"زبان فارسي در قلمرو تركان عثماني "نوشته ی: عبد الکریم گلشنی
زبان فارسي در قلمرو تركان عثماني
دكتر عبدالكريم گلشني
از عوامل مهم انتشار و گسترش زبان فارسي و فرهنگ ايراني در آسياي صغير، يكي مهاجرت خاندانهاي با فضل و دانش ايراني مانند بهاءالدين سلطانالعلماء پدر مولانا، نجمالدين رازي «دايه»، اوحدالدين كرماني، فخرالدين عراقي، سراجالدين ارموي، سيفالدين فرغاني، ناصرالدين ابنبيبي و…باين منطقه است. محيط امن و دانشپرور بلاد روم در قرن هفتم و امكان نشأت خلاقيت فرهنگي، عرفاء و ادباي جهان اسلام را باين سامان كشانده بود. آثار فارسي اين بزرگان علم و ادب، مخصوصاً تصنيف كتاب مستطاب مثنوي مولوي و پيدايش طريقت فارسي مولويه، نه تنها زبان و ادب فارسي را در آن ديار استوار ساخت، بلكه به روايت عزيزبن اردشير استرآبادي (متوفي بعد از سال 800 ه. ق./ 8-1379م.) مؤلف كتاب بزم و رزم، «جمهور اهالي ممالك روم» در قرن هشتم هجري «به زبان پارسي مايل و راغب بودند»[1].
در ميان آثار منظوم و منثور قرن هفتم هجري، مثنوي مولوي، علاوه بر نشر حقايق عرفاني، از نظر رواج زبان و شعر فارسي در جهان اسلام، اهميت فوقالعادهاي داشته است. شروح متعددي كه بر اين كتاب نوشته شده، وسعت فكر و عمق انديشه مولانا، خداوندگار سخن، را نشان ميدهد.
كثرت اصطلاحات فارسي در خانقاههاي مولويه و اجراي مثنويخواني در محافل و مجالس اين سلسله، زبان فارسي را زبان راز و نياز صوفيان اهل حق گردانيده بود.
در قرن نهم هجري (پانزدهم ميلادي) كه دربار بزرگ عثماني وارث دربارهاي كوچك و محلي سلجوقيان روم گشت، نظام ديواني و تشكيلات اداري سلاجقة روم، كه با تدبير و راهبري وزيران و دبيران ايراني قوام يافته بود، بعنوان يك الگوي سياسي پذيرفته شد.
سلاطين عثماني در اشاعة زبان فارسي، چه در مكاتبات درباري و صدور احكام و فرامين ديواني و چه در خلق آثار فارسيگويندگان و نويسندگان، نقش مؤثري، همچون مخدومان سلجوقي خود، داشتهاند.
فعاليت ادبي سخنوران و نويسندگان در دورة ميانه تاريخ ادبيات ترك، كه از استقرار سلجوقيان روم در آناطولي (قرن پنجم هجري/ يازدهم ميلادي) شروع و تا عصر ادبي دورة تنظيمات[2] (نيمة قرن نوزدهم ميلادي) خاتمه مييابد، در دربار و خانقاه متمركز بود[3]. اين دو كانون ادبي و فرهنگي يعني Divan Edebiyati (ادبيات درباري) و Takke Edebiyati (ادبيات خانقاه) بشدت تحت نفوذ و تأثير زبان و ادبيات فارسي قرار داشت.
در دورة ميانة مركز فعاليت ادبي ديگري هم بنام Halk Edebiyati (ادبيات عامه)، به زبان تركي، وجود داشت[4] كه از نظر ادبي فاقد ارزش بوده است. اصولاً در اين دوره «شعر تركي در مرتبة دون شعر فارسي قرار داشته است بلكه شعر تركي را شعر نميشمردهاند»[5].
عثمانيان در آغاز، مراسلات و نامههاي ديواني را، به تبعيت از سلاطين سلجوقي در روم، به فارسي مينوشتند. منشآت السلاطين احمد فريدونبيگ منشي[6] در قرن دهم هجري (شانزدهم ميلادي) تعداد زيادي از مكاتبات رسمي و فارسي پادشاهان عثماني را، از عصر تيمور تا صفويه، دربر دارد. اين مجموعه سند معتبري است از اهميت زبان فارسي در مناسبات سياسي و روابط ديپلوماسي فرمانروايان اين منطقه كه هميشه عدهاي از «منشيان بلاغت شعار» را در دستگاه خود داشتند.
