آباءِ كِليسا دانشنامه ایران ، جلد 1 شماره مقاله 21
بر اساس برآوردي نه چندان دقيق، يوهانِس اسْكوتوس اِريگِنا يا حتى آنْسِلْم يا برنار كِلروُيى آخرين آباء كليساي غرب تلقى مىشوند و فوتيوس از آخرين آباء كليساي شرق بهشمار مىآيد. آبه ژ.پ. مينْى كه مجموعة عظيمى از نوشتههاي آباء كليساي غرب و شرق را گردآوري كرد 844- 866م، آثار آباء كليساي كاتوليك رومى را تا زمان اينوكِنْتيوس سوم د 216م، و نوشتههاي آباء كليساي يونانى را تا 472م در كتاب خويش گنجانيده است؛ هر چند خوانندگان كتاب از بسط و توسعة اين حوزه بهرة زيادي مىبرند، اما بىگمان وي با اين كار معناي دقيق واژة آباءشناسى را توسع بسيار بخشيده است. به طور كلى بهتر است كه شروع و پايان دورة آباء كليسا را مقارن با آغاز و انجام دورة كليساي كاتوليك كهن تلقى كنيم. در غرب پس از درگذشت گرگوريوس، كليسا از نظر تاريخى وارد مرحلة قرون وسطايى شد، حال آنكه در شرق حتى يوحناي دمشقى بيشتر گرد آورندة تعاليم آباء كليسا به شمار مىآيد و خود يكى از آباء كليسا به معناي دقيق اين اصطلاح نيست. اما در شرق آن دورة مشخصى كه در غرب با ظهور فلسفة مدرسى در سدة 2م پديد آمد، وجود ندارد.
سؤال ديگري كه مطرح مىشود اين است كه آيا بايد همة نويسندگان مسيحى دورهاي خاص را در زمرة آباء كليسا محسوب داشت، يا فقط كسانى دراين مقوله جاي مىگيرند كه دربارة موضوعهاي مذهبى مطلب نوشتهاند و در مورد درست ايمانى آنان جاي هيچ شك و ترديدي نيست؟ مينى، به تبعيت از گردآورندگان پيشين مجموعة آثار آباءكليسا، همة آثار دينى نويسندگان مسيحى دوران خويش را در مجموعهاش گنجانيد. اما وي در صفحة عنوان كتابش توضيح داده است كه آباءشناسى او نويسندگان، آباء و مدرسان كليسا را در برمىگيرد و همة نويسندگان كليسا الزاماً درست ايمان نيستند. بديهى است كه در چنين اوضاعى بايد اصطلاحات آباء، آباءشناسى و آثار آباء كليسا را با تساهل زيادي به كاربرد، زيرا اكنون ديگر وقت آن نيست كه اصطلاحات جامعتري را جايگزين آنها كنيم.
منظور از آباء، كل نويسندگان آثار دينى موجود از زمان حواريون تا ظهور فلسفة مدرسى است. نقطة پايان اين دوره را به هر نحوي كه تعيين كنيم، نوشتههاي مربوط به آن بسيار گستردهاند. از اين رو، لازم است كه دورة آباء كليسا را به نحوي به ادوار كوتاهتري تقسيمبندي كنيم؛ سادهترين و واضحترين روش تقسيمبنديِ اين دوره به دو بخش كلى، يعنى دورة پيش از شوراي نيقيه و دورة پس از آن است. اين تقسيمبندي بىسبب نيست، زيرا شوراي نيقيه 25م نقطة عطفى است كه دو گروه عمده از نوشتههاي دينى مسيحى را از يكديگر متمايز مىسازد.
از دوران پيش از شوراي نيقيه مدارك ارزشمندي از كشمكشهاي صدر مسيحيت، از جمله نمونههايى از نوشتههاي توجيهى و جدلى كليسا در صدر مسيحيت، نخستين رسالههاي فلسفى مسيحى، مكاتبات مسيحيان و تفاسير كتاب مقدس باقى مانده است. كيفيت بخشهاي زيادي از اين نوشتههاي مربوط به سدههاي و م در حدي است كه هيچ يك از آثار بعدي آباء كليسا به آنها نمىرسد.
با اين همه، نوشتههاي مربوط به دورة پس از شوراي نيقيه، در مقام آثار ادبى، در سطحى به مراتب بالاتر جاي دارند. چه در شرق و چه در غرب سدههاي و م دوران طلايى اصول اعتقادي، مواعظ، شروح، مكاتبات، تاريخ كليسا و اشعار دينى به شمار مىآيند. براي اين واقعيت دو دليل مىتوان برشمرد: نخست آنكه گرويدن امپراتوري روم به دين مسيح به اعضاي كليسا فرصت داد كه ذوق ادبى خويش را پرورش دهند و به تدريج طبقات تحصيل كرده را به پيوستن به جرگة خود ترغيب نمايند. ديگر آنكه مناقشات بزرگ مسيح شناختى در آن دوره به گونهاي بود كه موشكافى و دقت فكر و بيان را در نويسندگان و وعاظ مسيحى برمىانگيخت و اين چيزي بود كه متفكران سدههاي پيشين نيازي به آن احساس نمىكردند.
