زمینه های سیاسی تشکیل خلافت فاطمیان در افریقیه پدیدآورنده : چلونگر، محمد علی
مقدمه تشکیل خلافت فاطمیان در سال 297 ه.در افریقیه، محصول نهضت طولانی اسماعیلیان در بیش از یک قرن است.عاملان این نهضت در مناطق مختلف اسلامی به صورت گسترده فعالیت می کردند تا سرانجام موفق به پایه گذاری خلافت در افریقیه یا مغرب نزدیک شدند.در مورد نهضت اسماعیلیان و خلافت فاطمیان در مصر (567-362 ه)تاکنون تحقیقات گسترده ای انجام گرفته است، ولی در این تحقیقات به خصوص در زبان فارسی کمتر به خلافت فاطمیان در افریقیه(362-297 ه)و زمینه های شکل گیری خلافت در آن دیار توجه شده است.این مقاله با تکیه بر اسناد و مدارک دست اول تاریخی در تبیین بهتر حوادث، از تحقیقات جدید نیز بهره گرفته است.قبل از ورود به بحث اصلی، محدوده جغرافیایی افریقیه و مغرب بر طبق منابع تاریخی و چغرافیایی و شرح دعوت فاطمیان در مغرب به صورت مختصر مورد بررسی قرار می گیرد.محدوده جغرافیایی تاریخی مغرب و افریقیهمغرب در منابع تاریخی و جغرافیای اسلامی به سرزمینهای شمال آفریقا بجز مصر اطلاق می شود و این منابع، حدود مغرب را از غرب مصر تا ساحل اقیانوس اطلس ذکر کرده اند(22/ص 183).مغرب در نزد آنها به سه ناحیه تقسیم می گردد:مغرب الادنی (مغرب نزدیک)، مغرب الاوسط(مغرب میانه)و مغرب الاقصی(مغرب دور). مغرب الادنی شامل تونس و بعضی از قسمتهای شرقی الجزایر است.این ناحیه که افریقیه هم نامیده می شود، مرکزش در دوران اغلبیان قیروان(6/ص 111)و در دوره فاطمیان شهر مهدیه بود(27/ص 291-231).علت نامیده شدن این ناحیه به مغرب الادنی این بوده که نزدیکترین ناحیه مغرب به اعراب و به مرکز خلافت در حجاز و شام بوده است.تشکیل خلافت فاطمیان در این قسمت از مغرب تحقق پذیرفت.مغرب الاوسط به الجزایر و مغرب الاقصی به مراکش گفته می شود.دعوت و قیام فاطمیان در مغربرهبری قیام فاطمیان در مغرب را ابو عبد الله شیعی به عهده داشت.وی اولین فردی بود که دعوت اسماعیلیان را در میان قبایل بربر گسترش داد.منابع اسماعیلی مدّعی اند که قبل از او، دعوت از سوی داعیان به نام ابو سفیان و حلوانی انجام گرفته(19/ص 59-54) که زمان و محتوای دعوت و اعتقادات آنان جای شک و اختلاف است.ابو عبد الله از طرف داعی اسماعیلی یمن، ابن حوشب، به مغرب فرستاده شد.او همراه دسته ای از قبایل بربر کتامة که به سفر حج آمده بودند، از مکه به سوی سرزمینشان در افریقیه رهسپار شد و در سال 280 به آنجا رسید(19/ص 71).وی در طی 17 سال با تبلیغ و فعالیت به نفع فاطمیان زمینه بر پایی خلافت آنان را به وجود آورد. فعالیت او در دو مرحله انجام گرفت:1-مرحله تبلیغ و دعوت؛2-مرحله فعالیت نظامی.پس از آنکه ابو عبد الله شیعی در صحنه دعوت و فعالیتهای نظامی موفقیتهای گسترده ای به دست آورد، احساس نمود که زمینه برای حضور رهبر فاطمیان، عبید الله مهدی که تا آن زمان به اسم وی دعوت می کرد، مهیا شده است، لذا پیکی فرستاد و از او خواست به طرف افریقیه حرکت کند(23/ص 60).عبید الله در سال 289 از سلمیه، مقر اسماعیلیان در شام خارج شد و به سفر سرنوشت ساز خود به شمال افریقا جایی که مقدر بود خلافت فاطمی را بنیان نهد رفت(5/ص 34).او از طریق رمله در فلسطین به مصر رفت و چون در آنجا تحت تعقیب قرار گرفت، نتوانست مدت زیادی بماند.وی از مصر در زیّ تجاز به طرابلس رفت و چون در انجا هوّیتش بر اغلبیان مکشوف شد، به طرف سجلماسه، مقر حکومت بنی مدرار رفت(19/ص 154-153)و در آنجا هم بعد از مدتی، هوّیتش آشکار و به همراه فرزندش قائم دستگیر و زندانی شد.او تا سال 296 زندانی بود تا سرانجام در این سال ابو عبد الله شیعی بعد از فتح قیروان به سجلماسه آمد و او را آزاد کرد.عبید الله مهدی در سال 297 در قیروان تشکیل خلافت فاطمیان را اعلام کرد(8/ص 158).علل و زمینه های تأسیس خلافت فاطمیان در افریقیه1-ضعف خلافت عباسی در مغرباز مسائلی که زمینه قیام فاطمیان در افریقیه را هموار کرد، ضعف خلافت عباسی در مغرب بود.