ، ... از تبار فرزندان وی از جمله ترکان از یکی از فرزندان وی بنام " ترک " در وجود آمده اند.
یک روایت چنین نقل می کند که املجه خان نوه ی ترک، با قوی دیب خان فرزند املجه خان ، مغول خان نبیره،باقوی دیب خان، قراخان فرزند مغول خان و اوغوزخان فرزند قراخان امپراتور بزرگ که سر دودمان ایل اغوز است که بعد ها به ترکمن معروف شدند. این روایت البته با مغایرت هایی اندک و تفاوت در شرح و تفصیل در غالب تواریخ عمومی آمده است .
طبق روایات اساطیری ایران ، فریدون ربع مسکون را بین سه فرزندش ، تور ، سلم و ایرج تقسیم می کند . این روایت می گوید که ترکان ( تورانیان ) از صلب تور در وجود آمده اند .
به لحاظ علمی در رشته انسان شناسی – آنتروپولوژی – به کمک رشته باستانشناسی و بررسی های پزشکی – ژنتیکی بویژه روی جمجمه و مشخصات تیپ ظاهری ، نیز با بهره گیری از مستندات و مشاهدات مردم شناسی و قوم نگاری در خصوص پیشینه ی نژادی گروه های انسانی به تحقیق می پردازند .
تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد انسان شناسان و محققانی که در موضوع پیشینه ی نژادی مردم ترکمن به تحقیقات علمی اشتغال دارند در خصوص منشأ نژادی مردم ترکمن اختلاف نظر دارند . گروهی ترکمن ها را در گروه نژادی "مونگولید"و گروهی دیگر نیز در گروه نژادی "یوروپید" طبقه بندی می کنند . قدر مسلم آن که موضوع تبارشناسی گروه های انسانی ترک از جمله " ترکمن ها " آنقدر در لایه بندی ها پیچ در پیچ و ابهام آمیز گذشته های تاریک و دور دست پنهان شده است و آنقدر دستمایه گرایش های قومی و دیدگاه های سیاسی – ایدئولوژیک قرار گرفته است که داوری و اظهار نظر در این خصوص را برای وجدان های مسئول و عاری از تعصب سخت و سخت تر می کند.
نگاهی کوتاه به گذشته های دور

منابع و پژوهش های تاریخی تصریح دارند که اوغوزان بین قرن های دوم تا چهارم ه.ق / هشتم تا نهم میلادی / بطور غالب در مناطق واقع در شمال و شرق دریای آرال و حوزه سفلای رودخانه سیحون مستقر بوده اند و برای خود دولتی عشیره تی داشته اند . در رأس این دولت قبیله ی سالور بوده است .
در حدود قرون چهارم ه.ق / نهم میلادی به دلیل پاره ای اختلافات و جابجایی قدرت ، شمار زیادی از اوغوزان به رهبری قبیله ی سالور به منطقه ما نقشلاق واقع در غرب دریای آرال در کناره های شرق و شمالشرق دریای خزر کوچیده و مستقر می شوند . بنظر می رسد پیشتر یعنی از قرن ششم میلادی نیز شماری از قبایل ترک که رهبری آنان با سول ها / یازیرها / بوده در قسمت های جنوبی تر منطقه یعنی بالقان های بزرگ و کوچک تا منطقه ی دهستان واقع در مرز ایالت جرجان سکونت داشته اند . بعدترها قبیله ی چودور نیز به عنوان گروه ایلی سوم در مناطق جنوبی تر مانقشلاق ساکن می شوند.
این وضعیت تا هجوم مغول ادامه داشت . تنها تحول مهم قبل از حمله مغول ، بعد از تشکیل امپراتوری سلجوقیان روی داد . متعاقب تاسیس دولت سلجوقیان در خراسان و ایران و آسیای صغیر ، گروه های کثیری از قبایل اوغوز – ترکمن از مناطق یاد شده به جانب خراسان ، ایران ، خاورمیانه و آسیای صغیر کوچیدن آغار کردند . این کوچ های قبیله ای باعث جابجایی قبایل مختلف اغوز- ترکمن در ایران و مناطق یاد شده گردید .
هجوم و استیلای مغول در آسیای مرکزی و ایران منشأ تحولات سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی ژرفی گردید که از این میان بروز تغییرات و دگرگونی های نژادی و قبیله ای علی الخصوص در میان اجتماعات عشیره تی ترک زبان را می توان یاد کرد . نابودی و استحاله شماری از قبیله های ترک باستانی مثل یغما ها، باسمیل ها ، چیگل ها و تولس ها ... و بوجود آمدن تعدادی قبایل جدید که منشأ مغولی – ترکی داشته مثل اوزبکان ، قزاق ها ، قره قالپاق ها و ... از تبعات اتنیکی هجوم و استیلای مغول بود .
جنبه ی دیگر تحولات اتنیکی فوق شکل گیری اتحادیه های جدید ایلی در میان ترکان بود که بعضاً منجر به مداخله ی آنان در حیات سیاسی ایران و عراق و تأسیس دولت از جانب آنان گردیده است . مثل اتحادیه ایلی آق قویونلوها ، قراقویونلوها و قزلباشان که هر یک در مقطع زمانی بعد از مغول در ایران و عراق دولت تشکیل دادند.ترکمن های ساکن در منقشلاق و بالقان نیز بالطبع از هر دو تحول بی نصیب نماندند . که ذیلاً بطور مختصر بیان خواهدشد . 

