حاصل تلاش‌های او، پایهگذاری گروه موسیقی‌تهران به همراه فریماه قوام‌صدری، تألیف کتاب‌های کنترپوان مُدال، آهنگسازی به شیوه‌ی باخ (کنترپوان تُنال)، آهنگسازی به شیوه‌ی کلاسیک (هارمونی)، فرهنگ آهنگسازی در دو جلد، فرم در موسیقی بینالمللی، منتخب مصاحبه‌هایشان با عنوان تداوم تفکر و دو رمان "همهی آن سالهای بی‌خاطره" و "فردا بدون من" و انتشار متجاوز از 20 آلبوم موسیقی در ایران و خارج از از ایران است.
 
به بهانه تجدید سازمان ارکستر موسیقی نو و تشکیل گروه مجلسی علیرضا مشایخی و اجرای قطعات متنوع کوبه‌ای از جمله کنسرتو برای ویولن و سازهای کوبه‌ای و قطعات "ساچلی" و "روژین" در بیست و هشتمین جشنواره بین‌المللی موسیقی فجر علیرضا مشایخی ما را به حضور پذیرفت.
 
علیرضا مشایخی برای همه شناخته شده است، دنیا شما را می شناسد. اگر از شما بخواهم معرفی جدیدی از خودتان داشته باشید، علیرضا مشایخی را چگونه معرفی می کنید؟ دوست دارید مردم چگونه شما را بشناسند؟
من اصلا خودم را معرفی نخواهم کرد. من از آنها خواهش خواهم کرد که از خواب غفلت هزارساله در زمینه موسیقی تفکر بیدار شوند. این بیشتر یک خواهش خواهد بود تا معرفی خودم. آنها را به خودشان معرفی می‌کنم.
 
در مصاحبه هایتان، بارها از خواب غفلت صحبت کردهاید. هنوز هم معتقدید که خواب غفلت وجود دارد؟ 
شدیدا. به اعتقاد من، در همه ابعادش وجود دارد. در آخرین اجرای گروه موسیقی تهران در تالار رودکی، وقتی یکی از مجریان که نخبه موسیقی است برای تصحیح نور سالن به اتاق نور رفت تا یکی از نوازندهها، بتواند بهتر نت را ببیند، متصدی نور با برخوردی زننده او را از آنجا بیرون کرد. وی در شوک عصبی نتوانست به عنوان نوازنده در صحنه حاضر شود. وقتی متصدی نور مرکز فرهیختگان، اینگونه با موسیقیدان برخورد میکند، تنها میتوانید مطلب را اینگونه تصور کنید که موسیقی در خواب غفلت است. خواب غفلت هزارساله در زمینه موسیقی تفکر، با ارفاقترین واژه‌ای است که می‌توان به اینگونه برخوردها نسبت داد.
 
علیرضا مشایخی
بنابراین شما معرفی خودتان را منوط به احترام و درک متقابل مسوولان موسیقی کشور نسبت به موسیقیدانان می‌دانید؟ 
اینها همه به هم مربوط می شوند. معرفی من چه ارزشی دارد وقتی متصدی نور، کار خودش را بلد نیست. این اتقاق در دنیا نیفتاده است. این تنها یک مثال بود. وقتی نوازنده بینالمللی روی پیانوی ناکوک برنامهاش را اجرا میکند، من، چه معرفی میتوانم از خودم بکنم. اینجا معرفی من، ضرورت خود را از دست میدهد.
 
کمی در مورد حال و هوای این روزهایتان بگویید؟ سال 91 برای شما چطور گذشت؟ آیا برنامههایی که در دست اجرا داشتید به سرانجام رسید؟
سال 91 تا آنجایی که به من و همکارانم مربوط میشود، در نهایت موفقیت سپری شد. اما،  تا آنجایی که به محیط موسیقی مربوط میشود تمام اشکالات 50 سال اخیر موسیقی ایران، همچنان وجود داشت؛
 
هرچند همه اینها مطالبی است که بارها گفته شده است. اما دوباره می گویم که پیانوی سالن رودکی در حال حاضر فاقد کیفیت استاندارد برای کنسرت است. در حالیکه در حال اجرای برنامه هستید ماموران داخل سالن با تلفن همراه بلند صحبت میکنند. در طول فروش بلیت مکرر اعلام می شود؛ بلیت آماده نیست، بلیت تمام شده است. اینها اتقاقاتی است که در طول برگزاری آخرین اجرای گروه، در جشنواره موسیقی فجر اتقاق افتاد. اینها همه نمونه های کافی از عدم انسجام کار است.
 