در بین مناطق امپراتوری اسلامی، افریقیه و مغرب به عنوان مناطق مشکل ساز برای حاکمیت عباسیان محسوب می شد.نفوذ خلافت در دوران اقتدارش از ناحیه زاب، در منطقه غرب مغرب بین تلمسان و سجلماسه تجاوز نمی کرد و ماورای آن خارج از نفوذ سیاسی خلافت بود.سیاست خلفای اولیه عباسی این بود که وضعیت موجود حفظ شود و وضع، بدتر از موقعیت موجود نشود.حکومتهای مغرب در آستانه قیام فاطمیان عبارت بودند از:ادریسیان در فاس در مغرب دور، رستمیان در تاهرت در مغرب میانه، بنی مدرار در سجلماسه و اغلبیان در قیروان در مغرب نزدیک.از بین این حکومتها فقط اغلبیان به تابعیت معنوی عباسیان گردن نهاده بودند.حکومتهای دیگر مستقل از خلافت بودند و عباسیان در بین آنان نفوذی نداشتند.(24/ص 185-183).اغلبیان هم گرچه نفوذ معنوی عباسیان راپذیرفته و به لقب امیر قناعت کرده و به نشان تابعیت بعضا نام خلیفه را بر سکه ها می زدند، اما حکومت آنان بیشتر به حکومت مستقل شباهت داشت و از هنگام تعیین ابراهیم بن اغلب(197-184 ه)به حکومت افریقیه از جانب خلیفه عباسی(8/ص 92 به بعد)عملا هیچ یک از این خلیفگان نفوذ واقعی در آن سوی مرزهای غربی مصر نداشتند(24/ص 185-183).آنچه بر ضعف و انحطاط خلفا در نواحی مختلف از جمله افریقیه می افزود، قیامها و حرکات استقلال طلبانه در نیمه دوم قرن سوم بود.این حرکات در آستانه قیام فاطمیان، عباسیان را در سراشیب سقوط قرار داده بود.دامنه شورشها و قیامها در آستانه قیام فاطمیان رو به گسترش نهاد.تعداد فراوان قیامها و شورشها نشان دهنده فرسایش مرکز خلافت در برابر نهضتهایی بود که با موقع شناسی در آن شرایط بر پا گشته شده بود (21/ص 70-69)از مهمترین شورشها که در این زمان ارکان خلافت را تهدید می کرد، شورش قرمطیان، شاخه ای از اسماعیلیان بود، که به شورشهایی در عراق، عربستان، یمن و بحرین دست زده بودند(1/ص 614 به بعد).وضعیت داخلی درباره خلافت نابسامان بود.خلیفه اقتدار دوران اولیه عباسیان رانداشت.مهمترین عاملی که پیش از بر پایی قیام فاطمیان خود نمایی می کرد، نفوذ ترکان در ارکان خلافت بود.این نفوذ دردی بود که خوره آسا و پنهانی و آرام آرام موجودیت خلافت عباسی را تحلیل می برد(7/ص 243).خلیفه دیگر نه قدرتی داشت و نه بهره ای که دیگران بر مقام خلافت او رشک برند، و در حالی که خلافت عباسی در مغرب و دیگر نقاط عالم اسلامی به نهایت ضعف و انحطاط نمی توانست کمک مؤثری به حکومت اغلبیان هوادار خود بکند.یگانه کمک خلیفه عباسی به آخرین امیر اغلبی این بود که به والی مصر فرمان داد به یاری و تجهیز امیر اغلبی بپردازد، ولی والی مصر نتوانست کمک مهمی به وی کند(1/ص 10 و 5/ص 207-206).2-نزاعها و شورشهای قبایل عرب در مغرببسیاری از قبایل عرب از قرن اول در نواحی مختلف مغرب ساکن شدند.این عربها از دو تیره مضری و یمانی بودند که اختلافات و نزاعهای آنان در مغرب همانند نواحی شرقی امپراتوری اسلامی از همان ابتدا وجود داشت.بیشتر اعراب که در قرن اول هجری در مغرب مستقر شدند، از قبایل یمنی بودند.در قرن دوم برای ایجاد توازن بین قبایل عرب و برای خاموش کردن شورشهای بربرها تعدا سی هزار عرب مضری از شام به مغرب کوچ داده شد(10/ص 307)با آمدن این قبایل عرب گرچه به طور موقت، شورش بربرها سرکوب و خاموش گردید، ولی به دنبال آن تنازعات یمانی و مضری شدت گرفت و این درگیریها تا اواخر دوره اغلبیان ادامه یافت(8/ص 85 به بعد).شورشهای متعدد قبایل عرب که در قالب لشکریان انجام می گرفت، حکومت اغلبیان را که در میان بربرها به علت تکیه بر عنصر عرب پایگاهی نداشت، لرزان تر ساخت. بسیاری از این شورشیان قبایلی بودند که در فتح مغرب شرکت داشتند و بار اصلی فتوحات در آن ناحیه بر دوش آنها بود، ولی سهمی که در حاکمیت شایسته آنان باشد، به ایشان داده نشده بود.این قبایل خود را وارث حکومت افریقیه و مستحق تر از اغلبیان می پنداشتند.مهمترین شورش که پایه های حاکمیت اغلبیان را در برابر مخالفان اسماعیلی خود سست کرد، شورش قبایل عرب در لزمه در دوره ابراهیم بن احمد اغلبی بود(290-261 ه).