احوال وآثار شاعر سيدناظار سيدي

                     پيشگفتار

   كرانه هاي غربي بسترمياني آمودريا از ديربازمسكن قبيله ي پرشمار« ارساري » بوده است.تيره هاي

مختلف اين قبيله ي كهن تركمن حدودا ًاز قرن يازدهم ه.ق/هفدهم ميلادي دربعض شهرهاوآبادي هاي اين

 ناحيه ازچارجو( آمل باستاني ) تا كركي، اندخوي ،ميمنه و بلخ مسكن گزيده و به كارفلاحت وتجارت

مشغول بودند . به دليل سكونت دركناره ي آب جيحون به آنها « تركمن هاي لباب» «لباب توركمن لري »

نيز گفته مي شد. علاوه برشهرهاي ذكرشده تيره هاي مختلف قبيله ي ارساري درقرارگاه هايي كوچك

ترباعنوان« قلعه »مانند: خالاچ ،پروردي( پلوردي ) ،قوتنام و . . . نيز مي زيستند. حرفه ي اصلي آنها

 زراعت بود.آب فراوان آمودريا آنها رابه زمين وابسته كرده بود.

 

                           يوزاللي ييل واطان ديييپ گزيلدي

                           اكين لر اكيلدي ،ياپ لار غازيلدي

 

سكونت درشهرها ومراودات اجتماعي ،اقتصادي باسايرملل مجاورمثل اوزبك،افغاني وايراني بنظرمي

رسددر رشد فرهنگي آنها تأثير فراوان داشته است .عمق اين تأثيرزماني آشكار مي شودكه دريابيم شهر

«چارجو» به عنوان اصلي ترين مركز تجمع قبيله ي ارساري درست درساحل مقابل بخارا تختگاه

اميرنشين بخارا ويكي از دومركز بزرگ فرهنگي آن دوره قرارداشت. اين نزديكي،امرتحصيل علم وآشنايي

 باقلم وكتاب رابراي جوانان قبيله تسهيل مي كرد.

 

                             هم اُوقورلار هم يازارلار

                              ارساري نينگ ييگيت لري

 

منطقه لباب ازچارجو تا كركي درحاكميت اميرنشين بخارا بود وارساري ها خراجگذاروتبعه اميربخارا بودند

. بيگ نشين چارجو نماينده اميربخارا در ساحل چپ آمودريا بود كه مأمور رتق و فتق امور قبيله ي چهل

هزار خانواري ارساري بود. شهر« مرو » درفاصله ي حدودا ً 45 فرسخي جنوبغربي شهر«چارجو»واقع شده

 بود. «مرو» از اواخرقرن هيجدهم ميلادي كه توسط شامراد ولنامي اميربخارا باقساوت تصرف شده وآخرين

 حاكم قاجاري آن فراركرده بود چندباربين اميرنشين بخارا وخان نشين خيوه دست به دست مي

 شد.دردوره ي زماني موردبحث ،مرو درتابعيت خان خيوه بود.

     

         محمدرحيم خان خيوه كه سوداي تثبيت حاكميت برمناطق مرو ،آخال و سرخس وغارري غالا را

داشت ضمناً ازمنطقه ي حاصلخيزواستراتژيك لباب وكرسي بيگ نشين آن چارجو نيزغافل نبود. براي نيل

به مقصود با سران وبيگ هاي قبيله ي ارساري تماس هايي گرفته شد وازنارضايتي مردم از اميربخارا

واجحافات مالياتي بيگ نشين «چارجو»درجهت شوراندن مردم بهره برداري شد.بدينسان قبيله

ي«ارساري»تحت رهبري تعدادي از بيگ هاي خود وارد نبردي طولاني با اميرنشين بخارا و بيگ نشين «

 چارجو» شدكه حدودا ًَ از ابتداي قرن نوزدهم تا سال 1824 ميلادي به درازا كشيد وباشكست وسرگرداني

 قبيله ي پرشمارارساري خاتمه يافت .

