بوی جوی مولیان آید همی 
یاد یار مهربان آید همی 
ریگ آموی و درشتی راه او 
زیر پایم پرنیان آید همی 
آب جیحون از نشاط روی دوست 
خنگ ما را تا میان آید همی 
ای بخارا! شاد باش و دیر زی 
میر زی تو شادمان آید همی 
میر ماه است و بخارا آسمان 
ماه سوی آسمان آید همی 
میر سرو است و بخارا بوستان 
سرو سوی بوستان آید همی 
آفرین و مدح سود آید همی 
ار به گنج اندر زیان آید همی
 

معرفی ورارود و تاریخ منطقه در این برهه 
ورارود منطقه‌ای از آسیای مرکزی است که تا قبل از دهه سوم قرن بیست به این نام خوانده می‌شد و اکنون به دو کشور تاجیکستان و ازبکستان اطلاق می‌شود. این منطقه بین دو رود آمو دریا و سیر دریا یا جیحون و سیحون واقع شده و مهم‌ترین شهرهای آن سمرقند و بخارا است. ورارود تا قرن ۱۶ جزیی از ایران بوده است؛ اما در دوره صفویه از ایران جدا شد و سلسله‌ای ازبک‌نژاد از اعقاب چنگیزيه مدت ۴۲۰ سال بر آن حکومت کردند و پس از آنان به دست روس‌ها و سپس شوروی افتاد و تا استقلال کشورها یعنی دهه پایانی قرن بیستم به صورت سوسیالیستی اداره می‌شد و در این مدت به واسطه پرده آهنین شوروی این منطقه در حصار بی‌خبری کامل به سر می‌برد، اگرچه فرهنگ ایرانی هنوز بر این مناطق حاکم بود. در این مدت تغییراتی اساسی در اداره امور مختلف، زبان، خط و ادبیات پدید آمد و این جریان با نوگرایی نیز همراه بود. زبان و خط این منطقه تا قبل از تسلط شوروی پارسی بود؛ اما در دهه سوم قرن بیستم به واسطه نفوذ جریان پان ترکیسم که از عثمانی آمده بود و هم‌چنین قوت گرفتن ازبکان به واسطه حمایت‌های شوروی از آنها کشور ازبکستان با دو شهر مهم پارسی‌زبان سمرقند و بخارا اعلام موجودیت کرد و زبان ترکی ازبکی رسمی شد و پارسی در منطقه‌ای محدود به نام تاجیکستان که هنوز هویت مستقل نیز نداشت به صورت زبان دوم ادامه یافت و خط نیز در طی ده سال از ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۹ دوبار به لاتین و بعد به سریلیک تغییر یافت. این روند تا انحلال شوروی ادامه یافت. امروز زبان رسمی تاجیکستان پارسی است که تاجیکی خوانده می‌شود و خط سریلیک است و زبان ازبکستان ازبکی و خط آنان لاتینی است. تغییر خط در این مناطق باعث جدایی پارسی‌زبانان از میراث یک هزار ساله فرهنگی و ادبی‌شان شده است که غالبا به واسطه عدم توانایی در خواندن خط پارسی از مطالعه و تحقیق بر روی این میراث غنی محروم اند و بر محققان پارسی‌دان است که در بازشناسی این میراث عظیم بکوشند و آثار پدید آمده به خط پارسی در این منطقه را مطالعه و بررسی کنند. 

نشانه‌های پیدایش نوگرایی در منطقه 
نشریات، چاپ کتاب، قیام‌های مردمی، نهضت‌های روشنگری، تاسیس مدارس، ورود علوم جدیده، آشنایی با فرهنگ روسی، ترجمه کتب از روسی، ارتباط عده‌ای معدود روشنفکر با خارج از منطقه مانند ایران و عثمانی و تحول ادبی از نشانه‌های ظهور مدرنیسم در این منطقه است. 

