به‌ هر حال‌ چون‌ آتسز به‌ خوارزم‌ بازگشت‌، راههاي‌ وصول‌ به‌ آنجا را بست‌ و كارگزاران‌ سلطان‌ را به‌ زندان‌ افكند و طغيان‌ را آشكار گردانيد. سلطان‌ سنجر كه‌ گويا در اين‌ زمان‌ در بلخ‌ بود، روي‌ به‌ خوارزم‌ نهاد محرم‌ 33. آتسز كه‌ ياراي‌ پيكار در خود نمى‌ديد، روي‌ به‌ هزيمت‌ نهاد؛ اما اندكى‌ بعد بيامد و خوارزم‌ را گرفت‌ و در 34ق‌ به‌ بخارا هجوم‌ برد و غارت‌ و ويرانيها كرد و آنگاه‌ به‌ روايتى‌ در 35 ق‌ نام‌ سنجر را از خطبه‌ و سكه‌ بيفكند. با اين‌همه‌، ناچار شد خود را مطيع‌ سلطان‌ بخواند و در 36 ق‌ بيعت‌نامه‌اي‌ در اين‌ باره‌ نوشت‌ و براي‌ سلطان‌ فرستاد. در همين‌ سال‌ ميان‌ سنجر و گورخان‌ قراختايى‌ جنگ‌ افتاد و سلطان‌ شكست‌ خورد و آتسز فرصت‌ را غنيمت‌ شمرده‌، مرو، سرخس‌، مرو شاهجان‌ و حدود نيشابور و بيهق‌ را به‌ باد غارت‌ گرفت‌ و بسياري‌ از جمله‌ عده‌اي‌ از دانشمندان‌ و فقها را كشت‌ و غنايم‌ و ذخاير بسيار برگرفت‌. سرانجام‌ سنجر باز روي‌ به‌ خوارزم‌ نهاد و در جمادي‌الا¸خر 42 دژ هزار اسب‌ را به‌ محاصره‌ گرفت‌. اما سلطان‌ اين‌ بار نيز از حمله‌ به‌ آتسز خودداري‌ كرد و او را به‌ صلح‌ و اطاعت‌ واداشت‌ و اين‌ آخرين‌ رويارويى‌ مستقيم‌ سنجر و آتسز بود.
آتسز از آن‌ پس‌ توجه‌ خود را به‌ جنگ‌ و پيشروي‌ در سواحل‌ سير دريا، تركستان‌ و قبچاق‌ معطوف‌ كرد و پيروزيهايى‌ به‌ دست‌ آورد. در اين‌ ميان‌ غزها پس‌ از چيرگى‌ بر سلطان‌ سنجر او را اسير كردند و برخى‌ متصرفاتش‌ را گرفتند. آتسز كوشيد از اين‌ فرصت‌ براي‌ تصرف‌ برخى‌ نواحى‌ اطراف‌ جيحون‌ استفاده‌ كند و به‌ رغم‌ آنكه‌ به‌ دعوت‌ ركن‌الدين‌ محمودخان‌ سلجوقى‌ براي‌ همكاري‌ در استخلاص‌ سلطان‌ پاسخ‌ مساعد داد و به‌ نسا رفت‌، ولى‌ كاري‌ از پيش‌ نبرد و به‌ خبوشان‌ قوچان‌ بازگشت‌ و همانجا درگذشت‌. صادق‌ سجادي‌