در 1917 كولف و ايلز رشد متون آناتومي مقايسه‌اي در طول سال‌هاي 1550-1860 را با استفاده از كتابشناسي آماري و بر اساس استنادهاي كتابشناختي مطالعه كردند (580:4). در 1923 هيوم با استفاده از كتابشناسي آماري توضيح داد كه چگونه مي‌توان با شمارش اسناد و مدارك، تاريخ علم و فناوري را قابل درك كرد (7). رانگاناتان* معتقد بود كه تحليل رياضي و آماري مي‌تواند ابزاري كليدي در تمام مطالعات توسعه‌اي و آينده‌نگر باشد (:17 285-301). او در 1948 واژه كتابخانه‌سنجي[2]  را پيشنهاد (16) و ادعا كرد:

از آنجا كه، كاربرد آمار و رياضيات باعث پيدايش رشته‌هاي حياتي جديدي نظير اقتصادسنجي، روان‌سنجي، و جز آن شده است، كتابداران بايد با استفاده از روش‌هاي آماري و رياضي مناسب، كتابخانه‌سنجي را توسعه دهند (:18 87).

پريچارد، كتابشناسي آماري را به كتابسنجي تغيير داد. دليل وي براي اين تعويض، مبهم بودن عبارت كتابشناسي آماري بود؛ زيرا اين عبارت مي‌توانست به تحليل آماري كتابشناسي‌ها و يا كتابشناسي‌ها در آمار تعبير شود (:14 349). واژه بيبليومتري در >رساله سندپردازي<[3]  اثر معروف اُتله* نيز آمده است (:5 5؛ :12 124).

دامنه مطالعات كتابسنجي. پريچارد هدف كتابسنجي را روشن كردن فرايند ارتباطات مكتوب مي‌داند. طبيعت و روند توسعه يك رشته علمي را مي‌توان به‌وسيله شمارش و انجام تحليل‌هاي مختلف بر ارتباطات مكتوب يا متون آن رشته مشخص كرد (:14 348؛ :15 38-39). بورگمن معتقد است به‌وسيله كتابسنجي، مي‌توان ارتباطات دانش‌پژوهان را با استفاده از يكي از سه متغير نظريِ توليدكنندگان ارتباطات، حاصل ارتباطات (مدارك)، و مفاهيم ارتباطات، مطالعه كرد. نيكلاس و ريچي مطالعات كتابسنجي را به دو گروه تقسيم مي‌كنند: گروه اول مطالعات توصيفي است كه به بررسي ويژگي‌ها و مشخصات متون يك حوزه مي‌پردازد؛ و گروه دوم مطالعات رفتاري است كه گاهي به آن مطالعات استنادي گفته مي‌شود، ولي محدود به آنها نيست. مطالعات رفتاري به بررسي رابطه ميان متون مي‌پردازد (:2 587؛ :11 9-10).

استيونز و پوتر مطالعات كتابسنجي را به دو حوزه تقسيم مي‌كنند: حوزه اول كه توصيفي است و به بررسي و شمارش ميزان سهم كشورها، نويسندگان، و مجلات از انتشارات و بررسي سال‌هاي انتشار و حوزه‌هاي علمي در متون مي‌پردازد. به‌طور مثال محقق ممكن است متون را به‌ترتيب فراوانيِ توليد توسط هر نويسنده، كشور، مجله، سال انتشار، و يا حوزه‌هاي علمي رتبه‌بندي كند؛ دوم مطالعات كتابسنجي ارزيابانه است كه تلاش مي‌كند با به‌كارگيري تحليل استنادي، ميزان استفاده از متون را مطالعه كند و با فرض اينكه هر استناد به‌منزله يك‌بار استفاده از مدارك استناد شده است، بگويد كه در يك حوزه علمي و در مدت زمان معين بيشترين مقالات استناد شده[4]  كدام‌ها هستند و همچنين بيشترين مقالات كه به يكديگر استناد كرده‌اند[5] ، مرتبط‌ترين مقالات هستند. به عقيده دايوداتو[6] سه حوزه اساسي در كتابسنجي وجود دارد: 1) قواعد توزيع پراكندگي در كتابسنجي، نظير قواعد بردفورد*، لوتكا* و زيپف*؛ )2 تحليل استنادي؛ و 3) شاخص‌هاي تحقيقات انجام شده (:13 1-2). اما در واقع تمام تحليل‌هاي ارزيابانه در ابتدا توصيفي هستند، زيرا هر دو حوزه اصلي مطالعات كتابسنجي (توصيفي و ارزيابي) مكمل يكديگرند (:13 11).

كاربرد كتابسنجي. كتابسنجي در سطح گسترده در علم اطلاع‌رساني به‌كار مي‌رود. از مطالعات كتابسنجي در انتخاب مواد، مطالعه الگوهاي انتشاراتي، معرفي حوزه‌هاي علمي، كهنگي متون، معرفي نويسندگان پُر توليد، و مقالات پراستفاده و ارزيابي كيفيت مواد (مدون)، ويژگي‌هاي موضوعي متون، ارزيابي مجموعه، كتابشناسي‌ها، مطالعات تاريخي، و جامعه‌شناسي كاربردها استفاده مي‌كنند (:9 3-4؛ :10 302). بورگمن به كاربرد بررسي در ارتباطات علمي و ارزيابي مجموعه‌هاي كتابخانه‌ها اشاره مي‌كند(114:1؛586:2؛85:19).

