مقدمه ترجمه يكي از مهّمترين وسيلههايي است كه در برقراري ارتباط بين جامعهها و فرهنگهاي مختلف اهميّت حياتي دارد . جنبههاي مشترك فرهنگي، از راه ترجمهها قويتر شده و بدين وسيله است كه جوامع به جنبههاي مشترك جديدي دست مييابند . دو كشور تركيه و ايران از آن جامعههايي هستند كه در طول قرنها از نظر فرهنگي و جهانبيني، شاخصههاي فراواني را از منبع واحدي كسب كردهاند و از اينرو شباهتهاي شگفتانگيزي دارند. در اين شباهتها بيآنكه نقش رفت وآمد اعضاي اين دو جامعه و همينطور حوادث تاريخي، ديني و سياسي را ناديده بگيريم ، بايد بر نقش فعاليّتهاي ترجمه تأكيد كنيم . در اين مقاله كوشيدهايم تا نگاهي گذرا به فعاليّتهاي ترجمه از فارسي به تركي در تركيه بيندازيم و آثاري را كه از آغاز جمهوري تا به حال از فارسي به تركي ترجمه شده بررسي و طبقهبندي كنيم و به عنوان درآمد اين مبحث ، ابتدا از سابقة ترجمههاي تركي از فارسي ياد ميكنيم.
همانطور كه ادبيات فارسي در مرحلة اوّل شكلگيري جديد خود در قرنهاي نخستين اسلامي از ادب عربي تأثير پذيرفته، ادبيات تركي نيز در آغاز شكلگيرياش از ادبيات فارسي ـ كه هويت خود را سالها پيش تثبيت كرده بود ـ ياري جسته و پيروي كرده است . البتّه اين بدان معني نيست كه ادبيات فارسي هميشه پيكِ ادبِ عربي بوده و بيرون از آن قدمي ننهاده است . برعكس، ميتوان گفت : ادبيات فارسي پس از تأثيرپذيري از ادبيات عربي بدنة خود را محكمتر و تازهتر كرد و از روح خود در آن دميد و ويژگيهاي فرهنگي ، جغرافيايي و عاطفي خود را در آن جا داد و نيز چنيـن نيست كه ادبيات تركي هميشه نتوانسته است از چهارچوبي كه ادبياتهــاي عربي و فارسي و به ويژه ادبيات فارسي معيّن كرده است، قدم فراتر نهد و ادبيات جديدي بيافريند، بلكه ادبيات تركي نيز همچون ادبيات فارسي، پس از گذراندن مرحلة پيدايش خود، به آن بدنة مشابه روح ديگري بخشيد و آثار درخشاني در دوران كلاسيك پديد آورد . در اين مقاله مجال نيست كه از چگونگي اين ادبيات مستقل سخن بگوييم1. بنابراين به اصل مطلب برميگرديم و به عنوان مدخل، از پيشينة آثاري كه از فارسي به تركي ترجمه شدهاند سخن ميگوئيم . سابقة ترجمه از آثار فارسي به تركي به آغاز ادبياتِ تركي برميگردد ؛ زيرا همانطور كه گفتيم ادبياتِ تركي در مرحلة پيدايش، ادبياتِ فارسي را سرمشق قرار داده و غالباً بيشتر آثاري كه نمونههاي ادبياتِ تركي را تشكيل ميدهند ، آثاري هستند كه با اندكي دخالت از ادبياتِ فارسي ترجمه شدهاند .
