اِسکَندَر بیک ِمُنشی
در 994 ق / 1586 م که حمزه میرزای ولیعهد برای سرکوب شورشیان تکلو به عراق عجم لشکر کشید ، اسکندر بیک در سمت منشی دیوان ، ملازم او بود و خود نیز با شورشیان به نبرد پرداخت (نک: اسکندر بیک ، همان ، 336 ، 339 – 340 ؛ نیز نکـ : اردمن ، 464). او در 1001 ق / 1593 م ، نزد شاه عباس به اصفهان رفت و در زمره «منشیان عظام» در آمد و در «دیوان انشاء» به کار پرداخت (اسکندربیک ، همان ، 455).
اسکندر بیک همچنانکه خود گفته است و نیز از کتاب های بسیاری که در تالیف عالم آرای عباسی از انها بهره برده ، بر می آید که وی ضمن پرداختن به امور دیوانی ، مطالعات گسترده ای نیز در زمینه های تاریخ ، ادب ، جغرافیا و علوم دیگر داشته است (نک: همان ، 2 ، 1095 ، جم). حاتم بیک اعتماد الدوله ، وزیر شاه عباس ، یکی از بزرگترین حامیان اسکندر بیک به شمار می رفت ، او در ماموریت های متعدد ، وزیر را همراهی می کرد و پس از مرگ حاتم بیک (1019ق/161 م ) تا پایان عمر از پشتیبانی پسر او ، ابوطالب میرزا که بر جای پدر به وزارت نشسته بود ، برخوردار شد. (همان ، 924- 925).
اسکندر بیک پس از مرگ شاه عباس (1037 ق/ 1628م) ثبت رویدادهای سلطنت شاه صفی ، جانشین او را تا 1043 ق/ 1633م ادامه داد (نک: همو ، ذیل 146). از این رو ، مرگ او باید پس از این تاریخ رخ داده باشد ، روایت استوری از مراه العالم مبنی بر اینکه اسکندربیک در 1038 ق در گذشته (I/310) ، بی تردید نادرست است.
آثار:
1. عالم آرای عباسی ، اسکندربیک این کتاب را به یک مقدمه ،دو صحیفه و یک خاتمه در 3 مجلد تقسیم کرده است. مقدمه درباره نسب و احوال پادشاهان صفوی و ظهور شاه اسماعیل و رویدادهای حکومت اوست. صحیفه اول که در 1025 ق/ 1616م به پایان رسیده است ، 12 مقاله را شامل می شود: مقاله اول به سلطنت جانشینان شاه اسماعیل (شاه طهماسب اول ، شاه اسماعیل ثانی و سلطان محمد خدابنده) و جلوس شاه عباس اول بر تخت سلطنت ، و 11 مقاله دیگر به روحیات ، ویژگی های اخلاقی و اجتماعی و عادات او اختصاص یافته است (ص 5- 6 ، قس : ذیل ، 2- 3 ؛ نیز نکـ : استوری ، همانجا؛ ریو ، (I/185.
صحیفه دوم که بخش اعظم عالم آرای عباسی است ، به سلطنت شاه عباس مربوط می شود. مولف آن را به دو «مقصد» و یک «خاتمه» تقسیم کرده است : مقصد اول ( یا جلد دوم) از جلوس شاه عباس تا پایان سال سی ام سلطنتش در 1025 ق ، و مقصد دوم ( یا جلد سوم) 12 سال (شاید مبنای این تقسیم بندی مانند 12 مقاله صحیفه اول ، تقدس این عدد ـ 12امام ـ باشد ، نکـ : اردمن ، (496 آخر سلطنت شاه عباس از 1026 ق / 1617م تا مرگ وی در 1037 ق /1628م را دربرمی گیرد.
از «خاتمه» کتاب که مولف آن را «حکایت غریبه و روایات عجیبه» نامیده ، اکنون نشانی در دست نیست و یا نویسنده خود به تالیف آن نپرداخته بوده است (نک: ص 397 ، 919 ؛ افشار ، همان ، چهار – پنج).