نشریات چاپ اولین نشریه به زبان روسی بود که نیمه دوم قرن نوزدهم برای نظامیان در می‌آمد و سپس اولین نشریه اصلاح‌طلبی به زبان تاتاری به نام ترجمان در تاتارستان به همت یک پان ترکیست مسلمان -اسماعیل غصپیرانسکی- چاپ شد که در تقویت روحیه نوگرایی روشنفکران ورارودی ترک و ازبک و پارس زبان موثر افتاد. 

عینی در این باره می‌نویسد: من ‎گزيت رايكم بار از همين مدرسه عالمجان ديدم. اين«ترجمان» نام گزيت بود ... که ميرقادر بعضي شماره‎هاي آن را از سيد احمد گرفته، پنهاني به مدرسه مي‎آورد. چون كه آن وقت‎ها در مدرسه‎هاي بخارا روي راست گزيته خواندن ممكن نبود.» (يادداشت‌های عینی، ص ۳۷۰) 

پس از آن باید از اولین نشریه پارسی‌زبان به نام بخارای شریف و ضمیمه ترکی آن به نام توران چاپ ۱۹۱۲ یاد کرد که مقالاتی از جریان روشنفکری ورارود را به زبان پارسی به چاپ می‌رساند و برای پارسی‌بانان منطقه بسیار مفید بود. از دیگر نشریات مهم در این منطقه که به دو و گاهی سه زبان پارسی و ترکی و روسی یک جا چاپ می‌شد می‌توان به سمرقند و آیینه در ۱۹۱۳، شعله انقلاب در ۱۹۱۹ و آواز تاجیک در ۱۹۲۴ اشاره کرد که چند زبانگی آن نوعی سردرگمی گردانندگان نشریات و نویسندگان مقالات را نشان می‌دهد که نتیجه‌اش تغییرات زبان و خط در منطقه در سال‌های دهه سوم قرن بیستم است. 

از طرف دیگر ورود نشریات پارس و ترک زبان دیگر مناطق به داخل ورارود نقش مهمی در پیشبرد جریان روشنگری بازی کرد. در این میان می‌توان به نشریاتی مانند چهره نما، ثریا و پرورش در قاهره، حبل‌المتین در هند، اختر و صراط المستقیم در استانبول، نوبهار و نسیم شمال در ایران، ملانصرالدین در تفلیس و ارشاد در باکو اشاره کرد. 

در خصوص نهضت‌ها هم باید به طور مختصر اشاره کنم که احمد مخدوم دانش در پایان قرن ۱۹ آغازگر راه‌اندازی جنبش‌های روشنگری است که به معارف‌پروری موسوم شد. او به عنوان اولین متفکر پارسی‌زبان ورارودی تئوری اصلاح‌طلبی را ارائه کرد که عینی فعالیت‌های او را «تیاری به انقلاب علمی و اجتماعی» نامیده است. پس از او نسل دومی از معارف‌پروران به وجود آمدند که صدر ضیاء و صدرالدین عینی و محمود خواجه بهبودی و عبدالرئوف فطرت از مهم‌ترین آنها هستند. اینان روشنگری را به صورت عملی پیگیری کردند و از اقدامات آنها تاسیس مدارس به سبک جدید و تدریس علوم جدید و تربیت نوباوگان برای تحصیل در کشورهای دیگر بود. این نسل معارف‌پروران بعدا به جدیدی معروف شدند و در مقابل سنتی‌گرایان که به قدیمی معروف بودند قرار گرفتند و مبارزه جدید و قدیم از همین جا در تمامی سطوح جامعه تا سال‌های متمادی ادامه داشت و نتیجه همین جریان بود. نسل سوم جدیدیان که در عثمانی، روسیه و ایران تحصیل کرده بودند به جوان بخارائیان موسوم شدند که جریان روشنگری را از راه اصلی خارج و به سمت پان ترکیسم و نهایتا کمونیسم هدایت کردند و در نهایت با وجود تاجیک بودنشان به نفع زبان ازبکی فعالیت کرده و ملت تاجیک را انکار کردند و برخی از آنان نیز به دست رژیم استالینی کشته شدند. فیض‌الله خواجه و فطرت از این دسته‌اند. 