دورة عثماني : با آنكه سابقة ترجمه از فارسي به تركي به قرن هفتم هجري برميگردد ، لازم است بدانيم سابقة ترجمه در ادبيات تركي آسياي صغير ( يعني تركيه كه موضوع اصلي مقاله همين است ) از چه زماني آغاز شده است. اوّلين آثاري كه از ادبيات تركي در آناطولي به ما رسيده است ، متعلّق به دورهاي است كه دولت عثماني به عنوان قدرتِ مهّمي در صحنة تاريخ خود را نمايان كرد، يعني حدوداً يك قرن بعد از مولانا و محققّان بر اين باور هستند كه مولانا با آنكه آثار گرانقدر خود را به فارسي پديد آورد نه به تركي ، در ظهورِ ادبياتِ تركي در آناطولي نيز بسيار مؤثر بوده است 2، زيرا پيدايش مولويه پس از مولانا بيشتر مردم تركزبان را مخاطب خود قرار داد و از اينرو احساس احتياج كردند كه به نظم و نثر تركي روي آورند . ادبياتِ تركي در آناطولي به طور جدّي در قرن هشتم آغاز شد و اين ادبيات با ترجمههايي از فارسي به تركي همزمان بوده است ، به ويژه مثنويهاي تركي قرن هشتم ، بيشتر ترجمههايي هستند كه از فارسي شدهاند . در قرنهاي هشتم و نهم ـ كه از جهتي ميتوان دوران طفوليت ادبيات تركي در آناطولي دانست ـ تعدادِ ترجمهها چشمگيرتر است . براي اثبات اين مدّعا مهّمترين آثار ترجمة اين قرنها را بيان ميكنيم :
1ـ ترجمة منطقالطّير عطّار از گلشهري ( قرن هشتم ) 2ـ ترجمة كيمياي سعادت غزالي از مترجمي نامعلوم ( قرن نهم ) 3ـ ترجمة گلشن راز شبستري از شيخ الوان شيرازي ( قرن نهم ) 4ـ ترجمة مثنوي مولانا از مترجمي نامعلوم 5ـ ترجمة تذكرةالاولياء عطّار از سنان پاشا ( قرن نهم ) علاوه بر اين ترجمهها ، در قرن نهم خمسهسرايي در تركيه رواج پيدا كرد و شاعران تركزبان به ترجمه يا تقليد خمسهها به خصوص مثنويهاي نظامي گنجوي روي آوردند . « رضوان » شاعري است كه آثاري از نظامي را به تركي ترجمه كرده است . شاهنامة فردوسي نيز از آثاري است كه در دورة اوّل ادبيات تركي در آناطولي موردِ علاقة شاعران و نويسندگان ترك قرار گرفت. در قرن دهم هجري دو ترجمه از شاهنامة فردوسي يكي به نثر و ديگري به نظم صورت گرفت. مترجم شاهنامة منثور « ايّوبي » و مترجم شاهنامة منظوم « شريف دياربكري » شاعر است . علاوه بر ترجمه ، در قرن دهم شاهنامهسرايي در تركيه رواج پيدا كرد و شاعران تركزبان يا فارسزبان براي پادشاهان عثماني مثنويهايي به تقليد از شاهنامة فردوسي ساختند كه البتّه بيشتر شاهنامهها تاريخي هستند تا ادبي . گذشته از فردوسي، شاعران بزرگ ديگري از ايران مورد توجّه و تقليدِ شاعران تركزبان قرار گرفتند . از آن ميان ميتوان سعدي ، حافظ و جامي را نام برد. ضمناً ترجمة بوستان و گلستان سعدي كاري است كه به هيچ وجه از اهميّت آن در تركيه كاسته نشده است . فهرستي از ترجمههاي دورة عثماني و جمهوري تركيه از گلستان سعدي را ذكر ميكنيم:
1ـ ترجمة محمود قاضي مانياس (به عنوان اولّين ترجمه از گلستان سعدي معرّفي و ثبت شده است) 2ـ ترجمة شاهدي ابراهيم دده ( قرن دهم ) 3ـ ترجمة سروري ( قرن دهم ) 4ـ ترجمة ابوالقاسم محمّدبن قاسم بن احمد ( قرن دهم ) 5ـ ترجمة شمعي ( قرن دهم ) 6ـ ترجمة عيشي محمّد افندي ( قرن يازدهم ) 7ـ ترجمة حسن رضا افندي ( قرن يازدهم ) 8ـ ترجمة ابراهيم افندي ـ نام اثر ملستان ـ ( قرن سيزدهم ) 9ـ ترجمة جعفر طيّار بن احمد سالم ( قرن چهاردهم ) 10ـ ترجمة كيليسلي رفعت بيلگه ( 1941 / 1320 ها.ش. ) 11ـ ترجمة حقي ار اوغلو ( 1944 / 1323 ها.ش. ) 12ـ ترجمة حكمت ايل آيدين ( 1946 / 1325 ها.ش. ) 13ـ ترجمة عقوب كنعان نجفزاده ( 1965 / 1344 ها.ش. ) ترجمههاي ديگري نيز بعد از 1965 از گلستان سعدي چاپ شد ، به علاوه شرحهاي زيادي بر گلستان نوشته شده كه مشهورترين آنها شرح سودي بوسنوي است. دورة جمهوري تركيه : ترجمههاي دورة جمهوري تركيه را ميتوان به چند گروه طبقهبندي كرد. ادبي و غير ادبي، ولي اين تقسيمبندي كلّي است و بايد مشخص كرد گروه ترجمههاي ادبي چه آثاري را در بر ميگيرد و يا گروه ترجمههاي آثار غير ادبي حاوي چه آثاري است ؟ بدين لحاظ بايد خودِ اين گروهها را به گروههاي كوچكتري تقسيم كنيم .
