طريقت يسويه تا زمان ظهور طريقت نقشبنديه – قرن 16-15 ميلادي – در تمامي تركستان و خراسان و حتي كشمير، كابل، دياربكر، استانبول و حجاز توسط دراويش يسوي كار مي‌شد. اين طريقت، پس از ظهور نقشبنديه و طريقت‌هاي بزرگ ديگر همچون كبرويه و چشتيه رو به افول نهاد. مؤسس طريقت نقشبنديه، محمد بهاءالدين بخاري (شاهِ نقشبند) خود از مشايخ يسويه همچون «قثم شيخ» و «خليل آتا» كسب فيض نموده است، بدين ترتيب مي‌توان ادعا داشت كه طريقت نقشبنديه در واقع ادامه طريقت يسويه است.
از خلفاي نخست خواجه احمد يسوي مي‌توان از حكيم سليمان آتا باقيرغاني نام برد. حكيم سليمان آتا مشهورترين خليفه‌ي يسوي در بين تركمن‌ها است. اين اشتهار را مي‌توان به سبب حكمت‌هايي دانست كه به شيوه‌ و سبك پير خود سروده است. او اولين و مشهورترين پيرو ادبي خواجه احمد يسوي به شمار مي‌رود.
«سلطان حبي خواجه» فرزند حكيم سليمان آتا، اولين شيخي است كه طريقت يسويه را هزار سال پيش به منطقه تركمن‌‌صحرا آورد. ما به خاطر اهميت شناخت طريقت يسويه و مشايخ آن، بر آن شديم تا به تحقيق در زندگي او بپردازيم. حبي خواجه در تركمن‌صحراي ايران در حد فاصل جنگل گلستان و منطقه گليداغ در بالاترين نقطه كوهي به همين نام، مدفون است.
تاكنون در اين مورد هيچ تحقيقي صورت نگرفته است. اين مقاله كه براي اولين بار در نشريه ياپراق شماره 15-14 منتشر ‌شد، آخرين اطلاعات بدست آمده درباره‌ي اين عارف تركمن ارائه شده است.



درباره‌ي خانواده‌ي سلطان حبّي خواجه
حبي خواجه چهارمين فرزند حكيم سليمان آتا است. زندگاني سلطان حبي كه بيشتر به افسانه شباهت دارد به مراتب شنيدني‌تر از ديگر عرفاي ترك – تركمن است.
در رساله‌ي «حكيم آتا» اشاره شده است كه سلطان حبي دو برادر داشت. در اين رساله، نام فرزندان حكيم آتا بدينگونه آمده است: اصغر خواجه، محمود خواجه و حبّي خواجه. «شجره‌نامه‌ي آتاي تركمن» تعداد فرزندان حكيم آتا را با افزودن نام «قوچغار خواجه» به چهار مي‌رساند.(3)
در باره‌ي زندگاني سلطان حبي در «رساله‌ي حكيم آتا» اينگونه آمده است: «حكيم آتا از عنبر انه داراي سه فرزند به نام‌هاي محمود خواجه، اصغر خواجه و حبّي خواجه شد.
نام پدر سلطان حبي، «حكيم سليمان آتا باقيرغاني» (وفات 582 هجري) و نام مادر وي «عنبر» دختر بوراق‌خان ( يا «بوغراخان») است.(4)

