هر طرحی، از هر نوع، چنانچه در مسیر‌ی درست شکل یابد، می‌بایست انگیزه‌ها، اهداف، مقدورات، هزینه‌ها و جوانب دیگر آن به صورتی دقیق توسط کارشناسان خبره‌ تبیین شود. کاستی در هر یک از این ارکان، به شکست طرح می‌انجامد. هر چه"طرح" پیچیده تر باشد، لاجرم این مسیر دقیق‌‌تر و طولانی‌تر می‌گردد. ارائه‌ی "عنوان" یا "موضوع" طرح نمی‌بایست با خود "طرح" یکسان انگاشته شود. متاسفانه در پاره‌ای احیان چنین می‌شود. شاید افرادی خوش‌ذوق بتوانند در فرصتی کوتاه و یاحتی آنی و فی‌‌البداهه، چندین عنوان یا موضوع طرح جذاب ارائه نمایند. لیکن محصول این خوش‌ذوقی را نمی‌توان "طرح" نامید. 

انگیزه و هدف بسیاری از "عنوان طرح‌ها" و حتی طرح‌ها، می‌تواند درست باشد. و حتی این درستی را بررسی‌های کارشناسانه تایید نماید. ارائه‌ی "عنوان طرح‌"‌ها، یا حتی طرحی که درستی انگیزه و هدف آن نیز توسط کارشناسان خبره تایید شده باشد، به معنای ارائه‌ی طرحی درست نیست. برای دستیابی به طرحی درست و قوی، می‌بایست مقدورات و هزینه‌های طرح نیز به درستی سنجیده شود. متاسفانه می‌بایست اعتراف نمود که قاعده‌ی «راه انداز، جا انداز»، گویی برای بخشی از مدیران، به "قاعده‌ای طلایی" تبدیل گردیده است. باورمندان به این قاعده معتقدند با به کار بستن آن، بوروکراسی دست و پاگیر را منفعل نموده و موانع ریز و درشتی که اجرای طرح‌ها را ناممکن یا با مشکل روبرو می‌نماید، مرتفع می‌نمایند و شاهد موفقیت به کار بستن قاعده‌ی طلایی «راه انداز، جا انداز» را طرح‌های موفق فرجام‌یافته با به کار گیری این قاعده می‌شمارند. 

پوشیده نیست که دلیل اصلی باورمندان به این قاعده، یعنی بوروکراسی دست و پاگیر و تاثیر منفی آن بر شکل‌گیری "طرح"‌ها، مدعایی درست است. لیکن توجیه‌گر قاعده‌ی «راه انداز، جا انداز» نمی‌تواند باشد. این مدیران به ده‌ها و صدها طرح ناموفق و نیمه تمام رها شده اشاره نمی‌کنند که با همین راه‌کار «راه انداز، جا انداز»‌، مجال اجرایی شدن پیدا نموده و فرجامی درست نیافته و موجب اتلاف بودجه و نیرو گردیده‌اند. 

در این نوشتار از پرداختن به ارزش‌های دینی و هنجارهای اخلاقی شکل‌دهنده‌ی قاعده‌ی «هدف وسیله را توجیه نمی‌کند» پرهیز می‌گردد. قاعده‌ای که به نظر بسیاری دیگر، قاعده‌‌ای است طلایی. زیرا عدم رعایت نقاهت وسیله، موجب سلب برکت از طرح، ولو با هدفی درست می‌گردد. چناچه فقدان برکت در بسیاری از طرح‌های درستی که این قاعده را رعایت نکرده‌اند، مشهود است. 

این نوشتار بر لزوم رعایت موازین مسیر درست اجرای طرح‌ها و عدم رعایت موازین مسیر درست در طرح «تلویزیون مشترک کشورهای فارسی‌زبان» تاکید دارد. برای مثال شاید ارائه‌ی "عنوان طرح" یا "طرح" ایجاد مسیر آبی میان دریای خزر و خلیج فارس جالب و جذاب باشد. به همان جالبی و جذابی"عنوان طرح" یا "طرح"هایی چون ایجاد تونل‌های گذر هوا ‌در کوهستان البرز. یا تبدیل شهر کرج به شهری کاملاً دانشگاهی چون کمبریج در بریتانیا. یا تغییر پایتخت. یا تقسیم وزارتخانه‌ها در شهرهای کشور. یا ساختن بزرگترین‌ها و بلند‌ترین‌ها و عریض‌ترین‌ها و عظیم‌ترین‌ها در این یا آن شهر. یا جهانی ساختن این رسم و آن میراث. یا انتشار تمامی آثار خطی کشور به صورت چاپ عکسی( فاکسیمیلیه) . یا برگردان و انتشار تمامی الواح مکتوب پیش از اسلام. یا نصب تندیس مشاهیر ایرانی در میادین تمامی پایتخت‌های جهان. و یا ده‌ها و صدها "عنوان طرح" یا "طرح" دیگر که مطرح گردیده یا می‌تواند مطرح گردد. حتی شاید بررسی‌های کارشناسانه، انگیزه‌ و حتی هدف بسیاری از این "عنوان طرح‌ها" یا "طرح‌"ها را نیز تایید نماید. لیکن مقدورات و هزینه‌ها و جوانب دیگر آن نیز می‌بایست به صورتی دقیق، کارشناسی گردد و سپس این"عنوان طرح" یا "طرح"‌‌ها فرصت عملیاتی شدن بیابد. 

