در سرزمين جرجان  قديم كه شامل جنگلهاي انبوه و نقاط كوهستاني  و دشت وسيع مي باشد آثار زيادي از تمدن دو الي سه هزار سال پيش از ميلاد (كاوشهاي تورنگ تپه ـ تپة قرقاول ـ تخماق تپه و غيره) و ادوار تاريخي و اسلام ديده مي شود كه كم و بيش مركب از تپه هاي باستاني و دژهاي حصين و حصارهاي گلي و آجري سد اسكندر و باروي آجري (كه نمونة عظيمي از آن بارو در زمينهاي دشت و گنبد قابوس كنوني از زير خاك بيرون آورده شده است و آجرهاي آن هنوز مورد استفاده تركمانان و ساكنين دشت براي تهيه منازل مسكوني مي باشد) و پلهاي متعدي است كه براي برقراري ارتباط در روي رودخانه‌ها ‌ساخته شده است 1 و اكنون آثاري از بقاياي پايه هاي آجري و طرح قوس طاقهاي آن كه در نهايت استادي و زيبايي زده شده است ديده مي شود.

ضمن كاوشهايي كه براي بررسي و شناسايي پيشينة تاريخي زمينهاي گرگان و دشت تركمان به عمل آمده است بايستي در مرتبة اول نام كاوشهاي علمي تخماق تپه و تورنگ تپه را برد، اين دو تپة تاريخي كه اولي در سي و سه كيلومتري شمال استر آباد (گرگان) [33] و دومي در هيجده كيلومتري شمال شرقي آن واقع شده است در سال 1310 خورشيدي توسط دكتر ويلسن امريكايي نماينده دانشگاه پنسيلواني و موزه شهر كان سيتي مورد كاوش علمي قرارگرفت.

طولي نكشيد كه در نتيجة خاكبرداري، قبرستان قديمي و قبور زيادي ( در تورنگ تپه و نقاره تپه كه در قسمت غربي تپة اصلي تورنگ تپه واقع شده است) كشف گرديد.  

بيشتر اين قبور داراي اشياء سفالي رنگين، استخواني و فلزي و مهرهاي گلي بوده كه بنا به بررسي دانشمند نامبرده متعلق به سه تا دو هزار سال پيش از ميلاد  مي باشد و اكنون بخشي از آن آثار در موزه ايران باستان ضمن مجموعة اشياء پيش از تاريخ به معرض نمايش گذارده شده است. معلوم مي شود كه زمينهاي حوالي تورنگ تپه و تخماق تپه يكي از مراكز آبادي كهن سال ايران باستان به شمار مي رود 2 .



اهميت شهر جرجان از دوره زمامداري  شهرياران ساساني آغاز مي شود و در زمان همين سلسله است كه فيروز ساساني براي حفظ گرگان به ساختمان باروي آجري كه داراي برج و حصار و پشتيبانهاي معظم است اقدام نمود. بطوريكه در بالا اشاره شده آثار آن بارو اكنون در برخي از نقاط جرجان در روي زمين و يا در زيرزمين به نام سد اسكندر يا قزل آلنگ كه به معني ديوار سرخ باشد ديده ميشود.

جرجان در آغاز اسلام محل تاخت و تاز  و وقوع يك رشته جنگهاي خونين ما بين آل بويه و سامانيان شده بود بدين جهت در نتيجه همين ترك تازي تا حدي از اعتبار و اهميت و پيشرفت آن كاسته شد تا آنكه در دوره آل زيار (قرن چهارم هجري) و زمان شمس المعالي قابوس بن وشمگير اين شهر مركز يكي از بزرگترين دارالعلم هاي اسلامي و مجمع ارباب علوم و هنر گرديد3 و از آثار برجسته همين دوره مقبره قابوس بن وشمگير است كه در شهر گنبد قابوس كنوني پايدار مانده و در زمره بزرگترين اندوخته هاي صنعتي و تاريخ معماري ايران بشمار ميرود.


