آینده ی زبان و ادب فارسی در ترکیه نوشته ی: دکتر دریا ارس
يكي از مهمترين مشتركات بين تركان و ايرانيان، مبادله واژه و تأثير متقابل دو زبان فارسي و تركي است. تركان و ايرانيان واژههاي زيادي از يكديگر گرفته و در زبان خود استفاده كردهاند. با اين وصف ميتوان گفت كه زبان فارسي همراه با زبان عربی، در رأس يكي از آن زبانهایی قرار ميگيرد كه زبان تركی از آنها تأثير قابل اعتنایی پذيرفته است. برای مثال تركان به خاطر آنكه با دين اسلام از طریق ايرانيان آشنا شدهاند، اولين اصطلاحات دينی را (مانند نماز و آبدست و روزه كه امروزه «اوروچ» تلفظ ميشود) از ايرانيان اخذ كردهاند. در مجموع تاريخ زبان فارسي در تركيه را میتوان در دو بخش جداگانه بحث و بررسي كرد: دوره قبل از جمهوری و دوره بعد از جمهوری.
از آنجا كه وضعيت زبان و ادب فارسي در دوره سلجوقی و عثمانی كمابيش بر همگان معلوم است، بنابراين در اين مختصر به مسائل جزئی تاريخی وارد نميشوم و كليات را مطرح ميكنم.
***
وضعيت كلی زبان فارسی در دوره قبل از جمهوری در تركيه
در دورههای سلجوقی و عثمانی، فرهنگ، زبان و ادبيات ايران تأثير بسزايی بر فرهنگ، زبان و ادب تركي گذاشته است كه علیرغم تمام دگرگونیهايی كه از دورههای تنظيمات و مشروطيت به بعد، در زبان و ادب و فرهنگ و دستگاه آموزشي ترك انجام شده، آثار آن با وجود كمرنگ و بيرونق شدن، كما بيش باقی مانده است. در اين مختصر به چند نكته كلی دربارة علل اصلی توجه و علاقه تركان به زبان فارسی و نتايج اين توجه اشاره میکنیم.
اولين و مهمترين علت توجه تركان به زبان فارسی شايد اين بود كه آنها هنگام كوچهاي دستهجمعي و بزرگ از خاك آسيای ميانه به سوي آناتولی، هميشه با ايرانيان روبرو شده و ساليان دراز كنار آنها زندگي كرده بودند. اين امر باعث ورود كلمات و اصطلاحات زيادی از زبان فارسی به زبان تركی شد. دوم اينكه تركان از طریق ايرانيان با عقايد دين اسلام آشنا شده و تعداد زيادی از مفاهيم و اصطلاحات دينی را از آنها آموخته بودند. بدين ترتيب زندگی مشترك دوشادوش ايرانيان راه را براي تأثير گذاری زبان فارسی بر زبان تركی به سرعت هموار كرد و كلمات فارسی همراه با سيل كلمات عربی در متن زبان تركی جای خود را باز كرد. وقتی تركان در آسيای صغير كاملاً مستقر شدند و استانبول را در سال 1453 گشودند، زبان فارسی به همراه زبان عربی وتركی از زبانهای متداول امپراتوری عثمانی گشت و تعداد زيادی از اديبان و شاعران ايرانی به دربار عثمانی راه يافتند.
