نوروز، سال نو نوشته ی: معصومه پرایس ترجمه ی:رؤیا منجم
این جشنها از نزدیک با ایزدان و بانو ایزدان گوناگون و اسطورههای آفرینش ملتهای باستانی پیوند داشت و دربرگیرندهی آیینها و مراسمی بود که گویای شادمانی کردن برای نوشدگی زندگی بودند که جوهر جشنهای سال نو را میسازد.
این جشنها به یاد آوردن یا تکرار اسطورههای آفرینش را در سالروز نمادین این رویدادها بازنمایی میکردند تا پیوند میان ایزدان، کیهان و اجتماعهای مزدمی را نیرو بخشند و به این ترتیب نظم کیهانی را که جوهر بقای زندگی مردمی است، پاس دارند.
برای نمونه، سال نو بابلیها با جشن گرفتن فرارسیدن بارانهای بهاری و نوشدگی طبیعت و اجتماع آغاز میشد و با آوازخوانی و بازخوانی قصی آفرینش همراه بود. بازیگران زن و مرد، نمایش آفرینش و آغاز و چگونگی پیدایشش را از کشاکش میان مردوک (خدای آسمان) و تیاموت (بانوایزد نیروهای بینظمی) به اجرا میگذاشتند. مغ بزرگ آیین کوچکشماری و خوارکردن پادشاه را با برداشتن نشان شاهیاش برمیگزار میکرد. سپس شاه در معبد بزرگ زمانی را به دعاخوانی و درخواست بخشش میگذراند. پس از توبه کردن از گناهانش (و گناه مردمانش که او نمایندهشان بود) از نو پدیدار میشد و نشان شاهی خود را بازمیخواست. پس از آن مراسمی اجرا میشد تا پشتیبانی طبیعت از شاه و بنابراین از کل اجتماع در طول سال تضمین شود. در آخر همه در راهپیمایی ایزدان شرکت میکردند. پس از این راهپیمایی، همه چند روزی را به فعالیتهای هیجانانگیز و جنونآور و به جشن و سرور میگذراندند.
رفتهرفته موضوع تازه "براندازی گذرای نظم" از جشن ها پدید آمد و خصلت همیشگی بسیاری از آنها شد و در سراسر قاره پراکنده گردید. بابلیها بر این باور بودند که نخستین آفرینش، نظم بود که از بینظمی پدیدار شد. برای ستایش و بزرگداشت نخستین آفرینش، تمام نقشها در طول جشن سال نو وارونه میشد. بینظمی و بیسامانی برای مدتی فرمان میراند، سپس نظم کمکم بازسازی و در پایان جشن پیروز میشد. اربابان و خدمتگذاران جای خود را با یکدیگر عوض میکردند. پادشاهی قلابی بر تخت پادشاهی مینشست و مردمان با لباسهای عجیب و غریب و نقاب بر چهره به خیابان ها میریختند. با پایان گرفتن سال، قوانین زندگی معمولی آسان گرفته میشدند. در نهایت، در پایان جشن، نظم بازسازی میشد و همه چیز به حالت بههنجار بازمیگشت. این سنت براندازی گذرای نظم، از مردمان گوناگون از جمله ایرانیان به وام گرفته شده بود که خود در نهایت همین آیینها را در جشنهای سال نو و برگماری پادشاه قلابی خود (میرنوروزی) جای دادند.
جشنهای سال نو میاندو رود باستانی در ابتدا تحت تاثیر جشنهای سال نو ایران باستان بود. با این حال، نوروز به تدریج تکامل یافت و در پایان عصر ساسانی (سدهی هفتم میلادی) با جادادن اسطورههای زردشتی آفرینش و دیگر داستانهایی که در سالهای پایانی دوران ساسانی میان مردمان محبوبیت داشت، خصلتی کاملاً ایرانی یافت.
منبع:www.tavoosonline.com