علت مهاجرت سلطان حبي به تركمن‌صحراي ايران
حكيم آتا دو فرزند بزرگ‌تر خود – محمود خواجه و اصغرخواجه - را براي كسب علوم قرآني نزد «جار الله زمخشري» -عالم و مفسر مشهور - به خوارزم مي‌‌فرستد. كوچك‌ترين فرزند او، حبي خواجه، هر روز سوار بر اسب به شكار آهو مي‌رود و شكار خود را نزد پدرش مي‌آورد. حكيم آتا براي اطلاع از ترقيات روحي فرزند خود به فكر امتحان وي بر مي‌آيد. آتا مريدي به نام شيخ سعد – برادر كوچك‌تر سلطان سنجر ماضي(5) (فوت 552 هـ. / 58- 1157 م.)- در قصبه‌ي طراديگان واقع در ولايت جونوق داشت. آتا نام او را ندا مي‌كند، شيخ سعد طرفةالعين مي‌آيد. آتا، حبي خواجه را نيز ندا مي‌كند، اما او بعد از مدتي مي‌آيد. پدر از وي سبب ديركردش را مي‌پرسد. او ادعا مي‌دارد كه در درياي محيط در حال نجات غريق‌ها بوده است. پدر باور نمي‌كند. حبي خواجه مي‌گويد كه نجات يافتگان پنج ماه ديگر يازده سكه‌ي طلا به عنوان شكرانه خواهند آورد. اينگونه نيز مي‌شود، بعد از پنج ماه عده‌اي مي‌آيند و شكرانه به سلطان حبي مي‌دهند و مريدش مي‌شوند. حكيم آتا از عروج روحي فرزند خود متعجب مي‌شود. روزي حكيم آتا نه گاو قرباني مي‌كند و در غياب سلطان حبي، با ديگر مريدان به ذكر مشغول مي‌شود. در اين بين حبي خواجه با آهواني كه شكار كرده مي‌آيد و از اين اينكه پدر وي را دعوت نكرده است اندوهگين مي‌شود. با كرامت گاوها را زنده مي‌كند و تمامي مردم به او گرايش پيدا مي‌كنند. حبي خواجه به پدر مي‌گويد كه من براي هميشه از اينجا مي‌روم و به حجره‌ي خود وارد مي‌شود، كفن مي‌پوشد و غايب مي شود.»(6)
در اين باره، در شجره‌نامه‌ي آتا آمده است: «حكيم سليمان‌نينگ تؤرت اوغلي بار اردي. بيري‌نينگ آدي اصغر خواجه، و بيري‌نينگ آدي قوچغار خواجه و بيري‌نينگ آدي محمود خواجه و بيري‌نينگ آدي سلطان حبي خواجه – سلّمهم الله – اردي‌لر، تيريك صورتي بيرله غايب بولدولار.»(7)
حكيم آتا براي يافتن فرزند خود به تمام مناطق افرادي را گسيل مي‌دارد، اما از او اثري پيدا نمي‌شود. حكيم آتا در رثاي فرزند خود شعري دارد كه در «ديوان حكمت» وي آمده است. اين شعر را در اينجا مي‌آوريم:
واه دريغا يرنينگ گؤك‌نينگ آراسيندا،
يتورديم من شونقار قوشوم تاپماس منأ.
يارانلار سيز تيلاك‌ده من ايستاكـده ،
ييـغلابـان گـؤزده يـاشيم سيلـماس منأ.

ييغلابان گؤزده ياشينگ سيلغيل تييرلر،
تؤرت يانينگغا ازگو – سوراغ سالغيل تييرلر،
ايسته‌بان جان قوشوم‌ني بوُلغوُل تييرلر،
من آنگا آرام – قرار قيلماس منأ.

من آنگا آرام قرار نتاك قيلغوم،
اتيم اريب، منگزيم سولوب قايدا بارغوم،
يا الها! بوُلوُنماسا من قوُل اؤلگوم،
سوراغينگني اشيتسم دورماس منأ.

قوشوم‌نينگ آدي گلور شام – عراقدا،
حرم بيرله خطي‌دن، اول تاش – ايراقدا،
پرواز قيليب يؤري دييرلر، جان فراقدا،
من آنينگ يوللاريني بيلمس منأ.

يولوني بيلمه‌سم تييب نه قيلايين،
عالم اوكوش امكاك قايان گؤره‌يين،
يارانلار سيز قاتينگيز من بارايين،
من بارسام اوشال يردن گلمس منأ.

من بارسام بوُلغاي موُ آندا قوشوم،
بوُلوُنماسا دشوار بوْلوُر منينگ ايشيم،
قوْلوُمغا قوْنسا يتگير شونقار قوشوم،
غاز – قوُ قارشوُ گلسه سالماس منأ.

قوشومغا آت بريلدي آدم توزي،
خوجه علي – قول سليمان حكمت سؤزي،
كيم بيلدي، كيم بيلمه‌دي بو سرّ سؤزي،
مولام‌نينگ سرّلاريني بيلمس منأ. (8)