شکل گیری ترکمن های ماوراء خزر و ساختار تشکیلات قومی آنان 

اصطلاح " ترکمن " به معنای اتنیکی آن، واژه ای است که به رغم کاربرد در منابع تاریخی ،عموماً از قرن هفتم ه.ق / سیزدهم میلادی / به عنوان اصطلاح اتنیکی جانشین " اوغوز " برای نامیدن آن گروه از ترکان که در ترکمنستان ، افغانستان، ایران ، آذربایجان ، ترکیه ، عراق و سوریه زندگی می کنند بکار برده می شود . این گروه ترکان دارای منشأ قومی واحد ، در مقاطعی دارای پیشینه تاریخی و ادبی مشترک و مختصات زبانی مشترک می باشند. اخیراً محققان ترکی پژوه برای مرزبندی مصادیق عینی اصطلاح اتنیکی " ترکمن " برای ترکمن های ساکن ترکمنستان، ایران و افغانستان اصطلاح جدید " ترکمن های ماوراء خزر " را بکار می برند . بحث امروز ما هم در مورد شجرۀ النسب این گروه " ترکمن های ماوراء خزر" خواهد بود .
گفتیم که ترکمن های ساکن در مانقشلاق و بالقان نیز بعد از استیلای مغول در معرض تحولات اتنیکی گسترده قرار گرفتند . اولین تحول در این زمینه بهم خوردن ترکیب 24 قبیله ای ایل اوغوز بود . بررسی های قوم نگاری در میان ترکمن های ماورا خزر به روشنی نشان می دهد که تقسیم بندی دو جناحی بوزاُوق و اوچ اُوق عملاً با این عنوان ها از بین رفته و اکثریت قبایل 24 گانه نیز حداقل در محدوده ی زیستی ترکمن های امروزی حضور ندارند.
بررسی های نگارنده حاکی از حضور تنها سیزده قبیله ی قابل ذکر از 24 قبیله ی اوغوز باستانی در میان ترکمن های ماوراء خزر است . این قبایل به ترتیب اهمیت عبارتند از : چوودور ( در ترکمنستان و اوزبکستان ) ، قارقین ( در افغانستان ) ، سالور (ترکمنستان ، ایران و افغانستان ) ، اووا ( ترکمنستان و اوزبکستان ). ایمیر ( ترکستان و ایران ) ایگدیر ( ایران و ترکستا و قفقاز ) ، یازیر ( ترکمنستان و ایران ) . دو دورغا ( ترکمنستان و ایران ) ، قایی ( ترکمنستان و ایران ) ، بگدیلی ( ترکمنستان ، ایران ) . بایندیر ( ترکمنستان و ایران ) ، قیریق ( ترکمنستان و ایران ) ، بایات ( ترکمنستان و ایران ) .
هر یک از قبایل سیزده گانه فوق نیز به لحاظ هویت مستقل تشکیلاتی در جایگاه های مختلفی قرار دارند. اصطلاح بُوزوق و اوچ اُوق نیز عملاً کاربری خود را در تحولات جدید 5 قرن اخیر از دست داده است . در مقابل حدوداً از قرن هشتم ه.ق /چهاردهم میلادی / روند تغییرات اتنیکی بصورت شکل گیری طوایف جدید رخ می نماید.
روایت های مردمی و منابع تاریخی و محققان عموماً بر این باوراند که سر منشأ پیدایش قبایل عمده ی فعلی ترکمن های ماوراء خزر ، قبیله ی پرشمار سالور بوده است . می دانیم که در میان ترکمن های مانقشلاق در قرن چهارم ه.ق / دهم میلادی قبیله سالور موقعیت رهبری داشته است . شواهد نشان می دهد که در حدود قرن نهم ه.ق / 15 میلادی / قبیله ی سالور به دو بخش ایچکی سالور ( سالور داخلی ) و داشقی سالور ( سالور خارجی ) تقسیم می شده اند .
سالور داخلی در واقع همان هسته اصلی قبیله سالور بود و سالور خارجی که در مناطق نزدیک به خوارزم می زیسته اند . شامل طوایف نوظهور تکه، یموت ، ارساری ، ساریق و ... بود.
