Open in new window
نمايشگاهي اززيورآلات، پوشاك زنان ومردان وآلات موسيقي تركمن و...برپا شده بود.همچنين در بخشي ازاين نمايشگاه چند تابلوي زيبا ازآثار هنرمند نقا ش كلاله اي خانم قليچي به نمايش درآمده بود.
همانطوريكه اشاره شد موضوع اصلي اين نشست،فلسفه پيدايش هنروشاخه هاي مختلف آن اختصاص داشت كه منصور نامي پژوهشگر فرهنگ و ادب و دبير جمعيت فرهنگي هنري مختومقلي كلاله بررسي آن را به عهده داشت. وي ابتدا در تشريح معني و مفهوم واژه هنر، گفت: هنر بر اساس قواعد و شرايط زمان و مكان انعكاس تجارب هر نسل و يا ترجمان زندگي از نقطه نظري خاص است. بعبارتي هنر به مفهوم آيينه اي است كه به دست هنرمند، پيش روي جهان ايستاده و آن را عينا منعكس مي سازد.
Open in new window
وي ادامه داد:ادبيات و شعر، هنر خلق زيبايي به وسيله كلمات است هنر موسيقي خلق زيبايي وسيله اصوات و نقاشي خلق زيبايي به مدد خطوط و رنگهاي متناسب، همچنين حجاري و معماري و مجسمه سازي هنر خلق زيبايي در احجام است به شرطي كه حالت و احساس خاصي كه مورد نظر هنرمند است در اثر هنري بدرخشد و به بيننده و شنونده منتقل گردد.
منصور نامي در تشريح برخي از شاخه هاي هنر گفت: خوشنويسي كلمه و عبارتي است كه هنرمند و استاد خط، با قواعد خاص و با بهره گيري از تخيل و حس ، حركات موزون و هماهنگي قلم و انگشتانش بوجود مي آورد.
در آخر قرن سوم با پشتكار ابن مقله (وزير وقت)هنر خوشنويسي وارد مرحله جديدي مي شود و از خط كوفي، خطوطي چون محقق، ريحان، ثلث، نسخ، توقيع و رقاع كه به اقلام سته مشهور است، اقتباس ميشود.