ابراهیم از طریق نظامی، موافق به خاموش کردن شعله های آتش شورش نشد، اما با توسل به مکر و خدعه، حدود هفتصد نفر از بزرگان و سران عرب را کشت. این کشتار خشم عربهای افریقیه را برانگیخت و ساکنان عرب نواحی الجزایر، اربس و باجه دست به شورش و مخالفت زدند(8/ص 123).به گفته ابن عذاری این کشتار از اسباب سقوط دولت اغلبیان به دست فاطمیان بود، زیرا اهالی بلزمه اکثرا از اعراب قیسی و در خدمات نظامی اغلبیان بودند.آنان قبایل کتامة را که مهمترین حامی فاطمیان در افریقیه بودند، تحت نفوذ داشتند و مانع قدرت گرفتن آنها می شدند.وقتی که ابراهیم آنها را کشت، قبایل کتامة قدرت یافتند و راه برای قیام ابو عبد الله شیعی بر ضد اغلبیان هموار شد(همان).به اعتقاد محقق معاصر عرب، دشراوی، بر اثر پیامدهای این فاجعه، دولت اغلبیان دریک قدمی سقوط قرار گرفت(16/ص 36).عربها که یگانه تکیه گاه اغلبیان بودند، با این شورشها موقعیت اغلیان در افریقیه را در برابر فاطمیان سست و ناتوان کردند.3-موقعیت جغرافیایی-سیاسی افریقیه و بلاد کتامةاز عواملی که به گسترش دعوت فاطمیان کمک کرد، دوری ناحیه افریقیه از مرکز خلافت و دوری مناطق قبایل کتامة، از مراکز قدرت اغلبیان بود.مناطقی مثل عراق و شام با وجودی که از مراکز عمده اسماعیلیان بود، به علت نزدیکی به مرکز اداری خلافت، برای قیام فاطمیان، نامناسب بودند.دلایل آسیب پذیری افریقیه را می توان در انزوای آن در انتهای غرب قلمرو خلافت و یا در شکل خلاف قاعده حکومت اغلبیان در منطقه جست وجو کرد(13/ص 17).آنچه زمینه ایجاد قیامها و شورشها را گاه گاه در افریقیه هموار و شورشیان را در رسیدن به اهداف خود یاری می کرد، وجود مناطق صعب العبور مثل منطقه کوهستانی زاب بود(13/ص 94).موقعیت جغرافیایی افریقیه موجب شده بود که این حکمرانان محلی ناحیه از کمک خلافت در مواقع بحرانی نتوانند بهره مند گردند.از جمله وقتی قیام فاطمیان به اوج خود رسید و عباسیان خطر را جدی یافتند، دوری افریقیه از مرکز خلافت مانع از رسیدن به موقع کمک خلافت به اغلبیان و بنی مدرار شد.موقعیت جغرافیایی مناطق قبایل کتامة، جایگاه ویژه ای را برای این قبایل فراهم کرده بود که ابو عبد الله شیعی از آن نهایت بهره را برد.این موقعیت باعث گردیده بود که از آسیب تجاوزگرانی که قصد حمله بر ایشان را داشتند، محفوظ بمانند و شجاعت و روح تمرّد و عصیان را در آنها ایجاد نماید.4-دور بودن قبایل کتامة از صحنه فعالیتهای سیاسی و نظامیقبایل کتامةپیش از این از صحنه های سیاسی-نظامی مغرب به دور بودند، در حالی که قبایل رقیب ایشان در فعالیتهای سیاسی و نظامی مغرب حضوری فعال داشتند.آنان با پیوستن به فاطمیان می خواستند از این انزوای سیاسی بیرون آیند و سهمی در حاکمیت افریقیه به دست آورند(24/ص 452).پس از فتح اسلامی، نواحی مختلف مغرب درگیر آشوب و نزاع بود.قبایل عمده مغرب سثل زناتة، لواته و مکناسه به عرصه این نزاعها وارد شده بودند.قبایل مکناسه در کنار خوارج صفریه و زناته در کنار اباضیه و اوربه در کنار ادریسیان حضور داشتند (4/ص 191).ابو عبد الله شیعی با دخالت دادن قبایل کتامة در فعالیتهای سیاسی و نظامی، زمینه گرایش و جانفشانی آنها را در راه قیام فاطمیان فراهم کرد.بسیاری از فرماندهان و والیان او در شهرهای مفتوحه از رجال کتامة بودند.او خراج و مالیاتی را که جمع آوری می کرد، در اختیار سران ایشان قرار می داد(19/ص 127).عبید الله مهدی، قبایل کتامة را مورد محبت قرار می داد و پایگاه ویژه ای برای آنها در نظر گرفته بود.تداوم حکومت فاطمیان در مغرب تازمانیکه به مصر مهاجرت کردند، علی رغم تندبادهای زیادی که پایه های حاکمیت آنها را می لرزاند، مدیون حمایت این قبایل بود(14/ص 121).5-وجود نیروی انسانی گسترده در خدمت دعوت فاطمیانآنچه فاطمیان را در عوت خود یاری کرد، غنای نیروی انسانی گسترده در خدمت آرمانهای آنها بود.افریقیه پایگاه سربازانی بود که به یاری آنان فتوحات اسپانیا و سیسیل در ادوار گذشته انجام گرفته بود.