در دانشگاه‌ها و مراکز علمی از مواردی که هنگام ارائه‌ی موضوع رساله‌ی تحقیقی به اساتید، هماره از سوی ایشان به دانشجویان و دانش‌پژوهان تذکر داده می‌شود، مقدورات تحقیق است. جذابیت و حتی اهمیت بسیاری از موضوعات تحقیقی پیشنهادی دانشجویان، از سوی اساتید تایید می‌گردند، لیکن تحقیق در باره‌ی این موضوعات به دلیل فقر مقدورات، از سوی ایشان رد می‌شود. برای موضوع جالبی برای تحقیق که از سوی دانشجو عنوان می‌گردد، استاد از وی در باره‌ی روش تحقیق، منابع و دیگر ملزومات تحقیق پرسش می‌نماید و چنانچه پاسخ دانشجو قانع‌کننده نباشد، موضوع علی‌رغم جذابیت آن، به کناری می‌رود. 

بدیهی است که این مطالب به معنای انکار نوآوری‌ها و سلب فرصت به خلاقیت‌‌ها نیست. پنهان نیست که بسیاری از طرح‌های مفید، مانند بسیاری از نظریه‌ها و غالب اختراعات و اکتشافات، از رخنه‌ی خلاقیت‌ها در محال‌های موهوم و تسلیم موانع در مقابل پشتکار و نیز گذر از مسیر آزمون و خطا، به فرجام مطلوب رسیده است. لیکن این واقعیت با موضوع لزوم بررسی کارشناسانه‌ی انگیزه‌ها، اهداف، مقدورات و هزینه‌های طرح‌هایی که با بودجه و نیروی عمومی به اجرا در می‌آید، نمی‌بایست خلط گردد. 

شاید انگیزه‌ها، اهداف، مقدورات و هزینه‌ها و جوانب دیگر بسیاری از "عنوان طرح"‌ها یا "طرح" هایی که نمونه‌هایی از آن در فوق آورده شد، پس از بررسی دقیق کارشناسانه تایید شده و به صورتی مطلوب به اجرا درآید. چنانچه بسیاری از طرح‌ها در کشورمان و دیگر کشورها، پس از بررسی دقیق‌ و کارشناسانه‌ی انگیزه‌ها، اهداف، مقدورات و هزینه‌ها و جوانب دیگر، تایید گردیده و به صورتی مطلوب و با موفقیت به اجرا درآمده است. 

به نظر می‌آید طرح تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان یا شبکه‌ی نوروز، "عنوان طرح"‌ی است که بی‌آنکه مسیر منطقی شکل‌گیری یک "طرح" را طی نماید، در جمع عالی‌ترین مسئولین اجرایی سه کشور جمهوری اسلامی ایران، جمهوری تاجیکستان و جمهوری اسلامی افغانستان در سال ۱۳۸۵/۲۰۰۶ در پایتخت تاجیکستان مطرح گردیده است. 

می‌توان گفت مهم‌ترین پشتوانه‌ی بقای این "عنوان طرح" یا به عبارت دیگر علت مبقیه‌ی آن، همانا مطرح ساختن آن در جمع روسای سه جمهوری و صدور توافقنامه‌ا‌ی بود که به امضای روسای جمهور سه کشور فارسی‌زبان؛ ایران، تاجیکستان و افغانستان، مبنی بر ایجاد "تلویزیون مشترک" رسیده‌ است. 

تاکنون مبالغ قابل ملاحظه‌ای، صرف راه‌اندازی این طرح شده است. این "عنوان طرح"، بارها و بارها موضوع مصاحبه‌های مسئولین ذیربط و گزارش‌های رسانه‌ای سه کشور و دیگر رسانه‌ها گردیده است. لیکن پس از گذشت چند سال از عنوان کردن آن در جمع روسای جمهور سه کشور، همچنان" طرح" یا در حقیقت "عنوان طرح"‌ی عقیم باقی مانده است. 

