اما افتخار نخستین ترجمۀ کامل رباعیات عمر خیام به زبان ترکی اوزبیکی در یکی از اوزان هجایی که عموما اشعار فولکلوری ترکی قبل از اسلام و بعد از اسلام در آن سروده میشد، متعلق به دانشمند محقق و مترجم پرکار و شاعر،

پروفیسور شا اسلام شا محمدوف میباشد که سالها به نوشتن احوال  ومعرفی آثارشاعران فارسی زبان به زبان اوزبیکی اشتغال داشته و درین راه با صرف مساعی خستگی ناپذیر کارهای زیاد درخور تحسین انجام داده است.

او نه تنها مترجم رباعیات خیام است، بلکه مقدار زیادی از اشعار سعدی، حافظ و جامی را نیز به زبان مادری برگردان نموده و مترجم توانای قسمت اعظم "شاهنامۀ" فردوسی به زبان اوزبیکی میباشد که درسال 1975- 1979 به تیراژ بلند در 3 جلد قطور به طبع رسیده و بدین مناسبت از طرف دولت ایران با اعطای جایزۀ بین المللی فردوسی از وی تقدیر به عمل آمده است.

او نخست ترجمۀ 200 رباعی خیام را در سال 1957 نشر کرد و بعدا به تعدادآنها افزوده رفت و تا سال 1993 که دوازدهمین نشر این رباعیات میباشد، شمار آنها به 450 رباعی رسید. البته تردیدی وجود ندارد که شا اسلام به سایقۀ مهر و علاقۀ عجیبی که نسسبت به خیام و اشعار او داشته، رباعیات منسوب به وی را نیز در جملۀ آثار او به زبان اوزبیکی برگردانده است.

همچنان شاعر خلق اوزبیکستان و مترجم متن کامل مثنوی جلال الدین رومی-  بلخی جمال کمال نیز 25 رباعی خیام را در وزن رباعی و نیز نعیم کریم یک تعداد رباعیات اورا به زبان اوزبیکی ترجمه و نشر کرده اند.

یکی از کارهای جالب و ابتکاری استاد، نشر متن فارسی رباعیات خیام یکجا با ترجمه های آن به زبانهای تورکی اوزبیکی، انگلیسی و روسی در یک مجلد میباشد.

استاد مدت زیادی مصروف آماده کردن این مجموعه برای چاپ بود و میخواست هریک از متن ها با مقدمه ای درهمان زبانی که ترجمه شده به نشر برسد، تا خواننده پیش از خواندن رباعیات، معلوماتی دربارۀ شاعر و رباعیات او داشته باشد. مقدمۀ ترجمۀ اوزبیکی را خودش و مقدمۀ ترجمۀ روسی را پسرش علیشیر شا محمدوف که نامزد دکتری در رشتۀ فیلالوژی و مانند پدر مترجمی با استعداد میباشد، نوشته بودند. ترجمۀ انگلیسی و مقدمۀ آن ازآن ادوارد فیتز جرالد شاعر و مترجم معروف انگلیس بود که در سال 1859 به نشررسیده بود. درسال 2003 استاد ازمن خواهش کرد تامقدمه ای مختصر بر متن فارسی رباعیات بنویسم. من خواست او را اجابت کردم و مقدمه را به زبان فارسی نوشتم که مورد قبول استاد قرار گرفت وبا کمی اختصار در کتاب نشر گردید ومن متن کامل آنرا به خوانندگان محترم تقدیم میدارم.

نشر این مجموعه که متن فارسی بیش از 90 رباعی خیام و ترجمۀ آنهارا به زبانهای اوزبیکی، انگلیسی و روسی دربر میگیرد، نمودار دلبستگی استاد شا اسلام شا محمدوف به شعر و ادبیات فارسی میباشد.

مجموعۀ رباعیات خیام که در 127 صفحه با قطع و صحافت زیبا، با 8 میناتور در متن کتاب به رنگ طلایی که هرکدام با مضمون شعر چاپ شده در همان صفحه همخانی دارد و 2 میناتور رنگۀ قشنگ در پشتی های کتاب، به تیراژ 10000 (ده هزار) نسخه در مطبعۀ کمپنی سهامی نشریات "شرق" تاشکند درسال 2003 از چاپ برآمد.