1) آثار ادبي : با تأسيس حكومت جمهوري در تركيه روندِ نوگرايي در ادبيات به اوج خود رسيد و ادبيات تركي بيشتر تحت تأثير ادبيات غرب قرار گرفت و ارتباط آن با ادبيات فارسي و عربي ضعيفتر شد. البتّه اين جريان در ديگر مكاتب ادبي از جمله فارسي نيز پديد آمد و شاعران و نويسندگان ايراني نيز در جستجوي تجديد حيات ادبيات فارسي بودند. در اين جستجو شاعـران و نويسندگان ترك نسبتاً جلوتر بودند . در اين شرايط طبيعي است كه از سرعتِ روندِ ترجمه از ادبيات شرق كاسته شود . در اوايل قرن بيستم در اين نوع ترجمهها تا حدودي ركورد بيشتري به چشم ميخورد ، ولي پس از مدّتي كوتاه ، فعاليّت ترجمه در تركيه جلوة علميتري پيدا كرد و وزارت فرهنگ يا وزارت آموزش و پرورش آن را در برنامة كار خود قرار داد و برخي از آثار كلاسيك فارسي و عربي به عنوان كلاسيكهاي شرق ترجمه و چاپ شد. اين آثار بيشتر ادبي بودند و البتّه در ميان آنها كتابهاي تاريخي، اخلاقي و عرفاني نيز وجود داشت و متعلّق به دورههاي پيشين ادبيات فارسي بود نه به دورة جديد. خوشبختانه در چند دهة اخير تعداد ترجمهها از ادبيات معاصر ايران نيز در حال افزايش است و غالباً اين ترجمهها به دست سازمانهاي انتشاراتي غيردولتي صورت ميگيرند . ترجمة آثار ادبي به دو گروه تقسيم ميشود : 1ـ ترجمة آثار كلاسيك 2ـ ترجمة ادبيات معاصر فارسي. در تقسيمبندي ديگري ميتوان گفت ترجمة آثار ادبي نظم و نثر. بنا به تقسيمبندي اخير تعداد ترجمه آثار منظوم فارسي بيشتر از آثار منثور است و البتّه ترجمة آثار منظوم معاصر در اين بين بسيار ناچيز است ، ولي در سالهاي اخير توجّه روشنفكران ترك به اين بخش از ادبيات ايران نيز معطوف و در نتيجه ترجمههايي از شعر معاصر فارسي در صحنة ادبيات تركيه نمايان شده است . گروهِ سوّم از ترجمههاي ادبي فارسي آثار علمي و نقدِ ادبي است . در پايان اين بحث ، برخي از ترجمههاي مهّم آثار فارسي در تركيه ذكر ميشود :
آثار كلاسيك : 1ـ مثنوي مولانا : مثنوي مولانا در دورة جمهوري چندين بار از طرف مترجمان و محقّقان به تركي ترجمه شده است . بعضي از اين ترجمهها را در اينجا ذكر ميكنيم: • ترجمة مثنوي به كوشـش ولد ايزبوداق ، انتشارات وزارت آمـوزش و پرورش ملّي تركيه ، چاپ جديد ، استانبول 1988 . • ترجمة مثنوي به كوشش عبدالباقي گولپينارلي، انتشارات انقلاب، استانبول 1984 . • ترجمة مثنوي به كوشش شفيق جان ، استانبول 1997 . 2ـ برگزيدة ديوان كبير مولانا ( Divan-i Kebir`den Seçmeler )، در دو مجلد، به كوشش مدحت بهاري بايتور، چاپ دوّم، انتشارات وزارت آموزش و پرورش ملّي، استانبول 1989 . 3ـ شاهنامة فردوسي، به كوشش نجاتي لوگال، انتشـارات وزارت آموزش و پرورش ملّي تركيه، استانبول 1956 . 4ـ ترجمة سفرنامة ناصرخسرو( Nasir Husrev , Sefernâme ) به كوشش عبدالوهاب طرزي، چاپ دوّم، انتشارات وزارت آموزش و پرورش ملّي تركيه ، استانبول 1994 . 5ـ ترجمة ليلي و مجنون نظامي ( Nizami-i Gencevî , Leyla vu Mecnun ) ، به كوشش علي نهاد تارلان ، چاپ دوّم ، انتشارات وزارت آموزش و پرورش ملّي تركيه ، چاپ جديد ، استانبول 1989 . 6ـ ترجمة ديوان حافظ ( Hafiz Divani ) ، به كوشش عبدالباقي گولپينارلي ، انتشارات وزارت آموزش و پرورش ملّي تركيه ، استانبول 1988 . 7ـ ترجمة گلستان سعدي ( Gülistan , Sa`di-i Şirazi ) ، به كوشش محمّد كانار ، انتشارات شعله ، استانبول 2001 . 8 ـ ترجمة بوستان سعدي ( Bostan-Sa`di ) ، به كوشش ايل آيدين، استانبول 1997 .
