بررسی ادوار قانونگذاری مجالس شورای ملی هادی قیصریان فرد و صباح خسروی زاده
*کارشناس ارشد تاریخ انقلاب
**کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی
مقدمه:
تا پیش از انقلاب مشروطه، شاه با قدرتی نامحدود در رأس حکومت قرار داشت و در واقع به عنوان صاحب جان و مال و ناموس مردم به شمار میرفت. استبداد، دیکتاتوری، خفقان، فقر عمومی، ظللم وستم و نادیده انگاشتن حقوق مردم از نتایج این حکومت بود. اما با وقوع انقلاب مشروطه، ندای مخالفت قاطبه ملت با این شیوه حکومت و تلاش برای رسیدن به دموکراسی آغاز گردید و تاریخ معاصر ایران دچار تحولی جدید شد و جامعهای نوین متکی بر آرا و نظریات مردمی پدید آمد. مهم ترین دستاورد انقلاب مشروطیت تشکیل مجلس شورای ملی است که به حق آن را مادر مشروطیت نام نهاده اند. نظر به نقش و جایگاه خانه ملت که بسیار مهم و سرنوشت ساز در تصمیم گیری های سیاسی میباشد و نهادی که ندای ملت از آن به گوش حاکمان میرسد و نیز از آن جا که شناسایی ساختار جامعه ساسی ایران بدون آگاهی از خصوصیات کمی و کیفی نمایندگان مجلس به عنوان بخشی از نخبگان حکومتی کاملا بی نتیجه است و انسان جستجوگر را در ارزیابی کارنامه گروه نخبه سیاسی به بیراهه سوق خواهد داد. لذا در نظر داریم تا در این پژوهش ادوار مختلف قانون گذاری را از آغاز شکلگیری مجلس تا آخرین مجلس عصر مشروطیت( دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی) که مقارن با وقوع انقلاب اسلامی منحل گردید را مورد بررسی قرار دهیم.
عصر اول مشروطیت (مجالس اول تا پنجم شورای ملی)
مجلس از جمله ارکان مهم تأثیر گذار در نظام های سیاسی است؛ که سابقهی تشکیل آن در ایران به انقلاب مشروطیت باز میگردد. به واقع مجلس عالی ترین ثمره جنبش مشروطیت و پدیدهای جدید در واکنش به اقتدار سیاسی پیشینیان و نیز محدود کردن قدرت سیاسی شاهان و حاکمان گذشته بود. تا پیش از انقلاب مشروطه، تقسیم قدرت اجتماعی دو سو داشت، یا در حیطه اقتدار دین بود و یا در حیطه اقتدار سلطنت، که در معنای عاولت تعبیر میشد. از نهادها و سازمان های کارآمد جامعه مدنی خبری نبود، به همین دلیل از شاه و صدر اعظم و وزرایش به روسای دولت و از مراجع و مجتهدان به روسای ملت تعبیر میشد[1]. با انقلاب مشروطه برای نخستین بار، ایرانیان توانستند در سرنوشت خود دخالت کنند و قدرت سیاسی را محدود سازند و با تدوین قوانین از حق رأی برخوردار شوند. به دنبال تشکیل اولین دوره مجلس شورای ملی، شیوه و اصول کشور داری از وضعیت استبداد فردی به حالت دموکراسی پارلمانی تبدیل شد. ايران يكي از نخستين كشورها در ميان كشورهاي خارج از قلمرو غرب بود كه با انقلاب مشروطيت در مسیر دموكراسي گام برداشت. اما اين گامها با وجود برگزاری انتخابات متعدد و حتی طرح مطالبات اجتماعي در عرصه سياسي، در نهايت نتوانست به تعميق سنت هاي دموكراتيك در عرصه سياست ايران بيانجامد[2].
