بدین دلیل بجای مرمت و بازسازی باروها با روشهای متفاوتی سعی می کردند آنها را سرپا نگاه داشته و از شهر دفاع نمایند. ارتش استانبول در طول یک هفته با آتش سنگین توپخانه باروهای استانبول را متحمل خسارت سنگینی نمود. در منطقه دره بایرام پاشا بخشی از باروی بیرونی و دو برج باروی داخلی فرو ریخت. سلطان محمد فاتح با دیدن وضعیت باروها تصمیم گرفت از این نقطه به شهر حمله کند. حمله دو ساعت پس از غروب آفتاب آغاز گردید و درست ٤ ساعت بطول انجامید. اولین موج حمله یعنی دسته اول در میان نعره های جنگ و صدای طبل و نقاره از خندق گذشته و به باروهای بیرونی نزدیک شدند. سایر نیروها نیز این موج اول را تعقیب کردند. در مرکز این حمله پرتگاههایی قرار داشتند که به جای باروهای فروریخته کنده شده بودند. انتظار می رفت که دفاع در این نقاط ضعیف باشد و براحتی بتوان به پیروزی دست یافت. اما حمله ای که ٤ ساعت بطول انجامید، آنطور که انتظار می رفت به پیش نرفت. بیزانسیون بیش از آنچه که انتظار می رفت، از خود دفاع نشان دادند.

روز ۱۸ ام آوریل در حالیکه حمله ادامه داشت، سلطان محمد فاتح به ناوگان خود دستور داد تا به زنجیری که راه ورود به خلیج را مسدود می ساخت حمله کرده و از آن بگذرند. ناوگان عثمانی بسوی زنجیر حرکت نمود. ناوگان متفقین در حالت دفاع در پشت زنجیر منتظر ناوگان عثمانی بود. بین دو ناوگان ابتدا از راه دور محاربه درگرفت. طرفین با تیر، توپ و منجنیق ها یکدیگر را مورد حمله قرار دادند. سپس کشتیهای عثمانی تا حد ممکن به زنجیر نزدیک شده و کشتیهای بیزانس را در موقعیت دشواری قرار دادند. دسته ای از دریانوردان با چنگالها و تبرها سعی در بالا رفتن از کشتیهای دشمن نمودند و دسته ای دیگر نیز با پرتاب تیرها و مشعلهای آتشین سعی کردند تا در کشتیها اتش سوزی ایجاد نمایند. ناوگان متفقین در برابر این حملات ایستادگی گردید. زنجیر موجود بین دو ناوگان، مانع از نزدیکی بسیار کشتیهای عثمانی به کشتیهای متفقین می گردید. در جنگی که تا شب ادامه یافت، کشتیها نتوانستند پیروزی چشمگیری کسب نمایند و زنجیر را پاره کنند، بنابراین مجبور به عقب نشینی شدند. در پی نا موفق ماندن تلاشها در جهت ورود به خلیج، سلطان محمد فاتح تصمیم گرفت تا ناوگان متفقین را با آتش توپخانه تخریب و متواری نماید و از تپه ای که امروزه بیمارستان ایتالیایی بر روی آن قرار دارد آتش توپخانه آغاز گردید. ناوگان متفقین در حالیکه سعی داشت از تیررس توپخانه خارج شود، یکی از کشتیهای خود را گم کرد. اما با عقب نشینی تا کنار باروهای شهر توانست از آتش توپخانه در امان بمانید. بدنبال این امر سلطان محمد فاتح تصمیم گرفت تا بخشی از ناوگان خود را از راه زمینی وارد خلیج نماید. چرا که بدین ترتیب می توانست تا هم از راه خلیج بر باروهای ضعیف تسلط یابد و هم ناوگان متفقین را از دو سو در تنگنا قرار دهد. مقدمات وارد کردن کشتی به خلیج از راه زمینی در ۱۹ آوریل آغاز گردید.

در این میان در ۲۰ آوریل خبر رسید که چهار کشتی جنوایی که از سوی پاپ برای کمک به بیزانس اعزام شده بودند، در حال نزدیک شدن به استانبول هستند.

سلطان محمد فاتح بلافاصله بالتااوغلو سلیمان بیگ فرمانده نیروی دریایی را موظف به متوقف ساختن این کشتی ها نمود. ناوگان عثمانی که از ۱۸ کشتی تشکیل شده بود، در آبهای یئشیل کوی با کشتی های جنوایی روبرو شد. این جنگ که از صبح آغاز شده بود، بسیار دشوار سپری گردید. کشتی های بزرگ و مجهز جنوایی به راحتی قادر بودند در برابر کشتیهای نسبتا کوچک عثمانی پیروز شوند. بالتا اوغلو سلیمان بیگ که متوجه برتری نظامی دشمن شده بود، دستور عقب نشینی صادر کرد. سلطان محمد فاتح که جنگ را از دماغه زیتون بورنو تحت نظر داشت، به محض مشاهده عقب نشینی کشتیهای عثمانی بسوی ساحل، صبر خود را از دست داد و با اسب خود بسوی دریا حرکت کرد و تا آنجاییکه لباسهایش خیس شود، پیشروی نمود. به اندازه برد یک توپ به نیروی دریایی نزدیک شد و دستور حمله صادر کرد. دریانوردان پس از این دستور به شوق آمده و بار دیگر بسوی دشمن هجوم نموده و دریا را برای کشتیهای جنوایی تنگ کردند. در این میان وزش شدید باد بادبانهای سوراخ شده کشتیهای جنوایی را بحرکت درآورد و سرعت ناشی از باد سبب شد تا کشتیهای جنوایی با نجات از محاصره وارد خلیج شوند.