گه گاهی رسانه‌ها -عمدتاً رسانه‌های تاجیکستان و رسانه‌های فارسی‌زبان بیگانگان- به این طرح پرداخته و یا مسئولین ذی‌ربط در مصاحبه با رسانه‌ها، به توجیه دلایل تعویق این پروژه می‌پردازند. به تازگی لحن این گزارش‌ها و مصاحبه‌ها قدری تندوتیز نیز گردیده است و گاهی طرفی از سه طرف، یک یا دو طرف دیگر را در عقیم ماندن این طرح مقصر می‌خوانند. فی‌الواقع طرحی که هدف غایی آن تقویت هم‌گرایی میان فارسی زبانان است، فعلاً به بهانه‌ای برای واگرایی میان ایشان بدل آمده است. 

راه‌اندازی شبکه‌ی تلویزیونی ماهواره‌ای، فی‌حد‌ذاته امر شاقی نیست. ده‌ها نوع از این شبکه‌ها توسط اجزاي خردی از بخش خصوصی راه‌اندازی شده است. شاهد می‌باشیم هر از گاهی شبکه‌ی جدیدی به فهرست پرشمار شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان افزوده می‌شود. بنابراین راه‌اندازی شبکه‌ی تلویزیون مشترک سه کشور فارسی‌زبان که در جمع عالی‌ترین مقامات اجرایی سه کشور عنوان گردیده است، چرا پس از گذشت چند‌ین سال همچنان ره به جایی نبرده است؟ 

در پاسخ می‌توان گفت که "عنوان طرح" شبکه‌ی تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان، مسیر درست شکل‌گیری یک طرح را طی ننموده است و متاسفانه پیش از طی این مسیر، در نشست رسمی عالی‌ترین مقامات اجرایی سه کشور مطرح گردیده است و به نظر می‌آید که این "عنوان طرح" چنانچه مسیر درست شکل‌گیری طرح را طی می‌نمود، انگیزه‌ها، اهداف، مقدورات و هزینه‌ها و جوانب دیگر آن، در مجموع از سوی کارشناسان خبره تایید نمی‌گردید. شاید این مدعا هنگام مطرح ساختن این "عنوان طرح"، صرف مخالفت خوانی تلقی می‌شد. لیکن اکنون پس از سپری شدن چندین سال از تاریخ ارائه‌ی ‌آن، دیگر چنین نمی‌تواند بود. 

انگیزه‌های متنوعی را می‌توان برای "‌عنوان طرح" تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان برشمرد، مانند نیاز مردمان سه کشور فارسی زبان به شناخت بیشتر از یکدیگر، تقویت مناسبات فرهنگی سه کشور، ترویج زبان فارسی معیار و غیره. هم‌چنین اهداف متعددی را می‌توان برای این "عنوان طرح" احصاء نمود که علی‌الاغلب وجه تامین‌شده‌ی انگیزه‌های آن است، مانند تامین نیاز شناخت یکدیگر مردمان سه کشور، شکل‌گیری دستگاه خبر‌رسانی فارسی سه کشور، توسعه‌ی مناسبات فرهنگی و مانند آن. در واقع مهم‌ترین و در عین حال جامع انگیزه‌ها و اهداف "‌عنوان طرح" تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان‌، همانا تقویت هم‌گرایی سه کشور جمهوری اسلامی ایران‌، جمهوری تاجیکستان و جمهوری اسلامی افغانستان می‌باشد. 

بدیهی است که هر طرح مشترک موفق بین‌المللی، هم‌گرایی مشارکت‌جویان در آن طرح را تقویت می‌نماید. لیکن به همان میزان، هر طرح مشترک ناموفق بین المللی، می‌تواند به هم‌گرایی مشارکت‌جویان در آن طرح آسیب رساند. 

با بررسی تاریخچه‌ی چند ساله‌ی "عنوان طرح" تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان یا شبکه‌ی نوروز در‌می‌یابیم که این"عنوان طرح" ‌یا طرح، تا کنون که در مرحله‌ی بین ماء و الطین باقی مانده است، به جای تقویت هم‌گرایی سه کشور، موجب نا‌رضایتی اطراف شریک طرح از یکدیگر شده است. 
به نظر می‌آید چنانچه هم "عنوان طرح" تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان، از هر راهی و با هر زر و زوری راه‌اندازی گردد، بنا به همان دلایلی که راه‌اندازی یک شبکه‌ی تلویزیونی را که در شرایط عادی طرح شاقی حتی برای یک گروه نیست تا چه رسد به یک یا سه کشور، چنین معقد کرده است، آن‌گونه که به اختصار آورده خواهد شد، به مراتب بیش از دوره‌ی چند ساله‌ی میان آب و گل، به جای تقویت هم‌گرایی سه کشور، می‌تواند موجب واگرایی شود. 