چوب بست گنبد به منظور تعمير آن


 

خرابي و انهدام جرجان ظاهراً به آغاز فتنه مغول مربوط است. حمد الله مستوفي در قرن هشتم هجري آن را به كلي ويران و بدون سكنه توصيف مي كند. از اينرو معلوم ميشود شهر جرجان كه در قرن سوم هجري از بزرگترين مراكز آبادي بشمار ميرفته است در سالهاي بعد به كلي منهدم گرديده و اثري از آباديهاي قديمي اسلامي آن بنظر نمي رسد تنها امروز علايم جرجان قديم را بايستي از مشتي از تودههاي خاك و حصارهاي گلي و بارو و پلهاي آجري و ارگ قديم و آثار زير خاكي و آلات و ادواتي كه [34] در نتيجه كاوش و كمانه بدست آمده و يا از راه تصادف بدست مي آيد تشخيص داد. از يادگارهاي برجسته اين شهر اسلامي همان آرامگاه شمس المعالي پادشاه آل زيار است كه گذشته از جنبه صنعتي و تاريخي يادگار بس گرانبهايي از دوران آبادي و شوكت و جلال آن سرزمين و دودمان آل زيار ميباشد.


كتيبه قابوس


بناي عظيم گنبد قابوس كه از قديمترين آثار موجود اسلامي و متعلق به آرامگاه شمس المعالي قابوس وشمگير آل زيار است (366ـ 403 هـ . ق.) از بزرگترين مفاخر صنعتي و عظيم‌ترين ساختمانهاي با شكوه اسلامي آل زيار بشمار ميرود كه در شمال شهر كنوني گنبد قابوس بر فراز تپه بزرگ دستي كه قريب پانزده متر از زمينهاي اطراف بلندي دارد در تاريخ سال 397 قمري (375 شمسي) به امر شمس المعالي ساخته و پرداخته شده است. 4

گنبد قابوس شامل برج استوانه اي شكل بلند آجري مي باشد كه بر روي صفه دايره اي قرار داده  شده است، بدنه برج را از خارج با ده بريدگي يا (پشت بند) زينت داده اند كه از پايين در ميان صفحه اي كه از سطح اصلي زمين دو متر و هفتاد و پنج سانتيمتر بلندي دارد جوش داده شده، و از بالا بطره اي كه سقف روي آن ساخته شده اتصال يافته است، و چنانكه از طرح بنا برمي آيد از نقطه آغاز پشت بندها محيط دايره اي شروع مي شود به قطر نه متر و هفتاد سانتيمتر كه محوطه دورني برج را به محيط ديگري به قطر چهارده متر و شصت و شش سانتيمتر محدود ميكند، و ديوار برج از خارج به محيط سومي به قطر هفده متر و هشت سانتيمتر منتهي ميشود و از مجموع پنج مربعي كه بدين ترتيب تشكيل ميشود ده پشت بند يا بريدگي كه دهانه هر كدام آنها يك متر و شصت پهنا دارد پديد ميآيد و از آن نيز دهانه ديگري تشكيل مي يابد كه يك متر و سي و چهار سانتيمتر پهنا داشته و در نتيجه مدخل بنا بوجود ميآيد بدين طريق زواياي پشت بند مستقيم بوده و همين مستقيم بودن پشت بندها موجب استحكام و تسهيل كار ساختمان برج را فراهم ساخته است. از طرف ديگر محيطي كه چهارده متر و شصت و شش سانتيمتر قطر دارد در زواياي دروني پشت بندها بدنه هاي عريضي را كه داراي خطوط منحني هستند تشكيل ميدهد.

