مصححان: زندگی و آثار پروفسور احمد آتش توفیق سبحانی
احمد آتش، در منطقه باراق از توابع قصبه نیزیپ در غازی عینتاب (= Gazi
Antep)، در آغجه کوی (= AgÏcaköy) در 1917 م / 1335 ه . ق / 1296 ه . ش به
دنیا آمد.2 پدرش آتش زاده مصطفی بیگ از مردم قونیه و پیمانکار راه آهن
بود، از این رو در جایی سکونت دائم نداشت. به همین دلیل احمد آتش تحصیلات
خود را در شهرهای مختلف پی گرفت. تحصیلات ابتدایی را در عدنه، پازارجیق و
مرعش گذرانید، متوسّطه را در ملطیّه آغاز کرد و در قونیه به پایان رسانید
(1935 م. / 1354ق). همان سال وارد دانشسرای عالی تربیت معلم استانبول شد و
به عنوان دانشجوی تربیت معلم در رشته زبان و ادبیات ترکی دانشکده ادبیّات و
علوم انسانی دانشگاه استانبول به تحصیل پرداخت؛ ضمن تحصیل در زبان ترکی به
فراگرفتن زبان فرانسه هم مشغول شد؛ امّا به زبان عربی و فارسی علاقه خاصی
داشت. در آن روزگار، زبان عربی و فارسی در دانشکده ادبیات، در رشته زبان
ترکی، زبان دوم یا کمکی شمرده می شد. پروفسور هلموت ریتر این دو
زبان را در آغاز (1936 م./ 1355 ق) تدریس می کرد.3 در 1938 م./ 1357 ق
هلموت ریتر به رتبه استادی رسید و آتش را که دانشجویی بسیار فعّال و علاقه
مند بود و در درسهای او تمایز داشت به عنوان دستیار خود بر گزید. در سال
1939 م./ 1358 ق پس از فراغت از تحصیل او را به آسیستانی همان کرسی انتخاب
کرد. در دوره آسیستانی پژوهش مداوم و تلاش پرثمر خود را ادامه داد.
مرحوم عدنان آدی وار پس از بازگشت به ترکیه (1939 م.) اقداماتی برای ترجمه
Encyclopédie de lIslam به عمل آورد، و در 1940 م./ 1359 ق در دانشکده
ادبیات، کمیسیونی برای انتشار دایرة المعارف اسلام تشکیل شد که احمد آتش هم
در آن شرکت داشت. می توان گفت وی تا زمان وفات، تقریبا پنجاه در صد مساعی
خود را به عنوان عضو هیأت تحریریه و از سال 1961 م./ 1381 ق / 1340 ش به
عنوان رئیس، صرف تداوم آن اقدامات کرد که متجاوز از پنجاه مدخل تا پایان
جلد دهم، امضای وی را به دنبال دارد، تقریبا در هر کلمه دایرة المعارف
اسلام زحمت او بازتاب دارد. مرحوم آتش در آغاز سال 1943 م. دانشیار شد، به
دنبال آن بین سالهای 1943 1945 م./ 1362 1364ق. به عنوان افسر وظیفه خدمت
سربازی خود را انجام داد. از زمانی که به عنوان آسیستان وارد
دانشکده شد تا 1949 م. / 1368 ق که پروفسور دکتر هلموت ریتر به آلمان
بازگشت، در باره اینکه زبان عربی و فارسی در دانشکده ادبیات دو رشته
جداگانه باشد، و همچنین در توسعه انستیتوی شرقیات که به صورت غیر رسمی در
1938 م. / 1358 ق تأسیس شده بود، از یاران نزدیک استاد خود بود. در 1947 م.
/ 1366 ق که گروه بین المللی پژوهشهای خاور زمین با تلاشهای پروفسور دکتر
هلموت ریتر تأسیس شده بود، در میان اعضای هیأت مؤسّس در کنار محمد فؤاد
کوپریلی و عدنان آدی وار قرار داشت. در جولای 1948 م. / 1367ق در بیست و
یکمین کنگره بین المللی خاورشناسان با معرّفی ترجمان البلاغه شرکت کرد. پس
از بازگشت ریتر به آلمان، احمد آتش هم از نظر فعالیت و تدریس در کرسی زبان
عربی و فارسی، و هم در انستیتوی شرقیات در بررسی های علمی و تلاش های آن،
مسؤول ترین شخصی بود که به فعالیت خود ادامه داد. در مارس 1952 در هزاره
بزرگداشت ابن سینا که در بغداد برپا شده بود، شرکت کرد و در آن بزرگداشت
مقاله یی تحت عنوان «رسالة الأکسیر هل هی لابن سینا؟» قرائت کرد. آتش در
1953 م. / 1372 1373 ق به مرتبه استادی رسید و در آوریل همان سال در جشن
هزاره ابن سینا در تهران سخنرانی کرد و درصدد آن بود اثبات کند که رساله
حکمة الموت از ابن سینا نیست. در اوت همان سال در بیست و سومین کنگره بین
المللی خاورشناسان در کمبریج با مقاله یی تحت عنوان «درباره شاهنامه و