 

         درسه دهه ي اول قرن نوزده ميلادي نواحي غربي و جنوبغربي سرزمين تركمنستان از سه جانب

آماج يورش هاي سواران مسلح دولت هاي همسايه بود.نواحي لباب زيرتيغ سواران

اميربخاراقرارداشت.نواحي مرو وآخال وغارري غالا درمعرض حملات نيروهاي مسلح خان خيوه بود ومناطق

 سرخس،مرو وغارري غالا از جنوب وسيله سپاهيان حاكم نشين قاجارمشهدوبجنوردغارت مي شدند.

 دهه هاي آغازين قرن نوزدهم درتاريخ جديد تركمن هاي ماوراءخزر سال هايي پرمخاطره وپرفرازونشيب

بود.

 

      در حدود سال 1247 ه.ق 33-1832 ميلادي نائب السلطنه عباس ميرزا سرخس را محاصره و پس از

 سركوبي قبيله ي سالوربا پنج هزار تن اسيرتركمن به مشهد بازگشت.عباس ميرزا بلافاصله بعداز اين

 درگيري ازداردنيا رفت ولي براي بازپس گيري اسراي تركمن درگيري هايي چند بين تركمن ها ونيروهاي

 دولتي قاجار به وقوع پيوست كه درتعدادي ازاشعار سيدي منعكس است.

حيات شاعر سيدناظارسيدي دربطن چنين شرائطي سپري شد.

                                    « حيات شاعر سيدناظار سيدي »

  نام شاعر« سيدناظار» و تخلص ادبي وي « سيدي » است. درباره ي تاريخ ولادت و وفات شاعر بين

 محققين ادبيات تركمن اختلاف نظر است. دردائرة المعارف تركمنستان سال تولد وفوت شاعر 1775 و

1836 ذكر شده است .برخي ديگرنيز سال تولد شاعر را 1768 گفته اند. دركتاب « آنتولوژي شعرتركمن »

 سال تولد شاعر1760آمده است. براساس نظرنخست درسال 1975به مناسبت دويستمين سال تولد

شاعردر تركمنستان مراسمي برگزارشد.تولد شاعردربخش غارابكه وول وروستاي لامما بوده

است.شاعرازقبيله ي بزرگ ارساري بوده وتمامي عمرخود را درمنطقه ي لباب گذرانده است .مدتي نيز

درخيوه ومرو زندگي كرده است .

ازچگونگي حيات وي اطلاعات دقيقي در دست نيست اما بااستناد به آفرينش ادبي وي مي توان حدس

زد كه سيدي شاعري آگاه به علوم زمانه اش بوده وبه زبان هاي عربي وفارسي وتركي جغتايي آشنايي

 كافي داشته به ويژه ادبيات تركي  و آفرينش ادبي نوايي و فضولي را به  قدر كفايت مطالعه كرده است .

بنظر مي رسد  وي تحصيلات مدرسه اي خود را دربخارا و اورگنج گذرانده ودر زادگاه خودبه كارتعليم

اشتغال داسته است.

         متأسفانه هيچ سند مكتوبي از شرح زندگي شاعر بدست نيامده است. دردو نسخه ي خطي ي

 معتبري  كه ازديوان شعر وي با فاصله ي نزديكي ازفوت شاعر تحرير شده اشاره اي به بيان زندگي شاعر

 نشده است.

همين مسئله موجب شده است كه محققين تركمنستان درشرح زندگاني وبيان آفرينش شعري وي

باشاعر ديگري كه اونيز تخلص « سيدي » را داشته است دچار اشتباهاتي اساسي شوند.اين اشتباه از

 سال 1926 ميلادي كه كتابچه اي از گزيده اشعار شاعر سيدناظارسيدي توسط « عبدالحكيم قول

محمدوف » پژوهشگر تركمنستاني به چاپ رسيدآغازشد. قول محمدوف كه خود نيز دانشمندي ازقبيله ي

 ارساري بود درشرح مختصر زندگي شاعراطلاعاتي را وارد كرد كه مربوط به شاعري با شخصيت وهويت

جدا بوده و ساكن تركمن صحرا و منطقه ي غارري غالا بودواساسا ًهم ازجهت وابسته گي قبيله اي وهم

 ازجهت استيل شعري ازسيدناظارسيدي ازقبيله ي ارساري متمايز بود.