- نام «تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان» برای این "عنوان طرح" و نسبت آن به" سه کشور فارسی زبان" برای شبکه‌ای که قرار است در ماوراءالنهر یا آسیای مرکزی بنیاد گردد، عنوانی حساسیت برانگیز است، هم درونی و هم بیرونی. شاید از همین روست که "تلویزیون نوروزی" نام دیگر این"عنوان طرح" گردیده است و البته این نام نیز عاری از ایراد نیست. 

نقش و جایگاه یگانگی زبان در حوزه‌ی تعاملات میان دو کشور، به ویژه مناسبات فرهنگی، بی‌نیاز از توضیح است. لیکن بزرگ‌نمایی نقش و مبالغه در اهمیت هر عاملی‌، به همان اندازه‌ی کوچک‌نمایی یا نادیده‌انگاری نقش و اهمیت عامل، می‌تواند تبعاتی نامطلوب در برداشته باشد. در سیاست‌گذاری‌ مناسبات خارجی، می‌بایست واقع‌بین بود و نقش و جایگاه عوامل را نه افزود و نه کاست. 

جمهوری اسلامی ایران با جمهوری تاجیکستان در زبان مشترک و در خط جداست و با جمهوری اسلامی افغانستان در خط و یکی از دو زبان رسمی (رسمی و نه قومی یا محلی) این کشور مشترک است. این اشتراکات بسیار ارزشمند و تاثیرگذار، می‌تواند از مهم‌ترین مؤلفه‌های هم‌گرایی فرهنگی این سه کشور، شمار آید. لیکن علایق شخصی، هیجانات عاطفی و شعارهای احساسی، نمی‌بایست به ارزیابی غیرواقعی از نقش و اهمیت این اشتراک بیانجامد. اشتراک زبانی، مؤلفه‌ای بسیار مهم در مناسبات میان دو یا چند کشور و هم‌گرایی فرهنگی میانشان می‌باشد. لیکن کارکرد مؤثر اشتراک زبانی در مناسبات کشورها، در منظومه‌ای از عوامل هم‌گرایی است که معنی پیدا می‌کند. 

اشتراک در زبان و خط، میان کشورهای متعددی در جهان وجود دارد. زبان‌های عربی، ترکی، اردو، اسپانیولی، فرانسه و انگلیسی، به عنوان زبان مادری، یا زبان رسمی بسیاری از کشورهاست. لیکن شاهد هستیم که کارکرد این عامل در روابط میان این کشورها، از جمله مناسبات فرهنگی، در پیوند با دیگر عوامل است که مجال نقش‌آفرینی در هم‌گرایی میان آن‌ها پیدا می‌نماید و هم‌زبانی الزاماً منجر به هم‌دلی این کشورها نگردیده است. هم‌چنان که گاه مناسبات میان دو کشور ناهم‌زبان، به مراتب از مناسبات میان دو کشور هم‌زبان صمیمانه‌تر است. 

حتی شاهد بوده‌ایم که عواملی چون باورهای اعتقادی، غنای ادبی، تفوق تمدنی و فرهنگی، نفوذ‌ اقتصادی، هیمنه‌ی سیاسی و نظامی، گاه منجر به انزوا، حذف یا تبدیل زبان، یا ناکارکردی اشترک زبانی گردیده است. 

از دیگر سو مبالغه و تبلیغات غیر کارشناسانه‌ی در خصوص اشتراک زبانی، میان دو یا سه کشور، در منطقه‌ای که دربردارنده‌ی کشورهای متعدد دیگری است که در دیگر مؤلفه‌های فرهنگی مشترک و در زبان نامشترکند، می‌تواند در سیاست‌گذاری کلان فرهنگی و منطقه‌ای از کارکرد دیگر مشترکات بکاهد و یا به نوعی قطب‌بندی فرهنگی مبتنی بر زبان و هم‌چنین جلب خصومت نسبت به زبان هدف و اقلیت‌هایی که زبان مادری‌شان زبان هدف است، بیانجامد. 

تاکید مجدد و مؤکد می‌گردد که اهمیت اشتراک زبانی در تعاملات دو کشور بر هیچ عامی پوشیده نیست، لیکن زیان مترتب بر وزن دهی غیر واقعی به هر عنصری در مناسبات خارجی و تعاملات فرهنگی، بر هیچ عالمی نیز نمی‌بایست پوشیده ماند. 