در واقع افریقیه در قرون دوم و سوم منبع قدرت نظامی و همانند منطقه دیلم ایران، در غرب عالم اسلام بود.آنجا از دورترین ایام، گروههایبزرگی از بردگان را به عراق می فرستاد.وجود مردان جنگی شجاع با سلاح و اسبان در بین بربرهای کتامه و دیگر قبایل هودار فاطمیان مثل صنهاچه-که آماده جنگ در راه آرمانها و اهداف فاطمیان بودند-قدرت نظمی عظیمی برای فاطمیان ایجاد کرده بود. کتامه قبیله ای بزرگ با تیره ها و طوایف بسیار بود.فاطمیان به کمک این نیروها توانستند در مدتی کمتر از ده سال، افریقیه و قسمتهای زیادی از مغرب را زیر نفوذ خود درآورند. این نیروی نظامی دارای انگیزه ای قوی برای شرکت در مبارزه به نفع فاطمیان بود و قدرت و شوکت آنها به اهمیت نظامی ایشان می افزود.در مدت چند سال ابو عبد الله به پشتیبانی نظامی قبایل بربر کتامه و بعضی قبایل دیگر به چنان عظمتی از نظر عدّه و عدّه رسید که بعضی مورّ خان معترف اند که تا آن زمان قیامها و حکومتهای قبلی به آن پایه نرسیده بودند.ابن عذاری نیروی همراه ابو عبد الله را در موقع ورود به قیروان و رقاده به خیل عظیم ملخ ها تشبیه می کند(8/ص 152). ابن حماد نیز تعداد آنها را سیصد هزار سواره و پیاده برآورد می کند(2/ص 25).تعداد لشکریان ابو عبد الله در آستانه پیروزی به حدّی بود که تا کنون بلاد مغرب چنان لشکری با آن مقدار تجهیزات و آلات نظامی به خود ندیده بود.ابو عبد الله با این لشکریان به هر کجا می رفت، بدون مقاومتی وارد می شد.قبایل همگی مطیع او شدند و او به طرف هر شهری که حرکت می کرد، دروازه های آن شهر برایش باز می شد.به گفته مقریزی، مغرب به واسطه خروج لشکریان ابو عبد الله به لرزش درآمد(23/ص 65)وقتی به طرف تاهرت حرکت می کرد، مقاومتی از طرف دشمنان نبود، بجز در خواست امان از او(19/ص 236).وی همزمان بر سه دولت پیروز شد:دولت اغالبه در قیروان، دولت رستمیان در تاهرت و دولت بنی مدرار در سجلماسه(1/ص 29-19).6-اختلاف و درگیری حکومتهای منطقه با یکدیگرهمان طور که قبلا بیان شد، در آستانه قیام فاطمیان چهار حکومت در نقاط مختلف مغرب وجود داشتند، که عبارت بودند از اغلبیان در افریقیه، ادریسیان در فاس، رستمیان در تاهرت و بنی مدرار در سجلماسه.حکومت اغلبیان و رستمیان به دست فاطمیان سقوط نمود و حذف شد و ادریسیان خراجگزار فاطمیان گردیدند و در بخشی از سرزمین خود به حاکمیت ادامه دادند.عامل مهمی که زمینه را برای فاطمیان هموار کرد، اولا نداشتن وحدت سیاسی در مغرب، در آستانه قیام آنها بود.مغرب و افریقیه در آن زمان وحدت سیاسی قرن اول و دوم هجری را نداشت.شورشها و جنگهای داخلی مرتبا در جریان بود.این وضعیت فرصت استقرار به حکومتهای منطقه را نداده، اجازه شکل گیری یک دولت نیرومند را که بتواند آرا و اندیشه های خود را در میان دیگران منتشر نماید، نمی داد.ثانیا این حکومتها دارای اختلافات شدید عقیدتی و سیاسی بودند.اختلافات مذهبی بین شیعه، خوارج و اهل سنت این حکومتها را که هر کدام پیرو یکی از این مذاهب بود، در مقابل هم قرار می داد.از عوامل اختلاف و درگیری ادریسیان با حکومتهای بنی مدرار و رستمیان اختلاف مذهبی علویان با خوارج بود.در افریقیه و مغرب به علت وجود فرق مختلف اسلامی، از قرن اول نزاعهای مذهبی به صورت گسترده وجود داشت.این نزاعها در شهرهای بزرگی مثل قیروان و رقّاده(20/ص 232)از مناطق دیگر گسترده تر بود.در اواخر قرن سوم این نزاعها اوج بیشتری گرفته بود.داعیان فاطمی با طرح آرمانها و شعارهای اجتماعی سعی کردند پیروان گروههای مذهبی مختلف را که بر اثر نزاعها تضعیف شده بودند و پایگاههای مردمی خود را تا حدی از دست داده بودند، به طرف خود جلب کنند و حرکت خود را مافوق این نزاعها که یک نوع خستگی در جامعه ایجا کرده بود، نشان بدهند.این نزاعهای مذهبی از طرف دیگر بین گروههای خوارج و اهل سنت مالکی بود. مالکی ها که دارای نفوذ مذهبی گسترده ای در افریقیه بودند، به این نزاعها دامن می زدند و به فرقه های دیگر اجازه فعالیت گسترده نمی دادند.