بن ­بطوطه و سفرنامه­ او

وی ملقب به شرف ­الدین (ابن ­بطوطه،۱۳۶۱، مقدمه­ ابن ­جُزَی: ۱)، شمس ­الدین (زبیدی، ۱۴۱۴، ج ۱۰: ۲۰۰)[۲] و بدر الدین[۳] بوده است. متأسفانه اطلاع زیادی از زندگی ابن ­بطوطه جز آن چه خود او در سفرنامه ذکر کرده، در دست نیست. وی در دو مورد از سفرنامه به وضع خانوادگی خود اشاره کرده است یکی در مذاکرات با سلطان هند که می ­گوید پدران او از مشایخ و قضات بوده ­اند و یکی در شرح مسافرت به اندلس که قاضی شهر رَُنده- ابوالقاسم محمد بن یحیی ­بن بطوطه - را یکی از پسر عموهای خود معرفی می­ کند (ابن­ بطوطه،۱۳۶۱: ۲۵؛ خصباک، [بی­تا]: ۱۷). هم­چنین وی در مکه یکی از فقهای اهل مغرب را ملاقات می­ کند که می ­گوید از دوستان پدرش بوده و چون به طنجه می­ آمده در خانه­ ی پدر وی منزل می ­کرده است. قراینی از این گونه، اجمالا نشان می­ دهد که خانواده­ او اهل علم و فقاهت بوده­ اند (موحد، ۱۳۷۶: ۱۸).

خود وی نیز در فقه مالکی دارای معلوماتی بوده و به کار قضاوت اشتغال داشته است؛ چنان که سلطان هند او را به سمت قاضی دهلی برگزید (ابن ­بطوطه،۱۳۶۱: ۵۹۲)  و در مالدیو نیز به منصب قضاوت رسید (ابن ­بطوطه،۱۳۶۱: ۶۶۹). ابن ­بطوطه علاوه بر زبان عربی اندکی فارسی و شاید هم ترکی می دانست . از زبان هندوان تنها واژه ­هایی را فرا گرفته بود و می ­کوشید آن ­ها را به کار گیرد (بخش جغرافیای دائرة­ المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۴، ج ۳: ۱۲۵).

وی در روز پنج ­شنبه دوم ماه رجب سال ۷۲۵ به قصد حج و زیارت پیامبر اعظم (ص) زادگاه خود را ترک کرد (ابن ­بطوطه،۱۳۶۱: ۶). در آن زمان بیست و دو سال بیشتر نداشت و مسافری بود بی­ کس و گمنام؛ او می ­خواست بعد از زیارت خانه­ خدا و حرم پیامبر (ص) به زادگاه خود برگردد و عمر خویش را در جوار خانواده­ خود به سر برد. در نخستین روزهای سفر از دوری خویشان و کسان[۴] و رنج غربت و تنهایی احساس ملال می­ کرد لیکن طولی نکشید که مذاق او با طعم سفر خو گرفت و عاشق و شیفته­ افق ­های نو و سرزمین ­های نادیده و مردمان ناشناخته شد و از آن تاریخ تا نیمه­ اول ذیحجه­ سال ۷۵۴  که به موطن خود باز آمد، تقریبا ۳۰ سال تمام به سفر به اقصی نقاط ممالک اسلامی و برخی از سرزمین­ های غیر مسلمان پرداخت (ابن ­بطوطه،۱۳۶۱: ۱۸).

چنان که گفتیم نیت او در ابتدای سفر ادای فریضه حج و  زیارت حرم پیامبر اعظم (ص) بود. وی در مسافرت طولانی خود از این نیت غافل نشد چنان که ۴ بار به مکه سفر کرد و ۷ حج به جا آورد (تازی، ۱۴۲۶، ج ۱: ۱۳۸). وی هم­چنین چند سال مجاور خانه­ خدا بود (ابن ­بطوطه،۱۳۶۱: ۲۰).