خط تعليق: از تركيب دو قلم نسخ و رقاع خط تعليق ابداع شد. تعليق بر اساس حروف عربي، مأخوذ از توقيع و رقاع و نسخ به شيوه‌ي ايراني بوجود آمده است.
خط نستعليق: از تركيب خطوط نسخ و تعليق ابداع شده است.
شكسته نستعليق: از فراز و فرودهاي زيادي برخوردار است و در جهت تندنويسي مورد استفاده قرار مي گيرد.
خط نسخ:براي نوشتن قرآن بيشتر از خط نسخ استفاده مي شود. معروفترين استاد اين خط عثمان طه است.
Open in new window
خط ثلث: خط تزييني خط نسخ است و از كشيده هاي بيشتر برخوردار است.
طراحي: حرف اول در اين هنر را مي زند، طراحي در خوشنويسي، نقاشي، معماري، لباس و روي كاغذ از آن جمله است.
خاتم كاري(خاتم سازي): توليد فرآورده هاي چوبي است كه با استفاده از روكش حاصله از بهم چسباندن قطعات كوچك فلزي، استخوان و انواع چوب در اشكال و طرح هاي سنتي و به طور عمده به صورت هندسي چندگوش پديد مي آيد. خاتم سازي مختص ايران و براي نخستين بار در شهر شيراز به وجود آمده است.
نقاشي: نقاشي به چند شاخه تقسيم شده عبارتند از رنگ و روغن، آبرنگ، مدادرنگي، مداد شمعي، گواش، مداد كنته و همچنين نقاشي روي بوم، كاغذ، شيشه(ويتراي) با رنگ گواش و نقاشي روي آيينه، روي ديوار و ... .
مينياتور: يا نگارگري نوعي نقاشي است بعبارتي نگارگري به معني فلسفي و رنگ غير واقعي، تصوير عالم خيال است. نگارگري به مفهوم دقيق به دوره ساساني مربوط است كه بوسليه ماني نقاش و نگارگر چيره دست آن زمان موجوديت يافته است.
تذهيب: در لغت به معني زراندود كردن و به معني تزئين ارواق، كتاب و قطعات خوشنويسي با بهره گيري از زر و طلاكاري است.
مرصّع= نقش و نگارهاي الوان با مقداري برجستگي را مرصع مي گويند. معمولا هر نقش مرصع، مُذّهب هم هست.
معرّق: روي چوب، سراميك و سنگ اجرا مي شود. در يك محصول معرّق اصيل رنگها بايد طبيعي باشند و به هيچ وجه نبايد از مواد رنگي استفاده شود.
پوليستركاري: سطح اثر به وسيله‌ي كيلر و يا سيلر پوشش داده مي شود.
منبت كاري: حكاكي و كنده كاري بر روي چوب بر اساس نقشه اي دقيق گفته ميشود. چوب هاي منبت كاري شده، هر كدام نمونه‌ي خوبي از احساس، ادراك و انديشه‌هاي پديد آورندگانش هستند.
قلم زني: هنر قلم زني روي طلا، نقره، مس، برنج و يا تركيبي از آنها اجرا مي شود.
همچنين شيشه گري، سفالگري، حجاري، خراطي، منبت كاري، مجسمه سازي، ساخت آلات موسيقي، عكاسي، گچ‌بري، گرافيك، معماري، تئاتر ، سوزن دوزي و بخش هاي مرتبط با سينما از هنرهايي هستند
اين پژوهشگر فرهنگ و ادب سپس ويژگيهاي موسيقي و اشكال پيدايش و تكامل اين هنر را مورد توجه قرار داد و گفت: بر اساس تحقيقات بعمل آمده، پيدايش موسيقي با آواز بوده و آواز نيز از تكامل فريادكار (صداهاي مرتبط با كار) و صداي ابزار كار بوجود آمده و بر اين اساس ابزارهاي كار زمينه و مسطوره‌ي ابزارهاي موسيقي بودند.
Open in new window
بنابراين مي توان پذيرفت كه شعر و موسيقي ابتدايي نيز همانند هنرهاي ديگر زاده‌ي كار يا زندگي توليدي ابتداي هستند به عبارتي وزن كار و جادوي لفظي به ترانه‌سازي و نوازندگي كشانيده شده‌اند. براي تشريح ويژگيهاي پيدايش موسيقي، شعر و رقص به سده هاي بروز و ظهور اين هنرها بر مي گرديم، گروهي بصورت جمعي به كاري مشغول هستند، يكي از اين گروه به تناسب حركات كار براي خود زمزمه مي كند چون كار و فعاليت اين گروه از هماهنگي برخوردار است، زمزمه‌ او توجه ديگران را جلب مي كند، سپس يكي ديگر كه موافق نداي زمزمه همكارش است كلماتي بر زبان مي آورد در همين حين ديگران نيز با حركات بدن و صداي خود او را همراهي مي كنند. به اين طريق زمينه‌ي يك آهنگ، يك شعر و يك رقص فراهم مي آيد و بر اثر تكرار، تصحيح و تثبيت، زبان زد همه‌ي اعضاي‌ گروه مي شود. بازخواني هر ترانه و تصنيف كما بيش باعث دگرگوني آن مي شود. سازندگان اوليه و سرايندگان بعدي هنگام اجراي آن آهنگ بر اساس مقتضيات و شرايط زمان و مكان خود دگرگون و پيراسته‌اش مي سازند. بنابراين اين آثار هنري در جريان دهه ها و سده ها با اشكال مختلف به دست آمده جزو سرمايه‌ي فرهنگي هر قوم و ملت مي گردد.
منصور نامي اين مطلب را به موسيقي تركمني ارتباط داد و با اشاره به تحقيقات محمدرضا درويشي كارشناس و پژوهشگر موسيقي، خاطر نشان ساخت: به استناد روايت هاي معتبر، اگر چنانچه دوره‌ي آنتيك (300-400 سال پيش از ميلاد) «فيثاغورث» اولين سازنده ساز«بربط» باشد، احتمالا نسخه‌ي اوليه‌ي دوتار تركمن نيز بايد ساخته «باباقنبر» مهتر و مربي اسب(دول دول) حضرت علي باشد. عموما در شيوه‌ي توليد آنها شباهتهاي قابل توجه‌اي وجود دارد. با مقايسه‌ي آن روايت ها متوجه مي شويم كه بين چگونگي ساخت آلات موسيقي و نحوه‌ي استفاده از تار ابريشمي توسط فيثاغورث در ساختمان ساز بربط با ساز آلات موسيقي تركمن در دوتار و غئجاق(كمانچه) شباهت هايي وجود دارد.

