آباء علوی دایره المعارف بزرگ اسلامی جلد: 1 شماره مقاله:4
در نظر انديشهوران اسلامي به ويژه عارفان، با اينكه تعبيراتي از قبيل آباء و امهات و مواليد كه در آثار فلاسفة قديم مطرح شده است، پذيرفتني است و نيز «اگرچه از افلاك و انجم اثرها بر اين عالم سفلي ميرسد»، اما «چون در اصل كار ايجاد بنگرند، فلك را نيز همچون باقي مخلوقات محكوم حكم ملك جبّار مييابند. افلاك و انجم در اين حركات و آثار و احكام كه از اوضاع ايشان به عالم سفلي ميرسد، نه به اختيار خودند، كه همه مجبور حكم الهياند» (محمد لاهيجي، 184). در نوشتههاي فلاسفة اسلامي گاهي «عقل كلي» و «نفس كلي» و «طبيعت كليه» نيز آباء و امهات محسوب شدهاند و از «تزويج» ميان آنها سخن رفته است: «عقل كلي را كدخداي عالم و طبيعت كليه را كدبانوي جهان گردانيد و نفس كليه را واسطه ساخت كه از جهت تجرد قبول كرده، به جهت تعلق صرف نمايد، تا اثر فيض اعلا به جميع ذرات وجود سرايت تواند نمود. و مابين عقل كلي و نفس كليه رابطة تأثير و تأثر كه در حقيقت تزويج معنوي است، متحقق ساخت، تا انواع موجودات علوي و سفلي تولّد نمود» (عبدالرزاق لاهيجي، 2).
برخي از دانشمندان صوفي مشرب، برداشت ديگري از اين مطلب دارند، بدين معني كه آباء را بر «عقول و نفوس و طبايع» و امهات را بر «افلاك و انجم و عناصر» اطلاق كرده آنها را با عالم ملك و ملكوت يا ظلمت و نور سنجيده و كوشيدهاند سخنان فلاسفه را با تعبيرات عرفاني و ديني هماهنگ سازند: «بدان كه عقول و نفوس و طبايع را عالم ملكوت ميگويند و افلاك و انجم و عناصر را عالم مُلْك ميخوانند. حاليا بدان كه ملكوت درياي نور است و ملك درياي ظلمت. اين درياي نور را آباء ميگويند و اين درياي ظلمت را امهات ميخوانند و اين آباء و امهات دست در گردن هم آوردهاند و يكديگر را در بر گرفتهاند. و از اين آباء و امهات مواليد پيدا ميشوند و مواليد معدن و نبات و حيوانند» (نسفي، 163، 164).
در آثار اسلامي گاهي به جاي «آباء علوي» اصطلاحات ديگري از قبيل: آباء فلكي، آباءِ اثيري، آباءِ ثمانيه (فلك ثوابت و هفت سيّاره)، اباء سبعه (هفت سيّاره) و يا هفت آباء نيز به كار رفته است، ولي نحوة توجيه مطلب همان است كه اشاره شد.
مآخذ: تهانوي، محمد بن علي، كشاف اصطلاحات الفنون، به كوشش الويس اشپرنگر، كلكته،1862م، 1/90، 99، 2/1078؛ قطبالدين شيرازي، محمود بن مسعود، شرح حكمةالاشراق، 1314ق؛ لاهيجي،عبدالرزاق، گوهر مراد، تهران، 1271ق؛ لاهيجي، محمد، شرح گلشن راز، تهران، 1337ش؛ ناصرخسرو، ابومعين، جامع الحكمتين، به كوشش هانري كُربن و محمد معين، تهران، انستيتو ايران و فرانسه، 1332ش، ص 70؛ نسفي، عزيز، الانسان الكامل، به كوشش ماريژان موله، تهران، انجمن ايرانشناسي فرانسه در ايران، 1962م.
صمد موحد
برخي از دانشمندان صوفي مشرب، برداشت ديگري از اين مطلب دارند، بدين معني كه آباء را بر «عقول و نفوس و طبايع» و امهات را بر «افلاك و انجم و عناصر» اطلاق كرده آنها را با عالم ملك و ملكوت يا ظلمت و نور سنجيده و كوشيدهاند سخنان فلاسفه را با تعبيرات عرفاني و ديني هماهنگ سازند: «بدان كه عقول و نفوس و طبايع را عالم ملكوت ميگويند و افلاك و انجم و عناصر را عالم مُلْك ميخوانند. حاليا بدان كه ملكوت درياي نور است و ملك درياي ظلمت. اين درياي نور را آباء ميگويند و اين درياي ظلمت را امهات ميخوانند و اين آباء و امهات دست در گردن هم آوردهاند و يكديگر را در بر گرفتهاند. و از اين آباء و امهات مواليد پيدا ميشوند و مواليد معدن و نبات و حيوانند» (نسفي، 163، 164).
در آثار اسلامي گاهي به جاي «آباء علوي» اصطلاحات ديگري از قبيل: آباء فلكي، آباءِ اثيري، آباءِ ثمانيه (فلك ثوابت و هفت سيّاره)، اباء سبعه (هفت سيّاره) و يا هفت آباء نيز به كار رفته است، ولي نحوة توجيه مطلب همان است كه اشاره شد.
مآخذ: تهانوي، محمد بن علي، كشاف اصطلاحات الفنون، به كوشش الويس اشپرنگر، كلكته،1862م، 1/90، 99، 2/1078؛ قطبالدين شيرازي، محمود بن مسعود، شرح حكمةالاشراق، 1314ق؛ لاهيجي،عبدالرزاق، گوهر مراد، تهران، 1271ق؛ لاهيجي، محمد، شرح گلشن راز، تهران، 1337ش؛ ناصرخسرو، ابومعين، جامع الحكمتين، به كوشش هانري كُربن و محمد معين، تهران، انستيتو ايران و فرانسه، 1332ش، ص 70؛ نسفي، عزيز، الانسان الكامل، به كوشش ماريژان موله، تهران، انجمن ايرانشناسي فرانسه در ايران، 1962م.
صمد موحد
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۱/۰۲/۰۴ ساعت 12:7 توسط محمد قجقی
|