رهآورد ماوراءالنهر (بخش دوم)سفرنامه دكتر مهدي سنايي
براساس اعلام دولت قزاقستان هم اكنون در اين كشور بيش از صد مليت زندگي ميكنند. آلماني، ايغوري، اكرايني، آستي، تاتاري، باشقيري، ازبكي، چواشي، چچني، اينگوشي، داغستاني، ايراني، تركمن، كرهاي، چيني، كازاكي، دونگاني، آذري، كردي، تركي، فنلاندي، روسي، و قزاقي از جمله مليتهاي موجود در اين كشورند. اين تنوع و تعدد مليتها، داراي آثار مثبت و منفي فرواني است كه صحنههاي مختلف سياست، اقتصاد و فرهنگ در اين جمهوري را تحت تاثيرقرار ميدهد و شايد بتوان گفت تركيب جمعيتي خاص، يكي از چند متغير عمده در سياستگزاري اين جمهوري محسوب ميشود.
قزاقستان در حالي كه در مسير استقلال گام برميدارد و سياستهاي مختلفي را در جهت احياي هويت، زبان و سنن قومي قزاق پايهگذاري كرده، به هيچ عنوان نميتواند از حضور اقليت بزرگ روس (نزديك به ۴۰%) چشم بپوشد. دقيقا به همين دليل است اگر امروزه ميبينيم با وجود آن كه زبان قزاقي زبان دولتي است، اما روسي نيز زبان رسمي كشور محسوب شده و نطقهاي رسمي دولتي است، اما روسي نيز زبان رسمي كشور محسوب شده و نطقهاي رسمي دولتي ابتدا به زبان قزاقي و سپس به زبان روسي ايراد ميشود. در شبكهي دولتي تلويزيون نيز ابتدا اخبار به زبان قزاقي و سپس به روسي گفته ميشود.
سابقه حضور سيصد سالهي روسها در سرزمين قزاقستان و حضور و استيلاي فرهنگ روس در قرن بيستم با توجه به اينكه كه قزاقها تا پيش از قرن بيستم، داراي فرهنگ شفاهي بوده و هيچ مجموعهي نوشتاري از تاريخ، فرهنگ و ادبيات و شعر خود به زبان قزاقي نداشتهاند، موجب شدهاست كه در دهههاي اخير، زبان و فرهنگ روسي در قزاقستان به ويژه در ميان طبقه شهرنشين، غلبهي تام و تمام يابد به صورتي كه بسياري از تحصيل كردگان و مديران برجستهي قزاق، خود قادر به تكلم زبان قزاقي نيستند. حضور جمعت روس و فرهنگ روسي در زواياي مختلف جامعه، واقعيتي است كه از سوي سياستگزاري واقعبين به ويژخ رئيس جمهور در نظر گرفته و تلاش ميشود كه روند استقلال و احياي هويت قويتري دارند، اينگونه سياستها را مورد اعتراض قرار ميدهند و سخن از قزاقيتر كردن جدي ادارات و جامعه بر زبان ميآورند. اما پرسش اصلي اين است كه چگونه با حضور بيش از پنجاه درصد جمعيت غيرقزاق ميتوان زبان و فرهنگ قوم قزاق را در كشور حاكم كرد. فروپاشي شوروي و آغاز روند استقلال در قزاقستان خود موجب مهاجرت صدها متخصص روس و آلمانيتبار شده كه از ديدگاه واقعبينان، صدمات جدي به جانعه قزاقستان وارد مينمايد. در اين ميان برخي نه از هويت قزاقي كه از هويت قزاقستاني سخن ميرانند. رئيس جمهور و ساير مقامات نيز عليرغم ژستهاي قومي كه در برخي مواقع ميگيرند، در خطابههايشان عنوان «قزاقستانيها»را مورد خطاب قرار ميدهند. با توجه به آن چه گفته شد، «نور سلطان نظربايف» رئيس جمهوري قزاقستان، «وحدت ملي» را يك اصل مهم در سياستگزاري خود ميداند و سال آيندهي ميلادي را به عنوان سال «وحدت و همبستگي ملي» ميان اقوام و مليتهاي مختلف اعلام كرده است. در همين راستا، وي تعادلي را در روابط خود با روسيه، غرب، آمريكا و كشورهاي منطقه برقرار نموده است.