در روي بدنه‌هاي دهگانه آجري برج به بلندي سه متر از طرف پايين  و فاصله دو متر و شصت و پنج سانتيمتر از زير طره قاعده مخروط رأس دو رشته كتيبه آجري به خط كوفي ساده در ميان قابهاي آجري به درازاي دو متر و پهناي هشتاد سانتيمتر نصب شده است اين دو رشته كتيبه كه از نظر متن و كلمات عيناً  مانند يك ديگرند و در هر بدنه مكرر شده شامل نام باني و تاريخ ساختمان و منظور باني بنا مي باشد، سادگي اين كتيبه كه عاري از هر گونه پيرايه و تزئيناتي است ميرساند كه تنها منظور باني استحكام بنا و عظمت پيكره آن بوده است و توجهي به تزيين و آرايش آن نشده است. خطوط كتيبه با آجر ساده قرمز كه روي آن سائيده شده بدون هيچگونه روكشي در درون قابهاي آجري كه با آجر نيمگرد ساخته اند جاي گرفته است، خطوط كوفي ساده اين كتيبه داراي برجستگي بوده و در عين حال داراي يك نوع ظرافت تراش و زيبايي متناسبي مي باشد كه از هر جهت با هئيت ساختمان عظيم آرامگاه متناسب بوده و مقياسي كه براي تراش كلمات كتيبه بكار برده اند  داراي تناسب كامل با عظمت ساختمان است، گذشته از سادگي كتيبه در هنگام نصب خطوط و قاب سازي آن اين نكته مراعات شده است كه از هر جهت وسايل مستحكم ساختن خطوط را در بدنه برج فراهم سازند از اين رو هر كدام از كلمات آجري كتيبه و آجرهاي قاب اطراف آن داراي ريشه هاي بلندي است كه در درون بنا جوش داده شده و حتي از جوش دادن و جفت نمودن سر خطوط به يكديگر بوسيله ملاط مخصوصي كه از سنگ محكمتر است كوتاهي نشده به همين جهات و به علت پختگي آجر قرمز و استحكام آن هنوز پس از هزار سال كه از تاريخ ساختمان و نصب اين كتيبه مي گذرد خرابي و خدشه اي به تاريخ و خطوط كتيبه  آن وارد نشده جز آنكه مقداري از خطوط و كلمات آن به علت اصابت گلوله محو و بعضي از كلمات آن ريخته شده بود، ليكن تكرار كتيبه در زير طره سبب شده  كه پس از خرابي يك بند كتيبه از بند مكرر آن استفاده شود و بدين ترتيب براي هميشه متن كتيبه تاريخي به پاس مكرر بودن آن حفظ و مصون مي باشد.

برخي از باستان شناسان كه بناي گنبد قابوس را مورد بررسي قرار داده اند تصور نموده‌اند كه كتيبه كنوني متعلق به زمان اصلي ساختمان آرامگاه  نمي باشد و عده اي بر اين تصور  اين نكته را هم اضافه نموده اند كه كتيبه تاريخي ده پشت بند آرامگاه داراي روكش ساروجي بوده كه به مرور زمان ريخته و فاسد شده است و يا هنوز هم در روي بعضي از كلمات كتيبه كه كمتر در مقابل باران و آفتاب واقع شده ساروجي وجود دارد ليكن با  دقت و بررسي كافي و ممتدي كه درباره اين بنا شده است خالي از حقيقت بودن دو تصور بالا ثابت گرديده، در مرتبه اول كتيبه كنوني متعلق به زمان بنا بوده است و بعلاوه داراي هيچگونه روكش ساروجي و يا روكش ديگري كه موجب حفظ آن گردد نبوده و حتي علائمي هم در اين زمينه ديده نمي شود. [35] اينك متن و ترجمه كتيبه كوفي دهگانه كه در بدنه گنبد  مكرر مي باشد بند به بند چنين است:

1ـ بسم الله الرحمن الرحيم

2- هذه القصر العالي

3ـ الامير شمس المعالي

4- الامير ابن الامير

5ـ امَرَ به بنائه في حياته

6- قابوس ابن وشمگير

7ـ سنه سبع و تسعين

8- و ثلثمائه قمريه

9ـ و سنه خمس و سبعين

10- و ثلثمائه شمسيه

ترجمه كتيبه دهگانه بدين قرار است:

 به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. اين است كاخ عالي، امير شمس المعالي، امير فرزند امير، قابوس فرزند وشمگير، فرمان داد به بناي آن در زندگي خويش، سال سيصد و نود و هفت قمري و سال سيصد و هفتاد و پنج شمسي.

از اين كتيبه معلوم مي شود كه بناي كنوني كه به نام آرامگاه شمس المعالي قابوس ناميده مي شود و شهرت دارد در اصل شامل ساختمان كاخ بلندي بوده است كه سپس به محل آرامگاه پادشاه مشهور آل زيار تخصيص داده شده است. از آغاز ساختمان و پايان سال بناي آن و اينكه آيا به گفته و وصيت قابوس اين كاخ را به آرامگاه قابوس تخصيص داده اند اطلاعي در دست نيست همين قدر از تاريخهاي قمري و شمسي كتيبه به دست مي آيد كه قابوس در زمان زندگي خويش به سال 397 قمري و سال 375 شمسي به ساختمان اين كاخ رفيع فرمان داده است.

