2-   آواز دسته جمعي دختران(لاله) = لاله به اشعار ويژه اي گفته مي شود که از مضامين متنوع اما مشخص برخوردار است و اما لاله خواني به مراسمي گفته مي شود ه در آن فقط اشعار لاله به صورت آوازي و گروه خواني يا انفرادي (در داخل جمع) خوانده مي شود اين مراسم مختص زنان بوده و سرايندگان اشعار و اجرا کنندگان نيز همواره، دختران و زنان بوده اند. روايت درباره لاله : طبق روايات مردمي ، لاله نام دختري است كه بنا به تعصّبات قومي طايفه اي ، به اجبار پدر و مادر در عشق دلداده و يار خود ناکام مانده بنا به رسم ناخوشايند آن عصر ، وي به عقد فردي از طايفه ديگر در فاصله دور از ايل خود در مي آيد. لاله در دوري و فراق از يار و ديار خود و در جدايي از دلداده خود به ياد خاطرات کودکي و همبازيها و دوستان خود مي افتد و اشعار سوزناکي را زمزمه مي کند و با آن مويه سر مي دهد و با گذشت زمان ناله هاي سوزناک آن به شعر لاله معروف مي گردد  و الگويي براي دختران و نوعروسان بعد از خود مي شود که غبار غربت بر چهره و داغ حسرت و فراق بر دل دارند.     لاله همان بيان درد است به درازناي تاريخ زندگي زن ترکمن 

  شيوه هاي اجرايي لاله خواني:لاله بطور کلي به دو دسته تقسيم مي شود 1) لاله معمولي: در لاله معمولي هيچگونه حرکت دست ، لب ، النگو و يا دست و پا مشاهده نمي شود 2) لاله همراه با حرکات موزونلاله هاي همراه با حرکات موزون به چهار نوع تقسيم مي شوند 1) دوداق لاله  لاله با حرکات موزون لب يا لاله با لب 2) داماق لاله  (لاله با گلو در اين روش ، آواز لاله خواني با يکي از دستان بطور چهار انگشت به گلو اصابت مي کند اين کار باعث خروج صداي خاص مي شود . 3) آياق لاله (لاله با حرکات موزون پاها ) 4) ايخيم مبل يا اگين لاله (لاله با حرکات موزون شانه ها)                       ترجمه فارسي يکي از مشهورترين قطعات ترانه ي آواز لاله با عنوان چونگور قوّي ( چاه عميق) ذکر مي گردد.اگر به چاهي ژرف سنگ بيندازي ، فرو رفته و گم خواهد شد مادرجاناگر به جاي دور دختر دهي ، گم خواهد شد مادرجانچه طاقت فرسا گذر عمر در اين غريبه، جايگاهم  مبهم آسايشم دست نيافتني موها! افسار مانند و بلند و تا انتهاي کمر ، افسوس که به موقع شانه نمي شودبر روي نمد سفيد رنگ ، جايم خالي مانده مادرجاندر درون ظرف هاي متنوعت، سهم و جيره ام مانده است مادرجانسوزن و انگشتانه ي مرا ، در گوشه اي بباويز مادرجانهر گاه همبازيهاي دوران کودکيم آمدند، با جان و دل از آنها پذيراي کن مادرجانو هر گاه گل پياز پلاسيده شد ، بدان که دخترت پژمرده گشت مادرجانو ... هر گاه دوستان و همسالانم آمدند ، بگو که مرده است مادرجان  انواع بازيهاي کودکان ترکمنبازيهاي کودکان ترکمن قبل از آنکه يک بازي باشد يک درس اجتماعي  است که از طرف بزرگسالان تهيه و در اختيار نوجوانان و کودکان قرار مي گرفت. بازيها بيشتر جنبه ي روانکاوي و روانشناسانه دارد.
1)    
بازي قره گوردوم: در اين بازي يافتن محل اختفاي دشمن نقش اصلي را دارد که ميدان کارزار و نبرد را بخاطر مي آورد.
2)    
آراکسيسر: دراين بازي هم نقش اتحاد و يکدستي ترکمن ها گوياست  و نقش گرگ که همواره زندگي آنان را تهديد کرده است دشمن است.
3)     آي ترک گون ترک

بازي دختران ترکمن است که بيشتر در عروسي ها اجراء مي شود که اصطلاحاً به آن آياق الماق مي گويند که در موقع بردن عروس طرف عروس سعي دارد ظاهراً عروس را به خانواده داماد ندهد.
معني بازي (ماه و خورشيد را مي خواهم) است و گوياي آن است که زماني ترکمن ها به عناصر طبيعي نظير ماه و آفتاب احترام مي گذاشتند و حتي نام فرزندان خود را از عناصر طبيعي انتخاب مي کردند.طرز بازي : دختران بازيگر دو دسته شده و مقابل يکديگر اين جملات را رد و بدل مي کنند.دسته اول: آي ترک ، گون ترک /ترجمه: دختري به سان ماه و خورشيد مي خواهمدسته دوم: هر کيمه گلجک گره ک ، بيزدان سيزا کيم گرک/ ترجمه: نصيب شما چه کسي خواهد شد از ما چه دختري مي خواهيد.
  دسته اول : اووي ينگه لي گره ک ، آردي تنگه لي گره ک / ترجمه : دختريکه جلويش ينگه هايش روان و پشت سرش تنگه هاي پول واحد قديم پول آن زمان
دختر به سان شيرين زباني بلبلدسته دوم : وردا ، يقدا، آلاقا/ اگر توانستي حمله کن و بگيربالاخره دسته اول به سوي دسته دوم هجوم مي آورند و مي خواهند دختري را از دسته اول بگيرند که يا موفق مي شوند يا نمي شوند.   3-ذکر خنجر  يکي از آداب وسنت هاي اجتماعي ترکمن  نمايش ذکر خنجر است مراسم علاج بيماريهاي روحي و رواني و آماده سازي روحي سربازان آماده جنگ و مفهوم اتحاد از مشخصه اين مراسم نمايشي است.ايستاده    ايادوسلار برادرلار                 اليمدان شونقاريم اوشدي            توتامي دسيم قوليم يتمز          ايکي با قيم اوزليب قاچدي                             آمين خدا - آمين خدا                                       هو ، ها ، هوحلقه زده   ايستاده           اي کريم ، بوبا کريم ، قادر خدا ، سندان مدد                                      بارچالار نينگ آتاسي ، آدم حوا ، سنگامدد         هر نه بولغا ، کل عالم انبيا ، سندن مدد                                     فخر عالم ، حق حبيب ، مصطفي سندن مدد                                   هو ، ها ، هو        اي گوزيم سني اي گوزله يار         اي ديليم سني اي سوزله يار        اي قلبيم سني اي ايسته يار            آي آلاي    آلايحلقه زده                         هو ، ها ، هو

ترجمه:   اي ياران برادران مرغ شاهينم زدستم گريختدستانم بگرفتن آن قادر نيست زيرا دو دستم از بدنم گسيختخدايا مرا ياري ده  هو ، ها ، هواي کريم کارساز، قادر متعال از تو مدداي آدم و حوا نياي انبيا از تو مدد اي انبيا ، هر چه هستي عالم از شماست مدد از  تواي حبيب فخر جهان محمد مصطفي از تو مددهو ، ها ، هو
يا رب ، يا رب ، يا رب چشمانم ترا مي نگرد زبانم گوياي توست قلبم ترا مي خواهد يا رب ، يا رب

آيين هاي جشن و سرود در ميان اقوام ترکمن جشن آق آش :جشن هم سن شدن با پيامبر اکرم (ص) است. همانطور که ميدانيم رحلت حضرت رسول اکرم (ص) در سن 63 سالگي اتفاق افتاده هريک از ترکمن ها چه زن چه مرد وقتي به سن 63 سالگي مي رسند به تبريک سن رسول الله جشن مي گيرند و ضيافت ميدهند و مردان در اين روز بر سر خود عمامه و زنان نيز بر سر خود آق چارقد(روسري سفيد) ميگذارند.جشن پايان يافتن قالي ترکمن :دختران ترکمن در خانه قالي جهيزيه عروسي خود را خود مي بافند . چون همه  همسايه ها  واقوام و خويشاوندان در بافت اين قالي سهيم هستند ، روزي که مي خواهند قالي رل قيچي بزنند ، جشن و شادماني بر پا مي کند. اين جشن به اين علت اهميت دارد که بخش عمده جهيزيه دختران قالي ترکمن است.جشن تولد کودک:اين جشن با يک ويژگي خاص همراه است . اگر در خانواده ايي فرد متنوعي وجود داشته باشد اولين فرزندي که در همان خانواده به دنيا مي آيد ، اسم متوفي را به خود منتسب مي کند. چنانچه پدري درخانواده فوت کرده باشد، اولين پسر خانواده و اگر مادري مرحوم شده باشد ، نام نخستين دختر را بر روي او مي گذارند. به اين کودک بزرگمرد کوچک و بزرگ زن کوچک مي گويند.فرزندي که نام مادر را به همراه دارد اجه و کودکي که اسم پدر را زنده کرده است ، داده يا کاکا مي نامند در واقع در هر خانواده ترکمن اجه و داده وجود دارد.با بدنيا آمدن اين کودک ، اقوام ، دوستان و خويشاوندان در جشن تولد شرکت مي کنند آنها مي گويند بزرگ مرد وبزرگ زن رفت و کوچک مرد و کوچک زن آمد و به اين فرزند علاقه بسيار دارند و به او احترام ويژه اي را قائل مي شوند.

کليات ذکر خنجر

در ميان رقصها و آوازهاي تركمنان مشهورترين و ريشه دارترين رقص، رقص ذكر خنجر است. ذكر خنجر، يك نوع نمايش هنرى رايج در بين تركمن‏هاست و مثل بسيارى از بازيهاى محلى و بومى، ريشه در گذشته دور دارد. اين رقص كه بطور دسته جمعي و با لباس سنتي و خنجر بر كمر صورت مي گيرد، حالتي ذكر گونه دارد و برداشتي است عارفانه از حالت و جذبه صوفيان. اين رقص بصورت دسته جمعي توسط مردان صورت مي گيرد.