پیدایش نوگرایی ادبی 
در مبحث نوگرایی ادبی باید اشاره کنم که به طور کلی نه تنها در ادبیات، بلکه در نوشته‌های غیرادبی نیز تحول جدیدی پدید آمد که ناشی از جریان روشنگری بود، در این مبحث کلیه این تحولات نوشتاری را در دو بخش نثر و نظم بررسی می‌کنم. انقلاب ادبی در سه بستر جاری شد: زبان، موضوع و مضمون. 

- از نظر زبانی 
اولین گام آن ساده‌نویسی بود که احمد مخدوم دانش به عنوان رهبرادبی و اجتماعی معارف‌پروران تاجیک، ادیبان و نویسندگان را در نظم و نثر به ساده‌نویسی و پرهیز از مغلق‌نویسی بیدلی دعوت کرد. به این دلیل برخی او را آغازگر ادبیات نو تاجیکی قلمداد می‌کنند. تا قبل از این اتفاق عبارات پیچیده بود و به قول عینی: «بهترین منشی و مکتوب‌نویس همان کس حساب می‌یافت که مدعایی را که با یک جمله افاده کردنش ممکن است، در دو صحیفه با کلمه‌های قافیه‌دار پیچاند." 

سادگی زبان به پرهیز از کلمات و اصطلاحات فلسفی و لغات عربی و استفاده از عناصر اصیل فرارودی و ورود زبان عادی و گفتاری به زبان نوشتاری انجامید، لذا دو گونه زبان ادبی و مردمی پدید آمد. از طرف دیگر ورود لغاتی از زبان روسی (مانند ریوالتیسه، وگزال، زاوود و...) و وجود زبان ازبکی و ترجمه از این دو زبان به پارسی تاجیکی نه تنها به ورود لغات غیر پارسی انجامید، بلکه در خصوص ترجمه نیز به قول صدرالدین عینی جامعه را به درد ترجمه‌زدگی دچار کرد. نکته مهم دیگر در خصوص زبان، تغییر بار معنایی برخی لغات مانند وطن و ملت و اجتماع است که انعکاس آن در ادبیات مضامین انقلابی خاصی را پدید آورد. 

- از نظر موضوع 
جریان بزرگ معارف‌پروری به پدید آمدن آثاری در موضوعات متفاوت و متنوع منجر شد که مهم‌ترین آنها سفرنامه‌نویسی، مقاله‌نویسی، نوشتن کتاب‌های درسی و رمان بود. نگارش سفرنامه‌های واقعی یا تخیلی به صورت سیاحت داخلی یا خارجی نخستین آثار ادبیات دوره معارف‌پروری را تشکیل می‌دهد. نوادر الوقایع احمد دانش نخستین سفرنامه ورارودی به شکل امروزین آن است. این جریان با آثار فطرت مانند بیانات سیاح هندی و مناظره و سپس با تحف اهل بخارا اثر میرزا سراج تکمیل شد. رشد مقاله‌نویسی در وراورد نیز به پیدایش و رشد مطبوعات در این منطقه برمی‌گردد. پس از آن است که مقالات سیاسی و ادبی و اجتماعی توسط برخی روشنفکران نوشته می‌شود. تالیف کتاب برای مکاتب یکی از دغدغه‌های روشنفکرانی مانند عینی و دیگران بود. با تاسیس جمعیت مخفی اطفال در ۱۹۰۹ عیني تهذیب الصبیان و عبدالقادر شکوری كتابی در برگیرنده داستان‌هایی از تالستوی و کرولوف را نوشت. هم‌چنین کتاب‌هایی در خصوص علوم جدید مانند ریاضی و نجوم و جغرافیا باب شد، این در حالی است که تا قبل از این جریان هرگونه علوم غیردینی گمراه‌کننده و کفر محسوب می‌شد. 

