مقدمه: آشنایی مسلمانان عرب با جغرافیای علمی پس از ترجمه کتاب "المجسطی" در زمان مأمون عباسی (حدود 800 م) با عنوان "صورة الارض" صورت گرفت. (اولیری 1355 ص 10) در ابتدا این علم با نجوم آمیخته بود و محتوای جغرافیای ریاضی را دربرمی گرفت، اما با تألیف کتاب "صورالاقالیم" (اواخر قرن 3 ه.ق) توسط ابوزید بلخی وارد مرحله تکامل علمی گردید. (احمد، معارف اسلامی، شماره 3) با پیشرفتهایی که در مطالعات جغرافیایی به کمک "ابزار و روشهای جدید" حاصل شده است، شاید برخی ارزش آثار و مطالعه کتابهای جغرافیدانان اسلامی را محدود به شناخت "جغرافیای تاریخی" و درک فضای گذشته زندگی انسانها بدانند. در حالی که "نگرش" و "جهانشناسی" در نتیجه "شناخت" و "باورهایی" است که بر اساس "مکتب و دیدگاه" جغرافیدانان مسلمان را شکل داده است و لذا پی بردن به "دیدگاه" آنان نقش اساسی در درک تحولات تاریخی و تکامل علم جغرافیا دارد. (پوراحمد، 1377 ص 129) روش بررسی روش اصلی پژوهشی، تحلیلی است که بر مبنای مطالعه و بررسی آثار مکتوب و در دسترس جغرافیدانان اسلامی در سده های میانه صورت گرفته است. مراحل اساسی مطالعه بدین شرح است: 1 شناسایی و گردآوری اطلاعات و منابع 2 استخراج نکات مهم و فیش برداری 3 تنظیم اطلاعات گردآوری شده 4 بررسی و تجزیه و تحلیل اطلاعات مبانی اساسی تفکر در جهان شناسی اسلامی علومی که در تمدن اسلامی رواج یافت ارتباط نزدیک و تنگاتنگی با نیازهای "مادّی" و "معنوی" جامعه اسلامی از یکسو و اصول و مبانی عقیدتی "اسلام" از سوی دیگر دارد. بنابراین تحقیق پیرامون نحوه نگرش جغرافیدانان مسلمان و سایر دانشمندان مسلمان به جهان، بدون توجه به اصول کلی حاکم بر اندیشه مسلمانان ممکن نیست. در اینجا مبانی اساسی تفکر در جهان شناسی اسلامی به اختصار اشاره می گردد. 1 توحید و وحدت با توجه به اصل توحید به عنوان اصل و مبنا که در شعار "لا اله الاّ اللّه" (اساس توحید ذاتی، صفاتی و افعالی) متجلی است، وحدت مبدأ هستی اهمیت ویژه ای دارد. توحید معیار اصلی اندیشه "اسلامی" با "غیر اسلامی" است. کل جهان هستی از عالم طبیعت تا ماورای آن تجلی پرتو فروغ ذات الهی و منبع اصیل هستی است، "رب العالمین". جغرافیدانان اسلامی با الهام از فلسفه توحید، جهان و طبیعت را نشانه و تجلی قدرت خداوند می دانستند. برای مثال "مستوفی قزوینی" در کتاب "عجائب المخلوقات" در تبیین جهان، ابتدا از ذات باری تعالی شروع کرده و سپس با عنایت به کل هستی به موجودات مرئی و نامرئی همچون عرش و کرسی و ملائکه و جن و شیاطین می پردازد و پس از آن آسمانها و کواکب و طبیعت و زمین را مورد بررسی قرار می دهد.(قزوینی، 1361) 2 سلسله مراتب وجود با توجه به اصل الواحد و محال بودن صدور کثیر از واحد (عالمی 1362) ، طبیعت که دارای کثرت است، واسطه و مراتبی می خواهد تا به خداوند متعال برسد. از عالم طبیعت تا عالم ماورای طبیعت یعنی کل "جهان هستی" همه تجلی پرتو منبع اصیل هستی است که در جهان شناسی اسلامی مخروطی را تشکیل می دهد و در مرتبه بالای آن "واجب الوجود" است. از رأس تا قاعده همه یک حقیقت و یک هویت است که بدین شکل گسترده شده است و در هر مرتبه به نوعی ظهور و نمود پیدا می کند. به طورکلی مراتب وجودی در 4 حالت زیر خلاصه شده است: (حائری یزدی، 1361) 1 "لاهوت": قلمرو الله است و عالم الوهیت 2 "جبروت": عالم عقول مجرد 3 "ملکوت": عالم مثال و برزخ 4 "ناسوت یا طبیعت" عالمی که در آن فقط ماده وجود دارد. عالم طبیعت از طریق نفس فلکی و جسم فلکی که حامل هفت سیاره است به زمین و عناصر و موجودات آن منتهی می شود. (نصر، 1359) زیرا مرتبه بعدی از مرتبه قبلی متأثّر است. قابل توجه اینکه "انسان" به عنوان عصاره هستی و داشتن همه این مراتب خود دارای مرتبه ای مستقل است. جغرافیدان نامی؛ مستوفی قزوینی پس از طبقه بندی مراقب وجود از باری تعالی تا جهان مرئی نتیجه می گیرد که "کثرت صفات و هیأت و اختلاف معانی جملگی دلیل بر "وحدانیت خالق" است.(قزوینی، 1361 ص16) 3 نظام اَحسن در عالم هستی هیچ عنصری پوچ و بی معنی نیست، بلکه تمامی عناصر در یک مجموعه به هم پیوسته در حال تسبیح و تابع نظام الهی اند. با توجه به سلسله مراتب وجود و تأثیر مراتب قبلی بر مراتب بعدی وجود همه شبکه و نظام هستی جلوه حقتعالی است. چنان که باباطاهر عریان سروده است. (دیوان باباطاهر، 1375) به صحرا بنگرم صحرا ته وینم به دریا بنگرم دریا ته وینم به هر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان روی زیبای ته وینم جغرافیدانان مسلمان مجموعه عناصر و پدیده های طبیعت را به عنوان آیه و نشانه "خداوند" در "نظام اَحسن" درک می کردند که سیری الی الله داشت. با چنین بینش و اعتقادی به صفات کمال الهی، در تحلیل و بررسیهای جغرافیایی هنگامی که امکان بررسی تجربی و مشاهده مستقیم نبود، به روش قیاس گونه استدلال و تحلیل می کردند. چنانکه "ابوریحان بیرونی" به هنگام بحث پیرامون تحولات و تغییرات دریاها نتیجه می گیرد که یکباره خشک شدن و برافتادن دریاها مردود است. زیرا با شناختی که از خداوند متعال و صفات کمال وی داریم، هرگز از خداوند توانا هیچ عملی سرنخواهد زد که با "علم و حکمت و تدبیر" وی منافات داشته باشد. و اگر خشک شدن و برافتادن دریاها را بپذیریم، چنین فعلی از روی بی تدبیری است که از خداوند متعال بسیار دور است.(بیرونی، 1352 ص 27) به همین ترتیب پی بردن به "حکمت پروردگار" توسط "مسعودی" در "التنبیه و الاشراف" از مشاهده پستی و بلندی زمین حاصل شده است. (مسعودی، 1349 ص 27) 4 مکانها و جغرفیای قرآنی موضوع بسیاری از پژوهشهای جغرافیدانان مسلمان، اشاره و گفتار "قرآن مجید" بوده است، که سبب گردید مسلمانان در تفکر فرو رفته و در جستجوی حقیقت آن تلاش کنند. برای مثال می توان به بررسی و کاوش درباره موقعیت و جایگاه "اصحاب کهف" و "اصحاب الرقیم" که در زمان الواثق بالله از خلفای عباسی، به سرپرستی محمدبن موسی منجم انجام گردید اشاره نمود. (بکران، 1342 ص 107) وقتی ویژگیهای جغرافیایی مکانی بیان می گردید، نگرش اسلامی سبب می شد علاوه بر استفاده از روش مشاهده و مطالعه میدانی، نظر قرآن و احادیث را درباره آن مورد توجه قرار دهند. مکان هایی مثل مصر، مسجدالاقصی، مسجدالحرام، مکه، طور سینا، روم، نیل و ... نمونه هایی از این دسته به شمار می آیند. برای مثال "ابن بطوطه" در وصف "نیل" علاوه بر نظرات خود که بر پایه مشاهده ارائه شده است، به ذکر نظر قرآن درباره آن پرداخته است.