زبان فارسی که به حق زبان دوم اسلام خوانده می‌شود، در روزگاراني كه هيچ دستگاه كوچك و بزرگ آموزشي، پژوهشي و اجرايي، متكفل حمايت از اين زبان و ادب و تقويت و گسترش آن نبود، از چین تا دل اروپا ارجمند شمرده می‌شد و گویش‌وران فراوانی از اقوام گوناگون می‌داشت و زبان ادبی، دیوانی و دینی سرزمین‌های پهناور ایرانی و غیر ایرانی شمرده می‌شد. از دلایل مهم برای جایگاه والای زبان فارسی در این گستره‌ی فراخ جغرافیایی و ارجمندی این زبان در امپراطوری‌های عظیم مغول، عثمانی، گورکانی و شیبانی که هیچیک ایرانی نبودند، جهانی بودن این زبان و فقدان دعوی مالکیت قومی آن بود. هم چون زبان‌های لاتین، عربی، فرانسه و انگلیسی در ادوار مختلف. «سه کشور فارسی‌زبان» عنوانی است معیوب و تحدیدکننده برای گستره‌ی زبان فارسی و همچنین تهدیدکننده برای توسعه‌ی این زبان. 

قطع نظر از تحدی نهفته در عنوان «تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان» برای شبکه‌ا‌ی تلویزیونی در آسیای مرکزی و همچنین تا حدی نسبت به اقوامی با زبان مادری غیرفارسی در هر سه‌ کشور، این عنوان، متناسب با خرده باورهای حاکم بر تاجیکستان و همچنین قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان نیست. 

هم‌اینک در تاجیکستان به طور رسمی، از به‌کار گیری نام صحیح و اصیل این زبان، یعنی"‌فارسی" پرهیز می‌گردد و حتی "قانون زبان" مصوب مجلس جمهوری شوروی تاجیکستان، در تاریخ بیست و دوم ژانویه‌‌ی سال۱۹۸۹ ، که زبان تاجیکی-فارسی را نام زبان رسمی و جایگزین زبان روسی مقرر نمود، در مجلس دوران استقلال جمهوری تاجیکستان، در سال ۱۹۹۴، تغییر نموده و نام «فارسی» از کنار «تاجیکی»، به عنوان زبان رسمی حذف گردید. 

در افغانستان نیز، در دوران معاصر در راستای سیاست‌ تعمیق مرزبندی با ایران و هویت‌سازی آلوده به اغراض واگرایانه، در سال ۱۹۶۲میلادی، نام زبان فارسی، به صورت رسمی «دری» نامیده شد. چالش افغانستان با این "عنوان طرح" فقط با نام آن نیست، بلکه جدی‌تر از آن، چالش با ماهیت این شبکه‌ی تلویزیونی است. طبق قانون اساسی افغانستان، این کشور دارای دو زبان رسمی است: "دری"(فارسی) و "پشتو" . متاسفانه سیاست‌های غلط هویت‌سازی در افغانستان، در قرن بیستم میلادی، رقابت‌های قومی را در این کشور تشدید نموده و نوعی رقابت ناسالم میان این دو زبان رسمی که هر دو در شمار زبان‌های ایرانی است، در کشور افغانستان پدید آورده است. از همین روست که از آغاز مطرح گردیدن "عنوان طرح" « تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان» تا کنون، هیچ گونه رغبتی از سوی این کشور برای ایفای نقشی جدی در این طرح دیده نمی‌شود. 

شاید از همین رو‌ی‌هاست که گاه گاه "عنوان طرح" «تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان» با عنوان " تلویزیون نوروزی" نیز خوانده می‌شود. به نظر نمی‌آید که این تغییر نام یا نام دوم یا بدیل، پس از این پیشینه‌ی رسمی و تبلیغات پر هیاهو برای "عنوان طرح" «‌تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان» و همچنین ماهیت این "عنوان طرح"، تغییری جدی در صورت مساله پدید آورد. شاید حتی نقش هم‌گرایی فرهنگی مراسم نوروزی میان مردمان کشورها و سرزمین‌هایی که "نوروز" را ارجمند می‌شمارند ولی فارسی‌زبان و فارسی‌دان نیستند، در معرض آسیب قرار دهد. 

- طبق قانون اساسی و دیگر قوانین و مقررات جاری و ساری جمهوری اسلامی ایران، مدیریت شبکه‌های صداوسیما‌ی جمهوری اسلامی ایران، در انحصار مدیریت عالی نظام است و بخش خصوصی نمی‌تواند در این حوزه فعالیت مستقل داشته باشد. فلذا بخش مدیریت ایرانی این شبکه، چنانچه به صورت رسمی متعلق به جمهوری اسلامی ایران است، می‌بایست تحت نظارت صداوسیمای جمهوری اسلامی باشد و چنانچه متعلق به بخش خصوصی ایرانی است، چگونه می‌توان تلویزیون مشترک سه کشور شمرده شود و صرف بودجه‌ی دولتی ایران در این طرح چه توجیهی می‌تواند داشته باشد. 

