مرحوم عاشورپور و متن انتقادی دیوان مختومقلی فراغی
مرحوم عاشورپور و متن انتقادی دیوان مختومقلی فراغی
آشنایی نزدیک من با مرحوم عاشورپور به سال ۱۳۷۵ برمیگردد. در همان سال بود
که من در بخش فرهنگی و امور ترجمه سفارت کشورمان در عشق آباد مشغول فعالیت
شدم. مرحوم عاشورپور در حقیقت نخستین مترجم سفارت ایران در آن کشور بود.
همان سالها، من در کنار کارهای جاری سفارت ـ که غالباً ترجمهی کتبی و
شفاهی از ترکمنی به فارسی و بالعکس بود ـ نیمی از روز را با حضور در
کتابخانه ملی آن کشور، به فهرست برداری نسخ خطی فارسی موجود در آن کتابخانه
مشغول بودم.
فهرست برداری تقریباً یکسال به طول انجامید و حاصل کار، کتابی شد که بعدها در سال ۱۳۸۰ با عنوان «فهرست توصیفی نسخ خطی فارسی کتابخانه ملی صفرمراد ترکمنباشی عشق آباد» مشترکاً از سوی مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت خارجه و کتابخانه بزرگ آیتا… مرعشی نجفی به چاپ رسید. در آن سالها، مرحوم عاشورپور در همان سفارت به عنوان مترجم فعالیت میکرد. هر روز ظهر، در دو ـ سه ساعتی که زمان استراحت بود، مینشست و با ماشین تایپ قدیمی که داشت، به کار تایپ متن انتقادی دیوان مختومقلی میپرداخت و چون میدانست که من روی نسخ خطی کار میکنم، ساعاتی را با هم می نشستیم و در بارهی بسیاری از شعرها و نسخ خطی مختومقلی صحبت میکردیم. ناگفته نماند که وی متن انتقادی را سالها پیش از استقلال ترکمنستان کار کرده بود و در آن سالها داشت با حوصله و دقتی مضاعف روی بسیاری از شعرها کار میکرد و در این کار، از نظرات من هم جویا میشد.
با بررسیهایی که در آن سالها انجام دادهام، حدود ۱۵ نسخهی خطی از دیوانها و اشعار مختومقلی در انستیتوی نسخ خطی ترکمنستان نگهداری میشود که همگی نیز دارای اشکلات اساسی هستند و کامل نیستند. البته این بررسی به سالهای ۱۳۷۶ برمیگردد و قطعاً از آن سال تاکنون، با تفحصهایی که انجام شده، کپی یا اصل نسخههای خطی این شاعر از دیگر مناطق گردآوری شدهاند و تعداد آنها بیشتر شده است. مضافاً اینکه در مراکز تحقیقاتی و کتابخانههای ترکمنستان، بخشی نیز با عنوان «نسخ خطی و کتابهای نایاب» وجود دارد که حاوی بسیاری از کتابهای چاپ سنگی و نسخ خطی است و قطعاً این رقم بیشتر از این است.
اگر بخواهیم در بارهی نسخ خطی مختومقلی صحبت کنیم، به نظرم باید در ابتدا به علل پراکندگی و تعدد آن اشارهای نمائیم.
