خطاست پنداشته شود مولانا بدون طی مراحل اولیه شریعت، عارفی عاشق شد
او با تاکید به این نکته که سنت و اهل سنت بودن به معنای نحوهی تشخیص اعتقادات یا عمل صحیح بوده و معنای فرقهای آن مورد نظر نیست، افزود: حال اگر بخواهیم صوفیه را چنانکه مخالفان تصوف مدعی هستند، اهل بدعت بنامیم ابتدا باید تعریف روشنی از اهل سنت ارائه دهیم.
این عضو هیات علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران با پرداختن به این نکته که بسیاری از محدثان، فقیهان، متکلمان و یا فیلسوفان اهل تصوف بودهاند، خاطر نشان کرد: برخی به تأسی از علمای سنی در دوره صفویه، این عارفان بزرگ مسلمان را منحرف از دین و بدعت گذار خوانده و ایشان را به دلیل گرایش به مذهب تشیع، رافضی و خارج از سنت دانستهاند. دلایل اینان در رد عرفان همان دلایلی است که در رد تشیع به کار گرفته شده است که این خود نشان از ارتباط ماهوی و ذاتی میان عرفان و تشیع دارد.
شهرام پازوکی در ادامه با اشاره به اینکه هیچ دینی به اندازه اسلام وسعت نظر نداشتهاست، افزود: اسلام هیچگاه اجازه ندادهاست نهاد رسمی دینی، مانند کلیسا در مسیحیت، بهعنوان مرجع تشخیص سنی به معنای دقیق لفظ تشکیل شود و حکم به تکفیر و بدعت دیگران دهد؛ گویی که این تنوع اندیشهها تا آنجا که مخل اصول تعالیم اسلام نیست براساس حدیث «اختلاف امه رحمه»، رحمتی است واسطه از جانب حق تعالی.
او در توضیح این مفهوم به دو شان ظاهری و باطنی سنت نبی(ص) اشاره کرد و افزود: غرض از شأن ظاهری، شأنی است که ظهور عوام فهم داشته و در مقابل خواص و اهل باطن استعداد شأن باطنی را دارند. از منظر عرفا، در واقع خروج از سنت عدم قبول و عدم پرداختن به شأن باطنی است. عرفا در مورد سنت براین باورند که آنچه که مربوط به احکام و آداب ظاهری صوفیه بوده و گفته میشود خلاف سنت است، اگر مغایر سنت نباشد بدعت در معنای ممدوح آن است، نه در معنای مذموم؛ چراکه بدعت مذموم خلاف سنت بوده و پذیرفته نیست. همانطور که ابن عربی تحت عنوان «دین عند الخلق» در فصوص الحکم اشاره کردهاست که خداوند این بدعتِ ممدوح را، مانند رهبانیت در دین مسیح با توجه به آیه شریفه «ورهبانیه ابتدعوها ماکتبناها علیهم الاّ ابتغاء رضوان اللّه فما رعوها حقّ رعایتها» معتبر میداند.
بهگفتهی شهرام پازوکی، آنچه که اصل تصوف بوده و از ارکان و اصول آن محسوب میشود، توجه به بعد وَلَوی (به معنای عرفانی) یعنی بعد معنوی و یا طریقتی سنت نبوی است، نه امور عارضی و فرعی مانند خرقه پوشیدن و سماع و سایر امور. تاکید و ارجاع عارفان به ثلاثی مشهور شریعت، طریقت و حقیقت در سنت نبوی از این باب است.
این پژوهشگر فلسفه و عرفان، گفت: براساس تعریف عرفانی، هر یک از این ادیان ابراهیمی دارای این سه بعد با تاکیدهای متفاوت هستند. چنانکه در یهودیت شریعت بر طریقت غلبه داشته و صحیح الاعمل بودن ملاک سنی بودن است. در مسیحیت طریقت بر شریعت غلبه داشته و لذا ملاک اهل سنت صحیح الاعتقاد بودن است. در این میان در اسلام، تعادل میان این دو جنبه، شریعت و طریقت وجود دارد. عارفان مسلمان وظیفهی احیاکننده سنت نبی، یعنی جنبه باطنی اسلام را برعهده داشتهاند.
پازوکی در پایان عنوان کرد: مولانا به کرّات در مثنوی معنوی در قالب مثالها و داستانهایی از صورت و معنا، ظاهر و باطن، پوست و مغز و شریعت و طریقت یاد میکند. مولانا در دینداری عامل به شریعت، سالک به طریقت و در تمنای وصول به حقیقت است. و باید به این نکته توجه داشته باشیم که این سه ساحت سنت نبوی اصولا هیچگاه از هم جدا نمیشوند. شریعت ظهور باطن یعنی طریقت است، و باطن ظهور باطنِ باطن است. مولانا در کل مثنوی، در ضمن حکایتهای متعدد به این مهم اشاره کرده و متشرعان غافل از طریقت و صوفینمایان غافل از شریعت و کسانی که خود را واصل به حقیقت میپندارند، متنبه میسازد؛ خطاست که پنداشته شود مولانا بدون طی مراحل اولیه شریعت و طریقت به یکباره به عارفی عاشق بدل شده باشد.
منبع: www.ecieco.org