همزمان با روند پيدايی و رشد زبان و ادب ترك، آموزش زبان فارسی هم به عنوان واحدهای درسی، وارد مدرسههاي آن زمان شد. آثار اديبانی چون عطار، مولانا، سعدی، حافظ، جامی و غيره جزوی از فرهنگ و ادب تركی شد و مورد استقبال و توجه و قبول قرار گرفت و دانشمندان بسياری بر اين متون ادبی شروح و حواشي و تعليقات نوشتند. ظاهراً علت اصلی اين پذيرش صميمانه اين بود كه نياكان ما بدون هيچ شايبهای بزرگان ادب فارسي را در دايرة بزرگ فرهنگ اسلامي خود و جزوی از خود میدانستند . آثار بزرگان ادب فارسی چون مثنوی مولوی، گلستان سعدی، ديوان حافظ، پندنامه عطار و…. قبل از اينكه مربوط به يك زبان خارجی باشد، به عنوان آثار مشترك اسلامی در مدارس عثمانی تدريس میشد. بدين وجه سالهای طولاني زبانهای عربی و فارسی پا به پاي زبان تركی، در حوزههای علمی و فرهنگی سرزمينهای بس وسيع امپراطوری عثمانی، گسترش عظيمی پيدا كرد و مورد توجه قرار گرفت.
بيشك در پرتو اين برخورد و بینش بود كه تركان در دورهای از تاريخ خود، نه تنها از كلمات عربی و فارسی استفاده كردند، بلكه مستقيماً از اين دو زبان بهره لازم را برده و آثار قابل اعتنايی به اين دو زبان از خود بر جای گذاشتند. با اينكه زبان تركی به نحوی تحت تأثير عربی و فارسی قرار گرفته است، نبايد از اين نكته غفلت كرد كه خصوصاً حمايت تركان عثمانی از زبان فارسی باعث شده است كه در طول تاريخ، زبان و ادب فارسی به واسطه علما و فضلای امپراطوری عثمانی، تا دل كشورهای اروپا گسترش پيدا كند و قلمرو نفوذ خود را وسعت بخشد.
در اين ميان شاعران و نويسندگان عثمانی، حتی عدهای از فرمانروايان عثمانی با استفاده از مصالح زبان عربی و فارسی، بناهای بس عظيمی ساختند و آثار زيادی (اعم از منظوم و منثور) از خود بر جای گذاشتند. ياد آوری اين نكته هم ضروری مینمايد كه اگرچه شاعران ترك از مضامين و تركيبات شعر كلاسيك فارسی استفاده كردند، درونمايههاي اين دو ادبيات، با وجود شباهت ظاهری متمایز از هم است و هريك قيمت و ارزش منحصر به فرد خود را دارد. اين بدان معنی است كه هرچند مصالح ساختمانی شعر كلاسيك ديوانی ترك، اغلب از عناصر ايرانی گرفته شده، طرز معماری ساختمان آن، خاص ادب ترك است.
با ورود جريانهای ادبی و سياسی سرزمين غرب به قلمرو عثمانی از قرن هجدهم به بعد و در نتيجه دايرشدن نهادهای تعليم و تربيتی به روشهای جديد، زبانهای فارسی و عربی اندك اندك رونق و اعتبار گذشتة خود را از دست دادند و جای خود را به زبانهاي فرانسوی و آلمانی واگذار كردند. هر چند زبان فارسی به عنوان يك زبان خارجی در مدارس عثماني تدريس میشد، ادبيات ترك به مرور از مضامين مشترك دور ميگشت و به ادب غرب ميگرويد. از قرن نوزدهم به بعد، گروهی از اديبان و زبانشناسان برای تصفيه كلمات عربی و فارسی از تركی، حركت جديدی را آغاز كردند. آنها معتقد بودند كه بايد زبان تركي را از تأثير بيشتر عربی و فارسه نجات داد. بدينگونه اين حركت جديد، نقطة عطفی در سير بعدی زبان تركی بود و راه را براي پاكسازی كلمات عربی و فارسه، به ويژه در دورة جمهوری هموار كرد.
وضع زبان و ادب فارسی بعد از دوره جمهوری با تأسيس جمهوری تركيه در سال 1923م.، در ساخت سياسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زيربنايی كشور دگرگونیهايی عظيم و انقلابی صورت گرفت. يكي از اين تحولات بزرگ و انقلابی، تلاش برای ساده و سره كردن زبان تركی بود.
