در ادامه كار، چهار شنبه هفته گذشته براي تكميل تصاوير كارمان، دوباره به آشخانه سفر كرديم و بالاخره كار فيلمبرداري اين بخش از فيلم در آشخانه تمام شد؛ اما اين فيلم عروسي سنتي گورش (كشتي سنتي تركمني) كم داشت، تا اينكه خبرنگارمان از يكه سعود جرگلان خبر داد كه روز‌هاي 11 و 12 آبان ماه عروسي پهلوان عبدالواحد محمدي، عضو تيم ملي آليش ايران و قهرمان آليش آسيا و جهان، در زادگاه وي در روستاي حصارچه پايين برگزار مي‌شود و چون پهلوان كشتي‌گير معروفي است، مسابقه كشتي با شركت پهلوانان معروف تركمن چند استان همسايه برگزار مي‌گردد و جايزه كشتي 12 بزغاله براي 12 نفر پهلوان برنده است و به بقيه كشتي‌گيران پول جايزه مي‌دهند و نيم ساعت بعد خود پهلوان محمدي تلفن كرد و ما را براي شركت در عروسي و فيلمبرداري دعوت نمود. او گفت: روستاي حصارچه گرچه يكي از روستا‌هاي مرزي و محروم استان خراسان شمالي است، اما حصارچه با كوه‌هاي بلند و باغات و مناظر بسيار زيبايش، يكي از نقاط ديني جرگلان است و تا به‌حال كسي از صدا و سيما پايش به اينجا نرسيده و آمدن شما محفل عروسي ما را دو چندان شاداب خواهد كرد. ضمنا ما براي هر نوع همكاري در فيلمبرداري از كشتي سنتي گورش و آئين عروسي آوران و نان و شيريني پزي زنان، آمادگي كامل داريم. 
من ابراز محبت اين پهلوان جوان خوشحال شدم و تصميم گرفتيم كه براي تكميل فيلم عروسي، از آشخانه، به‌حصارچه سفر كنيم. ما بعد از ظهر روز پنجشنبه آشخانه را ترك نموده و از طريق روستاي دشتك، بطرف روستاي حصارچه جرگلان به راه افتاديم و بعد از طي حدود 200 كيلومتر راه و گذر از روستا‌هاي جرگلان، غروب آنروز به حصارچه رسيديم و مورد استقبال پهلوان محمدي و دوستان و فاميلان وي قرار گرفتيم. 

آئين پوشاندن لباس دامادي
آئبن لباس پوشاندن داماد، يكي از آئين‌هاي بسيار جالب عروسي در ميان گوكلان‌هاي حصارچه مي‌باشد كه اين آئين با حضور انبوه مهمانان، بعد از صرف شام توسط دوستان وي انجام شد. در اين آئين بي‌نظير تمام لباس‌هاي داماد، اعم از كت و شلوار، جوراب، كفش، پيراهن، كراوات، گل يقه، انگشتري، شانه مو، ادكلن و پودر صورت، در كنار دو دسته گل و ظرف ميوه كه در داخل آن انگور و موز بود، قرار داشت. بعد داماد در ميان ابراز و احساسات و تشويق مردم در جايگاه حاضر شد و سپس هر يك از اقلام ياد شده، در ميان كف زدن‌هاي ممتد مهمانان، توسط چند نفر از دوستان و بستگانش وي كه اسامي آنان توسط مجري برنامه اعلام مي‌شد، پوشانده شد و داماد با هر يك از آنان در حالي كه روي سرش پول ريخته مي‌شد، دست داد و روبوسي كرد و بعد با هم عكس و فيلم يادگاري گرفتند. اين آئين در ميان شادي و نشاط پر شور مردم چند ساعت به طول كشيد. در اين مراسم بيش از 3 ميليون تومان كمك‌هاي مهمانان به‌عنوان مشاركت مالي در عروسي پهلوان محمدي، با عنوان محلي: «قاتانج» جمع آوري شد و در پايان آقاي محمدي (داماد) از همه دوستان و مهمانان خود قدرداني نمود و بعد جمعيت حاضر در مجلس، متفرق شدند. 