تاریخ تألیف آن و هجویّه فردوسی درباره سلطان محمود» شرکت کرد.4 در
1954 م. / 1373 1374 ق انجمن فعالیت های فتح استانبول و انستیتوی استانبول
تشکیل شد، احمد آتش به مدیریّت این انستیتو برگزیده شد. برنامه های علمی
انستیتو را نظم و نظام داد و مدیریّت انستیتو را تا زمان تغییر نظامنامه آن
(1957 م. / 1376 1377 ق) به عهده داشت. در کنار فعالیّت های متعدّد در
زمینه چاپ کتاب درباره استانبول، دو شماره مجله انستیتوی استانبول را در
1955 م منتشر کرد. انتخاب او به عضویت آکادمی عرب (شام) در 1955 م. و اعطای
نشان سپاس از سوی وزارت آموزش و پرورش ایران به سبب خدمات وی به زبان و
ادبیات فارسی (1957) نیز مصادف با همین سالهاست. از دیرزمان قصد داشت که
بررسی های انستیتوی شرقیات را رسما به یک مؤسسه انتشاراتی بدل کند، با
انتشار اولین شماره مجله شرقیات در 1956 بدان تحقّق بخشید. انستیتوی شرقیات
را به رغم فعالیت و انتشار نشریات، هنوز غیر رسمی بود، هویت حقوقی و
قانونی کسب کرد (1962 م./ 1381 1382 ق) و تا هنگام وفات، مدیریت آن مؤسسه
را به عهده داشت. باید اشاره کرد که در آن اثنا در سه اجلاس بین المللی هم
شرکت جست. این اجلاسها به ترتیب عبارت بودند از: بیست و چهارمین کنگره بین
المللی خاورشناسان در 1957 (مونیخ)، بیست و پنجمین کنگره بین المللی
خاورشناسان در 1960 م (مسکو)؛ که با مقاله یی درباره «نامه های خاقانی»
شرکت کرد، و جشن یادبود نهصدمین سال تولّد خواجه عبدالله انصاری که در 1962
در کابل و هرات برپا شده بود، مقاله یی درباره کتاب ذمّ الکلام خواجه
عبدالله انصاری ارائه کرد. چنانکه گفته شد، پروفسور احمد آتش
تحصیلات خود را در ترکیّه انجام داده، تنها به مناسبت کنگره ها و گردهمایی
ها در زمانهای کوتاه به کشورهای خارجی سفر کرد. طولانی ترین مدّتی که از
ترکیّه دور بود مسافرت شش ماهه یی بود که در 1963 به اروپا داشت. تصوّر
اینکه در کنار جریان سریع تدریس، پژوهش و وظایف اداری که بسیار سنگین و
پرمسؤولیت بود، وی فرصتی برای اندیشیدن درباره خود و یا شنیدن ندای دل خود
باقی گذاشت، دشوار است. نتیجه خستگی فعالیت های وی که پیوسته می کوشید با
قیافه خشنود و بدون شکوه خود پنهان کند و تلاش داشت که با نشان دادن چهره
خندان حتی در واپسین روزهایِ حیات، هیچکس خستگی درونی او را احساس نکند، در
پاییز 1965 م. / 1385 ق به صورت بیماری قلبی او ظاهر شد؛ بیماری را
نارسایی سرخرگ قلب تشخیص دادند. در این اوان، انستیتوی خاورشناسی دانشگاه
ناپل به مدّت یک ماه از وی دعوت به عمل آورد، به رغم علاقه یی که به شرکت
در آن انستیتو داشت به سبب بیماری نتوانست دعوت را بپذیرد. پس از استراحت
کوتاه و معالجه، باز به شدّت پیشین به کار پرداخت. در سپتامبر 1966 م. /
1386 ق / 1345 ش در گردهمایی که به منظور تدوین تاریخ مفصّل ایران در تهران
تشکیل شده بود شرکت کرد و این آخرین سفر خارجی او و آخرین دیدار وی با
همکاران خود بود که در کشورهای مختلف داشت. روز پنجشنبه 20 اکتبر
1966 / 1345 ش، طبق عادت در دفتر دایرة المعارف اسلام و انستیتوی شرقیات به
کار پرداخت، غروب همان روز پس از دیدار کوتاه از خویشان، به تصحیح آخرین
اثر چاپ شده خود مشغول شد. در همان شب که مصادف با شب رغایب هم بود، در
ساعت 5/11 وفات یافت. جنازه او از مسجد بایزید تشییع شد، پس از برپایی مراسمی در ساختمان مرکزی دانشگاه در گورستان مرکز افندی به خاک سپرده شد.
آتش زندگی خانوادگی منظمی داشت، با خانم فکرت آتش (با نام خانوادگی پیشین:
ئوزیورت) که دوست دانشکده یی او و معلّم ادبیات بود، در 1940 م / 1359 ق
ازدواج کرد. دو پسر داشت: ارتونغا آتش (متولد 1942 م.) در رشته حقوق تحصیل
کرده، و دکتر طقمامش آتش (متولد 1944 م.) فارغ التحصیل از رشته اقتصاد است.