آتاترك، بانی بزرگ جمهوری تركيه، معقتد بود كه تركها فقط با تدريس علوم دينی و عربی و فارسيی نمیتوانند در ميان ملل پيشرفته جایگاهی کسب کنند. از اين رو وی میخواست زبان تركی را از تأثير بيش از حد معمول و معقول زبانهای خارجی، به خصوص عربی و فارسی رها كند؛ چون زبانی كه در زمان عثمانيان به طور مخلوطی ناهماهنگ از سه زبان تركی، عربی و فارسی به نام تركی عثمانی به وجود آمده بود، ميدان را برای گسترش و تحول و پيشرفت زبان تركی كاملاً تنگ كرده بود، به حدی که فهم آن نه تنها برای مردم عادی، بلكه برای روشنفكران و محصّلان هم مشكل شده بود. آنها مجبور بودند دستور سه زبان متفاوت از هم را ياد بگيرند و اين كار چندان آسانی نبود.
آتاترك گذشته از فراهم آوردن زمينۀ بسيار مناسب براي گسترش زبان تركی، حروف لاتين را نيز جايگزين الفباي عربی كرد. با اين كه در تركيه و ديگر نقاط جهان اسلام عدهای با اين فكر او مخالفت كردند، وي از اين اقدام منصرف نشد و در سال 1928م. در مدت كوتاهی به تغيير الفبا توفيق يافت. پس از آن براي مدت كوتاهی زبانهای عربی و فارسی از ميان درسهای مدرسه حذف شد، ولی بلافاصله بعد از دهه 30 ميلادی، در دانشگاههای نوپای تركيه، در كنار زبانهای مختلف جهان (مانند: چينی، هندی، اردو و زبانهای اروپايی) كرسیهايی برای آموزش زبانهای عربی و فارسی احداث شد. از آن زمان به بعد، اين زبانها تنها در سطح دانشگاهی تدريس ميشوند.
امروزه در چهار دانشگاه استانبول، آنكارا، ارزروم و قونيه كرسيهای زبان و ادب فارسی در سطوح ليسانس، فوق ليسانس و دكترا مشغول آموزش زبان و ادبيات فارسی است. گذشته از آن، زبان فارسی در كرسیهايی مانند زبان و ادب ترك، تاريخ، فلسفه و در دانشكدههای الهيات به عنوان يك درس اختياری تدريس ميشود. تاكنون هزاران دانشجو از اين كرسیها فارغالتحصيل شدهاند و بسياري از آنها به نحوی با زبان و فرهنگ ايران سروكار دارند.
بر همگان روشن است كه مطالعات ايرانشناسی در تركيه، بهويژه پس از تأسيس دانشگاههاي جديد و بزرگ، بیش از پیش سرعت گرفته و در طول 80 سال، در دوره جمهوری با انتشار آثار زيادي در زمينههاي گوناگوني مانند: زبان، ادب، تاريخ، جغرافيا، عرفان و تصوف، سياست، علوم دينی و علوم اجتماعی رشد خود را به اثبات رسانده است. كارهاي اساتيدی چون: معلم رفعت، محمد فؤاد كوپرولو، احمد آتش، شمسالدين گون آلتای، عدنان صادق ارزی، عثمان توران، علي نهاد تارلان، ابراهيم قفس اوغلی، فريدون نافذ اوزلوق، آگاه سری لوند، تحسين يازيجی، عبدالباقی گولپينارلی، نوري كنج عثمان، نجاتی لغال، فاروق سومر، اسماعيل حقي، اوزون چارشيلي، حكمت ايل آيدين، آيدين صايلي، مليحه آنبارجي اوغلي و ديگران كه بزرگان و پيشروان مطالعات ايرانشناسی در تركيه هستند، هميشه براي ما باعث افتخار است. سعيشان مشكور باد.