ترجمه: «آه دريغا! در ميان آسمان و زمين پرنده‌ي سنقر خود را گم كرده‌ام و آن را نمي‌يابم. اي ياران، شما در دعائيد و من از فراق او اشك از چشمانم جاريست.
مي‌گويند كه با گريه اشك از چشمانم جاري سازم و به چهار طرف جويندگاني را براي يافتن وي بفرستم. مي‌گويند كه بايد آن پرنده همچون جانم را پيدا كنم. من در جستجوي اويم و قراري ندارم.
چگونه در فراق او آرام گيرم؟ لاغر گشته‌ام و رنگ بر چهره ندارم، از كجا او را بيابم؟ اگر خبري از او بشنوم، درنگ نخواهم كرد.
خبر پرنده‌ي من از شام و عراق و حرم و ختاي مي‌رسد. مي‌گويند كه پرنده‌ي من در آنجاها پرواز مي‌كند. جان من در فراق‌ وي مي‌گدازد، چه كنم كه راه را نمي‌دانم.
چه كنم؟ از كه كمك و ياري خواهم؟ اي ياران! اگر او را يافتيد تحمل كنيد تا من برسم. اگر من بدانجا روم، ديگر باز نخواهم گشت.
اگر من بدانجا روم آيا پرنده‌ام را خواهم يافت؟ اگر او را پيدا نكنم، كار من دشوار خواهد شد. اگر آن پرنده‌ي سنقر من بر دستانم بنشيد، اگر غاز و قو هم به نزد من بيايد، آنها را تحويل نخواهم گرفت.
پرنده‌ي من از جنس آدم است. اي سليمان! آيا سخنان حكمت‌آميز و پر راز و رمز تو را كسي فهميده است؟ من بر اسرار پروردگارم واقف نيستم.»


تولد و وفات سلطان حبي
تاريخ تولد و وفات سلطان حبي تاكنون براي ما معلوم نشده است. اما با توجه به وفات پدر وي حكيم آتا در سال 582 هجري بر مي‌آيد كه وي پيش از تاريخ بدنيا آمده و بعد از اين تاريخ نيز فوت كرده باشد. با توجه به محدوديت منابع تاريخي در اين باره فعلاً اطلاعات دقيق‌تر را به فرصتي ديگر مي‌گذاريم.


نسب‌نامه‌ سلطان حبي
مهمترين منبعي كه درباره‌ي نسب‌نامه «سلطان حبي خواجه» در اختيار ماست «شجره‌نامه‌ي آتا»، مي‌باشد. در اين شجره‌نامه نام پدران سلطان حبي ذكر شده است. گرچه در اين شجره‌نامه به ذكر نام‌ها بسنده شده است با اين وجود برخي مطالب آن پاره‌اي از ابهامات تاريخ شخصيت‌هاي تركمن را براي محققان روشن مي‌سازد. يكي از اين ابهامات كه تاكنون منتشر نشده است، سلسله انساب سلطان حبي و ديگر عارفان اين طايفه‌ي آتاي تركمن است.
شجره‌نامه‌ي آتاي تركمن سلسله انساب سلطان حبي را به حضرت عثمان رضي‌الله عنه مي‌رساند. سلسله‌ي انساب وي در شجره‌نامه‌ي آتا اينگونه آمده است: «… ايمدي حضرت عثمان‌نينگ دوقوز اوغلي بار اردي: بيري‌نينگ آدي عبدالله اكبر و بيري‌نينگ آدي … ايمدي بيان عبدالله اكبر، عبدالله اكبرنينگ اوغلي هارون، آنينگ اوغلي عبدالجبار، آنينگ اوغلي عبدالقهار، آنينگ اوغلي عبدالله، آنينگ اوغلي عبدالكريم، آنينگ اوغلي شهاب‌الدين، آنينگ اوغلي نجم‌الدين… ايمدي نجم‌الدين‌نينگ ايكي اوغلي بار اردي: بيري‌نينگ آدي سعدآتا لقبي اسمحمود آتا و بيري‌نينگ آدي معروف. آنينگ اوغلي داود، آنينگ اوغلي حسن، آنينگ اوغلي بايزيد، آنينگ اوغلي اسكندر، آنينگ اوغلي يحيي، آنينگ اوغلي قيصر، آنينگ اوغلي مراد، آنينگ اوغلي سليمان آتا رحمه الله عليه. سليمان آتانينگ ايكي اوغلي بار اردي: بيري‌نينگ آدي سوجوك‌لوك ابراهيم آتا اردي و بيري‌نينگ (آدي) محب آتا اردي.
سوجوك‌لوك ابراهيم آتانينگ اوغلي سلطان قطب الاقطاب حكيم سليمان آتا عليه الرحمه اردي. حكيم تيب حضرت خواجه احمد يسوي (دين) طريقت بابيندا حكمت گؤردي، اول سبب‌دين حكيم آتا تيب آت قوْيدوُلار.
حكيم سليمان‌نينگ تؤرت اوغلي بار اردي: بيري‌نينگ آدي اصغر خواجه، و بيري‌نينگ آدي قوچغار خواجه و بيري‌نينگ آدي محمود خواجه و بيري‌نينگ آدي سلطان حبي خواجه اردي، - سلّمهم الله تعالي – اردي‌لر، تيريك صورتي بيرله غايب بولدولار. شيخ سعد نفس اوغلي توُروُر، سلطان سنجر ماضي‌نينگ ايني‌سي توُروُر…»(9)
همانطور كه در متن بالا نيز مشاهده مي‌شود، سلسله انساب سلطان حبي به واسطه نوزده تن از پدرانش به حضرت عثمان ذي‌النورين رضي الله عنه ختم مي‌شود. در ميان اين نام‌ها به اسامي شخصيت‌هايي بر‌مي‌خوريم كه نام‌شان در تاريخ باقي مانده است و آن گونه كه معلوم مي‌شود آنان از نام‌آوران زمان خود بوده‌اند. پدر سلطان حبي، حكيم سليمان آتاي باقيرغاني (582 هجري) سومين و مشهورترين خليفه‌ي سر سلسله‌ي طريقت يسويه خواجه احمد (فوت 562 هجري) است كه پس از فوت پير خود راه وي را ادامه مي‌دهد. شرح كامل زندگاني وي را در فصلنامه‌ي ياپراق آورده‌ايم .(10)
بررسي ديگر شخصيت‌هاي شجره‌نامه آتاي تركمن را انشاءا... در مقاله‌اي جداگانه بررسي خواهيم كرد.