نوشتههاي دوران پيش از شوراي نيقيه: آثار آباء كليسا در دوران پيش از شوراي نيقيه با نوشتههاي گروهى از نويسندگان اواخر سدة و اوايل سدة م آغاز مىشود كه به آباء حواري معروفاند. كلِمِنس رومى، ايگناتيوس اَنطاكى، پوليكارْپوس ازميري و برناباس مجعول، همانند نويسندگان عهد جديد، در مكاتبات خويش به مسائل اخلاقى و اعتقادي كليسا پرداختند. افزون بر آن، چاپهاي جديد آثار آباء حواري معمولاً بخشهايى از اثري نوشتة پاپياس و نيز ژرف بينيهاي تمثيلى «شُبانِهِرماس» و نيز چند نمونةادبى را كهبعدها اهميتيافتند - ديداخه ، «شهادت پوليكارپوس» و مدافعة دل انگيزي با عنوان رسالهاي «خطاب به ديوگْنِتوس» - شامل مىشوند.
بيشتر كسانى كه از كليسا در برابر مخالفان آن و از دين مسيح در برابر ديگر اعتقادات دفاع مىكردند، در اواخر سدة م مىزيستند. يوستينوس قديس احتمالاً مهمترين و نيز نخستينِ آنان است. همچنين مىتوان از اينان نام برد: آثِناگوراس آتنى، تاتيانوس، يكى از شاگردان يوستينوس كه علاقة استادش را به فلسفة يونان مردود دانست، و مينوكيوس فِليكس كه مفاوضة او احتمالاً نخستين اثر ادبى كليساي كاتوليك رومى است. ايرِنائوس ليونى، هر چند معمولاً در زمرة مدافعان كليسا محسوب نمىشود، تعريف دقيقتري از سنت كليسا در برابر نظريهپردازيهاي گنوستيكها به دست داده است.
در اوايل سدة م، تِرْتوليانوس كارتاژي كه خشكه مقدسى پارسا بود و سرانجام در زمرة مونتانوسيان مرتد در آمد، شيوة تفكر كليساي كاتوليك رومى را مدون كرد، حال آنكه كلِمِنْس اسكندرانى شارح نوعى مسيحيت عارفانه و فرهيختة يونانى است.
تقريباً همة انديشههاي بعدي كليساي يونانى، چه درست و چه ارتدادي، حاصل نبوغ اوريگِنِس، جانشين كلمنس در مقام رئيس مدرسة دينى اسكندريه بوده است كه تمثيل نويس، كارشناس كتاب مقدس، عارف و از مدافعان كليسا بود. در اين بين، هيپولوتوس در رم كار ايرِنائوس را ادامه داد؛ كتاب او با عنوان «سنّت حواريون» كه به اعتقاد محققان سدة 0م يكى از منابع احكام و آداب كليسا در ادوار بعدي است مدرك ارزشمندي دربارة آداب دعا و روال كار كليسا در اوايل سدة م به شمار مىرود. موضوع اصلى آثار كوپْريانوس را مسائل عملى مربوط به شيوة رفتار و نظم و انضباط تشكيل مىدهد؛ وي از 49م تا هنگام شهادتش در 58م اسقف كارتاژ بود.
علاوه بر اين شخصيتهاي بزرگ، در دوران پيش از شوراي نيقيه آباء ديگري نيز وجود داشتند كه آثار آنان اينك از ميان رفته، يا تنها بخشهاي كوچكى از آنها باقى ماندهاست. در دوران معاصر كشفيات تازهاي صورت پذيرفته، و مدارك جالبى به آنچه پيش از اين برشمرديم، افزوده گرديده است كه اين آثار از آن جملهاند: «موعظة عيد پاك» اثر مِليتويِ ساردي، كه به سدة م مربوط مىشود و «تعاليم حواريون»، كه مجموعة احكام كليساي سُريانى در سدة م بوده است. اينها، به اضافة آثار هيپولوتوس و ديداخه، شالودة ادبيات گستردة ادوار بعدي را تشكيل دادهاند. حتى در زمانى كه ديوكْلِتيانوس مسيحيان را ايذا و شكنجه مىكرد، آثار با اهميتى چون مدافعههاي آرْنوبيوس و لاكْتانْتيوس فيرْميانوس در غرب، و آثار مِثُديوسِ اُلمپى در باب آرمانهاي زهد در شرق عرضه گرديد.