عدم گسستن زنجیری که به ورودی تنگه بسته شده بود در ۱۸-ام آوریل و عدم توانایی در متوقف ساختن کشتی هایی که در ۲۰-ام آوریل از جنوا برای کمک به استانبول آمده بودند، سبب شد تا بالتا اوغلو سلیمان بیگ، فرمانده ناوگان دریایی، شغل خود را از دست بدهد. تصمیم وارد ساختن کشتی از طریق خشکی به تنگه نیز به طور مخفیانه و سریعا به مورد اجرا گذارده شد. قرار بود این کشتی ها از طریق مسیری که بین توپخانه امروزی و قاسم پاشا آماده شده بود، عبور داده شوند. این مسیر، توسط کارگران بسیاری ساخته شد. سطح این مسیر با چوب های چهارگوش به طول ۱۳ تا ۱٤ فوت، که بطور فشرده ای بهم بسته شده و با روغن چرب شده بودند، پوشانده شد. حرکت به فرماندهی زاغانوس و قاسم پاشا، در تاریخ ۲۲-ام آوریل آغاز شد.

نخست قایقهایی که به شکل گهواره ساخته شده بودند در آب انداخته شدند.

سپس کشتی ها با کشیده شدن از طریق طنابها بر روی این تنه ها سوار شدند. با استفاده از نیروی انسانی و حیوانی کشتی ها به جلو راند ه شدند. در این میان طبلها و نقاره ها نواخته می شدند. به این ترتیب در پی تبلور عزمی راسخ، ۷۲ کشتی در قاسم پاشا به آب انداخته شد. در روز ۲۳ ام آوریل که اهالی بیزانس از خواب برخاستند، با مشاهده نیروی عظیم دریائی عثمانیان در خلیج عمیقا شوکه شدند.

این در حالی بود که نیروهای متفق بیزانسها نیز که در خلیج حضور داشتند با مشاهده ناوگان عثمانی مستاصل شده بودند. جنوایی ها که نگران قرار گرفتن در تیر رس هر دو طرف بودند، تصمیم گرفتند تا به ناوگان عثمانی حمله ور شوند. پس از گذشت ٥ روز آمادگی، بالاخره جنوایی ها در شب ۲۸ ام آوریل تصمیم گرفتند به ناوگان عثمانی حمله نمایند.

فرماندهان عثمانی که خبر این حمله را از قبل دریافت کرده بودند، طعم شکست تلخی را به آنان چشاندند. ناوگان نیروهای متفق بیزانس که در تله افتاده بود تحت آتش توپخانه عثمانی در قعر آبهای خلیج فرو رفت.

آن حادثه سبب بروز اختلاف در میان خود متفقین نیز گردید.

در این میان کنستانتین امپراطور بیزانس با فرستادن سفیری به حضور سلطان محمد دوم از او خواست تا به محاصره شهر پایان دهد و در مقابل به هر میزان که می خواهد مالیات طلب کند.

در پاسخ کنستانتین، سلطان محمد دوم از وی خواست که بدون قید و شرط تسلیم شود.

کنستانتین نیز این خواسته سلطان عثمانی را رد نمود.

آتش توپخانه تا تاریخ ۲٥ ام می به شکل فشرده ای ادامه یافت. باروهای ویران شده استانبول دیگر از حفاظت شهر عاجز بود. آتش توپخانه و هجوم از برج های سیار، بیزانسیون را به تنگ آورده بود. سلطان محمد دوم دیگر متوجه شده بود که تا پیروزی تنها یک گام فاصله دارد. بدین ترتیب تصمیم گرفت تا حمله نهایی به استانبول را در ۲۹ام می عملی سازد. فرماندهان ارتش و ناوگان دریایی، امرای خان نشینی ها و فرماندهانشان را گرد هم آورده و خطاب به آنان چنین گفت: "پاشاها، خوانین و بیگها در این جنگ همرزمان من هستید. قصد من از این گردهم آوری، ابراز خشنودی ام از محاربه هایی که تا به امروز جریان داشته نیست، بلکه از شما میخواهم در حمله بزرگی که تصمیم به انجام آن گرفته ام نهایت همت و جسارت خود را نشان دهید. تصرف قلعه دیگر کار مشکلی نیست. خندق ها تخریب شده و سه بخش از باروهای قلعه از طرف خشکی به اندازه ای ویران شده که حتی توسط پیاده نظام های مجهز به سلاح های سنگین نیز به راحتی قابل عبور میباشد. به جای قلعه ای غیرقابل تسخیر، دشتی نشان میدهم که حتی با اسب و سلاح نیز میتوانید بدان هجوم ببرید. باور دارم که نسیم پیروزی به سمت ما وزیده و شهر قسطنطنیه را فتح خواهیم کرد. شما به همرزمانتان نشان دهید که باید در نهایت شجاعت و حرارت با شوقی وصف ناپذیر وظیفه خود را به انجام برسانند. به آنان گوشزد کنید که جنگ به پیروزی، عزم، ناموس و انضباط بستگی دارد. با اندیشه اینکه برای رسیدن به هدف بزرگی انجام وظیفه میکنید، شایسته قهرمانی های بزرگ ابا و اجدادتان جنگیده و از همرزمانتان بخواهید که آنان نیز اینگونه بجنگند. من قبل از هر کس اینکار را آغاز کرده و دوشا دوش شما تلاش خواهم کرد و از همگان میخواهم که اینگونه عمل کنند.

سلطان محمد دوم از فرماندهان خواست تا سریعا به محل واحدهای خود رفته و اوامرش را به اطلاع سربازان برسانند. دیگر زمان اندکی به تبدیل شهر استانبول به یکی از شهرهای عثمانی باقی مانده بود.