بدنه برج گنبد قابوس سراسر از آجر پخته قرمز بدون روكش ساخته شده است آجرهاي سخت اين بنا كه در نهايت پختگي و استحكام مي باشند به علت تابش آفتاب سوزان دشت و بارانهاي فراوان به مرور زمان به رنگ زرد طلايي در آمده اند، كهن سالي اين بنا و رطوبت هوا و موقعيت طبيعي مكان آن موجب شده كه گذشته از تغييرات كه در ظاهر بنا پديدار است، خزه و سبزي طبيعي شفاف طلايي رنگي بر روي آجرهاي بدنه آن بوجود آمد و از بركت عمر دراز به يك نوع تزيين طبيعي كه نماينده آن كهولت بنا است مزين شود.



اين آجرها بيشتر به شكل مربع 25/0×25/0 و 6×6 سانتيمتر و گاهي اضلاع آنها از بيست و سه تابيست و پنج و قطر آن از پنج الي شش سانتيمتر متفاوت و زياد و كم مي شود و از نظر همواري و صافي و رنگ تماماً يكسان و مهارت متصديان كار را مي رساند.

قطر ملاط بند كشي بدنه آجري برج از دو تا سه الي چهار سانتيمتر است كه در تمام فواصل آجرها بدون باقي گذاردن گودي بند كشي ظريفي شده است، در باب تركيب اجزاء بندكشي  آن كه شباهت كامل به يك قسم ساروج محكم و بي نظيري را دارد عقايد مختلفي رايج است به هر حال ملاط گنبد كه به رنگ خاكستري و داراي تركيبي از شن و ماسه مي باشد از نظر استحكام مورد حيرت و تعجب تمام كارشناسان و اهل فن معماري و بنايي است و به گفته برخي از محققين يكي از جهات پايداري و استواري اين بناي نادره زمان تركيب اجزاء غير قابل انفاك  ملاط گنبد قابوس است.

در باب طرز ساختمان بدنه استوانه اي گنبد كه در نهايت سادگي و ظرافت ساخته و پرداخته شدهاست اشكالي از نظر فني و معماري ديده نمي شود تنها اشكالي كه به نظر مي رسد  در جفت كردن و تطبيق زواياي آجري است كه از اضلاع پشت بندها و ديوار برج به وجود مي آيد و در همين قسمت است كه معمار بنا استعداد و مهارت خود را در ضمن انشاء يكي از اندوخته هاي صنعتي اسلامي به معرض عمل قرار داده است . بطور كلي اتصال زواياي آجري اعم از افقي و عمودي در نهايت زيبايي صورت گرفته است و تنها ايرادي كه از نظر معماري بر اين بنا و طرز آجر چيني آن شده يكي اين است كه در هر قدم آجري پس از بيست زاويه فضايي خالي به شكل منشور پديد آمده ، ديگر برآمدگي و حدب محقري است كه در روي بدنه ( پشت بندها ) برج به تدريج پيدا شده و همين حدب محقر كه منتهاي آن در وسط بدنه به بلندي هفده متر از كف زمين ديده مي شود بر زيبايي و لطف دورنماي جذاب آن افزوده است.

 اعجاز صنعتي و معماري اين شاهكار قرن چهارم هجري در ساختمان سقف مخروطي حيرت‌آور [36] و شگفت آن مي باشد كه در حقيقت به قدري در ساختن و ظرافت پوشش مخروط مهارت به كار رفته است كه اهميت و شكوه ساختمان گنبد آن تأثير بلندي بدنه برج را به كلي از نظر بينندگان انداخته و محو مي‌كند ، كارگر بنا سطح مخروطي سقف را به جاي آنكه با آجر معمولي بسازد با يك نوع آجر ريشه دار كه تنها تا كنون در اين بنا و برج رادكان جرجان ( كُرْدكوي ) كه از آثار همين قرن است پوشش نموده و بدين ترتيب در شكل بندي ساخنمان گنبد كه بايستي هرم وار شود تغييري داده شده و بصورت مخروط كنوني جلوه نموده است ، مخروط كنوني كه شاهكار صنعتي اين برج نامي بشمار مي رود به اندازه اي صاف و هموار ساخته شده كه پرندگان را جرأت نشست و برخاست بر روي آن نمي باشد و هنوز نتوانسته اند پنجه اي بر آن افكنده و جاي پايي براي خود بيابند ،