با استناد به شواهد فوق غالب صاحبنظران تاریخ ترکمن اتفاق نظر دارند که شکل گیری نهایی ترکمن های ماوراء خزر با ساختار قبیله ای و مختصات تیپ شناسی و میراث فرهنگی فعلی از قرن نهم ه.ق / 15 میلادی صورت گرفته است . در خصوص شکل گیری طوایف ترکمن های ماوراء خزر روایت های مردمی و اغوزنامه های فراوانی در بین قبایل مختلف ترکمن رایج بوده است که در حال حاضر تعدادی از این روایت ها بصورت اغوزنامه و روایت های مردمی در دسترس است . بر اساس این روایت ها شجره نسب بعض قبایل ترکمن به سالور قازان آلپ می رسد . وی از قبیله ی سالور بوده و بنظر می رسد در حدود قرن سوم – چهارم ه.ق / نهم میلادی یکی از رهبران دولت یا بغوی اوغوز بوده باشد .نام وی در روایت های داستانی قورقوت آتا و اوغوزنامه ها فراوان ذکر می شود . فرد دیگری که در اغوزنامه ها به عنوان سر سلسله ی قبایل جدید ترکمن از او نام برده می شود بیگی از نبیره ها سالور غازان آلپ بنام سالور اوکورجیک آلپ است . وی در اغوزنامه ها سرگذشتی حماسی در رهبری و هدایت قبیله ی سالور دارد و اینطور روایت می شود که قبایل تکه، یموت، ارساری ، ساریق و .. از نسل وی و برادران وی در وجود آمده اند . به عنوان مثال گفته می شود . غولمی نوه اوکورجیک آلپ است ، یموت نیز فرزند غولمی است .
یموت دو فرزند داشته بنام های غوتلی تمور و اؤتلی تمور . غوتلی تمور سه فرزند داشته بنام های چونی ، شرف و غوجوق . از چونی طوایف آق و آتابای ، از شرف طوایف غارراوی ، بهلکه ، یئلغای ، باغا ، جعفربای تشکیل شده اند.
اؤتلی تمور سه فرزند به نام های عیسی، موسی و بایرامشا داشته است .
از بایرامشا یموت ها ی شمالی در وجود آمده اند مثل طوایف سالاق، اوکوز، اوشاق ، اورسوقچی و ... . غول حاجی نوه ی دیگر سالور اوکورجیک آلپ است . ارساری فرزند غول حاجی است . از أرساری و فرزندان وی قبیله ی پر شمار أرساری منشعب شده اند .
در روایت های دیگری نیز آمده است که سالورغازان آلپ دو فرزند داشت بنام های تکه محمد و ساری که قبیله تکه از تکه محمد و قبیله ارساری نیز از ساری زاده شده اند .
روایتی نیز موجود است که قبیله ایگدیر نیز منسوب به ایگدیر فرزند سالور غازان آلپ است . در اوغوزنامه ها آمده است که قبایل تکه، ساریق و آریق فرزندان بوقا ( بوکه ) می باشند . بوقا خود فرزند اوکورچیک آلپ است . در روایت های اغوزنامه مربوط به قبیله سالور و ایلات منشعب از آن در موضوع منشأ قبیله ای گوکلان ها سخنی گفته نشده است . اما خارج از آن دو روایت شبیه به هم در منابع موجود است که شجرۀ النسب گوکلان ها را به داستان مردی لنگ که با پوششی سبز اسبی کبود رنگ سوار بوده است مرتبط می کنند . فاروق سومر نیز بدون مشخص کردن منبع روایت خود می نویسد که گوکلان ها از دو برادر بنام دودورغا و علی داغلی در وجود آمده اند . در میان این روایت ها این گمان هم وجود دارد . که شاید ایل گوکلان فعلی با قبیله " گوکلی " قدیمی مرتبط بوده و ادامه موجودیت ایلی آن باشد . در هر حال با توجه به شواهد قوم نگاری و اطلاعات موجود در منابع تاریخی و روایت های اغوزنامه ای شاید به توان صورت بندی نام و ساختار قبیله ای ایلات اغوز – ترکمن را در طول تاریخ تا پایان قرن چهاردهم ه.ق / نوزدهم میلادی در 4 مرحله ی زیر توضیح داد : 