آتش در زندگانی خانوادگی و در روابط و مناسبات خود با دوستان هموطن و یا
خارجی چون انسانی نمونه زندگی کرد. فروتنی در وجود او صمیمی ترین سیمای خود
را یافته بود. کارهای خود را بزرگ نمی دید، پیوسته در چهارچوب معیارهای
طبیعی مطالعه می کرد، از ستایش اصلاً خوشش نمی آمد. در میان ساعتهای خسته
کننده کار، بعضی فعالیتهای آرامش بخش نیز داشت، در رأس آنها آتلیه کوچکی
بود که در انستیتوی شرقیات برای خود و دوستان تهیه کرده بود و در آن عکس
نسخه های خطی و میکروفیلمها را فراهم می کرد. و یگانه هنر او که از ستایش
آن خوشش می آمد، مهارت او در این باب بود. آتش استادی بزرگ بود.
تنها در دانشکده ادبیات دانشگاه استانبول، در کرسی عربی و فارسی که کرسی
واحدی بود از دانشجویان خود یک استاد، یک دانشیار و دو استادیار جانشین
گذاشت. امروز افراد دیگری در دیگر دانشگاههای ترکیّه مشغول فعالیت اند که
به راهنمایی و زیر نظر او پرورش یافته اند. باید متذکر شد که نه تنها در
پرورش دانشجویان، بل دیگران، حتّی در پرورش برخی دوستان نیز خدماتی ایفا
کرده است. مخصوصا به جوانان توجّه خاصّی مبذول می داشت و گویی برای بهره
رساندن به دوستان و همکاران هموطن و خارجی و سودمند واقع شدن برای همه آنان
دنبال فرصت می گشت. در کار تدریس و انجام وظایف اداری هرگز وقفه ای
ایجاد نکرد در اواخر حیات حتی ملاحظه بعضی تنگناها که در اثنای تدریس
احساس می کرد، مانع نشد که او درسش را به پایان نرساند. برنامه کاری منظّم،
و بسیار سنگین و خسته کننده داشت؛ به جز برنامه های فوق العاده، بین ساعت 9
13 اگر درس داشت، در دانشکده بود، اگر درس نداشت در انستیتو حاضر می شد،
بین ساعتهای 14 17 در دفتر دایرة المعارف بود، از ساعت 17 تا 20 باز در
دفتر شرقیات کار می کرد، عصرها تا دیر وقت در منزل به کار خود ادامه می داد.
بعد از تعطیل شدن مکتب خانه های قدیم که عربی و فارسی به شیوه خاصی در
آنجا تدریس می شد، احمد آتش از نخستین کسانی بود که در دانشکده ادبیات به
تحصیل مشغول شد، با آنکه در رشته زبان ترکی تحصیل می کرد، به موازات تحقیق و
تحصیل در زبان و تاریخ تمدن در ادبیات ترک، موادّی هم از عربی و فارسی
تدریس می کرد. پروفسور هلموت ریتر که در 1936 م. / 1355 ق / 1315 ش به
تدریس دعوت شد، آن درسها به همّت وی استقلال و نظام پیدا کرد. از استادان
همکار او در بخش زبان و ادبیات ترک، دانشمندانی چون: محمد فؤاد کوپریلی،
راغب خلوصی ئوزدن، ر. رحمتی ارات، علی نهاد تارلان و احمد قفس اوغلی بودند
که مسائل زبان و ادبیّات را با اصول مدرن بررسی می کردند. امّا مؤثرترین
شخصیّتی که احمد آتش علاقه وافری به او احساس می کرد پروفسور دکتر هلموت
ریتر بود. باید قید کرد که وی از بعضی استادان متأخر دوره پیشین که بدان
اشاره شد نیز استفاده کرده است. چنانکه از م. شرف الدین یالت قایا با
احترام یاد می کرد. هنگامی که از وقوف او بر متون کهن عربی و اینکه آن
مرحوم چگونه آموختن و پروردن را وظیفه یی مقدّس تلقی می کرد، سخن می گفت و
خاطراتی باز می گفت، نمی خواست هیجان خود را پنهان کند. از این لحاظ شجره
او در علم به شخصیّت های بومی چون پروفسور م شرف الدین یالت قایا از علمای
شرق، و پروفسور دکتر هلموت ریتر خاورشناس بزرگ و برگزیده مغرب زمین وابسته
می شود. پروفسور احمد آتش پژوهشگری هوشیار و دانشمندی پراثر بود. در
وجود او خصایل ضروری برای یک شخصیت علمی جمع آمده بود؛ فرهنگ گسترده یی
داشت. در این مسأله جستجو و علاقه او در مطالعه او در موضوعات گوناگون،
همان قدر مؤثر بود که فعالیت او در زمینه اسلام تأثیر داشت. با بردباری کار
می کرد، کثرت تألیفات او نتیجه شتاب او نبود، بلکه ثمره تلاش مستمرّ و
نظام مند وی بود. در کنار همه این مسائل در وجود او یک قدرت استنباط بود،
این استنباط که پرورده اوصاف یاد شده وی بود، سبب شده بود که پیوسته
موضوعات جدید و اصیل بیابد. چنانکه موضوعی را که در ظلمت مانده بود، روشن
می کرد یا مسأله ناقص مانده را به کمال می رسانید و یا درباره موضوعی که
خطا فهمیده شده بود کوشش به خرج می داد و اصلاحش می کرد. به این اصول خود
پیوسته صادق ماند و از خوشه چینی پرهیز کرد. یکی از جنبه های بسیار مهم
دیگر استاد این بود که به رغم پرنویسی، پیوسته در نوشته های خود سطح والای علمی را حفظ کرده است. این سطح متعالی علمی، آثار او را حیات طولانی خواهد بخشید و نام او را پیوسته جاوید نگاه خواهد داشت.