در آغاز کتاب مقدمۀ متن فارسی رباعیات و بعدا بالترتیب مقدمه های ترجمه های اوزبیکی، روسی و انگلیسی جا داده شده، در آغاز هر صفحه متن فارسی رباعی و در زیر آن ترجمه های اوزبیکی و روسی به خط کریل و انگلیسی به خط لاتین چاپ شده و رباعیات با خطوط زرین و تزئینات قشنگ از هم فاصله گرفته و سمت راست و چپ هر برگ با یک خط مستقیم درشت و یک خط باریک زرین آراسته شده که به زیبائی صفحات می افزاید. خطاطی رباعیات و نوشته های سرآغاز و مقدمۀ فارسی را به رسم الخط عربی علیشیر شا محمدوف و سیف الدین رفیع الدینوف بر عهده داشته اند. پشتی کتاب با تزئینات میناتوری تزیین یافته است.

مترجم به نقل از محققانی که در اطراف خیام و رباعیاتش به پژوهش پرداخته اند، چنین معلومات میدهد: رباعیات عمر خیام به زبان انگلیسی 32 بار، به زبان فرانسوی 16 بار، به زبان اردو 11 بار، به زبان آلمانی 12 بار، به زبان عربی 8 بار، به زبان ایتالوی 5 بار، به زبان ترکی 4 بار، به زبان روسی 8 بار، به زبان دنمارکی 2 بار و نیز به زبانهای دیگر ترجمه و نشر گردیده است. ترجمۀ انگلیسی ادوارد فیتز جرالد تاسال 1925میلادی 139 بار به طبع رسیده است و نیز مجموع کتب و مقالاتی که تاسال 1929 در باره عمر خیام در امریکا و کشورهای اروپایی نوشته شده از 1500 تجاوز میکند.

به گفتۀ ادیب و منقد بزرگ اوزبیک شادروان استاد آزاد شرف الدینوف چون مجموعه های رباعیات خیام به سبب علاقمندی زیاد خوانندگان به تیراژهای بلند چاپ میشد، شاید تعداد نشر آنها ازیک ملیون نسخه  تجاوز کرده باشد.

 

 

عـمـر خـیـام و ربـاعـیـات او


متن کامل مقدمه ای که برای متن فارسی مجموعۀ رباعیات خیام در چهار زبان، نوشته شده بود

شاعر آزاد اندیش، ریاضیدان و منجم تیزبین عمر بن ابراهیم معروف به خیام یا خیامی که سررشته ای از علم طبابت نیز داشته، در شهر نیشاپور زاده شده است.

خیام که با عناوین حجة الحق، حکیم ابوالفتح یا ابوحفص شناخته شده، معاصر ملکشاه سلجوقی بوده و مورد احترام این پادشاه فرهنگ دوست قرار داشته است.

بر طبق نوشتۀ ابن اثیر اورا به حیث دانشمندی صاحب نظر در احکام نجوم می شناختند و در رابطه به امور علمی نظیر اصلاح تقویم، ترتیب رصدخانه ها و امثال آن فکر و نظرش را خواستار می شده اند.  ازهمین جهت اشتراک او در تنظیم امور رصد خانۀ ملکشاهی و اصلاح تقویم در زمان او بی سبب نبوده است .

سال تولد و وفات او به طور دقیق معلوم نیست، اما برخی از محققان بر اساس محاسبات مقایسوی وفات اورا دربین سالهای 530 ــ 550 هجری قمری تخمین کرده اند.

خیام کتب ارزشمندی دارد که ازآن جمله است کتاب "الجبر و المقابله"، رساله های او پیرامون "مشکلات حساب" و "تعیین نمودن مقادیر طلا و نقره در جسمی که از هردو ترکیب یافته"، مجموعۀ رباعیات فارسی او وغیره.

عمر خیام طرفداران و مخالفان زیادی داشته است. برخی اورا تاسرحد الحاد

(بیدینی) و بد دینی و باده نوشی مورد طعن و لوم قرار داده، اما برخلاف بعضی اورا دانشمندی مؤمن و معتقد و شایستۀ احترام دانسته اند. انعکاس هردو نوع تصور را در مورد او از روی نوشتۀ جمال الدین القفطی در کتاب   "اخبارالعلماء بأخبارالحکماء" میتوان دید. بنا بر نوشتۀ او "صوفیان در دورۀ اخیر خیام را با توجه به ظواهر او به طریقۀ خود نسبت داده و اشعارش را در مجالس خود خوانده اند و حال آن که باطن آنها به مثابۀ مارهای گزنده برای شریعت است". در همین اواخر هم برخی ، تفکرات فلسفی خیام را در نقطۀ مقابل قوانین الهی و عدالت شرعی قرارداده آنرا مظهر مقاومت علیه رژیم دینی پنداشته اند و برطبق ارزیابی طبری معتقداند که او با تمایلات الحادی خود مروِّج اندیشه های اپیکوری (مادی) و پسیمیسیسم روانی بوده است.

