فتح استانبول در آوریل ۱۴۵۳
ارتش عثمانی در آوریل ۱۴۵۳ استانبول را محاصره کرده و در طول ۲ ماه در باروهای شهر حفره های بزرگی ایجاد کرد. ارتش و اهالی بیزانس دیگر منتظر نتیجه نهایی و اجتناب ناپذیر این محاصره بودند. روز ۲۸ ام می سال ۱۴۵۳ روز حمله نهایی بود. از صبح تا شب در مقابل باروها، ۲۰۰ پله، سنگ، چنگالهای بلند، سپرهای جهت دفاع از کسانیکه مشغول بالارفتن از باروها می شدند، دسته های کاه جهت پر کردن خندقها و تعداد بیشماری تیر آماده شد. سلطان محمد دوم با گشت زدن در جبهه که از خلیج تا مرمره ادامه داشت، مناطقی را که می توانست محل هجوم باشد، بررسی کرد. واحد های نظامی را که آماده جنگ بودند، بازرسی کرده و به آنها دستور داد تا لحظه صدور فرمان حمله، غذا خورده و استراحت کنند. ارتش عثمانی بعد از خوردن غذا مشغول استراحت شد. مقابل باروها سکوت کامل حکمفرما شده بود. این سکوت باعث نگرانی عمیق در پشت باروها شده بود. ناوگان مستقر در موضع Diplokeneion نیز در سکوت فرو رفته بود. نیمه شب تمامی ناوگان و اردوگاه در خاموشی کامل فرو رفت. تاجی زاده جعفر چلبی در فتح نامه شهر محاصره شده استانبول آن شب را چنین توصیف می نماید: مقابل چادرهای لشکرگاه شمع فراوان روشن شد و از هر گوشه صدای تکبیر به آسمان برخواست. شاید هم این ستارگان آسمان بودند که به صورت انسان از آسمان به زمین سرازیر شده و در این جنگ و درگیری شرکت کرده بودند. پس از مد ت زمانی جشن و شادی خلق خوابیدند و همه جا را سکوت فرا گرفت. وقتیکه دوسوم از شب گذشت، همگان پا شده و آماده جنگ گردیدند.
طرح کلی حمله بدین شکل بود؛ می بایست، تمامی نیروهای زمینی به شکل آماده باش تا عصر روز ۲۸ ام می در موضع خود باقی مانده و به هنگام شب نیز یک نیروی احتیاطی در موضع خود گذاشته و به همراه نیروهای اصلی خود به میدان حمله رفته و در جایگاههای خود مستقر می شدند. قرار بر این شده بود که نیروهای مستقر در بی اوغلو که فرماندهی آنها را زاغانوس پاشا بر عهده داشت، شب هنگام با عبور از خلیج به باروها حمله کنند. باید باروهایی که در شرقی ترین نقطه خلیج قرار داشتند توسط سربازان مستقر در ناوگان و سایر سربازان مورد حمله قرار می گرفتند. ۳ حفره بزرگ که قبلا در باروهای بین بایرام پاشا و توپکاپی ایجاد شده بود، مهمترین نقطه هجوم را تشکیل می داد. بنا به طرح در جناح راست پادشاه که در مرکز قرار داشت، نیروهای محمت پاشا و اسحاق پاشا و در جناح چپ نیز نیروهای کاراجابیگ قرار داشتند. جناح حمله به دسته های هزار نفری تقسیم شده و به محض خسته و یا ضعیف شدن نیروی حمله، نیروی جدیدی جای ان را می گرفت. بدین ترتیب تعرض به طور مداوم ادامه می یافت. ناوگان لنگر انداخته در قصر ساحلی و یا همان Yalı Köşkü نیز آبهای مرمره را تحت محاصره قرار داده و از نقاط مساعد سربازان خود را در کشتی پیاده می کرد. با صدور فرمان حمله ارتش عثمانی به سوی باروها هجوم برد. صدای شیپور، طبل و نقاره نیز سربازان را در این حمله همراهی می کرد.
اولین موج حمله در ساعت ۲ نصف شب آغاز گردیده و نزدیک ۲ ساعت بطول انجامید. سلطان محمد دوم با دیدن خستگی دسته اول حمله دستور عقب نشینی این دسته را صادر کرد. دسته اول با وجود عدم کسب پیروزی نهایی آنچنان که انتظار می رفت به پیش رفته بود. بیزانسیون را خسته کرده و به تنگ آورده بود. بیزانسیون با دیدن عقب نشینی دسته اول امیدوار بودند که اندکی استراحت کنند، اما در اشتباه بودند. دسته دوم بدون اینکه به بیزانسیون فرصت حمله دهد فورا وارد عمل شده و موج دوم حمله را آغاز کرد. این دسته که مرکب از سربازان زره پوش آناتولی بود، با عبور از خندقها شروع به بالا رفتن از باروهای خارجی نمودند. در کنگره باروها جنگ تن به تن آغاز گردید. سلطان محمد دوم این صحنه ها را با هیجان تماشا می کرد. گاها نیز به خط مقدم جبهه نزدیک شده، سربازان را تشویق کرده، مسیر واحدهای جدید را تغییر می داد و ادامه حمله با همان نیرو و قدرت اولیه را تقویت می کرد. از آنجاییکه موج دوم حمله در میدانی نسبتا تنگ صورت می گرفت، بیزانسیون با آوردن نیروهای احتیاطی خود به خط دفاع، به سختی هم که شده توانستند در مقابل این حمله بایستند. سلطان محمد دوم تصمیم گرفت تا ضربه نهایی را بر خط دفاعی استانبول که در مقابل این حملات کاملا خسته و درمانده شده بود، وارد نماید. سلطان شخصا نیروها را تا کنار خندق رهبری نمود. تیراندازان، تفنگداران و منجنیق ها ی پشتیبان حمله را نیز در جبهه جای داد. در این میان به فرماندهان منطقه ای نیز بطور همزمان دستور حمله داد.