علل پراکندگی نسخ خطی آثار مختومقلی
اگر امروز چیزی مینویسیم و به چاپ میسپاریم، معمولاً نوشتهی ما تا رسیدن به دست خواننده، دچار تغییرات اساسی نمیشود و دگرگون نمیگردد، مگر در دو مرحله که یکی مرحله ویرایش متن است و دیگری مرحلهی حروف چینی که بروز اشتباهات تایپی در آن طبیعی است و نمونهخوان بایستی با دقت آن اشتباهات را بگیرد و اصلاح نماید تا متنی خالی از اشتباه به چاپ سپرده شود. این، وضعیت امروز ما در امر کتاب است، ولی دنیای قدیم چنین نبود و حال و هوایی خاص خودش را داشت. پیشینیانِ ما با مقولههایی همچون ویراستار و نمونه خوان و دستگاه چاپ بیگانه بودهاند ولی به جای آنها استنساخ و کتابتِ نسخههای خطّی رواج و رونق زیادی داشته است. کاتبانی از روی نسخههای مولف که موجود بوده، به کتابت میپرداختند؛ نسخههای ایشان پراکنده میشده و گروهی دیگر به نوبهی خویش از روی این نسخهها کتابت میکردهاند، و به همین نحو پیش میرفته تا کتابی از شهری به شهری و از روزگاری به روزگاری دیگر انتقال مییافته و نسل به نسل دست به دست میشده و بالاخره نسخههای خطی که اکنون موجود است، با سیری این گونه به دست ما رسیده است. در طول زمان و در نتیجهی وقایع طبیعی و بروز جنگها و خانه بدوشیها، معمولاً نسخهی اصلِ نوشتههای پیشینیان مفقود میگردیده، یا از میان میرفته است و به این ترتیب، غالباً آنچه در دورهی معاصر به دست ما رسیده، یک یا چند یا چندین نسخه از نسخههایی است که کاتبان مختلف در اعصار گوناگون کتابت کردهاند؛ ولی این نسخهها معمولاً یکسان نیستند و در بعضی موارد با نوشتهی اصلی پدیدآورنده تفاوت دارند. کاتبان و نسخه نویسان ـ که معمولاً نیز در یک پایه از دانش و دقّت و حوصله نبودهاند ـ گاه سهلانگاری میکردهاند، گاه دچارِ بدخوانی میشدهاند یا حتّی عمداً در متن کتاب تصرّف مینمودهاند. مالکین نسخهها نیز به اقتضای فهم و پسندِ خویش، در متن نسخه خطی کاهش و افزایشهایی پدید میآوردهاند و بر اساس ذوق و سلیقهی خود تصحیحی میکردهاند و کاری نیز به این نداشتهاند که غلط باشد یا درست. گاهی اقتضای سیاسی، اجتماعی و همچنان که گفتیم ذوق و سلیقهها نیز باعث تغییرات و تبدیلهایی به هنگام کتابت میشدهاند و مهمتر از همه این که کم سوادی، بیدقّتی و بیامانتی برخی کاتبان سبب میشده است تا در آنچه مینویسند از نسخهی اصل خود دور شوند. به یاد دارم که مرحوم عاشورپور از بیسوادی بسیاری از نسخه نویسان اشعار مختومقلی به حق گله میکرد. چون در غالب آن نسخ، اشتباهاتی فاحش وجود داشت که البته ایشان به برخی از این اشتباهات در مقدمهی کتاب متن انتقادی اشاره نموده است.
این وضعیت مختص نسخههای خطی ترکمنی نیست. امروزه دهها و بلکه صدها نسخهی خطی از دیوان حافظ وجود دارد که مطابق و همسان و همخوان با هم نیستند. نسخههای گوناگونی از تاریخ بیهقی وجود دارند که در ضبط الفاظ و عبارات، اختلاف دارند.
همچنان که بسیاری از معتبرترین نسخ خطی ادبیات فارسی در کتابخانهها و موزههای خارج از ایران (بریتانیا) قرار دارند، نسخههای اشعار مختومقلی نیز سرنوشتی مشابه دارند. جالب است که بدانیم فردوسی تقریباً در سال ۴۰۰ هجری قمری شاهنامه را سرود. کهن ترین نسخهی شاهنامه، نسخهی موجود در کتابخانه ملی فلورانس است که تاریخ کتابت آن مورخ ۶۱۴ هجری قمری است که فقط نیمه اول شاهنامه را در بر دارد، ولی قدیمیترین نسخهی خطی کامل موجود از آن کتاب که در موزهی بریتانیا نگهداری میشود، متعلق به سال ۶۷۵ هجری است. این نسخهای است که حدود ۲۷۵ سال پس از تصنیف شاهنامه، کتابت شده است.