انقلابیون عصر مشروطه تصور میکردند با تاسیس مجلس شورا تمامی مشکلات حل خواهد شد و نظام ایدهآل مورد نظر آن ها به دست خواهد آمد. اما از آنجا که این نهاد متکی بر پیش فرض های اندیشهای و تاریخی در غرب بود و در ایران چنین پیش زمینه هایی در این عصر به وجود نیامده بود تکوین چنین نهادی نه تنها مشکلی از مشکلات ملت را حل نکرد بلکه خود بر مشکلات افزود؛ چرا که عمده ترین هدف تشکیل مجلس شورا رهایی از دیکتاتوری و مشروط کردن قدرت سلطان بود در حالی که مجلس شورا با عملکرد ضعیف خود منجر به پیدایش دیکتاتوری روشنفکری به مراتب قوی تر شد.[3]
فرمان تشکیل اولین دوره مجلس مشروطه در ایران توسط مظفرالدین شاه قاجار مقارن با روز یکشنبه 14 مرداد سال 1285 صادر شد. پس از صدور فرمان مشروطه، نظامنامه قانون انتخابات با سرعت تهیه و انتخابات آغاز گشت. از همان زمان در منابع مختلف صحبت از تقلب در انتخابات مطرح شد، چنانکه یحیی دولت آبادی مینویسد:
"انتخابات شروع شد و عدهای را به انتخاب صنفی از روی صحت و بعضی به اسباب چینی و تقلب انتخاب میشدند."[4]
قانون انتخابات اولین دوره مجلس شورای ملی مبنای صنفی داشت و بر اساس آن شش طبقه شاهزادگان قاجار، اعیان و اشراف، علما و طلاب، ملاکین و فلاحین، تجار و اصناف میتوانستند صاحب کرسی در مجلس گردند. از نکات مهم انتخابات شرایط مالی کاندیداها بود که بر اساس آن انتخاب شوندگان میبایست صاحب ملکی به ارزش حداقل هزار تومان و دارای توان اقتصادی باشند. تجار میبایست صاحب حجره و تجارت خانه و اصناف نیز باید دارای کار معین صنفی و یا دکان دار باشند. همچنین شرایطی چون تابعیت ایران، با سواد بودن، معروفیت محلی، نداشتن شغل دولتی، داشتن حداقل30 سال و حداکثر 70 سال سن، و داشتن بصیرت در امور مملکتی از دیگر شرایط انتخاب شوندگان تعیین شده بود.[5]
نخستین جلسه رسمی مجلس شورا در تاریخ 13 مهرماه 1285 شمسی با نطق افتتاحی مظفرالدین شاه که با وجود شدت بیماری به مجلس آمده بود و بدون حضور نمایندگان شهرستان ها گشایش یافت. مجلس شورای ملی طی 3 هفتهی نخست موجودیتش، در بنایی به نام «عمارت خورشید» تشکیل جلسه داد. اما بعدها به بهارستان که مسجد جنب آن در اصل به سال 1287 ق. توسط میرزا حسین خان مشیرالدوله ساخته شد و پس از مرگ این دولت مرد از سوی ناصرالدین شاه ضبط گردیده بود نقل مکان کرد.[6] مدت ها طول کشید تا جلسات مجلس مرتب گردد و نمایندگان با وظایف خود و شیوه اداره امور آشنا شوند. در روزهای اول به واسطه بی اطلاعی اکثر وکلاء از وظیفهای که عهده دار آن بودند بیشتر صحبت از نان و گوشت و گرانی ارزاق بود و به مسائل اساسی توجه نمیشد ولی کم کم به وظیفه خود پی برده و کارهای مهمتری را پیش کشیدند. از جمله قوانین مهمی که در این دوره وضع شد؛ قانون آزادی مطبوعات، قانون بلدیه، قانون تشکیلات ایالات و ولایات و دستور کار حکام و نیز قانون انجمن های ایالتی و ولایتی بود[7]. در دوره اول قانون گذاری با وجود آنکه 26% از کرسیهای مجلس به طبقهی اصناف تعلق گرفت اما این طبقه قدرتی نیافت، همچنین تجار نیز با وجود امکانات مالی فراوان نفوذ سیاسی چندانی نیافتند. علما نیز چون متحد نبودند دچار ضعف قدرت شدند. بنابراین تنها طبقهای که چه در داخل مجلس و چه در خارج از آن دارای قدرت و نفوذ سیاسی زیاد شد اشراف و مالکین بودند. از این رو میتوان دریافت که در انقلاب مشروطه موقعیت اشراف تغییری نکرده و شاید مستحکم تر نیز گشته بود.
مجلس ملی اول را که به حق میتوان آن را مادر مشروطیت ایران نامید سرانجام در 23 جمادی الاول سال 1336 ه. ق. در اثر به توپ بستن آن توسط قزاق های تزاری منحل گردید و استبداد صغیرآغاز شد. در پی استبداد صغیر علمای نجف در لزوم سرنگونی محمد علی شاه فتاوای مهم و شور انگیزی صادرکردند. به دنبال مقاومت مردم تبریز به رهبری ستارخان و باقرخان آغاز شد و رفته رفته کانونهای مشروطه خواهی داخل و خارج فعال گردید تا آن که مشروطه خواهان توانستند به فرماندهی مجاهدان شمال به رهبری محمد ولی خان تنکابنی و مجاهدان جنوب به رهبری سردار اسعد، محمد علی شاه را خلع و احمد شاه را به سلطنت بر داشته و مجلس دوم را شکل دهند. در مجلس دوم قانون انتخابات تا حدی اصلاح شد اما همچنان صنفی و دو درجهای برگزار شد.
