چند نمونه از آزادينامه بردگان در عصر صفوي نوشته ی:مرضيه مرتضوي
اخوانيات
صلحنامه
توليت نامه
آزادنامه
رقم، نامه، القاب در زمان شاه عباس دوم به تركي
القاب شاه اسماعيل، شاه طهماسب، شاهزاده سلطان حمزه ميرزا، شاه صفي، شاه عباس ثاني، شاه سليمان
انواع رقم و ديباچه به عربي
بخشهاي متفرقه
از آنجا كه سواد آزادنامه ها دراين مجموعه درقسمت نامه هاي شاه سليمان صفوي آمده است، لذا به اين استناد مي توان اين شش آزاد نامه را متعلق به دوره وي دانست.
آزادنامهها
در فرهنگ بزرگ سخن، معناي آزادنامه چنين آمده است: نوشته اي كه براي رهايي از بردگي به كسي مي دادند.1
يكي از مسائل مربوط به برده ها بحث آزادي آنهاست كه مطابق رسوم ديني به دو صورت قهري يا اختياري انجام مي گرفت. انجام اين كار، هم متون ومستندات ديني وهم جنبه انساني داشت لذا آزاد كردن بردگان نيازمند رعايت موازين شرعي مربوطه نيز بود. در اسلام آزادسازي بردگان از كارهاي ستوده بشمار آمده كه به عنوان كفاره برخي از گناهان (افطار روزه، سوگند، قتل خطايي) ويا صدقه و بدست آوردن اجر اخروي به برده داران پيشنهاد شده است.
احكام فقهي متعددي بر آزادي بردگان و در نهايت بر كاهش يا محو بردگي تاثير داشته از جمله استحباب اكيد آزاد كردن برده مي باشد كه در احاديث فراواني براي آن پاداش اخروي وآثار بسيار بيان گرديده است. به پيروي ازدستورات اسلام افرادي طلبا لمرضات الله مبادرت به آزادسازي كنيز يا غلام خود مي نمودند كه در اينجا به شش عدد ازاين آزادنامه ها كه متعلق به عصر صفوي است، مي پردازيم.
لازم بذكر است كه كلماتي كه قابل خواندن نبودند داخل كروشه و كلماتي كه در خواندن آنها ترديدي وجود داشت با علامت(؟) در جلوي همان كلمه آورده شده است.
1) سواد آزادنامه كه به جهت يكي از كنيزان منسوبان خود بوده اند ( شنگرف)
بينايي كه در روشن كردن سواد جهل مركب ، محتاج چراغ تعليم استاد ومعلم نباشد، ديدنيها را فرامين سلطان سلاطين يعني حاكم كل وهادي سبل ديده از روي طوع و رغبت مي خواند ومرموزات آن را به محض امرار نظر مي داند و[ناخوانا] را به كرسي مي نشاند واز آن جمله فرزندي را كه در اراضي طيبه ارحام امهات حاصل شده باشد، دفتر تحريرام ولد2 مي شمارد واين فرمان واجب الاذعان را به چشم شنيده دست تملك ازاعناق ذل رقيت او بر مي دارد، چه زبان حال وقوع اين امر كه سكوت او از اواي مقال محال مي باشد پيوسته در پرده دل كرم گفتن و صاحب دل كه طرف تناجي3 است پي سخن همواره در عين شنفتن است وچون اين حديقه طراز بقاي نوع را از فلان ثمري كه موجب اذاقه4 حلاوت حريه او شود به حاصل آمده ومانند ازهار كم مدار رايد باغ جنان وروضه رضوان اين كارواني جهان گذران گرديده، لهذا فك رقبه اواز قيد رقيت نموده مشاراليه را طلبا لمرضات الله از او گردانيده صيغه معتبره شرعيه خوانده از تاريخ به صيغه شرعيه در حباله تمتع5 در آورده من بعد او را با ساير احرار مايه تكافو وپله تساوي است. تحريرا في شهر فلان ( برگ 72 نسخه خطي، 13 سطر).