آثار معاصر : چنان كه قبل از اين اشاره شد، تعداد ترجمه از آثار معاصر فارسي بسيار كمتر از ترجمههاي آثار كلاسيك فارسي است، ولي فهرست زير نشان ميدهد كه اين بخش از ادبيات ايران نيز مورد توجّه است و اميد ميرود كه با ترجمة آثار فارسي ارتباط بين دو ادبيات فارسي و تركي قويتر گردد : 1ـ صادق هدايت، بوف كور ( Sadik Hidayet , Kör Baykuş )، به كوشش بهجت نجاتي گيل، انتشارات وارليق، استانبول 1986 . 2ـ سهراب سپهري، هشت كتاب ( Sohrab Sipihri , Sekiz Kitap )، ترجمة محمّد كانار، انتشارات شعله، استانبول 2000 . 3ـ گزيده اشعار فروغ فرخزاد ( Furug Ferruhzad , Seçme Şiirler ) ، ترجمة كوتلوكخان ارن ، استانبول 1999 . 4ـ صمد بهرنگي ( Samed Behrengi , Behreng Masallari )، ترجمة محمّد كانار، استانبول 2002 . 5ـ صادق چوبك ( Sadik Çubek , Tengsir )، ترجمة ناجي توقماق، استانبول 1979 . 6ـ گزيدة اشعار احمد شاملو (Ahmed Şamlu , Bana Aydinliktan Söz Et ) ، ترجمة هاشم خسروشاهي .
2) آثار غير ادبي : منظور از اثر غيرادبي، اثري است كه از ديدگاه ادبي به طور مستقيم يك اثر ادبي محض به شمار نميرود، در حالي كه ممكن است داراي ويژگيهايي نيز باشد كه به آن ارزش ادبي ميبخشد. اساساً فراوان هستند آثاري كه به سادگي امكان ندارد كه به آنها آثار غيرادبي بگوئيم؛ امّا در اينجا براي آساني كار ، آثار تأليف شده در زمينههاي مختلف و بيشتر آثاري را كه درونمايهاي غيرادبي دارند در چهارچوب آثار غيرادبي ارزيابي ميكنيم . اين دسته آثار را نيز به دو گروه كلاسيك و معاصر تقسيم كرده و آثاري را كه از فارسي به تركي ترجمه شدهاند، مورد بحث قرار ميدهيم .