ناکامی مجلس اول در پی به به توپ بستن آن و بر قراری حاکمیت استبداد صغیر، رهبران مشروطه را واداشت تا برای حفظ نهضت و دستاوردهای آن، به تاسیس نهادهای سیاسی سازمان یافته دست زنند. از همین رو به همت رهبران سخت کوش مشروطه، احزاب سیاسی در مجلس دوم شکل گرفت. بدین ترتیب برای نخستین بار در تاریخ مجلس شورای ملی تشکیلات حزبی و گروهای سیاسی که مولود حکومت دموکراسی بود در صحنه سیاست ایران پدید آمدند. [8]
به طور عمده میتوان گفت که پس از سقوط محمدعلی شاه و تشکیل مجلس دوم، چند عامل مهم زمینه را برای شکل گیری احزاب سیاسی و فعالیت آن ها فراهم آورد. از جمله این عوامل میتوان به تاثیر افکار خارج رفتههای همچون تقی زاده، معاضد السلطنه، دهخدا و دیگرانی اشاره نمود که با مشاهده سیستمهای حزبی اروپا (به ویژه انگلستان) به این نکته پی بردند که برای محافظت از آزادی، انقلاب، مجلس و مشروطیت باید تشکیلات سیاسی داشته باشند. همچنین تجربه تلخ از تعداد انجمن های فراوان که نتوانسته بودند در برابر کودتای محمدعلی شاه کاری از پیش ببرند و نیز تأثیر افکار انقلابیونی نظیر حیدرخان عمو اوغلی که به تبع از تبلیغات سوسیال دموکرات های قفقاز و با الهام از تجربه های سیاسی آنان تشکیل حزب را از لوازم سیاسی می دانست را از عوامل تاثیر گذار در تشکیل احزاب سیاسی در ایران دانست. بنا براین آنچه در تاریخ مشروطیت به نام فعالیت حزبی اشتهار دارد مشخصاً به دوره پس از استبداد صغیر و بازگشایی دومین دوره مجلس شورای ملی اختصاص باز میگردد.
مجلس دوم در آخرین روزهای فعالیت خود در پی اقدام به مصادره اموال شعاع السلطنه و سالارالدوله که به انگیزه تصاحب سلطنت سر به طغیان برداشته بودند دستخوش بحرانی تازه شد. از آنجا که روس ها مدعی بودند که اموال و املاک شعاع السلطنه وثیقه وامی است که او از بانک استقراضی گرفته است به دولت ایران اولتیماتوم دادند و خواستار برکناری مورگان شوستر و اخراج مستشاران خارجی از ایران شدند. گرچه مجلس دوم در مقابل اولتیماتوم روسها ایستادگی کرد. اما روسها نیروهایشان را که در شمال مستقر بودند، به طرف قزوین حرکت داده و تصمیم به اشغال تهران گرفتند. به دنبال اتمام حجت و قشون کشی های روس، سرانجام مجلس ملی دوم نیز در 3 محرم 1330 منحل گشت. [9]
پس از انحلال مجلس دوم شاهد شکل گیری یک دوره فترت هستیم که از آن به عنوان استبداد ناصرالملک یاد میکنند، ازجمله علائم این دوره یأس عمومی و ظلم های فاحش روسها و سخت گیری نسبت به آزادی طلبان است. اما این دوره همزمان با آغاز جنگ جهانی و تاجگذاری احمد شاه قاجار و تشکیل مجلس سوم در 17 محرم سال 1333ه.ق. به پایان رسید.
در انتخابات این دوره مالکین و روحانیون بیشترین آراء را به خود اختصاص میدهند.[10] از آن جا که فعالیت مجلس سوم همزمان با جنگ جهانی اول بود ایران اعلام بی طرفی کرد اما این بی طرفی به سرعت نقض شد و کشور به اشغال متحدین و متفقین درآمد. احساسات ضد روسی و ضد انگلیسی به شدت افزایش یافته و آلمان خواهی به گرایش مسلط تبدیل شده بود. در پی انتشار خبر اتحاد دولت ایران و آلمان، روس ها اشغال پایتخت را در دستور کار قرار دادند که در واکنش به این اقدام موضوع انتقال پایتخت به اصفهان و مهاجرت نمایندگان مجلس به قم و تشکیل دولت ملی در کرمانشاه مطرح شد در نتیجه با مهاجرت تعداد کثیری از نمایندگان، مجلس از اکثریت افتاد و بدین ترتیب منحل شد. بعد از مجلس سوم مجدداً در تاریخ سیاسی ایران شاهد به وجود آمدن یک دوران نسبتاً طولانی فترت دیگر هستیم. دورانی که قریب 5 سال و نیم به طول کشید. سر گذشت اندوهبار سه مجلس آغازین عهد مشروطه که هریک به نحوی در میانه راه بسته شدند حکایت گر نقش و اهمیت بی بدیل این نهاد است. مجلس چهارم نیز از پی یک دوره طولانی فترت پس از کودتای 1299 و خروج کامل روسیه از صحنه سیاسی ایران در 15 شوال 1339 ق توسط احمد شاه قاجار افتتاح و آغاز به کار کرد.