به نظر می‌آید محدودیتهایی برای آهنگسازان یا فعالان عرصه موسیقی در اجرا وجود دارد، شما این محدودیتها را چگونه میبینید؟  و چه چیزهایی باعث شده است در ایران بمانید؟ 
خیلی واضح است. نخست، به ایران خیلی علاقه دارم. همچنین رسالتی دارم در تربیت نسل جدید از آهنگسازان.  و بعد از آن، دوست دارم تلنگری به این خواب غفلت بزنم. من به عنوان یکی از اولین آهنگسازانی که به موسیقی چند‌فرهنگی توجه داشتهاند، برایم خیلی مهم است در ایران که موسیقیاش خیلی مورد علاقه‌ام است حاضر باشم.
 
علاقه و درک متقابلی بین شما و شاگردان تان وجود دارد که شاید در کمتر گروهی بتوان آن را دید و مثال زدنی است، این همه علاقه و احترام از کجا نشات می گیرد؟ 
اول آنکه ، اینقدر روی واژه شاگرد تاکید نکنید. خیلی از جوانانی که در آخرین کنسرت برنامه اجرا کردند از استادان مسن، استادترند. ضمنا من موضوع را نمی توانم از زاویه شما نگاه کنم. گروه موسیقی تهران، به طور منسجم و مرتب سعی کرده است در صدها برنامه، شنوندگان را با موسیقی تفکر آشنا کند. فقط 25 برنامه تحت عنوان "دیروز و امروز" اجرا کردیم. در هر یک از جشنواره‌های موسیقی واقعا با دست خالی و رنج بسیار شرکت کردیم. به طور متوسط، 150 اجرا داشتیم و معدل سطح اجرایی گروه موسیقی نو از معدل اجرایی خیلی از کنسرت‌های دیگر در این شهر بالاتر بوده است. طبیعی است که این گذشته در حال منعکس می شود. این نکته را شما از دید خودتان به علاقه و احترام تعبیر می کنید. من موضوع را اینگونه می بینم که ما وظیفه ای داشتیم و سعی کردیم آن را انجام دهیم. وظیفه ما آشنا کردن مردم با موسیقی تفکر بوده است.
 
از شما خواندم که موسیقی تفکر منبع الهام دارد. و جایی دیگر هم گفتید، راهی که من می روم صراط مستقیم است. به نظر شما نسل جوان موسیقی کشور تا چه اندازه توانسته است نوآوری داشته باشد و به منبع الهام وصل باشد و در صراط مستقیم گام نهد؟ چرا گاهی اوقات در برخی از شعرها و موسیقیهایی که نسل جوان کشور به آن گوش میدهند نوعی آشفتگی به گوش میرسد؟
درک موسیقی بسیار مهم است. پیامی دارم برای دوستداران موسیقی و اینکه اگر موسیقی را شنیدید و دوست داشتید تا آخر برنامه بمانید به این معنی است که آن موسیقی را درک کردهاید. ما چیزی را در موسیقی مخفی نکرده ایم تا شما آن را رمزگشایی کنید. موسیقی یک نوع بیان است. اگر 5 دقیقه می‌نشینید و به موسیقی من گوش می‌دهید یعنی درکی از موسیقی داشته‌اید که بلند نشده‌اید از سالن بیرون بروید، فقط نمی توانید با عبارات آن را بیان کنید. به عبارت دیگر، موسیقیام توانسته راهی به سوی شما باز کند.
 
کتابی دارم تحت عنوان "فردا بدون من". شما در آنجا می‌توانید درباره اختلاف طبقاتی تفکر به نظرات من توجه کنید. به اعتقاد من، در کنار اختلاف طبقاتی اقتصادی، اختلاف طبقاتی تفکر هم وجود دارد که چیز جدیدی نیست. همانطور که اکثریت عظیمی از جامعه با فیزیک آشنا نیست با موسیقی تفکر هم آشنا نیست. این اختلاف طبقاتی در مورد موسیقی تفکر به شدت وجود دارد. به همین خاطر است که گاهی از جریاناتی که در جامعه موسیقی نسل جوان میافتد احساس آشفتگی میکنید.
 
درعین حال دوست دارم توجه داشته باشید که در مملکت ما نسبت به ممالک اروپای مرکزی در مورد موسیقی غفلت بیشتری شده است. قسمت عظیمی از آثار من ملهم از علاقه ام به موسیقی ایران است. بنابراین، این جمله که گاهی علیه من وجود دارد که مشایخی موسیقی ایران را دوست ندارد فقط به اعتبار بی اطلاعی دوستداران موسیقی می تواند گفته شود.
 
به اعتقاد من، یک خود بزرگ بینی ناسالمی نیز در مورد موسیقی کشور، ایجاد شده است. من با تمام علاقه ای که به موسیقی ایران دارم سوالی را مطرح می کنم؛ ما هواپیما، ترن و دیگ بخار را اختراع نکردیم، همچنین الکتریستیه هم یافته ما نیست. علا وه بر آن در 200 تا 300 سال گذشته از تحرک علمی خیلی غافل بوده‌ایم، وسایل جراحی جدید در ایران اختراع نشدند، با وجود همه اینها چرا فکر می کنیم در موسیقی پیشرفت داشتهایم؟ چرا به خودمان اجازه می دهیم در مورد موسیقی اینگونه فکر کنیم؟
 
طبیعی است دانشمندانی داریم که می‌توانند در محیط بین‌المللی ابراز وجود کنند. اما داشتن دانشمندانی که در دنیا شناخته شده‌اند دلیل بر داشتن محیط علمی نیست. در کشور متاسفانه، محیط علمی ضعیف است. به طبع آن، محیط هنری هم نمی‌تواند کاملا مستقل از همه چیز پیشرفت کند.
 