کسانی هم وجود دارند که از شاعری او انکار کرده، تمام رباعیاتی را که به نام او شهرت یافته، ساخته و بافتۀ متآخران میدانند که منظور از آن ترویج فساد و دعوت مردم به بیراهه، عشرت پرستی و بی مبالاتی نسبت به دین، خدا و پیغمبر بوده است. چنانچه رساله ای که مؤلف آن طرازی قلمداد شده، مملو ازین گونه دعاوی است.

اما حقیقت انکارناپذیر این است که هرچند در زمان حیات عمر خیام، شهرت علمی اش برشاعری اش می چربیده، اما سرایندۀ یک تعداد قابل ملاحظۀ رباعیات میباشد که با اتکا بر منابع موثق نمیتوان از آن انکارکرد. این رباعیات خیام زیباترین محصول زندگی اوست که با لطافت مضمون، عمق تفکر، دقت افاده و زیبایی تصویر خود در جهان کم نظیر است.

آن چنان که محققان تصریح کرده اند، خیام به صفت یک شاعر حرفه یی سرایش شعر را پیشۀ خود قرار نداده بود. ازهمین رو معاصرانش اورا متفکری حکیم و جامع العلوم میدانسته اند. اما او شعر را به خصوص در قالب رباعی که مناسبترین شکل افادۀ اندیشه های فلسفی و عرفانی به شمار میرفته، وسیلۀ بیان افکار فلسفی و اندیشه های شاعرانۀ خویش قرار داده است.

رباعیات خیام از نظر شکل بسیط وساده، عاری از تعقید و ابهام بوده، با نهایت فصاحت معانی بزرگ را در کمال ایجاز افاده میکند. از نظر مضمون رباعیات او نمودار اضطراب روحی و وسواس شاعر در جستجوی حقیقت و در عین زمان مملو از عواطف انسانی، اندیشه های عالی فلسفی و تلاش برای وصول بر اوج تصورات بشری است. آن چنان که استاد شفیعی کدکنی توضیح میدهد، جوانب بیان انفسی در اشعار خیام گسترۀ وسیعی را در بر میگیرد، جنبۀ آفاقی آن نیز که با عناصر طبیعت سرو کار دارد، در خور توجه است.

خیام در برابر راز آفرینش و فلسفۀ حیات در تحیر فرو میرود و بعضا میخوهد آن را با مقایسه با آن چه در عقل بشر میگنجد (با محسوسات) ارزیابی کند. مثلا پیاله ای که مصنوع دست انسان است، حتی مست هم نمیخواهد آن را بشکند، اما او نمیداند این همه سرو پای نازنین به سایقۀ مهر که به هم می پیوندد و بر اساس کین که درهم می شکند؟

جامی است که عقل آفرین میزند ش

صد بوسه زمهر بر جبین میزند ش

این کوزه گر دهر چنین جام لطیف

می سازد و باز بر زمین میزند ش

عمر خیام این پندار را که گردش چرخ فلک مایۀ نکبت یا سعادت انسان است رد میکند و معتقد است که حواله کردن اندوه وشادی انسان و مقدرات او به چرخ برین امری نادرست است. زیرا در کارگاه وجود چرخ هزار بار عاجزتر و درمانده تر از ماست. او به نامتناهی بودن کائنات سخت باورمند است. از دیدگاه او ماهیت حیات آن قدر، ذوالجوانب و بغرنج است که در چهار چوب تصور انسان نمی گنجد و عقل بشر از ادراک آن قاصر است. او با آنکه زندگی خویش را وقف اندیشه و دانش آموزی کرده، سر انجام به این باور رسیده است که چیزی از راز زندگی نمی داند. آنانی هم که با نور دانش محفل اصحاب را منور ساخته اند، نتوانسته اند گامی ازین تنگنای تاریک بیرون نهند. محصول دانش و خرد آنان در گشودن راز هستی افسانه ای بیش نبوده است:

