اوّلّين مخالفين با شعر اصحاب منبر تشريف دارند كه به آيات 224 – 226 سوره شعراء استناد می فرمايند. ترجمه فارسی آيات مذكور چنين است: و شاعران را گمراهان پيروی می كنند. مگر نديدی كه آنان در هر وادی سرگردانند ؟ و همانا آنان چيزی را می گويند كه بدان عمل نمی كنند. البتّه اغلب ترجمه ها دارای توضيحاتی بين هلالين اند داير بر خصائل شاعران نابكار و ايراد های وارد بر آنها. در هيچ مدرك تاريخی نيامده است خاتم النّبيّين ( ص ) اهل شعر و سرود بوده باشد. طبق روايات معتبر ، آن حضرت حتّی در نقل اشعار رايج عصر خويش نظم آنها را بهم می زده بلكه از تهمت علاقه به چنين چيز هايی در امان ماند كه ماند. جاهلان هر اتّهامی بر ايشان زدند جز شاعری : ساحری ، جنون و تلمّذ عجمها و ... در عين حال تاريخ گواه است كه برخی اصحاب كرام ، منجمله اميرالمؤمنين علی – كرّم الله وجهه – اين باب مدينه علم ، شعر سروده و بسياری از علماء ، فضلاء ، عرفا و حكمای سرشناس اسلام صاحب ديوان آثار منظوم اند. تخطّی از خط الهی و سنّت نبوی اين اسوه های دين و ايمان يك تصوّر بلاتصديق است. البتّه مقام رسالت اجلّ از آن است كه در معرض شائبه تكلّم از سر هوا قرار گيرد. وانگهی ختم نبوّت ساير دينداران را از بعضی محذورات معاف می دارد. به بيان واضحتر هر مؤمنی مجاز است برای شرح درد دلهايش به شعرو هنر های ديگر متوسّل شود. امّا آثار هنری كذايی غير قابل استناد خواهد بود. در اين مورد می توان به تعريف شعر مراجعه كرد كه آنرا كلامی مخيّل می شناساند. يعنی اين هنر بنيادی ، بقول فلاسفه يونانی از خيالات نشأة گرفته و نوعی گريز به آرمانشهر است تا مثلاً نظم فلك را برهم زده و عالمی ديگر برپا سازند و چنانكه افتد و دانی ، نمی توانند. يكی از آخرين شناسه های هنر ابراز وجود شخص فارغ از امر و نهی يا دستور ارباب بی مروّت دنياست كه نبايد بر در آنها نشست. به عنوان مثال مولوی می سرايد :

هيچ نظمی و ترتيبی مجوی

هر چه دل تنگت خواهد بگوی

اين ضرب المثل قزاقی هم جالب است : « آقون - ه لدنگ ه ركه سی » يعنی شاعر نازپرورده قوم  می باشد. او و ساير هنرمندان بيانگر آرزوها و دلتنگی های مردم است. پس نبايد مورد آزار و پيگرد قرار گيرند. معروف است  وقتی تيمور لنگ  حافظ لسان الغيب را ديد پرسيد چطور جرأت كردی سمرقند و بخارای مرا به خال هندويی بفروشی ، رندانه پاسخ داد با همين معاملات است كه چنين درويش مانده ام ! بدينسان تيمور خونريز هم توجيه می شود كه شعراء را زياد جدّی نگيرد. عوام كالانعام هر مطلب لغو را ... و شعر می نامند. بهر حال صلاح نيست كه كسی – اعم از عام و خاصّ ، شاعران را سرمشق خود تلقّی نمايند يا سياستمداران ادای ايشان را درآورند. در اداره يك جامعه بايد پارادايم های علمی مدّ نظر باشد تا مسائل مبتلابه با تدابير عقلانی حلّ شود ؛ نه اينكه زمامداران با شعارهای واهی دلفريب جماعتی را پی خود بكشند و با خلف وعده های يك من يك غاز يا شكست در برنامه های بی اساس اكثريت ملّت را دچار افسردگی شديد نموده و دشمنان را به طمع دخالت در شؤون داخلی كشور اندازند. شاعران از قيد وبند آزادند وليكن مردم را بايد از كيانشان مطّلع ساخت كه گفتمانشان به كار تدبير منزل و مملكت نمی آيد.

 منبع:www.hmshadkam.blogfa.com