- با توجه به تفاوت‌های ماهوی میان نظام‌ها و گرایش‌های سیاسی و ارزش‌ها و هنجارهای‌ حاکم بر سه کشور، تقسیم سهم مدیریتی سه کشور در برنامه‌ریزی‌های «تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان»، بی تردید با معضلات متعدد روبرو خواهد شد. برنامه‌های این شبکه‌ی ماهواره‌ای با عنایت به انگیزه‌ها و اهداف آن می‌بایست به صورت اندماجی باشد. اگر چه می‌توان چند برنامه‌ی مشترک علی‌رغم تفاوت‌ها و اختلافات یاد شده تولید نمود. لیکن با توجه به تفاوت‌ها و اختلافات مزبور، چگونه می‌توان برنامه‌های مشترکی، به صورت مستمر،‌ برای یک شبکه تلویزیون ماهواره‌ای، تولید نمود. 
چنانچه برنامه‌های «تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان» به صورت تفکیکی تولید و پخش شود، قطع نظر از اینکه دیگر تناسبی با انگیزه‌ها و اهداف این "عنوان طرح" ندارد، همان معضلاتی که برای برنامه‌های اندماجی وارد است، اگر هم در بخش تولید رفع گردد، در بخش پخش، یعنی ماموریت اصلی هر شبکه‌ی تلویزیونی، همچنان پا برجاست. 

- چنانچه ایستگاه نخست هر کالایی " تولید" باشد، ایستگاه پایانی آن "مصرف" است. تولید برنامه‌های تلویزیونی نیز ناگزیر به "مخاطب" می‌انجامد. در بازار مزدحم شبکه‌های تلویزیون ماهواره‌ای، بقا و دوام هر شبکه منوط به مخاطب است و حامی. موفق‌ترین شبکه‌های تلویزیون ماهواره‌ای آن گروه هستند که فقط‌ منوط به مخاطب می‌باشند. البته این گروه چندان زیاد نیستند. 
گروه بعدی، بقا و دوامشان منوط به برخورداری از حامی و مخاطب هر دوست. این گروه بیشترین گروه شبکه‌های تلویزیون ماهواره‌ای به شمار آمده و موفق نیز محسوب می‌گردند. بقا و دوام گروه دیگر‌ی از شبکه‌های تلویزیون ماهواره‌ای فقط مدیون حامی است. این حامی از چند دولت تا بخشی از یک دولت و از شرکت‌های بزرگ و اتحادیه‌های شرکت‌ها‌ی جهانی ( کارتل‌ها و تراست‌ها) تا نهادهای دینی و عقیدتی و فرهنگی و غیره تنوع دارند. لیکن گاه مخاطبان این گروه، حتی حامیان‌شان را نیز در بر نمی‌گیرند. بدیهی است که این گروه از شبکه‌های تلویزیون ماهواره‌ای ناموفق به شمار می‌آیند. 

روشن است که چنین انتظار می‌رود که «تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان» در شمار گروه دوم از شبکه‌های تلویزیون ماهواره‌ای درآید. یعنی بقا و دوام آن منوط به برخورداری از حامی و مخاطب باشد. لیکن قرائن نشان می‌دهد که سرنوشت این "عنوان طرح" چنانچه روزی روزگاری جامه‌ی عمل بپوشد، دیر زمانی نمی‌انجامد که گروه سوم خواهد بود، یعنی گروهی از شبکه‌های تلویزیون ماهواره‌ای‌که بقا و دوامشان فقط مدیون حامی است و فاقد مخاطبند. این قرائن واضح و کشف آن بی مشقت است. در ذیل به پاره‌ای از برجسته‌ترین آن‌ها پرداخته می‌شود: 

- امروزه هر تاجیک یا ایرانی یا افغانی می‌تواند با صرف مبلغ ناچیزی (با خریداری بشقاب و گیرنده‌ی ماهواره)، به تمامی شبکه‌های تلویزیونی سه کشور و حتی دیگر شبکه‌های فارسی ماهواره‌ای دسترسی داشته باشد. بنابراین چنانچه هدف از راه‌اندازی «تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان»، شناساندن این سه کشور به مردمان یکدیگر از طریق برنامه‌های تلویزیونی است، این هدف برای علاقمندان به برنامه‌های تلویزیونی هریک از سه کشور فارسی‌زبان، به صورتی کامل و جامع فراهم است و راه‌اندازی «تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان»، با این هدف، بی معنی است. 