Open in new window
(آرامگاه بابا قنبر در كنار روستاي «ينگيش» از توابع شهرستان «يول اؤتؤن» تركمنستان قراردارد).
موسيقي تركمني در چهار دستگاه مخمس، تشنيد(تجنيس)، نوايي و غئرئق‌لار اجرا ميشود. مقامها و آهنگهايي كه در اين چهاردستگاه شناخته شده و اجرا مي شوند، تعدادشان در حدود پانصد است. آيرالئق موقامي، قونگور باش، ساريا، كبدري، گؤك دپه، سؤيگي حالان، كچ پلك، يوسف اوغلان و ... از آن جمله اند .
اين آهنگها كه اغلب آنها هنوز هم بدون كلام اجرا مي شوند، در چهار سبك ويژه و جدا از يكديگر اجرا مي شوند: 1ـ گرگان يولي(آرقاچ) 2ـ خيوه يولي 3ـ ماري يولي 4ـ دامانا يولي.
سبك هاي مختلف موسيقي تركمن: 1ـ سبك دامانا يولي 2ـ آخال تكه يولي 3ـ سالئر سارئق يولي 4ـ يوموت گؤكلنگ يولي 5ـ چاودور يولي.
غئجاق(كمانچه)، انواع ني (يدي بوغئن ـ ديللي تويدك ـ غوشا ديللي تويدك ـ داش تويدك (تانسئق) و غوپوز (زنبورك) از ديگر آلات موسيقي تركمن هستند.
وي سپس به تشريح كم و كيف توليد و عرضه قالي و قاليچه تركمن پرداخت و گفت: بافت و عرضه قالي و قاليچه نيز همانند ديگر هنرهاي دستي تركمن ريشه در اعتقادات، باورها، آداب و سنن و در مجموع فرهنگ معنوي اين قوم دارد.
قالي و قاليچه تركمن به منظور كمك در تامين معاش خانواده، بوسيله زنان و دختران بافته ميشود. اين هنر با آموزش مادران به دختران، سينه به سينه انتقال يافته و به نسل امروز رسيده است و در عين حال در سالهاي اخير با توسعه علم و فرهنگ و تلاش اساتيد اين عرصه كم و كيف بافت و عرضه قالي تركمن شكل و سياق فني و علمي به خود گرفته است. قالي تركمن از نمايه و ساختار خاص و منحصر به فردي برخوردار است. كهن ترين و قديمي ترين نسخه‌ي اين هنر پازريك با سابقه 7هزارساله است كه نمايه ي نقش تركمني آن اغوزخان و 24فرزندش مي باشد.
پوشاك و زيورآلات تركمن
پوشاك و زيورآلات با توجه به خصوصيات و ويژگيهايي كه دارد از نمونه هاي عيني و مجسم فرهنگ هر جامعه است. بعبارتي همواره بخشي از فرهنگ هر جامعه در لباس مردم آن جامعه متجلي مي شود.
تاريخ لباس همچون تاريخ سياسي و فرهنگي هر جامعه بازتابي از باورهاي مذهبي، انديشه هاي ملي و سنتي، شيوه‌هاي زندگي، آداب اجتماعي و توان اقتصادي است كه در شكلي كاملا فرهنگي و هنري بروز مي كند، از اين رو شناسايي تحولات لباس هر قوم و ملتي زمينه آشنايي با كليه عوامل مذكور را فراهم مي كند

Open in new window
سوزن دوزي يا رو دوزي سنتي تركمن
هنر سوزن دوزي آراستن پارچه هاي ساده و تبديل آنها به منسوجات با رنگها و نخ هاي متنوع و نقش هاي چشم نواز است و در واقع سوزن دوزي را بايد هنر آرايش جامه و لباس دانست. معمولا رنگ نخ اصلي كه در سوزن دوزي تركمن به كار مي رود، قرمز و رنگ هاي فرعي آن زرد، سبز، آبي، سفيد و سياه مي باشند.
مهمترين فرآورده هاي سوزن دوزي تركمن شامل: سوزن دوزي بر روي كؤينك (مردانه و زنانه)، بالاق (زنانه)، بوروك يا تاخيا، دون (مردانه و زنانه) غئنگاچ، چابئت، كورته، ياشماق، آنناق و بقچا مي باشد و زيور آلات تركمن عبارتند از : گول ياقا ـ بيله زيك( بوزه ليك) غولاق حالقا ـ غورساق چا ـ توق ـ يوزيك ـ كولن لي يوزيك ـ بوقا(گلوبند) ـ گؤن جيك ـ هيكل ـ آچار باغ ـ غول باغ ـ ايلديرگچ ـ تومار(جاي دعا)ـ چانگا ـ ساچ باغ ـ آسئق (زيور گيسوان) ـ سن سوله ـ اؤورمه ـ آلتن شاي (پيشاني )ـ تأج ـ پتنه ـ غولاق جا ـ ينگ سه ليك ـ ساچ مرنجئق ـ غوپبا ـ غوشاق ـ خلخال ـ آياق توق ـ اوق ياي و ئيلان باش هستند.