(ابن بطوطه، 1337 ص 29) احترام به ارزشهای والای کعبه سبب شد که بدون توجه به جنبه های موقعیتی یا اقلیمی، کتب جغرافیدانان اسلامی چه پیروان مکتب بلخی و چه رهروان مکتب عراقی با معرفی و بحث درباره شهر مکه شروع شود تا «برکت» از آن یابد. مستوفی قزوینی در این ارتباط می گوید: "مکه افضل بقاع جهان و قبله اهل ایمان است. تیمن و تبرک را ابتدا کردن بدان و قسمی علیحده در شرح احوال آن بقاع نوشتن اولی است...» (مستوفی قزوینی، 1336 ص 1) و مقدسی به گفته خود "از این رو به جزیرة العرب" آغاز کرده است که خانه خدا و مدینه پیغمبر در آنجاست و آیین اسلام از آن بر آمده ... و مناسک و قربانگاه های حج در آنجاست."(مقدسی، 1361 ص 99) جهان در نگرش جغرافیدانان مسلمان برمبنای اصول و نگرش فوق و با شیوه قیاس ارگانیکی، جغرافیدانان دوره اسلامی به تبیین جهان، عناصر زمین، طبیعت و نواحی پرداخته اند، که در اینجا به اختصار به مواردی چند بسنده می شود. زمین در فضا جغرافیدانان مسلمان با تأیید نظریه منجمان قدیم معتقد بودند، زمین در مرکز عالم قرار گرفته و هفت فلک متحدالمرکز در اطراف زمین حرکت می کنند که عبارتند از فلک قمر، فلک عطارد، فلک زهره، فلک شمس، فلک مریخ، فلک مشتری و فلک زحل. آنها هماهنگ و با پیروی از نظر منجمان اسلامی فلک دیگری به نام "فلک محیط" که علت مبادره نقطه اعتدال است، به افلاک نجوم بطلیموسی افزوده و آن را آخرین فلک و محیط به جمیع افلاک محسوب داشته اند که طبقات نه گانه عالم به آن ختم می شود. به اعتقاد "ابن رُسته" (4 ه، 10 م) با توجه به گفته قرآن «.... و کلُّ فی فلک یسبحون» (و هر یک در گردونه ای شناورند) (قرآن مجید، سوره یس آیه 40) و همچنین "افلم ینظرواالی السماءِ فوقهم کیف بنیناها و زینّاها و مالها مِنْ فروج" (قرآن مجید، سوره ق آیه 6) (در ننگرند در این آسمان برایشان که چون افراشتیم و چون نگاشتیم و آن را هیچ شکاف و عیب نه) افلاک را تو خالی و شفاف و مانند پوستهای پیّاز متحدالمرکز و تمام اجزای آن را به هم پیوسته و متصل می داند. (ابن رسته، 1365 ص 15) افلاک مدور بوده و به جهان احاطه دارند و بر مرکزیت زمین می گردند. تأثیر افلاک بر زمین و فیض بخشی آنان بر زمین به اندازه ای مهم بود که مؤلف ناشناخته "صورالاقالیم" علت آبادی و عمران و سلامتی مردم سرزمین های میانی و غربی را نسبت به شرق در "موقعیت نسبی" آنها و تأثیر و قابلیت فیض بخشی "کواکب" برزمین با توجه به آیه "یدبّرالامر من السماءِ اِلیَ الارض" می داند. (صورالاقالیم، 1353 ص 119) توجه به سروده میرفندرسکی در این زمینه جالب است: چرخ با این اختران، نغز و خوش وزیباستی صورتی در زیر دارد، آنچه در بالاستی هفت اقلیم جغرافیدانان مسلمان با پیروی از مکتب یونان، ربع مسکون کره زمین را به هفت اقلیم تقسیم می کردند که در آن هر اقلیم نظیر است با یکی از سیارات و یکی از بروج منطقه البروج. بویژه آنکه قرآن از "هفت آسمان" سخن می گوید و جغرافیدانان اسلامی آن را همان "هفت اقلیم" سنتی می پنداشتند. "ابوریحان بیرونی" (متوفی442 ه) واژه اقلیم را به معنی "میل" دانسته و معتقد است که منظور از ذکر کلمه "اقلیم" در این مورد نشان دادن میل مساکن مختلف نسبت به "معدل النهار" است. اقلیم اوّل جایی است که بزرگترین روز تابستانی آن 13 ساعت است و میانه اقلیم دوم جایی است که بزرگترین روز آن 5/13 ساعت است و به همین ترتیب تا آنکه در میانه اقلیم هفتم بلندی درازترین روز 16 ساعت است. (مسعودی ص 88). "مسعودی" (مستوفی 345 ه) معتقد است: اقلیم ها را بر ستارگان به ترتیب هفتگانه است، اقلیم سوم از مریخ است، اقلیم چهارم از خورشید است، اقلیم پنجم از زهره است، اقلیم ششم از عطارد است و ...