تاريخچه‌ي اجراي مراسم رقص ذكر خنجر
درباره ي ريشه تاريخي اين رقص اطلاعات کاملي وجود ندارد، برخي از بزرگان و ريش سفيدان تركمن در توضيحات خود پيرامون رقص خنجر عنوان كرده‌اند كه گويا اين رقص با رقص دراويش صوفيان مرتبط بوده و در ميان تركمن‌ها نيز مروّج آن فرقه‌ي «نقشبنديه» (1) و يكي از ياران و شاگردان «بهاءالدين معين» معروف به «مشرب دالي» (مشرب ديوانه) بوده است.
پيشينه‌ي اجراي مراسم رقص خنجر آن طور كه بزرگان و ريش سفيدان تركمن صحرا در پاسخ به پرسش‌هاي نگارنده اذعان داشته‌اند، به حدود سه سده قبل از ظهور اسلام برمي‌گردد. در آن زمان مراسم رقص خنجر به عنوان صرفاً يك آيين نمايشي با مضموني حماسي اجرا مي‌شد. قبايل تركمن به دليل شرايط زندگي عشايري و ايلاتي كه داشتند هميشه با حيوانات وحشي در مبارزه بودند. لذا قبل از شكار و شروع نبرد با حيوانات وحشي و درنده اين مراسم را اجرا مي‌كردند تا روحيه گرفته و در مبارزه پيروز شوند. و يا قبل از شكار حيوانات با اجراي اين مراسم پيروزي در شكار را تضمين مي‌كردند. بنابراين عده‏ اى از كارشناسان و پژوهشگران آداب و رسوم و فرهنگ قوم تركمن، اين نمايش هنرى را يك نوع آمادگى كامل براى رزم و مبارزه در گذشته ‏هاى دور مى‏دانند كه طى آن جنگجويان و مبارزان صحرا، پيش از عزيمت به ميدان نبرد، شمشيرها را به دست گرفته و با دور هم جمع شدن و چرخيدن و انجام حركات موزون كه با نعره و فرياد همراه بوده، خود را براى نبرد يا مقابله با دشمنان آماده كنند و بعد از آن روانه ميدان نبرد مى ‏شوند. امروزه گرفتن خنجر به دست غزل خوان گروه، يادگار آن دوران باستان است.
با توجه به توضيح بالا كاملاً روشن است كه مضمون اشعار در آن دوران حماسي و در وصف شجاعت‌ها و قهرماني‌هاي جنگجويان آن قبيله بوده است. ولي پس از ظهور اسلام اين اشعار رنگ مذهبي و ديني به خود گرفت و مضمون آن به ذكر و ستايش خداوند و اولياي خدا تبديل گشت. به طوري كه خواندن غزل‌هاي عارفانه در اين مراسم كه گاهي سروده‌ي شخص باغشي‌ها بود متداول گشت. از آن جا كه آيين نمايشي رقص خنجر گاهي اوقات با هدف شفابخشي (2) به بيماران روحي و رواني انجام مي‌شد. پرخوان در ذكر خود فرد بيمار را دعا مي‌نمود و از خداوند سلامت او را طلب مي‌كرد. در دوران باستان بيماري‌هاي رواني را با ني و ساز درمان مي‌كردند و بر بالين بيمار چنگ و تار مي‌نواختند.
برخي از محققان معاصر رقص خنجر تركمن‌ها را همانند «آيين گوات» (3) در بلوچستان و «آيين زار» (4) در خليج فارس مي‌دانند و اين نوع آيين و مراسم را علاج بيماري‌هاي روحي و رواني مي‌دانند. و به ويژه آيين «پرخواني» (خواندن زياد اوراد و حرکات نمايشي دست پا) را به «شَمَن» مرتبط مي‌سازند.
عده ‏اى از محققان «پُرخوانى» يا «پرى خوانى» را اساس و پايه اين نمايش هنرى در پيش از اسلام و در دوران شامانيسم مى‏دانند. براساس اين عقيده، شخص پرى‏خوان كه از علم طب سنتى و دانش و تجربه برخوردار است، با گرفتن كارد آتشين بر دست و با انجام حركات تعجب‏انگيز، بيماران روانى را معالجه مى‏كرده است. پرى خوان معتقد بوده است كه اجنه و پريان، فكر و روان شخص بيمار را به اسارت خود درآورده‏اند و بايستى روح او را از زندان اجنه و پريان آزاد كنند تا او بتواند دوباره به زندگى و به كار روزانه‏اش برگردد و به همين مناسبت حركات نمايشى خود را، در حاليكه چند نفر دوتار نواز هم در كنار شخص بيمار نشسته‏اند و آهنگ مى‏نوازند، انجام مى‏دهند تا اينكه اين بيمار روحى و روانى مداوا گردد.
در حال حاضر چند گروه نمايش ذكر خنجر در شهرهاى مختلف استان گلستان مثل بندر تركمن ـ گميشان ـ گنبد ـ كلاله و آق قلا وجود دارند كه از اين هنرمندان فقط در مراسم رسمى دولتى استفاده مى‏شود و گاهى نيز از اين گروه‏ها در محافل جشن و شادى نيز دعوت مى‏گردد و اصولاً جوانان از اصالت و هويت اين آئين مذهبى چندان اطلاعى ندارند. البته مراسم ذكر خنجر با نام «گوش و پرى» نيز در بين زنان تركمن رواج داشته است.

جايگاه ذكر خنجر بعد از رواج دين اسلام
از مطالعه كتابهاى تاريخى ايران چنين بر مى‏آيد كه اسلام در قرون چهارم و پنجم هجرى به تدريج در آسياى مركزى و در ميان اقوام ترك، رواج يافته است، به طوريكه بعدها شهرهاى خيوه، بخارا و سمرقند در كنار مراكز اسلامى آن زمان مثل بغداد و قسطنطنيه يا روم شرقى به عنوان مراكز دينى و علمى در آسياى مركزى ظاهر مى‏شوند و بعد شرايط اجتماعى و اقتصادى مردم آسياى مركزى به دنبال ورود فرهنگ اسلامى و عربى دستخوش تحولات مى‏گردد. «نمايش ذكر» نيز نمى‏توانست به دور از اين جريانات اجتماعى باشد و مى‏بايست خود را با تغييرات و تحولات جديد وفق بدهد تا زنده و پايدار بماند. بنابراين اين هنر نمايشى براى بقا و دوام خود در مذهب حل مى‏شود و بعد جنبه مذهبى به خود مى‏گيرد و بعدها صرفا به ذكر اللّه‏ و تقرب به خداى يگانه تبديل مى‏شود.
طلاب حوزه‏هاى علميه شهرهاى بخارا و خيوه و سمرقند در رشد و گسترش ذكر اللّه‏ نقش اساسى داشته‏اند و به دنبال اين تلاش‏ها است كه ذكر جايگاه، خود را در جامعه اسلامى آن زمان پيدا مى‏كند و بعدها در بين مردم رونقى بسيار مى‏كند.

مناسبت‏هاى ذكر خنجر
ترکمن ها رقص نمايشي ذكر خنجر را در مراسم مختلف نظير جشن و اعياد و يا جشن هاي بزرگ قبيله اي اجرا مي کنند. امروزه «ذكر» صرفا به خاطر ياد اللّه‏ و تقرب به خالق يكتا و بى‏همتاست. غزلهايى هم كه در اجراى اين هنر نمايشى اجرا مى ‏شود، جنبه عرفانى داشته و از اشعار شاعران و عارفان به نام گذشته استفاده مى ‏شود. اين آئين مذهبى در زمانهاى قديم در جشن و عروسى‏ ها ـ مراسم ختنه سوران، تولد فرزند ـ ضيافت گراميداشت هم سن شدن افراد با طول سالهاى زندگى پيامبر اسلام صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم، اين آئين را برگزار مى ‏كنند. شايان ذكر است كه تركمن‏ها هنوز هم وقتى به سن 63 سالگى، يعنى سال عمر پيامبر اسلام، مى‏ رسند جشن مى ‏گيرند. در اصطلاح تركمنى به اين آئين مذهبى «آق قويين» يا «آق آش» مى ‏گويند. همچنين آئين هنرى ذكر اللّه‏ در مراسم ضيافت حج رفتن افراد ـ ختم قرآن كريم و موقع برافراشته شدن آلاچيق جديد براى فرزندان متاهل خانواده و... انجام مى‏ شده است.
ذكر خنجر‏ تا پنجاه سال پيش نيز در سطح روستاهاى تركمن نشين با شور و شوق خاصى توسط گروه‏هاى ذكر برگزار مى‏ شده است. اما از آن پس به دنبال استقرار حاكميت مطلق غربى و نفوذ فرهنگ غربى و عدم حمايت مسئولان زمان كه مانع اشاعه و توسعه فرهنگ بومى و محلى و آئين‏هاى مذهبى بودند، اين آئين كم كم همانند بسيارى از آئين‏ها از بين مى ‏رود. حتي در دوره ي حاكميت ستمشاهي واژه ي "ذكر" را نيز حذف كرده و اين مراسم را با عنوان رقص خنجر بكار بردند.

نحوه ي اجرا
در مراسم «رقص خنجر» يا «ذكر خنجر» يك گروه 6 نفره از مردان تركمن به دور آتش داخل يا خارج از «آلاچيق» (5) حلقه زده و مي‌چرخند. آنها در حاليكه آواي خاصي را تكرار مي‌كنند، برگرد آتش مي‌گردند. اين چرخش همراه با اجراي رقص پا انجام مي‌گيرد. رقص پا به صورت چرخشي و به شكل رفت و برگشت مي‌باشد.
در كنار همسرايان يك نفر به نام «پرخوان» حضور دارد كه با ذكر خواني خود رقصندگان را همراهي مي‌نمايد. پرخوان در طول مدت اجرا به نيايش و ذكرخواني خود ادامه مي‌دهد.
گروه رقصنده در هر چرخشي اين آوا را تكرار مي‌كنند: «آهِي آهِي آهِي آهِي آهِي ...»
اين چرخش و ذكرخواني حدود پانزده دقيقه به طول مي‌انجامد و در پايان پرخوان كه از ابتدا خنجري را در دست گرفته است آن را به بالا مي‌آورد. با اين حركتِ پرخوان، رقصندگان نيز دست‌هاي خود را در يك نقطه‌ي مشترك بالا مي‌گيرند كه تداعي‌گر نمايي از يك آلاچيق و يا گنبد نيز مي‌تواند باشد. لازم به ذكر است كه در طول اجرا خنجر فقط در دست پرخوان است. همچنين اگر قرار است كه رقص خنجر در بيرون از الاچيق اجرا گردد قبلاً آتشي تهيه مي‌شود و سپس مراسم انجام مي‌گيرد.
تمامي بازيگران در اين آيين نمايشي، لباس خاصي چون قباي بلند سرخ، كلاه پشمي سفيد و پوتين چرمي دارند.
مراسم نمايشي رقص خنجر هنوز هم در بين قبايل مختلف تركمن رواج دارد و امروزه نيز در سراسر مناطق تركمن صحرا، و شهرستان گنبد در مراسم عروسي، جشن «آق آش» (6) و جشن‌هاي مختلف چون ضيافت حج، ختم قرآن و موقع برپاداشتن آلاچيق و... برگزار مي‌گردد.

پرداخت عنصر نمايشي روايت در مراسم «رقص خنجر»

داستان
مراسم رقص خنجر برخلاف برخي آيين‌هاي نمايشي كه در همين مجموعه‌ي تحقيقي نيز مانند آن را تحليل و تجزيه كرده‌ايم داستان مستقلي را بيان نمي‌كند؛ بلكه فقط از يك مضمون روايي برخوردار است و خود به تنهايي روايتگر داستان و يا حادثه‌اي خاص نمي‌باشد.
در مراسم ذكر خنجر مضاميني چون رشادت‌ها، شجاعت‌ها، دلاوري‌ها، جنگاوري‌هاي سرداران و قهرمانان تركمن در قالب اشعاري موزون روايت مي‌شود. پرخوان هميشه از شجاعتي كه يك سرباز و يا يك جنگ‌جوي تركمن از خود نشان مي‌دهد شعر و ترانه مي‌سرايد و به اين ترتيب هميشه داستان و ماجراي دلاوري‌هاي آنان را روايت مي‌كند و به اين ترتيب اين حماسه‌ها نسل به نسل در اذهان مي‌گردد و باقي مي‌ماند.
امروزه در اين مراسم از غزل‌هاي عارفانه كه در حمد و ذكر پروردگار سرود شده‌اند استفاده مي‌شود.

شخصيت‌
اين رقص نمايشي داراي يك شخصيت اصلي است و آن همان پرخوان يا باغشي هست. باغشي به عنوان كسي است كه با دعا و نيايش خود تلاش مي‌كند تا ارتباط گروه همسرا و تماشاگران را با خداوند مستحكم نمايد و يا سعي مي‌كند در پيامد اين نيايش، بيمار مورد نظر يا آن كودكي كه به بيماري سرخك مبتلا گشته سلامتي خود را بازيابد.
بنابراين قهرمان اصلي اين نمايش شخص پرخوان و يا همان باغشي معروف است. طبق جدول ارتباطي اكتانسيل شخصيت نمايش ما در موقعيت ترسيم شده زير قرار خواهد گرفت.