سوپر و ديگران روش‌هاي كتابسنجي را كه به شيوه تحليل استنادي انجام مي‌شوند، در انواع مطالعات ارزيابي و استفاده از مجموعه مفيد مي‌دانند. ايشان به‌ويژه آن را در رتبه‌بندي انتشارات، معرفي متون هسته، رديابي انتشار انديشه‌ها، اندازه‌گيري تأثير انتشارات، مطالعه بين‌رشته‌اي موضوعات، جست‌وجوي ساختار علم، و توسعه كنترل كتابشناختي مهم مي‌انگارند. به‌طور كلي مطالعات كتابسنجي در موارد زير قابل كاربرد است: تحليل كمي توليد، توزيع، و استفاده از متون منتشر شده يا نيمه‌منتشر شده؛ مطالعه رشد متون در بعضي از موضوعات و اينكه چه مقدار از متون با كدام زبان توليد مي‌شود؛ دانستن اينكه بعضي از متون چگونه توزيع مي‌شوند (يعني بر اساس نوع زبان اسناد و يا مجلات)، و پس از چه مدتي كهنه خواهند شد (مطالعات كهنگي) (:20 25). سرانجام دايوداتو به استفاده وسيع از كتابسنجي، حتي در روزنامه‌ها اشاره مي‌كند و سرعنوان نيويورك تايمز تحت عنوان "رتبه‌بندي دانشكده‌هاي حقوق به‌ترتيب انتشارات هر دانشكده" را مثال مي‌زند.

كتابسنجي، در سال‌هاي اخير، به‌عنوان بخشي بنيادي در تحقيقات اطلاع‌رساني راه يافته است (:6 241). استفاده از اين روش در ايران، به‌علت نبود پايگاه‌هاي نمايه استنادي علوم به زبان فارسي محدود بوده است و كاربرد روش‌هاي كتابسنجي نظير بررسي تأثير مجلات فارسي، نويسندگان، مجلات و مدارك با هم استناد شده، و جز آن امكان‌پذير نبوده و تنها به آزمايش قاعده بردفورد و محاسبه نيمه‌عمر (يعني دوره زماني كه نيمي از استنادها به جهت اثر صورت مي‌گيرد) بسنده شده است.

 

 

مآخذ:

1) Belkin , N. J; Croft , W.B. "Retrieval Techniques". Annual Review of Information Science and Technology. No. 22 (1987): 109-145; 2) Borgman, C. "Bibliometrics and Scholarly Communication: Editor's Introduction". Communication Research. Vol. 16, No. 5 (1989): 583-599; 3) Campbell, F. Theory of The National and International Bibliography. London: Library Bureau, 1896; 4) Colef,J; Eales, N.B. " The History of Comparative Anatomy: a Statistical Analysis of The Literature". Science Progress. No. 11 (1917): 578 - 596; 5) Fonseca, E.N.D. "In Portuguese. Bibliografica Estatistica et Bibliometrica: Uma Reivindicacao de Prioridades (Statistical Bibliography and Bibliometrics: A Revindication of Priorities)". Ciencia da Informacao. Vol. 2, No. 1 (1973): 5-7; 6) Haiehi, Z. "A Bibliometric Study on Medicine Chinese Traditional in Medline Database". Scientometrics. Vol. 31, No. 3 (1994): 241-250; 7) Hulme, E.W. Statistical Bibliography in Relation to the Growth of Modern Civilization. London: Grafton, 1923; 8) Lancaster, F.W. The Measurement and Evaluation of Library Services. Washington D.C.:Information Resources Press, 1977; 9) Lawani, S.M. "Quality, Collaboration, and Citations in Cancer Research: A Bibliometric Study". PH.D. Dissertation, Florida State University, 1980; 10) Idem. "Bibliometrics: its Thearetical Roundations, Methods and Applications." Libri. Vol. 31, No. 4 (1981): 294-331; 11) Nicholas, D; Ritchie,M. Literature and Bibliometrics. London: Clive Bingley, 1978; 12) Otlet, P. Traite de Documentation. Le Livre Sur Le Livre. Theorie et Pratieque. (Treatise, on Documentation. the Book on the Book. Theory and Practice). Brussels: Van Keevberghen, 1934; 13) Potter, W. G. "Making many books this is no end: bibliometrics and libraries (Libraries & Computing Centres issues of Mutual Concern, issue No.9)". Journal of Academic Librarianship. Vol. 14, No. 4 (1988): 1-11; 14) Pritchard, A. "Statistical bibliography or bibliometrics?". Journal of Documentation. Vol. 25, No. 4 (1969): 343-349; 15) Idem. Bibliometrics and information transfer." Research Librariaship. Vol. 4, No. 19 (1972): 37-46;16) Ranganathan, S. R. Procceding of the Aslib's Annual (Conference, Leamington Spa). Great Britain: 1981; 17) Idem. "Libranetry and it's Scope". Held at Annual Seminar of the Documentation Research and Training Centre (DRTC). England: Aslib, 1969, PP. 285-301; 18) Sengupta, I.N. "Bibliometrics, Informetrics, Scientometrics and Librametrics: an overview". Libri. Vol. 42, No. 2 (1992): 75-98; 19) Smith, L.C. "Citation analysis". Library Trends. Vol. 30, No. 1 (1981): 83-106; 20) Soper, M.E. and [et. al]. The Librarian's Thesaurus. edited by M.E. Soper. Chicago: American Library Association, 1990.

فريده عصاره



[1]. Bibliometry

[2]. Librametry

[3]. Treatise on Documentation

[4]. Cited documents

[5]. Co- Cited documents

[6]. Diodato