در مهماني يكي از اعضاي تيم ملي كاراته ايران
ما آنشب را در منزل آقاي عبدالجليل كرامتي و برادرش خداي نظر كرامتي، مهمان شديم و در همان محل خوابيديم. آنان از ما خوب پذيرايي كردند كه ابراز محبت آنان هيچوقت فراموش نخواهد شد. در اين ديدار آقاي جليل كرامتي كه در چند سال گذشته عضو تيم ملي كارته ايران بوده و سابقه قهرماني و مربيگري دارد، با اشتياق در خصوص موقعيت روستاي حصارچه برايمان صحبت كرد و گفت: روستاي حصارچه به‌علت اينكه از دو طرف در ميان كوه بلندي قرار گرفته، به اين نام معروف شده و شامل چهار بخش بنام‌هاي: حصارچه بالا، حصارچه پايين، قزل و قره پالچق مي‌باشد كه در هر يك از اين روستا‌ها بيش از 100 خانوار زندگي مي‌كنند و اهالي روستا با كار در مزرعه، دامداري و فرش بافي، امرار معاش مي‌كنند و اغلب جوانان اين روستا‌ها نيز به‌علت محروم بودن منطقه و بيكاري، در تهران و ديگر شهر‌هاي بزرگ ايران كار مي‌كنند و خود وي نيز قبلا در تهران كار مي‌كرده و در همان جا به باشگاه رفته و نزد استاد سليمي، كاراته ياد گرفته است. من آنشب با اين قهرمان كاراته ايران گفتگو كردم كه در شماره‌هاي آينده مي‌خوانيد. 

آئين دعاي خير و احوالپرسي بعد از اقامه نماز صبح در مسجد
من صبح فرداي آن روز با صداي موذن مسجد كه در همسايگي منزل كرامتي بود، بيدار شده و به مسجد رفتم. برق مسجد روشن نبود و من بعد از وضو گرفتن به داخل مسجد رفتم. چند نفر در تاريكي نشسته و با خداي خود راز و نياز مي‌كردند. بعد از نماز امام جماعت مسجد نام مرا برد و گفت: آقاي جرجاني دعاي آخر با شماست. من تعجب كردم كه در آن اتاق تاريك، او چطور مرا شناخته است. در هر حال من دعاي آخر را خواندم و بعد از نماز، خواستم با آنان احوالپرسي كنم كه يكي از آنان گفت احوالپرسي در بيرون مسجد انجام مي‌شود. در اين موقع امام جماعت بيرون رفت و بقيه هم به دنبال او از مسجد بيرون رفتند و در حياط مسجد به صف ايستادند كه نفر اول آن امام جماعت بود و بقيه نمازگزاران بودن كه يكي يكي در صف قرار گرفته بودند. در اين موقع كه هوا قدري روشن شده بود و قيافه آدم‌ها بخوبي نمايان بود، امام جماعت دست به‌آسمان بلند نمود و دعا كرد و همه مومنان نيز دست‌هاي خود را به آسمان بلند كردند، بعد نوبت به‌دعا كردن نفر دوم شد و او نيز دعا كرد و همه دست‌ها به سوي آسمان بلند شد و به همين ترتيب تا نفر آخر همه دعا كردند، بعد امام جماعت با هر يك از افراد حاضر دست داد و بعد با هر يك از آنان احوالپرسي نمود. بدين ترتيب اين آئين بسيار نيكو تمام شد و آنگاه امام جماعت خود را جبار ملا جمالي معرفي نمود و گفت: اين مسجد، رسول الله نام دارد و در سال 1368 تاسيس شده است. وي سپس مرا براي صرف صبحانه به خانه خود دعوت نمود و من هم دعوت وي را اجابت كردم. جبار ملا گفت: اين مسجد توسط من و احمد آخوند صمدي اداره مي‌شود و حالي آخوند پورمند مدرس مكتبخانه است. در مكتبخانه اين مسجد آن صبح‌ها دختران و بعدازظهر‌ها پسران روستايي درس قرآن و احكام مي‌خوانند. من بعد از صرف صبحانه، ساعت 7 صبح به‌منزل كرامتي برگشتم كه آنان منتظر من بودند. 