ضرورت تهیهی متن انتقادی دیوان مختومقلی
گروه زیادی از خوانندگان هستند که به این گونه ناهمسانیها در متن اشعار اعتنا نمیکنند. کاری با اصل گفتهی مختومقلی ندارند و به مفهوم توجه میکنند و در برخی موارد نیز به بخشیهایی که شعر مختومقلی را به هر شکلی که دوست میدارند، میخوانند، استناد میکنند و کاری به این ندارند که کلمات پس و پیش بشود و یا عبارتی به گونهای مغایر با عبارتی که منظور مختومقلی بوده، به کار برده میشود. همچنانکه برخی میان تاریخ بیهقی و رمانهای تاریخی نویسندگان ادبیات داستانی فرقی نمیگذارند. اما در مقابل گروهی نیز هستند که از متون برای کارهای ظریف و دقیق تحقیقی استفاده میکنند و حتّی در متنخوانیهای تفنّنی هم حاضر نیستند هر آنچه را که فلان کاتبِ بیامانت و یا فلان ناشر سودجو به دستِ ایشان داده، بخوانند؛ بلکه میخواهند آثار مختومقلی را همانگونه که آنها را نوشته است، بخوانند. نیاز و رغبت همین گروه از محققین و یا خوانندگان است که نیاز به متن انتقادی و تصحیح متون را پایه ریزی نموده است. خلاصه این که تهیه متن انتقادی بسیار مهم است, زیرا بدون داشتن متن کامل و تصحیح شده, یک محقق نمیتواند کار خود را چنان که شایسته و بایسته است، انجام دهد و نتیجهای درست ارایه نماید.
تصحیحِ متون به چه معنایی است و الزامات آن چیست؟
گاه در بین اشعار مشاهده میشود که بیتی مشکل وزنی و هجایی دارد. البته در شعرهای مختومقلی کمتر بروز مینماید، اما به قول مرحوم عاشورپور، شعرهای مختومقلی به قدری شعر است که مشکل فنی شعری در آن حس نمیشود و توی ذوق نمیزند. امّا اگر چنین مشکلی وجود داشته باشد، آیا مصحح حق دارد دست به آن ببرد؟ پس به نظرم میرسد که باید روشن شود معنای درست دانش و فن تصحیح متون چیست. دانش و فنّ تصحیح متون، در اصطلاح به روشهایی گفته میشود که هدف از به کار بستن آنها در مورد هر متن، به دست آوردن متنی نزدیکتر به متن اصلی است که به قلم نویسنده نوشته شده یا با قریحهی شعری شاعر، آفریده و تراوش شده است. بنابراین «مُصَحِّح»، به معنای «ویراستار علمی متن» نیست. یعنی اگر در یک متن نادرستیهای محتوایی وجود داشته باشد که از خود شاعر، مؤلف و پدیدآورندهی متن سر زده است، «مُصَحِّح» حق ندارد در آن متن تصرف نماید و آن مطلب را صحیح گرداند. او تنها به عنوان یک امانتدار، میکوشد دخالتهای عمدی و سهوی کاتبان نسخ را که در متن تغییر داده و تصرّف کردهاند، بزداید و با معلوماتی که در بارهی زبان، زندگی، اندیشه و تاریخ زندگانی شاعر یا پدیدآورندهی متن دارد، متنی هر چه نزدیکتر به آنچه خود پدیدآورنده نگاشته است، عرضه کند.
به عبارت دیگر میتوان مُصَحِّح را کسی دانست که مسیر پر پیچ و خمی را که یک متنِ کهن از آن گُذر کرده و به روزگار ما رسیده، زیر نظر گرفته است. متنی که هر چه جلوتر آمده و مسیر طولانیتری را پیموده، از اصل خود دورتر شده و شکل تازهتری یافته است. مُصَحِّح کسی است که میکوشد تا آن متن را با احتیاط از همان راهی که آمده، بازگرداند و آنچه را که در طول مسیر به آن اضافه و یا از آن کاسته شده، درست نماید تا بلکه متن به متنی تبدیل شود که همسان متن اصلی خود شود. در تصحیح دیوان مختومقلی از سوی مرحوم عاشورپور نیز این موضوع صورت گرفته و تا جایی که من اطلاع دارم، ایشان به خاطر وسواسی که در نسخه خوانی داشت، این کار را به خوبی انجام داده است.