در اين فرصت ميخواهم نكته مهمی را يادآور شوم و آن اين كه گهگاه به گوش ميیرسد كه وضع زبان فارسی و پژوهشهای ايرانشناسي در تركيه از رونق افتاده و به اصطلاح این کشور با فقدان اساتيد پژوهشگر مواجه شده است. بايد عرض كنم كه اين ديد، ديد درست و قابل قبولی نيست. اول اينكه تحقيقات ايرانشناسی از آغاز گشايش كرسیهاي زبان و ادب فارسی در دانشگاههای مختلف تركيه، به رغم همه كاستیها و مشكلات به سرعت ادامه دارد. دوم اينكه ايرانشناسان نسل جديد با امكانات اندك و ناچيزی كه در اختيار آنهاست، با تمام قدرت تلاش میكنند در زمينههای مختلف ايرانشناسی كه اساتيد بزرگوار گذشته شايد بنا به اقتضای زمان خودشان توجه زيادی به آنها نشان ندادهاند، پژوهش كنند و زبان و ادب و فرهنگ ايران و ايرانی را به مردم خود بشناسانند و انصافاً كارهای بسيار خوبی هم تاكنون از خود بر جای گذاشتهاند.
نکته ديگر اینکه كار آموزش زبان فارسی در كرسیهاي زبان و ادب فارسی، نسبت به بيست – سی سال گذشته كه بيشتر با تكيه به متون كلاسيك فارسی و با روشهای نسبتاً قديمی صورت میگرفت، امروزه با استفاده از روشهای سمعی و بصری جديد آموزشی انجام میشود. برای مثال تدريس درسهايی مانند: مرجعشناسی، انواع ادبی، اطلاعات ادبی، جريانهای ادبی، صناعات ادبی، نقد ادبی، زبان گفتاری، زبان مطبوعاتی، عروض، ادبيات معاصر(نظم و نثر) و تاريخ ادبيات ايران در دورههاي قبل و بعد از اسلام همراه با دستور زبان فارسی، برنامههای درسی امروز را در مقايسه با برنامههای دوران گذشته محكمتر و كاملتر ميکند.
گذشته از موارد مذكور، میتوان به فعاليتهای ترجمه آثار كلاسيك و معاصر فارسی در تركيه اشاره كرد؛ باز هم بر خلاف آنچه در ايران تصور میشود، كار ترجمه آثار فارسی به تركی همچنان به سرعت ادامه دارد و كتب ترجمه شده خوشبختانه خوانندگان، طالبان و مشتاقان زيادی در ميان طبقات مختلف مردم، به خصوص روشنفكران دارد. برای مثال آثاری چون گلستان و بوستان سعدی، تذكرة الاوليای عطار يا مثنوی معنوی مولوی از آغاز دوره جمهوری به اين طرف بارها ترجمه شدهاند. از طرفی، تعداد كتب ترجمه شده در هشتاد سال اخير در تركيه، از فارسی به تركی (اعم از آثار اسلامی، عرفانی، ادبی، تعليمی يا سياسی) از نظر كيفيت و كميّت واقعاً چشمگير است. گذشته از اين، در اين اواخر ناشران مشهور و معتبر تركيه ترجمۀ آثار گوناگون شاعران و نويسندگان و انديشمندان ايرانی را به چاپ رسانده اند که متأسفانه در نقطه مقابل اين فعاليتهای ادبی و فرهنگی و به خصوص ترجمه آثار فارسی به تركی، تعداد آثار منتشر شدۀ مربوط به تركيه و فرهنگ و ادب ترك در ايران بسيار ناچيز است.
در پايان میتوان گفت كه با هر چه بهتر و بيشتر شدن روابط دو كشور در زمينههای سياسی، فرهنگی، آموزشی، اقتصادی و همسايگی و با شناخت سالم و صحيح دو جامعه نسبت به همديگر، آينده زبان فارسی در تركيه روشنتر و بهتر از گذشته خواهد گشت.
توضیح: این مقاله از سایت شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی اخذ شد.