اغلبیان به دلیل سنّی بودن با حکومتهای ادریسیان شیعی و بنی مدرار خوارج روابطی خصمانه داشتند.در کنار اختلافات مذهبی، اختلافات سیاسی و نظامی حکومتها با یکدیگر از اهمیت بیشتری برخوردار بود.در طول قرن سوم تا سقوط این حکومتها به دست فاطمیان، اینان دایما با یکدیگر در حال نزاع و درگیری بودند(24/ص 12).روابط اغلبیان و اردیسیان از ابتدای شکل گیری تا سقوط همراه با دشمنی بود. اغلبیان که خود را نماینده عباسیان می دانستند، با ادریسیان بیش از حکومتهای دیگر دشمنی می ورزیدند.زیادة الله بن اغلب در صدد مسمود کردن ادریس دوم بر آمد. اغلبیان از هر سلاحی برای مبارزه با ادریسیان استفاده می کردند.وقتی از سلاح نظامی سود نمی جستند، به سلاحهای دیگر روی می آوردند تا آنجا که تشکیک در نسب علوی ادریسیان را مطرح نمودند.این درگیریها اغلب ه خارج از منطقه مغرب هم کشیده می شد.در آستانه قیام فاطمیان در افریقیه، عباس بن احمد بن طولون در مصر بر ضد بنی رستم و اغلبیان دست به لشکر کشی زد.در کنار اختلاف و درگیری حکومتهای مغرب با یکدیگر، اختلاف و درگیری بین آنها و امویان آندلس هم وجود داشت.سپاهیان اموی آندلس بارها به مغرب آمدند و با ادریسیان جنگیدند.روابط خصمانه امویان آندلس با ادریسیان موجب شد تا شورشیان مخالف حکم بن هشام اموی پس از شکست به فاس پناه آورند(8/ص 77).در اوج قیام فاطمیان در افریقیه این روابط خصمانه ادامه داشت.در سال 293 یعنی سه سال قبل از سقوط بنی مدرار و رستمیان و اغلبیان به دست فاطمیان، درگیری بین یحیی بن قاسم بن ادریس با عبد الرزاق صفری از بین مدرار با شدت وجود داشت که به قتل عبد الرزاق منتهی گردید(24/ص 32).این درگیریها حکومتهای منطقه را در برابر قیام رو به رشد فاطمیان تضعیف و ناتوان کرد.7-نفوذ نداشتن خوارج در نزد کتامهخوارج در نواحی مغرب دارای نفوذ و پایگاه مستحکمی بودند.زمینه پذیرش فرقه های اباضیه و صفریه به جهت اعتقاد و دیدگاههایشان در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی، در بین قبایل بربر، بیشتر بود.وجود حکومتهای خوارج در تلمسان، تاهرت و سجلماسه حکایت از نفود خوارج در بین قبایل بربر دارد.به علت اختلافاتی که بین خوارج با شیعیان و علویان بود، در نقاطی که خوارج دارای پایگاه بودند علویان و شیعیان نفوذی نداشتند؛زیرا اختلافات این دو گروه مانع نزدیکی آنها با یکدیگر می شد.بنابراین در بین قبایل بربری که به خوارج می پیوستند، زمینه گسترش و نفوذ علویان کمتر بود.نفوذ عقاید خوارج در بین قبایل زناته از اسباب دشمنی بعدی آنها با کتامه بود.بلاد کتامه تا قبل از گسترش دعوت فاطمیان از سرزمینهایی بود که از اضطرابها و شورشهای خوارج که از قرن دوم هجری به بعد پدید آمده بود، به دور بود(16/ص 88).دعوت خوارج از سال 140 از طرف ابو الخطاب تمام افریقیه را فرا گرفته بود، ولی تأثیر آن در بلاد کتامه عمیق نبود.«علاقه مندی کتامه به اهل بیت و علویان از زمینه هایی بود که مانع نفوذ عقایدخوارج در بین آنها شده بود.به همین علت گفتار کسانی که مدعی اند، کتامی ها گرایش به خوارج صفریه یا نکاریه داشتند، گفتاری بدون دلیل و سند است و منابع تاریخی آن را تأیید نمی کند.اگر کتامی ها گرایش به خوارج صفریه یا نکاریه داشتند، ابو عبد الله سرزمینشان را برای نشر دعوت اسماعیلی انتخاب نمی کرد، زیرا آرای آنها در باب امامت جامعه با نظر اسماعیلیان متفاوت است.از اولین برخورد کتامی ها در مکه با ابو عبد الله مشخص می شود که آرای کتامی ها در باب امامت و اهل بیت با نظریات اسماعیلیان نزدیک است.»(19/ص 62 به بعد).به دلیل عدوات کتامی ها با خوارج بود که وقتی تاهرت و سجلماسه که مراکز خوارج بودند سقوط کرد، پیروان خارجی آن مهاجرت کردند و به دلیل همین عدوات بود که قبیله عفنیت که ابا ضی و در کنار کتامه ساکن بودند، وقتی ابو عبد الله در بین کتامی ها ظهور کرد، مهاجرت کردند(19/ص 118). در بین تمام قبایل کتامه کسی نبود که گرایش به ابا ضیه داشته باشد.