تنها گلوله بارانهايي كه بر پيكر اين بنا شده موجب گرديده است كه بر چند نقطه بدنه هموار مخروط كه روي آجرهاي آن را ساييده و سيقلي نموده اند پست و بلندي هايي ايجاد گردد و اين خرابيها بيشتر متوجه سمت غربي مخروط و مشرف به جاده و شهر گنبد بوده و پس از قسمت غربي خرابي به سمت شرقي گنبد متوجه شده است و تنها قسمت شمالي مسجد و جنوبي آن سالمتر مانده و كمتر آسيب و زيان ديده بود، در جهت شرقي گنبد مخروطي شكل روزنه اي كه موجب تابش اشعه آفتاب به درون گنبد و سقف بنا است تعبيه شده ، اين روزنه كه طاق آن از دو طرف ( خارجي و داخلي ) با آجرهاي مخصوص قالبي كه براي زدن طاق چشمه ساخته شده است به درازاي دو متر تمام و پهناي 74/0 و 78/0 و 80/0 مي باشد ( هر قدر از پايين روبه بالا مي رود از پهناي روزنه كاسته مي شود) كف آن با آجر ساده بزرگ فرش شده و روي بدنه ديوارهاي روزنه و بر روي سقف آن اندودي ازگچ و خاك كه شايد به رنگ آبي تزيين شده به قطر يك الي شش سانتيمتر ( اندود چشمه طاق ) موجود است ضمنا از فاصله مابين تيزه عقب روزنه (‌ وصل به بدنه داخلي گنبد ) و تيزه خارجي گنبد كه دو متر و ده تا دو متر و پنجاه و پنج از بالا تا پايين قطر دارد مي توان به ضخامت و قطر قسمت سفلي و علياي گنبد مخروطي پي برد و تنها از همين روزنه شرقي است كه روشنايي درون گنبدتأمين مي شود.


منظره شرقي گنبد قابوس


آجرهاي بدنه مخروط داراي قالب و شكل مخصوص مي باشند كه با اصطلاح محلي به آجر بازو دار و يا ريشه دار ناميده ميشود، اين آجرها به تفاوت داراي ريشه‌هاي مختلف ناميده مي شود، اين آجرها به تفاوت داراي ريشه هاي مختلف و بدنه‌هاي متفاوت است و هر قدر از پايين رو به بالا مي رود به نسبت خاصي از زيادي ريشه و پهنا و درازاي آن بدنه كسر مي شود تا اينكه به فرار مخروط مي رسد. ريشه آجرهاي بالاي طره و شروع قاعده مخروط پنجاه الي چهل و هشت سانتيمتر مي باشد، بدنه آجر آنها كه روي مخروط را پوشانيده به درازاي سي و پنج سانتي متر و پهناي بيست و پنج سانتيمتر است، به همين ترتيب در اواسط [37] بدنه مخروط ريشه آجرها به جهل و سي و شش و بيست و نه سانتيمتر تخفيف پيدا نموده است، بدنه آنها هم كه قسمت وسطي مخروط را پوشانيده به صورت مربع در آمده و هر كدام به اضلاع 25×30 سانتيمتر مي رسد، سپس از ارتفاع سه الي دو متر و نيم  مانده به فرار مخروط از ريشه و اندازه  بدنه‌هاي آجري مخروط كسر شده به طوري كه طول ريشه آجرهاي رأس مخروط به بيست و هشت الي بيست سانتيمتر رسيده، درازا و پهناي آجرهاي روي مخروط به نوزده الي ده سانتيمتر منتهي مي شود، تا آنكه در فراز گنبد به يك آجر نوك تيز پايان مي يابد.