ميراث فرهنگي ايراني كه از تركان غزنوي به تركمانان سلجوقي در شرق و از اينان به همكيشانشان در غرب رسيده بود، اينك بدست تركان عثماني در اروپا انتشار مييافت.
حاصل كار و نتيجة فعاليت ادبي دربار عثماني، پرورش گروه بيشماري از شاعران و سخنوران پارسيگوي در متصرفات آسيائي و اروپائي امپراطوري عثماني بود كه بيش از پانصد سال در نشر زبان فارسي و اشاعة فرهنگ ايراني كوشيدند.
شعر فارسي در طبع و ذوق آل عثمان هم مؤثر افتاد و اكثر آنها همانند مخدومان سلف خود به فارسي شعر ميگفتند.
در اينجا نيز فهرستي از بعضي سلاطين عثماني كه به فارسي شعر سرودهاند و يا ممدوح گويندگان معاصر خويش بودهاند و همچنين معرفي برخي از شاعران پارسيگوي و تعدادي از آثار فارسي نويسندگان اين عصر را، براي توجه اهل دانش و سهولت كار محققان، ميآورم.
الف- بعضي از سلاطين عثماني كه به فارسي شعر سرودهاند.
1- سلطان ايلدرم بايزيد خان اول (791/1389 – 805 ه./1403م.)، شعر فارسي، مأخذ نفيسي[7].
2- سلطان محمدخان دوم (فاتح) (848/1444 – 850/1446) و (855/1451 – 886/1481)، اشعار فارسي، مأخذ نجيبالله[8].
3- سلطان بايزيدخان دوم (886/1481 – 918/1512)، اشعار فارسي، مأخذ خسروشاهي[9].
4- سلطان سليمخان اول متخلص به «سليمي» (918/1512 – 926/1520)، ديوان شعر، مأخذ گيب[10].
5- سلطان سليمخان دوم «قانوني» متخلص به «محبي» (926/1520 – 974/1566)، رباعي، مأخذ خسروشاهي[11].
ب – چند تن از پادشاهان و اميرزادگان شعردوست عثماني كه ممدوح بعضي از گويندگان معاصر خويش بودهاند.
1- شاهزاده سليمان چلبي پسر سلطان بايزيد اول (813/1410)، احمدبن ابراهيم داعي (معاصر سلطان محمد دوم)، قصيده، مأخذ خسروشاهي[12].
2- سلطان محمد دوم «فاتح» (886/1481)، نورالدين عبدالرحمن جامي (898/1492)، قطعه «مثنوي»، مأخذ حكمت[13].
3- سلطان بايزيد دوم (918/1512)، نورالدين عبدالرحمن جامي، مثنوي سلسلهالذهب، مأخذ حكمت[14].
4- سلطان سليم اول (926/1520) شيخ عبدالله بن محمود شبستري (بعد از 926/1520) مثنوي شمع و پروانه، مأخذ نوائي[15].
5- سلطان سليمان دوم «قانوني» (974/1566)، محمدبن سليمان فضولي بغدادي (970/3-1566)، قصيده مدحيه، مأخذ خسروشاهي[16].
6- سلطان سليمان دوم «قانوني»، اميني سمرقندي (معاصر سلطان سليمان دوم)، قصيدة مدحيه (در جلوس سلطان)، مأخذ نوائي[17].
ج – گروهي از شاعران پارسيگوي عهد عثماني در آسياي صغير.
1- عزيزبن اردشير استرآبادي (بعد از 800/8-1397)، اشعار و قصايد فارسي، مأخذ درخشان[18].
2- سيد عمادالدين نسيمي بغدادي (820/1417)، اشعار فارسي، مأخذ سامي[19].
3- شيخي طبيب (حدود نيمة قرن نهم/پانزدهم)، ابيات فارسي، مأخذ گيب[20].
4- احمدبن ابراهيمبن محمد داعي (معاصر سلطان محمد دوم «فاتح»)، ديوان شعر فارسي عقودالجواهر (به سبك نصابالصبيان ابونصر فراهي)، مأخذ خسروشاهي[21].
5- مولانا قبولي (883/9-1478)، ديوان شعر فارسي، مأخذ نخجواني[22].