مرحله ی اول : از دورترین ایّام تا پیش از اسلام ، شامل عناوین قبیله ای آز ، دار ، سووار ، آبدال و طوایف 24 گانه اغوز – ترکمن مثل سالور، ایگدیر ، ایمیر و ...

مرحله ی دوم : اسامی و ساختارهای قبیله ای متاثر از فرهنگ اسلامی – ایرانی ، این مرحله مربوط به دوره ی زمانی نفوذ دین اسلام و فرهنگ ایرانی در میان ترکمنان است که تحت تاثیر عوامل تبعی آن برخی نام ها و ساختارهای قبیله ای ترکمن شکل گرفتند . مثل ، ماغتئم ، شیخ ، آتا، خُوجا ، دامغانلی ، عراقچی ، عاراپ ، کورت و ...

مرحله ی سوم : اسامی و ساختارهای قبیله ای متاثر از حاکمیت مغول و فرهنگ ترکی – مغولی : در این مرحله تحت تاثیر حاکمیت مغول و اولوس های نوظهور ترکی – مغولی طوایف و تیره هایی مثل چاغاتای ، اوزبک، .. چاغاتای لار ، قارناس ، جان غوربانلی ، گِرِی ، یئلغای ، تاتار و ... در ساختار قبیله ای جدید ترکمن های ماوراء خزر وارد شدند.
مرحله ی چهارم : آخرین مرحله از تکوین و شکل گیری قبایل و تیره های بزرگ و کوچک ترکمن است که بتدریج از قرن نهم ه.ق / 15 میلادی تا قرن چهاردهم ه.ق / نوزدهم میلادی ادامه می یابد . در این مرحله قبایل قدیمی 24 گانه اوغوز – ترکمن جای خود را به قبایل نو ظهوری مثل تکه ، ارساری ، یموت ، سارئق و دهها تیره کوچک و بزرگ می دهد .
در هر یک از مراحل 2 تا 4 ، نامگذاری طوایف و تیره های ترکمن عموماً متأثر از عوامل ذیل بوده است :
1- سرزمین که اصطلاحاً توپواتنونیم گفته می شود . مثل دامغانلی ، خراسانلی ، اُوغورجالی
2- نام اشخاص و القاب و صفات : که اصطلاحاً آنتروپواتنونیم گفته می شود . مثل غئیات ، غئلئچ مرگن ، خوجانپس ، آنا غوربانلی ، غئشئق ، غئل بُویون و ...
3- نام توتم ها و تامغاها : چاقماق، چارخ ، جئلان تامغالی ، غاز آیاق ، چارتلی ، چاقئر ، توغداری ، توراچ ، أوکوز ، تاوشان ، آیتامغالی .
از لحاظ تشکیلات قبیله ای ، بعد از قرن نهم ه.ق / پانزدهم میلادی ترکمن ها در درجه اول به دو اتحادیه قبیله ای تقسیم می شوند :
1- اتحادیه اِسِن ایلی یا اِسنخانلی
2- اتحادیه سویون ایلی یا سویون خانلی
 