درادامه اين كنفرانس، مصطفي پوريان كارشناس ارشدبرنامه ريزي كه درخصوص فرهنگ وهنرتركمن مطالعات گسترده اي راآغازكرده است،فلسفه هنر ،معاني وجايگاه آن را در عرصه هاي مختلف تشريح كرد: فلسفة‌هنر به‌تبیین‌چیستی‌هنر و مبانی‌نظری‌و فلسفی‌آن می‌پردازد. اساسی‌ترین‌پرسش‌ها در فلسفة‌هنر عبارتند از «هنر چیست‌» «ویژگی‌ذاتی‌هنر که‌در همه‌هنرها محفوظ‌و ثابت‌است‌، کدام‌است‌؟» «منشأ هنر چیست‌؟» «غایت‌و هدف‌هنر چیست‌؟» «مصادیق‌هنر کدامند؟ »«کارکردهای‌هنر برای‌شخص‌هنرمند و مخاطب‌ها چیست؟» «کاربردهای‌هنر چیست‌؟» «آیا هنر می‌تواند معرفت‌زا یا معرفت‌افزا باشد یا نه؟ همچنین‌می‌توان‌گفت‌فلسفة‌هنر به‌تبیین‌مبادی‌و مبانی‌غیر هنری‌هنر یا مبانی‌تئوریک‌و فلسفی‌هنر می‌پردازد. اصل‌و ریشة‌هنر در زبان‌فارسی‌به‌سانسکریت ‌باز می‌گردد و با لفظ ‌«سونر» (sunar) و «سونره»، (sunara) که‌در اوستایی‌و ‌به‌صورت‌هونر(hunar) و هونره‌ (hunara) (سو = هو به‌فارسی‌نیک‌و خوب‌، نر و نره‌به‌فارسی‌به‌معنای‌مردی‌و زنی‌) به‌معنای‌نیک‌مردی‌و نیک‌‌زنی‌، هم‌ریشه‌است‌. در زبان پهلوی یا فارسی میانه به شکل امروزی (هنر) درآمده است که به معنایای انسان کامل و فرزانه است. در ادبیات ایران در دوره اسلامی این معنا دوباره دگرگون شد و هنر به معنای کمال ، فضیلت ،هوشیاری،فضل،تقوی،دانش و کیاست و...به کار رفت،که دارای بار معنایی عام بود. واژه‌هنر در قلمرو زبان‌فارسی‌در طول‌تاریخ‌معانی‌متنوع‌داشته؛ از جمله‌به‌معنای‌کمالات‌، فضایل‌، حسنات‌، برتری‌ها، صفات‌نیک‌، توانایی‌، قابلیّت‌ها، توانمندی‌، قدرت‌، صنعت‌، حرفه‌، کسب‌، و خطر و تهدید* به کار رفته‌است‌.