مزار سلطان حبّي و گزارشي كوتاه از آن
آن گونه كه از شواهد بر مي‌آيد و عقيده‌ي عموم مردم بر آن تأكيد دارد اين است كه سلطان حبي به اولياي غايب پيوسته است. ما در همين اواخر شنيديم كه زيارتگاهي در منطقه قرق جنگل گلستان وجود دارد كه مزار سلطان حبي است.
در تاريخ 28/7/79 بازديد و زيارتي از مزار سلطان حبي توسط نگارنده و همكاران انجام گرفت. سلطان حبي در بلندترين نقطه شمال جنگل گلستان در حد فاصل جنگل گلستان و منطقه گليداغ قرار دارد. مزار سلطان حبي، در كومه‌اي سنگي قرار دارد. در طرف غرب آن دو كومه ديگر با درب مستقيم به عنوان مهمان‌سرا توسط زائرين ساخته شده است. چند تكه چوب حكاكي شده‌ي قديمي در روي مزار سلطان حبي قرار دارد. سقف كومه‌ها را پوشانيده‌اند و فقط يكي از ستون‌ها نقش حكاكي‌هاي قديمي اسلامي را بر روي خود دارد. مزار حبي را با تخته سنگ‌هاي بزرگ درست كرده‌اند كه نمايي همچون سنگ‌هاي ديوار اتاق دارد. مزار سلطان حبي را محلي‌ها «مرغزار اوليا» نيز مي‌گويند و دو قله‌ آن طرف‌تر در جانب شمال غربي كوه «گلعذار اوليا» قرار دارد كه به روايت مردم مزار خواهر سلطان حبي است.
در جنوب سلطان حبي، قله‌ي «محمد زمان» (نشين)، در جنوب شرقي قله‌ي «يكه بارماق»، در شرق «دويه اؤركوجي» (كوهان شتر) (ديوار كجي) و در غرب قله‌ي «صوفي قوْتچي» يا «صوفي قوْرچي» قرار دارد.
دورتادور سلطان حبي مزار مسلمين قرار دارد كه به زمان‌هاي بسيار قديم احتمالاً به زمان سلطان حبي مربوط است. قدمت سنگ مزارها از زندگي و وجود تمدن در دوران گذشته حكايت دارد.
هنوز نيز زوار از روستاهاي گليداغ، لؤهوندور، يان‌بولاق، يل چشمه و به‌كده به اينجا مي‌آيند. برخي عقيده دارند كه اينجا محل عروج سلطان و برخي ديگر محل عبادت و زندگي وي است. احتمال اينكه وي عروج كرده باشد و تاكنون زنده باشد، كم است. اين روايت احتمالاً از شجره‌نامه‌ي آتا نشأت مي‌گيرد.(11)
با توجه به وفات پدر سلطان در سال 582 هجري، احتمال مي‌رود كه وي چند سال پيش از اين تاريخ به آنجا مهاجرت كرده باشد. احتمالاً بعد از آمدن سلطان حبي به آنجا، مردم به دور وي گرد آمده و محلي مسكوني در آنجا تشكيل داده باشند. تحقيقات گسترده‌تر باستانشنان اينگونه ابهامات را از بين خواهد برد.