(مسعودی ص 27) تقسیم بندی هفتگانه زمین (هفت اقلیم) مطابق با هفت فلک، تمثیل و نشان دهنده پیروی و تبعیت "زمین" در مقابل "آسمان" است و نشانه این است که اصل همه حقایقی که در این جهان پایین مشاهده می شود در عالم "اعلی" و جهان "برین" موجود است. (نصر، 1359 ص 7876) هر اقلیمی نه تنها دارای شرایط خاص طبیعی مانند مقدار حرارت و نور و رطوبت و غیره است که به "جسم عالم" مربوط است، بلکه مشمول شرایط لطیف و نفسانی خاصی نیز هست که از "نفس کلّی" که سرتاسر عالم را فراگرفته حاصل شده است و به این دلیل هر "سیاره" که تمثیل و نماینده یکی از قوای "نفس کلی" است، بر یکی از "اقالیم" حکمفرماست، پس نه تنها گیاهان و نباتات و نژاد انسان در هر اقلیم به هم مربوط است بلکه تمدنها و ادیانی که در قسمتی از عالم بوجود می آیند نیز با شرایط کلّی طبیعت آن اقلیم پیوستگی دارد. همانطور که نور آفتاب در رنگ پوست مردم یک منطقه دخالت دارد، "نفوذ افلاک" یا "قوای نفس کلی" نیز در روحیه مردم آن سرزمین مؤثّر است. چنانکه "ابن رُسته"، پس از بیان تأثیر عرض جغرافیایی و دوری و نزدیکی سرزمین ها به خط استوا در مناطق و آداب و رسوم و دین و اخلاق و مردم و... نتیجه می گیرد: "غیر از خورشید سایر ستارگان هم در دگرگون ساختن هوا و برتری موجودات و ترکیب طبیعت اشخاص و نیز بر طبیعت شهرها و مردم و کلیه اشیایی که در آنها وجود دارد نقش مؤثّری ایفا می نماید. (ابن رسته، 1365 ص 15) تفاوتهای ناحیه ای تأثیر اجسام سماوی به اندازه ای است که باعث "تفاوتهای ناحیه ای" در زمین می شود. هر ناحیه زمین متأثر از یکی از اجزای فلک است. وضعیت آن جزء است که باعث ایجاد ویژگیهای خاص هر ناحیه شده است. ترکیب اثر فلک و طبع زمین در مجموع باعث ایجاد انسان های مختلف و نژادهای گوناگون گردیده است. چنانکه "مسعودی" اشاره کرده است: (مسعودی ص 29) "نواحی زمین از اختلاف طبایع و تأثیر اجسام سماوی چون خورشید و ماه و غیره مختلف است. طبع زمین نیز در ساکنان آن مؤثّر است. چنانکه در مناطق سنگستانی سیاه حیوانی وحشی، سیاه و در ریگستانهای سپید، حیوان وحشی سپید شود، اگر ریگستان سرخ باشد حیوان آن برنگ خاک شود. به همین ترتیب هر یک از نواحی زمین با یکی از اجزای فلک متناسب و طبع آن جزء، بر آن ناحیه غلبه دارد که در اجزای فلک نورانی و تاریک و گویا و گنگ و صدا دار و توخالی و اقسام دیگر هست. بدین جهت زبان مردم یک محل به تأثیر سعد و نحس فلک مختلف شود و یک زبان از لحاظ آهنگ و لهجه تفاوت کند." ابن رسته نیز بنابرهمین اساس و با توجه به حرکت ظاهری خورشید ایرانشهر را به 5 ناحیه تقسیم می کند (ابن رسته، 1365 ص 119) نتیجه گیری: با توجه به اصول اساسی و مبانی تفکر در جهانشناسی اسلامی که برپایه اصل توحید و وحدت مراتب وجودی عالمِ هستی و نظام اَحسن جهان شکل گرفته است، جغرافیدانان اسلامی طی سده های میانه، در تحلیل جغرافیای جهان و نواحی زمین قبل از آنکه به پدیده های فیزیکی زمین و عوامل مهم جغرافیایی درون آن توجهی داشته باشند، به طور جبرگونه ای بر این باور بودند که "جهان برتر و بالادستی" کره زمین و طبیعت و اقلیم های آن را دربرگرفته که از طریق افلاک آن را تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین از میان دیدگاهها و مکتب های گوناگون جغرافیا که نگرشی افقی و در چهارچوب عوامل و