در حقيقت هر چند كه موضوع تأثير تصوف بر تركمن ها و ادبيات آنها و منابع و ريشه هايي كه از اين امر متأثر شده اند مورد مطالعه ی كافي قرار نگرفته است ، اما به مناسبت هايي در نشريات آكادميك مطرح شده و حتي در نشريات عمومي هم طرح گشته است .
در اولين شماره ی « منابع و مآخذ ادبيات تركي آسياي مركزي » ( سال 1909 ص 2 ) بيان كردم كه مختومقلي به حلقه اي از شعرا ء تعلق دارد كه با واسطه ی يك طريقت صوفيانه ی تاريخي به خواجه احمد يسوي ( قرن 12 هجري ) بنيانگذار تصوف تركي آسياي مركزي مي رسد و اين حقيقتي است كه وامبري قبلاً مطرح نموده بود . اين شماره بعدها در سال 1918 توسط پروفسور كوپرولوزاده در استانبول در پژوهشي جامع مورد استفاده قرار گرفت . « اولين متصوفه در ادبيات ترك » صفحات 199-198 . در اثر آخرم در باره ی تاريخ ادبيات زبان تركي آسياي مركزي ( 1923 ) نكات برجسته ی مشاركت فعالانه ی اسلاف متأخر تركمن ها را در تكاپوهاي ادبي خوارزم ( خيوه ) در دوره ی اولوس ( دولت قبيله اي ) ، جوچي ( قرون 13 و 14 ميلادي ) كه تعدادي از قبايل تركمن نيز جزو اتباعش بوده اند ، مطرح نموده ام .
در آن دوره و يا در همان محدوده ی زماني بود كه برخي از برجسته ترين چهره هاي مكتب صوفيانه ی احمد يسوي ـ از جمله سليمان باقيرغان كه به نام حكيم آتا شهرت يافته است ـ در اواخر قرن 12 و اوايل قرن 13 ميلادي و قبل از تصرف خوارزم توسط مغولان فوت نمود ، تربيت يافتند . هيچ علت و زمينه اي براي ترديد در اين امر كه خوارزم ـ و نه بخارا ـ معبر و رهگذر اصلي صوفيگري به درون قلمرو تركمن ها در طي قرون بوده است ، وجود ندارد . ضمناً بخارا ـ به جز براي تركمنهاي تابع بخارا ـ هميشه اهميت دست دومي داشته است. .


در آخرين اثرم ، مقاله اي در باره ی تاريخ ادبيات تركمن ، كه در بهار سال 1929 منتشر شد ، به اينكه احتمالاً خود خوجه احمد يسوي به دنياي تركمن هاي اوغوز نزديك بود ، اشاره نمودم . ( ص 136 ) . پروفسور كوپرولوزاده نيز احتمال تأثير اوغوز را بر زبان ادبي احمد يسوي مي پذيرد . همان گونه كه در آن مقاله آمده ( صفحات 140 و 139-134 ) در زمان مختومقلي تأثير فرهنگي بر روي تركمن  ها و شخص مختومقلي از خوارزم سرچشمه مي گرفت ، نه از بخارا . و در آن مورد هيچ شك و ترديدي هم وجود ندارد . من براي مثال بخشي از اشعار مختومقلي را ذكر مي كنم كه به روشني تأثير اشعار سليمان باقيرغان را نشان مي دهد و فقط زماني قابل درك و فهم است كه زمينه ی تاريخي عصر اين عارف قرن 13 خيوه را ـ جائي كه نام هاي فاتحان مغول و تاتار در همه جا دوباره مي پيچد ـ بشناسيم .
در يكي از اشعار مختومقلي ـ كه در قالب رباعي هفت هجايي Septametric Quatrains سروده شده است ، پس از نام مكانهاي مقدس نورآتا ، دارغان آتا و باقيرغان چنين مي خوانيم :
گون دوغاردان گون باتار / ترسا ، جهويت هم تاتار
شهرلري حاتار حاتار/ مغربستانا ساري
ترجمه :
از شرق به غرب
مسيحيان ، يهوديان و تاتارها ( حاكميت آنها )
شهرهايشان رديف هم هستند و رو به غرب دارند
اشاره به تاتارها در كنار مسيحيان و يهوديان ـ كه معمولاً با مسلمانان معارضه و تقابل دارند و اشاره اي غيرمعمول در ادبیات تركمن است ، توجه ی خواننده و پژوهشگر را از درك معناي اين عبارت كه در قرن 18 ميلادي شاعر تركمن سروده است ، باز مي دارد . آن اشاره ، افشاگر تركيب اسرارآميز اين اسامي است كه به قرن 13 ميلادي مي رسد . زماني اين امر براي مسلمانان آن ايام كاملاً قابل درك و طبيعي بود ، وقتي كه شخص در نظر مي گيرد كه تاتارهاي مغول هنوز ترك نشده اند و هنوز اسلام را نپذيرفته اند .
در ميان آثار حكيم آتا ـ كه جزو كتاب باقيرغان و به صورت گلچيني در قازان چاپ شده است شعري وجود دارد كه همانند شعر مختومقلي ، در قالب رباعي هفت هجايي سروده شده است . اين همان شعري است كه مختومقلي ـ وارث مكتب صوفيانه ی خواجه احمد يسوي ـ دو مصرع از رباعي را كه اشاره نموده ام [ به زبان تركمني ] تضمين نموده است . بيائيد از بخش مربوط به حكيم آتا استشهادي بياوريم .
گون توغارديم حاتاتغا
ترسا ، ژوهود ، تاتالغا
قوللوق قليب ساترغا
شيخم احمد يسوي
اين رباعي را كه دركش به خاطر ويژگي ايجازگونه ی زبان بكار رفته در آن دشوار است ، به اين صورت ترجمه مي نمايم :
هنگاميكه همه ی جهان ، از شرق به غرب ،
به مسیحيان ، يهوديان و تاتارها خدمت مي كنند
و با آنها داد و ستد مي نمايند
احمد يسوي شيخ من باقي مي ماند
در پايان بايد اشاره كنم كه در اشعار مختومقلي هم به بنيان گذار طريقت صوفيان نقشبنديه ی بخارا ، محمد بهاءالدين نقشبند و هم به بنيان گذار تصوف تركي آسياي مركزي خوجه يسوي اشاره مي شود و اشارتي ضمني به عنوان شيخ هفت اقليم ، « يسوي » دارد .
مأخذ : نشريه « پژوهش هاي تركمن » شمارة 12 سال 1929 صفحة 28