ابن­ بطوطه در سفر طولانی خود از هر فرصتی که پیش می ­آمد برای تکمیل معلومات و ادامه­ درس و بحث استفاده می­ کرد و به تفصیلی که در سفرنامه­ خود آورده کتب مهم حدیث و فقه را در محضر اساتید زمان خوانده است. وی که در آغاز مسافرت مردی گمنام و ناشناخته بود تدریجا اهمیت و احترامی کسب می ­کند و ملازمان و اصحاب بر سرش گرد می ­آیند و با امرا و بزرگان ارتباط پیدا می ­کند و به موازات پیشرفت زمان بر درجه­ اهمیت و اعتبار او افزوده می ­گردد.

وی در سال ۷۵۴ ﻫ.ق به موطن خود بازگشت و داستان سفر دور و دراز خود از مغرب اقصی تا ساحل چین در شرق اقصی را در شهر فاس[۵] به ابن جُزَی – یکی از فضلای مقیم آن دیار – املا کرد. ابن ­بطوطه و ابن ­جزی به فرمان سلطان ابوعنان فارس پادشاه مراکش به ثبت گزارش این سفر همت گماشتند و حاصل این کوشش کتابی بود که نام تحفة النظار فی غرائب الامصار وعجایب الاسفار بر آن نهادند (موحد، ۱۳۷۶: ۱۷). ابن­ بطوطه املای کتاب را در سال ۷۵۶ ﻫ.ق به پایان برد و ابن ­جزی با تلخیص یادداشت­های وی در ماه صفر ۷۵۷ از تألیف کتاب فارغ شد (ابن ­بطوطه، ۱۳۶۱: ۸۱۶ – ۸۱۷). این کتاب معمولا با نام اختصاری رحلة و یا رحلة ابن­ بطوطه شناخته می­ شود (موحد، ۱۳۷۶: ۱۷).

ابن جزی به خطی نیکو می نوشته و در ادب و نویسندگی دستی داشته است. در واقع کار ابن­جزی از آن چه به روزگار ما ویراستاری خوانده می­ شود فراتر می­رفته چه او گاهی مطالبی را بر متن کتاب افزوده و گاهی نیز دخل و تصرف ­های دیگری را به عنوان تلخیص روا داشته است. در مورد اضافات، ابن­ جزی آن چه را که بر گفته­ های ابن ­بطوطه افزوده، مشخص گردانیده است. ابن­جزی با پایان کار نگارش رحله­ ابن­ بطوطه در ۳۶ یا ۳۷ سالگی وفات یافته است (موحد، ۱۳۷۶: ۱۷).

هم ­اکنون بخش­ هایی از رحله­ ابن­ بطوطه به خط ابن­ جزی در کتابخانه ­ی ملی پاریس موجود است (بخش جغرافیای دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۴، ج ۳: ۱۲۳).

مراحل سفر طولانی ابن بطوطه و مسیر آن را به بخش ­های زیر می ­توان تقسیم نمود:

  • بخش اول: شمال آفریقا، مصر، فلسطین، سوریه تا مکه.
  • بخش دوم: عراق، خوزستان، لرستان، اصفهان، شیراز، بازگشت به مکه.
  • بخش سوم: یمن، سومالی، زنگبار، خلیج فارس، بازگشت به مکه.
  • بخش چهارم: مصر، سوریه، آسیای صغیر تا دریای سیاه.
  • بخش پنجم: شبه جزیره­ کریمه، استانبول، روسیه، بلاد قبچاق تا خوارزم.
  • بخش ششم: ترکستان، خراسان، افغانستان، تا مرز هندوستان.
  • بخش هفتم: هندوستان.
  • بخش هشتم: مالابار، بنگاله، جزایر مالدیو، سیلان، مالزی، خاور دور و چین.
  • بخش نهم: بازگشت از راه جنوب هندوستان، هرمز، شیراز، اصفهان، بغداد، شام، مصر، مکه تا فاس.
  • بخش دهم: سفر به اندلس و بازگشت به فاس.
  • بخش یازدهم: سفر به غرب آفریقا: صحرا، امپراتوری مالی، تکدا، بازگشت به فاس (موحد ، ۱۳۷۶: ۲۶ – ۲۷).