آنها که در منطقه کوهستانی با بورس ساکن بودند، کینه شدیدی نسبت به زناته که مذهب خارجی اختیار کرده بودند داشتند(16/ص 118).دور بودن سرزمین کتامه از نفوذ عقاید و شورشهای خوارج، زمینه مساعدی برای فاطمیان بود تا بذر قیام خود را در آن سرزمین مستعد بپاشند.8-اختلاف و انشقاق در اسماعیلیه مخالف فاطمیاندعوت اسماعیلیان در نیمه دوم قرن سوم به صورت گسترده در نقاط مختلف امپراتوری اسلامی گسترش یافت.رهبری اسماعیلیان به صورت واحد از سلمیه در شام انجام می گرفت.همزمان با گسترش سریع نفوذ اسماعیلیان، افتراق مهمی در نهضت اسماعیلیه پدیدار گردید.این واقعه را اخو محسن گزارش کرده که احتمالا مأخذ اصلی او ابن رزّام بوده است(26/ص 239-231 و 17/ص 68-65).نکات اصلی این گزارش مورد تأیید ابن حوقل جغرفیدان مشهور قرن چهارم هجری که هوادار فاطمیان بوده، قرار گرفته است(3/ص 295).حمدان بن اشعث قرمط که رهبری دعوت اسماعیلیان را در عراق به عهده داشت، در سال 286 و مدتی بعد از آنکه عبید الله مهدی به رهبری مرکزی اسماعیلیان در سلمیه رسید، تغییراتی مشکوک در دستورات کتبی صادره از رهبری سلمیه احساس می نماید.حمدان بن اشعث جهت بررسی موضوع، داعی بزرگ عراقی و شوهر خواهر خود عبدان را به سلمیه فرستاد.عبدان در مراجعت از سلمیه به اطلاع او رسانید که عبید الله اصلاحاتی در مورد عقیده امامت اسماعیلی به وجود آورده است.اصلاحات عبید الله مهدی باعث ایجاد انشقاق و افتراق در نهضت اسماعیلیه شد و آنان را به دو دسته تقسیم کرد(14/ص 35-34).عبید الله مهدی به جای اقرار و قبول مهدویت محمد بن اسماعیل که تا آن زمان، دعوت به نام او و برای او صورت می گرفت، خود مدعی امامت شد.بر اساس روایت نوبختی(25/ص 86-83)و قمی(12/ص 86-82)و همچنین ابن رزّام و اخو محسن، (23/ص 59)اسماعیلیان تا آن موقع محمد بن اسماعیل را به عنوان هفتمین و آخرین امام خود شناخته، در انتظار ظهور او به عنوان قائم بودند.این اصلاحات غیر منتظره باعث انشقاق در نهضت اسماعیلیان شد.در یک سو آنانی قرار گرفته بودند که تغییرات عقیدتی عبید الله مهدی راپذیرفته، او و رهبران قبلی سلمیه را به عنوان امام می شناختند و در طرف دیگر، شعبه دیگری از اسماعیلیه بودند که این اصلاحات را مردود دانسته، همچنان به عقاید اولیه خود در مورد امامت و مهدویت محمد بن اسماعیل وفادار بودند.گروه دوم از این بعد به نام قرمطیان(قرامطه)مشهور شدند.قرمطیان فاقد رهبری واحد بودن و با گذشت زمان اختلاف بین این گروه گسترده شد و برخی از رهبرانشان برای خود یا دیگری ادّعای مهدویت کردند (1/ص 609-608).با گسترده شدن اختلافات در بین مخالفان قرمطی عبید الله مهدی در نواحی عراق(17/ص 67 و 26/ص 234)، شام(1/ص 610-608، 613-612 و 625-619)و یمن (18/ص 395-394)موقعیت مناسبی برای دعوت فاطمیان فراهم شد، زیرا آنان بر خلاف قرمطیان در آن زمان از رهبری واحدی برخوردار بودند و اختلافات عقیدتی و سیاسی که دامنگیر قرمطیان شده بود، در جناح عبید الله مهدی وجود نداشت.9-عدم نفوذ سایر فرقه های اسماعیلی در مغربدر مغرب از آغاز دعوت اسماعیلیان، فقط داعیان و هواداران فاطمیان فعالیت داشتند.با همه گستردگی نفوذ قرمطیان در جوامع شرقی خلافت، آنها در مغرب و افریقیه هیچ پایگاهی نداشند.این مسأله موجب شد، مغرب از اختلافاتی که بین اسماعیلیان بعد از286 ه.به وجود آمده بود، به دور باشد و در طول این مدت داعیان اسماعیلی مغرب به عبید الله مهدی وفادار بمانند.داعیان اسماعیلی فاطمی توانستند دعوتشان را به دور از چشم رقیب در مغرب گسترش دهند.10-ضعف سیاسی فرقه های شیعه غیر اسماعیلی در مغرباز مسائلی که زمینه را برای گسترش دعوت فاطمیان فراهم نمود، ضعف فرقه های دیگر شیعه در نیمه دوم قرن سوم در صحنه فعالیتهای سیاسی بود.جنبش سیاسی شیعه در نیمه دوم قرن سوم به سه شاخه:امامیه، زیدیه و اسماعیلیه تقسسیم می شد.در قرن دوم و سوم اکثر قیامهای علویان از طرف زیدیان انجام گرفته بود(11/ص 86 به بعد).