با همین استدلال ساده، پاره‌ای از دیگر انگیزه‌ها و اهداف این "عنوان طرح" نیز بی‌معنی می‌گردد. مانند فراگیر ساختن زبان معیار در میان فارسی‌زبانان (به قطع نظر از ظرائف، دقیقه‌ها و ابهاماتی که بر این مدعا مترتب است) و مانند آن. 

- هدف دیگر راه‌اندازی «تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان»، می‌تواند دستیابی به دستگاه خبر‌رسانی فارسی برای سه کشور باشد. نیاز به توضیح ندارد که اقشاری از جامعه‌ی هریک از سه کشور که اخبار و تحولات سه کشور و جهان را پیگیری می‌نمایند، به رسانه‌های داخلی کشور خود بسنده نمی‌کنند و به دیگر رسانه‌های تصویری، شنیداری و نوشتاری فارسی و غیرفارسی، به ویژه شبکه‌ی اینترنت جهانی نیز رجوع می‌نمایند. 

در صورت به اجرا درآمدن این "عنوان طرح"، بدیهی است که اخبار و گزارش‌هایی که توسط «‌تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان» انتشار می‌یابد، ناگزیر از رعایت ملاحظات و حساسیت‌های نظام‌های سیاسی حاکم بر سه کشور است. در دنیای خبر، جذابیت اخبار و گزارش‌های «‌تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان‌»، از شبکه‌های داخلی هر یک از سه کشور، که فقط ملاحظات و حساسیت‌های کشور متبوع خود را رعایت می‌نمایند نیز کمتر خواهد بود. تا چه رسد به شبکه‌های خبری بین‌المللی. 

- چنانچه این "عنوان طرح" به اجرا درآید، می‌بایست بخشی از پخش آن به برنامه‌های تفریحی و سرگرم‌کننده‌ اختصاص یابد. بخشی که برای جلب مخاطب عام بسیار موثر است. به طور طبیعی، غالب این بخش از محصولات شبکه‌های داخلی هر یک از سه کشور، اعم از تولید داخلی یا ترجمان فارسی تولید خارجی، خواهد بود. زیرا «‌تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان‌»، در خوش‌بینانه‌ترین وضعیت نیز تا سالیانی دراز نخواهد توانست بالاستقلال به تولید برنامه‌های تفریحی و سرگرم‌کننده‌‌ی قابل رقابت با نوع مشابه آن در دیگر شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای (‌از جمله شبکه‌های داخلی و ماهواره‌ای هریک از سه کشور) بپردازد. در این صورت با باز پخش برنامه‌های تفریحی و سرگرم‌کننده‌‌‌ی تکراری، که ملاحظات و حساسیت‌های هر سه کشور نیز در آن رعایت شده باشد، چگونه می‌توان برای جلب مخاطب به رقابت دیگر شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای برخاست. 

مثال‌هایی می‌آوریم، اگر چه از باب توضیح واضحات: 
- بسیاری از برنامه‌های هنری شبکه‌های دولتی و خصوصی تاجیکستان و شبکه‌های خصوصی افغانستان که شامل رقص و آواز زنان است، به دلیل ارزش‌ها و هنجارهای نظام جمهوری اسلامی ایران، نمی‌تواند از «‌تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان‌» پخش گردد. 

- بسیاری از برنامه‌های مستند تاریخی، ادبی و سیاسی که از شبکه‌های داخلی و ماهواره‌ای هر یک از سه کشور پخش می‌گردد، بنا به دلایل گوناگون، قابلیت پخش از «‌تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان‌» را ندارد، مگر با رعایت ملاحظات و حساسیت‌های هر سه کشور، که در این صورت بی تردید به کاهش کیفیت این برنامه‌ها می انجامد. 

- بسیاری از فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی که از شبکه‌های داخلی و بین‌المللی هر سه کشور پخش می‌گردد و حتی پاره‌ای از آن‌ها، مخاطبان فراوانی از طریق تجهیزات ماهواره‌، شبکه‌ی بین‌المللی اینترنت و توزیع لوح فشرده دارند، بنا به دلایل گوناگون قابلیت پخش از «‌تلویزیون مشترک فارسی زبانان‌» را نخواهد داشت. 