اساس جدول
حال قهرمان داستان را در اين جدول جايگزين نموده و ارتباط ساير نيروها و اهداف آنها را مورد مطالعه و بررسي قرار مي‌دهيم.
در اين جدول به خوبي ارتباط نيروهاي كمك كننده و بازدارنده با قهرمان و ارتباط آنها با طلب قابل دريافت است.

مكان اجرا
مكان اجرا گاه در داخل آلاچيق است كه رقصندگان حول آتش در داخل آلاچيق مي‌گردند و مراسم به اجرا در مي‌آيد. و اگر در داخل آلاچيق اجرا نشود در صحرا و در فضاي باز آتشي تهيه مي‌شود و در كنار آن مراسم به طور كامل اجرا مي‌گردد. در كل اجراي نمايش رقص خنجر در تمام مناطق تركمن‌نشين در صحراي تركمن و شهرستان گنبد متداول است.

محل وقوع روايت
آن چه كه پرخوان در اين مراسم از شجاعت‌ها و رشادت‌هاي جنگاوران و مبارزان تركمن روايت مي‌كند همگي در صحراي تركمن و در بين قبايل صحرانشين تركمن به وقوع مي‌پيوندند. دعاها و ذكرهاي پرخوان نيز در طلب شفاعت و سلامتي افراد همين قبايل صحرانشين است.

زمان اجرا
اين آيين نمايشي در گذشته‌هاي دور، قبل از اعزام جنگجويان به ميدان مبارزه و يا قبل از انجام عمليات شكار براي نيروبخشي به آنان انجام مي‌شد. اما امروزه در مراسم عروسي و در شب حنابندان و در جشن‌ها و اعياد مذهبي و ملي در قبيله‌ها و خانواده‌هاي تركمن انجام مي‌گيرد. زمان اجراي اين مراسم از آغاز و شروع همسرايي و ذكرخواني پرخوان تا پايان آن، «زمان فيزيكي» حدود پانزده دقيقه را به خود اختصاص مي‌دهد.
«زمان داستاني» اين اجرا نيز گاهي از ساعت‌ها قبل از آغاز شكار يا جنگ شروع و تا دقايقي قبل از انجام عمليات نبرد ادامه مي‌يابد.
«زمان دراماتيك» در اين روايت و اجرا همان حدود پانزده دقيقه است. «زمان رواني» اين آيين نمايشي ارتباط مستقيم به مكان اجرا دارد زيرا در هنگام جنگ و شكار به دليل آن كه اضطراب و نگراني بسيار شديد است زمان رواني در اجرا بسيار طولاني مي‌شود و اجرا از ريتم و ضرب آهنگ كندي برخوردار مي‌گردد.
ولي در هنگام عروسي و جشن‌ها به دليل آن كه فضايي شاد و مفرح بر صحنه حاكم است و از سويي به موجب تأثير مثبت نهفته در دل نيايش و ذكرخواني پرخوان و هم آوايي همسرايان، گذشت زمان چندان احساس نمي‌شود. و در اين جا «زمان روايي» مراسم بسيار كوتاه‌تر از زمان فيزيكي احساس مي‌شود و به عبارتي صحنه از ريتم و ضرب آهنگ شديدتر و تندتري برخوردار است.

زمان وقوع روايت
مضامين روايي كه در اين مراسم از آن استفاده مي‌شود از ديرباز و از ساليان كهن، شايد چيزي حدود سه سده قبل از ظهور اسلام در انديشه و اشعار سرايندگان و اجرا كنندگان آن تبلور يافته است و در دوران پس از اسلام نيز همچنان ادامه دارد با اين تفاوت كه مضامين روايي چهره‌اي مذهبي و نيايش گونه به خود گرفتند.
بنابراين زمان وقوع روايت از سال‌ها پيش از ظهور اسلام آغاز مي‌شود و تا بعد از ظهور اسلام و تا به امروز ادامه مي‌يابد.

كشمكش در روايت
تضاد و كشمكش در اين روايت كاملاً دروني است و در بطن روايت نهفته است. كشمكش بين نيروهاي بازدارنده مانند بيماري، دشمن و حيوانات وحشي با گروه هم‌سرايان و پرخوان كه قصد دارند تا آنها را شكست دهند وجود دارد. در اين مراسم كشمكش بين يك گروه (هم‌سرايان و پرخوان) و گروه ديگر (بيماري و حيوانات وحشي) ديده مي‌شود.
اگر موضوع مورد بحث به دقت مورد تحليل و بررسي قرار گيرد كشمكشي خاص و ويژه در درون اين اجراي نمايشي پنهان است و آن كشمكش شخص پرخوان با آسمان و عالم الهي است. به عبارتي پرخوان يا باغشي با ذكرخواني و نيايش خود در تلاش است تا با عالم آسماني و پروردگار و اولياءالله مرتبط گشته و از آنان در رفع بيماري و پيروزي قبيله‌اش در برابر دشمن و رستگاري آنان ياري جويد.

نقطه‌ي اوج
در اين آيين نمايشي نقطه‌ي اوج آن همزمان با پايان يافتن اجراست. زيرا كه زماني كه ذكر خواني و مراسم هم‌سرايان به اتمام مي‌رسد و دست‌ها رو به آسمان در يك نقطه‌ي مشترك ثابت مي‌مانند كشمكش بين نيروها به اوج خود مي‌رسد و در اين لحظه است كه تماشاگران و اجراكنندگان در اوج مراسم منتظر گره‌گشايي هستند. در پايان مراسم در اوج تعليق و كشمكش، بيمار و تماشاگران منتظر امر شفابخشي و سلامت بيمار خود و بعد از آن است كه ماجرا مسيري روبه اتمام را طي مي‌كند.

گفتگو (ديالوگ)
ديالوگ در مراسم ذكر خنجر داراي دو بخش است: يكي ارتباط كلامي و آوايي بين پرخوان و هم‌سرايان؛ است به صورتي كه پرخوان اشعاري را مي‌خواند و در پايان هر قطعه شعر هم‌سرايان آواي (آهِّي، آهِّي، آهْي، آهْي، آهْي) را در پاسخ به پرخوان تكرار مي‌كنند. در بخش دوم اجراي «تك گويي» يا «منولوگ» توسط پرخوان است كه خطاب به آسمان از پروردگار طلب ياري، مغفرت و آمرزش مي‌نمايد.
در مراسم ذكر خنجر زبان گفتاري به نظم و در قالب شعر بيان مي‌شود.

شعر و ترانه
پايه‌ي اصلي اجراي مراسم رقص خنجر بر اشعاري استوار است كه توسط پرخوان خوانده مي‌شود. مضمون اين شعرها همان‌طور كه قبلاً هم گفته شد در گذشته شجاعت و رشادت و جنگاوري مردان تركمن در ميدان نبرد بوده و امروزه بيشتر نيايش و غزل‌هاي عارفانه‌اي است كه در هر چه نزديك‌تر شدن به پروردگار تأكيد دارد.
در ادامه بخشي از اشعار مورد استفاده در مراسم رقص خنجر به دو زبان تركمني و فارسي آورده شده است.

نحوه اجراي ذکر
در حالت ايستاده
1- ايا دوسلار برادرلار ؛ اليمدان شو نقاريم اوشدي
توتاي ديسام قوليم يتمز ؛ ايکي باقيم اوزليب قاچدي ؛ آمين خدا ، آمين خدا
هو ، ها ، هو [هم‌سرايان در حالت حلقه زده و چرخش]

2- اي کريم بو با کريم قادر خداي سندان مدد
بار چالارنينگ آتاسي آدم حوا سندان مدد
هر نه بولغاي کل عالم انبياسندن مدد
فخر عالم حق حبيبي مصطفي سندن مدد
هو ، ها ، هو [هم‌سرايان در حالت حلقه زده و چرخش]

3- اي آلاي آلاي،اي آلاي آلاي
اي گوزيم سني اي گوزله يار ؛ اي ديليم سني اي سوزله يار
اي قلبيم سني اي استه يار ؛ آلاي آلاي آلاي
استه يور آي آلاي آلاي
استه يور هو ، ها ، هو [هم‌سرايان در حالت حلقه زده و چرخشي كه در پايان دست‌ها در يك نقطه‌ي مشترك رو به بالا گرفته مي‌شود.]

ترجمه
1- اي ياران برادران مرغ شاهينم ز دستم گريخت
دستانم به گرفتن آن قادر نيست زيرا دو دستم از بدنم گسيخت
خدايا من را ياري ده هو ، ها ، هو

2- اي کريم کارساز قادر متعال از تو مدد
اي آدم و حوا انبيا از تو مدد
اي انبيا هر چه هستي عالم از شماست مدد از تو
اي حبيب فخر جهان محمد مصطفي از تو مدد
هو ، ها ، هو

3- يا رب،يا رب،يا رب
چشمانم ترا مي نگرد زبانم گوياي توست
قلبم ترا ميخواهد يا رب يا رب
ترا يا رب
ترا هو ، ها ، هو

جنبه‌هاي اجرايي مراسم رقص خنجر

چگونگي اجرا
در اين مراسم نمايشي حدود 6 نفر به عنوان «هم‌سرا» حضور دارند كه وظيفه‌ي آواخواني و اجراي حركات موزون را بر عهده دارند.
در كنار گروه هم‌سرا يك نفر به نام «پرخوان» كه در ميان تركمن‌ها به «باغشي» يا «بخشي» معروف است حضور دارد. پرخوان در حالي‌كه با دو تار خود مي‌نوازد اشعاري را نيز به آواز مي‌خواند.
در پايان مراسم پرخوان خنجري را كه در دست دارددر بالاي سر خود نگه مي‌دارد و با اين حركت پرخوان تمامي گروه هم‌سرا نيز دست‌هاي خود را در يك نقطه‌ي مشترك رو به آسمان مي‌گيرند. همه‌‌ي افراد شركت كننده در اين مراسم از لباس محلي تركمن استفاده مي‌كنند كه توضيح مفصل آن در بخش طراحي لباس در ادامه‌ي همين فصل آمده است.
در ادامه لازم به ذكر است كه اگر مراسم ذكر خنجر با هدف شفابخشي اجرا شود، بيمار را در كنار آتش درون آلاچيق و يا آتشي كه در بيرون آلاچيق تهيه كرده‌اند مي‌خوابانند و ذكرگويي انجام مي‌شود. ولي در ساير موارد مانند اجرا در جشن‌ها و عروسي‌‌ها وجود آتش ضرورتي ندارد.

چهره آرايي
در دوران باستان و پيش از ظهور اسلام، گروه اجرا كننده‌ي مراسم و يا افرادي كه قصد نبرد يا شكار داشتند، چهره‌ي خود را با خون حيوان رنگي مي‌كردند و خطوطي سرخ رنگ بر آن مي‌كشيدند.
آنها بر اين باور بودند كه با اين عمل نمادين، روحيه‌ي نبرد در افراد تقويت مي‌شود و آنان در جنگ و شكار پيروز خواهند شد.
ولي در دهه‌هاي اخير با تغيير كاركرد حماسي مراسم رقص خنجر به كاركردي صرفاً عرفاني و ذكرخواني هيچ گونه چهره‌آرايي در اجراي مراسم صورت نمي‌گيرد. حتي بخشي با آن موهاي سفيد بلند و ريش سفيد بلندش چهره‌ي طبيعي خود اوست و براي او چهره‌آرايي انجام نشده است.