ابن­ جُزَی در مورد ابن ­بطوطه می ­نویسد: «بر خردمندان پوشیده نیست که این شیخ یگانه سیاح این روزگار است بلکه اگر کسی یگانه سیاح ملت اسلامش بخواند دور نرفته و سخنی به گزاف نرانده است» (ابن­ بطوطه،۱۳۶۱: ۸۱۶). شاکر خصباک نیز، ابن ­بطوطه را «سید الرحالة العرب والمسلمین» نامیده است (خصباک،[بی­تا]: ۵).

اطلاعاتی که در مورد ابن ­بطوطه به دست رسیده است همین قدر می ­رساند که وی پس از مراجعت از سفر در یکی از شهرهای مراکش به شغل قضا منصوب گردیده و به سال ۷۷۹ ﻫ.ق درگذشته است (ابن ­بطوطه،۱۳۶۱: ۲۵). نشانی که در روز گار ما از ابن بطوطه بر جای مانده کتابی است ارزشمند که داستان دلکش سفر او را در بر دارد و گوری در گوشه ­ای از طنجه، با ضریحی محقر و مناره­ ای سبز، که به نام او شناخته می ­شود (موحد، ۱۳۷۶: ۱۹).

سفرنامه ابن بطوطه منبعی مهم برای تاریخ اجتماعی قرن هشتم هجری

سفرنامه­ وی یادگاری باارزش از قرن هشتم هجری است که تصویر نسبتاً صادقی از زندگی مردم و وضع اجتماعی آن دوران ارائه می ­دهد. این کتاب احوال و مراسم و عادات ملل متنوع و مختلفی را از قلب قاره­ آفریقا تا کرانه­ دریای چین یک­جا و مجموع دارد و به زبانی ساده و روان ما را به قرن هشتم هجری می برد (ابن­ بطوطه،۱۳۶۱: ۱۸ -  ۱۹).

سفرنامه­ ها منبع مناسبی برای مطالعه و تحقیق پیرامون تاریخ اجتماعی هستند؛ زیرا حاصل تماس مستقیم نویسنده با توده­ مردم است. ابن بطوطه به جنبه­ های مختلف زندگی مردم هم­ عصرش توجه کرده و شرح احوال و اطوار و مراسم و عادات و آداب آنان را در سفرنامه ­اش برای ما به یادگار گذاشته است. محمدعلی موحد، مترجم رحله­ ابن­ بطوطه به فارسی، می نویسد: «مؤلفین ما از این توده عظیم مردم که عوام الناس خوانده می ­شود چنان به حشمت و تمنع می گذرند که گویی می­ترسند بردن نام و عنایت به احوال آنان منافی پایه­ فضل و دانش ایشان باشد لیکن ابن­ بطوطه اگر چه در سلک فقها و قضات بود اهل نظر و توغل در مشکلات و دقائق علوم نبود تا اشتغال به نقل این مطالب را سبب کسر شأن خود بداند» (ابن ­بطوطه، ۱۳۶۱: ۱۹).

در ادامه برای نمونه، برخی از آداب و رسوم شیعیان در قرن هشتم هجری را به روایت ابن بطوطه با هم می خوانیم:

- نذر برای شفا گرفتن از امیرالمؤمنین (ع):  «از شهرهای عراق هر کس که بیمار می­ شود نذری برای روضه­ علی می ­کند . بیشتر اشخاص که مثلاً از ناحیه سر دچار مرضی می ­شوند از طلا یا نقره علامتی به شکل سر آدمی می ­سازند و به روضه­ علی می ­آورند و نقیب این نذرها را در خزانه­ حرم می ­گذارد. همچنین آنان که دست یا پا یا یکی دیگر از اعضای بدنشان آسیبی دیده علامتی به شکل همان عضو به عنوان نذر به خزانه هدیه می ­کنند. خزانه­ مزبور بسیار بزرگ و موجودی آن به قدری هنگفت است که قابل ضبط نمی باشد» (ابن ­بطوطه،۱۳۶۱: ۱۸۴- ۱۸۶).   