كتيبه كوفي مكرر گنبد قابوس


 بدين ترتيب چون نوع پوشش مخروط سقف با آجرهاي مخصوص  ريشه دار مي باشند، در طرز ساختمان زير بدنه مخروط و آجر چيني آن دقت مخصوصي بكار رفته است كه در زير گلويي هر كدام از ريشه آجر بازو دار پنج الي شش عدد آجر كه پهنا و درازا و قطر آن 25×25 و 6×6 سانتيمتر است قرار داده شده، اين آجرها بر روي هم به واسطه  ملاط گچ متصل گرديده است ، بعداً آجر ريشه دار را بر روي آن استوار ساخته اند، ضمناً براي آنكه لبه آجرهاي روي مخروط به يكديگر متصل گردند آنها را طوري با آجر تراش داده و به يكديگر قفل و بست نموده اند كه ناظر و بيننده گنبد تصور مي نمايند  كه سطح مخروط بنا تماماً از يك قطعه آجر مخروطي شكل ساخته شده است و اين خطاي باصره تنها از جهت مهارت در طرز اتصال و پوشش سقف توليد مي شود، از اين رو در طرز اتصال و قرار دادن ريشه‌هاي آجر در بدنه مخروط مراقبت كافي شده ديگر احتياج به بند كشي پيدا نمي شود زيرا فاصله اي  در اين بين توليد نمي گردد و گذشته از آن سراشيبي تند بام مخروطي هم مانع ايستادگي آب باران بر روي بام گنبد شده  و همين سراشيبي و همواري بام از علل موثر استحكام و صيانت مخروط گنبد بشمار است .



درون  بناي گنبد قابوس از لحاظ سادگي مانند خارج آن مي باشند و بطوريكه از دقت بر روي ديوار و جدار داخلي آن بدست مي آيد، در زمان ساختمان بنا روكش گچي رنگين و يا اندودي از گچ به قطر يك سانتيمتر تا پنج الي شش سانتيمتر بر روي ديواره آجري برج  قرار داده بودند كه اكنون آثار آن از بلندي هفت الي هشت متري كف دروني برج تا رأس داخلي مخروط ديده ميشود، تنها اشكال ملاحظه دقيق آن تيرگي و دود زدگي  درون گنبد است كه يكسره داخل بنا را سياه و تيره ساخته است.

از تزيينات خارجي اين بناي عظيم گذشته از كتيبه ها بايستي دو رشته مقرنس آجري كه نيم گنبد ميان دو طاق سر در بر روي آنها ساخته شده است نام برده شود،


دورنماي برج رادكان كرد كوي

كتيبة كوفي برج رادكان


 اين دو مقرنس ساده زيبا و دو مقرنس ديگر به همان شكل كه در زير آنها ساخته شده است و گچبري صفحه جدولي زير تيزه طاق سر در ورودي و آثار كلاف بندي قطارهاي گچي كه در كاسه سر در مشاهده مي گردد و اكنون خراب و شبح طرحي از آن باقي است اگر چه در كمال سادگي مي باشد، ليكن از اين جهت كه نمونه ابتدايي [38] از هنر تزييني به شمار مي رود قابل شناسايي و سزاوار حفظ و نگاهداري است.

 در باب ارتفاع حقيقي اين برج نظريات مختلف بود تا آنكه نگارنده كه در سال هزار و سيصد و هيجده خورشيدي مأمور تعمير و مرمت آن گرديد، موفق شد كه با كمال دقت بلندي برج را پس از تعمير و اتمام ساختمان مخروط رأس اندازه گيري نمايد و مشخصات حقيقي آن بدين قرار است:

بلندي بدنه برج از كف زمين تا زير قاعده مخروط رأس سي و هفت متر تمام است.