تحقیق دوره دانشجویی او، درباره «سندبادنامه ها» بود. از نوشته های نخستین
او از مقاله ای تحت عنوان «درباره نقد متون» (1942) باید یاد کرد.5 این
مقاله در توضیح اصولی بود که در آماده ساختن متون انتقادی باید رعایت شود.
می توان آن را نقطه عطفی در بررسی های مربوط به زبان شناسی شمرد که در
ترکیه بر اساس اصول مدرن متّکی بود. مقاله یی درباره استادش پروفسور ریتر
نوشت6 و تصریح کرد که ریتر در ترکیه در مفهوم جدید بررسی در زبانشناسی و
شناساندن اصول و پیاده کردن آن خدمت بسیار عظیمی انجام داد. و این تصادفی
نبود که وی در ابتدای حیات علمی خود این مقاله را انتشار داد. او بدین سان
ضمن توجیه یکی از مسائل بسیار مهم زبانشناسی، اصولی را که بعدها می خواست
در انتشار متون به کار برد و با تجارب خود به توسعه آنها بپردازد نیز روشن
کرد. پایان نامه مرحله استادی او تحت عنوان نابغه ذبیانی، زندگانی و
آثار وی بود. پروفسور ریتر در گزارش خود درباره این پایان نامه نوشته است
که موضوع دشواری است، این مسأله را با موفقیّت عظیم بررسی کرده و آن را به
شیوه کاملاً متفاوت با ه . دورنبرگ تحقیق کرده است. این تلاش و بررسی که در
1943 به پایان رسیده، در یک بخش درباره نابغه و اثر او بحث کرده و در بخش
دیگر متن اشعار او را که برای اولین بار با استفاده از شرح ابن سکّیت بر
اشعار او و روایت موجود در شرح7 آماده شده بود، فراهم کرده است. متأسفانه
تنها بخش اوّل این بررسی مهم سالها بعد به صورت مقاله انتشار یافت.8
اولین اثر مهم او به ترتیب انتشار، سندبادنامه محمدبن علی ظهیری است.9 آتش
با انتشار این کتاب در 1948، یکی از متون نادر و از معدود کتابهای بسیار
کهن منثور فارسی را که ظهیری سمرقندی صاحب دیوان انشای سلسله قراخانیان از
قصّه های سندباد در اواسط سده ششم هجری / دوازدهم میلادی نوشته بود، منتشر
کرد. مصحّح در بخش پیشگفتار مفصّل خود (صص 1 104) که بر کتاب افزوده، فی
الواقع به استناد ترجمه کهن فراهم آمده از پهلوی، در عین لزوم یک نقطه مهم
قابل استناد از یک ترجمه را معلوم کرده است، درباره اشاعه حکایات سندباد در
جهان در اینکه این ترجمه ها اساس روایات شرقی را تشکیل می دهند، محتوای
متن به دست داده شده و زندگانی مؤلف و آثار وی و مسائل دیگر را
بررسی کرده است. در بخش متن، متن انتقادی مناسبی را (صص 1 345)، به همراه
ترجمه عربی بسیار کهن و عامیانه که تا آن زمان انتشار نیافته بود (ص 347
388) به دست داده است. بعدها دومین اثر مهم خود، کتاب ترجمان
البلاغه را منتشر کرد (1949 م)10. این اثر کلاًّ دو بخش دارد، بخش اوّل متن
انتقادی کتاب است (صص 1 138)، و عکس نسخه منحصر بفرد کتاب (صص 149 263)،
فهرستهای گوناگون (صص 139 143)، و بخش دوم درباره مولف، کتاب وی و نسخه
خطی که اساس اتخاذ شده، و جایگاه این اثر در میان آثار کهن فارسی و مطالب
دیگر (صص 12 86)، بعد توضیحاتی درباره متن و حواشی است (ص 87 160).