آنها در اکثر این قیامها با ناکامی مواجه شده بودند و بسیاری از نیروهای آنها به دست عباسیان و وابستگان آنان قلع و قمع گردیده بود.آنها در اواخر قرن سوم دوران اوج قدرت سیاسی نظامی خود را پشت سر گذاشته بودند.فقط حکومت علوی مغرب، ادریسیان بود که آن هم در اواخر قرن سوم با ضعف و انحطاط سیاسی روبه رو شده بود.امامیه در صحنه های فعالیتهای سیاسی و نظامی کم و بیش موضع انفعالی داشت. آنها بدون آنکه خود را به ظاهر درگیر مسائل سیاسی-نظامی می کنند، بیشتر به فعالیتهای علمی، فرهنگی و مذهبی می پرداختند.البته این بدان معناست که اعتقادی به مبارزه سیاسی و حقانیت خود نسبت به حاکمیت نداشتند.این موضع شیعه امامیه به بینش ائمه علیه السلام به خصوص امام صادق(ع)باز می گشت(15/ص 339-327).در کنار مسائلی که ذکر شد، مسأله دیگری در نیمه دوم قرن سوم موقعیت امامیه را در برابر اسماعیلیه در صحنه فعالیتهای سیاسی تضعیف کرد و آن غیبت امام دوازدهم شیعه(عج) به سال 260 هجری است؛زیرا بر خلاف اسماعیلیان، پیروان امامیه دیگر نامزدی ظاهر برای گرفتن خلافت از دست عباسیان نداشتند.موقعی که امام دوازدهم(عج) غیبت خود را آغاز کرد، مصادف با اوجگیری دعوت اسماعیلیان بود.اسماعیلیان وعده ظهور مهدی را در آینده ای نزدیک می دادند و از ملتها دعوت می کردند که زیر نام و پرچم او قیام کنند. اسماعیلیان از سال 261 هجری(9/ص 233)دعوت خود را زیر نام مهدی در جنوب عراق آغاز می کنند.همزمان با آن در دیگر نقاط، قیامهای اسماعیلی با وعده ظهور مهدی به وجود می آید.فعالیت گسترده سیاسی-نظامی اسماعیلیان که همراه خود یک قرن تجربه فعالیت تبلیغی و سیاسی داشتند، مورد توجه اذهان شیعیان و دیگر فرقه ها قرار گرفت که خواستار اقدام عملی در آن موقعیت زمانی بودند.ضعف یا عدم فعالیت گسترده سیاسی و نظامی فرقه های شیعه غیر اسماعیلی، زمینه را برای فاطمیان جهت گسترش دعوت خود در افریقیه مهیّا کرد.نتیجهتشکیل خلافت فاطمیان در 297 ه.ق به عواملی خارج از ناحیه مغرب و عواملی مربوط به داخل منطقه مغرب و افریقیه باز می گردد.هر دو دسته عوامل در کنار هم زمینه ساز سیاسی تشکیل خلافت فاطمیان در افریقیه شدند.از عوامل دسته اول می توان به فعالیت گسترده سیاسی اسماعیلیان-که مرهون وجود تشکیلات منظم و گسترده دعوت است- اشاره کرد.این فعالیت در نیمه دوم قرن سوم به صورت وسیعی با مرکزیت سلمیه دنبال می شد.عامل دیگر، اختلافاتی بود که در اواخر قرن سوم دامنگیر اسماعیلیه مخالف فاطمیان شده بود، در حالی که فاطمیان از این اختلافات به دور بودند، ضعف شیعه امامیه و زیدیه در صحنه فعالیتهای سیاسی، عاملی بود که موقعیت ویژه ای برای اسماعیلیان فاطمی به وجود آورده بود.همچنین ضعف خلافت عباسی به واسطه نفوذ ترکان و شورشها و قیامهای استقلال طلبان از دیگر مسائل زمینه ساز خلافت فاطمیان بود.عوامل دسته دوم، در داخل منطقه افریقیه و مغرب، نقش مهمتری در این زمینه ایفا کردند.استفلال خواهی قبایل بربر و تمایل آنان برای انفصال از حاکمیت اغلبیان که تکیه بر عنصر عرب داشتند، از جمله این عوامل است.قبایل بربر به خصوص کتامی ها -که حامیان فاطمیان در این قیام بودند-آرمان سیاسی آ نها، استقلال و انفصال از تسلط اغلبیان تمیمی بود و این آرمان را در وجود فاطمیان دیدند.فاطمیان با وارد کردن قبایل بربر در عرصه فعالیتهای سیاسی و نظامی این احساس را در آنان به وجود آوردند که بربرها در حاکمیت سهیم خواهند بود و به همین جهت بربرها مبارزه در کنار فاطمیان را تلاش برای حاکمیت بخشیدن قبایل خود در افریقیه می دیدند.در کنار این مسائل، ضعف حکومتهای مغرب و درگیری آنان با یکدیگر و نزاع و شورشهای قبایل عرب و دوری ناحیه افریقیه از مرکز خلافت، عواملی بود که زمینه سیاسی را در سال 297 ه.ق برای تشکیل خلافت فاطمیان در افریقیه مهیا کردمنابع و مآخذ1-ابن اثیر، عز الدین ابی الحسن.الکامل فی التاریخ، تحقیق علی شیری، جلد 4، الطبعة الاولی، دار احیاءالتراث العربی، بیروت، 1989.2-ابن حماد الصنهاجی، ابو عبد الله.