2) آزادنامه كه به جهت غلام خود اغفور لولو نوشته اند( شنگرف)
چون بگفتن ميزان عدل نظر حق بين سنجيده مي نمايد كه مالكيت و مملوكيت در صورتي متحقق مي تواند بود كه روز باز خواست وعتاب كه محك معيار خطا وصواب است به فحواي الوزن يومئذ الحق6، وزن اعمال مالك از مملوك پيش و جايش در صفوف برگزيدگان ازمنه در پيش باشد وهر گاه ثبوت اين مدعا نامعلوم بلكه آثار خلاف آن ازاطوار هر يك مفهوم شد شايسته طريق خود شناسي وقباحت فهمي آن است كه اگر درين نشاه سريع الزوال قريب الانتقال ظاهرالحسب مصالح مدبرامور درايع(؟) و خافض7 جمهور شخصي محلي به حليه مالكيت بوده باشد، رقبه خود را از قيد چگونگي سلوك به فك مماليك از ربقه 8رقيت آزاد سازد، خصوصا در صورتي كه مجده جانفزاي من اعتق رقبه مومنه اعتق الله كل عضو منه عضوا من النار9 به گوش دريافت رسيده باشد، لهذا در اين وقت محتاج رب مجيد محمد طاهر وحيد اعتمادي اغورلورا كه اوان صبا وعنفوان نشو و نما در حجره تربيت اين نيازمند حضرت رباني نياز بوده، در سلك احرار منتظم گردانيد و صيغه عربي بر تحقق وقوع آن جريان يافت واميدوار مي باشد كه معاملان ديوان عرض اكبر نيز با اين گناهكار در آن روز به همين طريق عمل نمايند و بعداليوم اگر محمول بر خود ستايي نشود ما واو را در پله احرار رتبه تساويست( برگ 103-104 ، 14 سطر).
3) سواد آزادنامه كه به جهت يكي از غلامان خود قلمي فرموده اند ( شنگرف)
به شكرانه آن كه رحمت الهي اسلام فطري را خط آزادنامه مسلمين از ربقه رقيت ساخته بر ذمت همت آنان كه متخلق به اخلاق الله باشند ، واجب است كه به همين شيوه [ناخوانا] وامال خود عمل نموده جمعي را كه در شرف اسلام با ايشان رتبه تساوي باقيه باشند از بند بندگي آزاد سازند، لهذا محتاج رحمت الهي فلان فلان را قربه الي الله در زمره احرار انتظام بخشيدم [زير مرمت رفته] كلام معجزه نماي فصرت اليوم مثلي اليوم10 اورا با اين محتاج عنايت حق بعد اليوم رقبه [ زير مرمت رفته] به فحواي اعتق رقبه11 اميد آن دارد كه ما را نيز چون او آزادي از آتش دوزخ حاصل شود( برگ 107، 7سطر).
4) سواد آزادنامه كه به جهت (؟) محبت قلمي نموده اند(شنگرف)
بنا بر تحصيل رضاي جنات الهي وعمل به مضمون صدق مشحون من اعتق رقبه اعتق الله بكل عضو منه عضوا من النار محبت را آزاد نمود در سلك احرار منتظم گردانيد و دراين باب صيغه عربيه وفارسيه خوانده شد واز تاريخ تحريرمشاراليه به طريق سايراحرار مطلق العنان است (برگ 112، 5سطر).
5) ايضاً آزادنامه كه به جهت خواجه محبت فرموده اند (زير مرمت رفته)
كس كه ديده بيناي خود را لوح مكتب دانش ساخته وبه روشن سوادي مردي كه [زير مرمت] سفيد و سياه را از هم شناخته باشد مي داند كه عجز بشري مقتضي آن است كه به مقتضاي دعوي فرزندي آدم بني نوع را اخوان نسبي دانسته شيوه فروتني وعبوديت كه سيد بندگان خدا [زير مرمت] تفرعن وخداوندگاري كه خاص جناب كبرياي بنده آفرينش نشينند واگر به محض نفاذ فرمان دادار انس وجان چند روزي توفيق خداوندي [ناخوانا] يافته باشد به شكراين موهبت بعد از آن كه سنين عبوديت عبيد به اعداد سبع شداد رسد و مرارت شدت ذلت بندگي چشد وبا اولاد احفاد مخدوم بالا كشد وبا اين حال نسبت به بعضي رتبه پيش آهنگي وسر كلگي داشته باشد او را مطلق العنان وخليع العذار12 گردانند و در صفوف احرارش نشانند خصوصاً در صورتي كه نقد تحرير او به فحواي تقرير صادق مصدق ثمن روضات جنان و روضه رضوان وآزادي از[ناخوانا] باشد، لهذا معتمدالاولاد محبت را طلبا لمرضات الله آزاد ساخته، صيغه عربيه و فارسيه خوانده شد و چون به مقتضاي من اعتق رقبه مومنه اعتق الله بكل عضو منها عضوا من النار در اين سودا كه ربح آن از آفت مصون مي باشد سود بسياري اندوخته توقيع آن مي دارد كه او نيز رقبه ما را از خزان ربقه اين منت عظيم كه آزادي خود بر ما داده آزاد گرداند وآنرا بضاعت برخوردداري خود داند. الحمد لله الذي من علينا باحرار امثال ذلك صلي ا... علي خير خلقه محمد و آله الطيبين الطاهرين13 (برگ 112-113، 14 سطر).