رمان به شکل امروزی آن نیز پس از انقلاب اکتبر و با آثار عینی مانند داخونده و آدینه رشد کرد، اما برخی محققان، نوادر الوقایع دانش و سفرنامه‌ا، از جمله مناظره فطرت را رمان معرفی کرده‌اند. مناظره فطرت که گفت‌وگوی تخیلی میان یک هندی و مدرس بخارایی است نقش مهمی در پایه‌گذاری رمان‌ها و داستان‌های کوتاه ادبیات تاجیکی ورارود در آغاز قرن بیست داشته است. 

دیگر موضوعات مورد توجه، تاریخ‌نویسی و رسائل فلسفی و دینی بود. توجه به تاریخ گذشته و امروز ورارود با دید انتقادی به منظور یادآوری افتخارات گذشته بخارای دوره سامانیان و الگوسازی از شاهان عادل و باتدبیر آن و برانگیختن حس عدالت‌خواهی برای جوانان مورد توجه بود. از طرف دیگر به تقلید از موضوع ظلم‌ستیزی در آثار بیدل، برخی روشنفکران مسائل جامعه را ازدیدگاه فلسفی می‌نوشتند. نوادر الوقایع دانش و برخی آثار فطرت مانند رهبر نجات و عائله به نوعی فلسفه هستی در باب علم و اخلاق و... اشاره دارد که خود بر بستری از روشنگری حرکت می‌کرد. هم‌چنین نوگرایی در چهارچوب اسلام و آشتی میان دین و دانش مورد توجه بسیاری از روشنفکران قرار گرفت، موضوعی که تا قبل از این جریان مطرود بود، لذا در این زمینه آثاری پدید آمد که در لوای دین، علم اندوزی را مورد توجه قرار می‌داد. «ناموس الاعظم» و «معیار التدین» دانش و برخی آثار عینی مانند «بدان» و «تهذیب الصبیان» از این دسته است. فطرت نیز در ۱۹۱۵ کتابی با عنوان«مختصر تاریخ اسلام» به زبان ساده و با افق‌های تازه برای مکتبیان نوشت. 

- از نظر مضمون 
شعر یکی از مهم‌ترین راه‌های بیان اعتراضات و انتقادها بوده است، لذا علی‌رغم کمبود رسانه، اشعار به سرعت در بین مردم پخش می‌شده و تاثیر یک بیت شعر گاهی بیشتر از شب‌نامه و روزنامه بوده است. شعر روشنگری ورارود در قالب‌های رایج گذشته مانند غزل، قصیده، دوبیتی و مثنوی و برخی قالب‌های انقلابی مانند تصنیف و مستزاد و حتی در قالب شعر نو جلوه‌گر شد.اما بیشترین و مهم‌ترین تغییر در مضمون بود. مضامین کهنه و تملق‌گویی‌های درباری و مدح‌های غیرواقعی و توصیف‌های آب شسته تا حد زیادی مطرود شد و جای آن را مفاهیم وطنی و انقلابی و سیاسی و اجتماعی و مسائل روز گرفت. شعر از دربار به در آمد و به میان عموم راه یافت. انتقاد از جامعه و دربار و وضعیت نابسامان مردم آشکارا بیان شد.موضوعات علم و آموزش و معارف وجهه نظر شاعران قرار گرفت و خرافه‌گریزی و فئودالیزم‌ستیزی و معنویت‌گرایی و نوپروری در قالب اشعار ساده در روزنامه‌ها و بیاض‌های دست‌نویس به کرات مرور شد. لازم به ذکر است که شعر این دوره ورارود از نظر ساختار شعری و وزن عروضی و حتی مفاهیم با اشکال مواجه بود، اما آنچه مهم است تاثیر محتوایی این اشعار در این دوره است وگرنه اگر بخواهیم شعر این دوره ورارود را با شعر ایران مقایسه کنیم هرگز به یک تساوی کامل نخواهیم رسید. 