حضور روسيه در قزاقستان و روند روسي كردن جامعهي قزاق از سيصد سال پيش آغاز و اما پس از انقلاب اكتبر اين روند بسيار تشديد شد. بنادر برخي نوشتهها، در سال ۱۹۲۸ ميلادي (۱۳۰۷) حدود ده هزار قزاق بر اثر تعقيبات دولتي اعدام شدند. بعد از آن حدود بيست و پنج هزار نفر از قزاقهاي تحصيل كرده به جوخههاي اعدام سپرده شدند. اين عمليات در جريان ايجاد هويت واحد سوسياليستي و مبارزه با مظاهر قومي و ديني صورت گرفت. بين سالهاي ۱۹۳۱-۱۹۳۳ ميلادي (۱۳۱۰-۱۳۱۲) حدود يك ميليون نفر قزاق بر اثر گرسنگي و فقر و به دنبال تعقيبات استاليني براي يكپارچه كردن اقوام و قبايل قزاق ، جان سپردند. در زمان حكمراني استالين، حدود هزار مدرسهي قزاقي تعطيل شدند و بسياري از كساني كه با الفبا و لغت عربي آشنايي داشتند، در رويدادهاي سياسي اعدام شدند. در سالهاي دههي ۶۰ به بعد در آلماتي پايتخت كشور تنها يك مدرسهي قزاقي وجود داشته است.
با توجه به اين سابقه و اين واقعيت كه طي چند دهه فرهنگ و زبان روسي غلبه داسته است، بدون ترديد روند احياي هويت ملي بايد به آرامي صورت گيرد. هم اكنون گامهاي موثرتري در اين راستا برداشته شده است. تعداد مدارسي كه در آنها درسها به زبان قزاقي ارائه ميشود، افزايش يافته و اخيرا طي يك مصوبهي دولتي، همهي كارمندان دولت تشويق به فراگيري زبان قزاقي شدهاند و پس از گذشت مدت زماني كه در اين قانون مقرر شده، ناچار به يادگيري اين زبان خواهند بود.
قزاقستان همچون ديگر جمهوريهاي آسياي مركزي در راستاي احياي هويت تاريخي خود دست به اقدامات گستردهاي زده است. تكيه بر زبان قومي، گسترش شناخت از اسلام، بزرگداشت شخصيتهاي قومي و احياي برخي مظاهر تاريخي از جمله شهرها و اماكن قديمي را ميتوان در اين راستا تحليل نمود. در اين راستا وظيفهي قزاقستان نسبت به ساير جمهوريهاي آسياي مركزي به دلايل متعدد تاريخي، تركيب جمعيتي و موقعيت جغرافيايي بسيار دشوارتر است. با توجه به كوچرو بودن قوم قزاق، شهرهاي كهن اين كشور تنها در منطقهي جنوبي واقع است كه زماني برخي ازحوزهي تمدن ماورائالنهر و جاده ابريشم به حساب ميآمدهاند. برزگداشت برخي از اين شهرها از جمله تركستان، چيمكنت و جامبول براي سالهاي آتي در نظر گرفته شده است.