ترجمان البلاغه کهن ترین اثر درباره صنایع ادبی ادبیات ایران در دوره
اسلامی است که تاکنون شناخته شده و یکی از آثار بسیار معدود منثور فارسی
است، قبلاً به فرّخی شاعر معروف نسبت داده شده بود و تنها به نام شناخته می
شد، پروفسور آتش نسخه یی از کتاب را (به شماره 543 در کتابخانه فاتح) پیدا
کرد. ضمن اثبات موثّق بودن کتاب، و ماهیت روایت مکرّر درباره مؤلف آن و
رسیدن به این نتیجه که کتاب بعد از 481 ه . ق و پیش از 507 ه . ق تألیف
شده، ترجمان البلاغه را تحلیل کرد و در باب ارتباط این کتاب با آثار همانند
و با توضیحات کامل به تصحیح اغلاط و فراوان موجود در کتاب پرداخت.11
همچنین یکی دیگر از آثاری که با تلاش عظیم آماده و منتشر کرد (1957
1960م)، بخش مربوط به دوره سلطان محمود و سلجوقیان از جامع التواریخ
رشیدالدین فضل اللّه همدانی بود.12 مقاله یی که در پاسخ انتقادی که درباره
چاپ این کتاب انتشار یافته بود، نوشت13 در میان زیباترین نوشته های او جای
دارد. این دانشمند پرکار که ضمن تلاشهای خود در زمینه زبان و ادبیات
فارسی و عربی، بعضی آثار مهم درباره تاریخ ترک منتشر یا ترجمه کرده است،
چنانکه در فهرست آثار او در سطور بعد ملاحظه خواهید فرمود، با ادبیات ترک
هم سرو کار داشته است. بزرگترین خدمت او در این زمینه انتشار وسیلة النجاة
(مولد) از سلیمان چلبی بود (1954 م)14. بدین سان (مولد) اولین بار به صورت
انتقادی به چاپ رسیده است. احمد آتش ترجمه هایی هم دارد که حاوی
یادداشتها و توضیحات ارزشمند است. به عنوان مثال در این مورد می توان از
احصاءالعلوم فارابی (1955 م)15، و راحة الصدور راوندی (1957، 1960 م)16 نام برد.
او با استفاده از تعطیلات تابستانی، در کتابخانه های ترکیه به تحقیق و
تفحص در نسخه های خطی می پرداخت17 و حاصل آن سلسله نوشته هایی بود درباره
آثار منحصر بفرد نگهداری شده در آن کتابخانه ها که در عرصه علمی ناشناخته
بودند، و در آن نوشته ها به معرفی ویژگیهای نسخه ها و اهمیت خاصی که
داشتند، پرداخت. آخرین اثر او که به صورت کتاب هم درآمد و این نوع
فعالیتهای وی مربوط است، کتابی است با نام آثار منظوم فارسی در کتابخانه
های ترکیه (کتابخانه های دانشگاه استانبول و نور عثمانیه)18. در این فهرست
712 صفحه یی با توجّه به آخرین تحقیقات به عمل آمده، اطلاعات و کتابشناسی
لازم درباره شاعرانی که نامشان آمده و آثار آنان به دست داده شده است.
مرحوم آتش متأسفانه چاپ شده این کتاب را ندید. این کتاب تنها یک فهرست
نیست، بلکه نوعی تاریخ شعر ایران در دو کتابخانه استانبول است که از نظر
نسخ خطی شرقی اهمیت آنها معلوم است. و بی هیچ تردید از نمونه های بسیار
کاملی است در میان کتابهای نظیر خود. کتابها و مقالات پروفسور احمد
آتش عموما درباره زبان و ادبیات عربی و فارسی، زبان و ادب ترکی و تاریخ و
نظایر آنهاست. تقسیم بخش اعظم آنها به موضوعهای معین دشوار است. همراه این
مقاله یک کتابشناسی هم به دست داده می شود که به هرحال بسیاری از نوشته های
او را شامل می شود. در سطور بالا با ذکر برخی از آثار مهم او کوشیدیم که
درباره حیات علمی و کارهای او اطلاعاتی به خواننده بدهیم. اما تحلیل نوشته
های او و خدماتی که به جهان علم انجام داده است، به مقاله دیگر باید موکول
شود. 1. دستور فارسی: 1، با همکاری عبدالوهّاب طرزی، استانبول، 1942 (نگ: شماره 6) 2. درباره انتقاد متون، مجله ترکیّات، 1942، ج 7 8، جزء 1، صص 253 267. 3. «بهرام گور»، دایرة المعارف اسلام، 1943، ج 2، صص 452 453. 4. «بیدل» (میرزا عبدالقادر)، دایرة المعارف اسلام، 1943، همان، صص 600 602. 5. «دیلم»، دایرة المعارف اسلام، 1944، ج 3، صص 567 573. 6. دستور فارسی: 2، فرهنگ لغات و کتابشناسی، 1945، با همکاری عبدالوهّاب طرزی (نگ: شماره 1). 7. آثار فارسی در سده های 6 تا 12 در آناطولی، 1945، مجله شرقیات، ج 7 8، صص 94 135. 8. «انوری، اوحدالدّین»، دایرة المعارف اسلام، 1946، ج 4، صص 278 281.
9. بعضی آثار مهمّ خطی ترکی، فارسی و عربی در کتابخانه های بوردور
انطالیه و اطراف آن، 1947، مجله زبان و ادبیات ترک، ج 2، شماره 3 4، صص
171 191. 10. سندبادنامه محمدبن علی الظهیری السمرقندی، استانبول. 1948 11. ترجمان البلاغه ترجمه هلموت ریتر به آلمانی، .Oriens, 1948,I,45 - 62 12. منابع مثنوی ورقه، و گلشاه، مجله زبان و ادبیات ترک، 1948، ج 2، شماره 1 2، صص 1 19. 13. Ettore Rossi, Elenco dei manoscritti persiani della Biblioteca Vaticana Ciita del Vaticano,1948. (مجله زبان و ادبیات ترک، 1948، ج 3، شماره 1 2، صص 235 237).