6- مولانا حامدي اصفهاني (قرن نهم/پانزدهم)، ديوان شعر فارسي، مأخذ نخجواني[23].
7- قاضي لطفالله بن ابييوسف حليمي (معاصر سلطان بايزيد دوم)، شعر فارسي، مأخذ نفيسي[24].
8- سيدشريف معمائي (بعد از 908/3-1502)، منظومه در معما، مأخذ نفيسي[25].
9- شمسالدين بردعي ملازاده (حمدي) (معاصر سلطان سليم اول)، قصيده مدحيه، مأخذ نوائي[26].
10-شمسالدين محمد لطيفي (معاصر سلطان سليم اول)، قصيده مدحيه، مأخذ نوائي[27].
11-شيخعبداللهبن شيخ محمود شبستري (بعد از 926/1520)، مثنوي شمع و پروانه، مأخذ نوائي[28].
12-بهاءالدين علي «محمد» ادائي شيرازي (928/1522)، سليمنامه (در تاريخ سلطان سليم اول)، مأخذ نوائي[29].
13-قاضي شيخ كبير (930/4-1523)، اشعار فارسي، مأخذ نوائي[30].
14-شمسالدين احمدكمال پاشازاده (940/4-1533)، اشعار فارسي، مأخذ سامي[31].
15-شيخ ابراهيمبن محمد بردعي «گلشني» (940/4-1533)، اشعار عارفانه، مأخذ نفيسي[32].
16-مولانا اميني سمرقندي (معاصر سلطان سليم دوم)، قصيده مدحيه، مأخذ نوائي[33].
17-ابراهيم دده شاهدي قونيوي (957/1550)، منظومة شرح مثنوي، مأخذ صفا[34].
18-مصطفيبن شعبان سروري (969/2-1561)، منظومة شرح مثنوي، مأخذ صفا[35].
19-مولانا باقي چلبي (معاصر سلطان سليمان دوم)، غزليات فارسي، مأخذ خسروشاهي[36].
20-محمدرضا پاشاي تبريزي (قرن دهم/ شانزدهم)، ابيات فارسي، مأخذ نصرآبادي[37].
21-محمدبن سليمان فضولي بغدادي (970/3-1562)، ديوان شعر فارسي، مأخذ گيب[38].
22-مولانا علي چلبيبن امرالله قناليزاده (بعد از 979/1571)، ابيات فارسي، مأخذ سامي[39].
23-ميرزا مخدومبن ميرسيد شريف (اشرف) (قرن دهم/شانزدهم)، ابيات فارسي، مأخذ خسروشاهي[40].
24-سعدالدين محمد چلبيافنديزاده (1024/1615)، اشعار فارسي، مأخذ سامي[41].
د – تعدادي از آثار و تأليفات فارسي دانشمندان و نويسندگان اين عصر.
1- عزيزبن اردشير استرآبادي (بعد از 800/8-1397)، بزم و رزم، بنام امير برهانالدين احمد قيصاري، مأخذ درخشان[42].
2- زينالدين (علاءالدين) ملاعليبن محمد قوشچي (879/5-1474)، رسالة هيأت، مأخذ نفيسي[43].
3- حسنبن محمد شاه بنشمسالدين فناري (چلبي) (886/2-1481)، المطالب العاليه (در روايت و كلام)، مأخذ نفيسي[44].
4- غياثالدينبن محمد متطبب اصفهاني (بعد از 896/1-1490)، مرآتالصحه، بنام سلطان بايزيد دوم، مأخذ نفيسي[45].
5- قاضيلطفاللهبن ابييوسف حليمي (معاصر سلطان بايزيد دوم)، بحرالغرائب (در لغت فارسي و عروض و بديع)، مأخذ نفيسي[46].
6- خطيب رستم مولوي (بعد از 904/9-1498)، وسيلهالمقاصد، (فرهنگ لغت تركي به فارسي)، مأخذ نفيسي[47].
7- سيدشريف معمائي (بعد از 908/3-1502)، افكارالشريف (در فن معما)، بنام سلطان بايزيد دوم، مأخذ نفيسي[48].
8- قاضي ميرحسينبن معينالدين حسيني ترمذي ميبدي (مقتول 909/4-1503)، جام گيتينما (در حكمت)، بنام شاهزاده سليمانبن سلطانسليم، مأخذ نفيسي[49].
