بخش‌هاي مختلف برنامه، يكي سخنان افراد حاضر در جايگاه بود و ديگر شهرخواني‌ها و مسابقات متعددي كه ميان دانشجويان برگزار شد. جناب سفير اواخر جلسه آمد و برندگان مسابقات و استادان، جوايز خود را از دست ايشان گرفتند. 

پروفسور "اورازايف" شصت و چند ساله، بسيار فعال و پرجنب‌وجوش است. وي سه سال پيش يك انستيتوي خبرنگاري تاسيس نمود كه در وزارت آموزش قزاقستان نيز در شمار موسسات آموزشي معتبر قرار دارد. پيش از اين سال‌ها در سمت استاد روزنامه‌نگاري دانشگاه ملي ايفاي وظيفه كرده است. وي علاوه بر انستيتو، مديريت يك ماهنامه به نام "قزاق اوني" (به معناي "زبان قزاقي") را نيز دارد كه در همان انستيتو و بخشي به روسي و بخشي به قزاقي چاپ مي‌شود. ما تا به حال مطالب و مقالات متعددي را در اين نشريه چاپ كرده‌ايم. 

انستيتوي خبرنگاري بين‌المللي اورازايف بسيار ديدني است. در ساختماني يك طبقه و كهنه اما در مركز شهر، كنار خيابان لنين يكي از خيابان‌هاي اصلي شهر و نزديك به هتل بيست و يك طبقه‌ي قزاقستان واقع است. اين انستيتو از وي‍ژگي‌هاي فراواني برخوردار است از جمله اين كه هر يك از دانشجويان، به يكي از پنج گرايش: زبان پارسي،‌زبان تركي، زبان انگليسي، زبان عربي يا زبان ژاپني آشنا هستند. ديگر اينكه مديريت موسسه كاملا خانوادگي است. خود اورازايف بزرگ، موسس است؛ پسرش دكتر "راحت اورازايف" رئيس انستيتو و همسرش "دكتر اورازايوا" معاون، عروس و دختر برادرش نيز در سمت‌هاي اداري، مالي و آموزشي مشغولند و هم‌چنين ساير اقوام نيز در بخش‌هاي ديگر. جالب است اين ساختار هيچ از اهميت انستيتو نكاسته و تا حالا من نشنيده‌ام كسي به اين موضوع اشاره منفي بكند. تحصيل در اين انستيتو سالانه هفتصد دلار هزينه دارد كه متوسط است؛ زيرا در همين رشته‌هاي علوم تنساني، هزينه‌ي تحصيل در برخي دانشگاه‌ها به بيش از هزار دلار مي‌رسد! 

در سال‌هاي اخير آموزش زبان پارسي در قزاقستان رو به رشد و گسترش است. علي‌رغم قدمت فراوان زبان پارسي در منطقه‌ي آسياي مركزي،‌تدريس و آموزش اين زبان به روش ددانشگاهي در قزاقستان چندان سابقه‌اي ندارد. اولين كرسي زبان پارسي در سال ۱۳۶۸ ه.ش. در دانشگاه ملي قزاقستان با همت مرحوم پروفسور "رستم‌اف" پايه‌گذاري شد.پس از استقلال جمهوري نيز در سال ۱۳۷۲، در "انستيتوي خبرنگاري آلماتي" و همچنين "دانشگاه خواجه احمد يسوي"، آموزش زبان پارسي آغاز شد. با گفت‌وگو و توافقاتي كه با رئيس دانشگاه، كرسي زبان پارسي بنا نهاده شد و در دانشگاه "آباي" شهر آلماتي و "انستيتوي زبان عربي" چيمكنت نيز تدريس زبان پارسي آغاز گرديد. 

در ميان زبان‌هاي منطقه‌ي آسياي مركزي، زبان قزاقي به دليل دوري از ايران، كمترين تاثير را از زبان پارسي پذيرفته است. شايد علت ديگرش مسكون نبودن قزاق‌ها بوده است. زبان قزاقي به همين دليل قدري سخت و منجمد است و به واقع گويش مردمان دشت "قبچاق"، اصيل‌ترين گويش تركي است. زبان تركي هرچه با پارسي و عربي آميخته‌تر شده، ملايمت و لطافت بيشتري يافته است و به همين دليل زبان ازبكي خيلي ساده و دلنشين‌تر است. در عين حال كلمات و لغات فراوان پارسي در زبان قزاقي وجود دارد؛ كلماتي مانند: خانه، داروخانه، شرابخانه، روزهاي هفته، نان، مهمان، خدا، نوروز و ... در زبان قزاقي كاملا رايج است. اگر اين آمار دقيق باشد گفته مي‌شود كه مجموعا بيش از دوهزار كلمه پارسي و عربي در زبان قزاقي يافت مي‌شود. 