نوشتههاي مربوط بهدورة پس از شوراي نيقيه: آثار ادبى كليسا را در دورةپس از شوراينيقيهتنها مىتوانبهاختصار در اينجا برشمرد:
آثار كليساي يونانى: آتاناسيوس برجستهترين شخصيت دوران مناقشة پس از شوراي نيقيه به شمار مىرود. در دورة پس از 60م، الاهيات كليساي يونانى در افلاطون گرايى مسيحى آباء كاپادوكيايى، يعنى در آثار باسيليوس، اسقف قيصريه، برادرش گرگوريوس نوسايى و دوست آنان گرگوريوس نازيانْزوسى جلوهگر مىشود. يوحناي زريندهان، مبلّغ بزرگ مسيحيت عملى و تئودُروس موپْسوئسْتيايى، مفسري كه تفسير لفظ به لفظ او الهامبخش نسطوريان در ادوار بعدي گرديد،از انطاكيه برخاستند. سيريل اسكندرانى، با تأكيد بر وحدت طبيعت مسيح الهام بخش مونوفيزيتها گرديد، هر چند شوراي اِفِسوس 31م و نيز شوراي خالْكِدون هم در 51م بر الاهيات او صحه نهادند. در سدة م لئونْتيوس بيزانسى كه موضعگيري او به مونوفيزيسم متعادل سِوِروس، بَطريَرك انطاكيه از 12 تا 18م، نزديك است به شرح و بسط نظرية شوراي خالكدون مبنى بر وحدت و در عين حال متمايز بودن طبيعت الاهى و انسانى در وجود مسيح پرداخت؛ در سدة م ماكسيموس خستوان، و در سدة م يوحناي دمشقى به تشريح همين نظريه همت گماشتند. در اين ميان راهبان و عارفان مسيحى آثار مكتوب خاص خويش را پديد آوردند؛ يكى از نمونههاي برجستة آن، آثار نويسندة ناشناسى است كه در سدة م مىزيست و به ديونوسيوس مجعول يا ديونوسيوس آريوپاگوسى معروف است.
آثار آباء كليساي لاتينى: در غرب هيلاري، اسقف پواتيه و آمبروز، اسقف ميلان، اصول ديانت صحيح را به زبان لاتينى تشريح و تدوين كردند. ديگر آثار برجستة كليساي لاتينى اينهاست: تحقيقات جِرُم هيرونُموس دربارة كتابمقدس، اشعار پرودِنتيوس و جزوههاي يوهانِس كاسيانوس دربارة راهبان. اما آثار مبسوط آوگوستينوس همة اينها را تحت الشعاع قرار داد؛ نوشتههاي او در زمينة ايمان و عمل سرآغاز فصلى تازه در كل تفكرات مسيحيان غرب در ادوار بعدي است. لئوي رُمى - كه شارح نظرية حلول لاهوت خداوند در ناسوت عيسى بود، همانگونه كه آوگوستينوس خود شارح نظرية فيض الاهى به شمار مىرفت - و نيز آوگوستينيها و مخالفان آنان در واپسين ايام سلطة روميان بر سرزمين گل، جانشينان بلافصل آوگوستينوس بودند. فلسفة مسيحى در سدة م در آثار بوئِتيوس تبلور يافته است؛ وي فلسفة ارسطو را احيا كرد و بر شيوة تفكر فيلسوفان سدههاي ميانه سخت تأثير نهاد؛ شاعر مهم اين سده وِنانتيوس فورتوناتوس است و در زمينة تعليمات رهبانى، كاسيودُروس و بِنِديكْتوس برجستهترين شخصيتهاي سدة م به شمار مىروند؛ قوانين حاكم بر فرقة بنديكتى به ظاهر ساده است، اما تجربيات قرون پيشين در قالب اين قوانين مدون گرديده است؛ معروفترين واعظان اين سده عبارتاند از كايْساريوسِ آرْلى كه در اوايل سدة م، و گرگوريوس كبير كه در اواخر اين سده، مىزيستند.