عالم آرای عباسی را از نظر اهمیت مطالب آن می توان به دو بخش تقسیم کرد: بخش نخست از آغاز کتاب تا حدود وقایع اواخر روزگار سلطان محمد خدابنده که مولف از منابع گوناگون و روایات شفاهی بهره برده است ؛ بخش دوم که اسکندر بیک خود در مقام منشی دیوان ناظر بسیاری از رویدادها بوده ، از اهمیت بیشتری برخوردار است. اسکندر بیک چنانکه خود گفته (نک: ص 7- 9) ، درباره نسب پادشاهان صفوی و احوال نیاکان این دودمان ـ مانند بیشتر منابع آن دوره ـ بر صفوه الصفای ابن بزار (نک: ص 11 به بعد) تکیه داشته ، و از «اتفاق جمهور علمای انساب» یاد کرده است.که نسب شیخ صفی الدین اردبیلی را به امام موسی کاظم (ع) رسانده اند (نک: کسروی ، 358 ، 360 ، 493 ـ 494 ، که به اسکندر بیک سخت تاخته ، و او را به گزافه گویی متهم کرده است). مولف جز آن به روایات شفاهیش نیز استناد جسته ، و گاه درباره آن داوری کرده است (مثلا نکـ : ص 16 ، نظر او درباره دو روایت مختلف دیدارهای سلطان صدرالدین موسی یا سلطان خواجه علی با امیر تیمورگورکان).
از مهمترین ماخذ اسکندر بیک درباره شاه اسماعیل صفوی ، حبیب السیر خواند میر و احسن التواریخ روملو است ، اگر چه وی اطلاعات این منابع را خلاصه و اندکی ساده تر کرده است (ص 25؛ قس: خواندمیر ، 4/44- 442). اسکندربیک اگر اختلافی میان مورخان می دیده ، ترجیح داده است که تنها به نقل روایات آنان بپردازد.
مثلاً درباره نبرد شاه اسماعیل اول با علاء الدوله ذوالقدر ، شرح رویداد را از حبیب السیر (همو ، 4/485 به بعد) ، و نیز انتقاد روملو (12/123- 125) از خواندمیر را مبنی بر اینکه اصلاً بین ان دو نبردی رخ نداده بود ، بی انکه خود داوری کند ، گزارش کرده است (ص 31- 32)؛ در حالی که برخی دیگر از ماخذ آن دوره (مثلا نکـ : جهانگشای ... ، 245 به بعد ؛ عالم آرای صفوی ، 108 به بعد) به درستی اخبار حبیب السیر گواهی داده اند.
از دیگر منابعی که اسکندر بیک درباره سلطنت شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب از ان سود برده است ، می توان به تاریخ جهان آرا و لب التواریخ اشاره کرد(ص27 ، 54 ، 99).
سبک گزارش اسکندربیک از رویدادهای سلطنت شاه اسماعیل دوم به تدریج دگرگون شده ، و بیشتر از روایات شفاهی بهره برده ، و آن را با ماخذ کتبی که در دست داشته ، درآمیخته است. اسکندربیک گاه اطلاعات منحصری از این دوره به دست داده است که در ماخد دیگر کمتر می توان یافت. از همین رو هینتس (ص 115- 116) بر ان است که از میان منابع عصر صفوی ، روشنترین و مفصلترین گزارش درباره طرز تفکر مذهبی شاه اسماعی دوم را اسکندر بیک در عالم آرای عباسی (ص 154- 155) به دست داده است.
مهمترین بخش تاریخ عالم آرای عباسی بخش دوم آن است که حاوی شرح وقایعی است که اسکندربیک به اقتضای شغل خود ناظر بسیاری از آنها بوده است. افزون بر این ، استفاده او از اسناد دولتی و تماس با دولتمردان حکومت و ایلچیان دولتهای بیگانه ، به این بخش از اثر وی اعتبار بیشتری بخشیده است. عالم آرای عباسی از آغاز تا زمان جلوس شاه عباس کبیر به طور موضوعی فصل بندی شده ، و از این پس دقیقاً بر اساس سنوات نگارش یافته است. هر فصل با ذکر سال ترکی و معادل هجری قمری آن اغاز شده ، و همین گونه به ترتیب سالهای سلطنت شاه عباس پیشرفته است؛ هر چند در تطبیق آنها گاه خطاهایی رخ داده که نتیجه تصحیف ، یا لغزش خود مولف بوده است (نک: حصوری ، 16 به بعد).