آقای مشایخی، از موسیقی شما با عنوان موسیقی تلفیقی نام برده شده است، به نظر شما این عنوان مناسب است؟
این واژه، واژه خوبی نیست. موسیقی "چندفرهنگی" یا موسیقی "همه فرهنگی" یا موسیقی "بین فرهنگ‌ها" یا موسیقی "درون فرهنگها" و واژههای مترادف حق مطلب را بهتر بیان میکند. البته اولین بار چندین سال قبل یکی از دوستان در توضیح قطعات من اگر اشتباه نکنم برای اولین بار از اصطلاح تلفیقی استفاده کرده بود. ولی تلفیق از نظر مبانی علم موسیقی می‌تواند اسباب سوء تفاهمهای زیادی شود. بنابراین، ترجیح میدهم از واژه تلفیقی در رابطه با موسیقی من استفاده نشود.
 
آقای مشایخی، گروه‌موسیقی‌تهران و ارکسترموسیقی نو و شاگردانی که تحت نظر شما موسیقی را فرا گرفتند و حالا به مقام معلمی رسیدهاند تا چه حد تحت تاثیر شما و موسیقی شما بودهاند؟ تقلید را تا چه اندازه لازم میدانید؟
به شاگردانم آموختهام چگونه مقلد نباشند. بین آثار شاگردانم به ندرت میتوانید آثار تقلیدی پیدا کنید. هرکدام اثر خودشان را دارند. باید توجه کنید که بین الهام گرفتن با تقلید تفاوت بسیاری وجود دارد. کسانی که نزد من موسیقی را آموختهاند این را هم یاد گرفتهاند که مقلد نباشند.
  
جامعه حال حاضر موسیقی را از نظر علمی چگونه ارزیابی می‌کنید؟
دوست ندارم در مورد گروه‌های دیگر اظهار نظر کنم. اما این توجه را می‌دهم که موسیقی پایه‌های علمی دارد و در عین حال یک هنر است. اگر موسیقی تنها علم بود، جزو علوم به حساب می‌آمد. موسیقی از علم کمک می‌گیرد اما همواره یک هنر بوده است. و هنر آنجایی به وجود میآید که علم ناتوان میشود.
 
در آخرین اجرایتان در تالار رودکی و در بیست و هشتمین جشنواره بین المللی موسیقی فجر، گروهی جدید را معرفی کردید با عنوان "گروه مجلسی علیرضا مشایخی"، اگر امکان دارد در مورد این گروه و فعالیتهایش بفرمایید؟
من در اثر تجربیات و تحقیقات خودم و بعد از 20 سال طراحی تئوری آهنگسازی "مکمل" دریافتم و به این باور رسیدم که ژانر جدیدی از موسیقی ایرانی را طراحی و تعریف کنم. شروع به تصنیف مجموعه وسیعی از قطعات ایرانی کردم که دو نمونه از آن قطعات "ساچلی" و "روژین" در کنسرت ما اجرا شد. اگر خدا یاری کند این آغاز راه است.
 
آقای مشایخی، اگر امکان دارد با زبان ساده نقاط اشتراک و تمایز موسیقی مدرن را با انواع دیگر موسیقی بفرمایید؟
برای رابطه برقرار کردن با موسیقی جاده مخصوص نداریم. تنها جاده ای که وجود دارد گوش سپردن مداوم و همیشگی به موسیقی است. تمام موسیقیهایی که به عنوان موسیقی آهنگسازی شدند مثل آثار بتهون، شوپن و ... به این اعتبار باقی ماندند که فرهنگ موسیقی را غنی تر کردند. یعنی اضافه بر آنچه وجود داشته است عناصر جدیدی را به موسیقی افزودند، یعنی؛ نوآوری کردند. اثری در تاریخ ماندگار شده است که توانسته ارزش‌های جدیدی را برای موسیقی به ارمغان بیاورد. موسیقی مدرن چیزی نیست جز، نوآوری در یک پیوستگی فرهنگی.
 
به عنوان آخرین سوال بفرمایید سرانجام جشنواره دوسالانه موسیقی از کلاسیک تا معاصر برگزار می شود؟
خیر. بودجه لازم برای انجام این جشنواره تا به امروز تامین نشده است. اما امیدواریم که این اتفاق بیفتد.

 

گفتگو از مژده نوروزی

عکس ها از رضا عزیزی