نوشتههاي سريانى و غير آن: چنانكه از آثار برخى از آباء كليسا كه مطالب خود را به زبان سريانى مىنوشتند، برمىآيد اينان را از يونانيانى كه نوشتههاي آنها تصادفاً به زبان سريانى باقى مانده است، بايد متمايز دانست، احتمالاً مقولهاي از نوشتههاي مسيحى وجود داشته كه بيشتر به فرهنگ سامى وابسته بوده است، تا به فرهنگ يونانى؛ ابن ديصان بَردَيصان كه از مدافعان بود، به نظريه پردازيهاي گنوسى روي آورد، اما فرهاد، ملقب به «حكيم ايرانى» كه شيوة تفكرش عملى بود، و افرائم سوروس، شماسِ رُها كه انديشههاي عارفانهتر و شاعرانهتري داشت، از جملة جانشينان درست ايمان او در سدة م به شمار مىروند. نويسندگان سريانى متأخرتر در مسائلى كه از موضوعات عملى و آيينى فراتر رفتهاند، عمدتاً از الاهيات يونانى الهام گرفتهاند، اما در سدة م در آثار نَرساي نسطوري و فيلوكْسِنوس مَنْبِجى كه مونوفيزيت بود، شور و حال زيادي مشاهده مىشود. آثار مكتوب كليساهاي ارمنى و گرجى بيشتر به سبب ترجمههايى كه به اين زبانها بر جاي مانده است، حائز اهميتاند. در مصر، مسيحيان قبطى زبان، سنتى صريح، بىپيرايه و خاص خود داشتند، اما الاهيات آنها از بطريركهاي يونانى اسكندريه - كه نخست آتاناسيوسى بودند و بعدها مونوفيزيت شدند - برگرفته بود. اثري موسوم به «پندهاي آباء» صحرا، تلفيقى از زهد پارسامنشانه و عقل سليم روستايى است؛ اما تنها نويسندة عمده و اصيل قبطى زبان، شَنودة اتريبى د 51م روحانى متشرع است. آثار قبطى در ادوار بعدي بيشتر جنبة زندگىنامه نويسى، افسانهپردازي و موعظه دارد؛ اين گرايشها در آثار كليساي حبشه تشديد شد. كليساي حبشه همچنين انبوهى از انواع آثار نويسندگان كهن مسيحى را حفظ كرده است.
بررسى آباء كليسا و تأثير آنها: در تاريخ مسيحيت، آباء كليسا از اعتباري برخوردارند كه در شوراي ترانت ضمن عبارتى اخطارآميز بدين شرح بيان شده است: «هيچ كس حق ندارد كتاب مقدس را بر خلاف رأي متفق آباء كليسا تفسير كند». به اعتقاد برخى از مسيحيان اين عبارت چندان رسا و بسنده نيست، زيرا آباء كليسا دربارة مسائل مورد اختلاف كمتر متفق القول بودهاند. با اينهمه، نوعى شور ذهنى تؤم با انضباط و توازن بر آثار همة آنها حكمفرماست؛ حتى انتقادهاي يكجانبهاي كه گاه در آثار آنان مشاهده مىشود، بر اعتماد كامل آنان به هماهنگى غايى ايمان و خرد، مكاشفه و فلسفه، و وحدت طبيعت الاهى و انسانى در وجود مسيح و مسيحيان استوار است. تِرْتوليانوس كه ظاهراً فردي افراطى بود، ندا در داد كه «آتن را با اورشليم چه كار است؟». با اين همه، او از آراء رواقيان و شگردهاي سبك لاتينى بهره جست. بهطور كلى آباء كليسا مظهر سنت اصلى ايمان و عمل مسيحيان در دورهاي هستند كه تعاليم حواريون در قالب كيشهاي بزرگ مسيحيت و تصميمهاي شوراهاي عمومى شكل گرفت. همة مصلحان عمده، صرفنظر از پافشاريشان بر حجيت منحصر به فرد كتاب مقدس، با اعتقادي راسخ بهآباء كليسا به عنوان نمايندگان تعاليم كليساي متحد استناد كردهاند؛ از همين روست كه به سال 571م در انگلستان ضابطهاي كه بر اساس آن كتابهاي مذهبى معتبر و موثق شناخته مىشوند، بدين شرح تعيين، و به واعظان ابلاغ گرديد: «آنچه با احكام عهد عتيق و عهد جديد مطابقت داشته باشد و آنچه آباء كاتوليك و اسقفان ادوار كهن از اين احكام برداشت كردهاند».
تحقيق دربارة آباء كليسا در دوران معاصر با توجه به نهضت رنسانس كليسا در آثار كلاسيك مسيحى آغاز شد. در دورة اصلاح دينى، هم كاتوليكها وهم پرتستانها براي دفاع از مواضع خويش به آثار آباء كليسا استناد مىكردند، اما دامنة تحقيقات مبسوطى كه در سدههاي 7 و 8م انجام گرفت، از اين گستردهتر بود و در نتيجه شماري از آثار بنيادي و مهم، به ويژه آثار بنديكتيان فرانسوي به چاپ رسيد. اثر با عظمت مينى با عنوان «دورة كامل آباءشناسى» 17 جلد مشتمل بر آباء كليساي لاتينى و 62 جلد شامل آباء كليساي يونانى مجموعهاي از نسخ تجديد چاپ شده است، اما در همة موارد كاملاً دقيق نيست و از اينرو، به تدريج نسخههاي صحيحتري جايگزين آن شدهاند كه مهمترين آنها دو مجموعة بزرگ موسوم به «مجموعة وين» «مجموعة نوشتههاي مذهبى لاتينى»، 866م به بعد و «نويسندگان مسيحى يونانى در سدة نخست ميلادي» 897م به بعد به زبان آلمانى است. مجموعة بزرگى با عنوان «متون و تحقيقاتى دربارة تاريخ نوشتههاي صدر مسيحيت كه تدوين آن به سال 882م، به همت اُ. فون گِبهارت و آدلف فون هارناك آغاز شد، نمونة بارز پژوهشهاي فاضلانه دربارة آثار آباء كليسا در دوران معاصر است. يكى از نشانههاي بارز توجه گسترده به اين موضوع حضور صدها محقق از فرقههاي مختلف در كنگرههاي آباء كليساست كه پس از 951م در آكسفرد تشكيل شد. انبوه آثار محققان از زمان اراسموس تاكنون شالودهاي محكم براي مطالعة اين آثار غنى فراهم آورده كه براي كسانى كه به تحقيق دربارة تاريخ دين يا تعاليم و آداب اصيل مسيحى علاقه دارند، سخت حائز اهميت است.