اين اشتباه اما بصورتي فراگير درميان سايرمحققين ادبيات درتركمنستان رايج شد وحتي مؤلفين دايرة

المعارف تركمنستان نيز اين اشتباه راتكرار كردند واطلاعاتي مخدوش از وابسته گي هاي خانوادگي ،قبيله

 اي وآفرينش ادبي دوشاعررا دربيوگرافي سيدناظارسيدي وارد كردند. درچاپ هاي متعدد ديوان شعر

شاعر درتركمنستان ودر مقالات و پژوهش هاي پژوهشگران ادبيات نيز اين اشتباه ادامه داشت كه نهايتا ً

در مقدمه ي كتاب اشعاربرگزيده ي شاعركه درسال 1977 وتوسط سه نفرازمحققين تركمنستان بنام هاي

 قيوم جومايف و مرت غولي غارري يف و س. دوردي يف به چاپ رسيد براي اولين باروجود دوشاعرباتخلص

 واحد « سيدي » وباهويت مستقل ومتمايز ازهم اظهار شد ولي بررسي هاي بيشتر درخصوص شفافيت

 بيشترمسئله به آينده موكول شد.

سه سالي طول كشيدتا استاد نورمحمدعاشورپورمحقق وپژوهشگرنام آشناي ادبيات تركمن درمقدمه ي

 عالمانه اي كه دركتاب شعر « سيدي خوجه » چاپ شده به سال 1980-1359 شمسي نوشت بااستناد

 به بعض اسناد و افرينش ادبي شاعران بطورقطع درخصوص هويت متمايزومستقل دوشاعربا نام هاي

سيدناظارسيدي ازقبيله ي ارساري و اهل لباب و« آرتيق محمدسيدي»شاعري ازتيره ي خوجه واهل

تركمن صحرانظرپژوهشي خودرا اعلان كرد . البته اين اظهار نظر با مخالفت جدي تعدادي از پژوهشگران

 تركمنستان منجمله ب .غارري يف مواجه شد اما استاد عاشورپور اين بار ودرسال 1986-1365-شمسي

 ديوان اشعار سيدناظارسيدي را تدوين كرد و درمقدمه ي مفصل خود دراين كتاب بطور مستدل ومستند

قطعيت نظرخودرا مبني بروجود دوشاعر مستقل ومتمايز از هم با تخلص واحد« سيدي» درادبيات كلاسيك

 تركمن به اثبات رساند.

درادامه ي راه يكي ديگرازپژوهشگران ادبيات تركمن در تركمنستان بنام غوربان دوردي گلدي يف بر اين

نظر استاد عاشورپور صحه گذاشت ودركتاب خودبنام«آنتولوژي شعرتركمن»اين دوشاعررادردوبخش

جداگانه وبانام هاي«سيدناظارسيدي و«سيد الله سيدي»معرفي كرد.بنظرمي رسددرحال حاضروبا توجه

 به پژوهش هاي صورت گرفته وباتلاش پيگير استاد عاشورپور دراين خصوص دربين محققين ادبيات تركمن

 اتفاق نظر وجود داشته باشد. تنها نكته اي مبهم دراين است كه نام كوچك شاعر دوم را كه استاد

عاشورپور «آرتيق محمد» ثبت كرده است چراغوربان دوردي گلدي يف بانام«سيدالله»ذكرمي كند؟البته