- مراسم انتظار در حله: در نزدیکی بازار بزرگ شهر مسجدی قرار دارد که بر در آن پرده­ حریری آویزان است و آن جا را مشهد (مقام) صاحب الزمان می خوانند. پس از نماز عصر صد مرد مسلح با شمشیر های آخته پیش امیر شهر می روند و از او اسبی یا استری زین کرده می­ گیرند و به سوی مشهد صاحب الزمان، روانه می­ شوند. پیشاپیش این چارپا طبل و شیپور و بوق زده می­ شود و از آن صد تن نیمی در جلوی حیوان و نیمی دیگر در دنبال آن راه می ­افتند و سایر مردم در طرفین این دسته حرکت می ­کنند و چون به مشهد صاحب الزمان می­ رسند در برابر در ایستاده آواز می ­دهند که «بسم الله ای صاحب الزمان بسم الله بیرون آی که تباهی روی زمین را گرفته و ستم فراوان گشته، وقت آن است که بر آیی  تا خدا به­وسیله­ی تو حق را از باطل جدا گرداند» و به همین ترتیب به نواختن بوق ادامه می­دهند تا نماز مغرب فرا رسد (ابن­ بطوطه،۱۳۶۱: ۲۳۸ و ۲۳۹).

- مراسم آتش افروختن بر گور ابن­ ملجم: «در طرف مغرب قبرستان کوفه جایی را دیدم که در آن چیزی به رنگ سیاه تند در میان زمینه­ سفیدی جلب نظر می­کرد. گفتند قبر ابن ­ملجم شقی است که مردم کوفه همه ساله هیزم فراوان بدانجا می ­برند و هفت روز آتش بر گور او می افروزند» (ابن ­بطوطه،۱۳۶۱: ۲۳۸).

پی­ نوشت ­ها:

 ——————————————————————————–

[۱] لقب لواتی مأخوذ از لواته، یکی از قبائل بربر است که در منطقه­­ی ایوالاتن در آفریقا ساکن بوده­اند؛ خصباک،[بی­تا]، ۱۷؛ افراد قبیله­ لواته در  طول ساحل آفریقای شمالی پراکنده شده­اند اما اصل آنان از لیبی است، عوامری بک و جاد مولی بک، ۱۹۳۳: ۱٫

[۲] او در بلاد مشرق به این نام معروف بوده است، ابن ­بطوطه،۱۳۶۱، مقدمه­ی ابن­ جزی، ۴؛ خصباک، [بی­تا]: ۱۷٫

[۳] در هندوستان او را به این نام می­خوانده­اند؛ ابن ­بطوطه،۱۳۶۱: ۵۸۸٫

[۴] زمانی که او طنجه را ترک می­کرد، پدر و مادرش زنده بوده­ اند؛ موحد، ۱۳۷۶: ۱۸٫

[۵] پایتخت مغرب (مراکش) در زمان ابن­ بطوطه، ابن­ بطوطه،۱۳۶۱: ۸۱۶٫ 

 منابع:

- ابن ­بطوطه، ابو عبد الله محمد بن عبد الله­  (۱۳۶۱)، سفرنامه­، تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، ۲ ج.

- ابن­ خطیب، لسان ­الدین (۱۹۷۶)، الاحاطه فی اخبار غرناطه، تصحیح یوسف علی طویل، بیروت: دار الکتب العلمیة.

- بخش جغرافیای دائرة المعارف بزرگ اسلامی (۱۳۷۴)، «ابن ­بطوطه»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۳: ۱۲۰ – ۱۲۶٫

- تازی، عبدالهادی (۱۴۲۶)، رحلة الرحلات مکه فی مائة رحلة مغربیة ورحلة،  تحقیق عباس صالح طاشکندی، مکه مکرمه: مؤسسة الفرقان للتراث الاسلامی.

- جاد مولی بک، محمد احمد و عوامری بک، احمد (۱۹۳۳)، مهذب رحلة ابن­ بطوطه، قاهره: المطبعة الامیریة.

- خصباک، شاکر ([بی­تا])، ابن ­بطوطه ورحلته، بیروت: دار الآداب.

- زبیدی، محب­ الدین ابی­ فیض (۱۴۱۴)، تاج العروس، تحقیق علی شیری، بیروت: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع.

- موحد، محمدعلی (۱۳۷۶)، ابن­ بطوطه، تهران: انتشارات طرح نو، چاپ اول.

منبع: پایگاه تاریخ پژوهشی و عبرت پژوهشی (پیشینه)