سؤال ديگري كه مطرح مىشود اين است كه آيا بايد همة نويسندگان مسيحى دورهاي خاص را در زمرة آباء كليسا محسوب داشت، يا فقط كسانى دراين مقوله جاي مىگيرند كه دربارة موضوعهاي مذهبى مطلب نوشتهاند و در مورد درست ايمانى آنان جاي هيچ شك و ترديدي نيست؟ مينى، به تبعيت از گردآورندگان پيشين مجموعة آثار آباءكليسا، همة آثار دينى نويسندگان مسيحى دوران خويش را در مجموعهاش گنجانيد. اما وي در صفحة عنوان كتابش توضيح داده است كه آباءشناسى او نويسندگان، آباء و مدرسان كليسا را در برمىگيرد و همة نويسندگان كليسا الزاماً درست ايمان نيستند. بديهى است كه در چنين اوضاعى بايد اصطلاحات آباء، آباءشناسى و آثار آباء كليسا را با تساهل زيادي به كاربرد، زيرا اكنون ديگر وقت آن نيست كه اصطلاحات جامعتري را جايگزين آنها كنيم.
منظور از آباء، كل نويسندگان آثار دينى موجود از زمان حواريون تا ظهور فلسفة مدرسى است. نقطة پايان اين دوره را به هر نحوي كه تعيين كنيم، نوشتههاي مربوط به آن بسيار گستردهاند. از اين رو، لازم است كه دورة آباء كليسا را به نحوي به ادوار كوتاهتري تقسيمبندي كنيم؛ سادهترين و واضحترين روش تقسيمبنديِ اين دوره به دو بخش كلى، يعنى دورة پيش از شوراي نيقيه و دورة پس از آن است. اين تقسيمبندي بىسبب نيست، زيرا شوراي نيقيه 25م نقطة عطفى است كه دو گروه عمده از نوشتههاي دينى مسيحى را از يكديگر متمايز مىسازد.
از دوران پيش از شوراي نيقيه مدارك ارزشمندي از كشمكشهاي صدر مسيحيت، از جمله نمونههايى از نوشتههاي توجيهى و جدلى كليسا در صدر مسيحيت، نخستين رسالههاي فلسفى مسيحى، مكاتبات مسيحيان و تفاسير كتاب مقدس باقى مانده است. كيفيت بخشهاي زيادي از اين نوشتههاي مربوط به سدههاي و م در حدي است كه هيچ يك از آثار بعدي آباء كليسا به آنها نمىرسد.
با اين همه، نوشتههاي مربوط به دورة پس از شوراي نيقيه، در مقام آثار ادبى، در سطحى به مراتب بالاتر جاي دارند. چه در شرق و چه در غرب سدههاي و م دوران طلايى اصول اعتقادي، مواعظ، شروح، مكاتبات، تاريخ كليسا و اشعار دينى به شمار مىآيند. براي اين واقعيت دو دليل مىتوان برشمرد: نخست آنكه گرويدن امپراتوري روم به دين مسيح به اعضاي كليسا فرصت داد كه ذوق ادبى خويش را پرورش دهند و به تدريج طبقات تحصيل كرده را به پيوستن به جرگة خود ترغيب نمايند. ديگر آنكه مناقشات بزرگ مسيح شناختى در آن دوره به گونهاي بود كه موشكافى و دقت فكر و بيان را در نويسندگان و وعاظ مسيحى برمىانگيخت و اين چيزي بود كه متفكران سدههاي پيشين نيازي به آن احساس نمىكردند.
نوشتههاي دوران پيش از شوراي نيقيه: آثار آباء كليسا در دوران پيش از شوراي نيقيه با نوشتههاي گروهى از نويسندگان اواخر سدة و اوايل سدة م آغاز مىشود كه به آباء حواري معروفاند. كلِمِنس رومى، ايگناتيوس اَنطاكى، پوليكارْپوس ازميري و برناباس مجعول، همانند نويسندگان عهد جديد، در مكاتبات خويش به مسائل اخلاقى و اعتقادي كليسا پرداختند. افزون بر آن، چاپهاي جديد آثار آباء حواري معمولاً بخشهايى از اثري نوشتة پاپياس و نيز ژرف بينيهاي تمثيلى «شُبانِهِرماس» و نيز چند نمونةادبى را كهبعدها اهميتيافتند - ديداخه ، «شهادت پوليكارپوس» و مدافعة دل انگيزي با عنوان رسالهاي «خطاب به ديوگْنِتوس» - شامل مىشوند.