در این دوره نمایندگان با تشکیل فراکسیون های مختلف و تشکیل دوگروه اقلیت و اکثریت وضع خاصی را درصحنه پارلمانی به وجود آورند. اقلیت مجلس را نمایندگان وابسته به حزب سوسیالیستها تشکیل میدادند. این حزب ترکیبی از لیدرهای حزب دموکرات و اعتدالی قدیم و به لحاظ مرام سیاسی متمایل به دولت انقلابی شوروی بودند. عقاید تند انقلابی آنان سبب شده بود تا روحانیون و بازاریان و به طور کلی طبقات متوسط و عامه جامعه نسبت به آنها خوشبین نباشند. اکثریت مجلس هم به رهبری سید حسن مدرس لیدر حزب اصلاح طلبان فعالیت پارلمانی خود را با اتخاذ مشی سیاسی محافظه کارانه با جنبه احتیاط و بی طرفی خاص در دو مسئله جانبداری از دولت های خارجی شروع کرد.[11]
بعد از اتمام فعالیت قانونگذاری دوره چهارم، مجلس پنجم شورای ملی فعالیتش را آغاز کرد. بررسی این دوره از قانون گذاری به لحاظ تأثیرگذاریش در تاریخ ایران، با اهمیت است. اکثریت مجلس را در این دوره، نمایندگان ائتلافی فراکسیون تجدد که حدود چهل نفر بودند تشکیل میداد و رهبری آنان با سید محمد تدین بود. علاوه بر فراکسیون تجدد، سوسیالیست ها با تعداد چهارده نفر به رهبری سلیمان میرزا اسکندری و نیز اقلیت های مجلس با رهبری سید حسن مدرس نیز در این دوره فعالیت داشتند. مجلس پنجم که از سال 1302 تا 1304 هجری شمسی فعال بود نقش مهم و کلیدی در خلع سلسله قاجاریه و روی کارآمدن رضاخان و نیز تحکیم دولت پهلوی دارد. از مهمترین مسائلی که احزاب این دوره را به جنب و جوش سیاسی واداشت مسئله "جمهوری خواهی" رضاخان بود. اما جریان جمهوری خواهی به دلیل مخالفت نمایندگان فراکسیون اقلیت و منفردان داخل در مجلس و همچنین مخالفت علما و روحانیون و نیز روسای محلی و اصناف، عقیم و خنثی ماند. این دوره از قانون گذاری سرانجام در 22 بهمن سال 1304 به فعالیت خود خاتمه داد. در جدول زیر پایگاه اجتماعی نمایندگان پنج دوره اول مجلس قانونگذاری آمده است.
*مشاغل نمايندگان مجلس در عصر اول مشروطيت (برحسب درصد)
طبقه پايين |
كارمندان خصوصي |
مشاغل آزاد |
روحاني |
كارمندان |
بازرگا نان |
زمين داران |
دوره شغل |
- |
5 |
7 |
20 |
24 |
41 |
21 |
اول |
- |
2 |
19 |
24 |
48 |
10 |
30 |
دوم |
- |
5 |
12 |
31 |
49 |
7 |
49 |
سوم |
- |
1 |
9 |
23 |
55 |
9 |
45 |
چهارم |
1 |
2 |
15 |
24 |
51 |
4 |
49 |
پنجم |
1 |
15 |
62 |
122 |
227 |
71 |
194 |
جمع |
2) از مجلس ششم تا سیزدهم
به طور کلی از مجلس اول شورای ملی تا مجلس پنجم، سیاستمداران مستقل در شهرها رقابت میکردند و متنفذان روستایی، افراد تحت فرمان خود را مانند گله های گوسفند به صفوف رأی گیری میآوردند. اما از مجلس ششم تا دوره سیزدهم این شخص شاه بود که نتایج انتخابات و ترکیب مجلس را تعیین میکرد.[12]مجلس ششم در 19 تیر ماه 1305 ه.ش توسط رضاشاه که با تشریفات خاص به مجلس آمده بود افتتاح گردید. طی 8 دوره قانونگذاری عصر پهلوی اول حدود نمایندگان از دیوانیان بودند و مالکین بیش از 50% کرسیهای مجلس را تصاحب کردند. در حالی که درصد نمایندگان حاضر از طبقات و اقشار پایین جامعه بین 1 تا 2 درصد بود. این مسئله از یک سو عدم تحرک طبقاتی و از سوی دیگر ناممکن بودن رخنه لایه های پایینی جامعه را به درون نخبگان سیاسی حاکم نشان میداد.[13]
از سال 1304 تا 1320 که کشور بهدست متفقین اشغال شد و رضاشاه از سلطنت استعفاء کرد، ادوار مجلس قانونگذاری غیر از انتخابات دورههای ششم در سال 1307 ش، که نقطه پایانی بر ته مانده استقلال این نهاد بود مستقیماً تحت نظارت و اوامر ملوکانه شاه قرار گرفت. در انتخابات دوره ششم مدرس به رییس شهربانی چنین گفته بود که در انتخابات قریب چهارده هزار رأی داشته در این دوره اگر از ترس شما کسی به اوحتی رأی نداده باشد پس آن یک رأیی که به خودش داده کجا رفته؟ این شایعه ولو ساختگی هم باشد نظر مردم درباره انتخابات را نشان میدهد.[14]
علاوه بر فرمایشی بودن انتخابات مجلس در عصر دوم مشروطیت، کاسته شدن از حضور روحانیون در مجلس نیز مطرح بود، به طوری که شمار آنان از 24 نفر در مجلس پنجم به 6 نفر در مجلس دهم رسید. رضا شاه در این دوره برای تضمین قدرت خود روزنامه های مستقل را تعطیل، مصونیت پارلمانی نمایندگان را سلب و احزاب سیاسی را از بین برد. او با تبدیل مجلس به نهادی مطیع و تشریفاتی روش جدیدی معمول کرد که بر اساس آن ابتدا نخست وزیر و همه وزرای دیگر را انتخاب میکرد و سپس برای اخذ رأی اعتماد که اقدامی لازم ولی بی اهمیت بود، آنان را به مجلس میفرستاد. همه مجریان و دست اندرکاران این دوره از مجلس رأی اعتماد گرفتند و همه تا زمانی که نه اعتماد مجلس، بلکه اعتماد شاه را از دست نداده بودند بر سر کار باقی ماندند.[15]
3) از مجلس سیزدهم تا هیجدهم
از مجلس سیزدهم تا دوره 24 نمایندگان مجلس عمدتا ترکیبی از همان نمایندگان دوره های قبلی بودند. در این عصر بین 55 تا 60 درصد نمایندگان دارای یک شغل و 40 درصد مابقی درکنار شغل نمایندگی دارای شغل دیگری بودند.[16] همین چند شغلی بودن نمایندگان بیانگر جامعهی بودکه مکانیزمهای جامعه مدنی و مشارکت مردمی در آن رشد نیافته است.