رساله‌ي سلطان حبي
در باره‌ي زندگاني وي رساله‌اي براي ما به يادگار مانده است. اين رساله‌ بر خلاف «رساله‌ي حكيم آتا» كه كتابي است منظوم و منثور، فقط به صورت شعر در قالب مثنوي بيان شده است. از اين رساله بجز يك ورق، چيز ديگري در دست نگارنده مقاله وجود ندارد. با توجه به گستردگي نام وشهرت سلطان حبي در ميان تركمنان، اميد مي‌رود كه رساله‌ي وي در آينده‌اي نزديك يافت شود. اكنون چند بيت از اين كتاب را مي‌آوريم كه به كرامتِ زنده كردن گاو توسط وي اشاره دارد:

بسم الله تيـب أر حـبي، بيــــر دريـني اوردولار
باياغــي تك اول سيغير، تـوروب يؤروبــردي‌لر
سلطان حبي ولـي‌نينگ، آياقـلارين اؤپـــــدولـر
رخصت آليـب اول سـيغير، اوتـلاغالي گيــتدي‌لر
اوشول وقتدا سليمان، باسين يرگه قويــــدولار
اؤز اوغلونينگ ايشي‌گه حيران بولوب تــوردولار
عارف بولوب بيز ايكه‌و ايـل خلقيني ييغماس‌ميز
شاخ چيقارديق بيز ايكه‌و بير قازانغا سيغماس‌ميز
بو سؤزني سيز آيتينگـــيز گيـتر يولني سورالي
سيز تورونگيز جان بابام بيز غريب‌لار يؤرألــــي
تقصير دييبـــان أر حبي توروب يـؤري بردي‌لر
انه اوغول ايكي‌سي اول حجرأگه گيــــــردي‌لـــر
عـــنبر انه حجرأنينگ ايشــــــيك‌لـرين آلدي‌لار
غايــــب بولوپ حـــــبي‌نينگ لباس‌لاري قالدي‌لار
سليمان‌ني سورسانگيز خواجه احمدگه نايب‌ديـر
سلطان حبي شول وقتدا تيريك يؤرگن ]غايب‌دير[
صبح صادق بولغاندا عـــنـبـر انـــــه توردولار
گؤره‌ي دييبان اوغلوني اول حجرأگه گيردي‌لـــر
اوغلون تاپماي انه‌سي آليپ چيقدي لــــــباسين
فـــــــريـــاد قــــيليپ آييتدي خدايي‌غا ثناسين
سلطان حبي جان بالام قايدا غايب بولدونگ سـن
من شكسته غريب‌ني ايمدي ناميد قويدونـگ سـن
تيري غايب بالامني ايمدي كيمدن ســــــورايين
غايب بولغان بالامدان …………………………..
غايب‌دان آواز گلدي سلطان حبي تيريك ديـــــر
خضر بيرله الياس‌غا بيرله ……...........................
هـيـچ اولـيـا تاپـــمادي بــو دنيــانينگ ميدارين
غايبدان سؤز اشيتدي كؤنگلي تاپدي قـــــرارين(12)
ترجمه: «حبي خواجه بسم الله گفت و به يكي از پوست‌ها ضربه‌اي زد. گاو همچون زماني كه زنده بود بلند شد و به راه افتاد. آن گاو به پاهاي سلطان حبي بوسه زد، رخصت خواست. گاو مي‌چريد و مي‌رفت. در آن وقت حكيم سليمان آتا سر بر زمين نهاد و از كرامت فرزند خود حيران ماند. حكيم آتا گفت: ما عارف هستيم و بدين گونه مردم را نمي‌توانيم دور خود جمع كنيم. ما همچون دو كله‌ي قوچ هستيم كه در يك ديگ نمي‌توانيم بجوشيم. سلطان حبي گفت: پس اي پدر بزرگوار! من مي‌روم. سلطان حبي از جاي برخواست و با مادر به راه افتاد. هر دو داخل حجره‌اي شدند. عنبر انه، مادر وي، درب حجره را گرفت. سلطان حبي غايب شد و فقط لباس‌هايش ماند. حكيم سليمان آتا، نايب خواجه احمد يسوي است. سلطان حبي اكنون غايب است و زنده مي‌باشد. صبح صادق، عنبر انه از خواب برخواست و براي ديدن فرزندش رفت. فرزند خود را نيافت، لباس سلطان را بر دست گرفت و فريادزنان ا گفت: اي فرزندم، سلطان حبي، كجا غايب شده‌اي. من غريب و شكسته دل را نااميد رها كرده‌اي. سراغ فرزند غايبم را از چه كسي بگيرم. ندايي از غايب آمد: سلطان حبي زنده است، او با خضر و الياس همراه گشته است. هيچ يك از اوليا در اين دنيا طاقت نياوردند. چون مادر اين سخن از غايب شنيد، دلش آرام گرفت.»