بيشتر كسانى كه از كليسا در برابر مخالفان آن و از دين مسيح در برابر ديگر اعتقادات دفاع مىكردند، در اواخر سدة م مىزيستند. يوستينوس قديس احتمالاً مهمترين و نيز نخستينِ آنان است. همچنين مىتوان از اينان نام برد: آثِناگوراس آتنى، تاتيانوس، يكى از شاگردان يوستينوس كه علاقة استادش را به فلسفة يونان مردود دانست، و مينوكيوس فِليكس كه مفاوضة او احتمالاً نخستين اثر ادبى كليساي كاتوليك رومى است. ايرِنائوس ليونى، هر چند معمولاً در زمرة مدافعان كليسا محسوب نمىشود، تعريف دقيقتري از سنت كليسا در برابر نظريهپردازيهاي گنوستيكها به دست داده است.
در اوايل سدة م، تِرْتوليانوس كارتاژي كه خشكه مقدسى پارسا بود و سرانجام در زمرة مونتانوسيان مرتد در آمد، شيوة تفكر كليساي كاتوليك رومى را مدون كرد، حال آنكه كلِمِنْس اسكندرانى شارح نوعى مسيحيت عارفانه و فرهيختة يونانى است.
تقريباً همة انديشههاي بعدي كليساي يونانى، چه درست و چه ارتدادي، حاصل نبوغ اوريگِنِس، جانشين كلمنس در مقام رئيس مدرسة دينى اسكندريه بوده است كه تمثيل نويس، كارشناس كتاب مقدس، عارف و از مدافعان كليسا بود. در اين بين، هيپولوتوس در رم كار ايرِنائوس را ادامه داد؛ كتاب او با عنوان «سنّت حواريون» كه به اعتقاد محققان سدة 0م يكى از منابع احكام و آداب كليسا در ادوار بعدي است مدرك ارزشمندي دربارة آداب دعا و روال كار كليسا در اوايل سدة م به شمار مىرود. موضوع اصلى آثار كوپْريانوس را مسائل عملى مربوط به شيوة رفتار و نظم و انضباط تشكيل مىدهد؛ وي از 49م تا هنگام شهادتش در 58م اسقف كارتاژ بود.
علاوه بر اين شخصيتهاي بزرگ، در دوران پيش از شوراي نيقيه آباء ديگري نيز وجود داشتند كه آثار آنان اينك از ميان رفته، يا تنها بخشهاي كوچكى از آنها باقى ماندهاست. در دوران معاصر كشفيات تازهاي صورت پذيرفته، و مدارك جالبى به آنچه پيش از اين برشمرديم، افزوده گرديده است كه اين آثار از آن جملهاند: «موعظة عيد پاك» اثر مِليتويِ ساردي، كه به سدة م مربوط مىشود و «تعاليم حواريون»، كه مجموعة احكام كليساي سُريانى در سدة م بوده است. اينها، به اضافة آثار هيپولوتوس و ديداخه، شالودة ادبيات گستردة ادوار بعدي را تشكيل دادهاند. حتى در زمانى كه ديوكْلِتيانوس مسيحيان را ايذا و شكنجه مىكرد، آثار با اهميتى چون مدافعههاي آرْنوبيوس و لاكْتانْتيوس فيرْميانوس در غرب، و آثار مِثُديوسِ اُلمپى در باب آرمانهاي زهد در شرق عرضه گرديد.
نوشتههاي مربوط بهدورة پس از شوراي نيقيه: آثار ادبى كليسا را در دورةپس از شوراينيقيهتنها مىتوانبهاختصار در اينجا برشمرد:
آثار كليساي يونانى: آتاناسيوس برجستهترين شخصيت دوران مناقشة پس از شوراي نيقيه به شمار مىرود. در دورة پس از 60م، الاهيات كليساي يونانى در افلاطون گرايى مسيحى آباء كاپادوكيايى، يعنى در آثار باسيليوس، اسقف قيصريه، برادرش گرگوريوس نوسايى و دوست آنان گرگوريوس نازيانْزوسى جلوهگر مىشود. يوحناي زريندهان، مبلّغ بزرگ مسيحيت عملى و تئودُروس موپْسوئسْتيايى، مفسري كه تفسير لفظ به لفظ او الهامبخش نسطوريان در ادوار بعدي گرديد،از انطاكيه برخاستند. سيريل اسكندرانى، با تأكيد بر وحدت طبيعت مسيح الهام بخش مونوفيزيتها گرديد، هر چند شوراي اِفِسوس 31م و نيز شوراي خالْكِدون هم در 51م بر الاهيات او صحه نهادند. در سدة م لئونْتيوس بيزانسى كه موضعگيري او به مونوفيزيسم متعادل سِوِروس، بَطريَرك انطاكيه از 12 تا 18م، نزديك است به شرح و بسط نظرية شوراي خالكدون مبنى بر وحدت و در عين حال متمايز بودن طبيعت الاهى و انسانى در وجود مسيح پرداخت؛ در سدة م ماكسيموس خستوان، و در سدة م يوحناي دمشقى به تشريح همين نظريه همت گماشتند. در اين ميان راهبان و عارفان مسيحى آثار مكتوب خاص خويش را پديد آوردند؛ يكى از نمونههاي برجستة آن، آثار نويسندة ناشناسى است كه در سدة م مىزيست و به ديونوسيوس مجعول يا ديونوسيوس آريوپاگوسى معروف است.