رواج گلمات و لغات پارسي در منطقه به ويژه در ازبكستان و تركمنستان، معلول حضور و استيلاي فرهنگي ايرانيان در گذشته‌ي اين منطقه بوده است. ايرانيان طي قرن‌ها از طريق جاده‌ي ابريشم در اين منطقه تاثيرات فرهنگي فراواني داشته‌اند. حضور تاجيكان در منطقه نيز اين تاثير را دوچندان كرده است. براي مردم اين منطقه، "زبان پارسي" زبان حكومت، تمدن، فرهنگ و در عين حال دينداري بوده است. دين اسلام نيز از طريق ايرانيان در اين منطقه گسترش يافته است و به همين دليل بسياري از اصطلاحات ديني به پارسي گفته مي‌شود؛ از جمله نماز، دست نماز، وضوخانه، پيغامبر، فرشته و ... 

من خود از زبان چند تن از انديشمندان قزاق شنيده‌ام كه زبان پارسي، در گذشته براي مردم آسياي مركزي جايگاه زبان فرانسه براي مردم روس را داشته است. يعني همان طور كه فرانسه براي ملت روس، مظهر فرهنگ، تمدن و حكومت‌داري بوده، براي مردمان آسياي مركزي نيز پارسي اين اهميت را داشته است. آقاي دكتر "مراد ژورينوف" وزير آموزش قزاقستان در چند نوبت ديداري كه با او داشته‌ام، چندين بار گفته است كه: "اشتياقي كه هم‌اكنون در اين منطقه به زبان انگليسي وجود دارد، زماني نسبت به زبان پارسي وجود داشته است." اين سخنان در حالي است كه قوم قزاق نسبت به ازبك، تركمن و قزقيز، تاثير كمتري از ايران پذيرفته؛ چون قومي بوده كوچرو و ايران بزرگ هم هيچگاه قلمرو قزاقستان كنوني را در بر نداشته و تنها بخشي از جنوب آن يعني حوزه‌ي تركستان را در بر مي‌گرفته كه در حوزه‌ي ماوراءالنهر و "خيوه" و "بخارا" قرار مي‌گرفته است. "نادرشاه"، كه بنا داشت يك بار ديگر ايران بزرگ را تجديد نمايد، تا همين منطقه‌ي جنوبي قزاقستان نزديكي تركستان پيش آمد و در آن‌جا متوقف شد كه محل درگيري او با سپاه مقابل مشخص است. 

اين كه از تاجيكان نامي نمي‌برم به اين دليل است كه در اين مورد بحث تاثير و تاثر نيست، بلكه بحث ملت واحد است و ريشه‌ي يكسان و به قول مرحوم "سعيد نفيسي"، ‌تاجيكستان "سرزمين پاك نياكان" ملست، زيرا بر اساس نقل مشهور و به اعتقاد آن مرحوم،‌ آرياييان از پاي كوه‌هاي "پامير" به سرزومين كنوني ايران مهاجرت كرده‌اند. 

نفوذ و گسترش زبان پارسي و فرهنگ ايراني در اين منطقه را از آن حكايت گلستان خوب مي‌توان فهميد كه شيخ شيراز وارد مسجد "كاشغر" يعني نهايي‌ترين نقطه‌ي تركستان شرقي مي‌شود و طلبه‌ي مدرسه‌ي كاشغر از او خواندن شعري از سعدي!! را مي‌طلبد. سعدي چند بيت از اشعار عربي‌اش را مي‌خواند؛ سپس آن طالب علم مي‌گويد: "غالب اشعار او در اين سرزمين به زبان پارسي است، اگر بگويي، به فهم نزديكتر باشد." يعني در همان مدت عمر سعدي، هم خود او و هم اشعارش در كاشغر شناخته بوده است و گاهي آدم تعجب مي‌كند در توفيقاتي كه علي‌‌رغم نبود امكانات بوده است. "تركستان" –كه اكنون نام شهري است در جنوب قزاقستان- در گذشته به يك حوزه‌ي بزرگ اطلاق مي‌شده كه از يك سو به "درياي خزر" و از سوي ديگر به "سين كيانگ" چين ختم و خود به تركستان شرقي و غربي تقسيم مي‌شده است. كاشغر هم شهري است تاريخي كه مسلمانان "اويغور" چيني در آن سكونت دارند و اكنون بخشي است از ايالت مسلمان‌نشين "سين كيانگ" كه "اورومچي" مركز آن مي‌باشد. 