در انتخابات دوره چهاردهم که در خرداد 1322، یعنی شش ماه پیش از پایان مجلس سیزدهم آغاز شد بیش از 800 نامزد انتخاباتی بر سر 136 کرسی رقابت داشتند. در این دوره نتیجه انتخابات را نه دولت بلکه نیروهای اجتماعی از یک سو وگروههای سازمان یافته، به ویژه احزاب سیاسی، فراکسیونهای پارلمانی و طرفداران خارجی آنان از سوی دیگر بوروکراسی دولتی را تعیین میکردند. دیگر آن روزهایی که شاه می توانست نمایندگان وفادارش را به مجلس بفرستد سپری گشته بود. دکتر مصدق نماینده مجلس چهاردهم، خواستار تصویب قانون انتخابات جدیدی شد که در آن بر آراء افراد با سواد شهری تأکیدی بیشتری میرفت. مصدق به روشنی آگاه بود که اگر وزارت کشور در جریان انتخابات شهرستانها بیطرفی خود را حفظ کند، نتیجه آراء را فرماندهان لشکر تحت نظارت شاه و با حمایت مالکان محلی تعیین خواهند کرد، اما در تهران با درصد گستردهای از افراد با سواد، نمایندگانی انتخاب می شدند که واقعاً از آراء عمومی برخوردار باشند.[17] شاه با این حساب که رویارویی با گروه قدرتمند مشروطه خواهی که در نتیجه اصلاح نظام انتخاباتی به مجلس خواهند آمد حاضر به قبول پیشنهاد مصدق نشد و شرط او را نپذیرفت.
بعد از اتمام فعالیت دوره چهاردهم و شکست فرقه دموکرات آذربایجان وکردستان زمینه برای انتخابات مجلس دوره پانزدهم فراهم گردید. دورهای که مبارزه قدرت میان قوام السلطنه و محمد رضاشاه را آشکار کرد. در آن هنگام قدرت قوام در تهران، خراسان، اصفهان و مازندران نهفته بود. در این دوره از انتخابات بزرگان محلی نقش تعیین کنندهای داشتند، به عنوان مثال بختیاریها در شهر کرد، قشقاییها در فیروزآباد، روسای خمسه در فسا، بیات ها در اراک، ذوالفقاریها در زنجان، امینی ها در رشت، حکمتها در شیراز و سردار فاخر حکمت که از سوی قوام در کرمان استاندار شده بود نتیجه انتخابات را تعیین میکردند.[18]
بنابراین مجلس پانزدهم درحالی فعالیت خود را آغاز کرد که اکثریت چشمگیر نمایندگان آن طرفدار قوام السلطنه بودند،گرچه با ترور عبدالحسین هژیر توسط فدائیان اسلام به دلیل تقلب در انتخابات اوضاع سیاسی تا حدی دگرگون شد زیرا بلافاصله پس از ترور هژیر انتخابات متوقف و دستور برگزاری مجدد انتخابات تهران صادرگردید. مهمترین پیامد این امر آن بود که در انتخابات این بار؛ مصدق، حائری زاده، مکی، نریمان و شایگان از تهران، آزاد از سبزوار، بقایی از کرمان و صالح از کاشان به نمایندگی انتخاب میشوند. بعدها این 8 نفر با پشتیبانی طبقه متوسط نه تنها توانستند مجلس، بلکه شاه و کل کشور را تحت تأثیر قرار دهند.