اسکندربیک در بسیاری مواضع به ناچار ذکر واقعه ای را قطع کرده ، و دنباله آن را در بیان وقایع سال بعد پی گرفت است. این روش و نیز نقل جزئیات رویدادها در عالم آرای عباسی سبب شده است تا ادوارد براون سخت بر مولف خرده بگیرد ، براون (IV/107) بر ان است که در طرح کلی عالم آرای عباسی و آثار مشابه آن ، نظم و ترتیب وجود ندارد و نقل جزئیات ماجراها برای خواننده ملال آور است و چگونگی اوضاع مذهبی و اجتماعی آن روزگار تنها به صورت ضمنی و تصادفی از میان شرح رویدادها یافت می شود.
اسلوب تاریخ نگاری سال شمارانه خود ـ همچون بسیاری از مورخان اسلامی ـ چاره ای نداشته ، جز آنکه رویدادها را ذیل سنوات ذکر کند ؛ گر چه گاه موجب گسیختگی نظم مطلب شده است ، با این حال مولف ماهرانه با شرح مختصری که از وقایع پیشین به دست می دهد ، خواننده را به پی گیری و ادامه ماجراها فرا می خواند. از سوی دیگر همانطور که در ایرانیکا (I/796) آمده است ، جزئیات وقایعی که اسکندربیک به نقل آنها پرداخته ، چندان مهم نیست.
اما همین جزئیات با توجه به فقر منابع تاریخی آن عصر ، مورخ امروزی را قادر می سازد تا به تاریخ واقعی آن دوره دست یابد ، چنانکه از خلال همین جزئیات می توان از ساختار اداری دولت صفویه و اوضاع اجتماعی ـ سیاسی آن دوره آگاه شد. والش این کتاب را یکی از بزرگترین آثار دوره اسلامی که دو سده تاریخ ایران را دربردارد ، به شمار آورده است (ص 200 ، حاشیه (8.
یکی از ویژگی های برجسته عالم آرای عباسی شرح حال دولتمردان ، دیوان سالاران ، علما ، شاعران و هنرمندان است که در دو بخش: یکی در پایان شرح وقایع سلطنت شاه طهماسب (ص 138- 191) و دیگری در پایان شرح وقایع سلطنت شاه عباس (ص 1084- 1093) تنظِیم شده ، و نیز شرح حال درگذشتگان در پایان هر سال آمده است.
این بخشها سخت مورد توجه لمبتون ( ص 147-148) قرار گرفته ، و بر آن است که تراجم احوال در عالم آرای عباسی بازتاب واقعی جامعه عهد صفوی است که نوعی توازن بین طبقات نظامی ، مذهنی و دیوان سالاری در آن دیده می شود. اسکندربیک در این بخش ها بیشتر به بیان پایگاه و نقش سیاسی کسانی پرداخته است که در دولت اهمیتی داشته اند. از همین رو وی را می توان آغازگر شیوه ای نو در تاریخ نگاری دوران متاخرتر ایران به شمار آورد که بعدها مورخانی چون محمد یوسف واله اصفهانی (نک: «خلدبرین» ، 257) از او پیروی کرده اند.
اسکندربیک همچنین در پایان شرح وقایع سلطنت شاه طهماسب و شاه عباس آگاهی های گرانبهایی از طوایف مختلف قزلباش و شرح حال ـ هر چند کوتاه ـ و مشاغل امرای آنان در دستگاه صفویان به دست داده است که از این طریق به آسانی می توان به جایگاه هر یک از ان طوایف در دولت صفوی پی برد. مینورسکی احتمال داده است که اسکندر بیک ، در مقام منشی دیوان ، شاید فهرست امرای مذکور در کتاب خود را از «لشکرنویس» ، وزیر دستگاه «ایشیک آقاسی باشی» (برای اگاهی از وظایف هر یک ، نکـ : تذکره الموک ، 8 ـ 9 ، 40- 41 ) که ارقام مناسب همه اعضای دولت را می نوشت ، برگرفته باشد.
از سوی دیگر فهرست امرا و شرح مقامهای آنان در عالم آرای عباسی ، در کنار تذکره الملوک ، معتبرترین اثر درباره سازمان دیوانی و شرح وظایف نهادهای دولت صفوی به شمار می رود.
دقت در عباراتی که اسکندربیک با انها منابع اخبار خود را بازگتفه ، سخت شایان توجه است. بیشتر منابع گزارش او با مکان و فضای رویدادها همسانی دارد. مثلاَ آنگاه که او از رقابت پری خان خانم ، خواهر سلطان محمد خدابنده و مهد علیا ، همسر او ، دو زن جاه طلب دربار پرده بر می دارد ، به گفته های «بعضی خواجه سرایان» استناد جسته است.