آنان که محیط فضل و آداب شدند

در جمع کمال شمع اصحاب شدند

ره زین شب تاریک نبردند بِرون

گفتند فسانه ای و درخواب شدند

خیام در محدودۀ کوچک رباعیات خود بعضا تصویرگر چنان صحنه های دراماتیک وهیجان انگیز است که خواننده را بی اختیار تحت تأثیر قرار میدهد. مثلا:

هریک چندی یکی برآید که منم

با نعمت و با سیم و زر آید که منم

چون کارک او نظام گیرد روزی

ناگه اجل از کمین درآید که منم

آن شاه که خویش را هلاکو میگفت

وز ناز سخن به چشم و ابرو میگفت

بر کنگرۀ  سرای  او  فاخته ای

دیدم که نشسته بود و کو کو میگفت

در مورد تعداد رباعیات خیام نظریات گوناگون موجود است. به قول داکتر محمد معین مجموع رباعیات اصیل او به 180 میرسد، ولی عدۀ بسیاری از رباعیات دیگران را با رباعیات وی خلط کرده اند و به قول داکتر ذبیح الله صفا با اتکا به منابع دست اول تعداد آنها به 75 میرسد. اما محمد علی فروغی و داکتر قاسم غنی طی مقدمۀ عالمانه ای که بر مجموعۀ رباعیات خیام نوشته اند،   ازتمام رباعیاتی که به نام او شهرت یافته، 178 رباعی را ازخیام دانسته و از آن جمله 66 رباعی را بدون تردید محصول قریحۀ او قلمداد کرده اند.

برطبق نظر برخی از محققان، عمر خیام از تفکر فلسفی و اندیشه های شاعر و متفکر عرب ابوالعلاء المعری (1979 – 1058م) متأثر است و حتی برخی از رباعیات او ترجمۀ مضمون اندیشه های وی میباشد.

اما در مورد طرز تفکر او پیرامون مسائل مابعد الطبیعه و راز آفرینش باید گفت که مضمون برخی از رباعیات او که این همه موجب اعتراض شده و خشم عده ای را بر انگیخته، از شک فلسفی و عدم رضایت از حیات و بعضا از بلند پروازی های شاعرانه فراتر نمیرود و این خصوصیت را کم و بیش در اشعار بسیاری ازشاعران میتوان یافت. طور مثال :

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

فلک را سقف بشگافیم و طرح نو در اندازیم

(حافظ شیرازی)

نه شام مارا سحر نویدی، نه صبح مارا گل سپیدی

چو حاصل ماست نا امیدی، غبار دنیا به فرق عقبی

(میرزا عبالقادر بیدل)

خلقت من در جهان یک وصلۀ ناجور بود.

من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود.

(میرزادۀ عشقی) و دیگران.

در رابطه به اعتقاد خیام به خدا بهتر است آن چه راکه داکتر ذ. صفا از ابوالحسن علی بن زید بیهقی نقل نموده، به خوانندگان محترم تقدیم بداریم: او که در آوان شباب با خیام ملاقات کرده و شرحی مفصل در باره اش نوشته، از زبان امام محمد البغدادی داماد خیام چنین حکایت میکند: "خیام با خلال زرین دندان پاک میکرد و سرگرم تأمل در الهیات شفابود. چون به فصل واحد وکثیر رسید، خلال را در میان دو ورق نهاد و وصیت کرد و برخاست و نماز گزارد و هیچ نخورد و هیچ نیاشامید و چون نماز عشا بخواند به سجده رفت و در آن حال میگفت: خدایا بدان که من ترا چندانکه میسر بود بشناختم، پس مرا بیامرز،  زیرا شناخت تو برای من به منزلۀ راهی است به سوی تو! و آنگاه بمرد".

امیدوارم این مقدمۀ مختصر که من آن را به عنوان اجابت به درخواست دوست محترم خود شا اسلام اکه نوشته ام، بتواند لا اقل کمک ناچیزی به خوانندگان محترم در شناخت تفکر و درک اندیشه های فلسفی او بنماید.

عبدالحکیم شرعی جوزجانی استاد کرسی اساسات حقوق اسلام در انستیتوی دولتی حقوق تاشکند

 منبع: www.babur.org