بعد از اتمام دوره پانزدهم، مجلس دوره شانزدهم در بهمن ماه سال 1328 تشکیل شد. از دیدگاه جامعه شناختی، مجلس شانزدهم هیچ تفاوتی با مجالس پیشین نداشت و بیشتر اعضای تشکیل دهنده آن از طبقات بالا بودند. حدود 85% از 131 نماینده مجلس را زمین داران، تجار ثروتمند و یا کارمندان عالی رتبه دولت تشکیل میدادند.[19]
در این دوره بحث ملی کردن صنعت نفت از جمله مسائل مهمی تلقی میگردد که با ترور سپهبد رزم آراء و روی کار آمدن دولت مصدق شکل واقعی به خود گرفت. مصدق که در 30 اردیبهشت سال 1330 نخست وزیری را عهده دار شده بود از همان آغاز در پی تدارک انتخابات مجلس دوره هفدهم برآمد. علاقه مصدق به تضعیف سلطنت طلبان و محافظه کاران طرفدار انگلیس باعث گردید تا او لایحه اصلاح نظام انتخاباتی را به مجلس تسلیم کند که در واقع صورت تعدیل یافتهی پیشنهاد سال 1323 او بود. مطابق این لایحه باسوادها و بیسوادها در حوزه های متفاوتی قرار میگرفتند و نمایندگان جمعیت شهرنشین، به ویژه تهران افزایش یافت البته این لایحه به دلیل استدلال مخالفان مبنی بر اینکه نوعی تبعیض ناعادلانه علیه میهن پرستانی است که چهل سال رأی داده اند، مورد تصویب قرار نگرفت.[20]
مجلس هفدهم که در 7 اردیبهشت 1331 گشایش یافت از جمله مجالس پر تنش تاریخ معاصر به حساب میآید. در این دوره جبهه ملی توانست با اکثریت 43 به 32 عبدالله معظمی را به جای سید ابوالقاسم کاشانی به ریاست مجلس انتخاب کنند. نکته حائز اهمیت در این دوره انحلال مجلس به درخواست دکتر مصدق در 21 مرداد سال 1332 بود و این امر زمینه را برای رویدادهای سرنوشت ساز روزهای 25 و 28 مردادی آماده ساخت که نهایتا منجر به سقوط دولت او انجامید. درپی موفقیت کودتای 28 مرداد رژیمی استقرار یافت که بر پایهی اتحادی وسیع نیروهای استبدادی استوار بود و همین امر نامیدن آن را به عنوان «رژیم شاه ـ زاهدی» موجه می سازد. این امر را میتوان در ترکیب کابینه و مجلس هجدهم و نیز مشی کلی و سیاست های دولت زاهدی نیز دریافت.
4) از مجلس هیجدهم تا بیست و چهارم
پس از انحلال مجلس هفدهم نوبت به انتخابات مجلس هجدهم رسید که انتخابات آن آزاد نبود در این دوره نه تنها طرفداران مصدق و اعضا و هواداران حزب توده، از حق انتخاب شدن محروم بودند بلکه درهای مجلس حتی بر روی یکه تازان سیاسی مانند بقایی که حاضر نبود بدون اعتراض به دخالت دولت انتخاب شود، بسته بود. گرچه کسانی مانند حائری زاده و محمد درخشش موفق شدند به مجلس راه یابند. مجلس هم چنان تحت سیطره ملاکان با نفوذ و محافظه کارانی قرار داشت که در وهله اول در پی پیشبرد منافع شخصی و طبقاتی خود بودند امری که البته در مورد مجلس نوزدهم نیز صدق کرد و نمایندگان این دوره نیز از اعتبار و نفوذ زیادی برخوردار هستند.[21]
به طور کلی بین سالهای 1332 تا 1339 رژیم حاکم بر ایران رفته رفته از یک حکومت محافظه کار توانگر سالار به دیکتاتور فردی مبدل شد. از سال 1336 به بعد طول دوره مجلس از 2 سال به 4 سال افزایش یافت. این روند تا دوره بیست و چهارم که در واقع آخرین مجلس عصر مشروطه به شمار میرود ادامه داشت. در ادوار بعد از اصلاحات ارضی بر اساس تغییر قانون انتخابات مصوب 6 بهمن 1341 و قانون اصلاحات ارضی، در سیمای ادوار مجلس قانونگذاری تأثیرات عمیقی صورت گرفت. تا پیش از اصلاح قانون انتخابات در سال 1341، زنان به موجب ماده سوم نظام نامه انتخابات مصوب 17 شهریور 1285 شمسی از حق مشارکت سیاسی محروم بودند، ولی از این سال به بعد و برای نخستین بار از دوره بیست و یکم شاهد حضور زنان در جمع نخبگان سیاسی حاکم در ایران هستیم. درجدول زیر تعداد حضور زنان در چهار دوره آخر عصر مشروطه مشاهده می کنیم.[22]
دوره |
بيست ويكم |
بيست ودوم |
بيست وسوم |
بيست وچهارم |
مرد |
190 |
205 |
252 |
248 |
زن |
6 |
6 |
16 |
20 |
اين ارقام، افزايش تدريجي نمايندگان زن در مجلس قانون گذاري عصر مشروطيت در چهار دوره اخير را نشان مي دهد. البته اين روند رو به افزايش در دهه ی اول انقلاب رو به افول و كاهش نهاد كه در صفحات آتي راجع به آن بيشتر توضيح خواهیم داد.