اسکندربیک آنگاه که از منابع شفاهی استفاده کرده است ، برای آنکه خواننده را به صحت آن و کثرت راویانش یا حضور آنها در وقایع مطمئن سازد ، از عباراتی چون «صحیح القول» (ص 250 ، 748) و برای تاکید بیشتر «صحیح القول راست گفتار» (ص 982) یا «حضار آن معرکه» (ص230) یا «منهیان راست گفتار» (ص 1038) استفاده کرده ، گرچه گاه راوی خود را به نام هم یاد کرده است (مثلاً نکـ : ص 278): اما با شرحی که از یکی از نبردهای شاه عباس یا ازبکها به دست داده خود باور داد که سربازان صفوی برای نشان دادن دلاوریهای خود ، گاه اخبار جنگ را به گونه ای مبالغه آمیز و تناقض الود شرح داده اند (ص 572 – 574).
اسکندربیک در گزارش های مربوط به نواحی دوردست مثل قندهار و زمین داور به نقل قول تجار ، مسافران و اهالی همان نواحی استناد جسته است و با این که در مواضعی راویان خود را ثقه دانسته ، آوردن عبارتی چون «العهده علی الرواه» (ص 487) ، از دقت از وسواس او در نقل اخبار نشان دارد. مورخ گاه برای ترجیح روایتی به روایات دیگر در یک موضوع به به استدلال پرداخته است (مثلاً نکـ : ص330 ، درباره شورش امرای تکلو و ترکمان و ربودن شاهزاده طهماسب میرزا).
اسکندربیک بجز نقل رویدادها ، خواننده را با کاردانی و سستی دولتمندان و توطئه ها و دسیسه های آنان به خوبی آشنا می سازد؛ حتی به خواننده اجازه می دهد تا نیم نگاهی به حرم دربار داشته باشد. از سوی دیگر علل رویدادها و تاثیر آنها را بر اوضاع سیاسی اجتماعی عهد صفوی به نیکی تبیین می کند. مثلاً دست اندازی ازبک ها به نواحی شرقی و عثمانی ها به ولایات غربی قلمرو صفویان به روزگار سلطان محمد خدابنده را در نتیجه کشمکش میان دولتمردان قزلباش و زنان حرم دانسته است (ص 228).
رویدادها در عالم آرای عباسی بسیار جذاب و دل انگیز وصف شده است. شرح هیجان انگیز ماجرای قتل ملکه مهدعلیا در987ق / 1579 از جمله این رویدادهاست (ص 245- 252)؛ سیور ، (I/25 .
اسکندربیک مورخی است واقع بین ، مثلاً انگاه که شاه عباس ، ابوطالب میرزا ، ممدوح و حامی بزرگ او را از وزارت برانداخت ، مورخ می توانست به شیوه بسیاری از مورخان برای خشنودی سرور خود او را محسود حاسدان و رقیبان بداند ، اما با صراحت سقوط وی را در نتیجه جهالت و غرور نفس و نشای شراب جوانی او دانست (نک: ذیل ، 143؛ نیز نکـ : سیوری ، (I/26.
اسکندر بیک در عالم آرای عباسی با فروتنی اعتراف کرده که در نبرد حمزه میرزا با امرای شورشی تکلو در عراق عجم ـ که خود نیز شرکت داشت ـ از نبرد هراسیده است (ص 337- 339).
از جمله ویژگیهای برجسته عالم آرای عباسی ذکر پیشینه سیاسی دولتهای همسایه مثل عثمانی ها ، ازبکان و گورکانیان هند است ، مورخ پیش از آنکه به مناسبات دولت صفوی با این دولتها بپردازد ، نخست با اتکا به پاره ای از ماخذ معتبر مربوط به آنها و اخباری که خود شنیده شرح مختصری از اوضاع سیاسی آن دولتها را به دست می دهد. مثلاً به مناسبت گسیل شدن سفیر از سوی شاه عباس به هندوستان در 999ق/ 1591م اسکندربیک (نک: ص 429- 430) با استفاده از تاریخ اکبری ، خلاصه ای از تاریخ سلسله گورکانیان را از آغاز تا زمان خود آورده است؛ یا به مناسبت حمله ازبک ها به خراسان در 1002 ق/ 1594م ،شرحی که مورخ از تیره های مختلف ازبک ها و کشمکش های داخلی آنان به دست می دهد ، ارزشمند و شایان توجه است (ص 463- 464).