برنامه‌ي جشن نوروزي امروز در بخش‌هاي مختلف اخبار فرهنگي چند شبكه‌ي تلويزيوني منعكس شد. به خصوص شبكه‌ي ۳۱ تلويزيون –كه ارتباط خوبي با ما و انستيتوي خبرنگاري- دارد. 

در قزاقستان توجه به "نوروز" جدي است و ما هم از اين امكان بهره مي‌بريم. هم جلسات متعددي با حضور گروه موسيقي ايراني مي‌گيريم و هم در تلويزيون برنامه‌هاي متعددي پخش مي‌كنيم. "نوروز" در همه‌ي جمهوري‌هاي آسياي مركزي جشن گرفته مي‌شود و يك ماه از ماه‌هاي قزاقي "ني‌ريز" نام دارد كه مطابق با ماه مارس مسيحي است. اين جشن بخشي از تاريخ مردم ماوراءالنهر به شمار مي‌آيد و همواره به جز در هفت دهه سلطه‌ي كمونيستي، آن را به نيكي پاس داشته‌اند. 

سنت‌ها و آيين‌هاي نوروزي اگرچه در اين منطقه فراموش شده و اكنون نوروز در اين جمهوري‌ها بيشتر يك جشن خياباني است، اما مراجعه به گذشته‌ي تاريخ اين منطقه نشان مي‌دهد كه نوروز براي اين مردمان، آغاز سال نو بوده و تا سال ۱۹۲۶ (۱۳۰۵ ه.ش.) –كه برپايي آن رسما از سوي حكومت شوروي منع شد- با آداب و رسوم فراوان برگزار مي‌شده است. در طول دهه‌هاي گذشته "نوروز" به عنوان يكي از مظاهر سنت كه با هويت سوسياليستي هماهنگي نداشت، سركوب شد و بر اساس برنامه‌ي دولتي "كريسمس" به عنوان جشن اصلي ملل مسلمان منطقه نيز جا افتاد. تنها در دوران حكومت "گورباچف" بود كه آرام آرام جشن نوروز دوباره به صحنه‌ي زندگي مردم آسياي مركزي برگشت. 

نگاه به نوشته‌هاي موجود در باره‌ي برگزاري نوروز در ميان مردم قزاق و قرقيز نشان مي‌دهد كه آيين‌هاي نوروزي در اين منطقه، برگرفته از ايران است و در عين حال برخي سنت‌هاي مردم ترك نيز در آن راه يافته است. قزاق‌ها عقيده داشتند كه نوروز آغاز سال است و در ميان آنان، عبارات زيبايي درباره‌ي آن وجود دارد: 
-"نوروز روزي است كه يك سال منتظرش بوديم". 
-"نوروز روزي است كه خير بر زمين فرود آمده." 
-"نوروز روزي است كه سنگ نيلگون سمرقند آب مي‌شود". 
قزاق‌ها شب عيد نوروز را شب "قزير" نيز مي‌گويند. در شب قزير وقتي لحظه‌ي سال نو فرا مي‌رسد، صاحب‌خانه در پشت بام خانه‌اش، دو شمع روشن مي‌كند و در اين لحظه خانه بايد پاكيزه باشد تا ساكنان آن دچار بيماري و بدبختي نشوند. در اين شب و با اين نيت كه سالي پر محصول پيش رو داشته باشند، قزاق‌ها تمام ظروف خانه را با غله، ذرت، آب چشمه و شير پر مي‌كنند. در شب عيد نوروز، دختران دِه آخرين قطعه‌ي گوشت اسب را –كه "سوقم" نام دارد- همراه با "اويز" مي‌پزند و از جوان‌هايي كه به آن‌ها علاقه دارند، پذيرايي مي‌كنند. اين غذاي خاص را "اويقي آشار" مي‌نامند. در ميان مردم قزاق و قرقيز "بازي‌هاي نوروزي" فراواني وجود دارد. در برخي از اين بازي‌ها، مقدمات آشنايي دختران و پسران خجول براي ازدواج فراهم مي‌شود. "نوروزكوژه" نيز در هر دو منطقه، هنگام نوروز تهيه مي‌شود. "كوژه" از هفت ماده‌ي غذايي از جمله گوشت اسب و سر گوسفند تهيه مي‌شود. سر گوسفند براي قزاق‌ها اهميت خاصي دارد و به همين دليل در مهماني‌ها سر آن را نزد مهمان بزرگتر مي‌گذارند. درست كردن كوژه به معناي خداحافظي با غذاهاي زمستاني نيز هست. درست كردن "نوروز كوژه" همراه است با استفاده از "قزان". قزان در زندگي اقوام ترك جايگاه ويژه‌اي دارد و از احترام خاصي برخوردار است. قزان علامت وحدت و ميهمان‌نوازي است. در داستان‌هاي قديمي قزان‌ها – كه سرگذشت جستجوگران ديگ طلا را مي‌خوانيم- از قزان به عنوان علامت و سمبل تماميت ارضي كشور نيز ياد شده است؛ در زبان قزاقي چنين عبارتي وجود دارد: "به خاطر قزان سياه و بچه مبارزه مي‌كنيم." 