با شروع حمله، نیروهای محافظ دشمن را زیر رگبار تیر، سنگ و گلوله قرار داده و به آنان مجال سر بلند کردن از سپرها را ندادند. به قول لئوناردو مورخ مشهور آن زمان رنگ آسمان زیر رگبار تیرها کبود شده بود. در سایه این تیراندازیها ۱۲ هزار سرباز یئی چری حمله زمینی را آغاز کردند. در مدت زمان کوتاه خندقها پشت سر نهاده شد. مقابل حفره های ایجاد شده در باروها جنگ تمام عیار آغاز شد. در پشت جبهه، طبلها و نقاره ها نوای حمله نواخته و بر شوق و اشتیاق سربازان برای نبرد و کسب پیروزی می افزودند. امپراطور بیزانس کنستانتین یازدهم نیز همانند سلطان محمد دوم در میدان جنگ بود و فرماندهی نیروهای خود را بر عهده داشت. در این میان Giustiniani فرمانده ونیزی که در دفاع از باروها موفقیت بسیاری کسب کرده بود، متوجه وخامت اوضاع شده و با بهانه قرار دادن جراحتی که برداشته بود، به کشتی خود بازگشت. سلطان محمد فاتح با دیدن اغتشاش در خط دفاع و با اعلام اینکه پیروزی قطعی است، فرماندهی خط حمله را شخصا بر عهده گرفت. یئنی چریها به شور و هیجان آمده و با تمام قدرت حمله کردند. در نتیجه این حمله ازدحام بوجود آمد و افراد مجبور به فرار شدند. امپراطور کنستانتین یازدهم نیز در میان این فراریان بود. یک یئنی چری بسیار نیرومند بنام اولوباتلی حسن که فرمانده یکی از جناحهای حمله را بر عهده داشت، موفق به صعود از بارو گردید. نزدیک به ۳۰ تن از یارانش نیز وی را تعقیب کردند. در این میان بر روی تک تک باروهایی که تصاحب می گردید، پرچم ترک به اهتزاز در می آمد. تورسون تاریخ نویس سلطان محمد فاتح در رابطه با ان لحظه تاریخی چنین می نویسد: یئنی چریهای پیروز همانند سیلی که با عبور از دهانه تنگ دشت را فرا می گیرد، شهر را فرا گرفتند. سایر واحدهای نظامی که اولین و دومین موج حمله را عملی ساخته بودند نیز این گروه را تعقیب کردند. دروازه توپکاپی از درون با تبرها شکسته شد و محوطه هر دو سوی آن تسخیر شد. واحدهای عثمانی با عبور از این دروازه وارد شهر شدند. فاتح از برج بارویی که پرچم ترک بر روی آن نصب شده بود، پیشروی سربازان خود در شهر را تماشا می کرد.
سلطان محمد فاتح نزدیکیهای ظهر که در شهر از دفاع اثری نمانده بود، تصمیم گرفت وارد استانبول شود. پادشاه جوان به همراهی دسته ای عظیم مرکب از وزراء، خوانین، علماء و امرای خود به حرکت درآمد. در جلو مرزداران، در اطراف محافظین، در سمت راست سواره نظام ملبس به لباس خاص، و در سمت چپ محافظین سلاحها در حال حرکت بودند. دسته سلطان با ورود از دروازه توپکاپی به ایاصوفیه رسید. سلطان محمد فاتح پس از دیدن زیبایی شهر و عظمت ایاصوفیه عظمت پیروزی را که بدان دست یافته بود، یکبار دیگر احساس کرد. فاتح دستور داد تا به شرط وارد نیامدن آسیب به بافت معماری معبد ایاصوفیه را به مسجد تبدیل نمایند و اولین نماز جمعه نیز در ان برگزار شود.
گرچه سلطان محمد فاتح تنها ۲۰ روز در استانبول ماند و پس از آن به ادیرنه بازگشت، اما هیچگاه استانبول را فراموش نکرد. اعلام گردید که از اهالی امپراطوری عثمانی هرکس که با میل و رضای خود به استانبول امده و در آن سکنی گزیند، مالک ملکی خواهد بود که ان را تصاحب کرده است. بدنبال صدور این فرمان افرادیکه از آناتولی و نقاط مختلف تحت قلمرو امپراطوری عثمانی به استانبول آمده بودند، در اراضی و خانه های مناسب سکنی داده شدند. استانبول در مدت زمانی کوتاه با معماری، هنر و فرهنگ خود تبدیل به یک شهر عثمانی گردید.
منبع: ت.ر.ت فارسی