بلندي كتيبه مخروط از كف قاعده تا رأس آن هيجده متر تمام است كه روي هم رفته بلندي كليه برج به استثناي تپه اي كه بر روي آن ساخته شده پنجاه و پنج متر است. اگر پانزده متر بلندي تپه دستي كه گنبد بر روي آن ساخته شده بر ارتفاع گنبد بيفزاييم مجموع بلندي گنبد قابوس به هفتاد متر مي رسد از اين جهت مي توانيم بناي گنبد قابوس را از بلندترين آثار تاريخي دنيا به شمار آوريم. گذشته از اهميت صنعتي و تاريخي برج در عالم معماري  اسلامي پايداري آن در دشت تركمان موجب راهنمايي مسافرين و مردمان و ساكنين دشت مي باشد زيرا قامت رعناي گور در عين اينكه نماينده عظمت و جلال جرجان دوران آل زيار و يادگار فرمانروايي شمس المعالي مي باشد خود هادي و راهبر مسافرين  است . بناي گنبد در نتيجه بي مبالاتي و تجاوزي كه با آن شده بود به منظره رقت آوري در آمده بود پايه بنا و اطراف سر در ورودي و صفه و خروجي هاي آجري آن صدمات زياد ديده بود و در بعضي قسمتهاي پايه بنا حفره هايي به عمق دو الي دو مترو نيم توليد شده بود، آجرهاي آنرا كنده و برده بودند و در حقيقت چيزي نمانده بود كه پي بنا از كشيدن بار سنگين آرامگاه شانه خالي كند، گذشته از خرابي پي و پايه بنا گنبد مخروطي آن بالاخص در سمت شرقي و غربي خرابي و لطمه هاي فراوان ديده و قريب هزار و پانصد عدد از آجرهاي ريشه دار آن شكسته  و از جاي خود در اثر اصابت گلوله در آمده بود، اطراف روزنه شرقي به كلي خراب و آجرهاي طره و قسمتي از تيزه هاي مابين پشت بند (قسمت جنوب شرقي) و خطوط كتيبه بند «الامير ابن الامير و قابوس ابن وشمگير» مكرر زير و بالا ريخته و محو شده بود، درون بنا هم نيازمند به تعميرات و اصلاحاتي بود، تا آنكه در سال 1304 خورشيدي براي نخستين مرتبه به تعمير پايه بنا بر طبق اسلوب قديمي  آن اقدام شد و به هر ترتيبي صفه آن ساخته و پرداخته شد،

 قسمت مهم تعمير آن كه مرمت گنبد مخروطي و پوشش بام گنبد بود موكول به سال 1318 خورشيدي گرديد سپس در خلال سال 1317 به تهيه چوب بست معظم آن در بدنه وسطي غربي ورودي گنبد مخروطي اقدام شد و پس از يك سال كه چوب بست آن پايان پذيرفت و نرده بام سي و سه پله آن به اتمام رسيد، از شهريور ماه 1318 خورشيدي شروع به تهيه آجر مخصوص بام و ساختن پالِكي دوار و نصب جرواثقال و ساير وسايل فني تعمير گرديد، در طي سه ماه كليه مرمت گنبد مخروطي و تعمير كتيبه و صفه  قاعده و اصلاحات دروني آن به پايان رسيد، به طوري كه براي هميشه اين شاهكار صنعتي عالم اسلامي كه با شكوه ترين ابنيه قرن چهارم هجري است از خطر خرابي و هر نوع گزند و آسيبي محفوظ و مصون گشت. در اين جا بي مناسبت نيست كه نامي از بناي برج رادگان جرجان  هم كه از نظر معماري و ساختمان بي شباهت به گنبد قابوس نيست برده شود.

برج رادگان كه در جنوب جرجان و آبادي رادگان به تقليد از بناي گنبد قابوس با آجر ساخته شده است، آرامگاه يكي از اسپهبدان آل باوند و فرمانروايان محلي است كه بر طبق كتيبه متعلق به آغاز قرن پنجم (سال 407ـ411) هجري است و به طوري كه از متن كتيبه كوفي آن بر ميآيد ، ساختمان بناي نامبرده در سال 407 هجري توسط اسپهبد ابو جعفر آغاز و تا سال 411  هجري اتمام آن به طول انجاميد.