آثار آباء كليساي لاتينى: در غرب هيلاري، اسقف پواتيه و آمبروز، اسقف ميلان، اصول ديانت صحيح را به زبان لاتينى تشريح و تدوين كردند. ديگر آثار برجستة كليساي لاتينى اينهاست: تحقيقات جِرُم هيرونُموس دربارة كتابمقدس، اشعار پرودِنتيوس و جزوههاي يوهانِس كاسيانوس دربارة راهبان. اما آثار مبسوط آوگوستينوس همة اينها را تحت الشعاع قرار داد؛ نوشتههاي او در زمينة ايمان و عمل سرآغاز فصلى تازه در كل تفكرات مسيحيان غرب در ادوار بعدي است. لئوي رُمى - كه شارح نظرية حلول لاهوت خداوند در ناسوت عيسى بود، همانگونه كه آوگوستينوس خود شارح نظرية فيض الاهى به شمار مىرفت - و نيز آوگوستينيها و مخالفان آنان در واپسين ايام سلطة روميان بر سرزمين گل، جانشينان بلافصل آوگوستينوس بودند. فلسفة مسيحى در سدة م در آثار بوئِتيوس تبلور يافته است؛ وي فلسفة ارسطو را احيا كرد و بر شيوة تفكر فيلسوفان سدههاي ميانه سخت تأثير نهاد؛ شاعر مهم اين سده وِنانتيوس فورتوناتوس است و در زمينة تعليمات رهبانى، كاسيودُروس و بِنِديكْتوس برجستهترين شخصيتهاي سدة م به شمار مىروند؛ قوانين حاكم بر فرقة بنديكتى به ظاهر ساده است، اما تجربيات قرون پيشين در قالب اين قوانين مدون گرديده است؛ معروفترين واعظان اين سده عبارتاند از كايْساريوسِ آرْلى كه در اوايل سدة م، و گرگوريوس كبير كه در اواخر اين سده، مىزيستند.
نوشتههاي سريانى و غير آن: چنانكه از آثار برخى از آباء كليسا كه مطالب خود را به زبان سريانى مىنوشتند، برمىآيد اينان را از يونانيانى كه نوشتههاي آنها تصادفاً به زبان سريانى باقى مانده است، بايد متمايز دانست، احتمالاً مقولهاي از نوشتههاي مسيحى وجود داشته كه بيشتر به فرهنگ سامى وابسته بوده است، تا به فرهنگ يونانى؛ ابن ديصان بَردَيصان كه از مدافعان بود، به نظريه پردازيهاي گنوسى روي آورد، اما فرهاد، ملقب به «حكيم ايرانى» كه شيوة تفكرش عملى بود، و افرائم سوروس، شماسِ رُها كه انديشههاي عارفانهتر و شاعرانهتري داشت، از جملة جانشينان درست ايمان او در سدة م به شمار مىروند. نويسندگان سريانى متأخرتر در مسائلى كه از موضوعات عملى و آيينى فراتر رفتهاند، عمدتاً از الاهيات يونانى الهام گرفتهاند، اما در سدة م در آثار نَرساي نسطوري و فيلوكْسِنوس مَنْبِجى كه مونوفيزيت بود، شور و حال زيادي مشاهده مىشود. آثار مكتوب كليساهاي ارمنى و گرجى بيشتر به سبب ترجمههايى كه به اين زبانها بر جاي مانده است، حائز اهميتاند. در مصر، مسيحيان قبطى زبان، سنتى صريح، بىپيرايه و خاص خود داشتند، اما الاهيات آنها از بطريركهاي يونانى اسكندريه - كه نخست آتاناسيوسى بودند و بعدها مونوفيزيت شدند - برگرفته بود. اثري موسوم به «پندهاي آباء» صحرا، تلفيقى از زهد پارسامنشانه و عقل سليم روستايى است؛ اما تنها نويسندة عمده و اصيل قبطى زبان، شَنودة اتريبى د 51م روحانى متشرع است. آثار قبطى در ادوار بعدي بيشتر جنبة زندگىنامه نويسى، افسانهپردازي و موعظه دارد؛ اين گرايشها در آثار كليساي حبشه تشديد شد. كليساي حبشه همچنين انبوهى از انواع آثار نويسندگان كهن مسيحى را حفظ كرده است.