Open in new window
ماهیّت هنر : مفهوم‌هنر از جمله‌مفاهیمی‌است‌که‌در طول‌تاریخ‌اندیشه‌، ده‌ها بلکه‌صدها تعریف‌ برای‌آن‌ارائه‌شده، در حالی‌که‌هنوز هم‌عقیده‌بر این‌است‌که‌تعریف‌تامّ‌و تمام‌برای‌هنر عرضه‌نشده است. مفهوم‌هنر از این‌حیث‌با‌مفاهیمی‌از قبیل‌«دین‌»، «فرهنگ‌» و...شباهت دارد؛ از این رو در بیان ماهیت هنر نباید به دنبال جنس و فصل حقیقی و حدّ تام گشت. بلکه باید به تعریفی که تا حدودی جامع افراد و مانع اغیار باشد، بسنده و قناعت کرد. از نظر فیلسوفان عنصر‌زیباآفرینی، ذاتی‌هنر است‌. در هر اثر و فعالیت‌هنری‌ویژگی زیبا آفرینی‌، حضور دارد. بدون‌عنصر زیباآفرینی،‌هنر، هنر نیست‌. اگر تابلو نقاشی‌یا فرش‌دستباف‌، دلنواز به‌نظر می‌رسد و اگر تابلو خطاطی‌یا قطعه‌شعری را اثر هنری‌تلقی‌می‌کنیم‌، بدان‌سبب است‌که‌جلوه‌های‌زیبایی‌در همه‌آن‌ها محسوس‌و مشخص‌است‌. قوام‌هنر به‌زیبایی‌است‌. هر چند در تعریف‌زیبایی‌و چگونگی‌آن‌و این‌که‌آیا مطلق‌است‌یا نسبی می‌توان‌بحث‌و مناقشه‌ها کرد.
تعریف زیبایی در نزد فیلسوفان:در تعریف استنباط شده از متون فیلسوفان اسلامی بر روی عنصر زیبایی و زیبا آفرینی تاکید شده؛ از این رو ضرورت دارد به تعریف زیبایی پرداخته شود. فارابی، زیبایی را چنین تعریف می‌کند:الجمال و البهاء والزینه فی کلّ موجود هو ان یوجد وجوده الافضل ویحصل له کماله الاخیر (فارابی، 1991: ص52). پیدایی وجود برتر هر موجودی و حصول واپسین کمالش زیبایی است. ابن سینا سه امر را مقوّم زیبایی تلقی می‌کند: 1.داشتن نظم؛ 2. داشتن تالیف؛ 3. داشتن اعتدال که نتیجه این سه، حصول تناسب و هارمونی است. تعریف زیبایی به تناسب و هماهنگی پیوسته مناقشاتی به دنبال داشته است؛ از جمله این که این تعریف صرفا شامل زیبایی‌های محسوس و مادّی می‌شود، نه زیبایی‌های معقول و معنوی؛ چون وجود‌های بسیط مثل حق‌تعالی دارای اجزا نیستند تا بین اجزا تناسب و هماهنگی باشد. در دفاع از تعریف پیشینی گفته شده است که حتّی در وجودهای بسیط هم نوعی هماهنگی و تناسب وجود دارد؛ برای مثال در حق‌تعالی بین صفات گوناگونش هماهنگی هست. بین رحمانیّت و رأفت خدا از یک طرف و قهاریّت و جباریّت خداوند از طرف دیگر هماهنگی وجود دارد.
Open in new window
واجب الوجود دارای زیبایی محض و حُسن محض است و مبدأ و منشأ زیبایی و حُسن هر چیزی است.
صدرالمتاّلهین شیرازی میفرماید:
هر زیبایی، پرتوی از زیبایی و کمال خداوند است
یا در جای دیگر میفرماید: حق تعالی سرچشمه هر نیکی و کمال، و منشأ هر زیبایی و حُسن است.
صدرالمتاّلهین در جلد دوم اسفار، هر زیبایی را که در این جهان است، سایه و پرتوی از زیبایی موجود در عوالم دیگر میداند که البته آن عوالم عاری از هر گونه نقص و شائبه و تغییرند؛ اما در این جهان مشوب به ماده و نقص و تغییرند.
رابطه لذّت و زیبایی از دیدگاه فیلسوفان اسلامی
از دیدگاه فیلسوفان اسلامی لذّت نتیجه ادراک زیبایی است و هر قدر زیبایی شدید، و ادراک زیبا قوی باشد، به همان اندازه لذّت هم شدید و قوی خواهد بود؛ از این رو چون خداوند زیبای مطلق است و ذات خود را به نحو اتمّ واکمل درک میکند، بیشترین ابتهاج و سرور را دارد.
افزون بر این عنصر زیبایی در هنر باعث ایجاد لذّت است.

Open in new window

مجموعه هنرهای زیبا به ۷ دسته تقسیم میشوند:
• ۱- موسیقی
• ۲- هنرهای دستی مانند:مجسمه سازی، شیشه گری و ...
• ۳- هنرهای ترسیمی شامل: نقاشی و خطاطی و...
• ۴- ادبیات شامل شعر و داستان، نمایشنامه ، فیلمنامه و نثر
• ۵- معماری
• ۶- رقص و حرکات نمایشی
• ۷-هنرهای نمایشی:فیلم و سینما و تئاتر و ...

وجوه مشترک تمامی آثار هنری عبارتاند از: تخیل به عنوان مهمترین عامل در شکل گیری اثر هنری است همچنین همه آثار هنری از عاطفه و احساس هنرمند سرچشمه میگیرند نه از تفکر منطقی و عقلانی او،چند معنایی بودن و منشور مانندی، وجه اشتراک سوم تمام آثار هنری است.این جنبه از خصایص ، در واقع از دو ویژگی که برشمردیم، نتیجه میشود. بدین معنی پدیدهایي که عنصر اصلی سازنده آن تخیل و عاطفه باشد، بی شک نمیتواند معنایی منجمد و تک بعدی داشته باشد.از این روست که هر کس در برابر آثار هنری می ایستد، دریافت و استنباط خاص خودرا دارد.

 گزارش از: حاجی محمد خدری

 منبع: سایت جمعیت فرهنگی- هنری مختومقلی کلاله