کتاب او هم چنین حاوی اطلاعات گرانبهایی درباره جغرافیا و جغرافیای تاریخی شهرها و ولایاتی است که با رویدادها ارتباط دارند ؛ از جمله می توان به گزارش او از جریزه هرمز و پیشینه حضور پرتغالی ها در آنجا (ص979 - 982) ، لرستان ، و اتابکان لر کوچک (ص 469 ) ، بحرین (ص614) ، ارزروم (ص472) و دربند یا باب الابواب(ص736) اشاره کرد.
اسکندر بیک گاه به خود اجازه می دهد که اهالی برخی ولایات مثل گیلان و داغستان را نکوهش کند. این امر شاید با شورشهای متوالی آنان بر ضد دولت صفوی بی ارتباط نباشد (نک: ص 492- 493 ، 738 ، 952) . گاه شرح رویدادها را با طنز در آمیخته است ؛ مثلاً آنگاه که دبیران و مستوفیان دربار شاه عباس یکدیگر را به دخل و تصرف اموال دیوانی متهم کردند و به کشمکش پرداختند ، مورخ این کار را به «تاثیرات افلاک انجم و احتراق عطار ] سمبل دبیری و نویسندگی[ و رجعت مشتری» نسبت داده است (ص 953؛ برای نمونه دیگری از کاربرد طنر در این کتاب ، نکـ : ص 750 ؛ نیز نکـ : سیوری ، I/26 ، نمونه هایی که به دست داده است).
نثر عالم آرا ساده و روان است و در ان عبارت پردازی و تکلف منشیانه که در کتابهای آن عصر به فراوانی یافت میشوند ، کمتر راه دارد: اما با آنکه کوشیده از «مقتبسات و عبارات مغلق غیر مانوس که ملال انگیز طبایع است» اجتناب کند ، «گاه گاه عند لیب سرابستان طبیعت بر شاخسار نغمه پردازی برآمده ، و نوای سخن سرایی آغاز کرده است» (ص 4).
اسکندربیکک در سرودن شعر نیز دست داشت. در بسیاری جای ها مانند متقدمان ، در مطاوی کلام ، شعر خود و یا شاعران دیگر را ذکر کرده است (نک: ص 26 ، 50 ، نیز ذیل ، 9 ، 12 ، 92ف جم).
عالم آرای عباسی افزون بر جنبه تاریخی ، دانشنامه ای است که خواننده را با جغرافیای شهرها ، جشنها ، اعیاد ملی و مذهبی ، اداب و رسوم ایرانی ها و غیر ایرانی ها ، ضیافت ها و عزاداری ا و جز آن آشنا می سازد. این کتاب به سرعت چنان شهرتی یافت که بیشتر مورخان پس از اسکندربیک ، اخبار صفویان را از آن کتاب برگرفتند که از ان میان میتوان به محمد یوسف واله (نکـ : خلدبرین ، 400 به بعد ؛ قس: اسکندربیک ، عالم آرا ، 125 به بعد) و رضاقلی هدایت در روضه الصفای ناصری اشاره کرد. این مورخ گاه مطالب عالم آرای عباسی (نکـ : ص 863 : قس: هدایت ، 8/413) را تحریف کرده است.
عالم آرای عباسی حدود 100 سال پس از تالیف در 1141 ق / 1719 م به فرمان ابراهیم پاشا نوشهرلی ( ه م ) ، صدر اعظم عثمانی به وسیله محمد نبی به ترکی ترجمه شد (نکـ : (IA , V(2)/1082. نخستین بار درن[1] گزیده ای از عالم آرای عباسی را که به رویدادهای مازندران مربوط می شد ، در کتابی با نام «منابع اسلامی درباره تاریخ سرزمینهای جنوبی دریای خرز[2]» در پترزبورگ (1850 م ) به چاپ رساند (نکـ : افشار ، مقدمه بر عالم آرا ، شش).