برای موفقیت در چنین کاری دانستن محیط اجتماعی پیدایش اثر، فضای فکری، اجتماعی و سیاسی آن دوره و نیز شرح حال صاحب اثر ضروری است. مرحوم عاشورپور در مقایسه با دیگر محققین، اطلاعات کافی و کاملتری در بارهی شرح حال و اندیشههای مختومقلی و تاریخ عصر شاعر داشت. تسلطی که وی بر نسخه خوانی و تکنیکهای تصحیح و مقابلهی نسخ داشت، بر همگان آشکار است. وی نخستین کاری که کرد، کسب اطلاع از وجود نسخ خطی اشعار مختومقلی در ترکمنستان و سایر مناطق جهان بود. وی این موضوع را در جریان مراودتها و گفتگوهایمان بیان میکرد. مرارتهایی که وی در راه یافتن آن نسخ کشیده، بسیار زیاد است. کار بر روی نسخ خطی همیشه همین طور بوده. به طور مثال دکتر جلال خالقی ۳۷ سال از عمر خود را صرف تهیهی متن انتقادی شاهنامه نمود که بالاخره در سال ۱۳۶۸ این متن در ۸ جلد به چاپ رسید.
روش مورد استفاده در تصحیح و مقابلهی نسخ خطی اشعار مختومقلی
یکی از نکات مهم در مقابلهی نسخ و تصحیح، شناخت دستخط مولف است. این امر برای اطلاع از چگونگی املای متن، لازم و ضروری است. بنا به گفتهی مرحوم عاشورپور، در نسخهای از کتاب «وعظ آزاد» اثر دولتمحمد آزادی (پدر مختومقلی) که در ترکمنستان به شمارهی ۵۴۶ نگهداری میشود، نمونهای از دستخط خود دولتمحمد و فرزندش مختومقلی وجود دارد. بنا به نظر ایشان، همان نسخهی خطی در واقع دفتر یادداشتهای روزانهی مختومقلی بوده است. من آن نسخهی خطی را ندیدهام، اما مرحوم عاشورپور در مقدمهی متن انتقادی نوشته است: «آن قسمت از نسخهی خطی که دستخط آزادی و امضای ایشان است، به خط نستعلیق نوشته شده و به همین خاطر نمیتوان به درستی مشخص کرد که مولف این نسخهی خطی یک نفر بوده یا نبوده است. اما با در نظر گرفتن سخنان نبیرههای مختومقلی ـ که این نسخهی خطی را از منطقهی گرگان به آکادمی علوم ترکمنستان ارسال نمودهاند ـ و با توجه به شعرهایی که از سوی مختومقلی ترجمه شده، میتوان نتیجه گرفت که شخص مختومقلی نیز در این نسخهی خطی دخیل بوده است. به همین دلیل، به نظر ما اگر بگوئیم که آن نسخهی خطی، نسخهی خطی آزادی و مختومقلی است و به خط شخص آنها نگاشته شده، بیراهه نخواهد بود.» در هر صورت، مرحوم عاشورپور آن دستخطها را در رسمالخط متن انتقادی الگو قرار داده و سعی کرده از آن عدول نکند.
من در بارهی این موضوع که در انجام تصحیح دیوان، کدام نسخه را نسخهی مادر و اصل قرار داده، با مرحوم صحبت کردم. ایشان نظرشان این بود که در بارهی دیوان مختومقلی، فعلاً نسخهای که بتوان از آن به عنوان نسخهی مادر استفاده کرد، وجود ندارد. در دانش تصحیح متون، رسم بر این است که اگر دسترسی به اثری که به خط مولف نوشته شده، مقدور نباشد، با مخلوط کردن نسخههای مختلف، دسترسی به اصل مطلب و قضیه امکانپذیر میشود. به نظر میرسد که در اینجا لازم است در بارهی شیوهی مورد استفاده از سوی مرحوم عاشورپور در تصحیح و تهیهی متن انتقادی توضیحاتی بدهم.
روش مرحوم عاشورپور در تصحیح متن
در تصحیح متون، اصولاً به چهار شیوه عمل میشود که مهمترین آنها «تصحیح بر مبنای نسخهی مادر» و «شیوه تصحیح التقاطی» است.