آئين نان و شيريني پزان زنان محلي براي عروسي
ما صبح فرداي آن روز در محل عروسي حاضر شديم. در اين موقع زنان روستايي با لباس‌هاي رنگين و زيباي خود، دور اجاقي كه در محوطه حياط قرار داشت، جمع شده و در حال پختن نان و شيريني‌هاي محلي بودند و اجتماع آنان يك صحنه بسيار تماشايي را بوجود آورده بودند. ديدن جمع زنان جوان و مسن، آنهم با لباس‌هاي محلي و به تعداد زياد، همانند يك تابلو زيباي طبيعي در برابرمان قرار داشت و آنان جلوه‌اي از زيبايي، نعمت و خلقت خدادادي را بنمايش مي‌گذاشتند و من از ديدن اين لحظه كه سال‌هاي پيش از ميان خانواده‌هايمان رفته بود، لذت بردم و آقاي مقدم نيز با اشتياق تمام از اين لحظه شاداب زندگي روستايي و اين مرزنشينان صادق و با صفا فيلمبرداري نمود.

صرف نهار و جمع آوري قاتانج
از صبح روز جمعه كه ما در آئين شيريني پزان زنان بوديم، بلند گوي مجري براي جمع آوري پول و مشاركت مردم در برگزاري مسابقه گورش و جوايزه آن، فضاي آن محوطه را پر كرده بود و مجري بطور مرتب نام كسي را كه پول مي‌داد و نام روستا و مبلغ آنرا اعلان مي‌كرد و مرتب مي‌گفت: فلان كس، از روستاي فلان، براي مشاركت در عروسي عاشور محمدي (نام پدر داماد) و گورش 5 هزار تومان مبلغ قتانج داده است. صندوق‌دار پول را مي‌گرفت و در مقابل يك دستمال به‌عنوان تبركي، به آن فرد داده مي‌شد. چند نفر از معتمدان محلي دور صندوق جمع شده بودند و پول‌ها را مي شمردند. آن روز چند ميليون تومان جمع آوري شد. بعد از آن در ساعت 5/10 صبح ناهار عروسي صرف شد و به دنبال آن همه مهمانان كه تعدادشان بسيار زياد بود، با اعلام مجري، در ميان شادي و نشاط به سوي ميدان گورش روانه شدند. 

12 بزغاله جايزه 12 پهلوان برنده گورش 
رقابت قهرمانان ملي پوش آليش، در روستاي مرزي حصارچه جرگلان

صحنه و ميدان گورش بسيار ديدني بود. انبوه تماشاگران محلي كه از نقاط مختلف استان و استان‌هاي همسايه آمده بودند، در دامنه كوه نشسته بودند و تابلويي از زيبايي را به نمايش گذاشته بودند. انگار آنان در ميدان آزادي تهران براي تماشاي فوتبال آمده باشند، در صفوفي به هم فشرده و با نشاط نشسته بودند و پهلوانان را تشويق مي‌كردند. در پايين دست، دور ميدان هم تعداي از تماشاگران، هيئت داوران، روحانيان و ريش سفيدان و معتمدان محلي قرار داشتند و تعدادي هم بر بالا درختان محوطه بودند، پهلوانان كه در دو دسته قرار گرفته بودند، در ضلع شرقي و غربي ميدان گورش روي زمين، نشسته و منتظر آغاز مسابقه بودند. آقاي محمدي داماد نيز در ضلع شمالي ميدان در جايگاه مخصوص قرار داشت و جايزه پهلوانان برنده را مي‌داد.

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.




