اُتْرار جلد: 1 شماره مقاله:1440
اُتْرار ، otrar] شهري باستانى در آسياي
مركزي. اين شهر در منابع به نامهاي تُراربند و تَربند نيز آمده است و برخى
آن را همان فاراب يا باراب دانستهاند. قدمت اين شهر به سدة نخست قم باز
مىگردد. گويا اين شهر كهن تا سدة 0ق/6م وجود داشته، و يكى از مراكز عمدة
بازرگانى ايران با آسياي مركزي، سيبري، چين و مغولستان بوده است.
در دوران فرمانروايى سلطان محمد خوارزمشاه اترار شهري مرزي بود و او مدتى شمال رود سيحون از جمله اترار را دراختيار داشت و اينالجق يكى از خويشاوندان تَركان خاتون مادر سلطان محمد كه لقب غايرخان داشت، امير اترار بود.
در 15ق كاروان بزرگى مركب از 50 بازرگان مسلمان همراه با تن ايلچى با پيامى از سوي چنگيزخان عازم سرزمين خوارزمشاه شدند و چون به اترار رسيدند، غايرخان به سبب آنكه بازرگانان و ايلچيان را جاسوس مىپنداشت و يا به سبب طمع در اموالشان، آنان را بازداشت كرد و به سلطان محمد نامه فرستاد. سلطان نيز بىتأمل دستور كشتن آنان را داد و غاير همة آن بازرگانان را به قتل رساند؛ اما يكى از آنان گريخت و ماجرا را با چنگيز در ميان نهاد. اين امر چنگيز را خشمگين ساخت و او را به انتقامجويى واداشت.
در 15ق لشكريان چنگيز به حركت درآمدند و در 16ق به كرانة سير دريا و شهر اترار رسيدند كه حصار و بارويى مستحكم داشت. چنگيز فرزندان خود جوجى، جغتاي و اكتاي را مأمور محاصره و فتح اترار كرد و خود عازم بخارا شد. محاصرة اترار ماه به درازا كشيد و عاقبت مغولان به فرمان جوجى بارو و حصار اترار را با خاك يكسان كردند.
در اواخر سدة ق/3م كوششهايى براي بازسازي و احياي اترار صورت گرفت، ولى شهر هرگز وضع پيشين را بازنيافت. تيمور در اواخر زندگى هنگامى كه قصد حمله به ختا و چين را داشت، در 07ق به اترار رسيد، ولى اجل مهلتش نداد و در همانجا بدرود حيات گفت.
از سدة 0ق اترار طريق زوال و انحطاط پيمود. اكنون تنها ويرانههايى از شهر كهن اترار بر جاي مانده است.*
در دوران فرمانروايى سلطان محمد خوارزمشاه اترار شهري مرزي بود و او مدتى شمال رود سيحون از جمله اترار را دراختيار داشت و اينالجق يكى از خويشاوندان تَركان خاتون مادر سلطان محمد كه لقب غايرخان داشت، امير اترار بود.
در 15ق كاروان بزرگى مركب از 50 بازرگان مسلمان همراه با تن ايلچى با پيامى از سوي چنگيزخان عازم سرزمين خوارزمشاه شدند و چون به اترار رسيدند، غايرخان به سبب آنكه بازرگانان و ايلچيان را جاسوس مىپنداشت و يا به سبب طمع در اموالشان، آنان را بازداشت كرد و به سلطان محمد نامه فرستاد. سلطان نيز بىتأمل دستور كشتن آنان را داد و غاير همة آن بازرگانان را به قتل رساند؛ اما يكى از آنان گريخت و ماجرا را با چنگيز در ميان نهاد. اين امر چنگيز را خشمگين ساخت و او را به انتقامجويى واداشت.
در 15ق لشكريان چنگيز به حركت درآمدند و در 16ق به كرانة سير دريا و شهر اترار رسيدند كه حصار و بارويى مستحكم داشت. چنگيز فرزندان خود جوجى، جغتاي و اكتاي را مأمور محاصره و فتح اترار كرد و خود عازم بخارا شد. محاصرة اترار ماه به درازا كشيد و عاقبت مغولان به فرمان جوجى بارو و حصار اترار را با خاك يكسان كردند.
در اواخر سدة ق/3م كوششهايى براي بازسازي و احياي اترار صورت گرفت، ولى شهر هرگز وضع پيشين را بازنيافت. تيمور در اواخر زندگى هنگامى كه قصد حمله به ختا و چين را داشت، در 07ق به اترار رسيد، ولى اجل مهلتش نداد و در همانجا بدرود حيات گفت.
از سدة 0ق اترار طريق زوال و انحطاط پيمود. اكنون تنها ويرانههايى از شهر كهن اترار بر جاي مانده است.*
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۱/۰۶/۱۱ ساعت 8:5 توسط محمد قجقی
|