طراحي لباس
همه‌ي افراد شركت كننده در اين مراسم از لباس محلي تركمن استفاده مي‌كنند. لباس محلي گروه مردان متشكل از چهار پوشش است:
الف) تن‌پوش
ب) شلوار
ج) كلاه
د) كفش

الف- تن‌پوش خود، شامل چند نوع لباس است:
1- «دون» Don : لباس اصيل تركمني كه رداي بلندي از جنس ابريشم است و تا زير زانوان مي‌رسد. اين لباس با ابريشم قرمز بافته مي‌شود و نام آن در زبان تركمني «قزل دون» است. اجرا كنندگان مرد در مراسم رقص خنجر از اين رداي سرخ استفاده مي‌كنند زيرا نشانه‌ي خون و نبرد است. شايد آنها باور دارند كه رنگ سرخ لباس نيز به جنگجويان و شكارچيان تركمن نيرو مي‌بخشد.
اين لباس اگر از ابريشم زرد بافته شود «قار مادون» نام دارد.
2- «چاكمين»: لباسي بافته شده از پشم شتر است. بالاپوشي بلندتر از كت‌هاي معمولي آقايان. اين لباس چون با پشم ظريف بافته مي‌شود «اينچه چاكمين» نام دارد كه البته مردان در مراسم رقص خنجر ممكن است از اين لباس استفاده كنند.
لباس اگر از پشم زبر باشد «يوغين چاكمين» نام دارد.
3- ايمچك: پوستيني است كه در هواي سرد مي‌پوشند. البته در اجراي مراسم رقص خنجر معمولاً از اين پوشش استفاده نمي‌شود.
4- كونيك: پيراهن ساده‌ي بدون يقه يا با يقه‌اي كوتاه و مدور و بي‌دكمه است.

ب) شلوار: تنبان گشادي است كه سر آن گاه با «منگوله» و «هوتاز» (7) تزيين مي‌شد. در زبان تركمني به اين شلوار مردانه «بالاق» مي‌گويند.

ج) كلاه: در دو نوع كه يكي كلاه پوستي كه پشم‌هاي نسبتاً بلندي دارد و در بين تركمن‌ها به «تِلپِك» TELPEK معروف است. و ديگري «بئورك» يا عرق چين است.
نوع اول خود، سه گونه است:
1- «دوومه تلپك» DUVMEH TELPEK
2- «بوخار تلپك»
3- «شير ما تلپك»
كه اجرا كنندگان مراسم رقص خنجر از گونه‌ي دوم كلاه‌ها يعني «بوخار تلپك» استفاده مي‌نمايند. اين كلاه‌ها در نوع خود منحصر به فرد و جزء صنايع دستي تركمن محسوب مي‌شوند.

د- كفش: كه سه گونه است.
1- «چكمه» كه اصلي‌ترين پاپوش مردان تركمن و از جنس چرم است و توسط كفاشان محلي دوخته مي‌شود.
2- «چاريق» (8) كه از پوست گاو تهيه مي‌شود. اجرا كنندگان مراسم رقص خنجر از اين گونه‌ي كفش استفاده مي‌نمايند.
2- «دولاق» كه آن پارچه‌اي دستباف به عرض پنج سانتيمتر است و قبل از پوشيدن چاريق، دور ساق پا مي‌پيچند.
مردان اجرا كننده‌ي مراسم رقص خنجر علاوه بر پوشيدن «چاريق»، «دولاق» را نيز به پا مي‌بندند.
مردان تركمن و نيز اجراكنندگان مراسم رقص خنجر از يك «شال كمري» زرد رنگي به نام «بيل قوشاق» استفاده مي‌كنند كه بر روي رداي سرخ به دور كمر بسته مي‌شود. شال كمتر ضمن آن كه زيبايي خاصي دارد به هنگام نبرد و تحرك از نظر حفاظت جسماني بسيار مفيد است.

لباس زنان تركمن
گروه اجرا كننده‌ي زن در مراسم رقص خنجر از لباس محلي و سنتي زنان تركمن استفاده مي‌نمايند، كه اين لباس از چهار پوشش تشكيل شده است.
الف) پيراهن زنانه كه از سه قسمت تشكيل شده است:
1- آستين (نيك)
2- پهلو (يان)
3- دامن (آشري)
ب) كمربندي كه دختران تركمن بر روي پيراهن خود مي‌بندند و به «هونجي قوشاق» موسوم است.
ج) كفش زنانه معروف به «گل ميخ لي» و «قرمه كوش»
د) شلوار زنانه، داراي نقوش زيبا و قديمي كه اين نقوش را «ايق اورني» مي‌گويند. شلوار زنانه را نيز همچون شلوار مردانه «بالاق» گويند.
هـ) روسري كه در بين زنان تركمن به «ياشماق» معروف است و در واقع وسيله‌اي است براي رو گرفتن آنها از مردان.
در ادامه لازم به ذكر است كه گاهي زنان هم مراسم ذكر خنجر را در مجلس زنان اجرا مي‌نمايند كه در اين ميان زنان غزل خوان معروفي نيز ديده مي‌شود.
با توجه به توضيحات بالا به سادگي مي‌توان به تنوع رنگي موجود در طراحي لباس و زيبايي كه حاصل آن است پي برد.

طراحي صحنه
اين مراسم در يك صحنه‌ي ثابت دايره‌اي شكل اجرا مي‌شود. به طوري كه در مركزيت آن گاه آتشي شعله‌ور است و گاهي بدون آتش. بنابراين يكي از ابزار صحنه در اجراي رقص خنجر آتش مي‌تواند باشد.
شكل قرار گرفتن افراد در ميدان به صورت دايره خود يك نوع طراحي صحنه‌ي ويژه‌اي را به وجود آورده است. از ابزار ديگر مورد استفاده در اين آيين نمايشي «خنجر» است كه در پايان مراسم با بالا نگه داشتن آن توسط پرخوان كاربردي خاص مي‌يابد. كار ويژه‌ي عنصر خنجر در صحنه‌ي اين نمايش آييني اتحاد بخشيدن به افراد گروه و دعوت آنان و تماشاگران به ارتباط بيشتر با خداوند و دريدن لايه‌هاي پليدي و سياهي است. عنصر دو تار و يا هر ساز ديگر نيز به عنوان غنا بخشيدن به صحنه و افزايش ظرفيت احساسي صحنه و تماشاگر كاربرد دارد.
اجراي مراسم در بيرون آلاچيق و در شب، با وجود صحرايي زيبا و نور مهتاب به شكلي طبيعي طراحي صحنه‌ي شگفت‌انگيزي را به وجود مي‌آورد.
به طور كلي در طراحي صحنه‌‌ي مراسم رقص خنجر عناصري چون، آتش، گروه همسرا، خنجر، ساز، آلاچيق و طبيعت تركمن صحرا دخالت دارند كه در يك نگاه كلي با طراحي صحنه‌اي رنگين و زيبا روبرو هستيم.

رنگ در اجرا
عنصر رنگ در مراسم رقص خنجر كاملاً نمادين است. در اين مراسم رنگ سرخي كه بر چهره كشيده مي‌شود و نيز لباس سرخي كه بر تن مي‌پوشند همگي نشانه‌اي از خون، نبرد و تقابل است. و از سويي نشانگر عشق و علاقه‌ي مرد تركمن به سرزمين و به قبيله‌ي خود.
رنگ زرد شامل كمر علاوه بر زيبايي خاص خود در تاريكي و در شب مي‌تواند شاخص افراد باشد. همچنين رنگ زرد در اين مراسم نشانه‌ي زندگي، حيات بخشيدن و باروري نيز هست.
كلاه سفيد پشمي بيانگر صلح‌جويي و انديشه‌ي پاك اقوام تركمن است. زبانه‌هاي سرخ و آبي آتش داخل آلاچيق نمادي از مبارزه با شب وتاريكي و از بين بردن بيماري و نويد زندگي و حيات است.

حركت
حركت هم‌سرايان بر روي يك محور دايره‌اي شكل طراحي شده است. اين محور حول مركزيت خود در طول اجراي نمايش برخلاف جهت حركت عقربه‌هاي ساعت در حال چرخش است. افراد گروه ضمن چرخيدن بر روي اين خط دايره‌اي رقص پا نيز انجام مي‌دهند. پاها حالت رفت و برگشت به داخل حلقه‌‌ي دايره‌اي و خروج از آن را تكرار مي‌نمايند كه در اثر اين تكرار رقص خنجر شكل گرفته و تكميل مي‌گردد. در پايان مراسم در نقطه‌اي پرخوان، خنجر خود را رو به آسمان گرفته و بالا نگه مي‌دارد. در اين هنگام چرخش پا و حركت دايره وار هم‌سرايان كه بر خلاف جهت حركت عقربه‌هاي ساعت ادامه داشته، متوقف مي‌گردد و دست راست همه‌ي افراد گروه در يك نقطه‌ي مشترك در آسمان بالا نگه داشته مي‌شود. اين تصويرسازي تداعي‌گر شكل گنبدي يك مكان مقدس است. نيز اشاره به آسمان و ارتباط با خداوند دارد.
بنابر توضيح فوق در مي‌يابيم كه در مراسم رقص خنجر تمام حركات از قبل طراحي شده و طبق اصولي از پيش تعيين شده انجام مي‌پذيرد.

موسيقي
آوايي كه همسرايان در حين اجراي رقص ادا مي‌كنند داراي ريتم منظمي است و يك نوع موسيقي حماسي را در فضا طنين‌انداز مي‌كند.
پرخوان نيز با غزل خواني و آواز خود كه گاه با نواي دلنشين دو تارش همراه است موسيقي اجراي اين آيين نمايشي را تكميل مي‌نمايد.
با وجود عناصر موسيقايي فوق فضاي شاد و نيز معنوي صحنه دو چندان گشته و مخاطبان ارتباط بهتر و عميق‌تري با مراسم برقرار مي‌سازند.
در اجراي مراسم رقص خنجر توسط مردان، آواي هم‌سرايان از حيث زير و بم بودن صوت در گروه صدايي «باريتون» (9) قرار دارد. در نوع ديگر اجراي اين مراسم كه توسط زنان انجام مي‌شود آواي هم‌سرايان زن در گروه صدايي «متسو سوپرانو» (10) قرار مي‌گيرد.

زيرنويس
1- قدمگاه بهاءالدين نقشبندي در 10 كيلومتري شهر بندر تركمن در فاصله‌ي 500 متري جاده‌ي آسفالته‌ي بندر تركمن به آق قلا و در جنوب غربي روستاي خواجه لر واقع شده است. گويا مكاني بوده كه خواجه بهاءالدين نقشبندي در سفر مكه‌ي خود، در آن به استراحت پرداخته است. طبق رسوم، زنان تركمن بيشتر از مردان تركمن به زيارت اين مكان مي‌روند؛ بويژه زنان نازا كه براي مادر شدنشان، بز يا بزغاله‌اي را نذر مي‌كنند. اين زيارتگاه در اعياد و مراسم مختلف، به خصوص در روزهاي جمعه علاقمندان بسياري دارد.

2- در مراسم رقص خنجرگاهي اوقات فرد بيمار را كه بيشتر كودك مبتلا به سرخك و يا بيمار روحي و رواني بوده، در كنار آتش مي‌خواباندند و باغشي به «پرخواني» مي‌پرداخت و مراسم با هدف شفابخشي فرد بيمار اجرا مي‌گرديد. در پرخواني كه همان مراسم رقص خنجر است؛ پرخوان دعا و نيايش را به دفعالت زيادي تكرار مي‌كند و همسرايان با اجراي حركات نمايشي دست و پا تا انتهاي ذكرخواني پرخوان را همراهي مي‌نمايند.

3- مراسم مشابه ذكر خنجر با هدف شفابخشي در منطقه‌ي سيستان و بلوچستان اجرا مي‌شود.