اتحادیه اسن ایلی از نظر موقعیت جغرافیایی در شمال و شمالغرب ترکمنستان فعلی و جنوب مانقشلاق می زیند و شامل قبایل چودور ، ایگدیر ، آبدال ، آراباچی و سویناجی است . ظاهراً بخشی از قبیله گوکلان نیز در این اتحادیه حضور داشته است . در این مورد که اِسِن خان که بوده نظرات مختلف است .
اتحادیه سویون ایلی یا سویون خانلی که در منابع تاریخی از جمله ایرانی بصورت های املایی سایین خانی و ترکمن های یاقا نیز ثبت شده است شامل سالورها، تکه ها ، یموت ها و گوکلان ها بوده است . در این باب که سویون خان یا سایین خان که بوده نظرات مختلف است . بنظر کارپف ، سویون خان و اسن خان نبیره های سالور غازان آلپ بوده اند . وی اوکورچیک آلپ را سویون خان نشان داده است .
این تقسیم بندی دو به دو عرفی است که ظاهراً از دوره ی باستانی به یادگار مانده است . در روایت های اغوزنامه ها می خوانیم که 24 قبیله اوغوز دو به دو به دو جناح راست و چپ 12 قبیله ای تقسیم می شده اند . جناح راست با عنوان بوزُوق و جناح چپ با عنوان اوچ اُوق شناسایی می شده اند . اگر چند در حال حاضر این تقسیم بندی ایلی منسوخ شده است امّا آثار آن عموماً در ترکیب ایلی ترکمن ها اکنون نیز قابل مشاهده است . بطوری که تمامی اتحادیه اسن خانلی شامل چودور ، ایگدیر و نیز اتحادیه سویون خانلی نیز که شامل تکه ، یموت ، ارساری ، سالور و ... می باشند هر دو متعلق به جناح چپ یا اوچ اوق بشمار می آیند . در این میان تنها اتحادیه گوکلان استثنا است . زیرا ترکیب ایلی غالب در این اتحادیه بیشتر از قبایل منسوب به جناح راست یا بوزوق تشکیل شده است . مثل قایی، دودورغا ، غئرئق ، بگدیلی . تنها تیره ی بایندیر در این میان منسوب به جناح چپ یا اوچ اوق می باشد .
بنظر می رسد این رسم از آرایش نظامی لشکریان هون به اغوزان رسیده باشد . اردوی نظامی هون ها ظاهراً ابتدا به دو جناح راست و چپ . سپس هر جناح به سه شاخه و هر شاخه به 4 بخش تقسیم می شده است . ین تقسیم بندی را ماعیناً در ترکیب بندی 24 قبیله ای اغوز – ترکمن نیز شاهد هستیم .
در حال حاضر نیز خیلی از قبایل مهم و بزرگ ابتدا به دو جناح تقسیم می شوند و سپس هر جناح به دو، سه ، چهار بخش تقسیم می شوند . به عنوان مثال گوکلان ها ابتدا به دو جناح آلقا داغلی و دودورغا تقسیم می شوند .
تکه ها نیز ابتدا به دو جناح اوتامئش و توغتامئش تقسیم می شوند . که هر یک از این جناح ها نیز بازخود به دو بخش تقسیم میشوند . یموت ها نیز ابتدا به دو جناح غوتلی تمور و اؤتلی تمور تقسیم می شوند .