مسائل شعری این دوره گاه در زبان هجو و گاه در لفافه طنز و گاه با بیان آتشین انقلابی در برانگیختن مردم بسیار موثر می‌افتاد. در این باره بیشترین مضامین را هجو و طنز در بر می‌گرفت که یا از امیر و درباریانش گفته می‌شد و یا از جامعه در جهل و خودفریبی فرو رفته. هجویات گاهی به قدری مستهجن بوده است که نمونه‌های آن در برخی بیاض‌های شعری نیامده است. از هجویه‌سرایان معروف این زمان باید به احمد دانش و یحیی خواجه شاعر پایان قرن ۱۹ اشاره کرد. نمونه‌ای از یک هجویه در هجو میر شب بخارا: 

غوله دینگا بر سرزین می‌نشینی خوک وار 
این عجب گرگان آدم‌خوار در فرمان تست 
خوک را فرمانده گرگان ندیده هیچ کس 
این شرف با خصلت گرگانه‌ات شایان تست 
خواه باشی خوک، خواهی گرگ، ما را شد یقین 
خوکبان گرگ طبع زشت پشتیبان تست 
دزدکاوی چند؟ ای سردسته دزدان به شرم 
این همه تالان که می‌بینیم از دزدان تست 
بعد از این یک خانه آباد نتوان یافتن 
دور اگر دور تو و دوران اگر دوران تست 
طنز نوعی دیگر از زبان انتقادی شعرا بوده است. عزیز خواجه عزیز شاعر پایان قرن ۱۹ کور و کر بودن دو قاضی کلان بخارا را اینگونه به تصویر می‌کشد: 

در بخارا کور رفت و کر به جای او نشست 
در بخارای شریف این کربلای دیگر است
 

شکایت از دربار و یا از روزگار مضمون دیگر اشعار این دوره است که شاعرانی چون خواجه عبدالقادر سودا، احمد مخدوم دانش، عبدالعظیم شاهین، صدرالدین عینی و محمد صدیق حیرت در این زمینه اشعار خوبی سروده‌اند. برخی شعرهای پرسوز و گلایه‌آمیز نیز در زندان‌ها و تبعیدگاه‌ها از جمله در سیبری سروده شده که هنوز چاپ نشده و احتمالا بیشتر آنها از بین رفته‌اند. 

مرثیه‌سرایی نیز در این دوره مایه انقلابی پیدا می‌کند. مرثیه حیرت در مرگ دانش و مرثیه عینی در کشته شدن برادرش در ۱۹۱۸ نمونه‌ای تاثر برانگیز از این گونه شعر است. عینی می‌سراید: 

دوستان فاجعه سخت بیامد به سرم 
رفت از این فاجعه روح از تن و نور از بصرم 
خبر این است که با تیغ ستم کشته شده‌ست 
دادرم، قوت روح و دل و قوت جگرم ... 
خواهم آن خانه بیداد و ستم ویران باد 
خواهم آن محکمه جور مزارستان باد 
خواهم آن تخت که شد باعث بدبختی ما 
ریزه ریزه شده با خاک سیه یکسان باد 
خواهم آن تاج که زیب سر خونخواری شد 
با سر صاحب خود زیب و زه زندان باد... 
خواهم آن مفتی و آن قاضی و آن شاه و وزیر 
سرنگون گشته به خون خودشان غلطان باد... 
در این دوره حتی اشعار عاشقانه نیز به نوعی به مبارزه علیه سنت‌های گذشته و تشبیهات مبتذل تبدیل شد. شاعران اگر در توصیف جمال و قامت یار شعر می‌سرودند سعی در ابداع تشبیهات و توصیفات جدید داشتند. وطنیات مهم‌ترین مضمون شعرهای انقلابی این دوره است که در مفهوم اجتماعی نوعی اعلان مبارزه بر ضد مهاجمان و غاصبان آب و خاک منطقه فرارود است. نمونه آن شعری از فطرت است که در ۱۹۱۰ در استانبول چاپ شد و خواندن آن در ورارود ممنوع بود: 