نام سلطان حبي در ادبيات تركمن
آنگونه كه سلطان حبي در ميان تركمنان مشهور است، چنين به نظر مي‌رسد كه نام وي نيز در آثار ادبي پيدا شود. تاكنون تحقيق گسترده‌اي در اين مورد انجام نگرفته‌ است، ولي نام وي با توجه به محدوديت منابع موجود، فقط در داستان «يوسف و احمد» اثر قربانعالي معروفي» (1810-1735م) شاعر شهير تركمن يافت شد. در اين كتاب آمده است:
سانـگا يـار بولوپـدير حضرت عـلي
دارغان بابا بيلن اول ســلمان ولي
سلطان محمود بيلن سلطان أر حبي
چلتن‌لرينگ بيري تورار، جان بالام (13)

زيرنويس‌ها:
1. Turkestan Down to the Mongol invasion، و. بارتولد، به نقل از نخستين متصوفين ادبيات ترك، پروفسور فواد كوپرولو، چاپ پنجم، آنكارا، انتشارات آريسان، 1984، ص 76.
2. ديوان حكمت، خواجه احمد يسوي، به كوشش دكتر حياتي بيجه، آنكارا، تركيه ديانت وقفي يايينلاري/ 119، 1993، مقدمه ص XVIو XV.
3. شجره‌ نامه‌ي طايفه‌ي آتاي تركمن، دست نوشته طاغن‌نيازشيخ (فوت 1325هـ.ق)، مقدمه و تصحيح محمود عطاگزلي (آماده چاپ).
4. رشحات عين الحيات، مولانا فخرالدين علي بن حسين واعظ كاشفي (867-939 هجري)، با مقدمه و تصحيحات و حواشي و تعليقات دكتر علي اصغر معينيان، شهريور 1356، انشتارات بنياد نيكوكاري نورياني، پاورقي ص 22؛ و ترجمه‌ي تركي رشحات، ص 16 به نقل از نخستين متصوفين ادبيات ترك، پاورقي ص 88؛ مذكر احباب، ج 5، ص 534، به نقل از «به نقل از نخستين متصوفين ادبيات ترك، پاورقي ص 88.
5. همان مأخذ.
6. نخستين متصوفين ادبيات ترك، پروفسور فواد كوپرولو، چاپ پنجم، آنكارا، انتشارات آريسان، 1984، صص 91-90.
7. شجره‌ نامه‌ي طايفه‌ي آتاي تركمن.
8. ديوان حكمت، حكيم سليمان آتا باقيرغاني، به كوشش محمود عطاگزلي، شعر «تابماس منأ».
9. شجره‌ نامه‌ي طايفه‌ي آتاي تركمن.
10. فصلنامه‌ي ياپراق، سال اول، شماره 2 و 3، پاييز 1377، صص 16 الي 21.
11. شجره‌ نامه‌ي طايفه‌ي آتاي تركمن.
12. ورقه‌اي به جاي مانده از رساله‌ي سلطان حبي.
13. يوسف و احمد، معروفي، قربانعالي، به كوشش مراددوردي قاضي، ويرايش محمود عطاگزلي، انتشارات جلوه، چاپ اول 1377، ص 80. پاییز79

  منبع:www.ataturkmen.com