تاریخ فاطمیان«اخبار ملوک بنی عبید و سیرتهم»، ترجمه حجت الله جودکی، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1378.3-ابن حوقل، ابو القاسم بن علی.صورة الارض، تصحیح جی.اچ کرامرز، لیدن، 1939.4-ابن خطیب، لسان الدین.اعمال الاعمال(تاریخ المغرب العربی فی العصر الوسیط)، تحقیق احمد مختار العبادی، محمد ابراهیم الکتانی، دارالکتبا، دارالبیضا، بیروت، 1964.5-ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد.العبر و دیوان المبتدا و الخبر، جلد 4، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1971.6-ابن رسته، احمد بن عمر.الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1365.7-ابن طقطقی، محمد بن علی بن طباطبا.الفخری فی الآداب و السلطانیه و الدول الاسلامیه، منشورات الشریف الرضی، قم، 1372.8-ابن عذاری، احمد بن محمد.البیان المغرب فی اخبار الاندلس و المغرب، تصحیح جی.س. کولان و ا.لوی پروونسال، جلد1، دارالثقافه، بیروت، 1983.9-ابن ندیم، محمد بن اسحاق.الفهرست، تحقیق ابراهیم رمضان، الطبعه الثانیه، دارالمعرفه، بیروت، 1997.10-ابو ضیف، احمد مصطفی.اثر العرب فی التاریخ المغرب خلاف عصری الموحدین و بنی مرین، مؤسسة الشباب الجامعه، بیروت، 1983.11-ابو الفرج اصفهانی، علی بن الحسین.مقاتل الطالبین، الطبعه الثانیه، منشورات المکتبه الحیدریه، نجف، 1965.12-اشعری قمی، سعد بن عبد الله.المقالات و الفرق، تصحیح محمد مشکور، چاپ دوم، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1361.13-بولت، ریچارد.گروش به اسلام در قرون میانه، ترجمه محمد حسین وقار، نشر تاریخ ایران، تهران، 1364.14-تامر، عارف.الموسوعة التاریخیة، للخلفاء الفاطمیین، جلد1، عبید الله مهدی، الطبعة الاولی، دارالاندلس، بیروت، 1980.15-جعفری، سید حسین محمد.تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه سید محمد تقی آیت اللهی، چاپ هفتم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1373.16-دشراوی، فرحات.الخلافةالفاطمیة الفاطمیة بالمغرب(365-296 ه/975-909 م)، الطبعة الاولی، دارالغرب الاسلامی، بیروت، 1994.17-الدواداری، ابو بکر بن عبد الله بن ایبک.کنز الدرر جامع الغرر، جلد6، الدّرة المضیة فی اخبار الدولة الفاطمیة، تحقیق:صلاح الدین المنجد، قسم الدراسات الاسلامیة بالمعهد الالمانی، قاهره، 1961.18-العلوی، علی بن محمد بن عبید الله العباسی.سیرة الهادی الی الحق یحیی بن الحسین، الطبعة الثانیة، دارالفکر، بیروت، 1981.19-قاضی نعمان، ابو حنیفه النعمان بن محمد.افتتاح الدعوة، تحقیق و داد القاضی، دار الثقافه، بیروت، 1970.20-لقبال، موسی.دور کتامه فی تاریخ الخلافة الفاطمیة منذ تأسیسها الی منتصف القرن الخامس الهجری، الشرکة الواضیه، للنشر التوزیع، الجزائر، 1976.21-ماجد، عبد النعم.ظهرو الخلافة الفاطمیة و سقوطها فی مصر، الطبعة الاولی، دار الفکر العربی، قاهره، 1994.22-مقدسی، ابو عبد الله محمد بن احمد.احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، تصحیح محمد مخزوم، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1987.23-مقزیزی، تقی الدین حمد بن علی.اتعاظ الحنفاء باخبار الائمه الفاطمیین الخلفاء، تحقیق: جمال الدین الشیال، جلد1، وزارة الاوقاف المجلس الاعلی للشؤون الاسلامیة، قاهره، 1996.24-مونس، حسین.تاریخ المغرب و حضارتها، ج /، الطبعة الاولی، العصر الحدیث، بیروت، 1992.25-نوبختی ابو محمد الحسن بن موسی.فرق الشیعة، الطبعة الرابعة، المکتبة الحیدریة، نجف، 1969.26-نویری، شهاب الدّین احمد بن عبد الوهاب.نهایةالارب فی فنون الادب، تحقیق محمد جابر عبد العال الحینی و عبد العزیز الاهوانی، جلد 25، المکتبة العربیة، قاهره، 1984.27-یاقوت، شهاب ابو عبد الله.معجم البلدان، جلد 5، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1979.
منبع: پرتال علوم انسانی و اسلامی
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۱/۰۳/۱۵ ساعت 19:35 توسط محمد قجقی
|