پدیده های سطح کره زمین دارند، می توان جغرافیدانان مسلمان را دارای دیدگاهی ویژه دانست که آن را نگرش "عمودی" جهان بالادست بر زمین فرودست" نام می بریم. در این نگرش به شیوه "قیاس ارگانیکی" سعی به تبیین جهان و طبیعت و هفت اقلیم و تفاوتهای نواحی نموده اند. جغرافیدانان اسلامی طی سده های میانه برای افلاک و سیارات وخورشید اهمیت زیادی قائل شده و سرنوشت جهان طبیعت و حتی جامعه انسانی را تابع آن می دانند. این موضوع سبب گردید که مسائلی همچون جذر و مدّ دریا که مرتبط با خورشید و ماه است و بسیاری از پدیده ها و مسائل نجومی در میان دانشمندان و جغرافیدانان اسلامی سده های میانه شناخته شده و درباره آن بحث های دقیقی انجام گرفت، به نحوی که از وسعت اطلاعات آنها دچار شگفتی می شویم. (پوراحمد، 1377 ص 133) تشکر و قدردانی: از معاونت محترم پژوهشی دانشگاه تهران که با تأمین اعتبار طرح تحقیقاتی "بررسی عملکرد جغرافیدانان اسلامی در سیر تاریخ تحول علم جغرافیا طی سده های میانه" امکان پژوهش را فراهم آورده اند، تشکر و قدردانی می نمایم. منابع و مآخذ 1 ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمد علی موحّد، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1337. 2 ابن رسته، احمدبن عمر، اعلاق النفیسه، ترجمه و تعلیق حسین قره چانلو، امیرکبیر، 1365. 3 احمد، مقبول، علم جغرافیا و تطورات آن در جهان اسلام، ترجمه احمد آرام، مجله معارف اسلامی جلد 1 شماره 3. 4 القزوینی، زکریا بن محمد، عجائب المخلوقات، به تصحیح و مقابله نصرالله سبوحی، عطار، چاپ دوم 1361. 5 اولیری، دلیسی، انتقام علوم یونانی به عالم اسلامی، ترجمه احمد آرام، سازمان انتشارات جاویدان، 1355. 6 بابا طاهر، دیوان بابا طاهر، ویرایش و نگارش منوچهر آدمیت، آتلیه هنر، 1375. 7 بکران، محمدبن نجیب، جهان نامه، به کوشش محمدامین ریاحی، ابن سینا، 1342، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1337. 8 بیرونی، ابوریحان محمد بن احمد، تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1352. 9 پوراحمد، احمد، نقش جغرافیدانان مسلمان در پیشبرد علم جغرافیا، دانشگاه انقلاب، شماره 111 بهار 1377. 10 حائری یزدی، مهدی، هرم هستی تحلیلی از مبادی هستی شناسی تطبیقی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی تهران، چاپ دوم 1361. 11 صورالاقالیم یا هفت کشور (از مؤلفی ناشناخته در سال 748 ه..ق) به تصحیح و تحشیه منوچهر ستوده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1353. 12 عالمی، روح الله، جزوه درس مجموعه مباحث فلسفه اسلامی، دانشگاه تهران، 1362. 13 قرآن مجید، سوره ق، آیه 6 و سوره یس، آیه 40. 14 مستوفی قزوینی، حمدلله بن ابی بکر بن محمد، به کوشش محمد دبیر سیاقی، طهوری، تهران 1336. 15 مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، التنبیه والاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1349. 16 مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر. 17 مقدسی، محمدبن احمد، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ترجمه علینقی منزوی، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، اسفند 1361. 18 نصر، سید حسین، نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت، خوارزمی، چاپ سوم 1359.

منبع:www.humanitiesportal.com