- بسیاری از برنامه‌های دینی و مذهبی که از شبکه‌های داخلی و بین‌المللی دو کشور ایران و افغانستان پخش می‌گردد و حتی پاره‌ای از آن‌ها مخاطبان فراوانی از طریق تجهیزات ماهواره‌، شبکه‌‌ی بین‌المللی اینترنت و توزیع لوح فشرده دارند، بنا به دلایل گوناگون قابلیت پخش از «‌تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان‌» را نخواهد داشت. 

چنانچه به همین چند نمونه اکتفا نماییم، چه میزان برنامه‌ی جذاب و قابل باز پخش از آرشیو برنامه‌های تلویزیون‌های داخلی و بین‌المللی سه کشور برای تامین برنامه‌های«‌تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان‌»‌ باقی می‌ماند؟ 

بلی روشن است که در صورت اجرای "عنوان طرح" «‌تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان‌»، این شبکه خواهد توانست پاره‌ای برنامه‌های جالب و جذاب برای گونه‌ای از مخاطبان فرهنگی در حوزه‌ی ادبیات فارسی و مفاخر مشترک تولید نماید. مانند مجالس تک‌گویی‌ یا گفتگو و گفت‌وشنود و نشست‌های مشاعره و میز گردهای علمی و مانند آن. لیکن این دست برنامه‌ها با مخاطبان خاص، تا چه اندازه می‌تواند جواب‌گوی مخاطبان فرضی «‌تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان‌» باشد و به چه میزان می‌تواند زمان پخش این شبکه را پر نماید. 

از دیگر سو، این دست برنامه‌ها، بی نیاز به این "عنوان طرح" نیز می‌تواند در سطح عالی و بی‌صرف هزینه‌های هنگفت، در تلویزیون‌های داخلی و بین‌المللی هریک از سه کشور تولید و پخش گردد. 

گویا به تدریج پشتیبانان اصلی این "عنوان طرح"، پشت سر گذاردن بسیاری از این معضلات را در تبدیل ماهیت «‌تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان‌» یا عنوان دوم آن «شبکه‌ی نوروز»، از بخش دولتی به بخش خصوصی و حذف افغانستان دو زبانه از این "عنوان طرح" پنداشته‌اند. 

چنانچه این"عنوان طرح" از ابتدا، یعنی بیش از نیم دهه‌ی پیش، فارغ از این همه هیاهوی تبلیغاتی، توسط بخش خصوصی راستین شکل می‌گرفت، در صورت برخورداری مجریان آن از هوشیاری و دانش و مهارت کافی، شاید در حد یک ابزار رسانه‌ای می‌توانست در راستای هم‌گرایی سه کشور فارسی‌زبان و حتی هم‌گرایی منطقه‌ای مفید واقع گردد. شاید. و البته بقای آن با توجه به دسترس گردیدن دیگر شبکه‌های تلویزیونی فارسی داخلی سه کشور و بین المللی و فراگیر شدن شبکه‌ی بین‌المللی اینترنت، به میزان موفقیت این شبکه وحفظ این موفقیت بستگی‌می‌داشت. 

لیکن پس از گذشت چندین سال از اعلام رسمی این "عنوان طرح" طی توافقنامه‌ا‌ی که به امضای روسای جمهور سه کشور فارسی‌زبان؛ ایران، تاجیکستان و افغانستان، رسیده است و تجدید حکایت آن در ایام نوروز هر سال و هیاهو‌های تبلیغاتی که در این راستا انجام گرفته است و هزینه‌هایی که صرف گردیده است -به ظاهر فقط از حساب یک طرف، از سه طرف، یعنی جمهوری اسلامی ایران- تبدیل ماهیت مالکیت «‌تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان‌» از بخش دولتی به بخش خصوصی و حذف افغانستان دو زبانه از این "عنوان طرح"، تدبیر کارسازی به نظر نمی‌آید. 

قطع نظر از اینکه معلوم نیست، خصوصی‌سازی این "عنوان طرح" تا چه میزان واقعی خواهد بود و کدام اشخاص حقوقی و یا حقیقی از بخش خصوصی ایران و تاجیکستان عهده‌دار چنین سرمایه‌گذاری عجیبی خواهند شد. 

نهایت آنکه «‌تلویزیون مشترک فارسی‌زبانان‌»، "عنوان طرح"‌ی بیش نبوده‌است که بی‌آنکه انگیزه‌ها، اهداف، مقدورات، هزینه‌ها و جوانب دیگر آن، در مسیری درست و به صورتی دقیق، توسط کارشناسان خبره‌ تبیین شود، مطرح گردیده و بیهوده هزینه‌های مالی و معنوی را در طول این سالیان بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل نموده است. 

نويسنده: دکتر محمدحسین امیر اردوش، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان

 منبع: www.iras.ir