14. محمود بن محمد آقسرایی، مسامرة الاخبار و مسایره الاخیار، تصحیح و
نشر: عثمان توران، آنکارا، 1944؛ مجله زبان و ادبیات ترک، 1948، ج 3، شماره
1 2، صص 237 240. 15. محمدبن عمر الرادویانی، کتاب ترجمان البلاغه، استانبول، 1949. 16. «خاقانی (افضل الدین)»، دایرة المعارف اسلام، 1949، 6 / بخش 1، صص 85 95. 17. کتابشناسی آثار فارابی (تحقیقات فارابی، 1950، 1، صص 111 126). 18. مقدمه بر ترجمان البلاغه، (دانش، تهران، 1328 / 1950، 1، صص 279 286). 19. در حقِّ متن ترجمان البلاغه، (دانش، تهران، 1328 / 1950، 1، صص 582 854). 20. ترجمان البلاغه، ترجمه بهمن کریمی (آموزش و پرورش، تهران، 1328 / 1950، سال 23، شماره 2، صص 37 40، شماره 3، صص 29 33). 21. بهمن کریمی، راهنمای آثار تاریخی شیراز،... تهران 1327. 1950. (Oriens, 1950, III, 331) 22. 1950. خاقانی شیروانی، دیوان، تهران، 1316 (Oriens, 1950, III, 331 - 332) 23. 1950. عین القضات همدانی، رساله یزدان شناخت، تهران، 1327 (Oriens, 1950, III, 332 - 333)
24. 1951. چند کتاب خطی مهم فارسی در گوشه یی از آسیای صغیر، ترجمه مرحوم
ع. خیام پور. (نشریه دانشکده ادبیات تبریز) 1329 / 1951، سال 3 4، صص 41
48. 25. 1951. در حقّ ترجمان البلاغه، یغما، 1329 / 1951، 3، صص 67 69. 26. 1951. «ابن یمین»، دایرة المعارف اسلام، V / بخش 2، صص 835 836. 27. 1951. «ابن العمید»، همان، همان بخش، صص 843 844. 28. 1951. «ابن المقفّع»، همان، همان بخش، صص 844 868. 29. 1951. «ادبیات ایران»، همان، همان بخش، صص 1041 1053. 30. 1952. بعضی نسخه های خطی مهم در کتابخانه های قونیه، بلَّتن، 1952؛ ترجمه فارسی. 31. 1952. بعضی نسخه های خطی مهم عربی و فارسی در کتابخانه عمومی قسطمونیه، ترجمه فارسی. 32. 1952. ابن سینا و الکیمیا، مجله دانشکده الهیّات، 1952؛ 4، صص 47 62 + 8. 33. هزارمین سال تولد ابن سینا و بزرگداشت آن در بغداد، 1952، زبان ترکی، صص 13 77. 34. نقد کتاب عبدالباقی گولپینارلی، اسلام و تشکیلات فتوت و...، زبان ترکی، 1952، صص 8 12. 35. 1953. «معنی هجده بیت مثنوی»، ارمغان فؤاد کوپریلی، استانبول، 1953؛ ترجمه فارسی. 36. 1953. ابن سینا، رسالة الأکسیر (مجله ترکیّات، 1953، ×، صص 28 54). 37. 1953. ابن سینا، رسالة فی ماهیّة العشق، از انتشارات دانشکده ادبیات دانشگاه استانبول، شماره 552، 1953. 38. 1953. ابن سینا در حکایات عامیانه ترک، زبان ترکی، 1953، ج 2، شماره 23، صص 739 742. 39. 1954. الغزالی، قواسم الباطنیه، مجله دانشکده الهیات، 1954، سال 3، شماره 1 2، صص 23 54. 40. 1954. دستور زبان فارسی، 1: دستور زبان و متون...، نگ: شماره 1 در این مقاله. 41. 1954. مثنوی فارسی کهن ورقه و گلشاه، نگ شماره 12 در این مقاله. 42. 1954. یک مثنوی گمشده از دوره غزنویان: ورقه و گلشاهِ عیّوقی، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، 1333 / 1954، 1، صص 1 13. 43. 1954، تاریخ استنساخ شاهنامه و درباره هجو فردوسی از سلطان محمود، این مقاله در
27 اوت 1954 در کنگره خاورشناسان در کمبریج قرائت شده است (مقاله به ترجمه
توفیق سبحانی، در مجله سیمرغ وابسته به بنیاد شاهنامه فردوسی، 1355 چاپ
شده است). 44. 1954. آیا رساله حکمة الموت از ابن سینا است؟ مجله تاریخ، 1954، ج 6، شماره 9، صص 15 22. 45. 1954. جشن و کنگره ابن سینا در تهران، مجله ترکیّات، 1954، ×I، صص 234 237. 46. 1954. ابن سینا در حکایات عامیانه ترک، مجله ترکیّات، صص 33 40. 47. 1954. مولانا و پدر وی، اندیشه ترک، استانبول، 1954. 48. 1954. نقد کتاب عبدالباقی گولپینارلی، مولویه پس از مولانا، استانبول، 1953، زبان ترکی، 1954، جلد III، شماره 33، صص 533 534. 49. 1955. همان مقاله، همان، 1955، ×II، صص 265 275. 50. 1955. فارابی، احصاء العلوم، آنکارا، 1955، آثار کلاسیک اسلامی شرق. 51. 1955. «قطران»، دایرة المعارف اسلام، ج 6، 1955، صص 452 477. 52. 1955. «لیلی و مجنون»، دایرة المعارف اسلام، ج 7، 1955، صص 49 55. 53. 1956. آیا رساله حکمة الموت اثر ابن سینا است؛ جشن نامه ابن سینا، تهران، 1334 / 1954، ج2، صص 20 28.