9- ابوالعلاء عبدالمؤمن جاروتي، (صفي) (اوايل قرن دهم/ شانزدهم)، مجموعة الفرس (در لغت فارسي)، مأخذ نفيسي[50].
10-ادريس بنحسامالدين علي بدليسي (926/1520)، هشت بهشت (در تاريخ هشت تن از سلاطين عثماني)، بهار[51].
11-حكيم شاه محمدبن مبارك شاه كريم قزويني (بعد از 929/1523)، ترجمة مجالسالنفائس، مأخذ حكمت[52].
12-قاضي شيخ كبير (930/4-1523)، تاريخ سلطان سليم اول، مأخذ نوائي[53].
13-شمسالدين احمدبن سليمانبيگ كمال پاشازاده (940/4-1533)، نگارستان (به سبك گلستان سعدي)، مأخذ درخشان[54].
14-مصلحالدين محمدبن صلاح بنجلال لاري (979/2-1571)، شرح رسالة هيأت ملاعلي قوشچي، مأخذ نفيسي[55].
15-ابوالفضل محمدبن ادريس بدليسي دفتري (فضلي) (982/5-1574)، ذيل هشت بهشت، مأخذ بهار[56].
“پاورقيها”
1- عزيزبن اردشير استرآبادي، بزم و رزم، بكوشش محمد فوآد كوپر يليزاده، استانبول 1928، ص537 (به نقل از مهدي درخشان، «نثر زبان فارسي در تركيه و شناساندن چند كتاب» مجموعة سخنرانيهاي دومين كنگرة تحقيقات ايراني (مشهد 11 تا 16 شهريورماه 1350) جلد اول، دانشكدة ادبيات و علوم انساني دانشگاه مشهد، ص2-101).
بعضي از عبارات اين كتاب را كه حكايت از رواج عمومي زبان فارسي در سرتاسر آسياي صغير، در قرن هشتم هجري، دارد، از همان مأخذ ميآورم.
«… چون جمهور اهالي ممالك روم به زبان فارسي مايل و راغب بودند… و جميع امثله و مناشير و مكاتبات و محاسبات و دفاتر احكام و غير آن بدين لغت مستعمل و متداول و دواعي و خواطر همگان به نظم و نثر پارسي مصروف و مشغول… مبني براين مصلحت و بفرمان مطاع… امير برهانالدين به زبان پارسي مسطور گرديده… تا فوايد آن ميان خاص و عام شايع و مستفيض شود و منافع و مستودعات آن جمله را مفهوم و مستفاد گردد.».
2- تنظيمات نخستين قانون اساسي دولت عثماني است كه فرمان آن در سوم نوامبر 1839 ميلادي توسط سلطان عبدالمجيد اول (1255/1839 – 1277 ه. ق./ 1861م.) فرزند سلطان محمود دوم صادر گشت و رشيد پاشا صدراعظم عثماني آنرا در باغ قصر گلخانه اعلام نمود. بموجب اين قانون نظام اداري كشور بكلي دگرگون گرديد. ممالك و ايالات عثماني از هر حيث تابع مركز شدند. اختيارات پاشاهاي ايالات نيمهمختار كاسته شد و تفاوت و اختلاف بين دين و مذهب از بين رفت.
3- ديان بوگدانوويچ، «ادبيات فارسي در يوگسلاوي»، راهنماي كتاب، سال پنجم (1341)، شمارههاي 11 و 12، ص4-983.
4- ديان بوگدانوويچ، همانجا.
5- حمدتقي بهار (ملكالشعراء)، سبكشناسي، جلد سوم، چاپ سوم، تهران 1349، ص299.
6- احمد فريدونبيگ منشي «توفيقي»، منشآتالسلاطين، دو جلد، استانبول 1274 ه.ق. 1858م.
7- سعيد نفيسي، تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسي، جلد اول، تهران 1344، ص80، ص9-198.
8- Najib Ullah, Islamic Literature: An Introductory Hisory with Selections, New York 1963, P.379.-
9- رضا خسروشاهي، شعر و ادب فارسي در آسياي صغير تا سدة دهم هجري، (انتشارات دانشسراي عالي)، تهران 1350، ص40.