4- در اين مراسم يك خواننده و نوازنده ساعت‌ها بر بالين بيمار اقدام به ذكرخواني و نوازندگي مي‌نمايد. آنها معتقدند تا ظهور رگه‌هاي بهبودي در بيمار، خواننده بايد به ذكرخواني و نوازندگي خود ادامه دهد.

5- آلاچيق تركمن «اوي»، «oy» ناميده مي‌شود و «اوي» به معني مسكن و محل زيست است. آلاچيق يك اسكلت متحرك و قابل حمل و نقل است كه با «نمد» و «قاميش» كه يك نوع حصير بافته شده از بريده‌هاي ني مي‌باشد، پوشانده مي‌شود. عشاير تركمن اغلب براي مهمانان و يا فرزندان خود كه زندگي تازه‌اي را با خانواده‌ي خود آغاز مي‌كنند، از اين نوع آلاچيق‌ها استفاده مي‌كنند و نشانه‌ي عزت و احترام به آنان است. مرحوم «استاد قزاق پنق» باغشي پر آوازه‌ي تركمن است كه هم اكنون چند تن از شاگردان وي راه آن استاد مشهود را ادامه مي‌دهند. «برادران پنق» آخرين نسل از سازندگان آلاچيق تركمني هستند كه در شهرستان «سيمين شهر» واقع در پانزده كيلومتري شمال شرقي شهرستان بندر تركمن مشغول به كار هستند.

6- «آق آش» مجلس گرامي داشت هم سن شده افراد با پيغمبر اسلام(ص) مي‌باشد. تركمن‌ها هنوز هم وقتي كه به سن 63 سالگي، يعني سن وفات پيامبر(ص) مي‌رسند، اين مراسم شكرانه را برگزار مي‌كنند.

7- ابزاري تزئيني براي لباس تركمن‌هاست.

8- چاريق در نواحي غرب شهرستان گرگان و همچنين در استان مازندران به نام «چرم پاتو» و در نواحي شرق شهرستان گرگان به نام «چارُق» مصطلح است.

9 و 10- آواز زن و مرد از حيث زير و بم بودن صوت به شش قسم كلي تقسيم مي‌شود سوپرانو Soprano (صداي زير و ظريف زن)، متسو سوپرانو Mezzo-Soprano (صداي متوسط زن)، كنترآلتو Contralto (صداي بم زن)، تنور Tenor (صداي مرد جوان)، باريتون Baryton (صداي بم مرد)، باس Basse (بم‌ترين صداي مرد).

  


چگونگي پيدايش ساز و آواز در ترکمن هادرباره پيشينه ساز و آواز ترکمن ها، دانسته هاي اندکي در دست است موسيقي اين قوم از برخي متون هاي پراکنده تاريخي و سفرنامه هاي جهانگردان آشکار مي شود. بنا به برخي متون تاريخي در پايان سده ششم و آغاز سده هفتم ميلادي – دوره ساساني – گروهي از نوازندگان شمرقند و بخارا و کاشغر و تورفان در دربار چين به کار گماشته شدند و نوازنده اي ترکمن به نام کوشا يا قوشا بربط ترکمني را به همراه خود به چين آورده است.با توجه به اين گزارش متون تاريخي ترکمنها از ديرباز با ساز موسيقي آشنا بودند اما با توجه (روزگار فرمانروايي ترکمن ها) و با پشتيباني سلجوقيان وغزنويان موسيقي تزکمن در اوج و شکوفايي قرار گرفته در زمان هاي نه چندان دور بخش ها يا (اوزان ها) با شرکت در مراسمات مختلف ترکمن رسالتي که بر دوش داشتند را به خوبي ايفا کردند.سازهاي کوبه اي (رقص و پايي کوبي) در فرهنگ موسيقايي ترکمن وجودنداردوفقط ذكرخنجراست كه بيشتر  جنبه آييني ، مذهبي و رزمي دارد.

ترکمن ها با تاختن توسط اسب خويش و با نواختن شانه بر پيکره دار و تار و پود فرش خويش و با رقصي موزون و رنج بار در نمدمالي ، ريتم زندگي و ريتم موسيقي خويش را عرضه مي دارد.بخشي ترکمن حتي در عروسي ها و مجالس شاد نيز سخن از زندگي و تاريخ حماسه بار خود مي گويد، حرف مردم خود را ، اگر هم شاد نمي گويد با غرور و استوار مي گويد. هق هق هاي جانگذار بخشي ها حکايت از اندوه غرور آميز يک قوم است که در طول تاريخ آماج تاخ و تازه هاي فراوان را تجربه کرده است.سازهاي موسيقي ترکمن1)دوتار      2) کمانچه         3) ني         4) زنبورکدوتار= درباره ريشه پيدايش دوتار نوشته هاي مستند بسيار اندک بوده است و آگاهي درستي در دست نيست ولي در بررسي اوراق تاريخ بنا به روايتي به بيش از شش هزار سال مي رسد در ايران کهن تنبوره در بسياري از مراحل براي خود جايگاهي داشته است . باستانشناسان در پيرامون آرمگاه حضرت دانيال نبي واقع در شوش هنگام حفاري تنديس دو مرد را به دست آوردند که هر کدام سازي در دست داشته اند که در دست يکي از آنها تنبوره يا دوتار و در دست ديگر بربط ديده مي شود.اين  ساز را از آن روي که بيشتر کاسه ي آن را از چوب درخت توت مي سازند  توت تار و يا از آن روي که چوب را براي خشک کردن در تنور مي گذاشتند تا مديرا(تا مديرا در زبان ترکمني به معني تنور است) و از آن روي که داراي دو سيم است دوتار نامند در قديم تارهاي دوتار از چله ي ابريشم تابيده شده بود اما امروزه از سيم استفاده مي شود.کاسه دوتار از چوب درخت توت نر ، صفحه آن را از چوب درخت توت ماده و دسته را از چوب درخت زردآلو (اريگ) که سخت است مي سازند .ساختمان و اجزاي دوتار
1-کاسه  2 –
دسته(ساپ)   3- صفحه(قاپاق)    4- پرده     5- گوشي ها(قولاق)   6-سيم گير(بوينوز)           7- خرک روي دسته(شيطان اشک)    8- سيم(تار)9- خرک روي صفحه(اشک)اسامي پرده هاي دوتارپرده دوتار ، هر يک آهنگ ويژه اي مي سازد اين پرده ها بر روي هم از پشت سر هم آمدن سيزده پرده تشکيل  يافته است نام پرده ها به ترتيب از بالا به پايين عبارتند از    1- باش پرده    2- نوايي پرده      3- يوقارقي آچيق پرده              4- يوقارقي قيامت پرده       5-باش پرده         6- گنگز و پرده     7-آشاقي آچيق پرده           8- ترکمن پرده    9- اوغوز جا پرده
10- گوني
پرده         11- اشاقي قيامت پرده    12- کيچي شيروان پرده   13-اولي شيروان پرده   كمانچه(قيجاق)اين ابزار موسيقي در روزگار ساسانيان (قيجاق) نام گرفته و در روزگار قاجاريه  اولين بار در ترکمنستان رايج شده است در روزگار ناصرالدين شاه (حدود نيمه دوم قرن نوزدهم ميلادي) آن را شخصي کرد تبار به نام (علي سعيد) به ميان ترکمن ها آورده است. اما روايت ديگر تاريخ بکارگيري کمانچه در ميان ترکمن ها به روايتي بخشيهايي از تيري تکه براي اولين بار آن را با اقتباس از کمانچه ي ايراني و با انجام تغييراتي در ندازه ي آن در موسيقي ترکمني وارد کرده اند.در گذشته کاسه ي کمانچه را از موي يال يا دم اسب مي ساختند اما کمانچه هاي فعلي کاسه و دسته اش از چوب درخت توت و صفحه ي آن از پوست است که ميان آن کلفت تر از ديگر بخش هاست و خرک آن از چوب عناب و دسته آن مخروطي شکل مي باشد.ني يا توتيک:ني در ترکمن صحرا سه نوع است : ني هفت بند ، ني زبانه دار و ني جفت ني
به جز ني هفت بند ، از دو نوع ديگر کم تر استفاده مي شود وتقريباً منسوخ
شده اند.ني ترکمني داراي 5-4 سوراخ كوچك در جلو و يک سوراخ كوچك در پشت است.قوپوز يا زنبورکسازي است که از دو کاسه ي کوچک و يک دسته ي چوبي و دو دسته تار تشکيل شده و صدايي شبيه به صداي زنبور دارد . اين ساز بيشتر در ميان زنان و دختران ترکمن رواج دارد.موسيقي ترکمن را مي توان به سه شکل (الف-سازي  ب- آوازي  ج-ساز و آوازي)تقسيم  کرد
الف ) آوازي : لالايي مادران – هودي ها –
مولود خواني- نوحه خوانيو ذکر از گونه هاي موسيقي آوازي بدون ساز مي باشد.ب)سازي: در اين شکل نوازندگان تنها به نواختن دو تار در مقام (نوايي) برآمده و آواز خوانده نمي شود.
ج) ساز و آوازي: شورانگيزترين شکل اجراي موسيقي ترکمن مي باشد.(نقل خواني)
،(شب خواني ) ،( چوپاني خواني) و (لاله خواني) نمونه هايي از اين شکل       مي باشد.1-موسيقي عاطفي:اين نوع موسيقي تنها به شيوه آواز اجرا مي شود ، که در قالب لالايي (هودي ها) مادران که با نوايي غم انگيز، احساسات و آرزوهاي خويش را نسبت به فرزندانشان ابراز مي دارند.
2- موسيقي تغزلي: اين موسيقي به دو شيوه ي (لاله خواني) و (چوپاني خواني) بخش مي شود لاله را دختران جوان ، ميان همسالان خود اجرا مي کنند در چوپاني خواني –
که بيشتر به دست چوپانان صحرا انجام مي گيرد- با اشعاري در دوري يار ، با همراهي ني نواخته و خوانده مي شود.3- موسيقي حماسي- رزمي: اين گونه موسيقي به شکل نقل خواني است . در گذشته؛ اشعاري حماسي- رزمي ، توسط باغشي ها براي برانگيختن جوانان در نبرد با ستمکاران انجام مي گرفته است.4- موسيقي بزمي: اين گونه موسيقي در جشن ها و مراسم عروسي به همراه اشعاري که آميخته از ستايش زندگي است ، با کمانچه و دوتار نواخته مي شود . شب خواني نمونه اي از اين گونه موسيقي است که در شب ها و مراسمات ويژه  مذهبي توسط نوازندگان نواخته شده و سرور و شادي مردم را فراهم مي نمايد.5- موسيقي آييني : اين موسيقي در آيين ها و مراسم ويژه ي مذهبي به کار گرفته مي شود که در اشکال مولود خواني نوحه خواني ذکر و پرخواني انجام مي گيرد. مولود خواني در مساجد به مناسبت جشن هاي مذهبي اجرا مي شود.نوحه خواني بيشتر توسط زنان ، در مراسم سوگواري، در ريخت اشعار غم انگيز خوانده مي شود و ذکر و پرخواني توسط پرخوان که با استفاده از نوازندگان در  درمان  بيماران رواني استفاده مي شده است.