متن کامل عالم آرای عباسی در 1313- 1314 ق / 1895- 1896 م در تهران چاپ سنگی شد. سپس ایرج افشار بر اساس همین چاپ ، ان را در دو مجلت در 1334 – 1335 ش با فهرست های کاملی در تهران منتشر کرد و 11 مقاله از صحیفه اول را که چاپ سنگی فاقد آن بود ، از روی دو نسخه کتابخانه مجلس شورا بدان افزود (نکـ : اسکندربیک ، همان ، 1099 به بعد ؛ افشار ، همان ، 1097).
همانطور که افشار (همان ، دوازده) یادآور شده ، این متن را تصحیح انتقادی نکرده ، و حتی غلط های چاپ سنگی هم چنان در چاپ جدید نیز باقی مانده و تنها در فهرست ها تصحیح شده است. سیوری تمام کتاب را به انگلیسی ترجمه کرد و با نام «تاریخ شاه عباس کبیر» در دو مجلد در 1978 – 1979 در بولدرکلرادو به چاپ رسانید. اساس ترجمه سیوری چنانکه خود می نویسد (I/28) همان چاپ افشار بوده ، ولی مترجم با مراجعه به نسخه کامی از عالم آرای عباسی در دانشگام کمبریج (شمـ (H13 , H14 ، نواقص ان را برطرف کرده ، و نیز بخش اعظم مدیحه ابوطالب میرزا را که در بسیاری از نسخه ها و چاپ افشار نبود ، ا ز روی نسخه شماره 17927 موزه بریتانیا به ترجمه کتاب افزوده است (همو ، (I/27.
همچنین بخش هایی از این کتاب که با تاریخ گرجستان مرتبط است ، با عنوان اطلاعاتی درباره گرجستان از کتاب عالم آرای عباسی ، همراه با ترجمه گرجی و مقدمه ولادیمیز پوتوریدزه ، در ض969 م در تفلیس منتشر شده است.
2. ذیل عالم آرای عباسی. اسکندربیک پس از مرگ شاه عباس و مقارن آغاز سلطنت شاه صفی در 1038 ق ، پس از انکه تالیف عالم آرای عباسی را به پایان رساند ، به تشویق برخی از دوستانش به نگاشتن رویدادهای سلطنت این پادشاه پرداخت و آن را تا بخشی از سال 1043 ق / 1633م ادامه داد (نکـ : ذ یل ، 5 ، 146).
استوری بر این باور بود که تاریخ شاه صفی نوشته محمد معصوم بن خواجگی با کتاب خلاصه السیر که درن به شرح آن پرداخته و آن را ذیل عالم آرای عباسی پنداشته بود ، یکی است. (I/313-314). سپس مینورسکی ملاحظات روماسکویچ مبنی بر اینکه رویدادهای 4 سال نخست سلطنت شاه صفی (1038- 1052 ق/ 1629-1642م) در این اثر را اسکندربیک به رشته تحریر درآورده است ، تایید کرد (ص (540- 54414): اما افشار (مقدمه بر خلاصه السیر ، 16-18) با مقایسه اخبار 4 ساله ] 5 سال و اندی است[ ذیل عالم آرای عباسی و نسخه های خلاصه السیر ، به درستی دریافت که تمامی این کتاب به دست محمد معصوم بن خواجگی نوشته شده ، و آنچه با عنوان ذیل عالم آرای عباسی موجود است ، کتاب مستقل دیگری است.
ذیل عالم آرای عباسی توسط احمد سهیلی خوانساری در 1317 ش در تهران به چاپ رسید. در این کتاب تنها شرح رویدادهای 5 سال و اندی از نخستین سالهای پادشاهی شاه صفی از آن اسکندربیک است (نکـ : ص 1-146) مصحح دیگری برای تکمیل تاریخ سلطنت این پادشاه ، بقیه وقایع روزگار او را از کتاب خلدبرین محمد یوسف واله اصفهانی ، به ذیل عالم آرا افزوده است.
3. منشأت ، مجموعه مکاتیب و نامه هایی است که اسکندربیک در مقام منشی دیوان به پادشاهان ممالک مجاور و والیان ولایات نوشته است. مجموعه ای از این نامه ها با عنوان «کتاب ترسل من منشأت خواجه اسکندربیک منشی» در کتابخانه لیدن موجود است (نکـ : استوری ، I/309 ، حاشیه). همچنین در ضمن مجموعه منشأتی که توسط محمد صالح برادرزاده اسکندربیک فراهم آمده ، و در کتابخانه مجلس شورا (شـ 2901) موجود است.