 دراين باره خودغوربان دوردي گلدي يف هيچگونه توضيحي نداده و از كنارمسئله به سادگي مي گذرد. به

 دليل تداخل شخصيتي دوشاعر يادشده،در تمامي كتاب هاي شعركه باعنوان«منتخب

 اشعارسيدي»درتركمنستان چاپ مي شددركناراشعارسيدناظارسيدي اشعارمتعلق به « آرتيق

محمدسيدي» معروف به « سيدي خوجه » نيزآورده مي شد . به عنوان مثال در كتاب   « منتخب

اشعارسيدي»كه به مناسبت دويستمين سال تولد شاعرسيدناظارسيدي درتركمنستان چاپ

شدازمجموع 89 عنوان شعرتعداد26عنوان ازاشعارمتعلق به آرتيق محمدسيدي نيزوارد شده است

 

         بنظر مي رسداول باراستاد نورمحمد عاشورپور با پژوهش هاي روشنگرانه ي خود دراين زمينه

نسبت به شناسايي جايگاه متمايزدو شاعركمك شايان كرده ودرادامه كارخود راباچاپ مجموعه ي

اشعاردوشاعربطور جداگانه تحت عناوين «سيدي خوجه» درسال1980-1358 و« ديوان سيدناظارسيدي»

 درسال 1986-1365 درايران تكميل كرد.

بسياري ازاشعارسيدناظارسيدي آيينه ي تمام نماي وقايع عصروي است.دراين اشعاربه بعض اشخاص

تاريخي بعض وقايع تاريخي، بعض نام هاي جغرافيايي ،جنگ ها ،ملاقات ها و . . . كه همه حاصل تعامل

نزديك شاعر با وقايع عصر خود است اشاره مي شود. لذا به كمك داده هاي تاريخي فوق مي توان خطوط

 كلي زندگي شاعر راترسيم كرد.

          دوره ي جواني شاعردر كناره هاي جيحون( لباب) در دهه اول قرن نوزدهم بارقابت هاي اميرنشين

 بخارا وخان نشين خيوه مصادف است.موضوع رقابت ميرحيدر اميربخاراومحمدرحيم خان خيوه تصاحب

لباب وحاكميت برقبيله ي پرشمارارساري است. قبيله ي ارساري به رهبري«سلطان نيازبگ »وارد نبردي

 طولاني با ميرحيدر اميربخارا مي شود. سيدناظارسيدي نيزبا شمشير وقلم دراين پيكار با ايل خود همراه

 است. پيكار تا حدود سال 1823 به درازا مي كشد. قبيله ي ارساري خسته ازجنگ هاي طولاني

شكست خورده به سوي مرو كه درحاكميت خان خيوه است عقب مي نشينند وسرزمين مادري را ترك

مي كنند. آنها درمرو و حومه ي شهر اتراق مي كنندبه اين اميد كه ازبيگ نشين مرو زمين براي سكونت

 وزراعت ومرتع براي چراي رمه هاي شان دريافت كنند. اما سرگرداني وآواره گي ادامه دارد ورنج هاي

 ارساري ها را پاياني نيست. دراين ايام است كه شاعربه نمايندگي ازايل به منظورملاقات بامحمدرحيم

خان به دربارخيوه مي رودوتقاضاواستمداد ايل مستأصل ارساري را به خان عرض مي كند.شعر«بيچاره

بولوپ گلديك»حاصل اين ديدارمأيوس كننده است.اما ايل از خان خيوه نيزطرفي نمي بندد ونااميد ازخان

 خيوه وبيگ مروبتدريج به لباب سرزمين مادري خودبازمي گردند.

         تعدادي ديگر از اشعار شاعر به وقايع خراسان ، سرخس و لشكركشي هاي حكمرانان خراسان

ازجمله لشكركشي تنبيهي نائب السلطنه عباس ميرزا به سرخس ومناطق شمال خراسان مربوط مي

 شود كه شاعر اين بار نيزبا شمشيروقلم دردفاع ازميهن ومردم خودبه مقابله ي سپاه قاجاربرمي خيزد.