بررسى آباء كليسا و تأثير آنها: در تاريخ مسيحيت، آباء كليسا از اعتباري برخوردارند كه در شوراي ترانت ضمن عبارتى اخطارآميز بدين شرح بيان شده است: «هيچ كس حق ندارد كتاب مقدس را بر خلاف رأي متفق آباء كليسا تفسير كند». به اعتقاد برخى از مسيحيان اين عبارت چندان رسا و بسنده نيست، زيرا آباء كليسا دربارة مسائل مورد اختلاف كمتر متفق القول بودهاند. با اينهمه، نوعى شور ذهنى تؤم با انضباط و توازن بر آثار همة آنها حكمفرماست؛ حتى انتقادهاي يكجانبهاي كه گاه در آثار آنان مشاهده مىشود، بر اعتماد كامل آنان به هماهنگى غايى ايمان و خرد، مكاشفه و فلسفه، و وحدت طبيعت الاهى و انسانى در وجود مسيح و مسيحيان استوار است. تِرْتوليانوس كه ظاهراً فردي افراطى بود، ندا در داد كه «آتن را با اورشليم چه كار است؟». با اين همه، او از آراء رواقيان و شگردهاي سبك لاتينى بهره جست. بهطور كلى آباء كليسا مظهر سنت اصلى ايمان و عمل مسيحيان در دورهاي هستند كه تعاليم حواريون در قالب كيشهاي بزرگ مسيحيت و تصميمهاي شوراهاي عمومى شكل گرفت. همة مصلحان عمده، صرفنظر از پافشاريشان بر حجيت منحصر به فرد كتاب مقدس، با اعتقادي راسخ بهآباء كليسا به عنوان نمايندگان تعاليم كليساي متحد استناد كردهاند؛ از همين روست كه به سال 571م در انگلستان ضابطهاي كه بر اساس آن كتابهاي مذهبى معتبر و موثق شناخته مىشوند، بدين شرح تعيين، و به واعظان ابلاغ گرديد: «آنچه با احكام عهد عتيق و عهد جديد مطابقت داشته باشد و آنچه آباء كاتوليك و اسقفان ادوار كهن از اين احكام برداشت كردهاند».
تحقيق دربارة آباء كليسا در دوران معاصر با توجه به نهضت رنسانس كليسا در آثار كلاسيك مسيحى آغاز شد. در دورة اصلاح دينى، هم كاتوليكها وهم پرتستانها براي دفاع از مواضع خويش به آثار آباء كليسا استناد مىكردند، اما دامنة تحقيقات مبسوطى كه در سدههاي 7 و 8م انجام گرفت، از اين گستردهتر بود و در نتيجه شماري از آثار بنيادي و مهم، به ويژه آثار بنديكتيان فرانسوي به چاپ رسيد. اثر با عظمت مينى با عنوان «دورة كامل آباءشناسى» 17 جلد مشتمل بر آباء كليساي لاتينى و 62 جلد شامل آباء كليساي يونانى مجموعهاي از نسخ تجديد چاپ شده است، اما در همة موارد كاملاً دقيق نيست و از اينرو، به تدريج نسخههاي صحيحتري جايگزين آن شدهاند كه مهمترين آنها دو مجموعة بزرگ موسوم به «مجموعة وين» «مجموعة نوشتههاي مذهبى لاتينى»، 866م به بعد و «نويسندگان مسيحى يونانى در سدة نخست ميلادي» 897م به بعد به زبان آلمانى است. مجموعة بزرگى با عنوان «متون و تحقيقاتى دربارة تاريخ نوشتههاي صدر مسيحيت كه تدوين آن به سال 882م، به همت اُ. فون گِبهارت و آدلف فون هارناك آغاز شد، نمونة بارز پژوهشهاي فاضلانه دربارة آثار آباء كليسا در دوران معاصر است. يكى از نشانههاي بارز توجه گسترده به اين موضوع حضور صدها محقق از فرقههاي مختلف در كنگرههاي آباء كليساست كه پس از 951م در آكسفرد تشكيل شد. انبوه آثار محققان از زمان اراسموس تاكنون شالودهاي محكم براي مطالعة اين آثار غنى فراهم آورده كه براي كسانى كه به تحقيق دربارة تاريخ دين يا تعاليم و آداب اصيل مسيحى علاقه دارند، سخت حائز اهميت است.
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۲/۰۱/۲۰ ساعت 8:19 توسط محمد قجقی
|