داستان پیدایش قبیله یموت

از استادم حضرت رجب آخون صیادی خواندم که نوشته بود ، مدتی بعد از یورش مغول به خوارزم ، کودکی بنام یموت در بالقان زندگی می کرد . أرساری بای این نوجوان را دید و اصل و نسب وی را جویا شد .
یموت در جواب گردن بند خود را در آورده و از درون ان نوشته ای را به أرساری بای می دهد و می گوید اصل و نسب من در این نوشته ثبت است . أرساری بای پس از خواندن نوشته بسیار شادمان شده نوجوان را می بوسد و به او بشارت می دهد که تو از نسل اوزون حسن هستی . پدر تو در نجابت و شجاعت سرآمد ایل بود . اکنون که اصالت و نجابت تو بر من روشن شد تو را چون فرزند خود تربیت خواهم کرد . یموت بزرگ شده جوانی رشید و شجاع و سوار کار شد . أساری بای یکی از دخترانش را به ازدواج او درآورد. از این رو اهل یموت به أرساری بای، أرساری بابا خطاب می کنند . نویسنده در پایان توضیح می دهد که این اوزون حسن غیر از اوزون حسن آق قویونلو بوده و او از نسل اوکورجیق آلپ است . این روایت نیز یموت را نواده اوکورجیق آلپ نشان می دهد .
" ترکمن لرینگ تاریخی. عبدالغفور آهنگری . انتشارات ایل آرمان
1382 – گنبدکاوس . صص 107-108 "

داستان پیدایش قبیله گوکلنگ 

در زمان های دور پیش از اسلام قوم ترکمنی که در سرزمین های اترک – گورگن می زیستند، صول ترکی ، غز و اغوز نامیده می شوند . قرن ها بعد بویژه به دنبال حمله و استیلای مغول این قوم را گوکلنگ گفتند . دلیل اینکه چرا به این ترکمن ها گوکلنگ گفته شد. سالخوردگان سخندان ترکمن چنین روایت کرده اند که :
اردوی مغول در مسیر فتح ایران به حدود دهستان و مشهد مصریان وارد شدند . سپاه در نتیجه ی وقوع طوفانی سهمگین راه را گم کرد . در این حالت که لشکریان سرگردان از یافتن مسیر مشهد مصریان بود، فردی لنگ و سبزه پوش سوار بر اسبی کبود رنگ به همراه تعدادی سوار سپاه مغول را راهنمایی کرد و با در اختیار گذاشتن طلسم ها و راز و رمز های ورود و گشایش دروازه های مشهد مصریان به مغولان ، باعث فتح شهر توسط سپاه چنگیز شد. از آن پس مغولان آن شخص و همراهان وی را بسیار عزت و احترام کردند . مغولان این گروه ترکمن را در معیت سپاه خود داشتند و به آنها گوک لنگ حالقی گفتند که این لقب بتدریج به گوکلنگ بتدیل شد و به عنوان نام قبیله ای آن ترکمن ها شناخته شد .
ترکمن لرینگ تاریخی – عبدالغفور آهنگری انتشارات ایل آرمان
1382- گنبدکاوس . صص 126-127