تجليل از شخصيتهاي قومي نيز در راستاي احياي هويت تاريخي يكي از پديدههاي عمده در صحنه سياست قزاقستان است. تابستان سال سال گذشته از شخصيت «آباي» تجليل شد. به اين موضوع چنان توجه شده بود كه بخش عمدهي فعاليتهاي سياسي و فرهنگي دولت در نزديك به سه ماه به آن اختصاص داده شد. «آباي قوننبايف» (۱۹۰۴-۱۸۴۵) را ميتوان پايهگذار ادبيات نوشتاري قوم قزاق ناميد. هرچند نويسندگان ديگري نيز در اين راه گامهايي برداشتهاند، اما آباي ادبيات كلاسيك قزاق را به پايهاي رساند كه شهرت آن را از مرزهاي قزاقستان فراتر رفت. نام وي ابراهيم بود، اما مادرش او را آباي (تيزهوش، انديشمند) صدا زد و به همين نام مشهور شد. وي از كودكي صدها بيت از «آقنهاي» محلي را كه از مادربزرگ خود شنيده بود به خاطر سپرد. به گفتهي «مختار عويضف» نويسندهي بزرگ قزاق و پژوهشگر اصلي در زمينهي زندگي و آثار آباي، شاعر در جواني به شدت مورد تاثير آثار شاعران مشرق زمين از جمله فردوسي، نظامي، سعدي، حافظ، نوايي و فضولي بوده و عروض را كه براي اولين بار از شعر فارسي اخذ كرده، وارد شعر قزاقي نمود. آباي بسياري از شعرهاي مردمي را به خاطر سپرد و در عين حال خود نيز به گفتن شعر پرداخت. وي به واسطهي زبان روسي با آثار برخي انديشمندان بزرگ روس همچون «پوشكين»، «تالستوي»، «لرمانتوف» و ديگران و همچنين برخي مشاهير مغرب زمين آشنا شد. وي گذشته از سرودن اشعار فراوان، كتب نويسندگان بزرگ روس را نيز به زبان قزاقي ترجمه كرد.
آباي شاعري عدالتخواه بود و اين روحيه در شعرهاي فراواني كه سرود و پس از آن وِرد زبان مردم قزاق شد، موج ميزند. آباي بدون ترديد مرد شماره يك قوم قزاق است. بزرگداشت وي نيز به صورت بسيار گستردهاي شامل گردهماييهاي سياسي با حضور نمايندگان بيش از چهل كشور، اجراي برنامههاي موسيقي مردمي، اجتماعات فروان، نصف پيكرههاي متعدد از وي، چاپ كتابهاي فراوان درباره او و... برگزار شد. در بسياري از كشورهاي ديگر نيز در راستاي گسترش روابط دوستانه با قزاقستان، مراسمي برگزار و كتابهايي در مورد آباي چاپ شد. در ايران نيز هفتهي آباي با حضور هيات قزاقي برگزار شد و كتابي نيز با عنوان «نگاهي به زندگي و آثار آباي» توسط انتشارات سروش از چاپ برآمد.
شايد براي مدمي با تاريخ نوشته شدهي چند هزارساله و شخصيتهايي چون «فردوسي» و «حافظ» و... باوركردني نباشد نوع تجليل از شخصيتي چون آباي كه خارج از دايرهي قزاقستان، در شمار انديشمندان بزرگ هم نميآيد. اما تجليل از آباي تكريم تاريخ و هويت يك ملت است.(هر چند در اين روند مبالغه هم بشود). يعني همان چيزي كه بيش از هر چيز ديگر قوم قزاق اكنون به آن نيازمند است. به همين دليل اين حركت بسيار شايسته است. جالب است جمهوريهاي ترك زبان آسياي مركزي، گاهي در مسير همين هويتسازي، بر سر از خود كردن پيش يك نويندهي قزاق در نشريهاي با طعنه نوشته بود كه ازبكها «رشيدالدين دولتي» نويسندهي كتاب «تاريخ رشيدي» را از خود ميدانند در حالي كه شخصيتي متعلق به قوم قزاق است!! و همين دعاوي روي «رودكي»، «جامي»، «مولوي» و «نظامي» و... نيز به صورت ديگر وجود دارد. «ابن وقايع» گفتهي «كمال آتاتورك» را در ملاقات سفير وقت ايران در تركيه به ياد ميآورد. سفير ايران از آتاتورك پرسيده بود: «چرا در حالي كه مولوي ايراني است و يك بيت شعر هم به تركي ندارد، شما اصرار داريد كه او را ترك به شمار آوريد؟» او هم در جواب گفته بود: «شما ملتي هستيد با شخصيتهاي تاريخي بيشمار و من براي ساختن هويت ملت و كشور خود نياز دارم به چنين شخصيتهاي». اين همه هشداري است براي ما كه آرمانگراييمان پس از انقلاب اسلامي- كه در جاي خود ستوده هم هست- موجب نشود كودكانمان را بدون احساس هويت ملي و تاريخي تربيت كنيم.