ای مادر عزیز من ای خطه بخارا 
ای با تو افتخارم و ای با تو اعتبار 
ای آن که از تو بود قراری زمانه را 
بهر چه ات زمانه چنین کرد بی‌قرار 
نمونه دیگر شعری از پیرو سلیمانی است که پس از انقلاب اکتبر سروده شده و به سوگنامه یک مهین‌پرست معروف است. چاپ و خواندن این شعر تا ۶۶ سال پس از وفات شاعر یعنی تا سال ۱۹۹۹ ممنوع بود: 

جز این قضیه دیگر گناهی ندارم 
که فکر خلاص وطن شد شعارم 
بخارا، وطن، ای به یک قبضه خاکت 
فدا جان مسکین و جسم فگارم 
وطن ناامیدی نشاید کنونت 
که من از حیات تو امیدوارم 
اگر تیغ عالم بجنبد ز کینم 
هوای تو هرگز ز سر برنیارم...
 

مسائل داخلی و اتقافات روز نیز مورد توجه برخی شعرا بود، چنانچه عینی در وصف جنگ شیعه و سنی واقع شده در ۱۹۱۰ که یکی از خونین‌ترین جنگ‌های داخلی در ورارود بوده است، قصیده‌‌ای بلند می‌‌سراید. برخی شعرا نیز به مسائل جهانی توجه می‌کرده و تجربه تاریخی قانون‌خواهی و مشروطیت‌طلبی فرنگ و مللی از جمله ژاپن و روسیه و عثمانی و ایران را به عنوان یکی از خواسته‌های معارف‌پروران در دو دهه اول سده ۲۰ معرفی می‌کنند. اشعار صدر ضیاء بهترین نمونه از این دسته اشعار است. در فاصله انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ تا انقلاب بخارا در ۱۹۲۰ که به براندازی سلسله منغیتیان در ورارود منجر شد و پس از آن، اشعار انقلابی تند و تیزی در تمجید از انقلاب اکتبر و دولت شوروی و ذم حکمرانان جاهل و خرافه‌پرست ورارود سروده شد. نمونه‌ای از مستزاد عینی به نام به شرف انقلاب اکتبر: 

ای مشعل رخشان عدالت ز کجایی؟ 
که امروز به مایی 
تاریکی بیداد ز گیتی بزدایی 
مانا که ضیایی 
محنت‌کش بیچاره پس از دیدن صد جبر 
ای وقعه اکتبر 
از مرحمتت یافت ز اندوه رهایی 
تو مرغ همایی... 
بهر دل یاران ستم‌دیده مظلوم 
محنت‌کش معصوم 
در دهر ابد الدهر کنی حکم روایی 
هم دیر بپایی
 

پیشروي شعرهای انقلابی در ورارود ابوالقاسم لاهوتی‌است که برخی شاعران از جمله فطرت و عینی و منظم و حمدی و حبیب‌الله مخدوم اوحدی و عجزی سمرقندی به تبع او شعرهای انقلابی سرودند، به خصوص شعر انقلاب سرخ او که با بیت: 
نوشم به شادماني آن دم شراب سرخ 
كز شرق انقلاب دمد آفتاب سرخ 
مورد توجه قرار گرفت. نقش لاهوتی از آن جهت بیشتر مهم است که نه تنها در تغییر و اصلاح قوالب و اوزان سنتی شعر پارسی ورارود موثر بود و برای اولین بار شعر سپید را وارد ادبیات تاجیک کرد، بلکه در دوران بی‌خبری ایرانیان و ورارودیان از یکدیگر به عنوان پلی بود که ادبیات پارسی ایران و ورارود را به هم پیوند داد و مانع از بی‌خبری بیشتر مردمان این دو منطقه از یکدیگر بود. او بانی غزل سياسي در ادبیات تاجیک و اولین تلاشگر در حوزه چاپ و نشر حروفی در تاجیکستان بود. 

نويسنده: دکتر آزیتا همدانی، دانشگاه پیام نور

منبع:www.iras.ir