54. 1956. چند کتاب خطی مهم فارسی در قونیه... ترجمه دکتر خیام پور، مجله
دانشکده ادبیات تبریز، 1334 / 1956، VII، صص 241 248 و 483 499. 55. 1956. مطبوعات در ایران، دایرة المعارف اسلام، 1956، VII، صص 393 398. 56. 1957. رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، متن، جلد 1، آنکارا، 1957. 57. 1957. محمدبن علی بن سلیمان الراوندی، راحة الصدور و آیة السرور؛ جلد 1، آنکارا، 1957.
58. 1957. چند کتاب مهم فارسی و عربی در کتابخانه های قسطمونیه، ترجمه ع
خیام پور، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، 1335 / 1957، VIII، صص 191 198 و
274 287. 59. 1957. «مسعود (ابن سعد بن سلمان)»، دایرة المعارف اسلام، 1957، VIII، صص 141 144. 60. 1957. «منوچهری»، همان، همان جلد، صص 340 344. 61. 1957. ادبیات پهلوی (یدی تپه)، 1957، جلد VIII، شماره 141، ص 2. 62. 1958. دستور زبان فارسی (برای مدارس دینی)، استانبول، 1958. 63. 1959. رشیدالدین وطواط و برخی نسخ خطی آثار او، مجله تاریخ، 1959، جلد ×، شماره 14، ص 1 24. 64. 1959. سیف الدین محمد فرغانی، شاعری فراموش شده از آناطولی، بلّتن، 1959، جلد ×III، شماره 91، صص 415 452 + 4. 65. در میان کتابها: ابن سینا (Avicenna)... مجله شرقیات، 1959، شماره III، صص 169 171. 66. نقد کتاب: آگاه سرّی لَوَند، قصه لیلی و مجنون در ادبیات عربی، فارسی و ترکی، زبان ترکی، 1959،... صص 271 273. 67. در میان کتابها، دکتر خیام پور: دستور زبان فارسی، چاپ دوم، تجدید نظر شده، تبریز، مجله شرقیات، III، صص 172 174. 68. 1960. دستور زبان فارسی (برای مدارس دینی) با همکاری تحسین یازیجی، استانبول، 1960. 69. 1960. رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، متن، ج 2، آنکارا، 1960، انجمن تاریخ ترک. 70. 1960. محمدبن علی بن سلیمان الراوندی، راحة الصدور وآیة السرور، ج 2، آنکارا، 1960. 71. 1961. ششصد و هشتاد و هشتمین سالگرد مرگ مولانا: افکار مولانا، یادنامه، 1961، صص 1 5. 72. 1961. آثار مؤلّفین روسی درباره ایران، پیام نوین، 1338 1339 / 1960 1961، جلد 2، شماره 3، ص 61 67 و شماره 4، صص 65 71. 73. 1961. فرّخی در چه زمان به چغانیان رفت؟ مجله دانشکده ادبیات تهران، 1961، ج 8، شماره 2، صص 1 12. 74. 1961. مجموعه نامه های خاقانی، بلّتن، 1961، جلد ××V. 75. 1961. به مناسبت انتقاد از جامع التواریخ، بلّتن، ژانویه، 1961، همان جلد، صص 29 61. 76. 1961. درباره نقد جامع التواریخ، مجله دانشکده ادبیات، تهران، جلد 8، شماره 3، صص 58 93. 77. Un vieux poeme romanesqlie persan: Le Recit de Waraqah et GulshaËh (Ars Orientalis, Washington, 1961, IV, 142 - 152,...) 78. 1962. دستور زبان فارسی...، استانبول، 1962. 79. 1962. «نظامی»، دایرة المعارف اسلام، 1962، ×I، 1962، صص 318 327. 80. 1962. «عمر خیام»، همان، جلد I×، 1963، صص 472 480 (اصلاح و تکمیل). 81. 1963، هلموت ریتر، مجله شرقیات، 1963، V، صص 1 14. 82. 1963. کتاب موسوم به ذم الکلام و اهله از عبدالله الانصاری، مجله شرقیات، 1963، جلد V، صص 45 60. 83. «رودکی»، دایرة المعارف اسلام، 1963، جلد I×، صص 761 763 (تعدیل و تکمیل).
84. 1963. مراسم سالگرد وفات انصاری در کشور برادر افغانستان، به مناسبت
نهصدمین سالگرد وفات انصاری، فرهنگ ترک، 1963، شماره 3، صص 17 22.