به بياني غالب عمرشاعربر روي زين اسب ودرميادين نبردسپري شده است.ازاين جهت دربين

پژوهشگران ادبيات تركمن ازوي باعناوين « شاعرجنگاور» و« شاعرميهني» يادشده است . وي عمري

 طولاني داشته ودرسال 1836 فوت شده است .

           آفرينش ادبي شاعر

      دونسخه ي دستنويس از كتاب شعرشاعر سيدناظارسيدي يافت شده كه هردوبا فاصله ي نزديك

ازفوت شاعريعني نيمه دوم قرن نوزدهم درمنطقه ي لباب تحرير شده است. يكي ازدونسخه ي يادشده

درابتداي هريك ازشعرهاي تاريخي شرح كوتاهي اززمينه ي تاريخي سرايش شعربيان مي كندكه به فهم

دقيق ترموضوع كمك مي كند. به دليل اعتبار اين نسخه استاد نورمحمدعاشورپور درتدوين « ديوان

اشعارسيدناظارسيدي» چاپ سال 1986-1365 آن را اساس قرارداده است . ديوان حاوي 90 عنوان

شعراست كه درقالب هاي ذيل سروده شده است :

         - قالب غُوشوق

        - قالب غزل

         - قالب هاي مخمس، مسبع

          - قالب مستزاد

آن تعدادشعرهايي كه درقالب غُوشوق سروده شده دروزن هجايي بوده وسايرشعرهاي غزل،مخمس،

مستزاد و . . . در اوزان عروضي سروده شده است .سيدي درصنعت تضمين و توشيح نيز دستي داشته

وچندين غزل از غزليات نوايي وفضولي رابا استادي تمام تضمين كرده است. چند شعرموشح نيز از وي به

 يادگار مانده است. سيدناظارسيدي از معدود شاعران تركمن است كه درصنعت توشيح ودرفرم مستزاد

 شعر سروده است .

همانگونه كه ازقالب هاي شعري مورداستفاده ي شاعرمستفادمي شود. شعر سيدي ازجهت مضمون

 نيزمتنوع بوده ودرسه حوزه ي ذيل قابل بررسي است :

1-    اشعارتغزلي وعاشقانه كه درقالب هاي غزل ومخمس . . .  سروده شده است .

2-    اشعار تعليمي با مضمون پند واندرز كه غالب شعرهاي غُوشوق دراين مضمون كارشده است

          دراين گونه ي شعري مردم به اخلاقيات نيك ترغيب شده وبه اجتناب از سيئات تشويق مي شوند.

3-  اشعار تهييجي كه باهدف تهييج افكار عمومي تركمن برعليه خوانين وحكام جور وقت وتقويت  روحيه

ي مبارزه جويي سروده شده است .

         آفرينش ادبي شاعر سيدناظارسيدي با وقايع وحوادث تاريخي واجتماعي زمانه ي خودعجين شده

است.شعرسيدي حاصل آميخته گي ذهن شاعرانه وروح حساس شاعربا شرائط وموقعيت اجتماعي وي

است.به ديگر سخن شاعر خلاقيت شعري خودرا با تعهد اجتماعي عجين كرده وبا زبان شعر،زندگي

،زمانه و آمال مردم خودرابا كلمات به تصويركشيده است.ازاين رواست كه مادرشعرشاعرجابجابانام هاي

اشخاص،مكان هاي جغرافيايي ووقايع تاريخي آشنا مي شويم .