دستگاه هاي موسيقي سنتي ترکمندر هر دستگاه موسيقي ، پرده هاي گوناگون هست که در آن سبک مي نوازند .دستگاه هاي موسيقي ترکمن به چهار گونه بخش مي شود.:1-تشيند     2- نوايي     3- قيرقلار       4- مخمسّسبک هاي موسيقي سنتي ترکمن موسيقي بزرگ ترکمن را مقام مي گويند تا اکنون نزديک به پانصد مقام از ايام قديم به روزگار ما رسيده است هر کدام سبک و ميزان هاي ويژه اي دارد.       مقام هاي ترکمني هر کدام بيانگر رخدادي اند که مردم ترکمن در گذر تاريخ با آن روبرو شده اند به طوري که هر مقام داستان يک رخدادي است.موسيقي ترکمني به چهار سبک بخش مي شود که بر اساس پراکندگي قومي و جغرافيايي در سرزمين هاي ترکمن نشين نام گذاري شده است .
1-سبک سالير –
ساريق : در ترکمنستان، سرخس، ماري از اين سبک پيروي مي کنند.
2-سبک يموت –
گوگلان: خود به چند شاخه فرعي بخش مي شود و در اين سبک داستان سرايي معمول بوده است.(چاودر-يول) هم از سبک يموت گوگلان پيروي   مي کند3-سبک دامانا4-آخال تکه در اين سبک ها لهجه تفاوت دارد. سازها و آوازها يکي است . ولي تن صداي ، کشش ، غلظت، زير يا نرم بودن صدا فرق مي کند.- زبان و مضامين موسيقي سنتي ترکمنموسيقي سنتي ترکمن بازگو کننده ي باورها ، دردها، رنج ها، شادي ها، آرمان ها، آداب و سنت هاي، فرهنگ و تاريخ ترکمن است. زبان اين موسيقي بيانگر ادبيات شفاي گوياي قوم ترکمن است. سازها از زبان و دل مردم و از ادراک غم و شادي هاي آن ها مايه گرفته و بازتاب شرايط اجتماعي روزگار خود مي باشد. در مضامين موسيقي ترکمن عشق به آزادي ،آگاهي و فرمانروايي محرومين ، همبستگي ، دلاوري  وبرادري آکنده است. موسيقي ترکمن از اين روي غم انگيز است که در روزگاران گذشته زندگي اين قوم در هرج و مرج و کشتار و غارت فرمانروايان گذشت موسيقي ترکمن زماني به ناله مي آمد که قدرت ها بر سر تصرف سرزمين ايران به خونريزي مي پرداختند. موسيقي ترکمن آينه ي تمام نماي فرهنگ و تاريخ قوم ستم ديده ترکمن است.-موسيقي سنتي ترکمنموسيقي لهو لعب نيست ، يعني با سازهاي آن نمي شود پايکوبي کرد ، ضد ضرب است، آهنگين نيست، در بسياري از سازهاييي که اندوهگين نيست و تغزلي است حتي نمي توان دست زد ، لذا در ميان اين قوم رقص ملي وجود نداشته است.- ويژگي هاي موسيقي سنتي ترکمنموسيقي سنتي ترکمن جزو ريشه دارترين موسيقي هاي جهان به شمار مي رود، چرا که در هيچ گونه اي از آن ، قطعات موسيقي ديگر ملت ها راه نيافته است. از دلايل منحصر به فرد بودن اين موسيقي اين ست که اين موسيقي  به علت مهاجرت هميشگي ترکمن ها و گريز از دست فرمانروايان ستمگر و يکجانشين نبودن زندگي عشايري ، دست نخورده مانده است و ديگر اين که موسيقي ترکمن تنها موسيقي است که با يک مضراب ، دونت را مي شود نواخت. ويژگي جداکننده ي ديگر آن اين است که ريشه ي مضراب سازهاي ترکمن ملهم از محيط طبيعي و پيوند آن با زندگي اجتماعي  وعشيرقي ترکمن مي باشد و از جاي پاي سم هاي اسب و شانه اي که بردار قالي کوبيده مي شد، الهام گرفته شده است.دشوار بودن نواختن سازهاي ترکمني يکي از ويژگي هاي موسيقي ترکمن است: نامگذاري باغشي در موسيقي سنتي ترکمن   
نوازندگان موسيقي ترکمن باغشي نام دارند، که معني آن گوناگون است  در روزگار« ايغورها » باغشي به کسي گفته مي شد که خط اويغوري را
مي توانست بخواند و يا در زبان چيني کلمه «باغشي» از کلمه «پاکشي» به معناي استاد و کسي که حالات «شامان» را به خود مي گرفته ناميده مي شده است و برخي نيز باور دارند«باغشي» ريشه ي آريايي داشته، به معني بخش کردن و بيشکش آمده و گروهي باور دارند  که اين اصطلاحي معنوي است.
باغشي ها زبان گوياي مردم ترکمن بوده و در روزگاري که نگارش نبود ، رسالت بزرگ دنبال کردن روايات ، داستان ها، نقل ها و به طور بنيادي .حرکت تاريخي –
فرهنگي را مردانه به دوش کشيدند. نخستين گروه از اين راد مردان را مي توان «بابا قورقودا » قهرمان دوره ي اوغوزي و پيشگوي قوم دانست، وي با «قوپوز» خود داستان هاي عاميانه ي اوغوزها را براي ما به يادگار گذاشته با نام «اوزان » مطرح است.در خصوص تاثير و توان اعجاز دوتار روايت است که يکبار که برادر «شوکر باغشي » را خان خيوه به اسارت برده بود، او توانست با پيروزي بر نوازنده ي دربار ، برادرش را از چنگ خان نجات دهد. سويد قازانيکي ديگر از مراسم ترکمن ها در ايام خشکسالي و نيامدن باران مراسم سويد قازان است آخوندي از ميان مردم با مردمان و ياور خود که او را اصطلاحاً اشک مي خوانند به در خانه مردم رفته شعر زير را مي خوانند و صاحب خانه ضمن پاشيدن آب به روي آن ها مقداري قند يا پول مي دهد.متن شعر:سويد قازانا  سويد قازان                 سويد قازانا  ناگرگچيقم چيقم بيز گرگ                     آش بشرديم دو شرديم يتيم اوغلان چاغرديم                     دويرماني قايتمارامبيراشه جک گيترديم                      آنگردماني گيدمارامبيربوله جک بولوت کتيرديم             يا قدرماني گيتمرامبرانينگ اوغلي بولسون                   برمدينگ قيزي بولسونقوت قوتيني گوردينگمي                قوتا سلام بردينگميشي آي دوغان باري                      ياقن قارا سين کورد ينگميترجمه:«اي ديگ تو چه مي خواهي ، پارچه هاي رنگين- غذا تهيه کردم ، و آن را بين فقرا تقسيم کردم تا سير نشوند نمي روم ف ابر مي آورم تا نبارد نمي گذارم بروم اگر کسي خوش نيت باشد صاحب پسر شود و اگر نه خدا براي او دختر بدهد. »اين موضوع نمايانگر مسئله آب در زندگي ترکمن ها است.متل(چيستان)يکي ديگر از سنت هاي اجتماعي جامعه ترکمني متل يا چيستان کوئي است و گويندگان آن با طرح معماهاي پيچيده در باروري و تفکر و پرورش قواي فکري بسيار مؤثرند و هر کسي جواب معما را پيدا نکند گوينده آن آرزويي مي کند و از آن ها مي خواهد که آرزوي او را بر آورده کنند مثلاً خانه مي خواهد و اين ها   مي گويند خانه فلان خان مال تو باشد حال بگو جواب چيست؟مانند نمونه:
«ير آشاقنده آي گرز»                               جواب : آزل دمير

يعني : در زير زمين ما ، گردش مي کند        يعني : گاو آهن

مراسم عروسيمراسمات عروسي ترکمن ها متفاوت است و سن ازدواج در بين ترکمن ها پايين است يکي از عوامل پايين بودن سن ازدواج تغيير و تحول جامعه از دوران ساده عشيرتي به دوران مالکيت خان خاني است . بعد از هم پاشيدن دوران ساده عشيرتي تقسيم آب و زمين بر مبناي تامل قرار مي گيرد به افراد مجرد سهمي از توليدات و نعم اجتماعي تعلق نمي گرفت. براي همين خان ها براي دريافت سهم زياد از توليدات اجتماعي ،فرزندان خويش را از همان دوران نوجواني زن مي دادند.