در شیوهی اول، یک نسخه به عنوان نسخهی مادر، اساس تصحیح قرار میگیرد و هر گاه نقص و نادرستی و اشتباهی در آن باشد، آن را به کمک نسخههای دیگر مرتفع میسازند. از این شیوه زمانی استفاده میشود که یکی از نسخههای موجود، به خاطر اعتبار، قدمت و صحیح بودن، بر دیگر نسخهها برتری داشته باشد. وقتی که هیچ یک از نسخهها به لحاظ صحت، قدمت و اصالت، برتری کلّی بر دیگر نسخهها نداشته باشند، نمیتوان از این شیوه استفاده کرد. در چنین مواردی مصحّح باید از میانِ نسخههای مختلف و با اجتهاد عالمانه، متنی را که تناسب بیشتری با ذهن و زبان و موضوع مورد نظر پدیدآورنده دارد، انتخاب و در متن بگذارد. این شیوه، همان تصحیح التقاطی است. به عبارت دیگر با التقاط و در هم ریختن چند نسخهی غیرممتاز، متن انتقادی واحدی فراهم میآید. این، همان روشی است که مرحوم عاشورپور در تصحیح متن انتقادی دیوان مختومقلی آن را پیاده نموده است. ناگفته نماند که منظور از «اجتهاد عالمانه» که در این روش از سوی مصحح صورت میگیرد، اعمال ذوق و سلیقهی شخصی نیست، بلکه منظورم دانش والای مصحح برای به دست آوردن قرائن و دلائل قابل اعتماد محتوایی و زبانشناختی و سبک شناختی است تا نشان دهد اصالت کدام یک از عبارات و واژگانها بیشتر است و ضبط واژهها و عبارات چه نسخهای با زبان و سبک تحریر و موضوع مورد نظر مؤلّف تناسب بیشتری دارد. متن، پدیدهای است که در بستر «تاریخ» و «زبان» پدید آمده، و نقد و تصحیح آن، مستلزم شناخت تاریخی از زبان و آگاهی از زبان تاریخی است؛ این شناخت و آگاهی هم جز با تبحر در ادبیات سنّتی زبان، حاصل نمیشود. به نظر من، مرحوم عاشورپور به خاطر تسلطی که بر دانش نسخهشناسی و زبان و ادبیات و نیز تاریخ عصر مختومقلی دارد، دقّت و اهلیت این را داشته است که بتواند سالهای متمادی از عمر خود را صرف جست و جو در منابع و متونی نماید که برای اختیار و انتخاب عبارات صحیح از بین ۱۹ نسخهی خطی قراینی را به دست میدهند. ناگفته نماند که بسیاری از متون فارسی که هم اکنون میشناسیم، بر اساس همین شیوهی التقاطی، تصحیح و به جامعهی ادبی ارایه شدهاند.
به نظر من کسی که میخواهد نسخهها را مقابله و متن انتقادی را تهیه نماید، باید حتی با ویژگیهای گویشی و لهجهی مولف نیز آشنا باشد. در زمان فعالیتم در ترکمنستان، میدیدم که مرحوم عاشورپور در یافتن معانی درست برخی از واژگان دیوان مختومقلی، از افرادی که به گویش نخور و گوگلانها صحبت میکردند، تحقیق مینمود.
نکتهی مهم دیگری که نباید از نظر دور داشت، این است که تصحیح علمی متون، مستلزم تجربهی کافی، دقت، مهارت، حوصله و ذوق عالمانه است. مرحوم عاشورپور در انجام این کار، علاوه بر دانش، از تجربهی کافی بهرهمند بود و همگان میدانیم که وی پیش از این، بسیاری از متون ادبیات ترکمن را تصحیح نموده بود.
مطالعهی دقیق نسخههای خطی و کار تصحیح انتقادی آثار مختومقلی، راهی پر از سنگلاخ بود که تا به امروز کسی جرأت نمیکرد پا در آن راه بگذارد و به همین خاطر، چاپ کتاب دو جلدی متن انتقادی این شاعر بزرگ ـ که به همت و مساعدت آقای فرقانی سفیر ایران در ترکمنستان به انجام رسید ـ گامی بزرگ در عرصهی پژوهشهای ادبی مردم ترکمن است و ما مدیون تلاشهای خستگیناپذیر آن بزرگمرد هستیم و به همین خاطر برای شادی روح او، از خداوند طلب مغفرت مینمائیم.
زیرنویس:
[۱] – این متن در جلد دوم متن انتقادی ـ که در سال ۱۳۸۸ چاپ و منتشر شده ـ
وجود ندارد، اما به خاطر توضیحی که در بارهی چگونگی کار تهیهی متن
انتقادی داده شده، مناسب دیدم در بخش پایانی نسخه الکترونیکی کتاب، اضافه
شود.
به نقل از:
سایت نسبشناسی طوایف ترکمن
www.shejere.com