در اين مسابقه 7 نفر از اعضاي تيم ملي آليش و قهرمانان آسيا و جهان، بنام‌هاي: عبدالرحيم كوهي، قاسم رحيمي فر، مولام كوشا و يعقوب جلاير از استان خراسان شمالي و رامين گري، داود عوض زاده و يعقوب كر از استان گلستان، زير نظر پهلوان، آدينه عراز جوانمردان، قهرمان آليش جهان و همچنين60 نفر از پهلوانان گورش، از مناطق شهري و روستايي استان‌هاي: خراسان شمالي، سمنان، خراسان رضوي، گلستان و مازندران، شركت كرده و در ميان ابراز و احساسات و تشويق اهالي منطقه و با نظارت هيئت داوران و پيش كسوتان اين رشته ورزشي و تحت نظارت روحانيون، ريش سفيدان و معتمدان جرگلان، برقابت پرداخته و صحنه هاي خوبي از رقابت پهلواني را به‌تماشا گذاشتند.
اين مسابقات به شكل كاملا سنتي برگزار شد و به 12 نفر از برندگان كه پهلوان پهلوانان بودند، بر اساس آئين ديرينه محلي، يك بزغاله توسط داماد، پهلوان محمدي، هديده داده شد و ديگر پهلوانان برنده نيز از20 تا 50 هزار تومان جايزه نقدي دريافت كردند. اسامي تعدادي از پهلوانان برنده بشرح ذيل اعلام گرديد:
از خراسان شمالي: ناصر پورمند، از بچه دره- چاري سبحاني، از حصارچه- كاكا آرام، از سويجي سو- حاجي خواجه، از يموق- عبدالرضا كوهي، از بجنورد- يوسف كاوه، از گركز- ايوب روزبه، از يكه سعود- مولام كوشام، از امانلي- اميد قره يوسف، از كوشكي- يعقوب جلاير، از دشتك عليا- اراز قلي رحيمي فر، از اممند، خوجه كمالي و حاجي گلدي كمالي از قزل- و از استان گلستان: مجيد سخاوي، از دوز اولوم گنبد- جليل ايري از سيمين شهر- قاسم اميري، از گليداغ- رامين گري، از سميمن شهر. 
اين مسابقات در ميان استقبال خوب تماشاگران ساعت‌ها بطول كشيد و به شكل بسيار مطلوبي برگزار شد و بعد مهمانان با خنده و شادي، ميدان مسابقه را ترك كردند تا در آئين عروس آوران و مسابقه واليبال شركت نمايند. 

آئين عروس آوران
آئين عروس آوران نيز با تمام سنت‌هاي نيكوي گذشتگان، بطور بسيار باشكوهي برگزار شد. در اين آئين كه اغلب زنان در آن حضور داشتند، عروس از روستاي مجاور با كاروان اتومبيل‌ها آورده شد و در بين راه داماد كه اتومبيلش سفيد رنگش كاملا تزيين شده بود، عروس و همراهان وي را در اتومبيل خود سوار كرد و اين كاروان در ميان شادي و نشاط همگان و كف زدن‌هاي زنان و دختران روستايي به مقصد رسيد و جليل محمدي نيز از اين آئين و بخش‌هاي ديگر عروسي، عكس و فيلم گرفت، آنگاه آئين ويژه زنان در خانه داماد برگزار شد. اين آئين نمونه‌اي از آئين قديمي و سنتي تركمن‌ها در طول ساليان گذشته بود. البته در گذشته كجاوه عروس را روي شتر مي‌بستند و عروس را با شتر به خانه داماد مي‌آوردند. 
اين عروسي با تمام زيبايي‌ها و شكوهش، در ميان خوشحالي مردم، تمام شد و مهمانان با خاطره شيرين و خوش، عروسي اين پهلوان نام آور كشورمان و روستاي حضارچه را ترك كردند.
گفتني است خبر نگارمان با پهلوان عبدالواحد محمدي و چند نفر ديگر از اهالي حضارچه، گفتگو‌هايي را انجام داده است كه در شماره‌هاي آينده چاپ خواهد شد. 
اميد كه اين گزارش مورد پسند شما خوانندگان عزيز نشريه، از حصارچه جرگلان قرار بگيرد. 
   

منبع: www.TurkmenStudents.com