آثار كلاسيك : در اين بخش بيشتر ترجمه آثار تاريخي به چشم ميخورد . علّت اين امر نيز آن است كه بعد از تشكيل حكومت جمهوري در تركيه، دولتمردان به تحقيقات كشورهاي ديگر پيرامون مسائل تاريخي و فرهنگي ملّت ترك اهميّت زيادي قائل شده و كوشش كردند منابع تاريخي و فرهنگي قابل استفاده تركها را جمعآوري كرده، مورد بررسي قرار دهند ؛ علاوه بر اين و در واقع از آنجا كه بيشتر منابع تاريخي تركها به فارسي نوشته شده است، دولتمردان ترك به شدّت احساس كردند كه اين آثار بايد به تركي ترجمه شود . به غير از ترجمة كتابهاي تاريخي، زمينههاي مختلف مثل عرفان، اخلاق، فلسفه و سياست نيز مورد توجه مترجمان ترك قرار گرفته است. در اينجا به ذكر چند ترجمه بسنده ميكنيم : 1ـ تاريخ جهانگشاي جويني، ترجمة مرسل اوزترك، انتشارات وزارت فرهنگ، چاپ دوّم، آنكارا 1998 . 2ـ تذكرةالاولياء عطّار ، ترجمة سليمان اولوداغ ، انتشارات اردم ، استانبول 1991 . 3ـ فيه ما فيه مولانا ، ترجمة مليحه اولكر انبارجي اوغلو ، استانبول 1954 . 4ـ بزم و رزم عزيز بن اردشير استرآبادي، ترجمة مرسل اوزترك، انتشارات وزارت فرهنگ، آنكارا، 1990 . 5ـ سلجوقنامة ابن بيبي، ترجمة مرسل اوزترك ، انتشارات وزارت فرهنگ، چاپ دوّم ، 1996 .
آثار معاصر : در اين بخش ترجمه آثار ديني، فكري، جامعهشناختي و فلسفي بيشتر به چشم ميخورد. ناگفته نماند كه كار ترجمه از آثار معاصر فارسي بعد از انقلاب اسلامي ايران رونق بيشتري پيدا كرده است؛ مثلاً در اوايل انقلاب، كتابهاي علي شريعتي و مرتضي مطهري مورد علاقة خوانندگان و بيشتر جواناني كه به مسائل اسلامي علاقهمند بودند، قرار گرفت و به همين علّت، بيشتر آثار اين دو متفكّر به تركي ترجمه شد. گذشته از اين، ترجمة آثار سيّدحسن نصر، داريوش شايگان و عبدالكريم سروش نيز خوانندگان زيادي پيدا كرد. از ديگر كساني كه آثار آنها به تركي ترجمه شد ميتوان به آيتالله بهشتي، جلال آل احمد، دكتر حميد عنايت، جوادي آملي و … را اشاره كرد.
* استاد زبان و ادبيات فارسي دانشگاه آنكارا . 1. براي به دست آوردنِ معلوماتِ بيشتر دربارة شكلگيري ادبيات تركي ر.ك. M.Fuad Köprülü , Türk Edebiyati Tarihi , چاپ سوّم، آنكارا 1981؛ E. J. Wilkinson Gib , Osmani Şiir Tarihi ، ترجمة تركي : Ali Çavuşoğlu ، آنكارا 1999 . 2. Hasibe Mazioğlu «مقام و تأثير مولانا در آغاز و گسترش ادبيات ترك در آناطولي»، برگرفته از «مولانا از ديدگاه تركان و ايرانيان »، گردآوري رايزنيفرهنگي جمهورياسلامي ايران، آنكارا،1369، ص 115- 127 .
مآخذ: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ • مازي اوغلو، حسيبه، « مقام و تأثير مولانا در آغاز و گسترش ادبيات ترك در آناطولي »، كتاب مولانا از ديدگاه تركان و ايرانيان، گردآوري رايزني فرهنگي ج.ا.ايران، آنكارا، 369 . • الهامه مفتاح ـ وهاب ولي، نگاهي به روند نفوذ و گسترش زبان و ادب فارسي در تركيه، تهران 1374 . • M. Fuad Köprülü , Türk Edebiyati Tarihi , 3. Ed. Ankara 1981 . • J. Wilkinson Gib, Osmani Şiir Tarihi , 4 v. , ترجمة تركي Ali Çavuşoğlu , Ankara 1999 . • Mahmud b. Kadi-I Manyas , Gülistan Tercümesi , hazirlayen : Mustafa Özkan , Ankara 1993 . • Mehmet Saray , Türk-Iran Ilişkileri , Ankara 1999
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۸۹/۰۲/۰۹ ساعت 13:38 توسط محمد قجقی
|
وبلاگ رسمی بنیادمختومقلی فراغی
اسامی هیئت مؤسس به ترتیب الفبا 1- دکتر رحمت قاضیانی 2- محمد قجقی 3- مهندس عبدالمجید قزلجه 4- نورمحمد نمازی 5- عبدالرحیم نیازی ساعی