برخی از نامه های او (مثلاً شمـ 23 ، 25 ، 47 ، 91) دیده میشود (نکـ : مرکزی ، 233 ، 240). محسن امین در اعیان الشیعه آثار دیگری به اسکندربیک منشی نسبت داده (3/302) که همگی متعلق به یکی از علمای شیعه هند به نام نجم الدین اسکندر است (قس : آقا بزرگ ، 200/262 ، 267 ، 284 ، 285 ، 25/224).
ماخذ: آقا بزرگ ، الذریعه: ابن بزاز ، صفوه الصفا ، بمبئی 1329ق / 1911م ؛ اسکندربیک منشی ، ذیل عالم آرای عباسی ، به کوشش احمد سهیلی خوانساری تهران ، 1317 ش ؛ همو ، عالم آرای عباسی ، به کوشش ایرج افشار ، تهران ، 135ش ؛ افشار ، ایرج ، مقدمه و حاشیه بر عالم آرای عباسی (نکـ : همـ ، اسکندربیک منشی) ؛ همو ، مقدمه بر خلاصه السیر محمد معصوم اصفهانی ، تهران ، 1368 ش ؛ امین ، محسن اعیان الشیعه ، به کوشش حسن امین ، بیروت ، 1403 ق/ 1983 م؛ پیگولوسکایا و دیگران ، تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده هیجدهم ، ترجمه کریم کشاورز ، تهران ، 1346ش؛ تذکره الملوک ، به کوشش محمد دبیر سیاقی ، تهران ، 1332 ش؛ جهانگشای خاقان به کوشش الله دتامضطرف اسلام آباد ، 1406 ق/ 1986م؛ حصوری ، علی ، «سالهای عالم آرا» ، نامه موسسه آسیایی ، شیراز ، 1353 ش ، شمـ 1 ؛ خواند میر ، غیاث الدین ، حبیب السیر ، به کوشش محمد دبیر سیاقی ، تهران ، 1362ش؛ روملو ، حسن ، احسن التواریخ ، به کوشش عبدالحسین نوابی ، تهران ، 1357 ش؛ شهیلی خوانساری ، احمد مقدمه بر گلستان هنر (دکتر همـ قاضی احمد قمی) : همو ، مقدمه و حاشیه بر ذیل عالم آرای عباسی (نکـ : اسکندربیک منشی) ؛ عالم آرای صفوی ، به کوشش ید الله شکری ، تهران ، 1350 ش؛ قاضی احمد قمی ، گلستان هنر ، به کوشش احمد سهیلی خوانساری ، تهران ، 1352 ش ؛ کسروی ، احمد «نژاد ، و تبار صفویه» ، آینده ، تهران ، 1356 ش؛ مرکزی میکروفیلمها؛ واله ، محمد یوسف خلد برین ، به کوشش هاشم محدث ، تهران 1372ش؛ همو ، «خلدبرین» ، همراه ذیل عالم آرای عباسی (نکـ : همـ ، اسکندربیک منشی) ؛ هدایت ، رضاقلی ، روضه الصفای ناصری ـ تهران ، 1339ش؛ هینتس ، والتر ، شاه اسماعیل دوم صفوی ، ترجمه کیکاوس جهانداری ، تهران ، 1371 ش ؛ نیز :
Browne , E.G,,A Literary History of Persia , Cambridge , 1969; Erdmann, F,,Iskender Munschi und sein werk, ZDMG, 1861, vol.
XV; IA; lranica; Lambton, A.K.S…, Persian Biographical Literature, Historians of the Middle East , eds. B.Lewis et al. London , 1962;Minorsky , V, Reviews of Books, Bulletin of the schoolof Oriendtal and Af Rican Studies, 1939- 1942, vol .
X; Rieu , ch., catalogue of the Persian Manuscrits in the British Museum , Oxfors , 1879;Savory , R.
M, introd . History of shah Abbas the Graat , Boulder , 1978, 1978; storey, C. A,,Persian literature, London , 1970;
Walah, j. R,.The Histori- ography of ottoman – safavid Relations in the sixteenth and seventeenth Centuries.Historians of the Middle East, eds. B.Lewis et al .,London , 1962.
[1] - B. Dorn
[2] - Muhammmedanische Quellnzur Geschicchte der sudlichen Kusstenlander kaspischen Meeres.
منبع:موسسه مطالعات وتدوین تاریخ اردبیل(www.tarikheardabil.blogfa.com)