مراحل ازدواج ترکمن ها قديم
در مرحله اول ازدواج –
تصميم گرفتن پدر و مادر و جلب موافقت پدر عروس که به آن «سوز آتمک» مي گويند يعني اطلاع دادن ، البته اين مرحله بدون اطلاع داماد صورت مي گيرد.
مرحله دوم –
تعيين وقت ساعت مناسب براي عروسي و آمدن دسته اي از زنان قبيله داماد به خانواده عروس که ان را «دوزدادرمگ» ، شيريني رد کردن مي گويند.مرحله سوم ، تعيين قيمت عروس که مشکل ترين مرحله عروسي است که بر عهده ياشولي ها طايفه داماد است.در مورد شيزبها يموت ها چاروا  قسمت اعظم شيربها را به صورت مال (گوسفند ، گاو ، قوچ ،شتر) مي پردازند ولي يموت هاي « چمور» به صورت پول نقد که در سال هاي مختلف فرق مي کند .مرحله بعدي روز عروسي است که در خانه داماد يک روز قبل از آمدن عروس مراسم جشن و سرور بر پا است و همچنين جشن کوچکي نيز در خانه عروس پيک هاي اسب از طرف پدر داماد به ميان طايفه ها راه مي افتد و خبر ازدواج را با صداي بلند اعلام مي دارند.
قبل از عروسي هم هفت آلاچيق اطراف خانه داماد مقدمات کمک و ياوري خود را اعلام مي دارند . ارابه هاي کوچک و بزرگ کنار خانه پدر و داماد جمع مي شوند و صداي بلند«قوتلي بولسون» و «خوش گلدينيز» (مبارک باشد) و (خوش آمديد) از هر سو طنين انداز است، براي اينکه مجلس عروسي پرشورتر شود از دسته هاي         آواز خوان بخشي استفاده مي کنند. داماد در خانه دوست خود که «مصايب/ مصاحب» گفته مي شود جشن ديگري با شرکت هم سالان و دوستان خود برپا مي دارد.
مادر داماد و مادرعروس هم ، هر کدام در آلاچيق هايي از مهمانان زن پذيرايي مي کنند و هر کدام از زنان با هدايايي مي روند و در مقابل با هديه ديگر بر مي گردند.روز بعد شتري آمده مي کنند و روي آن را کجاوه اي مي بندند که به آن «هاليق»     مي گويند و تعدادي «ياش اولي»(ريش سفيد) به طرف طايفه ي عروس به راه        مي افتند . داماد با مصايب خود منتظر آمدن عروس مي شود و عروس هم از خانه خودشان به خانه عمومي خود مي رود. ريش سفيدان داماد بعد از صرف غذا به ريش سفيدان طايفه عروس مي گويند : « خوب غذا را خورديم موقعش رسيد که برگرديم » ، ما يکي از ريش سفيدان طايفه عروس مي گويد : «به سلامت که مي رويد ولي هر چه با خود آورديد بدهيد». در اين هنگام مقدار پولي را که در ازاء شيربها داده مي شود به ريش سفيدان طايفه عروس مي دهند و بعد از آن دعايي خوانده مي شود و از آن آلاچيق بيرون آمده به زناني که براي بردن عروسشان آمدند مي گويند «ما اجازه گرفتيم شما عروستان را ببريد» و زنان به آلاچيقي که عروس همراه «ينگه هايش» در آن نشسته اند مي روند ولي زنان طايفه عروس با گرفتن پاي زنان طايفه داماد ظاهراً مانع از بردن عروس مي شوند که اصطلاحاً به آن «گوفرديگ» يا «آياق آلماق» مي گويند. اين عمل که روزي جزء واقعيات عيني بوده به صورت رسم معنوي و به صورت سنت درآمده است که در ميان اقوام يونان و اقوام آفريقائي نمونه هايي از اين آداب و رسوم ديده شده است. عروس را با روسري قرمز (کورته) سوار کجاوه مي کنند در اين موقع برادر عروس جلوي کجاوه را مي گيرد و او نيز ظاهراً مانع از بردن عروس مي شود به هر طريقي او را راضي مي کنند و عروس را به خانه داماد به حرکت در مي آورند. در اين موقع جوانان ده با پرتاب سنگ و کلوخ بر آنان نارضايتي خود را ابراز مي دارند. البته قبل از بردن عروس زنان دو طرف ، چاشو را به يکديگر پرتاب مي کنند و در هر پرتابي آبا و اجداد عروس و داماد را معرفي مي کنند کاروان ديگري جهيزيه عروس را مي برد در ضمن عبور آنها از هر روستايي مردمان ده براي خوشبختي عروس و داماد دعا مي خوانند.در موقع آوردن عروس قسمتي از گوشت و استخوان سينه که شکل مثلث را دارد و دوش ناميده مي شود با سکه هاي نقره مي آويزند و آن را به خانه عروس مي برند و اين عمل در هر عيد قربان تکرار مي شود . که هم اکنون نيز مرسوم است.همراه با رسيدن عروس به طايفه داماد شور و غوغا به حداکثر خود مي رسد. مراسم   « سچمک» اجرا مي شود. هر کدام از قوم و خويشان داماد سکه هاي پول به طرف مردم پخش مي کنند و از طرف ديگر مراسم اسب دواني و کشتي گيري آغاز مي شود و بهترين اسب ها، «بايراق» (جايزه) دريافت مي کنند.عروس را به خانه عمومي داماد وارد مي کنند . زني از درون در آلاچيق را گرفته مانع ورود آنان مي شود و تا به او هديه اي ندهند در را باز نمي کند که به «قابي ساقلاماق» مي گويند. بعد از وارد شدن عروس و ينگه هايش در گوشه آلاچيق پرده اي به نام «توتي» کشيده مي شود. دختران محل به ديدن عروس مي آيند ، از اين لحظه به بعد عروس بايستي صورت خود را از پدر و مادر و قوم خويش داماد بپوشاند.بعد از صرف نهار آخوندي به وکالت از طرف عروس و داماد که به انتخاب خود آنان است نزد آخوند ديگري رفته مراسم عقد را برگزار مي کنند. وکيل عروس اشاره به وکيل دا ماد مي گويد« من از اين مرد مقداري طلب دارم که همين الان مي خواهم» وکيل داماد با ظاهري پرخاشگر مي گويد « من از کجا به تو بدهکارم» و کار با يک دعواي ساختگي که به آشتي مي انجامد پايان يافته و آخوند ضمن گذاشتن شيريني در دست آنان خطبه عقد را مي خواند و بعد طرفين از آبي که اصطلاحاً «نکاسو» (آب نکاح) گفته مي شود مي نوشند در اين حال چند زن منسوب به عروس و داماد بيرون از اطاق مشغول قيچي زدن هستند به اين اعتقاد که نيت هر دشمني در حين خواندن خطبه عقد در دم تيز قيچي پاره شود در ضمن براي عروس و داماد قلب گوسفندي را به داماد مي فرستند تا بخورند به اين اميد که قلب و دل آنها با هم باشد و هيچکس حق خوردن از اين کباب را ندارد.قبل از غروب آفتاب دست عروس و داماد را در دست يکديگر گذاشته ، زنان قبيله براي خوشبختي آنان شعر زير را مي خوانند که در واقع تعيين خط مشي آينده آنهاست:« آلاجا کوينگ گيدرمه                        آرپا چورک ايدرمهساغ الي ساري ياغدا                           سول الي سوق اونداآعزلا قاپدرمه                                      توي نيق لاد پدرمهچايرکمين چرماشادينگ                        هل لر کمين اورنا شادينگيوزدان يوزدان يوي دارادينگ                يوزليگ کوينگ گيدرادينگآل يانقاقدان آفشرادينگ                      آلا يورقان دفشادينگآي يوزيني سنگاتافشرديم                    سني خدايه تافشرديم»ترجمه: پيراهن بد مپوشان ، نان جو مخوران، دست راستش در روغن زرد ، دست چپش در آرد بگذار (کنايه از ثروت). نگذار کسي به اوگزندي برساند ، مثل يونجه به هم بچسبيد مثل ساقه درخت مو به هم بچسبيد،هميشه دستش پرازپول شود پيراهن گرانبها برايش بخر ، از لب هاي سرخش بوسه بگير ماه رو را به تو سپردم ، تو را به خدا.      و سه بار اين شعر تکرار مي شود و در وسط هر بار داماد را با مصايبش به دور آلاچيق مي گردانند و عده اي نوجوانان با چوب و دست ظاهراً او را مي زنند.

بعد از آن مراسم «چاي » است به اين معني که داماد و مصايبش با عده اي از نزديکين و دوستانش به آلاچيق که عروس در آن نشسته مي روند و از دست تازه عروس چاي مي نوشند و هر کدام ، هديه اي مي دهند و بعد از پرسيدن نام و ساير خصوصيات ايل و طايفه بر مي گردند . فلسفه چاي خوردن به اين علت است که چون عروس و داماد همديگر را قبلاً نديده اند اين افراد و دوستان باعث باز شدن سر صحبت و حرف زدن عروس و داماد مي شود.از طرف ديگر در خانه داماد بين قوم و خويش «سويچليک هالتا» يعني کيسه هاي کوچکي که از شيريني و نقل و سکه در آن است و معمولاً عروس با خود مي آورد تقسيم مي شود و معمولاً 30 الي 40 تا است.فرداي عروس را به خانه داماد مي آورند و به جاي کلاه دخترانه(بوريک) پيشاني بند پارچه اي و دايره شکل به نام «آل دانقي» يا«آن ناقي» بر سر او مي گذارند.بعد از دو روز عروس را به خانه خودشان بر مي گردانند که در زبان محلي به آن «قايتارماق» مي گويند و پس از يک سال دوباره با مقدراي جهيزيه به خانه داماد      مي آيد و اين رفت و برگشت 3 الي 4 بار تکرار مي شود که عروس و داماد براي زندگي آينده پخته تر مي شود.
 واين گوشه اي مراسم پر رمز و راز عروسي ترکمن ها است که مختصراً بيان شد.
پوشش و زيور آلات ترکمن هالباس هاي ترکمن چه زن چه مرد از ابريشم بوده ، بافت آن به عهده زنان مي باشد.
لباس مردان:
پوشش مردان عبارتند از بالا پوش بلند که تا زير زانوان مي رسد که به آن دون       مي گويند و کلاه پوستي با پشم هاي نسبتاً دراز به نام پخور تلپک پيراهن بسيار ساده که يقه ندارد و يقه هاي آن نيز بسيار کوتاه و مدور و بي دکمه است با آستين هاي بلند به جاي دکمه ها بند مي بستند و به آن سپ يقه مي گفتند يقه ها را با سوزن دوزي هاي مفصلي از نوع جويجه بورون (نوک جوجه) زينت مي دادند. سر آستين گلدوزي شده را گلباغ مي گفتند.در زمستان از پوستين استفاده مي کنند که به آن ايچمه ک مي نامند که بهترين نوع پوستين ،«باغانا ايچمه ک » است که از پوست بره يک ماهه تهيه و با دباغي پوست ان را بصورت خوب عمل مي آوردند. از انواع ديگر پوستين «سيلکمه ايچمه ک» که از پوست بره 5 الي 6 ماهه تهيه و پس از دباغي آن را با انواع مواد طبيعي به رنگ زرد درمي آورند.از پشم شتر نيز لباس هاي مخصوص تهيه مي کنند که به آن «چاکمن» مي گويند و آن بالا پوش درازتر از کت معمولي است.لباس اصلي ترکمن ها رداي بلندي بوده که به آن «دون»  مي گفتند که به رنگ  ونوع بافت به دو نوع تقسيم مي شود . اگر از ابريشم که به تمام قرمز رنگ باشد«غئزيل دون» و اگر رنگ آن متمايل به زرد و بافت پارچه آن يکنواخت نباشد و پيله هايي با رنگ مختلف از درون آن عبور دهندبه آن «غار مادون» مي گويند بر حاشيه دون نوارهاي سوزن دوزي از نوع آلا جا وجود دارد که به زيبايي دون مي افزايد. بر کمر و به روي دون کمربندي از شال و يا نقره مي بستند که به آن شد هغوشان و يا ترمه شال مي گويند.شلوار مردان عبارتند از شلوار گشادي بوده و از درون ليفه آن رشته اي از پنبه بافته و هوتازهايي بر سر آن تزيين مي کردند که به آن اوچغور مي گويند.کلاه مردان: دومه تلپه ک (به ترکمني کلاه را تلپه ک مي نامند)پخور تلپه ک کلاهي بلند با پشم هاي دراز شيپرمه تلپه ک (کلاهي نه چندان بلند ک هدر بالاي آن اندکي فراضي است)با پوشش مردان:به صورت چکمه هاي بلند چرمي بوده که نوک آن برگردان بود. چوپانان از پوست گاو چارقي تهيه مي کنند که مخصوص استفاده در صحرا و خاک نرم است. قبل از پوشيدن چارق ، پارچه اي مي بافند و آنرا دور پا تا ساق مي پيچند که به آن دولاق مي گويند.از رم شتر ، پاپوش تابستاني درست مي کنند که شبيه سرپايي امروزي است به اين نوع پاپوش تابستاني چهپه ک يا يلکن مي گويند.لباس زنان:لباس زنان ترکمن بسيار متنوع و در هر دوره از سني به شکل خاصي بروز مي کند تنوع لباس علت و فلسفه خاصي دارد که با سن زنان همراه است.دختران ترکمن کلاهي بر سر مي گذارند که آن را به نام هاي مختلف چون بوريگ    تا سه گ و تاخيه مي خوانند بروي اين کلاه را بصورت گرد و بدون برجستگي مي باشد. با پولک و قبک هاي نقره اي زينت مي دهند.دختران ترکمن سينه ريز درشتي بر گردن مي آويزند که به آن بقو مي گويند و بر يقه پيراهن نيز گل يقه . پيراهن هاي قرمز رنگي از ابريشم دارند که در قسمت يقه و در قسمت مچ سوزن دوزي مي شود و انتها پارچه شلوارشان نيز سوزن دوزي مفصلي دارد.شلوار زنانه بلق ناميده مي شود . نقوش سوزن دوزي پاچه شلوار زنان «اياق اورني» اسامي گوناگوني دارد از جمله دويه کله (سر شتر) سگدرمه جويجه(نقش جوجه)، واخ آرمان ، ايکي حورمان که به ترتيب از پايين تا نزديکي ساق پا را تشکيل مي دهد . علاوه بر نقوش فوق نقوشي به نام قوش غانات (لاب پرنده9 قويماق، تکه نقش، موي نقش (نقش عقرب) و بوستاني را نيز به کار مي برند.کفش زنان را هنرمندان محلي مي دوختند ، کفش هاي نظير گل ميخ لي قرمه کوش با نوک برگردان و پاشنه اي بلند مشهور بود.وقتي دختر ترکمن عروسي مي کند ، به جاي کلاه دخترانه بوريگ پيشاني بندي به شکل نيم تاج با آويزه اي از طلا و نقره بر سر مي گذارند .دختران براي دوران عروس شدن ، نيم تنه مخصوصي درست مي کنند که پر از سوزن دوزي و آويزه هايي از سکه و پولک هاي نقره اي است که به آن چاووت مي نامند .روسري بر دو قسم است يکي نسبتا ضخيم با سوزن دوزي مفصل که به آن گورته    مي گويند و ديگر بافته اي از ابريشم نازک که به آن قينگاچ مي گويند.
در بين يموت ها
روسري هايي به نام چاشو نيز استفاده مي کردند که خود بر چند قسم است از قبيل ارش چاشو ، المينچه چاشو ، آطلا زچاشو ، غارتمه چاشو مي باشد.
اسامي برخي زيور زنانه  1-آچار باغ –
گردنبندي نقره اي با آب طلا  2- گل يقه-به يقه پيراهن مي بندند 3-قولاق حالقه: گوشئاره است که انواع مختلفي دارد مانند آيلي حالقه ف تومار چالقي حالقه  4-بيله زيگ: دستبندي است که بر مچ دست مي بندند.
تمامي زيور هاي فوق توسط زرگران ترکمن درست مي شد.