يكي از گنج‌هاي هفت‌گانه‌ي ملت قزاق، "قزان برنزي" است كه ديگ مقدس است و در مقبره‌ي "خواجه احمد يسوي" در تركستان قرار دارد و "تاي قزان" نام دارد. بسياري از آداب و رسوم نوروزي در ميان اين قوم –كه بسيار هم مفصل است- نشان از ريشه‌ي سكايي آنها دارد. قزاق‌ها خود به اين كه ريشه "سكايي" داشته باشند، افتخار مي‌كنند و در موزه‌ي تاريخ شهر آلماتي نيز قراين و علايم فراواني در اين رابطه جمع‌آوري شده است. اخيرا نيز پيكره‌ي بزرگ سرباز فداكار سكايي به عنوان نشان ملي و تاريخي قزاق‌ها در ميدان بزرگ شهر آلماتي و در نزديكي كاخ رياست جمهوري نصب شده است. اين در حالي است كه بسياري معتقدند اين قراين و علايم، نشانه‌هايي از حضور فرهنگ و تمدن سكايي و اقوام كهن ايراني در اين منطقه است. 

در دهه‌هاي اخير، اين آداب و رسوم به فراموشي سپرده شده و تنها پس از فروپاشي شوروي است كه نوروز در حال تجديد حيات است. هم‌اكنون نوروز در كنار جشن سال نوي ميلادي مورد توجه است و روساي جمهور اين جمهوري‌ها نيز به نشان اهميت آن، در جشن‌هاي نوروزي شركت مي‌كنند. 

نوروز امسال كتابي به نام "آيين‌هاي نوروزي" به زبان پارسي از سوي ما چاپ و منتشر شد كه بسيار مورد توجه قرار گرفت و در مطبوعات و تلويزيون بارها از آن استفاده شد. هم‌چنين يك سفره‌ي بزرگ هفت سين در كتابخانه‌ي رايزني ترتيب داده شد كه بسيار مورد توجه مرتبطين و به ويژه خبرنگاران قرار گرفت. 

بر اساس قانون مصوب قزاقستان، روز ۲۲ مارس هر سال (مطابق با دوم فروردين) به عنوان "نوروز" نعطيل است. در اين روز مردم به خيابان‌ها مي‌آيند و در جاي جاي شهر بساط رقص و آواز محلي، خريد و فروش و خوردن و نوشيدن برپاست. نوروز اكنون بيشتر يك جشن خياباني است و سنت‌هاي خانگي آن فراموش شده است. طبيعي است تا زماني كه "كريسمس" به عنوان آغاز سال نو جشن گرفته شود، هم‌چنان عرصه بر سنت‌هاي نوروزي تنگ خواهد ماند. در قزاقستان يك جشن ويژه‌ي نوروزي نيز با حضور رئيس جمهور و مقامات و ميهمانان عالي‌رتبه هر ساله برگزار مي‌شود. 

منبع: ره‌آورد ماوراءالنهر، ‌سيري در تاريخ، آيين‌هاي قومي و فرهنگ مردم قزاق و قرقيز؛ سفرنامه‌ي دكتر مهدي سنايي

ماخذ:www.iras.ir