         شاعر درضمن چند شعر از خود نيزسخن گفته است ازجمله درمستزاد « اي يارخوارزمي» خطاب

 به شخصي كه وي را « استاد» مي نامد وخودرا «شاگرد» با تواضع وفروتني ازاينكه مردم با ناآگاهي به

 وي لقب « شعراي زمانه » داده اند پوزش مي خواهد. شاعر درغزل موشح كه با رديف « سيدي دير»

سروده است نيز اين لقب راتكرار مي كند :

 ناز ايله ديسنگ : كيمدير يازغان موشح ني

شعراي زمانه چوخ دستانلي سيدي دير

 

ودرجايي خودرا شاعر ممتاز شيرين سخن مي نامد:

 بيت اُوقيماق غا اُولتوروپ نشنه ي يار ايله مدام

سيدي دك شيرين سخن شاعر ممتاز گرك

 

               مفردات ،تركيبات وعناصرشعر فارسي رابه وفوردرآفرينش ادبي شاعرشاهدهستيم.تركيباتي

مثل« بوي ياسمن» .« يارخوش آواز»،« تخت عدالت »،« خسرو لشگرفكن»،« صورت زيبا»،«لباس عافيت

» و . . .

مفرداتي مثل:هجر،مست،مستغرق،عشاق ،محزون و . . . وعناصر انساني مثل شيخ، زاهد،مهدي

،مسيح ،دجال و. . . اين همه به علاوه تضمين هايي كه برغزليات«نوايي» و«فضولي» دونماينده شاخص

 ادبيات ترك سروده وهمچنين عناصري ازفرهنگ تركي مثل اوغوزخان ، « سويون خان» ، « ارساري بابا»

 و . . .  همه گي بر اشراف وتسلط بقدركفايت شاعر برتاريخ ادبيات فارسي وتركي دلالت دارد .

         مجموع اين داده ها، شاعرسيدناظار سيدي را به لحاظ توان هنري در ميان شاعران كلاسيك

تركمن در جايگاه رفيعي قرارمي دهدكه كمترشاعري ياراي رقابت باوي رادارد. درآفرينش ادبي سيدي ،

وجوه گوناگون كاراكتر قومي تركمن از قبيل لطافت روح( درغزليات)،جنگاوري ( درشعرهاي تهييجي )

،مظلوميت(در شعر بيچاره بولوپ گلديك ) اعتماد بنفس ( درابياتي كه بخود اشاره دارد) راشاهد

هستيم .

         نسخه هاي دستنويس كتاب شعرشاعردرانيستيتوي نسخ خطي آكادمي علوم تركمنستان

 نگهداري مي شود. مجموعه هاي شعري شاعر از سال 1926 تا كنون ودرسال هاي

1977،1976،1959،1955،1940 درتركمنستان ودرسال 1986-1365 درايران توسط پژوهشگران ادبيات مثل

 عبدالحكيم قول محمدوف ،احمد گورگنلي،ب. غارري يف ،م .غارري يف ،عبدالله يف،بايمرادوف ،گلدي يف

 و نورمحمدعاشورپور كار شده است .

           درتنظيم اين مجموعه از مآخذ ذيل استفاده شد

 1-     سيدي سايلانان اثرلر . قيوم جومايف ، مرد غولي غارري يف، عشق آباد1977

2-     سيدي خوجه . نورمحمد عاشورپور. انتشارات قابوس .گنبدكاوس 1980-1359

3-     آنتولوژي شعرتركمن. غوربان دوردي گلدي يف .فيكرت تركمن. آنكارا 1995

4-     دائرة المعارف تركمنستان. جلد 7 .صص 474-473 – عشق آباد

5-     سيدنظر سيدي ديوان اشعار. نورمحمدعاشورپور. انتشارات ياختي .گنبدكاوس1986-1365

6-     سفرنامه بارنز. ستوان آلكس بارنز. ترجمه حسن سلطاني فر. انتشارات آستان قدس رضوي .چاپ

دوم 1373 مشهد.

7-     ديار تركمن ( سفرنامه پسر اعتماد السلطنه ).عبدالله قره گزلوهمداني .به كوشش حسين

صمدي . انتشارات ياختي گنبدكاوس .1371

8-   سياحت درويشي دروغين درخانات آسياي ميانه. آرمينوس وامبري .ترجمه : فتحعلي خواجه

نوريان .چاپ پنجم انتشارات علمي وفرهنگي تهران 1374 .