صنايع دستي  :ترکمن ها در شکوفايي هندي که يادگارهاي فراواني از آن به جا گذاشته اند ، تاثير عميقي داشته اند و با الهام از محيط زندگي خود آفرينش هاي مادي فراواني را به دوران ما منتقل نمودند. اساس آفرينش هاي هندي ترکمن در قالي و نمد بافي ، سوزن دوزي و صنعت چوب وآهن الهام از محيط زندگي و مناظر طبيعي است.
صنايع دستي ترکمن : 1- گروه چت مه اقالي
 2- گروه قاقمه (گليم) 3-  گروه باسمه (نمدبافي)  4- گروه گشته(سوزن دوزي)  5- گروه ايشمه ، اورمه (منگوله بافي)6- گروه چوب         7- گروه آهن
  1- گروه چت مه
:شامل قالي ، قاليچه ، قارچين ، جانمازي قاليچه اي ، پشتي کناري و انواع آويزه هاي بافته شده از جنس قاليچه نظير خورجين ها قرار دارد هم چنين پارچه بافي از صنعت هنرمندانه زنان نيز در اين گروه قرار دارد پارچه ها نام هاي مختلفي دارند که بستگي به نوع و جنس بافت دارد مانند «کتفي» «گيجه گونديز» ، جوهر ، گلگونه. علاوه بر پارچه در اين گروه روسري بافي نيز هست که به اين نوع روسري ها «قينگاچ»       مي نامند.2- گروه قاقمه:شامل گليم(پلاس) ، ارتماق (به شکل قارچين امروزي ولي بزرگتر از آن که جهيزيه عروس را در آن قرار مي دهند ، انواع توبره ، انواع دوزي( دوزي نوار پهني در حدود 10 الي 12 متر که در قسمت دروني آلاچيق دور تا دور به آن مي بندند . انواع جوال که در برخي از آن ها آرد يا گندو ريخته مي شد جل اسب ، انواع گليم هاي آستانه در (بوساغا) و دولاق (که به مچ پا مي بندند) نيز در اين گروه قرار دارد.3-  گروه باسمه (نمدبافي)  :در اين گروه انواع نمد از قبيل نمدي که به زير پا مي اندازند، نمدي که به دور آلاچيق مي اندازند ، نمدي که براي پوشش اسب استفاده مي شود، قرار دارد. نمدهاي که به دور آلاچيق مي اندازند بر سه قسم است.«دورليق» «اوزگ» و «سرفک»- نمد خوب را از پشم بهاره گوسفند تهيه مي کنند و زنان هنرمند شاخ قوچ را بر روي نمدها ترسيم مي کنند اندازه نمد در بين ترکمن ها «امزک» است که به تعداد نقوش بستگي دارد . حاشيه نمد را «قرقره» مي نامند . نمد نقوشي از قبيل «ساري چيان » (عقرب زرد) «امزگ» دارد.4- گروه گشته(سوزن دوزي)در اين گروه سوزن دوزي هاي پاچه شلوار زنانه ، يقه و سر آستين ، سوزن دوزي انواع روسري مانند «گورته» کلاه دختران و پسران «بوريگ و تاخيه» و سوزن دوزي هاي بازو بند « گل باق» کيسه دعا و پول قرار دارد.5- گروه ايشمه و اورمه(بافتني ها)در اين گروه بيشتر بافتني هاي کوچک و نوار مانند قرار دارد از جمله: «بلق يوپ» نواري است که در انتهايي ترين قسمت پاچه شلوار زنانه قرار دارد.«اوچقور باق» : بندي است که از درون ليفه شلوار عبور مي کند.«ساللان چاق باق» : طناب هايي که به گهواره بچه مي بندند.«بقچه باق» : بند هايي که دور بقچه لباس مي کشند.
«چويچه بورون بوريگ» :
بندي که در قسمت لبه کلاه دختران و پسران مي کشند.«يقه يوپ» : بندي از ابريشم که دو قسمت يقه را بهم وصل کرده ضمناً گل يقه را نيز بدان وصل مي کنند.«چاريق باغ» : بندهاي چاروق که از سوراخهاي پوست چارق عبور کرده به دور پا پيچيده مي شود.« ترمه قوشان» : کمربندي است که از ابريشم مي بافند و به روي آن زيور هايي از نقره و طلا وصل مي کنند.«قانجقه باق» بندي است که رکاب را به زين متصل مي سازد.«ساغن طناب» طنابي است جهت پرتاب سنگ ، نوعي الت رزمي و شکار«ساغداق» (تيردان) که تيره هاي کمان را در آن قرار مي دادند ، علاوه بر نوع بافتني آن ، نوع چوبي آن نيز معمول بوده است.6- گروه چوبدر اين گروه آلاچيق سازي قرار دارد که اسکلت چوبي آن را تشکيل مي دهد علاوه بر آن انواع ظروف چوبي به نام «چاناق» و قاشق هاي چوبي (چمچه) و دوک (ايگ و ايقاچ) ، انواع سوهان چوبي (سوقي) و شانه هاي قالي بافي (داراق) و شانه موي سر زماني از عاج فيل ساخته مي شد که به آن «شرمايي دراق) مي گفتند و زماني نيز از استخوان ساخته مي شد. امروزه شکل پلاستيکي آن رواج دارد. همچنين انواع الک هاي آرد ، انواع بشکه هاي چوبي (چه له ک) ، وسايل مشک زني ( دوره و پشک) و قايق هاي بادباني که انواع مختلفي نظير تايمل (دونفره) دمبول ( يک نفره) کسه بوي ( قايق بزرگ جهت حمل بار ) مي باشد و همچنين ارابه سازي و حصير بافي (حصير دور آلاچيق يا قامش) ، قرار دارد.ساختن آسياب هاي دستي « ال دگرمن» و همچنين دستگاه عصاري ابتدايي (چواز) از کارهاي دستي ترکمن هاست.7-در اين گروه زيور سازي از نقره شاخص است . وسايلي که از فلز ساخته مي شود 1- آزال = خيش آهني  2- سنّي = قيچي جهت برش پرزهاي قالي 3- که سه ر = کاردک برش نخ در موقع قاليبافي             4 - انواع کاردها که به «جومر پيچاق» (کارد جواهر نشان) معروف است.5- قمه= خنجر        6- قلچ = شمشير      7- قالقان = سپر8- قازان و تاغان = ديگ چدني و سه پايه اي که روي آتش قرار مي گيرد.

قالي ترکمن   قاليبافي در بين ترکمن ها سابقه اي بس طولاني دارد ، از دوراني که دامداري در ميان ترکمن ها رواج يافته همزمان با آن نيز قاليبافي شکل گرفته است. در چند سال گذشته از زير يخ هاي پازيريک سيبري قطعه اي از قالي ترکمني کشف شده است که قدمت آن به دوران اوائل ميلاد مسيح مي رسد.براي تهيه قالي از پشم استفاده مي شود و از رنگ هاي گياهي مانند پوست انار ، انواع گياهان صحرايي (چوب بويا) خاکستر چوب(ازدار) زرد چوبه، روناس و نيل استفاده مي کردند.دارقالي ترکمني زميني و خوابيده است و از چند قطعه تير و تخته تشکيل مي شود. بافت قالي فقط بر عهده زنان ترکمن مي باشد ، بافندگان زن ترکمن بافت قالي را از روي ذهني مي بافند گره قالي بر دو نوع ترکي و فارسي است که در نوع گره ترکي از دو رج پود را عبور مي دهند که در ترکمني به آن «دووآ» مي گويند و در گره فارسي پود را فقط به يک رج گره زده از زير و يا بالاي رج بعدي عبور مي دهند که در ترکمني به آن «يارا» مي گويند.زيبايي قالي ترکمن در تزيين حاشيه هاي آن است که حاشيه از چند قسمت تشکيل شده است مانند «الم» ، «قره» ، «اولي توپراق» ،« اولي قره» . گلهاي مرکزي را به ترکمني «گول» مي نامند. گول به ترکمني برگه اب را مي گويند.منشا و سرچشمه نقوش قاليمظاهر طبيعت و آنچه در محيط زندگي ترکمن ها وجود داشته به عنوان منشا نقوش قالي ترکمن شده و به دوران ما رسيده است. نقش شاخ قوچ که نشاني از قدرت و باروري است همواره در نقوش قالي ترکمن تکرار شده است. در حاشيه قالي نقوش عقرب به عنوان نشان دفع شر نقش بسته است ، پرندگان نظير  قو و حيواناتي نظير اسب نيز در نقوش قالي وارد شده است. لاله هاي وحشي ، برکه هاي آب ، در آسمان ستاره و ماه در نقوش ترکمن مشهور است نقوش قالي هندسي شکل مي باشد و قرينه سازي نقوش از ويژگي هاي قالي ترکمن مي باشد.

مظاهر مشخص قالي ترکمن 1-نقوچوق» مشتق از قوچ که گاه به صورت «قرق قوچوق» (چهل شاخي) ديده     مي شود.
2-«قولفوق» (کاکل) –
کاکل گذاشتن در ميان بچه هاي ترکمن ها از آداب سنتي بوده که گاه به صورت موهاي باريک طرفين سر قرار دارد و گاه به صورت موي برجسته در راس سر قرار دارد.3- «آشيق» (قاپ) که در بين باز ي هاي مرسوم کودکان ترکمن قاپ جايگاه ويژه اي دارد و حتي براي قاپ کيسه کوچکي به نام «آشيق توريه» مي بافند.
4- «اوق گوزي» (سرتير) –
تير و کمان سلاح رزم جنگجويان ترکمن بوده است .
5- «سارچيان» (عقرب زرد) –
مظهر دفع شر در بين ترکمن رواج دارد.6-انواع پرندگان شکاري7- «جويجه بورون» (نوک جوجه)
8-«يوره گ» (دل) –
دل گوسفند از مهر ها دوران دامداري است دل گوسفند را در مراسم عروسي دو نيم کرده به صورت کباب به عروس داماد مي خورانند به اين نيت که دلشان يکي گردد.9- «الم» (قوس قزح) که در قالي ترکمن ها ديده مي شود.10- آلاجا (نوار سياه و سفيد) به صورت خال هاي سياه و سفيد در قالي ديده        مي شود.11- يلدز» (ستاره)12- «داراق » 0شانه) از لوازم ارايش دختران در هنر قالي بافي ديده مي شود13- درناق (ناخن) نيز در نقوش قالي ترکمن ديده مي شود.اسامي نقوش قالي ترکمنتعداد نقوش قالي ترکمن به بيش از صد نوع مي رسد که مهم ترين آن ها :1- ماري گول       2- درناق گول          3- قافسه گول    4-تکه گول      5-انسي      6- قزل آياق         7- تونيگ گول         8- قوش اياق     9- آوغان گول  
10- تاج حروز      11-پنجارا آراگول           12- آق نقش

منبع: پایگاه اطلاع رسانی فرمانداری شهرستان آق قلا