 اين بنا كه به صورت برج مدوري ساخته شده داراي گنبد مخروطي آجري است كه آجرهاي آن مانند آجر پوشش گنبد مخروطي گنبد قابوس ميباشد با اين تفاوت كه آجر ريشه دار پوشش گنبد برج رادگان به مقياس كوچكتري تهيه شده ليكن از جهات پختگي و رنگ و استحكام نظير آجرهاي گنبد قابوس است، تفاوت ديگر آن با بناي گنبد قابوس در اين است كه روزنه اين برج برخلاف روزنه شرقي گنبد قابوس كه در بدنه مخروط ساخته شده ، در بدنه مدور برج احداث گشته است و ضمناً از نظر آثار تزييني هم بر گنبد قابوس  رجحان دارد، زيرا در اين بنا تزيين گچ بري هم علاوه بر تزيين آجري موجود است . اين برج كه در محل بنام قلعه كبري هم ناميده مي شود و بر فراز تپه اي قرار گرفته است داراي موقعيت طبيعي مخصوصي است، به طوري كه اطراف آنرا مناظر زيبايي احاطه نموده است و چون تا اندازه اي از گزند و تجاوز محفوظ مانده چندان دچار خرابي نشده است، شاهكار صنعتي اين بنا نيز ساختمان گنبد مخروطي صيقلي و هموار آن مي باشد، قاعده مخروط و طره زيرين و دو رشته تزيين و كتيبه كوفي گچي آن جز تزيينات جالب توجه قرن پنجم هجري بشمار ميرود، و همچنين ساختمان سر‌در آن از نظر فن معماري بي اهميت نمي باشد، بدين جهت بناي رادگان را عده اي تقليد صرف از ساختمان عظيم گنبد قابوس مي دانند، و اين نظريه با بررسي و تطبيق شكل ساختمان و طرز آجر چيني و به ويژه ساختمان مخروط گنبد تا اندازه اي صحيح و قريب به يقين است، و مي توان معتقد شد كه اگر چه معمار بنا صرفاً در ساختمان برج رادگان از گنبد قابوس تقليد و متابعت ننموده است، ليكن تا حدي معماري گنبد در طرز ساختمان و معماري رادگان موثر شده است و كارگران بنا نتوانسته اند از تقليد آن صرف نظر نمايند بدين رو بايستي ساختمان گنبد قابوس را به منزله سرمشق بناء برج رادگان و ساير ابنيه تاريخي مازندران بدانيم. پايان [39]



 

1 شهر گرگان را كه در كرانه رود گرگان واقع شده از قديم به دو قسمت تقسيم نموده اند يكي شهرستان و  ديگربَكر آباد  و به وسيله پلي به هم متصل مي شده است. جغرافي ابن حوقل صفحه 273 .

2 براي بررسي بيشتري در اطراف اهميت تاريخي تپه هاي نامبرده رجوع شود به گزارش حفريات تورنگ تپه نزديك استر آباد تاليف دكتر ويلسن چاپ نيويورك. كتابخانه موزه ايران باستان.

3 چون وشمگير در سال 356 هجري در شكار گراز وحشي كشته شد پسرش قابوس مشهورترين پادشاه آل زيار در تخت نشست قابوس مشهورترين پادشاه آل زيار است به گفته ياقوت وي هم جنگجويي قهار و هم اديبي فاضل بود نظامي سمرقندي او را به عنوان «مردي بزرگ و فاضل و دوست ارباب دانش» توصيف نموده و ابن سينا و البيروني از جمله كساني هستند كه از حمايت او برخوردار بودند و بيروني كتاب مشهور خود را از به نام «آلاثار الباقيه عن القرون الخاليه» بنام او توشيح كرده است. ايران شهر ج 1 ص 397.

4 قابوس اميري بيرحم بود و همين خصلت باعث شد كه وي 18 سال در زندان بماند ولي بعداً آزادي يافت و تاج و تخت خود بازگرفت و بار ديگر بيرحمي را شروع كرد و در نتيجه او را به نفع پسرش منوچهر خلع و در قلعه چينشك نزديك استر آباد زنداني كردند و در آنجا از شدت سرما هلاك شد تابوت محتوي جسد او را سپس در گنبد قابوس واقع در 60 ميلي شمال شرقي استر آباد (گرگان حاليه) كه برجي به ارتفاع 167 فوت و مخصوص آرامگاه اوست جاي دادند. كتاب ايرانشهر ج 1 ص 397.

 

    منبع:www.ichodoc.ir