افسانه های آناطولی ، آناتولی دیار افسانه ها و قصه هاست
آناتولی دیار افسانه ها و قصه هاست. به هر کجای این منطقه که سفر کنید، افسانه هایی بسیار زیبا و قابل توصیف خواهید شنید. همیشه گفته ایم و باز هم می گوییم، در آناتولی همه درختان، کوهها، سنگها، پرندگان و دریاها افسانه ای دارند. محور مهمترین افسانه ها در رابطه با سنگ، تبدیل شدن به سنگ می باشد. یکی از جالبترین این افسانه ها در رابطه با تبدیل شدن به سنگ نیز که با هدف عبرت آموختن انسانها شکل یافته، در استان اردو نقل می شود.
اردو یکی از شهرهای تاریخی تاسیس یافته بر دامنه کوههای بزتپه در منطقه دریای سیاه میانی می باشد که دارای طبیعتی بسیار زیبا و کم نظیر است. این شهر با رودخانه هایی که از ارتفاعات جانیک و کاراگول سرچشمه می گیرند، دره ها، ییلاقها و چشمه های آب گرم، مجموعه ای از زیبایی های طبیعی را به میهمانان خود هدیه می کند. دره های این شهر موضوع اشعار محلی گردیده و یکی از این آبهای خروشان رودخانه "Melet" می باشد. این راه آبی که منطقه دریای سیاه غربی را از دریای سیاه شرقی جدا می کند، باعث رونق شهر گردیده و به آن زندگی می بخشد. بعد از این اطلاعات کوتاه، بیایید از افسانه "گلین کایالاری" یعنی "صخره های عروس" و اینکه چگونه شکل یافته اند، سخن بگوییم.
در زمانهای دور، در دامنه کوه مرتفعی که تا رودخانه Melet امتداد یافته و پوشیده از جنگلهای انبوه می باشد، پیرمردی بسیار فقیر زندگی می کرد. در آن روزها، روستائیانی که نمی توانستند به آسیابهایی که در کنار رودخانه Melet قرار داشت بروند، غلات خود را در آسیابهای کوچک حیاط خانه خود آسیاب کرده و بدین طریق امرار معاش می کردند. بر اساس روایات، این آسیاب یک آسیاب دستی از جنس سنگ بود که فقط از سوی یک نفر قابل حرکت بود. روزی از روزها، از یک روستای دوردست، جوانی به خواستگاری دختر آسیابان آمد. آسیابان دخترش را به عقد این جوان درآورده و هر آنچه که در دست داشت، بعنوان جهیزیه به دخترش داد. وقتی که جهیزیه عروس بار اسبها شده و آماده حرکت گردید، عروس نگاهی به اطراف انداخته و سپس به آسیاب دستی پدر که در گوشه ای از حیاط افتاده و مایه کسب و کار وی بوده و او را تا بدین روزها آورده بود، چشم دوخت. پدر با دیدن این حال دختر به او نزدیک شد و تا خواست به او بگوید که "دخترم اجازه بده این آسیاب سنگی برای ما بماند"، برخی از ریش سفیدانی که در مکان حضور داشتند، متوجه وضعیت شدند و یکی از آنان چنین گفت: پدر جان این سنگ آسیاب را هم به دخترت بده تا دخترک دلش پیش این نماند، ما نیز به راه بیافتیم. پدر پیر مخالفت کرده و گفت: من این آسیاب را نیاز دارم، از طریق این آسیاب روزی و نفقه دیگر بچه ها را تامین خواهم کرد، نمی توانم بدهم. در این میان تازه عروس با عنوان اینکه بابام یک سنگ آسیاب را از من دریغ می کند، من نیز بدون این سنگ آسیاب عروسی نمی کنم. اندوهگین شده و مقابل در خانه نشست.
حاضرین چون نمی دانستند که پیرمرد از چه راهی امرار معاش می کند و متوجه اهمیت و ارزش این آسیاب برای خانواده نبودند، آن را بعنوان تکه سنگی بسیار ساده ارزیابی کردند و یکی از آنها رو به پیرمرد کرد و گفت: اینقدر هم خسیس نباش. در نهایت دو تکه سنگ است. انسان از دخترش این آسیاب را دریغ نمی کند. ببین او هم دیگر خانه ای دارد. راهمان دراز است ما را معطل نکن. سپس سنگ را برداشته و آن را بار حیوانی که در کنارش بود کرد. پدر بیچاره، پس از اینکه فهمید دیگر نمی تواند در برابر این اسرارها مقاومت کند، اندوهگین شده و سر خم کرد. هم از این جهت که مردم او را خسیس پنداشتند و هم با این فکر که با این پیری و فرسودگی چگونه خواهد توانست روزی فرزندان خود درآورد، بسیار ناراحت و اندوهگین شد. با حالتی نگران و ناراحت پشت سر قافله عروس نگاه کرد. عروس در میان قافله سوار بر اسب، طبل و سرنا در جلوی قافله، روستائیان و اسبهای حامل جهیزیه عروس نیز در پشت سر قافله شروع به بالا رفتن از کوه کردند. از قلب پدر پیر که در حال نگاه کردن به قافله عروس و تعقیب آن با چشمانش بود، گویی ناله ای بلند شد. آه عمیقی کشید و از روی عقل و یا از روی احساس معلوم نیست، پشت قافله عروس فریاد برآورد: ای کسانیکه یک سنگ را از ما دریغ کردید، خداوند جزای شما را بدهد. انشا الله شما هم سنگ شوید، سنگ.
فردای آن روز کسانیکه به تپه های روبرو نگاه کردند، در بخشی از دامنه بسیار تند و تیزی که بسوی رودخانه Melet امتداد یافته بود، صخره هایی با اشکال عجیب و غریب دیده و در تعجب ماندند که در این دامنه که تا روز قبل از آن جنگلی انبوه بود، این صخره ها کی شکل یافته است؟ انسانها با دیدن این صخره ها که به شکلی ناگهانی شکل یافته بود، بسیار متعجب شدند. چرا که این صخره ها با طبل و سرنا، اسبها و طمطراقهایش کاملا شبیه یک قافله عروس بود. اطراف این صخره ها که علیرغم برف و باران و طوفان سالیان دراز شکل خود را از دست نداده اند و موجب حیرت تمامی بینندگان می شوند، با علفها و سبزه های زیبای دریای سیاه تزئین شده است. افسانه این مجسمه های سنگی طبیعی که برای میهمانان منطقه تشریح می گردد، کسانی را که گذرشان به اردو می افتد مات و مبهوت خود می نماید. دوستان عزیز تا برنامه ای دیگر که افسانه زیبای دیگری را برای شما عزیزان نقل خواهیم کرد، شاد باشید.
منبع:ت.ر.ت فارسی