6) سواد آزادنامه كه به جهت يكي از غلامان خود نوشته اند( شنگرف)
بينايان دقايق رموز را كه استار14 موانع ظاهريه عينك دور نماي شاهد اسرار نيست امري جاحز وعايق از مشاهده پردكيان مخفيات امور كه از بصاير ساكنان كشور شهود محجوبند، نمي گردد و به عين اليقين مي بينند كه علاقه رقيت عبيد و[ناخوانا] ممدود كه يكسر آن در گردن موالي مي باشد پس از اطلاق محبوسين قلاده بندگي خود را از او نمودن وسلسله رعايت حقوق كه پاس داشتن آن چنانچه بايد دشوار است از گردن گشودن است خصوصاً در صورتي كه [ناخوانا] جانفزاي من اعتق رقبه مومنه اعتق الله بكل عضو منها عضوا منه من النار طبع فايده جو را سرگرم اين سودا نموده باشد، لهذا طلبا لمرضات الله فلان را از قيد رقيت آزاد ساخته صيغه عربي وفارسي خوانده شد و من بعد مشاراليه را با بنده در پله حريت رتبه تساويست( برگ 112، 10 سطر).
بررسي كيفي آزادنامه ها
1- عنوان سند كه صراحتاً با نام آزادنامه آورده شده، خواننده رامتوجه مي سازد كه اين سند در باره آزاد سازي غلام و يا كنيزي نوشته شده است.
2- مطلع يا مقدمه آزادنامه كه گاه با بياني ساده وگاه كمي متكلف نوشته مي شود قدرت بيان ونويسندگي مالك برده را مي رساند. درمقدمه اينگونه اسناد معمولا اشاراتي به روز بازخواست ورحمت الهي و رضاي جنات الهي و... براي ورود به اصل موضوع آورده شده است.
3- خطابيه در متن كه نشانگر آزادسازي غلام يا كنيز مالك بوده كه گاه با ذكر نام برده يا كنيزو گاه فقط با قيد فلان آورده مي شود.
4- نيت مالك ازآزادسازي يكي از اصول مهم درهرآزادنامه بشمار مي رود كه معمولا با كلماتي چون رضاي الهي، طلبا مرضات الله، قربه الي الله و... همراه است.
5- استفاده از حديثي از رسول اكرم كه در متن آزادنامه ها معمولاً بطور ثابت بدان اشاره شده كه عبارت است از: من اعتق الله بكل عضو منه عضوا منه من النار.
6- خواندن صيغه به فارسي يا عربي يكي ديگر از اركان اساسي هرآزانامه جهت آزادي كنيز يا غلام مي باشد.
7- در برخي ازآزادنامه ها با بكارگيري اصطلاحاتي خاص دليل آزادسازي برده و يا غلام را صراحتاً بيان مي دارد مانند سند آزادي كنيز كه درآن به ام ولد اشاره مي كند يعني كه وي از مالك خود باردار شده است واز اين به بعد جزءاحرار و درحباله اوست ونيز در موردي آزادسازي برده اي كه رتبه پيشاهنگي و سركلگي نسبت به بعضي ديگراز بردگان داشته است.
8- خاتمه كه آخرين قسمت متن است گاه متضمن دعا وآرزوي صاحب برده است كه همانا رستگاري وآزادي از آتش دوزخ مي باشد.
9- استفاده از اصطلاحاتي كه ويژه اينگونه از اسناد است مانند:
ربقه رقيت، رقبه، فك رقبه، قيد رقيت، فك مماليك، ام ولد، حباله تمتع، اعتق رقبه، رتبه تساوي، فصرت اليوم مثلي اليوم و...
10- از لحاظ فقهي، دو نوع آزاد سازي بردگان را داريم يكي قهري وديگري اختياري، از فحواي اين سوادها بر مي آيد كه اين آزادنامه ها از نوع اختياري است.
منبع:www.malekmuseum.org