85. 1963. به مناسبت یکصد و پنجاهمین سالگرد تولّد میرزافتحعلی آخوند زاده
(میرزا فتحعلی آخوندوف)، فرهنگ ترک، 1963، شماره 4، صص 10 14. 86. 1964. شهریار و حیدر بابایه سلام او، آنکارا، 1964. 87. 1964. درباره کتاب ذم الکلام و اهله، اثر خواجه عبدالله انصاری، کابل، 1964، صص 113 124. 88. 1964. نقد مقاله ابن یمین؛ دایرة المعارف اسلامیه اردو. 89. 1965. «سنایی»، دایرة المعارف اسلام، 1965، ×، صص 476 486. 90. 1965. «سیف الدین باخرزی»، همان، همان جلد، صص 534 536. 91. 1966. «سندبادنامه»، دایرة المعارف اسلام، همان، صص 678 680. 92. 1968. آثار منظوم فارسی در کتابخانه های استانبول، I (کتابخانه های دانشگاه استانبول و نورعثمانیه). استانبول، 1968. 93. 1969. مسائل مربوط به زندگانی سنایی، ارمغان نجاتی لوغال، آنکارا، 1969، انجمن تاریخ ترک، صص 115 150. قطعه شعری که مرحوم عبدالباقی گولپینارلی به مناسبت وفات مرحوم احمد آتش سروده بخشی از آن بر سنگ قبر آن مرحوم حک شده است مرحوم عبدالباقی گولپینارلی (متوفّی 1982 م) استاد بزرگ و مولوی شناس بنام ترکیّه در رثای مرحوم احمد آتش مادّه تاریخی در چهار بیت سروده است که نقل آن مناسب است: (1386 ه ) یعنی: در آن اوان که دوستان را با حُسن خلق خود شادمان می کرد، ناگهان رضوان ازل دروازه بهشت را گشود دریغ و درد که امروز بار دیگر شرقیّات یکی از گوهرهای نایاب و گرانقدر خود را از دست داد. باقیات صالحاتش در روزگار برجای ماند. گردش روزگار وسایل کوشش او را کامل کرد. «نای» آمد، ناله ها سر داد و در تاریخش گفت: احمد آتش با آتش اندوهش دوستان خود را داغدار کرد (1386 ه) 1. مقاله حاضر از نوشته مرحوم پروفسور نهاد، م. چتین، از شماره 7 مجله شرقیات ترجمه و تلخیص شده است.
2. در شناسنامه مرحوم آتش تاریخ تولد او سال 1911 م. قید شده، و این به آن
سبب بود که والدین او شناسنامه فرزندی را که در 1911 م به دنیا آمده و در
کودکی مرده بود، باطل نکرده، پس از تولد احمد آن را به این فرزند اختصاص
داده بودند، مرحوم آتش خود این مطلب را بارها بازگویی کرده بود. 3. احمد آتش، هلموت ریتر، مجله شرقیات، شماره 5. 4. ترجمه این مقاله در مجله سیمرغ بنیاد شاهنامه فردوسی، شماره 5، به ترجمه توفیق ه. سبحانی چاپ شده است. 5. نگ: کتاب و مقالات او به شماره 2. 6. هلموت ریتر، مجله شرقیات، شماره 1. 7. در این باره، نگ: احمد آتش، النابغة الذبیانی، مجله شرقیات، شماره 3، صص 97 105. 8. نگ: شماره های 84، 100، 105. 9. نگ: شماره 180. 10. نگ: شماره 27.
11. ملک الشعرای بهار در سه مقاله که درباره انتشار ترجمان البلاغه در
مجله یغما (سال 2، شماره 7، صص 292 300؛ شماره 8، صص 355 359؛ شماره 9،
صص 401 404) چاپ کرد، ضمن تلخیص محتوای کتاب، بر آن شد که 15 کلمه را که
مصحّح به طور نادرست به کار برده بود، اصلاح کند. پروفسور احمد آتش در
پاسخی که به آن مقالات داد (دانش، شماره 10 11، صص 582 585) نشان داد که
در موارد زیادی حق به جانب اوست. به علاوه آ. ج. آربری مقاله یی تقدیرآمیز
درباره این کتاب نوشت (Oriens, 1950, III, 124) درباره دو مقاله پروفسور
احمد آتش درباره ترجمان البلاغه که در همان سالها منتشر شد، نگ: شماره های
19 و 26 در فهرست آثار او. 12. نگ: شماره 90، 113. 13. نگ: شماره 123، 124. 14. نگ: شماره 67. 15. نگ: شماره 75. 16. نگ: شماره های 91، 114.
17. درباره مقالات او که آثار متعددی از نویسندگان مختلف را معرّفی کرده
است، به مقالات: 13، 17، 47، 56، 57، 77، 83، 97، 99، 103، 115 و...نگاه
کنید. 18. شماره 152. 19. کتابها و مقالات پروفسور احمد آتش به ترتیب تاریخی است و آن مقدار که به زبان فارسی و ایران مربوط است، قید شده است. کتابها و مقالات19 بر حسب تاریخ
حُسن خلقیله قیلارکن دوستانی شاد دل آچدی رضوان ازل بیردن بهشتک بابنی آه شرقیّات غیب ایتدی بوگون حیفا ینه قیمتی عالی اولان بیر گوهر نایابنی باقیات الصالحاتی قالدی باقی دهر ده ایلدی تکمیل دوران سعینک اسبابنی «نای» گلدی ناله سر قیلدی دیدی تاریخنی «احمد آتش یاقدی نار حزننه احبابنی» پی نوشتها
منبع:www.humanitiesportal.com