اما امسال قزاقستان در تدارك جشن يك صد و پنجاهمين سال تولد «جامبول» است. وي نه فيلسوف است و نه شاعر. مردي بوده ساده و چادرنشين اما حكايتي از فرهنگ و فولكلور قوم قزاق را با خود دارد. جامبول در جواني «دمبرا» را خيلي خوب مينواخته، چنان كه در قبيلهي خود و طوايف ديگر به شهرتي در اين زمينه دست يافته است. وي در عين حال چهرهايست برجسته در ارتباط با سنت «مساعره» كه در ميان قزاقها رايج بوده است. اين مشاعرهي عاميانه، تصويرگر زندگي مردم قزاق و ديدگاههاي زمان، آداب و رسوم و روابط فردي و اجتماعي اين مردم است. مشاعره از گذشتههاي دور در بستر ادبيات شفاهي قزاق جريان داشته، با اين حال از مضمون مشاعرات پيش از قران نوزدهم ميلادي آثار زيادي در دست نيست. شاعران مشاعره قرن نوزده و در راس آنها جامبول جايگاه برجستهاي در ادبيات عاميانه قزاق يافتهاند. از مشاعره به عنوان وسيلهاي براي روشنگري، آگاهي دادن به مردم و مبارزه در راه عدالت نيز ميتوان نام برد.
اين مشاعره در زبان قزاقي«آيتس» گفته ميشود. در آيتس دو قزاق، آلت موسيقي در دست مقابل هم ايستاده و به مبارزهاي سخت از سخن و شعرگويي دست ميزنند. دو طرف به نوبت و در پاسخ به يگديگر شعر ميسرايند و مينوازند تا طرف مقابل را مغلوب كنند. در مشاعره محدوديت جنسي و سني وجود ندارد و سرودهها بيشتر فيالبداهه است ولي گاه از «ترافارت» نيز استفاده ميشود. در «آيتس» دو طرف با سلام و احوالپرسي و اداي احترام به جمع حاضر مسابقه را آغاز ميكنند و هر يك تلاش ميكنند موضوع مشاعره را به سمت دلخواه خود بكشانن. «قايمداسو»، «جومباق» (چيستانگويي) و مشاعرهي ديني از جمله انواع رايج اين نوع مشاعره است. مشاعره از نظر محبوبيت ميان مردم قزاق، همتاي اسبدواني است. در حال حاضر اين مسابقه نيز در استانهاي جمهوري و گاهي نيز در سطح كشوري برگزار ميشود كه براي برندگان جوايز نفيسي در نظر گرفته ميشود كه براي برندگان جوايز نفيسي در نظر ميگيرند.
«جامبول» شخصيت برجستهي قزاق در دو زمينهي نوازندگي و مشاعره است و استان و شهري در جنوب قزاقستان نيز به نام وي نامگذاري شده است. شهر جامبول كه در مسير جادهي ابريشم واقع بوده، پيش از اين «تراز» نام داشته كه در سفر آدمالشعرا نيز آمده است كه :
روي به محراب نهادن چه سود دل به بخارا و بتان تراز
ايزد ما وسوسهي عاشقي از تو پذيرد، نپذيرد نماز
امسال فيلمي نيز به نام «جامبول» ساخته شده كه فيلمنامهي آن نوشتهي «ميرزاتاي ژولداس بيكاف» سفير قزاقستان در تهران ميباشد كه تهران نويسنده و ادبياتشناس نيز هست. اين فيلم- كه ما و موسسهي سينمايي «قزاق فيلم» آماده دوبلهي آن به زبان فارسي ميشويم- زندگينامهي جامبول جوان است و بازتابي است از ادبيات، فرهنگ و سنن قوم قزاق در قالب شعرهايي كه جامبول در مقابل رقبايش ميسرايد.
منبع: رهآورد ماوراءالنهر،سيري در تاريخ، آيينهاي قومي و فرهنگ مردم قزاق و قرقيز؛ سفرنامهي دكتر مهدي سنايي
ماخذ:www.iras.ir