در چهار دوره آخر مجلس قانون گذاري عصر مشروطيت، نمايندگان عمدتا از خانوادههايي بودند كه بيش از يك تا شانزده تن از اعضاي خانواده آنها سابقه نمايندگي داشته اند و مهم تر از همه اينكه در این ادوار از تعداد نمايندگان صاحب زمين و مالك كاسته و در عوض كارمندان حدود 65 تا 73 درصد ازكرسيهاي مجلس را به خود اختصاص دادند یعنی تقريبا كل نمايندگان مجلس ازگروههاي متخصص،كارفرما و ديوان سالار هستند[23]. با اجراي طرح اصلاحات ارضي، به قدرت سياسي زمينداران و مالكان لطمه شديدي وارد شد. در واقع با فروپاشي نظام زمينداري شاهد ايجاد يك دولت جديد شبه سرمايه داري هستيم و بازتاب اين امر افزايش روز افزون نيروهاي جديد مثل كارمندان، فن سالاران و متخصصين و نفوذ آنها در قوه مقننه است. اين امر نشان ميدهد كه در ساختار قشربندي اجتماعي جامعه ايران ( سالهاي 1340تا 1356 ) تغييراتي صورت گرفته، به طوري كه طبقه ملاكين پس از اصلاحات ارضي به صورت تدريجي جاي خود را به نيروهاي جديد از قبيل مديران وكارمندان ادارات دولتي و خصوصي، صاحبان مشاغلي چون روزنامه نگاران، پزشكان، مهندسين، وكلاي دادگستري و... واگذار كردهاند، به عنوان مثال يكي از مشخصه هاي بارز مجلس در اين اواخر ميزان تحصيلات عاليه نمايندگان است، در این دوره انتخابات مجلس، نامزدهاي نمايندگي زير نظر ساواك مي بايست انتخاب مي شدند. بيش از 10000 تن خود را نامزد 268 كرسي مجلس شورا و30 كرسي سنا كرده بودند. امير عباس هويدا دبير كل حزب رستاخيز اعلام كرده بود كه عدم حضور مردم در حوزه هاي انتخاباتي براي رأي دادن، بي توجهي به حزب رستاخيز تلقي مي گردد[24].
يرواند آبراهاميان دركتاب ايران بين دو انقلاب در مورد ثبت نام راي دهندگان براي انتخابات مجلس دوره بيست و چهارم نیز مينويسد: "حزب رستاخيز براي بالا بردن ميزان سطح مشاركت در انتخابات در اين دوره دست به اقدامات گسترده زد و به دنبال همين اقدامات اين حزب مدعی شد که موفق شده حدود 7 ميليون راي دهنده را به پاي صندوق هاي رأي بكشاند. ثبت نام بخصوص براي حقوق بگيران دولتي تقريبا اجباري بود.[25] در جداول زیر تعداد نامزدها، میزان مشارکت و نیز پایگاه اجتماعی نمایندگان آخرین مجلس دوره مشروطه آمده است.
دوره |
تعدادنامزدها |
واجدين شرايط راي دادن |
ميزان مشاركت |
24 |
841 |
8/6ميليون |
1/5ميليون |
*پايگاه اجتماعي افرادي كه براي نمايندگي مجلس دوره بيست وچهارم،كانديدا شده بودند به شرح زير ميباشد :
شغل |
كارمند |
دانشگاهي |
كشاورز |
كارگر |
پزشك |
بازرگان |
قاضي |
فرهنگي |
شغل آزاد |
تعداد |
162 |
44 |
89 |
25 |
25 |
33 |
31 |
6 |
100 |
از مشاهده آمار جدول بالا به این نتیجه میرسیم که درصد دارندگان تحصيلات دانشگاهي در مجلس دوره بيست وچهارم به 60% ميرسد. آخرین مجلس عصر مشروطیت سرانجام در سومین سال فعالیت خود به دلیل وقوع انقلاب اسلامی منحل گردید.
نتیجه گیری:
نتیجه به دست آمده از پژوهش حاضر نشان می دهد که از انقلاب مشروطیت تا روی کار آمدن حکومت پهلوی اول (مجلس اول قانونگذاری تا دوره پنجم مجلس شورای ملی) که از آن به عنوان عصر اول مشروطیت یاد میکنند قدرت سیاسی عمدتا در دست بزرگ مالکان و اربابان ایلات و عشایر است و این افراد بیشترین سهم را از کرسی های پارلمان به خود اختصاص میدهند. اما در دوران حکومت رضا شاه به تدریج حاکمان سنتی که منبع قدرت آنان آب و زمین بود قدرت سیاسی خود را از دست داده و جای خود را به دیوانیان عالی رتبه و سرمایه داران وابسته به مرکز قدرت میدهند به طوری که از مجلس ششم شورای ملی تا سقوط حکومت رضا شاه( عصر دوم مشروطیت) اکثریت کرسی های مجلس عمدتا به این طبقات اختصاص یافت. اگرچه این وضعیت پا بر جا نماند و در عصر سوم مشروطیت(مجالس سیزدهم تا بیست وچهارم شورای ملی) ترکیب مجلس دچار تغییر و دگرگونی خاصی شد زیرا در این عصر طبقه متوسط و حقوق بگیر دولت بودند که بیشترین نفوذ را در مجلس پیدا کردند به خصوص بعد از تضعیف قدرت سیاسی زمینداران که در پی اصلاحات ارضی به وجود آمده بود ما شاهد حضور پررنگ تر طبقه متوسط شهری در مجالس هستیم به طوری که آخرین مجلس عصر محمد رضاه شاه که از آن تحت عنوان مجلس رستاخیز یاد می کنند بیش از 70 درصد از کرسیهای مجلس به این طبقه اختصاص یافت.