9-   مأموريت سري با لباس مبدل .سفرنامه كلنل استوارت .ترجمه علي مترجم دارالترجمه همايوني .

پژوهش وتصحيح علي كريميان .ناشر مصحح .تهران 1385

 

دؤنمه نم بگ لر

 واطان اوچون چيقديم غييرآت اوستونه

تا جانيم چيقينچا دؤنمه نم بگ لر

ديك ديرسريم دوشمن دوشمان آستينا

سيل دِي آقسا غان دان غانمانام بگ لر

 

ايليم اوچون شيرين جان دان گچرمن

دولدول مونوپ غانات باغلاپ اوچارمن

نامارت دألم حاقدان قاسام ايچرمن

يانيپ دوران نارمن سؤنمه نم بگ لر

 

يه سيرغالماز اوُغلان اوشاق آغلاييپ

اوُدا دوشمزعاشيق يورك داغلاييپ

منهم شوگون مرتضي دان چاغلاييپ

قاسام قيلديم اوُندان دأنمه نم بگ لر

 

 توُماشا ايلانگلر قيلان اورشوما

يوزمونگ لشگرچيقابيلمز غارشيما

أرييگيت من مرتليك بيلن دورشوما

اوُدا اورورلار منهم يانمانام بگ لر

 

«أرمن »دييه ن چيقسين بيله يؤرمأگه

لشگرتارتيپ «ميرحيدري» اورماغا

ايل –گون اوچين شيرين جانيم برمأگه

اوردوم باشيم شرط دن سينمانام بگ لر

 

حاق ازل دن سالدي مني بويُولا

جان برمه يه ن ديري دوشمه نم غوَُلا

تُوموشا قيلينگ لار بولانان سيلا

نيچه غان يوووتدوم غانمانام بگ لر

 

أردن أوندوم أرليك بيلن اؤلورمن

كيم دُوستوم –دوشمانيم پارخين بيله رمن

سؤوش ده اغلامان شات من گوله رمن

نامارت بُولوپ دونيااينمه نم بگ لر

 

يات قيلارمن گوراُوغليني زاماني

علي مرتضاني شاهِ مرداني

روستوم –زال ايسگندرغاجار پألواني

اوُرتا آتديم كوپون سانمانام بگ لر

 

 سيدي چيقدي آتين ياراغين بسلأپ

غان گوردي گوزلريم يورك هِوِسلأپ

غاچمانام اؤلورمن كوپ لشگرايسلأپ

سؤوش اوچون چيقديم دؤنمه نم بگ لر

 

             بارالي بگ لر

 

مؤولام بيزينگ ايشيميزي اُونگ سالسا

شوساپار ماشادا بارالي بگ لر

هركيم يه سيرتوتوپ بيرآبراي آلسا

اُونگا سوُيقاسيني برألي بگ لر

 

 هركيمي حاق پناهيندا ساقلاسا

آمان چيقار ياناراوُدا اوُقلاسا

سرداري ميزهايسي يري چاقلاسا

دوشمان بيلن سؤوش غورالي بگ لر

 

ينه بيرسؤز مخنث لر سايلانسين

آتي ياغشي غُوچ ييگيت لر شايلانسين

اُولجادوشسه داغدان چيقيپ پايلانسين

تجن گليپ بيرگون دورالي بگ لر

 

 سؤوش بُولسا آغيزياغشي بير بُولسا

آتيشيغا توپنگ بُولسا تيربُولسا

دستگيريميز شاهي مردان پير بُولسا

دوُغري دوروپ غيليچ اورالي بگ لر

 

سؤوش بُولسا دين ايسلاما دس گلسه

كفارلشگري نينگ دستي پس گلسه

باسيلسا غول «آمان» دييه ن سس گلسه

غولاق آسمان ياغشي غيرالي بگ لر

 