10- E. J. W. Gibb, A History of Ottoman Poetry, Vol. II, E. G. Browne (ed.), London 1965, P.261.-
11 - رضا خسروشاهي، همانجا، ص5-84 و همچنين رجوع شود به:
Najib Ullah, Ibid., P. 383.
12 - رضا خسروشاهي، همانجا، ص9-78.
13 - علياصغر حكمت، جامي، (چاپخانه بانك ملي ايران)، تهران 1320، ص9-48 (همچنين رجوع شود به ديوان جامي).
14 - ايضاً، همانجا، ص50-49.
15 - ميرنظامالدين عليشير نوائي، مجالسالنفائس، (قسمت دوم)، ترجمة حكيم شاهمحمدبن مبارك قزويني، بسعي و اهتمام علياصغر حكمت، تهران 1323، ص9-366.
16 - رضا خسروشاهي، همانجا، ص30-125.
17 - ميرنظامالدين عليشير نوائي، همانجا، 7-406
18 - مهدي درخشان، همانجا، ص2-101
19 - شمسالدين سامي فراشري، قاموس الاعلام تركي، به سعي و تصحيح مهران، جلد ششم، استانبول 16-1306 ه.ق. /98-1889م.، ص 4576.
20- E. J. W. Gibb, ibid., P. 168-9.
(و همچنين: شمسالدين سامي فراشري، همانجا، جلد چهارم، ص2894).
21 - رضا خسروشاهي، همانجا،ص79 و 5-130 (باستناد ديوان اشعار احمد داعي و كتاب عقودالجواهر، همو، استانبول 1952).
22 - حسين نخجواني، «نفوذ زبان و ادبيات فارسي در تركيه دروة آلعثمان»، نشريه دانشكدة ادبيات تبريز، سال چهاردهم (1341)، شمارة اول، ص54-42.
23 - ايضاً، همانجا، شمارة دوم، ص86-176.
24 - سعيد نفيسي، همانجا، ص258.
25 - سعيد نفيسي، همانجا، ص325.
26 - ميرنظامالدين عليشير نوائي، همانجا، ص7-370.
27 - ايضاً، همانجا، ص6-395.
28 - ايضاً، همانجا، ص9-366 و 9-407.
29 - ايضاً، همانجا، ص6-364.
30 - ايضاً، همانجا، ص7-396.
31 - شمسالدين سامي فراشري، همانجا، جلد پنجم، ص3885.
32 -سعيد نفيسي، همانجا، جلد دوم، ص 4-703 (و همچنين: محمدعلي مدرس تبريزي، ريحانهالادب في تراجم المعروفين…، چاپ جديد، جلد پنجم، ص115).
33 - ميرنظامالدين عليشيرنوائي، همانجا، ص 7-406.
34 - ذبيحالله صفا، همانجا، جلد سوم (بخش 1)، ص466.
35 - ايضاً، همانجا، ص465.
36 - رضا خسروشاهي، همانجا، ص8-135 (همچنين ديوان مولانا باقي، لايدن 1911).
37 - محمدطاهر نصرآبادي، تذكرة نصرآبادي، به تصحيح وحيد دستگردي، ص69.
38- E. J. W. Gibb, ibid., Vol. III, P. 70-107.
39 - شمسالدين سامي فراشري، همانجا، جلد پنجم، ص3697.
40 - رضا خسروشاهي، همانجا، ص143 (باستناد تذكرة مجمعالخواص صادقي كتابدار، ترجمة خيامپور).
41 - شمسالدين سامي فراشري، همانجا، جلد چهارم، ص2569.
42 - مهدي درخشان، همانجا، ص2-101.
43 - سعيد نفيسي، جلد اول، ص70-269.
44 - ايضاً، همانجا، ص276.
45 - همانجا، ص274.
46 - همانجا، ص258.
47 - همانجا.
48 - همانجا، ص325.
49 - سعيد نفيسي، همانجا، ص8-267.
50 - ايضاً، همانجا، ص258.
51 - محمدتقي بهار (ملكالشعراء)، همانجا، ص300.
52 - ميرنظامالدين عليشيرنوائي، همانجا، مقدمه (نوشتهي علياصغر حكمت)، ص (ل تا لج).
53 - ايضاً، همانجا، ص 7-396.
54 - مهدي درخشان، همانجا، ص9-98.
55 - سعيد نفيسي، همانجا، ص325.
56 - محمدتقي بهار، همانجا.
منبع:www.ichodoc.ir