« منابع»
. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دوانقلاب، ترجمعه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نشرنی، 1387، چاپ سیزدهم
. آجودانی، ماشاءالله، مشروطه ایرانی، تهران، نشر اختران، 1382، چاپ دوم
.اتحادیه، منصوره، مجلس و انتخابات (از مشروطه تا پایان قاجاریه)، تهران: نشرتاریخ ایران، 1377، چاپ اول
. ازغندی، علیرضا، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، تهران: انتشارات سمت، 1379،چاپ اول، (2جلد)
. ازغندی، علیرضا، ناکامی نخبگان سیاسی، تهران: انتشارات ققنوس، چاپ اول، 1379
.براون، ادوارد، انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه مهری قزوینی، تهران: انتشارات کویر،1373،
. بیل، جیمز و ویلیام راجرلویس، (مصدق، نفت، ناسیونالیسم)، ترجمعه عبدالرضا هوشنگ مهدوی وکاوه بیات، تهران: نشر نو، 1368، چاپ اول
. دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی، تهران: انتشارات فردوسی، 1362، چاپ اول
تهران: انتشارات نوین، 1362
. شجیعی، زهرا، نخبگان سیاسی ایران، تهران: انتشارات سخن،1383،چاپ دوم، (چهار جلدی)
. کاتوزیان، محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران (ازمشروطیت تا پایان سلسله پهلوی) ترجمه محمدرضا نفیسی وکامبیزعزیزی، تهران: مرکز،1372، چاپ دوم
. کاتوزیان، محمد علی، دولت و جامعه در ایران، ترجمه حسن افشار، تهران: نشرمرکز، 1389، چاپ پنجم
. ملایی توانی، علیرضا، ایران و دولت ملی درجنگ جهانی اول، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر، 1378، چاپ اول
. ملایی توانی، علیرضا، مجلس شورای ملی و تحکیم دیکتاتوری رضا شاه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381 ، چاپ اول
. ملک زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران: انتشارات علمی،1373، چاپ چهارم (4جلدی)
. یونس، مروارید، ازمشروطه تا جمهوری، تهران: نشر اوحدی، 1373، چاپ اول، (دو جلدی)
[1] - ماشاءالله آجودانی، مشروطه ایرانی، تهران، نشر اختران، چاپ اول،1382، ص 165
[2] - حسين قاضيان، بررسي جامعه شناختي انتخابات در ايران بر حسب شكاف مدرن-سنتي، رساله دكتري جامعه شناسي،دانشگاه تربيت مدرس،1380، ص55
[3] - علیرضا ملایی توانی، مجلس شورای ملی و تحکیم دیکتاتوری رضاشاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1381، ص 11
[4] . یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، تهران، انتشارات فردوسی، ج 2، 1362، صص 87-86
[5] . منصوره اتحادیه، مجلس و انتخابات از مشروطه تا پایان قاجاریه، تهران، نشر تاریخ ایران، چاپ اول، 1375، ص 101
[6] . ادوارد براوان، انقلاب مشروطیت ایران، مهدی قزوینی، تهران ، انتشارات کویر، چاپ اول، 1373، ص 126
[7] . مهدی ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، انتشارات علمی، جلد اول، چاپ چهارم، 1373، ص 400
[8] . علیرضا ملایی، مجلس شورای ملی و تحکیم دیکتاتوری رضا شاه، ص 44
[9] . محمدعلی کاتوزیان، دولت و جامعه در ایران، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر مرکز، چاپ پنجم، 1389، صص 93-92
[10] . علیرضا ملایی توانی، ایران و دولت ملی در جنگ جهانی اول، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر، چاپ اول، 1378،ص 30
[11] . یونس مروارید، از مشروطه تا جمهوری، تهران ، نشر اوحدی، ج1، چ4، 1373، صص 343-342
[12] . یروا ند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1387، چاپ سیزدهم، ص 171
[13] . علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، تهران، انتشارت سمت، ج1، چاپ اول، 1379، ص 132
[14] . محمد علی کاتوزیان، دولت و جامعه در ایران، ص 415
[15] . یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص 172
[16] . علیرضا ازغندی، ناکامی نخبگان سیاسی، تهران، انتشارات ققنوس، چاپ اول، 1379، ص 139.
[17] . جیمز بیل و ویلیام راجر لویس؛ مصدق، نفت، ناسیونالیسم، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات، تهران، نشر نو، 1368، ص 114
[18] . آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص 298
[19] . زهرا شجیعی، نخبگان سیاسی ایران، تهران، انتشارات سخن، ج 4، چاپ دوم، 1383، ص 173
[20] . آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص 331
[21] . محمد علیکاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران (از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی)، ترجمعه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، چاپ دوم ، 1372،ص 237
[22] . شجیعی، نخبگان سیاسی ایران، ص 351
[23]- شجيعي، همان، ص371
[24] - مرواريد، از مشروطه تا جمهوری، ص871
[25] - آبراهاميان، ایران بین دو انقلاب، ص544
منبع:www.bashgah.net