مخنث ديرشُول گون جيلاو چكن لر

أرديركلّه كسيپ غانلار دوكن لر

أوزي مستان آتي سگراپ بوكن لر

نه گنگش ايلأرسيز سوره لي بگ لر

 

اونگه – ايزا سالينگ ياغشي غاراوول

ناماردينگ جانينا دوشمه سين داوول

تكه، سالير،ساريق غارابكه وول

بيراُوتوروپ ،بيله تورالي بگ لر

 

 سيدي  دييه رايندي سينديرمان بادي

دوشمانينگ غالان ديربيرغووري آدي

اؤنگه ساليپ سردارمأممدميرادي

هرنه نصيباني گؤرألي بگ لر

 

    غُوچاق لار

 

سؤوش اوچون گيده ي غانيم اوستونه

دؤوديله شيپ موندا گلدي غُوچاق لار

غارامايين بلندينه پستينه

اوغران يردن يُول لار سالدي غوُچاق لار

 

چُوزوپ،آتا اُوغول ،انه ديرغييزين

يه سيرآليپ گيدن دوشمانينگ ايزين

ايزارلاپ سؤوشيپ گيجه –گونديزين

اوتگور-جوهر غيلجين چالدي غوُچاق لار

 

قيرق مونگ اؤيلي أرساري دان سايلانيپ

چيقديق اؤي دن سؤوش اوچون شايلانيپ

سؤوشينده ياوداشينا آيلانيپ

يزيدينگ غانيني ساچدي غوُچاق لار

 

 «اوستوميزدن گلر» دييپ چاقلاييپ

ياتديق جولگه لري بيزلرساقلاييپ

جومله اؤوليالار حاقين حاقلاييپ

ايخلاص بيرله دُوغا قيلدي غوُچاق لار

 

سايلاپ موندوك بدولرينگ سره سين

آغاياناگزديك داغلار دره سين

غاچدي يزيدگوركزمه يين غاراسين

حاييپ چُوخ آرمانلي بُولدي غوُچاق لار

 

غيليچ بيل ده ،غيرغي- نايزا غُول لاردا

شؤوور اديپ چُوخ ايلغاديق يُول لاردا

نيچه سردارباشلاپ اُورتا چؤل لرده

بيزه پاتابريپ غالدي غوُچاق لار

 

سيدي دييه ر مرت اهلينه باش أوزوم

مخنث لر بيله دايم قاش أوزوم

خيرايش لره يُوووق شردن داش أوزوم

بوسيريم ني هممه بيلدي غوُچاق لار

 

گلينگ ييگيت لر

 به يله كؤپ ياتماغينگ كمالي يُوقدور

آتلانالي ينه گلينگ ييگيت لر

بيرنيچه نينگ گيدمك خيالي يُوقدور

گيدرمن لر تايين بُولونگ ييگيت لر

 

مخنثي بيرغُورقي دان ديندارينگ

آتين آليپ بيرغوُچاغي موندورينگ

كوففارلشگريني اورونگ سينديرينگ

خوداي برسه آبراي آلينگ ييگيت لر

 

غانيم غارشي لاشسا دؤنده رمأنگ يوزي

دوُغري دپينگ يوموپ سيزايكي گؤزي

غولاغاايلمه سين ناماردينگ سؤزي

اُونگا غالسا غاچاربيلينگ ييگيت لر

 

 چاغيرينگ لار شاهي مردان عاليني

ويا ياد ادينگ يدي وليني

أونگه ساليپ باغلاپ ايكي غوُليني

سورونگ ات أونگونه سالينگ ييگيت لر

 

 سيدي دييه رمن سؤيلأرم سيزلره

قاديرموولام آبراي برسين بيزلره

بيرينگ غارشي دوروپ اونا-يوزلره

اوروپ ،ييقيپ ،سوروپ گلينگ ييگيت لر