داستان پیدایش قبیله تکه و أرساری

چنین روایت کنند که پادشاه افغانستان دختری داشت در عین زیبایی و جمال و بسیار زورمند و پهلوان . او برای ازدواج خود شرطی گذاشت و آن شرط را توسط جارچیان و منادیان به اطراف و اکناف اعلان کرد . دختر کشتی گیر پادشاه شرط گذاشته بود که هر کس مرا در مسابقه ی کشتی مغلوب کند به همسری او در خواهم آمد .
بادها چرخیدند و چرخیدند و خبر را به گوش سالور غازان آلپ رساندند . آلپ غازان که دلاوری پهلوان و زورمند بود به قصد کشتی گرفتن با دختر پادشاه راهی شد . راه رفت و راه رفت تا به افغانستان رسید و برای مسابقه ی کشتی اعلان آمادگی کرد . داوران روزی را برای کشتی تعیین کردند . در روز موعود آلپ غازان با بازوان ستبر و یال و کوپال پر هیبت وارد میدان شد . از آنسوی دختر پادشاه نیز با پاهای استوار و دلی مغرور به پیروزی به مصاف آمد . دو پهلوان همچون کوه بهم برخوردند و در هم آویختند و در میان گردو غبار میدان مسابقه سه شبانه روز تمام دستها در کمر و پاها در هم گره خورده یکدیگر را بالا و پایین کردند تا اینکه سالور غازان آلپ در فرصتی ، دختر را همچون ماده شتری سنگین به زمین زد و همچون همیشه پهلوانی خود را ثابت کرد . دختر پادشاه به شرط خود عمل کرد و به نکاح آلپ غازان در آمد . سالور غازان آلپ از او صاحب دو فرزند پسر شد که آندو را تکه محمد و ساری نام نهادند. نقل است که قبیله ی تکه زاده ی تکه محمد و ارساری ها زاده أرساری است .
قورقوت آتا . عاشغابات .
ماغاریف . 1994
ص142 – 143

داستان پیدایش قبیله ایگدیر

سالور غازان آلپ روزی از روزها روانه شکار شد. آنقدر سرگرم شکار شد که یکباره متوجه تاریکی هوا شد . پس تنها در بیابان خوابید . وقت اذان صبح اسب غازان آلپ بیقرار و هراسان شد . غازان آلپ در جستجوی سبب این حالت متوجه شد کسی آنسوی تر نشسته است . از کیستی او پرسید که جواب شنید ، من پری هستم ! سالور پری را دید و عاشق شد و او را به همسری خواست . پری گفت من مناسب تو نیستم . سالور اصرار کرد .
تا اینکه پری گفت من به سه شرط به همسری تو در خواهم آمد . سه شرط پری اینها بودند :
1- زمانی که در حال آب تنی هستم مرا تماشا مکن
2- زمانی که زلف هایم را شانه می زنم مرا تماشا مکن
3- زمانی که راه می روم از پشت سر مرا تماشا مکن
سالور سه شرط را پذیرفت و آن دو در آن دشت با یکدیگر به عیش و عشرت روزگار گذراندند.
روزی سالور به این صرافت افتاد که چرا نباید پری را تماشا کند . وقت اذان صبح سالور از خواب بیدار شد و دید که پری سر خود را بر دست گرفته و گیسوانش را شانه زد . وقت ظهر هوا گرم شد . پری بلند شد و شروع به آب تنی کرد . سالور پنهانی نگاه کرد و دید که او پستان های زیادی دارد . سپس پری را در حال راه رفتن از پشت سر نگاه کرد و دید که پاهای او برعکس است . سالور نتوانست این موارد را تحمل کند و از پری علت را جویا شد . پری از عهد شکنی سالور در غضب شد و با اظهار این مطلب که از سالور باردار است در هیئت کبوتر پرواز کنان او را ترک کرد . سالور نیز پشیمان راه خود را گرفت و رفت . روزی سالور در مسیر شکار به آن محل رفت . ناراحت و غمگین با خاطره پری نشسته بود که ناگاه پری از هیئت یک قمری در کنار سالور به زمین نشست و نوزاد پسری را که در آغوش داشت به سالور داد و گفت فرزند وی است و پرواز کنان رفت سالور پسرش را گرفت و به قرارگاهش بازگشت . مردم پرسیدند که ای سالور آیا غلامی آورده ای؟!
سالور در جواب گفت : این پسرم است . او اصیل است ( ایگ دیر ).
سپس سالور ضیافتی برگزار کرد . قورقوت آتا پسر را " ایگدیر " نامگذاری کرد . قبیله ی ایگدیر از نسل اویند . مردم ایگدیر زیبا و جذاب می شوند زیرا اصلیت آنها از پری است .
قورقوت آتا . عاشغابات ماغاریف
1994- صص 140-141

تهیه وتدوین از:حاجی محمد خدری